1ـ1. سنگرهای جدید
1ـ1. سنگرهای جدید انقلاب اسلامی ایران تنها یک نقطه ی عطف در کیفیت نسبت نیروهای اجتماعی ایران نبود; بلکه ساختار سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران را در هم ریخت و حرکت نوینی را به سوی تکوین نظام دینی آغاز کرد. نکته ی مهمی که در تحلیل حوادث بعد از انقلا
1ـ1. سنگرهاي جديد
انقلاب اسلامي ايران تنها يك نقطه ي عطف در كيفيت نسبت نيروهاي اجتماعي ايران نبود; بلكه ساختار سياسي، اقتصادي و نظامي ايران را در هم ريخت و حركت نويني را به سوي تكوين نظام ديني آغاز كرد.
نكته ي مهمي كه در تحليل حوادث بعد از انقلاب بايد در نظر گرفت، اين است كه پيروزي انقلاب به معناي حذف دو نيروي رقيب از حيات اجتماعي ايران نيست; بلكه با انتقال حاكميت از استبداد استعماري به نيروي مذهبي كيفيت نسبت اين نيروها دگرگون مي شود. در اين ضميمه به وضعيت و عملكرد هر يك از سه نيرو در مدتي نزديك به دو دهه بعد از انقلاب پرداخته مي شود.
استبداد استعماري با شكست سياسي خود، منابع اقتدار و نيروي خود را از دست نداد و هم چنان باقي ماند; زيرا استبداد بعد از مشروطه گرچه در چهارچوب روابط ايلات و عشاير عمل نكرده، از نحوه ي زندگي ايلاتي قدرت نمي گيرد، اما برآيند قدرت هاي مسلط جهاني در كشورهاي جهان سوم و نماينده ي آن ها مي باشد و از اين جهت شكست سياسي استبداد در يكي از اين كشورها به معناي حذف نيرويي كه اقتدار آن را تأمين مي كند، نمي باشد; بلكه آن نيرو با استفاده از اهرم هاي اقتصادي و سياسي كه در طول مدت حاكميت خود كسب كرده است، هم چنان به عنوان يك نيروي رقيبي كه از امكانات گسترده ي جهاني برخوردار است، عمل مي كند.
پيروزي نيروي مذهبي در ستيز با استبداد، در حقيقت چيزي جز تسخير يك جبهه و به دنبال آن قرارگرفتن در سنگرهاي جديد نبود. نيروي مذهبي تا قبل از پيروزي با كارگزاران سياست و اقتصاد غرب در جبهه ي داخلي مي جنگيد و پس از تسخير اين جبهه در جبهه ي بيروني در برابر آمريكا كه هم چنان از امكانات داخلي براي حذف و يا كنترل انقلاب بهره مي جست، ستيز خود را تداوم بخشيد.
غرب به ويژه آمريكا گريزي از تداوم درگيري نداشت; زيرا انقلاب اسلامي علاوه بر آن كه به منافع اقتصادي امريكا در ايران آسيب وارد مي ساخت، در صورت تداوم; اولا: موقعيت سياسي منطقه را از كنترلِ نظام سلطه و جهان دو قطبي آن خارج مي ساخت; ثانياً: به عنوان يك الگوي موفق زمينه را براي پيدايش و اوج گيري حركت هاي ديني در كشورهاي اسلامي فراهم مي آورد و اين مسئله اي بود كه به هيچ وجه براي نظام سياسي غرب قابل تحمل نبود. نيروي مذهبي و امريكا در اين پيكار، هر يك از امكانات و ابزارهاي خاص خود استفاده مي كردند. تكنيك برتر، قدرت نظامي و سياسي و اقتصادي، وابستگي ساختار اقتصادي پيشين ايران به بلوك غرب، تسلط و نفوذ در قدرت هاي سياسي همجوار ايران و... از نقاط قوت امريكا بود.
