4ـ2 از مشروطه تا کودتای 1299

4ـ2 از مشروطه تا کودتای 1299 دو عالم برجسته ی مذهبی، سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی با آن که نماینده نبودند، در مجلس حضور به هم می رساندند و نمایندگان مجلس برای نخستین بار در هنگام طرح تأسیس عدلیه و حذف قضاوت شرعی از سیستم قضایی کشور، ح

4ـ2 از مشروطه تا كودتاي 1299

دو عالم برجسته ي مذهبي، سيد عبدالله بهبهاني و سيد محمد طباطبايي با آن كه نماينده نبودند، در مجلس حضور به هم مي رساندند و نمايندگان مجلس براي نخستين بار در هنگام طرح تأسيس عدليه و حذف قضاوت شرعي از سيستم قضايي كشور، حريم اين دو روحاني را در هم شكستند; از كساني كه بر حذف قضاوت شرعي اصرار ميورزيدند: رئيس مجلس، مستشارالدوله و هم چنين تقي زاده و وثوق الدوله بودند.

بديهي است كه روحانيون بر اساس فقه قضايي شيعه هرگز نمي توانستند به تصويب اصولي از اين قبيل كه مسلمات فقه اسلامي را ناديده مي انگاشت، تن دهند.

مقاومت سيدعبدالله بهبهاني در برابر حركت هاي تند اين گروه از منورالفكران كه حزب دموكرات عاميون را تشكيل دادند، به ترور او در سال 1328 هـ .ق; يعني يك سال پس از اعدام شيخ فضل الله، انجاميد.

سيدمحمدطباطبايي نيز پس از اين جريان از صحنه ي سياست منزوي شد. اعدام شيخ فضل الله و حوادث بعد از آن، ديدگان نجف را متوجه روحانيوني ساخت - نظير آيت الله سيدكاظم يزدي - كه از ناحيه ي حركت هاي الحادي منورالفكران احساس خطر مي كردند و به حمايت از شيخ فضل الله نوري مي پرداختند و نيز آن بخش از مرجعيت و روحانيت; نظير آخوند خراساني و ميرزاي نائيني كه تا آخرين لحظه به قصد مبارزه با استبداد به توجيه ديني مشروطه پرداخته بودند، نسبت به راهي كه مي رفتند و كاري كه انجام مي دادند، دچار ترديد شدند.

اولتيماتوم روسيه به دولت ايران در سال 1329 هـ .ق و پياده كردن نيرو در مناطق شمالي، مرجعيت شيعه را به عنوان رهبري سياسي نيروي مذهبي، صرف نظر از حوادثي كه در مشروطيت پيش آمده بود و علي رغم اختلافاتي كه در داوري نسبت به مشروطيت داشتند، به گونه اي هم آهنگ و يك پارچه مقابل دولت روسيه قرار داد و آخوند خراساني در رأس اين حركت قصد مهاجرت به ايران را كرد.

حضور مرجعيت شيعه در تهران، علاوه بر آن كه تحرك نظامي فراگيري را در برابر دولت روسيه به وجود مي آورد، موقعيتي را كه منورالفكران بعد از مشروطه به دست آورده بودند، در معرض خطر قرار مي داد; اين خطر با شهادت آخوند خراساني هنگامي كه او قصد عزيمت به ايران را كرده، رفع شد. در بامداد هنگامي كه حوزه ي علميه ي نجف قصد همراهي با او را داشت، با جنازه ي او كه به صورت مشكوكي جان سپرده بود، روبرو شد. مرجعيت شيعه كه بعد از رحلت آخوند خراساني هم چنان قصد عزيمت به ايران را داشت، با تلاش دولت مردان تهران و پايان يافتن تجاوز روسيه از حركت باز ماند.

با مرگ آخوند خراساني و ناتمام ماندن هجرت، آخرين مانع نيز كه بعد از اعدام شيخ فضل الله در برابر منورالفكران بود، از بين رفت و بدين ترتيب در جريان مشروطه آن ها وارث استبداد پيشين شدند و روحانيوني كه تا آخرين لحظات با احكام و فتاواي خود و با توجيه ديني مشروطيت به حمايت از آن برخاسته بودند، پس از رويارويي با واقعيتي كه پديد آمده بود، راه خود را از آن جدا كردند. ميرزاي نائيني نسخه هاي كتاب تنبيه الامه و تنزيه الملة را به دجله ريخت و حتي از ديدار هم رزمان خود در دوران مشروطه سرباز زد.

از آنچه درباره ي زمينه هاي پيدايش مشروطيت و نيروهاي درگير در آن بيان شد، نتيجه گرفته مي شود كه مشروطيت از آن جهت كه شكل مرسوم استبداد را كه متكي بر روابط ايلي و اشرافي دربار بود، دگرگون ساخت و به عبارتي نقطه ي عطفي در اين دگرگوني بود، بدون شك يك انقلاب محسوب مي شود.

