فصل هفتم : علل پیروزی انقلاب اسلامی در ایران

فصل هفتم : علل پیروزی انقلاب اسلامی در ایران پیچیدگی در چگونگی پیروزی انقلاب اسلامی پیروزی انقلاب اسلامی یک پدیدهی بزرگ در تاریخ معاصر ایران است و مانند هر پدیدهای، علتهایی در پیدایش آن مؤثر بودهاند. علتهایی که به عناصر تشکیلدهندهی انقلاب اسلامی باز میگرد

فصل هفتم : علل پيروزي انقلاب اسلامي در ايران

پيچيدگي در چگونگي پيروزي انقلاب اسلامي

پيروزي انقلاب اسلامي يك پديدهي بزرگ در تاريخ معاصر ايران است و مانند هر پديدهاي، علتهايي در پيدايش آن مؤثر بودهاند. علتهايي كه به عناصر تشكيلدهندهي انقلاب اسلامي باز ميگردند، تاكنون مورد بررسي قرار گرفت ولي آنچه در اينجا و با عنوان علل پيروزي انقلاب اسلامي، بحث ميشود، مربوط به آن عده از عناصر خارج از ماهيت انقلاب اسلامي است كه بهصورت يك سلسله واقعيتهاي عيني، در پيدايي يا شتابزايي آن تأثير قابل توجه داشتند.

براي پيبردن به اهميت اين علتها، بايد به قدرت استبدادي شاه، ميزان وابستگي او به قدرتهاي خارجي بهويژه امريكا و همچنين قدرت سياسي ناشي از حمايت ابرقدرتي چون امريكا، توجه كرد; اينكه با وجود چنين حاكميت تضمين شدهاي، چگونه دگرگونيهاي عميق سياسي ـ اجتماعي، با شتابي غيرقابل پيشبيني، يكي پس از ديگري رخ ميدهند و شيرازهي نظام سياسيِ متكي به چنين قدرتي را با تمام ويژگيهاي فرهنگي، اجتماعي و تاريخياش از هم ميپاشند و زمام امور از دست شاهي كه ميگفت از سوي خدا به او الهام ميشود و مأموريت خدايي(256) دارد، خارج و سير حوادث با پيوستگي ويژه به پيروزي انقلاب اسلامي منتهي ميشود!

سقوط رژيم شاه از شگفتانگيزترين رويدادهاي سياسي تاريخ معاصر جهان است كه نه تنها تحليلگران و صاحبنظران در سياست خاورميانه را دچار شگفتي كرد، حتي ابرقدرتها و حاميان شاه را نيز كه در جريان عقربهي قدرت روي صفحهي حوادث ايران بودند، به تعجب واداشت.

كارتر رئيسجمهوري وقت امريكا يك سال قبل از پيروزي انقلاب، در ضيافتي كه به افتخار وي در تهران ترتيب داده شده بود، گفت: ايران يك جزيرهي ثبات در پر تلاطمترين منطقهي دنيا است.

پل اردمن در داستان سياسي ـ تخيلي خود در كتاب سقوط 79، گرچه در ارائهي علل و عوامل پيروزي انقلاب اسلامي، از واقعبيني دور ماند، ولي دستكم در ارائهي شگفتي ناشي از سقوط سلطان مقتدري چون شاه موفق بود.

از آنجا كه امريكا حامي اوّل شاه بود و سران كاخ سفيد خود را در برابر افكار عمومي جهان مسئول سقوط رژيم شاه ميديدند، براي تبرئهي خود و ايجاد اطمينان در ديگر مهرههاي دستنشانده، دست به توجيه و تحليل حوادث انقلاب ايران زدند و هر كدام در حد مسئوليتي كه در كاخ سفيد داشتند، علل و عوامل خاصي را در پيروزي انقلاب اسلامي مؤثر دانستند.

در حقيقت طرح خاطرات و تاريخ نگاري افرادي چون كارتر برژينسكي، ونس، سوليوان، هاميلتون جردن و ژنرال هايزر، يكسونگرانه و سازمانيافته بود كه بر اساس روال سياسي پنتاگون، براي غافل نگاه داشتن مردم جهان سوم و سرپوشگذاشتن جنايات امريكا و بهرهگيري هر چه بيشتر از حوادث غيرقابل پيشبيني، در جهت منافع امريكا ارائه شده است.

