الف. نیروهای فکری ـ سیاسی متقدم (1)
الف. نیروهای فکری ـ سیاسی متقدم (1) با پایانیافتن حکومت رضاشاه در شهریور 20، انگلیسیها مدت کوتاهی درباره امکان بازگرداندن سلسله قاجار بهقدرت، تأمل کردند و سپس به پسرش محمدرضا اجازه دادند بهجای پدر بنشیند. موقعیت جدید و از همگسیختگیهای ناشی از جنگ و مداخ
الف. نيروهاي فكري ـ سياسي متقدم (1)
با پايانيافتن حكومت رضاشاه در شهريور 20، انگليسيها مدت كوتاهي درباره امكان بازگرداندن سلسله قاجار بهقدرت، تأمل كردند و سپس به پسرش محمدرضا اجازه دادند بهجاي پدر بنشيند. موقعيت جديد و از همگسيختگيهاي ناشي از جنگ و مداخله قدرتهاي رقيب ـ انگليس، آمريكا و شوروي ـ موجب آزادينسبي و ازسرگيري فعاليتهاي سياسي در كشور شد. بدينترتيب، تشكلها، احزاب و انجمنهاي بسياري پديد آمدند. حزب توده ، جبهه ملي و تشكلهاي مذهبي درشمار اين گروهها جاي داشتند.
1. حزبتوده; دراوايل دهه 20 از اجتماع تشكلهايي مانند حزب سوسيال دمكرات و حزب كمونيست ايران پديد آمد. حزب سوسيال دمكرات، همان حزب اجتماعيون عاميون بود كه در دوران مجالس سوم و چهارم با پذيرش اقتصاد سوسياليستي و ادعاي طرفداري از عقايد اسلامي، نام سوسيال دمكرات برخود نهاد. حزب كمونيست ايران، در دوره مجلس چهارم در سايه ارتش سرخ، اولين كنگره حزبي خود را در بندرانزلي برپا كرد. اين حزب در انزلي به كشف حجاب، تبديل مساجد به انبار و آتشزدن قرآنها پرداخت. دسته سوم از تشكيلدهندگان حزب توده، گروه 53 نفري به رهبري محمدتقي اراني بود. اعضاي اين گروه، پيش از دستگيري، به مطالعه درباره ماركسيسم مشغول بودند و چون در شهريور 20 تنها 53 تن از آنها جان سالم به در برده و آزاد شدند، به 53 نفر شهرت يافتند.
حزب توده، در آغاز فعاليت سياسياش، دين رسمي اعضاي خود را اسلام و مذهب مورد قبول آنها را مذهب شيعه جعفري معرفي كرد. بنابراين، با استقبال مردم روبهرو شد و مؤثرترين حزب سياسي آن زمان گرديد. اين گروه از سال 1323 با اعلام ايدئولوژي واقعياش ـ كمونيسم ـ و پيروي بيچون و چرا از سياست خارجي اتحاد شوروي، بخش عمدهاي از نفوذ سياسي خود را از دست داد، به ويژه پس از كودتاي 28 مرداد، ديگر نتوانست نقشي فعال در صحنه سياسي ايران ايفا كند. (2)
2. جبهه ملي; ائتلافي از احزاب و جريانهاي سياسي مختلف، از چپ تا راست و از مذهبي تا غيرمذهبي، بهشمار ميآمد. چپترين اين احزاب، حزب زحمتكشان بهرهبري مظفر بقايي بود كه خود ائتلافي از روشنفكران ماركسيست ضداستالين و تشكيلدهندگان كارگري سوسياليستي شمرده ميشد. گروه روشنفكران ماركسيست، كه بهوسيله خليل ملكي رهبري ميشد، بعدها از حزب
زحمتكشان جدا شد و يك حزب تيتوئيست بهنام نيروي سوم بهوجود آورد. ملكي ابتدا از
1. هرچند اين فصل دهههاي 40 و 50 شمسي را در برميگيرد، اما اشارهاي به نيروهاي فكري ـ سياسي دهه 20 نيز ميتواند در درك پيشينه و علل عدم موفقيت احزاب غيرمذهبي در جلب تودههاي مردم در زمان وقوع انقلاب اسلامي مؤثر افتد.
2. الهه كولائي، حزب توده از آغاز تا فروپاشي ، صص 55 ـ 45.
[118]صاحبنظران حزب توده بود ولي در پي طرفداري تودهايها از تلاش شورويها براي ايجاد يك دولت دستنشانده در آذربايجان، از آن حزب سرخوردگي پيداكرد.
