روند حوادث و رخدادها
روند حوادث و رخدادها با کودتای 28 مرداد 1332 هـ .ش، بار دیگر محمدرضاشاه بهقدرت رسید. سقوط دولت ملی صرفاً بهمعنای شکست سیاست ملیکردن صنعت نفت نبود، بلکه فاجعهای تاریخی برای سرنوشت ملت ایران بود. این شکست موجب شد تا مردم ایران امیدشان را برای آزادی و استقلا
روند حوادث و رخدادها
با كودتاي 28 مرداد 1332 هـ .ش، بار ديگر محمدرضاشاه بهقدرت رسيد. سقوط دولت ملي صرفاً بهمعناي شكست سياست مليكردن صنعت نفت نبود، بلكه فاجعهاي تاريخي براي سرنوشت ملت ايران بود. اين شكست موجب شد تا مردم ايران اميدشان را براي آزادي و استقلال از بيگانه، از دست بدهند و راه براي ظهور مجدد استبداد در مخربترين و مخوفترين شكلي كه ايران تجربه كرده است باز شد. (1) با رويكارآمدن شاه و دولت كودتا، همه دستاوردهاي سياسي در نهضت ملي يك شبهنابود ــــــــــــــــــــــــــــ1. همايون كاتوزيان، اقتصاد سياسي ايران ، ج 2، ص 38.
[72]شد و تمام دستاندركاران نهضت، محاكمه، تبعيد و يا اعدام شدند. روابط سياسي آيتاللّه بروجردي و دولت كه در طول نهضت ملي حسنه بود، از سال 1334 هـ .ش بهبعد رو بهسردي و تيرگي نهاد. دليل عمده آن بيتفاوتي رژيم شاه در برابر تظاهرات مخالفتآميز مردمي بود كه در تابستان همان سال عليه بهاييان بهراه افتاد.
شاه كه بعد از كودتا پايههاي سلطنت خود را مستحكم ميديد; ديگر نيازي بهنزديكي بهآيتاللّه بروجردي و دلجويي از ايشان نداشت. با اين همه آيتاللّه بروجردي كه بهمدت 15سال (1340 ـ 1324) مرجعيت مطلق شيعه را در اختيار داشت، يكي از بيعلاقهگان بهسلطنت پهلوي بهحساب ميآمد و در قبال پارهاي از اقدامات دولت از جمله اصلاحات ارضي (1) نيز مخالفت ميورزيد.
با رحلت آيتاللّه بروجردي در فروردين 1340، مرجعيت مطلق از ميان رفت و هيچيك از مراجع شرايط احراز آن را بهتنهايي نداشتند. شاه نيز كه اصلاحات مورد نظر امريكا را تا زمان حيات آيتاللّه بروجردي بهتعويق انداخته بود، بلافاصله پس از رحلت ايشان، با انتصاب علي اميني بهنخستوزيري (ارديبهشت ماه 1340) درصدد اجراي آنها برآمد. وي براي آسودهشدن از مخالفتهاي احتمالي علماي قم عليه اصلاحاتش، درصدد برآمد تا پايگاه مرجعيت را از قم بهنجف اشرف منتقل كند. از اينرو پيام تسليت رحلت آيتاللّهبروجردي را بهآيتاللّه سيدمحسن حكيم، مجتهد شيعي عراقي ارسال كرد. (2) روحانيان مبارز اين اقدام شاه را بياعتنايي بهمراجع قم و قدم اول در راه تضعيف روحانيت ــــــــــــــــــــــــــــ1. آيتاللّه بروجردي در پاسخ بهفرستاده شاه كه گفته بود: ما مجبور بهانجام اصلاحات ارضي هستيم و كشورهاي همسايه نيز دست بهچنين اصلاحاتي زدهاند، گفته بود: كشورهاي همسايه، اول جمهوري شده بعد چنين اصلاحاتي را انجام دادهاند، اينجا كه هنوز سلطنتي است. (عبدالوهاب فراتي، از مرجعيت تا تبعيد امامخميني ، ص 26)
