ب. سیاست خارجی رضاشاه
ب. سیاست خارجی رضاشاه در ابتدای سلطنت رضاشاه شاهد گسترش روابط ایران و بریتانیا هستیم. انگلیسیها که در بهقدرت رساندن او نقش اساسی داشتند اصلیترین دولت حامی او محسوب میشدند و در مواقع لزوم از کمک بهوی خودداری نمیکردند. رضاخان هم پیش از سلطنت و هم بعد از سل
ب. سياست خارجي رضاشاه
در ابتداي سلطنت رضاشاه شاهد گسترش روابط ايران و بريتانيا هستيم. انگليسيها كه در بهقدرت رساندن او نقش اساسي داشتند اصليترين دولت حامي او محسوب ميشدند و در مواقع لزوم از كمك بهوي خودداري نميكردند. رضاخان هم پيش از سلطنت و هم بعد از سلطنت از كمك انگليسيها بهرهمند شد. (4) بريتانيا اولين دولتي بود كه حكومت وي را بهرسميت شناخت.
در دوره رضاشاه در سال 1312 هـ . ش ـ 1933 م. امتياز انگليسيها در زمينه نفت ـ دارسي ـ كه 28 سال ديگر از آن باقيمانده بود، تحت عنوان الغاي امتياز دارسي براي استيفاي حقوق ملت ايران لغو
ــــــــــــــــــــــــــــ1. همان ، صص 157 ـ 155.
2. جان فوران، مقاومت شكننده ، ترجمه احمد تدين، ص 308.
3. كدي، پيشين ، صص 161 ـ 157.
4. در ارديبهشت سال 1301 هـ . ش، وزارت خارجه بريتانيا به پيشنهاد وزيرمختار انگليس در تهران سر پرستي لورن، به اين شرط كه وام در اختيار شخص سردارسپه قرارگيرد، تحريم پرداخت مساعده از سوي بانك شاهنشاهي به اميران را لغو كرد و از اين طريق كمكهاي مالي بسيار به رضاخان رساند. (رك: به عبدالرضا هوشنگ مهدوي، سياست خارجي ايران در دوره پهلوي ، ص 19)
[56]شد. بهجاي آن قرارداد جديدي به امضا رسيد كه در مجموع به ضرر ايران بود. (1) در قرارداد جديد مدت امتياز دارسي تا سال 1993 يعني زماني كه تصور ميشد منابع نفتي ايران تا آن زمان پايان يافته است، تمديد گرديد. امضاي اين قرارداد و تصويب آن در مجلس در عمل، امكان بازنگري در قرارداد دارسي را از بين برد و خيال انگليس را از جهت نفت ايران آسوده و عمدهترين منافع اين كشور در ايران را تضمين نمود.
شاه براي حل پارهاي از مشكلات اقتصادي و بازرگاني در سالهاي 1306، 1310 و 1314هـ .ش موافقتنامههاي كوتاه مدت بازرگاني با شورويها امضا كرد. در سال 1921 م.، شوروي سلاحهايي را كه بين اهالي گيلان تقسيم كرده بود، جمعآوري كرد و آبهاي ساحلي ايران را ترك گفت. در 26 فوريه همان سال، عهدنامه مودت به امضاي دوطرف رسيد.
در سالهاي 1921 م. تا اوايل دهه 30 م.، روابط سياسي و اقتصادي ايران و شوروي مسيري آرام ميپيمود. در اين دوره، بُعد تازهاي از روابط بازرگاني و تجاري دو كشور پديد آمد، بهطوري كه تا سال 1931 م. اين كشور را در مقام اول تجارت خارجي ايران جاي داد. (2)
از اوايل سال 1930 م. و با اجراي قانون سال 1310 هـ . ش فعاليتهاي كمونيستي در ايران ممنوع شد و كمونيستهاي ايراني در تنگنا قرار گرفتند. نشريه دنيا، تنها نشريه كمونيستي ايران، در 1314 هـ . ش توقيف گرديد و در سال 1316 هـ . ش 53 تن از اعضاي يك شبكه كمونيستي بازداشت شدند.
دولت شوروي، در پاسخ به اين اقدام تهران، در سال 1317 هـ . ش حدود 3500 تن از مهاجران ايراني را اخراج كرد و اينكار بهتيرگي روابط دو كشور افزود. اين وضعيت تا اشغال ايران در سال 1320 هـ . ش همچنان پايدار ماند. (3)
آلمان بسيار ديرتر از روسيه و انگلستان در صحنه سياسي و اقتصادي ايران آشكار شد. علت عمده اين امر، اختلاف داخلي اين كشور و سياست شوروي و انگليس بود كه از پايگيري نفوذ قدرت سوم در ايران جلوگيري ميكردند.
سرانجام تبليغات گسترده كمونيستها و نفوذ فزاينده آنان در ايران، انگليسيها را بهشدت نگران ساخت. آنها، براي جلوگيري از نفوذ كمونيسم، از افزايش نفوذ آلمان در ايران حمايت كردند; زيرا رژيم فاشيستي آلمان بهشدت ضدكمونيست بود.
وضعيت جديد، فرصتي پديدآورد تا آلمانها سياست خاورميانهاي خود را بهاجرا بگذارند. آنها به
ــــــــــــــــــــــــــــ1. رك: مدني، پيشين ، صص 117 ـ 116 و زنجاني، پيشين ، صص 388 ـ 384.
2. مريم ميراحمدي، پژوهشي در تاريخ معاصر ايران (برخورد شرق و غرب در ايران) ، ص 53.
3. مهدوي، پيشين ، ص 33 و 34.
[57]موادخام، منابع و بازار خاورميانه نياز داشتند و در بهرهگيري از فرصت پديد آمده بهشدت كوشيدند. ايجاد تجارتخانهها، گرفتن امتيازات مختلف مانند استخراج معادن، تأسيس بانك آلماني، ايجاد خطوط هوايي، كشتيراني و راهآهن و ارسال كارشناس، بخشي از موفقيتهاي آنها در ايران شمرده ميشد. اين موفقيتها، روزبهروز گسترش يافت; بهطوريكه در سالهاي آخر حكومت رضاشاه، روابط اقتصادي ايران و آلمان، در مقايسه با ديگر كشورها، به بالاترين سطح رسيد.
از سوي ديگر، رضاشاه با ملاحظه رشد چشمگير دولت آلمان در اين زمان به دولت نازيها نزديك شد. وي قلباً متمايل بهدولت فاشيستي آلمان و طرفدار نازيها شده بود; زيرا نژادپرست، قدرتطلب، نظاميگرا، دولتپرست و مستبد بود. (1) اين چرخش در سياست خارجي، متفقين را خوش نيامد و وقتي در جنگجهانيدوم رضاشاه به پيروزيهاي سريع آلمانيها دل بست و از اخراج مستشاران آلماني خودداري كرد، دولتهاي متفق بههمين بهانه، ايران را به اشغال خود درآورده و به سلطنت وي پايان دادند.