ب. نظریه جیمز دیویس و منحنی جی (J)

ب. نظریه جیمز دیویس و منحنی جی (J) جیمز دیویس (1) پس از اشاره به نظرهای متفاوت آلکسی دوتوکویل (نقش بهبودی شرایط در وقوع انقلاب) و مارکس (نقش تنزل شرایط در وقوع انقلاب) این پرسش را پیشرو میگذارد که آیا انقلابها زمانی که رشد اقتصادی ـ اجتماعی باشد اتفاق م

ب. نظريه جيمز ديويس و منحني جي (J)

جيمز ديويس (1) پس از اشاره به نظرهاي متفاوت آلكسي دوتوكويل (نقش بهبودي شرايط در وقوع انقلاب) و ماركس (نقش تنزل شرايط در وقوع انقلاب) اين پرسش را پيشرو ميگذارد كه آيا انقلابها زماني كه رشد اقتصادي ـ اجتماعي باشد اتفاق ميافتند، يا زماني كه تنزل و عقب گرد باشد؟

او سپس چنين پاسخ ميدهد: احتمال وقوع انقلابها، زماني است كه مدتي طولاني از توسعه عيني اقتصادي و اجتماعي، توسط يك دوره كوتاهمدت عقبگرد سريع دنبال شود. توسعه طولاني باعث افزايش انتظارات ميگردد و ركود كوتاه مدت سبب ايجاد فاصله غيرقابل تحمل بين انتظارات و دريافتها و در نتيجه وقوع انقلاب ميشود.

وي در ادامه ميگويد: ثبات و بيثباتي سياسي در نهايت به وضعيت فكري در جامعه وابسته است. وجود نارضايتي، انقلاب را ميسازد نه شرايط قابل لمس، عرضه كافي يا ناكافي غذا، برابري و آزادي. مردم راضي يا بيتفاوت ـ كه از نظر كالاها، موقعيت و قدرت فقيرند ـ ميتوانند از نظر سياسي ساكت

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. اين نظريه بهدليل ترسيم نموداري بهشكل J در وقوع انقلاب، بهمنحني J مشهور شده است. در اين زمينه رك:

,nworB & ylleK :ni "noituloveR fo yroehT a drawoT" ,seivaD .C semaJ tic.po . [151]

باقي بمانند و مخالفان ايشان سر بهشورش بردارند. بههمين صورت و با احتمال قويتر، فقيران ناراضي ميتوانند دست به اغتشاش بزنند و ثروتمندانِ راضي با انقلاب، مخالفت نمايند. در واقع بايد بين مردمِ ناراضيِ محروم (1) كه از نظر ميزان رفاه و موقعيت عيني متفاوتاند اتحادي برقرار شود.

دوران طولاني رشد و شكوفايي + دوراني كوتاه از ركود سريعانقلاب.

فاصله غيرقابل تحمل

انتظارات (ارضاي نياز مورد انتظار)

فاصله قابل تحملدريافتها (ارضاي نياز واقعي)

زمان وقوع انقلاب

زمان

جيمز ديويس سپس سعي كرده انقلابهاي امريكا، فرانسه، روسيه و مصر را با منحني j تطبيق دهد.

طبق نظريه ديويس، اگر جامعهاي براي مدتي نسبتاً طولاني دستآوردهايي اجتماعي ـ اقتصادي داشته باشد و سپس كسب آنها با ركود سريع مواجه شود، آن جامعه دست به اغتشاش خواهد زد. در اين رابطه بايد گفت هرچند چنين امري نيز ممكن است گاه باعث شورش يا انقلاب شود ـ البته در اين صورت نيز نميتوان نقش ساير عوامل را ناديده گرفت ـ اما جوامع از نظر روحيه عمومي، ويژگيهاي فرهنگي، سابقه تاريخي و... با يكديگر متفاوتاند، بنابراين ممكن است مسيرهاي متفاوتي در جريان وقوع انقلابها يافته شود.

از سوي ديگر، مفاهيم موجود در نظريه جيمز ديويس مبهم و تعريفنشده هستند. بهعنوانمثال، وي نميتواند فاصله غيرقابل تحمل بين دريافتها و انتظارات، دوره طولانيمدت افزايش انتظارات و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. واژه محروم در اينجا بهمعناي فقير نيست، بلكه كسي است كه قبلا در دوره رشد اجتماعي ـ اقتصاديدستآوردهايي داشته و در دوره ركود سريع در اين زمينه با مشكل مواجه شده است.

