و) انتشار مقاله توهین آمیز

و) انتشار مقاله توهین آمیز نظریه چهارم که طرفداران بی شماری در میان انقلابیون و جناح های مذهبی و هم چنین تحلیل گران بی طرف دارد این است که عامل اصلی شتاب زای انقلاب را نباید در حقوق بشر کارتر، نه در مریضی شاه و نه د

و) انتشار مقاله توهين آميز

نظريه چهارم كه طرفداران بي شماري در ميان انقلابيون و جناح هاي مذهبي و هم چنين تحليل گران بي طرف دارد اين است كه عامل اصلي شتاب زاي انقلاب را نبايد در حقوق بشر كارتر، نه در مريضي شاه و نه در سياست به اصطلاح مدرنيزاسيون سريع او جستوجو كرد. حقوق بشر كارتر همان طور كه بحث شد اصولاً در مورد ايران اجرا نشد، بلكه برعكس در هر زماني كه شاه خشونت را افزايش داد و به قتل و كشتار مردم پرداخت، حمايت علني دولت كارتر را به دنبال داشت. از جمله در فاجعه 17 شهريور كه به دنبال كشتار هزاران نفر، كارتر از كمپ ديويد حمايت بي دريغ خود را از وي اعلام كرد. جالب تر آن كه اشخاصي در دولت كارتر مانند برژينسكي ناراحت بودند كه چرا شاه بيش از اين خشونت به خرج نمي دهد. مدارك و اسناد هم قاطعانه از عدم فشار كارتر بر رعايت حقوق بشر در ايران حكايت مي كند. كارتر حتي از تشكيل دولت نظامي و سركوبي هر چه بيشتر مردم حمايت مي كرد.

بهترين گواه اين مطلب خاطرات سوليوان سفير امريكاست كه در اين زمينه چنين مي نويسد:

وقتي كه در مورد تشكيل دولت نظامي از واشنگتن استفسار كردم، طي 48 ساعت پاسخي سريع و صريح دريافت كردم كه مي گفت امريكا از هر تصميمي كه وي (شاه) براي تثبيت قدرت و موقعيت خود اتخاذ كند حمايت خواهد كرد. از متن پيام چنين مستفاد مي شد كه امريكا از هر اقدامي در جهت پايان بخشيدن به اوضاع بحراني ايران و سركوبي مخالفان حمايت مي كند.

اگر هم كساني به اميد حقوق بشر و استفاده از فضاي باز سياسي دل خوش كرده بودند، آن هايي بودند كه نه در حركت توفنده توده هاي مردم نقشي داشتند و نه با يك حركت انقلابي بنيان كن موافق بودند و اقدامات آن ها هم نه تنها هيچ تأثيري در تسريع و شتاب انقلاب نداشت، بلكه با ارائه و پافشاري بر راه هاي سازش كارانه و رفرميستي و به اصطلاح سنگر به سنگر سعي در كندتر كردن حركت انقلاب مي كردند كه البته با هوشياري و تيزبيني رهبر انقلاب آن تلاش ها بلاتأثير ماند.

اما در مورد تأثير كسالت و مرض سرطان شاه بر توان وي در اداره مملكت در اثر مصرف داروهاي تسكين دهنده، همان طور كه قبلاً اشاره شد، شاه فردي ترسو و ضعيف بوده و تحت تأثير روحيات پدرش نتوانست شخصيت قوي الاراده اي از خود بسازد و تا آن زمان هم اين اراده و توان او نبود كه رژيم را اداره و حفظ مي كرد، بلكه حمايت و پشتيباني دولت هاي بيگانه و در رأس آن ها انگليس و امريكا بود كه به او روحيه داده و وادار به اجراي سياست هاي ديكته شده از طرف آن ها مي كرد.

در بي پايگي نظريه سوم هم با تكيه به آمار و ارقام پيش تر سخن گفتيم. بنابراين مي توان گفت هيچ يك از نظريات مطرح شده فوق با توجه به استدلالات و بر اساس مستندات تاريخي ارائه شده، نمي تواند به عنوان علت اصلي و عامل شتاب زاي انقلاب مورد قبول و تأييد قرار گيرد.

نظريه چهارم اين است كه به دنبال شهادت فرزند امام و مراسمي كه بدين منظور در قم برگزار شد و انتشار مقاله توهين آميز در روزنامه اطلاعات در تاريخ 17/10/56 اولين جرقه هاي انقلاب زده شد، احساسات مذهبي مردم سخت جريحه دار گرديد و آتشفشان خشم توده هاي مردم به غرّش در آمد، با يك حركت پيوسته و زنجيروار و با توسل به سنت ها و مراسم مذهبي (برگزاري اربعين شهدا) دودمان سلطنت را در هم نورديد و انقلاب اسلامي را به پيروزي رسانيد.

