مرحله چهارم : انقلاب سوم

مرحله چهارم : انقلاب سوم عزل بنی صدر از مقام ریاست جمهوری آخرین سنگر اجرایی را از نیروهای لیبرال گرفت و به حضور آن ها در حاکمیت به طور کامل پایان داد. این امر موجب گردید همه امیدهایی که ضدانقلاب داخلی و قدرت های استکباری برای به دست گر

مرحله چهارم : انقلاب سوم

عزل بني صدر از مقام رياست جمهوري آخرين سنگر اجرايي را از نيروهاي ليبرال گرفت و به حضور آن ها در حاكميت به طور كامل پايان داد. اين امر موجب گرديد همه اميدهايي كه ضدانقلاب داخلي و قدرت هاي استكباري براي به دست گرفتن قدرت از طريق سياسي پيدا كرده بودند به يأس تبديل شود. از اين ميان و بيش از همه اين امر براي سازمان مجاهدين خلق غيرمنتظره و شگفت آور بود كه چگونه به سادگي بتوان رئيس جمهوري را كه با قريب يازده ميليون رأي انتخاب شده، معزول ساخت. اين امر نه تنها هيچ گونه اعتراض و عكس العملي را به دنبال نداشت، بلكه موجبات شادي و شعف همان افرادي را فراهم آورد كه به او رأي داده بودند.

اشتباه عمده ليبرال ها، بني صدر و همچنين سازمان مجاهدين خلق در اين بود كه تصور مي كردند واقعاً وي از پايگاه مردمي ويژه اي، مستقل از مقام رهبري انقلاب برخوردار است و با اين پشتوانه عظيم مردمي، مي تواند در مقابل روحانيت و حتي رهبر انقلاب بايستد و همان طور كه دكتر مصدق توانست آيت اللّه كاشاني را از صحنه خارج و منزوي كند، اينان نيز مي توانند چنين موقعيتي را به وجود آورند و روحانيت و رهبري انقلاب را منزوي كنند. غافل از آن كه اين بار روحانيت بيدار بود و امام خميني هم با مرحوم كاشاني خيلي تفاوت داشت.

سازمان مجاهدين خلق با همين اشتباه در محاسبه، براي ضربه زدن به انقلاب و در دست گرفتن قدرت به صورت تاكتيكي، پشت سر رئيس جمهور بني صدر ايستاد و در حقيقت در اين زمان گرداننده بسياري از معركه ها، مجاهدين چپ گرا و التقاطي بودند و نه ليبرال ها.

سازمان مجاهدين خلق هم كه با ايدئولوژي التقاطي و با تاكتيك و روحيه اي منافقانه از مدت ها قبل از انقلاب براي در دست گرفتن قدرت، برنامه ريزي كرده بود با استفاده از موقعيتي كه بعد از انقلاب در اثر گرفتاري و مشغله نيروهاي انقلابي به امور روزمره كشور به دست آمده بود، به كار عضوگيري، سازماندهي و جمع آوري اسلحه پرداخت و با تكيه بر عوامل احساسي، روي نسل جوان در مدارس فعاليت و عده نسبتاً قابل توجهي را در سازمان مخفي سياسي ـ نظامي خود جمع و سازماندهي كرده بود. از طرفي اين سازمان با استفاده از موقعيت متشتت بعد از انقلاب توانست عوامل خود را در حساس ترين ارگان هاي كشور، نفوذ دهد.

زماني كه سازمان با عزل بني صدر احساس كرد كه ديگر امكان پيشروي و كسب قدرت از طرق سياسي مقدور نيست، به بهانه اي واهي اعلان جنگ مسلحانه داده، فعاليت هاي تروريستي خود را آغاز كرد و اولين ضربه هولناك را، با انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي و به شهادت رساندن 72 تن از مسئولان طراز اول مملكت، از جمله دكتر بهشتي رئيس ديوانعالي كشور، وارد آورد. دو ماه بعد نيز با انفجار ساختمان نخست وزيري موجبات شهادت رجائي، رئيس جمهور و نخستوزير باهنر را فراهم كرد.

