3. روند انقلاب اسلامی تا پیروزی

3. روند انقلاب اسلامی تا پیروزی سال 1346 ش. با پیروزیهای سیاسی نهضت و شکستهای رژیم به پایان خود نزدیک میشد که حادثهی مرگ مشکوک تختی(240) قهرمان کشتی ایران روی داد. پیآمد این حادثه نیز مانند جنگ شش روزهی اعراب و اسرائیل و تاجگذاری شاه، تشدید مبارزه و جانگر

3. روند انقلاب اسلامي تا پيروزي

سال 1346 ش. با پيروزيهاي سياسي نهضت و شكستهاي رژيم به پايان خود نزديك ميشد كه حادثهي مرگ مشكوك تختي(240) قهرمان كشتي ايران روي داد. پيآمد اين حادثه نيز مانند جنگ شش روزهي اعراب و اسرائيل و تاجگذاري شاه، تشديد مبارزه و جانگرفتن دوبارهي حركت سياسي در دانشگاهها بود. در اين ميان بازداشت بيش از سيصد دانشجو و جمعي از استادان بحران تازهاي به وجود آورد كه به اعتصاب و تعطيلي دانشگاههايي چون دانشگاه تهران، دانشگاه پليتكنيك، دانشكدهي بازرگاني و دانشگاههاي اصفهان، تبريز و شيراز انجاميد.

رژيم براي سرپوشگذاشتن بر سياست سركوب دانشگاهها، به سياست فريبكارانهي جديدي روي آورد و با برگزاري كنفرانس جهاني حقوق بشر كه روز دوم ارديبهشت 1347، در تهران گشايش يافت، مهمانان خارجي را بر آن داشت در حالي كه شكنجه و خشونت بر كشور سايه افكنده بود، از فعاليتهاي بشر دوستانهي اشرف پهلوي ـ رياست كنفرانس ـ قدرداني كنند.

خروش زندانيان مبارز از عمق سياهچالها و ارسال پيامهاي افشاگرانه در مورد قانونشكني، زير پا گذاشتن حقوق بشر، وجود شرايط غيرانساني در زندانها، مراعاتنشدن حقوق سياسي و قضايي زندانيان، رواج شكنجه، اعدام و سركوب در ايران و گسترش جنايات رژيم، بار ديگر تلاش شاه را بيثمر گذاشت. عكسالعمل رژيم به اين افشاگريها چيزي جز جنايت افزونتر و شدتبخشيدن به محاكمههاي بيرويه و فرمايشي، تبعيدهاي غيرقانوني و كارهاي سركوبگرانه نبود.

در 30 مرداد 1348، مسجدالاقصي اوّلين قبلهي مسلمانان و يكي از مقدسترين معابد مورد احترام اديان آسماني، به دست صهيونيست به آتش كشيده شد. اين جنايت كه با بازتاب تندي در جهان اسلام روبهرو شد، آتش خشم مبارزان نهضت اسلامي ايران را برافروختهتر و رژيم ايران را كه ياور اسرائيل بود، با بحران جديدي روبهرو كرد.

تلاش روزنامههاي ايران كه دست ساواك آنان را از پشتسر هدايت ميكرد، به منظور فرونشاندن خشم ملت بينتيجه ماند، و شاه ناگزير شد با پيشگرفتن سياست مزوّرانهاي، طي بيانيهاي از اين حادثه اظهار داغداري و براي جبران خسارت اعلام آمادگي كند و به سهم خود هزينهي بازسازي مسجدالاقصي را نيز بر دوش بگيرد!

حقيقت اين است كه شاه در اين اظهار تأسف، حتي به اندازهي بيانيهي رسمي وزارت امور خارجه امريكا جسارت به خرج نداد.

شاه در نخستين كنفرانس اسلامي كه به پيشنهاد ملك فيصل و رؤساي كشورهاي اسلامي براي خنثي كردن حركتهاي انقلابي در جهان اسلام در رباط تشكيل شد، شركت كرد و در سخنراني هفت دقيقهاي خود كه اولين سخنراني كنفرانس نيز بود، نامي از مسجدالاقصي نبرد و به موضوع آتشسوزي آن نيز اشارهاي نكرد.

امام طي بيانيهاي در آبان 1348، آتشزدن مسجدالاقصي و موضع سازمان كنفرانس اسلامي را محكوم و گردانندگان سياستهاي آن روز سازمان را به تلاش براي لوثكردن جنايت صهيونيستها در آتشزدن مسجدالاقصي متهم كرد. امام در اين بيانيه كه از راديو بغداد قرائت شد، افزود.

 

تا زماني كه فلسطين آزاد نشده است، مسلمانان نبايد مسجدالاقصي را تجديد بنا كنند و علايم اين جنايت بايد همواره به عنوان مايهي حركتي براي آزادي فلسطين حفظ شود.