حضور اعتقاد و باور ديني و اسلامي در جامعه و از همه مهم تر رسوخ آموزه هاي شيعي در فرهنگ عمومي و انتقال مسئله ي ولايت از محدوده ي فرهنگ آرماني به فرهنگ واقعي مردم و تحقق اجتماعي حكم كه با در هم شكستن نظام سياسي استبداد، براي نخستين بار فرصت حيات و دوام پيدا مي كرد، توان اصلي نيروي مذهبي را تشكيل مي داد.
فتوا و به همراه آن مرجعيت در سده هاي قبل از انقلاب همراه با حضور تشيع، به متن زندگي اجتماعي مردم ايران راه يافته بود; هم چنين حكم و ولايت در محدوده ي امور قضايي تا قبل از مشروطه در بسياري از موارد واقعيت اجتماعي پيدا كرده بود; ولي ولايت فقيه و احكام حكومتي آن در سطح امور سياسي نخستين بار در جنبش تنباكو واقعيت اجتماعي يافت، هر چند كه حوادث مشروطه و تداوم نظام استبدادي در چهره ي استعمار، مانع از استمرار آن شد.
حضور مرجعيت شيعه در سطح رهبري سياسي نيروي مذهبي در جريان انقلاب اسلامي ايران، ديگر بار به ولايت فقيه و احكام سياسي ولي واقعيت اجتماعي بخشيد و پيروزي انقلاب به آن رسميت داد. مذهب با چهره ي اجتماعي ولايت فقيه اينك مي توانست قدرت مردمي خود را كه به مصداق يدالله مع الجماعه ظهور قدرت الهي است، در مسير احكام ولايتي كه علي رغم جزئي بودن و تحرك از قداستي ديني برخوردارند، به صورت يك نيروي فعال و كارآمد بسيج كند.
آمريكا از كنترل حركت مذهبي به وسيله ي عناصري كه اميد همراهي و همكاري آن ها را داشت، با تسخير لانه ي جاسوسي و سقوط دولت موقت نااميد شد; كودتاي نوژه تلاشي ديگر براي تسخير قدرت در ايران بود، و با شكست آن هجوم عراق به خاك ايران آخرين اميد نظامي آمريكا به حساب مي آمد، هجومي كه هشت سال دفاع مقدس را در برابر دشمني به دنبال آورد كه از همه ي امكانات سياسي و نظامي غرب بهره مي برد.
پس از جنگ نيز امريكا با همه ي مشكلات سياسي و توابع نظامي و اقتصادي كه براي آن داشت، نيروي نظامي خود را به بهانه هاي مختلف در خليج فارس و در برخي از كشورهاي هم جوار ايران، بدون آن كه زمينه ي مناسبي براي استفاده ي از آن وجود داشته باشد و يا آن كه توان كاربرد آن را به طور مستقيم داشته باشد، هم چنان حفظ كرد
.
امريكا از همه ي امكانات خود براي محاصره ي اقتصادي ايران استفاده كرد و تا آن جا كه مناسبات و روابط بين الملل و منافع مختلف و متضاد صاحبان سلطه اجازه مي داد، در اين مسير كوشيد.
فرهنگ نيز عرصه ي ديگر تهاجم بود. به طوري كه غرب در اين تهاجم از امكانات خارجي و هم چنين از زمينه هاي داخلي كه ريشه در گذشته ي بعد از مشروطه و به ويژه پنجاه سال قبل از انقلاب دارد، كمك گرفت.
مشكلاتي كه نيروي مذهبي در دهه ي اول بعد از انقلاب در مواجهه با جبهه ي خارجي خود داشته است، به گونه اي است كه هر بخشي از آن براي زوال و نابودي يك نظام سياسي از سنخ نظام قبل از انقلاب كفايت مي كند، ولي انقلاب اسلامي با استفاده از امكانات و ابزارهاي خود براي مقابله با آن ها به تدريج بر اقتدار و توان خود افزود.