اقدامات تروريستي سازمان خسارات عمده اي بر انقلاب وارد ساخت. دولت انقلابي كه بعد از نزديك به دو سال و نيم گرفتاري و درگيري با نيروهاي ليبرال و ضدانقلاب توانسته بود تعدادي نيروهاي ارزنده، لايق و در عين حال متعهد به مكتب و ايدئولوژي انقلاب را كشف و مورد استفاده قرار دهد، به ناگهان با از دست دادن متجاوز از يك صد نفر از دولتمردان و رهبران طراز اول خود مواجه شد. طبيعي است كه اين ضربه اي سخت به پيكره انقلاب بود و تحمل آن به مراتب از تجاوز عراق به خاك ايران سخت تر بود. تصور طراحان اين اعمال، اين بود كه با از دست دادن اين عده، رژيم انقلابي سقوط خواهد كرد و زمينه براي كسب قدرت آن ها فراهم مي شود. در واقع نيز اگر چنين ضايعه اي در هر كشور با ثباتي رخ داده بود، امكان نداشت رژيم آن كشور بتواند به آساني خود را از مهلكه نجات دهد.

عواملي كه توانست اميد ضد انقلاب را باز هم به يأس تبديل كند و دست آوردهاي انقلاب را از گزند حوادث مصون بدارد، اولا هوشياري و سرعت عمل رهبر انقلاب بود كه با به دست گرفتن سريع كنترل اوضاع و پر كردن خلأ شهداي از دست رفته، موجبات تقويت روحيه مردم و مسئولان را فراهم آورد. و ثانياً حضور بي دريغ و گسترده مردم در صحنه بود كه امكان هر نوع مانوري را از مخالفان سلب مي كرد. صرف نظر از ضايعات وارده، عزل بني صدر موفقيت هاي قابل توجهي نيز براي انقلاب به دنبال داشت كه موجب بيمه شدن انقلاب اسلامي براي سال هاي متمادي گرديد:

1. ليبراليسم كه از آن مي توان به عنوان آفت بزرگ انقلاب نام برد براي مدت هاي مديد مي توانست با تكيه بر تمايلات و فطرت هاي راحت طلبانه بعضي از اقشار جامعه كه در صحنه حضور داشتند، موجبات انحراف تدريجي انقلاب را فراهم كند. حوادث سال اول انقلاب موجب بر ملا شدن چهره واقعي ليبرال ها را در اذهان قاطبه ملت فراهم آورد، و آن ها مجبور شدند شكست قطعي و سياسي خود را پذيرا شوند. آنان با عملكرد خود امكان استفاده از هر نوع تبليغات و عوام فريبي را از دست دادند. عده اي از آن ها نيز به دامان ضدانقلاب پناه بردند و توطئه هايي را عليه رژيم جمهوري اسلامي آغاز كردند كه نهايتاً به اعدام يكي و فرار دو نفر ديگر منجر شد. از كانديداهاي اولين دوره رياست جمهوري قطب زاده اعدام و بني صدر و مدني متواري شدند.

2. از طرف ديگر، گروه هاي ضدانقلاب نيز با مايوس شدن از تلاش هاي سياسي و با آغاز جنگ مسلحانه، رو در روي ملت ايستادند و خيلي زود با از دست دادن تجهيزات و سازماندهي خود از هم پاشيدند و خطر بزرگ ديگري كه از ناحيه آن ها و بهويژه گروه هاي التقاطي، نظام را تهديد مي كرد و مي توانست انقلاب را به سقوط بكشاند، بر طرف گرديد.

3. نيروهاي صديق و مؤمن به انقلاب كه بعضاً تحت تأثير جوسازي هاي ليبرال ها و شايعه پراكني هاي منافقان قرار گرفته و دچار شبهه و ترديد شده بودند، در اثر افشاي ماهيت واقعي آن ها از ترديد بيرون آمده به بقيه انقلابيون پيوستند و با تمام وجود به دفاع از انقلاب پرداختند.

4. ابرقدرت غرب، امريكا و يا به قول رهبر انقلاب، شيطان بزرگ نيز اميدي را كه براي بازگشت به موقعيت و جايگاه قبلي خود به ليبرال ها و ضدانقلاب داخلي بسته بود، از دست داد.

