بازتاب قیام 15 خرداد
بازتاب قیام 15 خرداد اخبار مربوط به دستگیری رهبر نهضت اسلامی ایران، قیام 15 خرداد و کشتارهای شهرهای مختلف ـ بهرغم سانسور شدید ـ در مدت کوتاهی در سراسر کشور پخش شد و موجی از نفرت علیه شاه به راه انداخت. خبرگزاریها نیز قیام ملت ایران در حمایت از رهبر نهضت ر
بازتاب قيام 15 خرداد
اخبار مربوط به دستگيري رهبر نهضت اسلامي ايران، قيام 15 خرداد و كشتارهاي شهرهاي مختلف ـ بهرغم سانسور شديد ـ در مدت كوتاهي در سراسر كشور پخش شد و موجي از نفرت عليه شاه به راه انداخت. خبرگزاريها نيز قيام ملت ايران در حمايت از رهبر نهضت را به صورت گسترده مخابره كردند و عكسالعمل شخصيتهاي سياسي، علمي و مذهبي را گزارش دادند كه اعلاميهي اعتراضآميز شيخ محمود شلتوت ـ مفتي و رئيس دانشگاه الازهر مصرـ يكي از آنها بود. در اين اعلاميه كه شش روز بعد از دستگيري امام و فاجعهي خونين 15 خرداد صادر شد، دستگيري علما و اهانت به آنان به عنوان داغ ننگي بر پيشاني بشريت معرفي شد. ايشان طي تلگرافي از شاه خواست به حريم روحانيت و علماي اسلام كه پاسداران قوانين الهياند، تجاوز نكند و هر چه زودتر علماي بازداشت شده را آزاد سازد.(227)
حوزههاي علميهي نجف اشرف، كربلا و كاظمين نيز با تشكيل اجتماعات و ارسال تلگراف به پادشاهان، رؤساي جمهوري كشورهاي اسلامي و سازمانهاي بينالمللي، حمايت از امام، و تنفر نسبت به رفتار وحشيانهي رژيم را اعلام كردند، و خواستار آزادي فوري رهبر نهضت اسلامي شدند. مراجع تقليد در قم و مشهد و جمعي از علماي تهران و شهرستانها نيز، هر يك بهگونهاي خواستار آزادي امام شدند.
اعتصاب سراسري تهران در 21 خرداد به مناسبت هفتم فاجعهي فيضيه، رژيم را درمانده كرد و مهاجرت مراجع قم و مشهد و علماي سرشناس شهرستانها به تهران موجب شد، رژيم به سياست تشنجزدايي تن دهد و با نمايش آزادسازي رهبر نهضت خشمها را فرو نشاند.
رسانههاي گروهي در يازدهم مرداد 1342، آزادي امام را به اطلاع مردم رساندند، ولي اين آزادي نمايشي در مدت كوتاهي به حصر تبديل شد، رژيم از ترس هجوم سيل جمعيت كه براي ديدار امام ميشتافتند نخست وي را به داوديه، و از آنجا به قيطريه انتقال داد و سرانجام در يك منزل شخصي كه به صورت افتخاري در اختيارش گذاشته شد، وي را تحت نظر گرفت; هرچند مردم با اطلاع از وضع امام، آرامش خاطري يافتند و رژيم، هر يك از گروههاي مردمي، علما و ... را به گونهاي مجبور به بازگشت كرد، اين فريبكاري نتوانست مانع تدوام نهضت شود.
يكي از آثار ادامهي حصر امام، تشكيل گروههاي زيرزميني در قم، تهران و شهرستانها بود كه گاهي با نامهايي، چون جبههي مسلمانان آزاد، جمعيتهاي مؤتلفهي اسلامي، مجمع روحانيون مجاهد، و زماني بدون نام، مانند تشكيلات سري اصفهان، شيراز، قزوين و گاهي به صورت نشريههاي انقلابي، مانند بعثت و فرياد خودنمايي ميكرد.
