3ـ2 علل امتیاز
3ـ2 علل امتیاز اختلافات سه گانه ی فوق را می توان به عوامل زیر استناد داد: الف) تفکر فلسفی ـ عرفانی تشیع. ب) تفکر کلامی اشعری اهل سنت. ج) فقه سیاسی اهل سنت. د) فقه سیاسی اهل تشیع. الف) تفکر فلسفی ـ عرفانی تشیع تفکر فلسفی ـ عرفانی که در حوزه 
3ـ2 علل امتياز
اختلافات سه گانه ي فوق را مي توان به عوامل زير استناد داد:
الف) تفكر فلسفي ـ عرفاني تشيع.
ب) تفكر كلامي اشعري اهل سنت.
ج) فقه سياسي اهل سنت.
د) فقه سياسي اهل تشيع.
الف) تفكر فلسفي ـ عرفاني تشيع
تفكر فلسفي ـ عرفاني كه در حوزه هاي ديني آموزش داده مي شود، پاسدار يقين نسبت
به سنت هاي ديني و جايگاه شهود نسبت به باطن شريعت است; بنابراين علاوه بر برخورداري از زندگي و حيات ديني، قدرت مقاومت و دفاع در برابر جريان هاي الحادي اي را دارد كه به انكار ابعاد ملكوتي عالم پرداخته و يا آنكه به توجيه زميني آسمان مبادرت كرده اند.
كساني كه در متن اين آموزش ها از زندگي ديني برخوردار مي شوند، پس از آن كه هجوم جاذبه هاي غربي را در تسخير ذهن و انديشه ي رجال و مردان كارآمدِ سياست مشاهده مي كنند و بعد از آن كه در اثر حاكميت و گسترش گرايش هاي منورالفكري، چشم و گوشي براي شنيدن سروش غيب و نظاره بر ملكوت نمي بينند و در نتيجه حتي حوزه هاي تعليم خود را خالي از متعلم مي بينند، به جاي آن كه خود تسليم جريانِ حاكم شوند و به توجيه آن بپردازند، با فراست و آگاهي از سر القدر به ابعاد فتنه اي كه گسترده مي شود، پي مي برند و در نهايت با حريم گرفتن از آنچه كه در پيش است به حفاظت از مرزهاي ايمان خود مبادرت ميورزند; بدين گونه است كه آموزش هاي ديني، از جمله فلسفه و عرفان شيعي در محدوده اي خاص و به دور از جريان عمومي آموزش در جامعه و بدون آن كه گفت و شنودي با آن داشته باشد، به حيات خود ادامه مي دهد.
دوري از جريان عمومي آموزش و نبودن گفتوشنود علمي ـ همان گونه كه پيش از اين اشاره شد ـ در واقع به دليل مرگ آموزش در ميان منورالفكراني است كه به چيزي جز تقليد از مظاهرِ غرب نمي انديشند; بنابراين تا زماني كه اين سطح از تقليد كه بيش از همه متأثر از سياست غرب بوده و با سياست زدگي همراه است، وجود دارد اين انزوا طلبي و جدايي نيز هم چنان هست; به عبارت ديگر زماني كه روشنفكران زهر سياست غرب را چشيدند و تازه فرصت نظر به انديشه و فكر غربي را پيدا كردند و ياد گرفتند تا فكر كردن را نيز از آن ها تقليد كنند و در نتيجه اولين ترجمه هاي خود را از فلسفه ي غرب به ارمغان آوردند، سكوت سردي كه با تكفير از يك سو و تحقير جاهلانه از ديگر سو همراه است، در هم شكسته مي شود و اولين آثار ديني ـ به شرحي كه از اين پس مي آيد ـ نه در جهت توجيه منورالفكرانه ي دين، بلكه در جهت نقد و رويارويي با فلسفه هاي ترجمه شده شكل مي گيرد.
تفكر فلسفي و عرفاني تشيع به دليل غنايي كه در خود دارد و نيز به دليل مقاومتي كه در برابر فلسفه هاي غربي از خود نشان مي دهد، مانع از تسليم شدن انديشوران مذهبي در برابر جريان هاي فكري غرب مي شود و در نتيجه زمينه ي هرگونه نوگرايي ديني را كه به معناي توجيه دين از سوي متفكر غربي است، از بين مي برد; به همين دليل كساني كه حركت هاي نوگرايانه ي ديني را در جامعه ي شيعي شكل داده، رهبري مي كنند، هرگز از استادان و معتقدان به مباني فلسفي و عرفاني شيعه نمي باشند، بلكه از كساني هستند كه با اين مباني ناآشنا بوده و بيش تر در متن آموزش هاي غربي پرورش يافته و مجذوب آن شده اند.