نيروهايي كه در جهت تخريب ساخت اجتماعي گذشته تلاش مي كردند، دو نيروي مذهبي و منورالفكري بودند و نيرويي كه از نظر سياسي و قدرت اجتماعي جايگزين نيروي سابق شد، نيروي منورالفكري بود; بنابراين نظام اجتماعي نويني كه انتظار آن مي رفت، نظامي مطابق با آرمان هاي منورالفكران غرب زده بود. منورالفكران از آن جا كه اغلب با ظاهري ترين ابعاد فرهنگ و تمدن غرب كه از طريق لژها تعليم داده مي شد، آشنا بودند، در حركت به سوي غرب چيزي جز پست ترين چهره ي فرهنگ، سياست و اقتصاد غرب را كه خاص كشورهاي استعمارزده است، به ارمغان نمي آوردند.

فرهنگ، سياست و اقتصاد كشورهاي استعمار زده هرگز در چهارچوب قدرت هاي داخلي قابل بررسي نيست; بلكه تابع مستقيمي از حركت هاي سياسي و اقتصادي كشورهاي استعمارگر است، از اين جهت وقايع سياسي بعد از مشروطه در ارتباط مستقيم با موقعيت جهاني استعمار انگليس و وضعيت همسايه ي شمالي ايران، روسيه و نيز موقعيت كلي كشورهاي غربي در جنگ جهاني اول است.

انگلستان با كياست و ظرافتي كه در حمايت از مشروطه به كار برد، توانست در رقابت با دولت رقيب بيش ترين نفوذ را در منورالفكران داشته باشد; و با اين همه ضعف و قدرت انگلستان در قياس با رقيبان اروپايي و نيز روسيه نقش تعيين كننده اي در چگونگي حضور او در كشورهاي زير نفوذ، به ويژه ايران داشت; نفوذِ آلمان از طريق دولت عثماني در جنگ جهاني اول در ميان برخي از منورالفكراني كه طعم زهر سياست روس و انگليس را احساس كرده بودند، موقعيت دولت روس به عنوان رقيب خارجي و نيز توان نيروي مذهبي به عنوان عامل تعيين كننده ي دروني ايران، از موانع اصلي سلطه ي كامل سياسي انگلستان در ايران بود. انگستان در برخورد با اين موانع، در دو دهه ي اول بعد از مشروطه، به گسترش اقتدار خود و حذف رقيبان از صحنه ي اجتماعي مي پردازد.

برگ برنده ي دولت روسيه، قدرت نظامي او در همسايگي با ايران است; اين قدرت به دليل آشوب ها و تنش هاي اجتماعي درون روسيه كه بعد از سال 1905 م تا جنگ جهاني اول (1914) و از آن پس تا انقلاب اكتبر (1917) ادامه داشت، دچار تزلزل شد; به طوري كه روسيه توان پياده كردن نيرو را در ايران از دست داد.

بعد از جريان مشروطه نيروي مذهبي نيز با بسط منورالفكري، موقعيت برتر خود را در بين رجال سياسي ايران از دست داد و مرجعيت شيعه كه در نجف بود، به دليل اين كه نتيجه ي بسيج هاي مردمي زمان مشروطيت را در خدمت اهداف سياست مدارانِ بي دين مي ديد، علي رغم قدرت قوي مردمي كه هنوز از آن برخوردار بود، با احتياط سنجيده و بخردانه ي خود حاضر به ايجاد موج جديدي كه قادر به پيش بيني و كنترل سرانجام آن نباشد، نشد.

با غيبت مرجعيت شيعه از رهبري سياسي نيروي مذهبي، حركت هاي مذهبي جامعه در عرض حركت هاي منورالفكران موجود در قطب هاي مختلف سياسي، يا نظامي ظاهر شد كه در حد حركت هاي فراگير صدر مشروطيت نبود; از جمله اين حركت ها، حركت سياسي مدرس در تهران، حركت نظامي ميرزا كوچك خان در شمال ايران و مبارزه ي تنگستاني ها در جنوب است; ويژگي آشكار اين حركت ها، چهره ي ضد استعماري آن ها مي باشد.

حضور مدرس در صحنه ي مبارزات پارلماني مجلس و مقاومت او در برابر سياست هاي مختلف دست نشاندگان دول مختلف و يا منورالفكران بي جهتي كه فاقد ديدگاه هاي سياسي ثابت بودند، قدرت شگفت سياسي او را در بهره گيري از جناح هاي موجود، براي مقابله با خطرناك ترين جناحي كه به سوي حاكميت بخشيدن به سياست مطلقه ي دولت انگليس گام برمي داشت، به نمايش مي گذارد.