[152]

دوره كوتاهمدت محروميت را تعريف كرده، حيطه و ويژگيهاي آنها را مشخص نمايد. عدم وجود تعريف دقيق از مفاهيم فوق، باعث شده است; ديويس آخرين فاصله بين انتظارات و دستآوردها را فاصله غيرقابل تحمل كه به انقلاب ميانجامد بداند. اين امر از يك سو، به توان پيشبيني نظريه لطمه ميزند و از ديگر سو، راه را براي توجيه مواردي كه دچار فاصله زيادي بين انتظارات، دستآوردها شده و به انقلاب نينجاميدهاند، باز ميگذارد.

كساني كه با تطبيق انقلاب ايران با منحني J موافقاند، ميگويند روند نوسازي در ايران كه از سالها قبل از انقلاب آغاز شده بود، نقطه شروع افزايش انتظارات در ايران است كه بعدها با افزايش بهاي نفت بر ميزان برخورداريهاي عمومي از اين روند افزوده ميشود. اما در سالهاي آخر به ناگاه به دلايلي مانند زمستانِ معتدل در اروپا و در نتيجه كاهش بهاي نفت، ركود گريبان جامعه را ميگيرد، فاصله غيرقابل تحمل رخ داده، انقلاب ميشود. اين تفسير ميتواند در روشنگري برخي زمينههاي وقوع انقلاب اسلامي مورد استفاده قرار گيرد در عينحال ماهيت مذهبي انقلاب ايران با روند ذكر شده فوق در تعارض است.

مبارزه طولاني ضد فرهنگي رژيم شاه نيز اين فرضيه را مخدوش ميسازد. اگر اين مبارزه صورت نگرفته و برعكس آن، همراهيهاي طولانيمدتي صورت پذيرفته و سپس در سالهاي انقلاب به سركوبي كساني كه داراي اين ايدئولوژي بودند پرداخته شده بود، ميتوانستيم جايي براي تطبيق انقلاب اسلامي با منحني J بيابيم. از سوي ديگر، سركوبي سياسي شديد در زمان رضاشاه و پسرش كه توسط نيروهاي پليس، ساواك (در زمان دومي) و غيره صورت گرفت و مدتي نسبتاً طولاني ادامه يافت، با قسمت اول فرضيه ديويس مغاير است.

همچنين هرچند جدول توليد ناخالص ملي كه بيانگر رشد درآمد ملي كشور در دهههاي 40 و 50 شمسي است، مورد استناد معتقدين به تطبيق انقلاب اسلامي با منحني j قرار ميگيرد، اما مشكل اين جدول اين است كه چگونگي توزيع اين درآمد را نشان نميدهد. يك ارزيابي نشان ميدهد كه براساس ميزان هزينههاي مصرفي، درآمد طبقه بالاي اجتماع (20% بالا) از 79/51% در سال 1960 به 05/56% در سال 1975 رسيده است درحاليكه طي همينمدت سهم طبقه پايين جامعه (40% پايين) از 90/13% به 91/10% كاهش يافته است. (1) به علاوه، هزينه مصرفي سرانه شهريها از 14923 ريال در سال 1959 به 40789 ريال در سال 1976 فزوني يافته است درحاليكه در همينمدت اين امر در مورد روستائيان ـ كه اكثريت جمعيت كشور را تشكيل ميدادند ـ از 7012 ريال به 10706 ريال رسيده است. (2)

ــــــــــــــــــــــــــــ

,yfanaM sabbA.. .narI morF nosseL A :noituloveR fo seiroehT no snoitcelfeR lacitirC .15.P

.. ,dibI .55.P

[153]

4000

3800

3600

3400

3200

3000

2800

2600

2400

2200

200

1800

1600

1400

1200

1000

800

سال

77767574737271706968676665646362611960

نمودار نرخ رشد توليد ناخالص ملي (1) ( GNP ) (2)

به اين مطالب بايد نرخ تورم سالانه بهويژه در سالهايي كه قيمت نفت افزايش يافته بود و گاه به 40 تا 50% ميرسيد، را نيز اضافه كنيم.

حال اگر با توجه بهجدول رشد توليد ناخالص ملي بگوييم كه يك بهبودي طولانيمدت در شرايط زندگي مردم در كشور رخ داده بود، با دقت در اطلاعات همين جدول درمييابيم كه فاصله و شكاف ايجادشده قوي نيست و نميتواند غيرقابل تحمل خواندهشود.




| شناسه مطلب: 79621