5 . از مهم ترين و برجسته ترين دست آوردهاي انقلاب سوم، آغاز شكست هاي پي در پي نيروهاي متجاوز عراق و پيروزي هاي شگفت انگيز رزمندگان اسلام بود. از ضايعات مهم دوران رياست جمهوري بني صدر كه مقام فرماندهي كل قوا را نيز داشت، ايجاد تشتت و اختلاف در ميان نيروهاي رزمنده و بهويژه ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود. او با استفاده از موقعيت و اختيارات خود و با ميدان دادن به پاره اي از افسران و فرماندهان ليبرال منش، علي رغم عدم آشنايي اش با مسايل نظامي سعي مي كرد در ميان آن ها مقبوليتي به دست آورد. بهويژه با انتقاد و سرزنش از اقدامات واحدهاي سياسي ـ عقيدتي ارتش و مسئولان آن كه زير نظر روحانيت و ولي فقيه اداره مي شدند و با تأكيد بيش از اندازه بر مسئله تخصص، سعي كرد خط سياسي خود را پيش برد.

از طرف ديگر با استناد و تكيه بر روش اشكانيان در جنگ، مي خواست ضعف فرماندهي را بپوشاند و علت اغلب شكست ها را دخالت افراد بي اطلاع و ناوارد معرفي كند. تا اين زمان و در اثر حاكميت چنين جوي، نيروهاي ايران متحمل شكست هاي پي در پي شده و در اغلب حملات خود به قواي دشمن، ناكام و ناموفق مانده بودند.

با عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا، كه مهم ترين عامل نفاق بود ـ نيروهاي مسلح اعم از ارتش، سپاه و بسيج تحت فرماندهي رهبر انقلاب قرار گرفتند و نه تنها انسجام و اتحاد غيرقابل تصوري پيدا نمودند، بلكه روحيه آن ها كه در اثر جوسازي هاي بني صدر و اعوان و انصار او تضعيف شده بود آن چنان تقويت يافت كه اثرات آن بلافاصله خود را نشان داد. در عمليات هايي كه به فاصله چند روز بعد از عزل بني صدر انجام گرفت از جمله عمليات هاي، خميني روح خدا، فرمانده كل قوا و ثامن الائمه پيروزي هاي چشمگير و بي سابقه اي نصيب رزمندگان اسلام شد. با ادامه عمليات هاي مزبور، پيروزي هاي شگفت انگيزي در عمليات فتح المبين، بيت المقدس و... به دست آمد، به طوري كه يك سال نگذشت كه ملت مسلمان ايران آزادي خرمشهر را جشن گرفت و در ادامه عمليات هاي پيروزمندانه خود، وارد خاك عراق گرديد.

اين پيروزي ها كه از آن پس تا فتح شهر حلبچه در اسفند 1366 نصيب رزمندگان اسلام گرديد، ناشي از اتحاد و انسجامي بود كه در اثر انقلاب سوم نصيب آن ها شد و نيروهاي مسلح ايران را در وضعي قرار داد كه براي كمتر كسي از دوست و دشمن ترديدي باقي گذارده بود كه اگر دخالت قدرت هاي بزرگ نبود، سقوط صدام و حزب بعث عراق امري حتمي بود.

6 . از جمله پيروزي هاي شگفت آور ديگري كه بعد از عزل بني صدر نصيب نيروهاي خط امام گرديد، مسئله كشف و خنثي كردن شبكه ها و توطئه هاي براندازي بود كه به بعضي از آن ها اجمالا اشاره مي شود:

1. كشف و نابودي سازمان نيمه مخفي حزب توده و شبكه جاسوسي كا.گ.ب. و عوامل نفوذي آن ها:

حزب توده ايران، نه تنها از پرسابقه ترين احزاب ايران، بلكه اولين حزب سازمان يافته كمونيستي در خاورميانه بود. اولين حزب كمونيست ايران در سال 1300 هجري شمسي تأسيس گرديد و تا سال 1310 كه توسط رضاشاه به خاطر تبليغ ايدئولوژي ماركسيستي غيرقانوني اعلام شد، فعال بود. در سال 1320 بعد از اشغال ايران توسط قواي متفقين و عزل رضا شاه، حزب كمونيست تحت نام حزب توده ايران، دوره جديدي از فعاليت خود را آغاز كرد. دليل انتخاب نام توده براي حزب، علي رغم پيروي حزب از ايدئولوژي ماركسيسم ـ لنينيسم اين بود كه جامعه مسلمان ايران، زمينه لازم را براي پذيرش افكار و ايده هاي كمونيستي نداشت و اين اقدام صرفاً براي فريب مردم بود.