2. در نجفاشرف علما و مراجع بسياري وجود داشتند، لكن آيتاللّه سيدمحسن حكيم و آيتاللّه عبدالهادي شيرازي، از شهرت بيشتري برخوردار بودند. با اين تفاوت كه آقاي حكيم هم عراقي بود و هم دروس خود را بهزبان عربي تدريس ميكرد و بيشتر در ميان كشورهاي عربزبان نفوذ داشت. علت اينكه محمدرضاشاه، بهجاي آيتاللّه شيرازي به آيتاللّه حكيم تسليت گفت، اين بود كه هم غيرايراني و هم حوزه نفوذش غير از ايران بود. بنابراين هرچه مرجعيت در بيرون كشور متمركز ميشد به نفع تهران بود. (عبدالوهاب فراتي، از مرجعيت تا تبعيد امام خميني ، ص 30)
امامخميني (ره) چندي پس از رحلت آيتاللّه بروجردي در يكي از سخنرانيها خود به اين موضوع اشاره كرد: اينها از زمان مرحوم آقاي بروجردي اين نقشه را داشتند. منتها با بودن ايشان ميديدند كه مفسده دارد اگر بخواهند كارهايي را انجام بدهند. بعد از اينكه ايشان تشريف بردند بهجوار رحمت حقتعالي، از همان اول اينها شروع كردند به اسم احترام از مركزي، كوبيدن اين مركز را... نه از باب اينكه به نجف علاقه داشتند. [ بلكه ] از باب اينكه قم را نميخواستند. قم... نزديك بود به اينها، مفاسد را زود ادراك ميكرد و كارهاي اينها زود در آن منتشر ميشد. اينها قم را نميخواستند منتها نميتوانستند بهصراحت لهجه بگويند قم نه، ميگفتند نجف آره، مشهد آره. ( صحيفه نور ، ج 1، ص 66) [73] ايران تلقي كردند. هرچند شاه در چنين هدفي ناكام ماند اما علاقهمند بود تا اين مقام در مراجع قم
متمركز نگردد و پراكندگي و تشتت مرجعيت از نگرانيهاي او بكاهد. در درجه بعد واكنشهاي متعددي نيز در حوزه عليمه قم در قبال مسأله مرجعيت بهوقوع پيوست. نگراني از آينده زعامت حوزه سبب شد تا مرحوم بهبهاني بزرگ از تمام عالماني كه در مظان مرجعيت بودند دعوت كند تا در نشست اضطراري درباره سرنوشت حوزه تصميم مشتركي اتخاذ كنند. از اين جلسه بهبعد بود كه بهتدريج امامخميني در كنار عالماني همچون آيات عظام گلپايگاني و نجفي مرعشي مرجعيت تقليد را برعهده گرفت.
علي اميني كه جزو جناح اصلاحطلب رژيم بهشمار ميرفت، پس از احراز پست نخستوزيري، شعار اصلاحات اداري و اقتصادي بهويژه اصلاحات ارضي را سرلوحه كار خود قرار داد و تلاش كرد براي پيشبرد برنامههاي مورد نظرش، بهمراجع و روحانيت نزديك شود و با آنها به گفتوگو نشيند. بههمين منظور پس از رحلت آيتاللّه بروجردي بهقم رفت و با مراجع آن شهر ديدار و بهطور خصوصي گفتوگو كرد. بههر ترتيبي كه بود اصلاحات ارضي در بيستم ديماه همان سال تصويب شد و بهاجرا درآمد تا در صورت مخالفت احتمالي مراجع، آنان مخالف با اصلاحات ارضي و طرفدار زمينداران معرفي شوند. امام خميني كه نقشه دولت را دريافته بود و از طرفي هنوز هم ابعاد و نتايج عملي اصلاحات ارضي روشن نشده بود بهانتظار تحولات بعدي نشست و مخالفتي با آن نكرد.