1ـ2 عملکرد طیف های مختلف

1ـ2 عملکرد طیف های مختلف نیروی مذهبی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گرچه در جبهه ی خارجی با منافع اقتدار استبداد استعماری، یعنی قدرت سیاسی و اقتصادی غرب و در رأس آن امریکا از سنگرهای نوینی که به دست آورده بود، به ستیز و نزاعی پی گیر دست یازید

1ـ2 عملكرد طيف هاي مختلف

نيروي مذهبي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي گرچه در جبهه ي خارجي با منافع اقتدار استبداد استعماري، يعني قدرت سياسي و اقتصادي غرب و در رأس آن امريكا از سنگرهاي نويني كه به دست آورده بود، به ستيز و نزاعي پي گير دست يازيد; ولي در جبهه ي دروني در مقابل نيروي روشنفكري به شيوه اي ديگر عمل كرد. خط و مشي نيروي مذهبي در هنگام انقلاب نسبت به حركت هاي روشنفكري، كاملا مغاير با خط و مشي آن نسبت به نيروي استبداد بود. مذهب در جريان انقلاب با گشايش درهاي زندان اسطوره ي استبداد را در هم شكست و جريان هاي سياسي روشنفكري را از بن بست موجود و از مسيري كه تحولات دروني امريكا براي آن ترسيم مي كرد، بيرون آورد و بلكه به همراهي و همكاري بخش هايي از نيروي روشنفكري براي وصول به اهداف انقلاب دل بست.

مشكل عمده ي نيروي مذهبي از مشروطه به بعد، گسترش فرهنگ غيرديني در بين رجال سياسي تهران بود; به همين دليل كارگزاران و مديران غيرمذهبي دير يا زود بر فراز امواج اجتماعي مذهب قرار مي گرفتند و آينده ي آن را در كنترل مديريت و اجراي خود در مي آوردند.

پيش از اين گفته شد كه در دهه ي سي نيز آيت الله كاشاني براي اجراي آرمان سياسي خود; يعني كوتاه كردن دست استعمار انگليس ناگزير به سوي مساعدترين بخش روشنفكري جامعه روي آورد و البته اين بخش نتوانست به همراهي و همكاري با نيروي مذهبي ادامه دهد.

تحولات جديدي كه در دو دهه ي چهل و پنجاه در محيط روشنفكري اتفاق افتاد، زمينه هاي بهتري را براي همكاري نيروي مذهبي با نيروي روشنفكرانه پديد آورد و اين تحولات ريشه در موج نخستيني داشت كه رهبري انقلاب در سال 1342 پديد آورده بود.

قيام پانزده خرداد قيامي بود كه در هنگام وقوع، با مظلوميت تمام مورد بي اعتنايي بخش هاي روشنفكران واقع شد; ولي شدت و صلابت اين مظلوميت در طي دو سده بر ديده و دل طيف هاي مختلف روشنفكري به تدريج سايه افكند و اين امر موجب شد تا نيروي مذهبي در موج و خيزش دوم خود در ميان روشنفكران، با بخش هايي مواجه شود كه در طيف هاي مختلف به توجيه روشنفكرانه ي دين مي پردازند و انقلاب مي توانست پس از درهم ريختن يك نظام به شدت وابسته براي سامان بخشيدن دوباره ي جامعه، به همراهي برخي از طيف هاي روشنفكرانه اميدوار باشد.

غرب نيز كه حركت پرشتاب انقلاب را از كنترل خارج مي ديد، به دليل وابستگي ساختاري جامعه به خود، به آينده ي انقلاب دل بسته بود. غرب، روشنفكري بي خون و بي رمق موجود را بر فراز امواج فرداي ايران و انقلاب مي ديد و به همين دليل در جهت يارگيري و سازماندهي بخش هايي از آن كه استعداد همكاري بيش تري را با غرب داشتند، بسيج شد و بدين ترتيب بختيار كه از اولين عناصر جبهه ي ملي بود، در رديف آخرين مهره هاي نظام شاهنشاهي قرار گرفت و از آن پس امكانات تبليغاتي غرب براي قراردادن جبهه ي ملي در رده ي رهبري انقلاب بدون آن كه موفقيتي به دست آورد، گسيل شد.

