جنبش تنباکو
جنبش تنباکو در سومین سفر ناصرالدین شاه (1306 ق.) به اروپا که با هزینهی هنگفتی همراه بود، انگلیسیها به جبران ناکامی خود در اجرای قرارداد کلان رویتر که بهخاطر آن، گنج بادآوردهای را در مصالحه با روس از دست داده بودند، در پی بستن قرارداد جدیدی با شاه برآمدند.
جنبش تنباكو
در سومين سفر ناصرالدين شاه (1306 ق.) به اروپا كه با هزينهي هنگفتي همراه بود، انگليسيها به جبران ناكامي خود در اجراي قرارداد كلان رويتر كه بهخاطر آن، گنج بادآوردهاي را در مصالحه با روس از دست داده بودند، در پي بستن قرارداد جديدي با شاه برآمدند.
دادن امتياز تنباكو از طرف شاه به كمپاني تالبوت انگليسي كه نتيجهي بذل و بخششهاي شاه در سفر اروپا بود نه تنها به انگليسيها امكان داد كليهي اختيارات را در زمينهي كشت، توزيع و فروش توتون و تنباكو بهدست گيرند، بلكه براساس متن قرارداد، آنان راههاي نفوذ همه جانبه را در زمينههاي سياسي، اقتصادي و نظامي در اختيار گرفتند.
قرارداد تنباكوي رژي چنان بود كه زمينه را براي اعمال فشار بيشتر به دولت ايران، براي واداركردن شاه به عقد قرارداد جديد و گرفتن امتيازات بيشتر فراهم ميكرد، از سوي ديگر هجوم عناصر خارجي، به عنوان كارمندان كمپاني انگليسي، خود يكي از راههاي نفوذ اجانب از طريق اين قرارداد ننگين بهشمار ميرفت. اين نفوذ به حدي بود كه در آن زمان معروف شده بود ايران فرنگي بازار شده است.
از ديگر سو، خطر نفوذ و تحقير فرهنگي كه به سلب هويت تاريخي و حاكميت ارادهي بيگانگان ميانجاميد، بهطور كامل محسوس بود تا آنجا كه بنا بر اعتراف عباسميرزا ـ برادر شاه ـ نيروهاي مسلح با مواجب كافي، اسبهاي برتر و اسلحهي پيشرفتهاي كه گرفته بودند، اعتنايي به حكومت نداشتند.
در آن شرايط روحانيان كه عامل عمدهي آگاهي مردم قلمداد ميشدند، بهدليل مبارزه با نفوذ فرهنگي خارجيان، با دشواريهاي زيادي روبهرو بودند، آنان سرانجام دريافتند كه علت اصلي همهي مفاسد، قرارداد شومي است كه به خارجيان اجازه داده است اينگونه برحقوق، منافع و مصالح مردم يورش برند. از اينرو پيشاپيش مردم، خواستار لغو امتياز دخانيات شدند و بدين ترتيب مقاومت فشرده و تودهاي مردم آغاز شد. مقاومت مردم شيراز، حكومت استبداد را بر آن داشت روحاني مبارز شهر، مرحوم فال اسيري را تبعيد كند و دست به كشتار مردمي زند كه بستنشيني در شاهچراغ پيآمد آن بود.(120)
نهضت در ساير شهرها نيز گسترش يافت. مقاومت مردم تبريز اوّلين پيروزي را بهبار آورد و شهر از ورود اجانب پاك شد. مقاومت مردم اصفهان به رهبري مرحوم آقانجفي پايههاي حكومت شاه را لرزاند. به دستور اين روحاني بزرگ و مجاهد، تنباكو بهدست عاملين آن بين فقرا تقسيم شد و يكي از تجار دوازده هزار كيسه تنباكو را با نفت آتش زد.(121)در تهران نيز، رهبري نهضت با مرحوم ميرزا حسن آشتياني و ديگر علماي مبارز بود. علماي تهران جريان قيام مردم و مبارزات روحانيت را طي نامهي مبسوطي، به اطلاع ميرزاي بزرگ