جامعهي روحانيت ايران كه از مراجع، علماي مهاجر قم، مشهد، شيراز و روحانيان تهران تشكيل شده بود، در 31 مرداد 1342، انتخابات فرمايشي دورهي بيست و يكم مجلس را تحريم، و به ادامهي بازداشت رهبر نهضت اعتراض كردند. همان سال در 13 مهر موج اعتراض مردم تهران به يك اعتصاب تبديل شد و روز بعد ـ همزمان با افتتاح مجلس نمايشي شاهـ تظاهرات ديگري در خيابانهاي اطراف بهارستان انجام گرفت و ضربهي ديگري بر پيكر رژيم وارد آورد.
محاكمهي سران نهضت آزادي در 30 مهر ماه 1342 نيز كه به صورت يكبازي براي برگرداندن افكار عمومي از نهضت اسلامي آغاز شد، با ناكامي روبهرو شد، زيرا شركت طلاب قم و دانشجويان در اين محاكمهها، بهويژه ملاقاتهايي كه بين آنها و آيتاللّه طالقاني در فرصتهاي تنفس جلسات دادگاه انجام ميگرفت، موجب شد اين دو جريان به يكديگر نزديكتر و با راه و رسم مبارزهي يكديگر بيشتر آشنا شوند.
همچنين اعلاميهي تاريخي اساتيد و فضلاي حوزهي علميهي قم ـ با پانصد امضا ـ مبني بر حمايت از رهبر نهضت، محكومكردن بازداشت غيرقانوني وي و اعلام ادامهي راه امام، بار ديگر شعار مبارزه تا پيروزي را به گوش ملت ايران و ساير ملتها رساند.
گرچه قيام قهرآميز علماي غيور تبريز، در سيزدهم آذر ماه 1342 به دستگيري جمعي از آنان انجاميد، سابقهي تاريخي قيام آذربايجان در صدر مشروطيت را، در خاطرهها زنده كرد و اعتصاب چهار روزهي مردم و اعلام حكومت نظامي بر شدت مبارزهي آنان افزود.
قيام و مبارزه، يك ماه بعد شهر مقدس مشهد را نيز فراگرفت. دژخيمان مردم را به مسلسل بستند، و جمعي از علما و طلاب را دستگير و عدهاي را روانهي سربازخانهها كردند.
در يازدهم آبان همان سال مرحوم طيب با حاجرضايي و حاج اسماعيل رضايي به عنوان عاملان قيام 15 خرداد اعدام شدند و حوزهي علميهي قم بهخاطر تجليل از اين شهدا به حالت تعطيل درآمد. در تهران، تبريز، اصفهان و برخي شهرها مجالسي در سوگ اين غيور مردان برپا شد.
شاه در آستانهي آزادكردن امام به جابهجايي مهرهها پرداخت و در 17 اسفند عَلَم را از كار بر كنار و حسنعلي منصور را به نخستوزيري گماشت. اين تحول كه گوياي ضعف دولت بود، آتش مبارزات اسلامي را شعلهورتر كرد و منصور از سوي مجمع روحانيون مبارز، به صورت رسمي تهديد شد.
رژيم پس از اجراي يك سلسله آمادهسازي براي جلوگيري از ابراز احساسات مردم در برابر آزادي رهبر، سرانجام وي را در 18 فروردين 1343 آزاد كرد و با اين كه مأموران، امام را شبانه و بهطور ناشناس وارد قم كردند، لحظاتي بعد طنين صلوات و موج شادي، سراسر قم را فراگرفت و مردم به سوي خانهي امام شتافتند.
پس از آزادي امام، كارگزاران رژيم بار ديگر دچار اشتباه شدند و با ايجاد جرقهاي، طوفاني عليه خود به پا كردند; روزنامهي اطلاعات نوشت:
چقدر جاي خوشبختي است كه جامعهي روحانيت نيز اكنون با همهي مردم، همگام در اجراي برنامههاي انقلاب شاه و مردم شده است!!(228)
از آنجا كه اين توطئه سابقه داشت و عوامل رژيم در 12 مرداد 1342 نيز تهمت همراهي را به رهبر نهضت زده بود، حضرت امام طي نطقي، در 21 فروردين 1343، رژيم را به باد انتقاد گرفت و آن را وادار به فرستادن نمايندهاي جهت عذرخواهي رسمي كرد. در اين سخنراني، امام بار ديگر به مسئلهي اسرائيل توجه كرد و رژيم را كه ميكوشيد با تبليغات گسترده نهضت را به حركت ضداسرائيلي مصر ارتباط دهد و موضع ضداسرائيلي او را خدشهدار سازد، خلع سلاح كرد.
