چیستی انقلاب اسلامی
چیستی انقلاب اسلامی دیدگاه اسلام در مورد انقلاب، با تفسیر غربی و مارکسیستی به کلی متفاوت است. در تحلیل اسلامی، عامل عمدهی انقلاب آرمانخواهی و عقیده به مکتبی است که نخست گروه پیشرو (مجاهدان) را وارد میدان مبارزهی انقلابی میکند و سپس با بسیج گستردهی تودهها،
چيستي انقلاب اسلامي
ديدگاه اسلام در مورد انقلاب، با تفسير غربي و ماركسيستي به كلي متفاوت است. در تحليل اسلامي، عامل عمدهي انقلاب آرمانخواهي و عقيده به مكتبي است كه نخست گروه پيشرو (مجاهدان) را وارد ميدان مبارزهي انقلابي ميكند و سپس با بسيج گستردهي تودهها، آن را به درون جامعه ميكشاند و به صورت مردمي به پيروزي ميرساند.
از ديدگاه اسلام، انقلاب نوعي جهاد داخلي است كه در آن جمعي براي خدا (فيسبيلاللّه) و گروهي ديگر به خاطر كفرشان ميجنگند. قرآن كريم اين رو در رويي را در يكي از آيات مربوط به جنگ بدر چنين توصيف ميكند:
قد كان لكم آية في فئتين التقتا فئةٌ تقاتل في سبيلاللّه و اخري كافرةٌ.(10)
در برخوردي كه بين دو گروه رخ داد، شما نشانهي ـ معيار ـ روشني مييابيد، يك گروه در راه خدا و جمع ديگر بهخاطر كفر ميجنگد.
مطالعهي مختصر تاريخ انبيا و مسائل مربوط به استضعاف و استكبار در قرآن، نشان ميدهد در فرهنگ سياسي اسلام تلاش، مبارزه و انقلاب اسلامي در راستاي منافع مستضعفان و محرومان است و اصولا نهضتهاي رهاييبخش انبيا به سود مستضعفان بود، هر چند ايمان به مكتب الهي ريشه و عامل اصلي اين نهضتها است; مكتبي كه فطرت انساني را مخاطب قرار ميدهد و استثمارگر و استثمارشده را به عدالت و ارزشهاي الهي فرا ميخواند.
در توضيح اين سخن بايد گفت: همهي انسانها فطرت پاك و الهي دارند، اين فطرت در فرد استثمارگر بهنوعي و در فرد محروم نيز بهگونهاي ديگر به بند كشيده ميشود. آري! فرد محرومي هم كه فرياد برنميآورد و براي استقرار عدالت نميخروشد، در بند است و بايد آزاد شود.
از اينرو مرحلهي نخست انقلاب اسلامي از درون آغاز ميشود و انبيا ميكوشند انسان را از درون آزاد سازند و تا چنين انقلابي روي ندهد، نميتوان اميد چنداني به پيروزي حركتهاي انقلابي داشت.
به اين ترتيب عنصر آزاديخواهي كه در نظر برخي تحليلگران و مفسران، از عوامل عمدهي انقلابهاي بزرگي مثل انقلاب فرانسه است، به انقلاب اسلامي راه مييابد، همانگونه كه با انگيزهي محروميتزدايي كه در حركت و مبارزهي مستضعفان بر عليه مُترفين و مَلأ نقش مؤثري دارد، عامل اقتصادي وارد حوزهي انقلاب به مفهوم اسلامي ميشود.
اگر اين تقسيمبندي درست باشد كه انقلابها، اقتصادي و انساني (آزاديخواهانه) يا مذهبي و عقيدتياند، انقلاب اسلامي را ميتوان از هر سه نوع دانست كه در اين صورت به نوع چهارمي از انقلاب برخوردهايم كه بايد به تعريف و تفسير آن بپردازيم.
بيشك انقلاب اسلامي يك دگرگوني اجتماعي ـ سياسي ريشهدار و اساسي بود كه با جايگزيني نظام سياسي نوين، و انتقال ناگهاني قدرت همراه شد. قيام قهرآميز و ميليوني تودهها از عوامل تعيينكنندهي آن به شمار ميآيد. عامل اقتصاد ـ به مفهوم تبعيض و فقر ناشي از اقتصاد وابسته و فرسودهي رژيم حاكم ـ نيز بهگونهاي در اين تحوّل بنيادي مؤثر بود و در يك كلام همهي عناصر موجود در انقلابهاي بزرگ دنيا را در انقلاب اسلامي مييابيم، با اين وجود هيچكدام از تعريفهاي ذكر شده براي معرفي چيستي انقلاب اسلامي كافي نيست. در تعريف اين پديده، بايد ويژگيهاي ديگري را كه وجه تمايز آن با انقلابهاي ديگراست، گنجانيد تا تصوير درستي ـ نه چندان دقيق ـ از انقلاب اسلامي ترسيم شود.
در انقلاب اسلامي هر كدام از عناصر فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي، بهگونهاي عامل مؤثر شمرده ميشوند. بر خشم قهرآميز مردم نيز تكيه ميشود، ولي مشخصهي اصلي آن، شاخصهاي ويژهاي است كه ميتوان در اين تعريفگونه مورد مطالعه قرار داد.
انقلاب اسلامي، دگرگوني بنيادي در ساختار كلي جامعه و نظام سياسي آن بر اساس جهانبيني، موازين و ارزشهاي اسلامي، نظام امامت، آگاهي و ايمان مردم، حركت و پيشگامي متقيان و قيام قهرآميز تودههاي مردم استوار است.
در اين تصوير كلي، نقش عمدهي ايمان، پيشگامي متقيان در حركت، تئوري امامت و قهرآميز بودن قيام مردمي، گوياي عقيدتي بودن انقلاب اسلامي است.