حركت هاي روشنفكرانه ي غيرمذهبي و مذهبي در پيروزي پرشتاب و سريع انقلاب فاقد هر گونه ابزار تئوريك بودند و غافلگير و بهت زده به حوادثي مي نگريستند كه از مقابل چشمان آن ها مي گذشت.

نفوذ فزاينده و موقعيت جديدي كه رهبري حضرت امام خميني - قدس سره - در جريان انقلاب و پيروزي آن به دست آورد، برجاذبه ي سنت هاي ديني قوت و شدت بيش تري بخشيد و بدين ترتيب بخش عظيمي از روشنفكران ديني با سرخوردگي از حركت هاي التقاطي دو دهه ي پيشين، در خدمت انقلاب و آرمان هاي مذهبي و ديني درآمدند و بخشي ديگر از روشنفكران تا آخرين روزهاي پيروزي در حصار آموزه هاي ماركسيستي و غير آن، انقلاب را با قيام بوكسورهاي چيني مقايسه مي كردند و بعضي ديگر كه پيروزي بر رژيم شاه را جز با چند دهه حركت چريكي شهري و روستايي ممكن نمي ديدند، حتي پس از پيروزي نيز وقوع انقلاب را انكار مي كردند. اين مجموعه از اولين بخش هاي روشنفكري جامعه بود كه در رويارويي با انقلاب در سنگر دشمن خارجي قرار گرفتند و برخي از آن ها با استفاده از شرايط قومي ايران همراه با بازمانده هاي رژيم سابق در جهت تجزيه ي ايران، به حركت هاي نظامي روي آوردند.

گروهك فرقان كه در پي تفسير ماركسيستي قرآن و نهج البلاغه جزوه هايي را منتشر ساخته بود، در اولين روزهاي پيروزي برخي عناصر شايسته و توانمند انقلاب و در رأس آن ها علامه ي شهيد مرتضي مطهري را كه رياست شوراي انقلاب را بر عهده داشت ـ در دوازده ارديبهشت ماه 1358 ـ ترور كردند. شهيد مطهري متفكري زمان آگاه بود كه در بحراني ترين شرايط فكري و ذهني جامعه به مدت سه دهه در سنگر نخستين اسلام، فقاهت و سنت به دفاع از مرزهاي اعتقادي، فلسفي و كلامي شيعه پرداخت و در هر زمان شايسته ترين و مناسب ترين هجوم را نيز سازمان مي بخشيد، او به تنهايي يك لشكر بود، در دهه ي پنجاه پرچم مبارزه با التقاط را بر دوش مي كشيد و سرانجام جان خود را در هنگامي كه انقلاب بيش از همه نياز به او داشت، هديه ي اسلام كرد و بدين ترتيب نيروي مذهبي در نخستين روزهاي انقلاب بعد از هزاران شهيد گلگون در مبارزه با استبداد يكي از بهترين تربيت شدگان تشيع را در مقابله با روشنفكراني كه نقاب اسلام بر چهره داشتند، تقديم كرد.