تنها ابزار تبليغاتي كه رژيم با امكانات وسيع از آن بهره ميگرفت، برچسب ارتجاع بود كه در رسانههاي گروهي داخلي و خارجي به صورت گستردهاي از آن عليه روحانيت استفاده ميشد. در حقيقت شاه با دو قطبيكردن جريانات سياسي، خود و اصلاحاتش را قطب مترقي، و روحانيت و خواستههاي اسلامي را قطب مرتجع معرفي ميكرد.
امام در سخنراني دوازدهم ذيحجهي 1383 ق. در مسجد اعظم قم ـ كه در حضور شخصيتهاي مذهبي، دانشگاهي و اقشار مختلف مردم بود ـ اين دژ تبليغاتي را درهم شكست و خواستههاي شرعي و قانوني روحانيت را تشريح، و دروغپردازيهاي ناجوانمردانهي رژيم را نقش بر آب كرد.
امام در اين سخنراني بر اساس يك مقابله به مثل حسابشده، از شاه به مردكي تعبير كرد، كه هنوز از حرفهايش دست نكشيده و افكار اسلامي را به كهنهپرستي نسبت ميدهد.
ايشان با جملهي اگر من هم برگردم، ملت از اسلام بر نميگردد، آخرين اميدهاي رژيم را به باد داد و با جملهي من امروز دست مراجع را ميبوسم آرزوي نفاقافكني ميان مراجع را به دل رژيم گذاشت، و جبههي روحانيت را متحدتر ساخت. علاوه بر اين، امام با نفي هرگونه رابطه و پيمان با اسرائيل از سوي روحانيت و ملت، جدايي رژيم با مردم را نيز آشكار كرد.
اين سخنرانيها به چند زبان، ترجمه و در سطح گستردهاي در خارج كشور منتشر شد.
در سالگرد فاجعهي خونين فيضيه، اعلاميهاي به امضاي رهبر نهضت، آيتاللّه ميلاني، نجفي مرعشي و قمي منتشر و روز 15 خرداد 1343 عزاي ملي اعلام شد.
گرچه راهپيمايي عظيم تهران كه به ابتكار هيئتهاي مؤتلفهي اسلامي و با نام مجاهدين راه حسين به راه افتاده بود، در مسير خود به سوي بهارستان بهدست كارگزاران رژيم بهشدت سركوب شد، خروش مردم مبارز به گوش ملت رسيد و آتش مبارزه را در آن شرايط شعلهورتر كرد.
بهدنبال محكومشدن سران نهضت آزادي در بيدادگاههاي شاه، رهبر نهضت طي اعلاميهاي كوبنده، در كنار محكومكردن آراي صادره و تهديد رأيدهندگان اين بيدادگاهها ـ بايد منتظر سرنوشت سختي باشند ـ، نظر نهايي خود را دربارهي اسرائيل و رژيم شاه اينگونه اعلام كرد:
من به جميع دول اسلامي و مسلمين جهان در هر جا هستند، اعلام ميكنم كه ملت عزيز شيعه از اسرائيل و عمال اسرائيل متنفرند، و از دولتهايي كه با اسرائيل منفور در حال سازش است. ملت ايران از اين گناه بزرگ بري است. اين دولتها هستند كه به هيچ وجه مورد تأييد ملت نيستند.
حضرت امام در سخنراني دوم جماديالاولي سال 1384 ق. خواستار نظارت روحانيت بر فرهنگ و آموزش كشور، و ايجاد شبكهي فرستندهي ويژهي روحانيت شد و سران كشورهاي عربي را به خاطر پرداختن به مسائل فرعي كه آنان را از هدف اصلي ـ آزادسازي سرزمين فلسطين ـ باز ميدارد، مورد انتقاد قرار داد.