مدت چهل سال فعاليت علني و مخفي حزب توده و استفاده از تجربيات احزاب كمونيست ساير كشورها، بهويژه ارتباط مستمر با حزب كمونيست روسيه شوروي و اوضاع آشفته ايران به اين حزب امكان داده بود كه بعد از جنگ جهاني دوم در ايران پايگاهي نسبتاً قوي كسب نمايد. ولي از آنجا كه اين حزب آلت بي اراده سياست هاي روسيه شوروي بود و از آنجا دستور مي گرفت، نتوانسته بود در قبال مسايل ايران، سياست روشن، يكنواخت و مستقلي اتخاذ نمايد. در نتيجه، عده اي از اعضاي صادق حزب سرخورده شدند و كناره گرفتند و انشعاب هاي متعددي از حزب صورت گرفت.

از طرف ديگر هر زمان كه تفاهمي ميان دولت مركزي ايران و قدرت هاي بزرگ به خصوص روسيه شوروي صورت مي گرفت و زمينه بين المللي مساعد مي شد، دولت ايران اقدام به قلع و قمع آن ها مي كرد.

در دو مورد، چنين وضعيتي براي حزب توده ايران پيش آمد: يكي پس از 15 بهمن 1327 و به دنبال ترور شاه بود كه به حزب توده نسبت داده شد. در آن زمان حزب مزبور منحل اعلام گرديد و ضربه سختي را تحمل كرد. كودتاي 28 مرداد 32 و كشف شبكه مخفي افسران حزب توده هم منجر به از هم پاشيدن حزب در داخل كشور گرديد و كادر مركزي حزب مجبور به فرار از ايران شد.

پيش از پيروزي انقلاب اسلامي به خاطر تفاهم و نزديكي كه بين شاه و دولت روسيه شوروي ايجاد شده بود، حزب توده بهويژه در دوران قيام مذهبي ملت ايران در سالهاي41 و 42 در پيروي از سياست هاي متخذه شوروي به تأييد اقدامات شاه پرداخته بود. اين امر موجب از دست رفتن كامل حيثيت و اعتبار حزب توده ايران حتي در ميان جواناني كه داراي تمايلات ماركسيستي بودند، از جمله چريك هاي فدايي، پيكار و رنجبران شد.

با اوج گيري مبارزات ملت مسلمان ايران در 1357، حزب توده ايران به تدريج از حالت انزوا خارج شد و اعضاي آن بعد از سال ها اقامت در كشورهاي كمونيستي به تدريج به ايران بازگشته و به فعاليت خود روي آوردند. تا اين زمان، حزب توده تشكيلات رسمي و علني نداشت. به آذين (اعتماد زاده) ـ كه نقش رهبري آن را در داخل ايران بر عهده داشت ـ در اواخر سال 56 طي انتشار اعلاميه مفصلي ضمن تجزيه و تحليل اوضاع كشور پيشنهاد ايجاد جبهه اي تحت عنوان (جبهه ضد استبداد) نمود، ولي پاسخي از طرف مردم مبارز و رهبران آن ها دريافت نداشت. هنگامي كه پيروزي انقلاب اسلامي محرز گرديد با تغيير جهت سياست هاي روسيه شوروي حزب توده نيز به تبع آن مبارزات، ملت ايران را تأييد كرد.

بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، حزب توده بر سر دو راهي قرار گرفت. اگر مي خواست در موضع ايدئولوژيك خود ايستاده و گذشته خود را دنبال كند، مي بايست علناً در مقابل انقلاب ومردم مي ايستاد، عملي كه نتيجه آن با توجه به جوّ مذهبي حاكم بر جامعه انقلابي و به خصوص با توجه به پايگاه بسيار ضعيف حزب در داخل كشور، نمي توانست چيزي جز قلع و قمع نهايي آن ها را به دنبال داشته باشد. راه ديگري كه براي آن ها وجود داشت رها كردن مواضع ايدئولوژيك و تأييد كامل مواضع جمهوري اسلامي بود. بدين وسيله آن ها مي توانستند از فضاي باز بعد از انقلاب بهره برداري كنند و به حيات خود ادامه دهند و سازمان حزب را تجديد كنند. اين راهي بود كه حزب توده با تأييد روسيه شوروي، انتخاب كرد. با انتخاب اين شيوه دو هدف و مقصود براي آن ها تأمين مي شد. اول آن كه امكان نفوذ نيروهاي خود را در ارگان ها ودستگاه هاي اجرايي فراهم مي آوردند و بدين وسيله در دراز مدت مي توانستند در موقع مقتضي و از طريق توطئه براندازي، نظام جمهوري اسلامي را ساقط كنند و مآلا كشور را به دامان روسيه شوروي بياندازند. ديگر اين كه با حضور در كشور به سازمان جاسوسي كا. گ. ب. امكان نفوذ و كسب اطلاعات از اسرار و مسايل مهم و حساس كشور را مي دادند.

با انتخاب راه دوم، حزب توده اعلام نمود كه در خط امام و جمهوري اسلامي قرار دارد و چيزي را ادعا مي كرد كه با ماهيت ايدئولوژيك آن حزب، همساز نبود. به هر حال از آن جا كه مواضع دولت جمهوري اسلامي را تأييد مي كرد و از امكانات قانون اساسي و ساير قوانين و مقررات جاري كشور بهره برداري مي نمود، توانست به حيات نيمه علني و نيمه مخفي خود ادامه دهد و از گرفتاري هاي نظام و هرج و مرج بعد از انقلاب، سود جويد و به قسمتي از دو هدف خود برسد و آن قدر در نظام نفوذ نمايد كه حتي يكي از عوامل آن ها ] ناخدا افضلي[ در رأس نيروي دريايي جمهوري اسلامي ايران، قرار گيرد.

از پيروزي هاي مهم نيروهاي خط امام در انقلاب سوم، كشف سازمان مخفي و عوامل نفوذي حزب توده و متلاشي كردن آن بود. اين موفقيت ابعاد وسيعي داشت. از جمله اين كه دولت توانست نه تنها سازمان مخفي آن ها را كشف كند بلكه كليه اعضاي كميته مركزي حزب را نيز دستگير نمايد. آن ها با سابقه طولاني اي كه در مبارزات سياسي داشتند، به اعمال خلاف خود، از جمله جاسوسي براي دولت روسيه شوروي، اعتراف كردند.

اعترافات احسان طبري، ايدئولوگ معروف حزب و بهويژه توبه او از اعمالي كه مرتكب شده بود، در تاريخ كمونيسم بين الملل در حد خود بي سابقه بود. ديگر اين كه بسياري از اسرار ناگفته حزب توده و سازمان جاسوسي ابرقدرت شرق فاش گرديد و متعاقباً هيجده نفر از ديپلمات هاي روسي از كشور اخراج شدند.

از طرف ديگر، اين پيروزي موجب شد كه تنها سلاح مورد بهره برداري تبليغاتي ليبرال ها كه ادعا مي كردند: دولت جمهوري اسلامي تحت تأثير عوامل نفوذي حزب توده است، از آن ها گرفته شود. جمهوري اسلامي عملا ثابت كرد كه به اجراي سياست نه شرقي ـ نه غربي كاملا وفادار است و در همان شرايطي كه با ابرقدرت غرب دست و پنجه نرم مي كند، ريشه هاي فساد و نفوذ ابرقدرت شرق را نيز از بنيان بر مي كند.

2. كشف توطئه كودتاي امريكايي قطب زاده با اطلاع آيت اللّه شريعتمداري نيز از جمله پيروزي هاي مهم در انقلاب سوم بود. آيت اللّه سيدكاظم شريعتمداري از مراجع تقليد شيعه پس از رحلت آيت اللّه بروجردي به عنوان يكي از مراجع جانشين مطرح شد و پس از درگذشت آيت اللّه محسن حكيم و با ارسال پيام تسليت از سوي محمد رضا شاه پهلوي به ايشان به عنوان مرجع تقليد مورد نظر حكومت مشخص گرديد.