در اين راستا، مفسران سياسي وابسته به امپرياليزم خبري و باند مطبوعاتي صهيونيسم جهاني نيز بهطور مستقيم يا غير مستقيم، براي منطقي جلوهدادن نقطهنظرهاي كاخ سفيد، تصويري از جريان انقلاب اسلامي و عوامل شتابزاي آن ترسيم كردهاند كه جز پيشداوري و تحريف حقايق نيست; گرچه براي واقعي جلوهدادن آنچه به رشتهي تحرير درآوردهاند، ناگزير از درج برخي حقايق نيز بودهاند.

به جز اينگونه نقطهنظرات پيشساخته، تحليلهاي ديگري نيز در زمينهي شناخت عامل يا عوامل تعيينكننده ابراز شده است كه قبل از طرح و بررسي آنها لازم است، به سه نكتهي زير توجه كنيم.

الف) بررسي ديدگاههاي گوناگون دربارهي علل پيروزي انقلاب اسلامي نشان ميدهد، بيشتر تحليلها و تفسيرهاي ارائه شده، بهويژه از سوي مفسران سياسي غرب، براساس بينش محدود در يك مقطع زماني و بدون توجه به زمينههاي پيچيدهي عقيدتي و ريشههاي تاريخي انجام گرفته است.

روشن است كه پديدههاي سياسي ـ اجتماعي مهم بدون برخورداري از زمينههاي گسترده و پيچيدهي عقيدتي ـ در حد يك مكتب ـ و ريشههاي به هم پيوسته و طولاني تاريخي ـ در حد يك تمدن و فرهنگ ريشهدار ـ نميتواند امكان وقوع بيابد، تا چه رسد به حادثهاي در سطح بزرگترين پديدهي سياسي معاصر، در قالب انقلاب بزرگ اسلامي.

ب) هر كدام از تحليلگران بر اساس زمينهي فكري خود، در ميان علتهاي مختلف، يك يا چند مورد را اصلي و علتهاي ديگر را فرعي معرفي كردهاند. از سوي ديگر، دليل گزينش برخي علتها بهعنوان اصلي يا فرعي نيازمند توضيح است، ولي در بيشتر اين تحليلها، چنين توضيحي به چشم نميخورد.

اصل و فرعبودن علتها، ميتواند بر اساس ملاكهاي زير تعيين شود:

نزديك و دور بودن پديده و عامل آن، مستقيم و غيرمستقيمبودن تأثير عامل، شدت و ضعف تأثير عامل، اهميت عامل، مناسبتهاي ماهوي يا ديگر نقطهنظرهايي كه بهطور معمول در تعيين علت اصلي و فرعي منظور ميشود.

ج) طبقهبندي نقطهنظرها در تحليل و تفسير پيروزي انقلاب اسلامي كاري است بس مشكل كه از رابطهي تنگاتنگي كه بين عوامل سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و مذهبي وجود دارد، سرچشمه ميگيرد، زيرا هر عامل اقتصادي يا مذهبي در نهايت در ايجاد يك پديدهي سياسي، به عامل سياسي تبديل ميشود و كليهي عوامل پديدههاي سياسي به هر شكل و با هر خصوصيت، سرانجام سياسي شمرده ميشوند. با توجه به اين مشكل ما در طرح و بررسي نظرات مختلف از ارائهي شيوهي خاص طبقهبندي شده خودداري ميكنيم.

اين نكته نيز اهميت دارد كه تحليلگران سياسي غرب، در زمينهي تحولات عميق ايران بيشتر، از سقوط شاه و علل آن سخن گفتهاند و به پديدههاي مثبت آن كه عمدتاً پيروزي انقلاب اسلامي است، كمتر پرداختهاند. با توجه به اين حقيقت، بايد بدانيم كه اگر در ارائهي نقطهنظرهاي مختلف، سقوط شاه به عنوان محور اصلي بحث قرار گيرد، از بينش يكسونگر سرچشمه گرفته است.

 




| شناسه مطلب: 79462