بخش هايي ديگر از روشنفكران مذهبي و غيرمذهبي نيز به تشكيل گروهك هاي مختلفي پرداختند كه تعداد آن ها در قياس با حركت عظيم انقلاب بسيار ناچيز و اندك بود. اين گروهك ها با استفاده از فضاي سياسي نويني كه انقلاب پديد آورده بود، با نفوذ در مراكز دانش آموزي و دانشجويي و با شگردهاي منافقانه به جذب نيرو پرداختند; از جمله، بخش اندكي از بازماندگان مجاهدين خلق بودند كه تغيير ايدئولوژي سازمان را ناشي از التقاط فكري بنيانگذاران آن نمي دانستند و بر خط و مشي اوليه ي خود كه عبارت از سازگاري اسلام با ماركسيسم ـ علم مبارزه ـ بود، پاي مي فشردند; اين گروه كه تعداد آن ها از چند ده نفر تجاوز نمي كرد، در طي پنج سال قبل از پيروزي انقلاب اختلافات فكري خود را با معتقدان به سنت بارها در عمل آزموده بودند و كساني نظير آيت الله طالقاني را كه در جريان انقلاب در خدمت رهبري آن قرار گرفته بود، در دوران زندان به ارتجاعي بودن و عناويني نظير آن متهم ساختند. با اين همه اعضاي اين گروه پس از انقلاب براي يارگيري مجدد، ناگزير از پوشش گرفتن از حركت وسيعي شدند كه با رهبري امام دشمن را شكست داده و آزادي را براي آن ها به ارمغان آورده بود. پخش گسترده ي عكس امام با آرم سازمان از اولين شگردهاي منافقانه اي بود كه در عين بي اعتقادي به حركتي كه بر پايه ي استوار سنت هاي الهي شكل مي يافت، انجام شد. عملكرد منافقانه ي اين گروه، آن ها را به گروهك منافقين در بين مردم مشهور ساخت.

در مقابل گروه هايي كه در نخستين روزهاي انقلاب به مقابله و رويارويي با آن پرداختند، بخش هايي از روشنفكران در پاسخ به دعوت رهبري انقلاب بر سازندگي كشور به دولت موقت پيوستند.

امام خميني در چهارمين روز بازگشت به ايران مهندس بازرگان را، با صرف نظر از گرايش گروهي ايشان به نخست وزيري منصوب كردند و با پيروزي انقلاب اين دولت با عنوان دولت موقت انقلاب اسلامي ايران اداره ي كشور را به عهده گرفت; دولت موقت جايگاه عناصر جبهه ي ملي، نهضت آزادي و روشنفكراني شد كه فاقد حساسيت فرهنگي، سياسي و اقتصادي نسبت به غرب بودند. تركيب و عملكرد دولت موقت به همان اندازه كه امريكا را نسبت به حوادث آينده ي انقلاب خوش بين مي ساخت، نيروي مذهبي و مردم انقلابي را كه با رهبري امام تمركز و وحدت مي يافتند، دچار ترديد و اضطراب مي كرد.

فضاي اجتماعي ايران با پيروزي انقلاب به گونه اي بود كه خط و مشي دولت موقت نمي توانست استمرار يابد، به همين دليل تسخير لانه ي جاسوسي آمريكا كه به بهانه ي مسافرت شاه به امريكا و حمايت امريكا از او انجام شد، به استعفاي دولت موقت منجر گرديد.

بني صدر از روشنفكران جبهه ي ملي بود كه بدون اعتقاد به مباني وحياني فقاهت و اجتهاد، با پوشش گرفتن ديني در بهمن 59 به عنوان رئيس جمهور ايران انتخاب شد. شكل گرفتن بسياري از نهادهاي قانوني انقلاب و در رأس آن ها مجلس مانع آن شد كه او بتواند دولت مورد نظر خود را بر سر كار آورد. او همانند بازرگان از ادراك گوهر و معناي ديني انقلاب عاجز بود. بازرگان در اولين رأي گيري درباره ي نظام بعد از انقلاب جمهوري دموكراتيك اسلامي را پيشنهاد كرد و امام به جمهوري اسلامي بدون يك كلمه افزايش و يا كاستي تأكيد كرد و اين امر را به رأي عمومي واگذار كرد، بازرگان با اين همه جمهوري اسلامي را همان جمهوري دموكراتيك مي پنداشت، او از امتياز جمهوري اسلامي ـ كه به معناي بيعت مردم با قوانين و حاكميت الهي است و از حضور و اختيار تكويني مردم ـ نه تشريعي ـ در تدوين و تنظيم نظام اسلامي پديد مي آيد ـ با جمهوري دموكراتيك ـ كه به معناي نفي منشأ الهي حق و تثبيت منشأ صرفاً انساني براي آن است - غافل بود. بني صدر نيز كه اجتهاد را مجموعه اي از تخصص هاي صرفاً علمي - تجربي مي دانست، ولايت ديني را با عنوان تعميم امامت بر دموكراسي هاي غربي تطبيق مي كرد. در دوران رياست جمهوري بني صدر، دفتر رياست جمهوري به صورت مركز هم آهنگي نيروهايي درآمد كه شعار مديريت تخصصي را در برابر مديريت فقاهتي قرار مي دادند.