آيت اللّه شريعتمداري از جمله روحانيون ميانه رو و اصلاح طلب حوزه علميه قم بود كه با روش هاي انقلابي، مخالفت ميورزيد. وي معتقد به حركت تدريجي به سوي حكومت اسلامي بود.

آيت اللّه شريعتمداري در سال 42 به همراه حضرت امام خميني(ره) مبارزه بر عليه رژيم پهلوي را آغاز كرد اما روش ايشان برخلاف امام(ره) روش مسالمت آميز و صلح جويانه بود. وي در اوج مبارزات انقلابي، خواستار حفظ سلطنت و اجراي كامل قانون اساسي شد كه با مخالفت روحانيون طرفدار امام (ره) مواجه گرديد.

آيت اللّه شريعتمداري پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان يكي از شخصيت هاي تراز اول روحانيت مطرح گرديد و مبادرت به تأسيس حزب خلق مسلمان در برابر حزب جمهوري اسلامي پرداخت. اين حزب در تبريز تحركاتي را موجب شدند و صدا و سيماي اين شهر را سه روز اشغال كردند. در سال 61 در پي افشاي توطئه براندازي، مشخص گرديد كه آيت اللّه شريعتمداري در جريان توطئه بوده اما آن را تأييد نكرده است. وي در تلويزيون به اطلاع خود از كودتا اعتراف كرد. در پي آن جامعه مدرسين علميه قم در يك عمل بي سابقه در تاريخ شيعه، وي را از مرجعيت خلع نمود. از آن پس آيت اللّه شريعتمداري تا هنگام مرگ خانه نشين بود.

3. از جمله توطئه هاي ريشه دار و در عين حال خطرناكي كه در اين دوران كشف گرديد، جريان انحرافي سيدمهدي هاشمي بود كه با سوء استفاده از وابستگي و خويشاوندي با آيت اللّه منتظري، قائم مقام رهبري، و با توجه به سوابق ماجراجويانه و جاه طلبانه اش چه قبل و چه بعد از انقلاب، در بيت ايشان نفوذ پيدا كرده بود كه مي توانست در اتخاذ مواضع و جهت گيري هاي ايشان تأثير بگذارد و زمينه لازم را براي به قدرت رسيدن خود و پياده كردن اهدافش، بهويژه پس از رحلت حضرت امام(ره) فراهم آورد. او در اجراي اهداف خود، دست به هر توطئه اي، از جمله قتل مخالفين، جمع آوري اسلحه و مهمات، تماس با نيروهاي ضدانقلابي داخلي و خارجي و جعل سند مي زد و خود را در پناه بيت قائم مقام رهبري محفوظ نگه مي داشت.

دقت نظر و تيزبيني حضرت امام و اطلاعات جمع آوري شده توسط وزارت اطلاعات، موجب گرديد تا در مهر ماه 1365 با اقدام و دخالت مستقيم رهبر انقلاب، سيد مهدي هاشمي و دستيارانش دستگير شوند و به گناهان خود اعتراف كنند و به مجازات اعمال خود برسند و باز هم خطري بزرگ از انقلاب دفع گردد. اگر چه اين جريان نيز بدون قرباني نبود. بدين ترتيب كه رهبر انقلاب براي حفظ سلامت انقلاب نهايتاً ناچار به بر كناري حضرت آيت اللّه منتظري ـ كه ايشان را حاصل عمر خود مي دانستند و سابقه سال ها مبارزه، رنج و شكنجه در راه انقلاب را داشته اند ـ تن در دادند.

