3. معنویّت انقلاب اسلامی
3. معنویّت انقلاب اسلامی معنویّتی که به عنوان یک شاخص در انقلاب اسلامی مورد بحث است، از مقولهی معنویّت در اومانیسم و انسانگرایی ـ که انسان را از بند مالکیت آزاد میداند ـ نیست; زیرا معنویّت انسانگرایانه، گونهای از مادّیگرایی است و آن چه مانند روح در کالبد
3. معنويّت انقلاب اسلامي
معنويّتي كه به عنوان يك شاخص در انقلاب اسلامي مورد بحث است، از مقولهي معنويّت در اومانيسم و انسانگرايي ـ كه انسان را از بند مالكيت آزاد ميداند ـ نيست; زيرا معنويّت انسانگرايانه، گونهاي از مادّيگرايي است و آن چه مانند روح در كالبد انقلاب اسلامي دميده شده، اوج آزادگي انسان است كه در بندگي و اطاعت خدا متجلّي ميشود.
همين معنويّت است كه با وجود قهرآميز بودن انقلاب، به آن لطافت و روح انساني ميبخشد و خشونت و نارساييهاي ناشي از آنرا تحمّلپذير ميكند.
4. قدرت رهبري و نفوذ معنوي آن
فلسفهي امامت و تداوم آن كه در زمان غيبت امام معصوم(عليه السلام) در ولايت فقيه ظاهر ميشود، از عوامل تعيينكننده در شكلگيري و پيروزي انقلاب اسلامي بود.
مردم بر اساس اعتقاد به تداوم امامت در شكل نظام ولايت فقيه، رهبري فقيه جامعالشرايط را بيش از يك ايدئولوگ پذيرايند. قدرت و نفوذ معنوي فقيه در حد مرجعتقليد، به معني حكومت بر دلها و اطاعت در كليهي شئون زندگي است. بر اين اساس فتواي او همان حكم خدا و پيروي از او اطاعت از امام معصوم و رسول خداست. قرآن كريم دربارهي اطاعت از رسول به صراحت ميگويد:
و من يطع الرسول فقد اطاع اللّه.(11)
هركس از پيامبر(صلي الله عليه وآله) اطاعت كند، بيترديد از خدا اطاعت كرده است.
بيشك صداقت، صراحت، شجاعت، سازشناپذيري، از جان گذشتگي، صلابت، عشق به اسلام، مقام عرفاني، وارستگي، شخصيت والاي علمي و فقاهتي و سادگي معنيدار زندگي امام خميني در ارائهي اين الگوي رهبري مؤثر بود، ولي در مورد مهمترين شاخصي كه در معرفي امام بهعنوان اسوهي رهبري تأثيرگذار بود و نقشي برتر از يك رهبر انقلاب به وي بخشيد ـ به بيان شهيد مطهري ـ بايد گفت:
نداي امام از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ از ژرفاي روح اين ملت برخاست; مردمي كه در طول چهارده قرن حماسه محمد(صلي الله عليه وآله)، علي(عليه السلام)، زهرا(عليها السلام)، حسن(عليه السلام)، حسين(عليه السلام)، زينب(عليها السلام)، سلمان، ابوذر، ... و صدها هزار شخصيت اسلامي ديگر را شنيده بودند، و اين حماسهها با روحشان عجين شده بود، بار ديگر همان نداي آشنا را از حلقوم اين مرد شنيدند; علي(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) را در چهره او مشاهده كردند. او را آئينه تمامنماي فرهنگ و هويّت اسلامي خود كه تحقير شده بود، ديدند. مردم در امام ذوب شدند، و امام در برابر اين لبيك بزرگ تاريخ چه كرد؟ او به اين ملت گمنام شخصيت داد.(12)
آري امام هويت اسلامي مردم را به آنها باز گرداند; ايران را تأثيرگذار بر صحنهي سياست جهان كرد و مانند صدراسلام، اسلام را به عنوان قدرتي مستقل در برابر جهانخواران، معرفي كرد و بدان تحقق بخشيد.