دولت انگليس با توجه به شرايط موجود براي تحكيم موقعيت خود، در سال 1907 بعد از در هم شكستن قدرت مركزي قاجار و ضعف كامل آن، بدون آن كه براي آن حسابي در نظر گرفته شود، قراردادي با روسيه در مورد تقسيم ايران به دو منطقه ي نفوذ امضا كرد; پس از آن در سال 1915 در قراردادي ديگر منطقه ي محدود بي طرف نيز حذف شد و ايران به صورت دو منطقه ي اشغالي و تحت تصرف قزاق هاي روسي و پليس جنوب انگلستان درآمد.

بعد از جنگ جهاني اول و انقلاب بلشويكي 1917، شوروي سرگرم مسائل داخلي خود شد و انگلستان با استفاده از فرصت به دست آمده، كوشيد تا از طريق قرارداد 1919 كه به قرار داد وثوق الدوله معروف است، ايران را رسماً تحت الحمايه ي خود قرار دهد.

گفته هاي وثوق الدوله در توجيه قرارداد 1919، يادآور عبارات سلف او يعني ملكم خان درباره ي لزوم واگذاري ايران به انگلستان است. مفاد اين قرارداد به گونه اي بود كه حتي كنگره ي صلح پاريس از پذيرفتن نمايندگان ايران، جهت تعيين خسارت هاي جنگ جهاني اول، سر باز زد و بيان داشت كه ايران طبق اين قرارداد دولت مستقلي نيست.

به مفاد اين قرارداد، افسران ايراني در ارتش ايران از درجه ي سرواني به بالاتر حق ترفيع نداشتند و اين مسئله موجب خودكشي يكي از صاحب منصب هاي ايراني گرديد.

انزواي مرجعيت شيعه، گرچه تحرك فعال و گسترده ي نيروي مذهبي در ايران را دچار وقفه كرده بود; ولي حضور بالقوه ي اين نيرو هم چنان ادامه داشت. و قرارداد 1919 بيش از همه حساسيت اين نيرو را برانگيخت.

نفوذ انديشه هاي مذهبي ـ كه مشروعيت دخالت اجنبي را خدشه دار مي ساخت ـ در بخش هاي مختلف اجتماعي، از جمله در طيف وسيعي از كساني كه در شرايط فرهنگي جديد در خدمت منورالفكران قرار مي گرفتند و نيز استقامت و پايمردي مدرس كه از همه ي زمينه هاي سياسي موجود در جهت مقابله با سلطه ي انگليس استفاده مي كرد; همه از جمله عوامل مذهبي بودند كه نه تنها از تسلط كامل انگليس بر سياست و اقتصاد ايران، بلكه از بسط قدرت روس نيز در هنگام خطر مانع مي شدند.

طرح قرارداد 1919 به دليل اين كه استقلال سياسي ايران را به طورآشكار در معرض نابودي قرار مي داد، حساسيت مرجعيت شيعه را به گونه اي شديدتر از آنچه كه در مقابله ي با التيماتوم 1911 روسيه واقع شد، برانگيخت و بدين ترتيب توان بالقوه ي نيروي مذهبي را در سطح وسيع و گسترده به جنبش كشانيد.

مبارزه با قرارداد 1919 انگيزه ي مجددي بود كه نيروي مذهبي را بار ديگر پس از يك دهه ركود نسبي در سطح مرجعيت، به طور همه جانبه و فراگير به ميدان كارزار كشانيد. اجتماع علما و روحانيون نجف در كاظمين جهت بازداشتن شاه از اجراي قرارداد و مبارزه ي سرسخت مدرس و ديگر روحانيون در ايران كه منجر به اعتراض فراگير مردم - با شعار مرده باد وثوق الدوله - شده بود، انگلستان را متوجه خطر اصرار بر اجراي اين قرارداد كرد.

دولت انگليس كه هم زمان نتيجه ي حضور مستقيم خود در عراق را كه با مخالفت همگاني علماي شيعه و حكم جهاد آنان و در نهايت به انقلاب عشرون عراق منجر شد، مشاهده مي كرد و جوانه هاي مقاومت مردم را در نهضت جنگل كه ناشي از فرهنگ اسلامي آن ها بود و نيز تلخي زخم رزمندگان اسلام را در مقاومت دليرانه ي مردم تنگستان در بدن خود احساس مي كرد، با متوقف كردن قرارداد 1919، در جستوجوي راهي برآمد تا ضمن تأمين اهداف خود، حساسيت نيروي مذهبي را كه متوجه استقلال جامعه ي شيعي ايران بود و هم چنين حساسيت قدرت هاي رقيب خارجي، خصوصاً روسيه شوروي را بر نيانگيزاند.




| شناسه مطلب: 79256