4. پيروزي ديگر انقلاب، رسوايي مجدد دولت امريكا در ماجراي مك فارلين بود. دولت ريگان كه پس از تحقيرها و شكست هاي دولت كارتر به قدرت رسيده و وعده داده بود كه عظمت و آبروي جهاني امريكا را احيا كند و خصمانه و از موضع قدرت، با جمهوري اسلامي برخورد نمايد و در ظاهر ايران را كشوري تروريست و غيرمتمدن خطاب مي كرد، در خفا براي برقراري ارتباط با جمهوري اسلامي تلاشي خستگي ناپذير و در عين حال ناشيانه به كار مي برد. اين تلاش ها نهايتاً به انجام معاملاتي براي آزادي گروگان هاي امريكايي در لبنان با استفاده از نفوذ معنوي جمهوري اسلامي در ازاي فروش اسلحه مورد نياز ايران، منجر شد. مسافرت مخفيانه مك فارلين مشاور سابق امنيت ملي ريگان، با پاسپورت جعلي به تهران و ارسال يك انجيل امضا شده! توسط ريگان، بخشي از اين تلاش هاي امريكا بود. افشاي اين ماجرا يادآور ماجراي واترگيت شد كه منجر به استعفاي ريچارد نيكسون رئيس جمهور وقت امريكا شده بود. در اثر افشاي اين جريان، كميسيون هاي تحقيقاتي متعددي در امريكا تشكيل شد و از پيامدهاي آن استعفاي تعداد زيادي از مقامات طراز اول امريكا از جمله رئيس كاخ سفيد، رئيس شوراي امنيت ملي و دادستان كل، اقدام مك فارلين به خودكشي و مرگ رئيس سازمان سيا بود. اگر تفاهم دو حزب حاكم در امريكا نبود و موضوع ادامه پيدا مي كرد، چه بسا اين جريان منجر به كناره گيري ريگان هم مي شد.

5 . از جمله پيروزي هاي ديگري كه جمهوري اسلامي به دست آورد، كشف شبكه جاسوسي و اطلاعاتي سازمان سياي امريكا در ارتش و ساير ارگان هاي دولتي بود. اين شبكه را سازمان سيا بعد از اشغال سفارت امريكا ـ يا به تعبير مردم، لانه جاسوسي ـ با زحمات بسيار و هزينه هاي گزاف در ايران به وجود آورده بود كه البته با اطلاعاتي كه در طول جنگ در اختيار دشمن قرار مي داد، خسارات جدّي به كشور وارد مي آورد.

6 . پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت توسط دولت جمهوري اسلامي در مرداد 1367 و پايان جنگ ايران و عراق از جمله حوادث مهم پايان دهه اول انقلاب بود. اگر چه حضرت امام با تلخ كامي و به مثابه نوشيدن جام زهر از آن واقعه ياد مي كند، ولي نبايد فراموش كرد كه حوادث بعدي، بهويژه درگيري عراق در جنگي ديگر، شرايط را به سود جمهوري اسلامي رقم زد. به طوري كه نه تنها ايران حتي يك وجب از خاك خود را از دست نداد، بلكه امروزه به عنوان يكي از قدرتمندترين كشورها از نظر نظامي در منطقه خاورميانه، محسوب مي گردد.

موفقيت هايي كه نيروهاي خط امام در مرحله چهارم بعد از پيروزي انقلاب به دست آوردند بيش از آن است كه در اين فصل بيان شود. آن چه كه مطرح گرديد، تنها آن دسته از موفقيت هاي برجسته سياسي ـ نظامي بود كه بدون ترديد قابل ذكر و ملموس بود. علاوه بر اين، خط امام توانست با قلع و قمع ضدانقلاب، رسواكردن ليبراليسم، و از بين بردن تشنج، آرامش را بر جامعه حكمفرما كند كه لازمه سازندگي، خلاقيت و ابتكار در زمينه هاي مختلف اقتصادي، علمي، فرهنگي و سياسي بود كه در اين راستا موفقيت هاي چشم گيري كسب كرده است.

ناگفته نماند كه انقلاب اسلامي در قبال آن چه در اين دهه به دست آورد، بهاي گزافي پرداخت و متحمل ضايعات زيادي شد كه هيچ يك از انقلاب هاي دنيا بعد از پيروزي متحمل چنين ضايعاتي نشدند. شهادت نزديك به دويست نفر از روحانيان و دولت مردان انقلابي و همچنين شهادت چند صدهزار نفر از رزمندگان ايثارگر اسلام در جبهه هاي جنگ، بهاي سنگيني بود كه انقلاب اسلامي ايران در اين دوره پرداخت.




| شناسه مطلب: 79676