عملكرد بني صدر در روزهاي نخست جنگ به بهانه ي غافلگير كردن عراق بعد از فرصت دادن به آن براي ورود به عمق خاك ايران و رفتار او با نيروهاي مردمي سپاه و موضع گيري او در برابر تسخير لانه ي جاسوسي و واكنش سريع در برابر حادثه ي طبس كه به نابودي اسرار به جاي مانده از امريكايي ها و شهادت برخي از نيروهاي سپاه منجر شد و نيز حمايت آشكار از او توسط گروه هايي كه به مقابله ي صريح در برابر انقلاب پرداخته بودند; از جمله اعلان راهپيمايي جبهه ي ملي براي حمايت از او كه به موضع گيري تاريخي امام در برابر جبهه ي ملي و پايان گرفتن فعاليت هاي سياسي آن انجاميد; همه از جمله عواملي بودند كه مجلس، مردم و همه ي كساني را كه از حساسيت نسبت به غرب برخوردار بودند به مقابله برانگيخت، اين در حالي بود كه رهبري انقلاب امام خميني - قدس سره - با اطمينان به صلابت و سلامت مسير انقلاب با سعه ي صدر تمام تا آخرين روزهاي ماجرا، در جذب او و روشنفكران همراه او كوشيد.

پس از عزل بني صدر توسط مجلس و فرار او از ايران، انقلاب به موازات جبهه ي نظامي خارجي با جبهه ي نظامي ديگري در درون مواجه شد. جبهه ي خارجي در برابر تسليحات نظامي غرب بود كه همراه با حمايت هاي سياسي در دست هاي صدام قرار گرفته بود و جبهه ي داخلي در مقابل بخشي از روشنفكران مذهبي; يعني منافقان بود كه در نهايت از خانه هاي تيمي نهان، يعني از مواضع التقاطي خود به خانه هاي تيمي آشكار كه عبارت از هسته هاي نظامي بود، روي آوردند.

ترور بيش از هفتاد تن از مسئولان اجرايي و تعدادي از وزرا و نمايندگان مجلس و در رأس آن ها شهادت آيت الله بهشتي در جريان انفجار حزب جمهوري اسلامي ـ كه از پايگاه هاي اصلي مقاومت در برابر بني صدر به حساب مي آمد ـ و به فاصله ي اندك ترور نخستوزير و رئيس جمهور و بعد از آن ترورهاي پياپي نيروهاي برجسته ي انقلاب و مردم كوچه و بازار كه براي دفاع از اسلام بسيج شده بودند، از جمله حوادثي بودند كه پشت جبهه را نيز به صف مقدم رويارويي تبديل كرده بودند. بسياري از نيروهاي كارآمدي كه در مرزهاي گسترده ي جبهه هاي غرب و جنوب اسوه ي مبارزه و شهادت بودند، به هنگام تردد در خيابان هاي تهران و در مناطق شهري به شهادت رسيدند و در بسياري موارد نيز ترورهاي كور، افرادي را كه ظاهري مذهبي داشتند، هدف قرار مي داد و بدين ترتيب مسجد و محراب قتلگاه مسلماناني شد كه با غسل شهادت هر بامداد منزل خود را ترك مي كردند.

انقلاب با تكيه بر بعد مردمي خود به تحكيم مواضع داخلي پرداخت و در نتيجه جريان ترور با گريز به خارج ايران و قرار گرفتن در كنار صدام ـ كه همان موضع طبيعي آن بود ـ پايگاه هاي داخلي خود را از دست داد.




| شناسه مطلب: 79330