شيرازي رساندند و ضمن كسب تكليف پيشنهاد تحريم تنباكو را دادند.(122) از سوي ديگر، ميرزاي شيرازي در سامرا از تبعيديها و روحانيان مهاجر استقبال ميكرد. همزمان نامهي سيدجمالالدين اسدآبادي(123) كه در آن موقع در بصره اقامت داشت، توسط فال اسيري شيرازي بهدست ميرزا رسيد;(124) ايشان بهرغم دوربودن از تحولات ايران، بهوسيلهي نامههاي علماي تهران و سيد جمال و مذاكرات حضوري با علماي تبعيدي و مهاجر، در متن جريانات سياسي قرار گرفت و در تاريخ 19 ذيحجه 1308 ق. با گذشت يك سال و پنج ماه از قرارداد امتياز دخانيات، تلگراف مخالفت وي مبني بر هشدار و اخطار به دولت به تهران رسيد.(125) اين تلگراف با كوشش درباريان، كتمان شد(126) و سفير ايران در بغداد مأمورشد بهطور خصوصي با ميرزا ملاقات و مذاكره كند.(127) بهدنبال آن ميرزا پاسخي تاريخي به دربار داد كه همه را به وحشت انداخت. او گفت: نگذاريد كارتان به آنجا بكشد كه وقتي مجبور شديد دست به سوي ملت دراز كنيد، دست رد به سينهي شما بزند.
مرجع بزرگ به آن هم اكتفا نكرد و به طور رسمي حكم تحريم تنباكو را براي قطع دست اجانب از كشور اسلامي ايران، صادر و استعمال دخانيات را در حكم جنگ با امام زمان(عج) معرفي كرد.(128)
حكم تحريم، با نبود امكانات و وجود شرايط سخت آن زمان، بهگونه شگفتانگيزي منتشر و نسخههاي دست نويس آن در همان نيمروز اوّل در ايران توزيع شد و حتي به حرمسراي شاه نيز رسيد. به اين ترتيب تلاش دربار براي خنثيكردن حكم تحريم بي اثر ماند
و تبعيد ناشيانهي عالم بزرگ تهران، مرحوم حاجميرزا حسن آشتياني، بر خشم مردم افزود.(129) سرانجام قرارداد ننگين اعطاي امتياز تنباكو لغو شد.(130) با اين پيروزي، طلسم استبداد شكست و زمينهي آگاهي عمومي و تحولات فكري و سياسي جديد براي تغيير اساسي سازمان سياسي و اجتماعي كشور فراهم شد.
در زمينهي عامل اصلي پيروزي جنبش تنباكو و رهبري آن سخن بسيار گفته شده است. برخي ميرزاملكم خان و بعضي سيدجمال افغاني را در قطب رهبري اين جنبش نشاندهاند. عدهاي هم مثل امينالدوله، انديشههاي سياسي آن دو را در سرعت گرفتن حركت نيروهاي ناراضي مؤثر دانستهاند.(131) در اين ميان كساني نيز انگيزههاي مذهبي آن دو را مورد ترديد قرار داده و گفتهاند:
با اينكه ظاهراً در هيچ مورد نقشههاي آن دو (ميرزاملكمخان و سيدجمال افغاني) انگيزهي مذهبي نداشته است، هر دو براي اجراي آن نقشهها ميخواستهاند از وجود علماء استفاده كنند; و از اين رو بر آن بودهاند كه خود را در سلك گروههاي روحاني درآورند. علماء در ابراز مخالفت با سلسلهي قاجار رويهم رفته در حدود يك قرن تجربه داشتند، و اغلب به عنوان رهبران ملي نقشي ايفا ميكردند. شخصيتهايي نظير ملكمخان و سيدجمالالدين در حاشيهي رويدادها ايستاده بودند.(132)