 

شجاعت امام، مردم ايران را به آيندهي بدون شاه اميدوار ميكرد و به آنها جسارت اعتراض ميبخشيد. از اين رو، كليهي كارهاي رژيم براي مردم اعتراضآميز و چون خود رژيم، نفرتانگيز بود و آنان از هر حادثهاي كه قابل بهرهبرداري بود و رژيم را بهطور غيرمستقيم زير سؤال ميبرد، براي اعتراض استفاده ميكردند. اينگونه اعتراضهاي جمعي گاه بهگونهي موسمي پس از يك موج سياسي كه با دردسرهايي براي رژيم همراه بود، به خاموشي ميگراييد. گاهي هم به يك بحران سياسي ـ اجتماعي تبديل ميشد و جنبهي همگاني مييافت و مشكلات فراواني براي رژيم بهوجود ميآورد.

نمونهي موجهاي اعتراضآميز از نوع اوّل را ميتوان در جريان اعتراض دانشجويان دانشگاه شيراز به اشاعهي فساد در محيط دانشگاه مشاهده كرد. دانشجويان در اعلاميهاي با زير سؤالبردن برنامهي مبتذل انتخاب دختر شايسته كه محيطهاي دانشجويي را آلوده و دانشگاه را ـ كه بايد محيط پاك و مركز روشنفكري و آيندهسازي باشد ـ به فساد، فحشا و ترويج آزادي جنسي ميكشاند، حكومت دستنشاندهي شاه و سازمان امنيت را متهم كردند كه ميخواهند مظاهر انساني و اخلاقي را در محيط دانشگاهها نابود سازند. آنان در پايان اعلاميهي خود نوشتند:

شاه دستنشانده و ساير عمال امپرياليزم و صهيونيزم بايد بدانند كه روحانيون و دانشجويان و تودهي روشنفكر ما هرگز رسالت خود را فراموش نكرده و سرنوشت ملت ستمديدهي ايران را به دست رجالگان و غلامان حلقه به گوش استعمار نخواهند داد.

 

مشابه همين حركت سياسي توسط دانشجويان مبارز در دانشگاه تهران، با بهرهگيري از بازبودن بوفهي دانشگاهها در ماه رمضان سال 1348 ش. به وجود آمد و تا تهديد رئيس دانشگاه تهران پيش رفت.

نمونهي بحرانهاي سياسي از نوع دوم را نيز ميتوان در جريان تظاهرات عليه افزايش نرخ اتوبوس در بهمن 1348 مشاهده كرد كه به نوعي اعتصاب ـ سوارنشدن اتوبوسها ـ انجاميد. در اين تظاهرات با شكوه، شايع شد كه جوان دانشجو يا دانشآموزي به عنوان اعتراض خود را آتشزده است.(241)

اين تظاهرات و اعتصابها كه ميرفت به يك قيام سراسري در تهران كشيده شود، با خبري كه روز پنجم اسفند از راديو، مبني بر برگشت نرخ كرايهي اتوبوس به وضع سابق اعلام شد، به پيروزي مقطعي و نسبي رسيد و ساواك بهخاطر اين شكست مفتضحانه مورد انتقاد شاه قرار گرفت.(242)

از اواخر سال 1348 ش. رهبر انقلاب توجه بيشتري به بسيج جوانان و طبقهي تحصيلكرده نشان داد و طي نامهها و پيامهايي آنان را به ادامهي مبارزه و ثمر رساندن نهضت اسلامي فراخواند.

امام در يكي از نامهها نوشت:

 

اينجانب روزهاي آخر عمر را ميگذرانم... اميد است طبقهي جوان كه به سرديها و سستيهاي ايام پيري نرسيدهاند، با هر وسيلهاي كه بتوانند ملتها را بيدار كنند. با شعر، نشر، خطابه، كتاب و آنچه موجب آگاهي جامعه است، حتي در اجتماعات خصوصي از اين وظيفه غفلت نكنند. باشد كه مردي يا مرداني بلندهمت و غيرتمند پيدا شوند و به اوضاع نكبتبار خاتمه دهند.(243)

رهبر نهضت اسلامي در نامهاي ديگر، خطاب به اتحاديهي انجمنهاي اسلامي دانشجويان در اروپا چنين نوشت:

 

اينجانب اكنون روزهاي آخر عمر را ميگذرانم و اميدوارم كه خداوند تعالي به شما طبقهي تحصيلكرده توفيق دهد كه در راه مقاصد اسلامي كه يكي از آن، قطع ايادي ظلمه و برانداختن ريشهي استبداد و استعمار است، كوشش كنيد.(244)

 




| شناسه مطلب: 79453