خلاصه

خلاصه با انکار هر حقیقت غیبی که ادارک آن مقتضی عبودیت و فنای استهلاکی افعال و صفات و ذات آدمی است، انسان خود به طور مستقل مورد توجه قرار می گیرد و ارزش و اعتبار انسانی به واقعیت و طبیعت او بازگشت می نماید. اومانیسم یا اصالت انسان که با غیبت غیب

خلاصه

با انكار هر حقيقت غيبي كه ادارك آن مقتضي عبوديت و فناي استهلاكي افعال و صفات و ذات آدمي است، انسان خود به طور مستقل مورد توجه قرار مي گيرد و ارزش و اعتبار انساني به واقعيت و طبيعت او بازگشت مي نمايد.

اومانيسم يا اصالت انسان كه با غيبت غيب و زوال ياد الهي از ظرف ادراك و آگاهي انسان زاده مي شود، چيزي جز نفسانيت انسان غافل نيست. اومانيسم همان تفرعن و فرعونيت نفس است، آن گونه كه حتي فرعون نيز از آن پرهيز داشت.

ليبراليسم به معناي اباحيت و آزاد انگاري بشر است.

اباحيت ظهور همان تفرعن عريان است. انسان چون در فراسوي جايي كه هست مقصدي نبيند، همه ي راه ها براي او يكسان و همه ي گام ها براي او مباح مي شود، به همين دليل بايدها ونبايدها به او راه نمي نمايد; بلكه از جاي پاي او حاصل مي شود.

جامعه ي ديني مجموعه اي است از انسان هايي كه بر محور ادراك نبوي و معرفت شهودي سنت گذار گردآمده است و ملت يا امت واحدي را تشكيل مي دهند; مانند ملت ابراهيم خليل.

ظهور اومانيسم و ليبراليسم كه با انكار معرفت ديني و نفي سنت هاي الهي جامعه همراه است، قوانين را به صورت قراردادهاي اجتماعي در مي آورد. اجتماع چون بر محور قرارداد و اعتبار قرار گيرد، بسته به اين كه تابع مرز و محدوده اي خاص باشد و يا نباشد، ناسيوناليسم و انتر ناسيوناليسم را پديد مي آورد.

به كار بردن لفظ ملت و ملي گرايي براي ترجمه ي لغت ناسيون و ناسيوناليسم كه بعد از مشروطه انجام شد، نشانه ي فراموشي معاني پيشين از سوي كساني است كه به اين ترجمه مبادرت ورزيدند.

اباحيت و آزاد انگاري در زمينه ي سياسي، به مطلوبيت و مقبوليت نظام دموكراسي كه خواجه نصيرالدين طوسي از آن به مدينه ي جماعت ياد مي كند، منجر مي شود.

انتقال حق حاكميت از خداوند به مردم، موجب شد تا همه ي حاكميت هاي بشري كه تاكنون چهره ي الهي به خود مي گرفتند در قالب مدينه ي جماعت خود را توجيه كنند.




| شناسه مطلب: 79231