گروه ديگر در جناح چپ جبهه، حزب ايران به رهبري اللهيار صالح بود كه از نوعي سوسياليسم فابيني (1) توأم با ناسيوناليسم شديد حمايت ميكرد و اعضاي آن بيشتر از پزشكان، حقوقدانان، مهندسان، روزنامهنگاران، استادان دانشگاه، معلمان و كادرهاي اداري بودند. در سال 1329 گروهي بهنام حزب مردم ايران بهحزب ايران پيوست و هسته اصلي مخالفتهاي داخلي با رهبري حزب ايران را شكل داد. اينان از تفكري كه خود آن را سوسياليسمخداپرست همراه با ناسيوناليسم شديد ميناميدند، طرفداري ميكردند. براي اين گروه اختلافات ايدئولوژيك بهاندازه مبارزه براي رهبري حزب اهميت نداشت. اختلافات حزب در بهمن 1330 با اخراج محمدنخشب، كه 50% اعضاي حزب مردم ايران را با خود برد، به اوج رسيد.
در ساير جناحهاي جبهه ملي گروهي كه از نظر تشكيلاتي با احزاب فوق قابل قياس باشد، وجود نداشت. بيشتر همكاران دكتر مصدق در جناح مركزي بودند كه تفكر آن بهدليل حضور مصدق بر ديگر جناحها غلبه داشت، و هريك بيآنكه در انديشه امور تشكيلاتي باشند، پيرواني براي خود داشتند. تعدادي از بازرگانان متوسط، تجار مرفه و روشنفكران، هسته اصلي اين جناح را تشكيل ميدادند. تجار بزرگ، زمينداران و امراي ارتش، كه تعدادشان در آغاز بسيار بود و برخي از آنها اولين انشعاب از جبهه ملي را سامان دادند، در جناح محافظه كار اين گروه جاي داشتند. در خارج از اين طبقهبندي چپ ـ راست، ملّيّون افراطي و تشكيلات مذهبي قرار داشتند. حزب پانايرانيست، يك گروه مليگراي افراطي و نژادپرست بود. اين حزب بارها با انشعاب روبهرو شد و هر گروه تنها خود را پان ايرانيست واقعي ميدانست. شمار اعضاي اين گروهها، كه هواداران خود را بيشتر از طبقه متوسط، پايين و دانشآموزان دبيرستان جذب ميكردند، قابل توجه نبود.
از ميان تشكلها و گروههاي مذهبي ميتوان به مجمع مسلمانان مجاهد بهرهبري آيتاللّهكاشاني، فدائيان اسلام و انجمنهاي اسلامي اشاره كرد. مجمع مسلمانان مجاهد، كه با جبههملي در اتحاد بود، درظاهر بهوسيله شمسقناتآبادي و درواقع بهوسيله آيتاللّه كاشاني رهبري ميشد. كاشاني بهپيوند مذهب و سياست و ستيز با استعمار و استبداد معتقد بود و غرب را از نظر عقيدتيكاملا رد ميكرد. (2)
فدائيان اسلام، در انديشه تشكيل دولتاسلامي بودند و سرسختترين گرايش مذهبي اين دوره
ــــــــــــــــــــــــــــ1. فابيانيستها (Fabianists) كساني بودند كه هدفشان استقرار سوسياليسم ازطريق تحولات تدريجي بود نه تغييرات انقلابي.
2. كاتم، پيشين صص 378 ـ 282.
[119]شمرده ميشدند. آنها مدت كوتاهي بهوسيله آيتاللّهكاشاني با جبههملي اتحاد يافتند. فدائيان اسلام با تبليغات و ترورهاي پياپي، موقعيتي مناسب براي بهقدرترسيدن دولتملي فراهم آوردند.
مهمترين برنامههاي سياسي و اجتماعي سازمان فدائيان اسلام، پيروي شاه از قانون اسلام و لزوم بركناري او در صورت زير پا نهادن شرع، احقاق حقوق مشروع محرومان براساس معيارهاي اسلامي، احداث خانههاي ارزان قيمت، توزيع رايگان زمينهاي كشاورزي، بهداشت رايگان بود. (1)
انجمنهاي اسلامي، هرچند ظاهراً در سياست مداخله نداشتند; اما در واقع نقشي سياسي ايفا كردند. هدف عمده آنها آشتيدادن انديشمندان و متخصصان غيرمذهبي با اسلام، از طريق فعاليت فرهنگي و ارائه اسلام بهعنوان ديني سازگار با دانش بود. انجمنهاي اسلامي از آغاز و سپس در طول دهه 20 در نقاط مختلف كشور گسترش يافتند و راه را براي فعاليت فزونتر افرادي چون دكتر شريعتي بازكردند. كه برخورد همه جانبهتر و ريشهايتر با اين مسأله را وجهه همت خود قرار داد. از ميان اين انجمنها ميتوان به انجمنهاي اسلامي دانشجويان، پزشكان، مهندسان و آموزگاران اشاره كرد.