از زمان انتشار مقاله توهين آميز كه گفته مي شود به دستور مستقيم و قاطع هويدا وزير وقت دربار به چاپ رسيد، همواره اين پرسش مطرح بوده است كه آيا اين اقدام، يكي ديگر از اشتباهات بي شمار رژيم و يا عملي دانسته و سنجيده و سرآغاز مرحله اي از يك برنامه تازه سركوبي و تجديد حيات دوران اختناق كامل بود. شاه مي خواست به امريكا و جهان غرب نشان دهد كه نهضت مخالفت با حكومت، صرفاً جنبه مذهبي دارد و مخالفان رژيم مشتي روحانيان متعصب مرتجع هستند. اعطاي آزادي در شرايط كنوني به هرج و مرج و لجام گسيختگي و بي قانوني منجر خواهد شد و ثبات و امنيت منطقه و منابع نفتي و سرمايه هاي بين المللي را به خطر خواهد انداخت. شاه معتقد بود كه امكان كنترل حوادث را خواهد داشت و تصور نمي كرد كه وارد مهلكه اي آن چنان خطرناك شده است كه وسعت دامنه و عظمت ابعاد آن موجب در هم شكستن پايه هاي سلطنت او و نظام شاهنشاهي خواهد شد.

به هرحال اعتراض و راه پيمايي مردم قم در 19 دي ماه 1356 به خاك و خون كشيده شد و عده زيادي به شهادت رسيدند و در چهلم شهداي قم 29 بهمن 56 مردم تبريز به پا خاستند و آن چنان حركت وسيع و غيرقابل پيش بيني انجام دادند كه تا مدتي كنترل شهر از دست مأمورين رژيم خارج شده بود و مردم با به آتش كشيدن سينماها، مشروب فروشي ها و حزب رستاخيز، خشم خود را نسبت به رژيم بروز دادند.

بالأخره ارتش با كاميون هاي سرباز و تانك هاي خود صحنه اي خونين ايجاد كرد و ده ها نفر را به شهادت رساند. و در اربعين شهداي تبريز در گوشه ديگري از كشور، مردم يزد قيام كردند. روز نهم و دهم فروردين ماجراي تبريز در يزد تكرار گرديد. اين سير تسلسلي با گسترش وسيعي در سراسر كشور ادامه يافت. اين سير در طول سال 1357، روزهاي خونين و در عين حال با شكوهي هم چون عيد فطر، جمعه سياه و راه پيمايي و تظاهرات تاسوعا و عاشورا را پشت سر گذارده و پيروزي انقلاب اسلامي را به ارمغان آورد.

دلايل بارز و آشكاري كه در اين حركت هاي توده اي و مردمي مشاهده مي گردد و نشانگر اين است كه عامل اصلي شتاب زاي انقلاب، جنبه مذهبي داشته و به انتشار مقاله توهين آميز درباره امام و جريحه دارساختن احساسات مذهبي توده هاي مردم مربوط مي گردد، عبارتند از:

1. از تاريخ 19 دي ماه 56 تا پيروزي انقلاب، كليه تظاهرات مردمي جنبه مذهبي داشته و با توسل به سنت هاي مذهبي (عاشورا و اربعين) و اعياد و مراسم مذهبي بوده است و مطلقاً جنبه ديگري نداشته است.

2. نقطه عزيمت و محل تجمع مردم، مساجد بوده است و رژيم هم با حمله به مسجد جامع كرمان و مسجد حبيب شيراز و مسجد لرزاده تهران، عناد خود را نشان داده و سعي در جلوگيري از اين اجتماعات داشته است.

3. دعوت براي راه پيمايي و رهبري آن ها صرفاً توسط روحانيان انجام مي شده است و رهبران غيرمذهبي هرگز نقشي در اداره و رهبري اين تظاهرات نداشتند و حتي زماني كه جبهه ملي در اربعين شهداي جمعه سياه، خواست قدرت خود را بيازمايد و اعلام اعتصاب و راه پيمايي نمود با شكست مواجه شد.

4. كليه اين حركت ها نه تنها ارتباطي به فضاي باز سياسي و حقوق بشر كارتر نداشت بلكه با خشونت و بي رحمي هر چه تمام تر پاسخ داده شده و حتي مناديان حقوق بشر امريكايي، شاه را در اين اعمال خشونت، تشويق و ترغيب مي كردند.

5 . خواسته ها و شعارهاي مردم، مذهبي ـ سياسي بوده و حول دو محور اصلي دور مي زد: يكي رفتن شاه و سقوط رژيم پهلوي و ديگري برقراري حكومت اسلامي.

6 . گروه هاي غيرمذهبي چاره اي جز پيوستن به رودهاي خروشان توده هاي مردم مسلمان نداشتند و در اين راه، ناچار شدند از طرح شعارهاي خود بپرهيزند تا مورد اعتراض مردم قرار نگيرند.

در نهايت مي توان بدون ترديد عنوان كرد كه پيروزي انقلاب اسلامي صرفاً بر پايه رهبري روحانيت مبارز كه از سال 1342 آغاز شد و در رأس آن ها رهبري قاطع امام خميني(ره) مرجع بزرگ مسلمانان و شيعيان ايران، و با حمايت و پشتيباني بي دريغ و ايثارگونه امت مسلمان ايران و حول محور مكتب اسلام و مكتب شهادت مي باشد و هر تلاشي براي ارتباط دادن آن به مسايلي از قبيل حقوق بشر كارتر، ائتلاف نيروهاي مختلف، نهضت هاي ملي بيهوده بود و با واقعيات مستند تاريخي، تطبيق نمي كند.




| شناسه مطلب: 79669