4ـ2 از تفسیرهای مارکسیستی دین تا توجیهات نئوکانتی
4ـ2 از تفسیرهای مارکسیستی دین تا توجیهات نئوکانتی امتیاز مهم دیگری که در محیط روشنفکری ایران بین دو مقطع حضور مارکس و پوپر وجود دارد، این است که مارکس در شرایطی وارد ایران شد که منورالفکری پس از ستیزی خونین بر اریکه ی قدرت تکیه زده بود. در آن شرایط
4ـ2 از تفسيرهاي ماركسيستي دين تا توجيهات نئوكانتي
امتياز مهم ديگري كه در محيط روشنفكري ايران بين دو مقطع حضور ماركس و پوپر وجود دارد، اين است كه ماركس در شرايطي وارد ايران شد كه منورالفكري پس از ستيزي خونين بر اريكه ي قدرت تكيه زده بود. در آن شرايط منورالفكري هيچ الزامي براي توجيه ديني خود نمي ديد; ولي پوپر و انديشه هاي نئوكانتي مشابهي كه در مشايعت او حركت مي كنند ـ در دهه ي پنجاه ـ هنگامي وارد شدند كه نوگرايي ديني به صورت يك واقعيت اجتماعي در آمده بود. قرار گرفتن پوپر در مركز توجهات روشنفكري ـ در دهه ي شصت ـ نيز در شرايطي بود كه مذهب در اوج اقتدار تاريخي خود، در ذهن قشر عظيمي از جواناني رسوخ يافته بود كه ستيز با كفر را در جبهه ي نبرد با تمام هستي و وجود خود آزموده بودند.
تفسير ماركسيستي مفاهيم ديني تنها از دهه ي چهل به بعد به صورت يك جريان اجتماعي، آن هم بر بخشي از محيط روشنفكري تحميل شد; ولي پوپر ناگزير بايد از اولين روزهاي ورود خود پوشش ديني مي گرفت و بدين سان بود كه معاني و مفاهيم ديني به سرعت براي پوپريزه شدن به صف كشيده شدند.
اگر دين در دو دهه ي قبل در دست جريان هاي روشنفكري از ابعاد سنتي خود تهي مي باشد و توجيهي ايدئولوژيك مي يافت، اينك با لحني ملايم و آرام از قلمرو ايدئولوژي ها رانده شد و فراتر از همه ي ايدئولوژي ها و فربه تر از همه ي تئوري ها در متن واقعيت مجهول و دست نايافتني پوپر قرار گرفت و سپس در قالب ذهنيت ها و پيش فرض ها به صورت معرفتي درآمد كه در توصيف و تبيين آن واقعيت مجهول و دست نايافتني، به وسيله ي بشر ساخته و پرداخته مي شود و با اين بيان آنچه از قداست، خلوص و الهي بودن براي دين مي شود ادعا كرد، مربوط به همان واقعيتي شد كه تنها در آينده ي هميشگي تاريخ مي تواند به معرفت برسد و آنچه همواره در ظرف معرفت فعليت مي يابد، يك پرداخت ابطال پذيري شد كه بدون هيچ مزيت و امتيازي خاص در كنار ديگر سازه هاي ذهني بشر قبض و بسط مي يابد. خارج شدن واقعيت دين از فعليت ادراك انسان كه به منزله ي سلب هويت ديني علم نيز هست، شكاكيت ساختاري نئوكانتي را تا متن آگاهي ديني بشر وارد مي سازد و حقيقت دين را به يك تجربه ي فردي و يا جمعي محدود مي سازد كه با آگاهي مردد و مشكوك بشري زبان مي گيرد. آن تجربه ي ديني هر چه باشد، گوهر دين ناميده مي شود و اين زبان كه در قالب علومي چند، نظير: فقه، كلام، فلسفه و عرفان سازمان مي يابد، صدفي است كه بشر بر گِرِد آن مي تند. اگر واقعيتي مقدس و الهي به راستي وجود داشته باشد، متعلق به آن گوهر است و صدف پوسته اي ذهني و بافته اي بشري است و بين آن گوهر و اين صدف فاصله اي به امتداد تاريخ بشر است، فاصله اي كه التيام آن به پايان تاريخ واگذار مي شود. در اين ديدگاه علوم الهي كه واسطه ي انتقال سنت هاي مقدس ديني به آگاهي و زندگي انساني بودند و در رأس همه، علم شريف فقه كه با همه ي تحرك و پويايي، در همه ي ابعاد يقيني و ظني خود پل اين انتقال به زندگي فردي و اجتماعي انسان بود و قداست را تا رفتار اقتصادي، سياسي و حتي زندگي زناشويي افراد مي گسترانيد، اينك در مقابل حوزه ي قدسي دين قرار گرفته و حجاب آن مي شوند. حجابي كه پس از سلب قداست الهي آن به دليل خصلت تئوريك خود، توان ايدئولوژي شدن را نيز ندارد.
تحليل پوپري ديانت، زمينه را براي تفسير سكولار و توجيه ليبراليستي دين فراهم مي كند. دين سكولار همان ديني است كه با اعلان جدايي خود از سياست در حقيقت به تبليغ حاكميت سياست سكولار غرب مي پردازد و ديني كه به تفسير ليبراليستي رضايت مي دهد، ديني است كه شريعت و همه ي حقوق الهي آن را در پيشگاه الاهه ي حاكم بر تمدن و فرهنگ غرب، يعني تفرعن عريان به مسلخ مي برد تا با قرباني كردن آن اجازه ي زندگي و زيست در جامعه اي را پيدا كند كه با حربه ي اباحيت حدود الهي را پايمال مي گرداند. اين دين نه تنها اجتهاد، فقاهت، سنت و شريعت را از دست مي دهد، بلكه به حراست و نگهباني از حقوق طبيعي بشر كه جايگزين حقوق الهي و آسماني انسان شده است، گمارده مي شود و البته مزد گماشتگي را نيز از كارگزاران امپراتوري جهاني غرب و در رأس آن از امريكا دريافت مي كند. بدين ترتيب نيروي روشنفكري در پايان دهه ي شصت، حتي در بخشي كه به توجيه روشنفكرانه ي دين مي پردازد، همانند دوران منورالفكري به طور آشكار در كنار نيروي سياسي غرب قرار مي گيرد; با اين تفاوت كه در اين مقطع نيروي مذهبي بر خلاف صدر مشروطه حضور فعال خود را در تحولات اجتماعي حفظ كرده و به جاي واگذاري اهرم هاي قدرت به رقيب جبهه اي نوين را در برابر دنياي غرب گشوده است.