ج) رحلت حضرت امام و انتخاب آیت اللّه خامنه ای به عنوان رهبر
ج) رحلت حضرت امام و انتخاب آیت اللّه خامنه ای به عنوان رهبر در تاریخ 14 خرداد 1368 امام خمینی به دنبال یک دوره بیماری و عمل جراحی، دارفانی را وداع گفت و چراغ عمر پر برکتش بعد از 25 سال مبارزه و رهبری بزرگ ترین انقلاب تاریخ اسلام به خاموشی گ
ج) رحلت حضرت امام و انتخاب آيت اللّه خامنه اي به عنوان رهبر
در تاريخ 14 خرداد 1368 امام خميني به دنبال يك دوره بيماري و عمل جراحي، دارفاني را وداع گفت و چراغ عمر پر بركتش بعد از 25 سال مبارزه و رهبري بزرگ ترين انقلاب تاريخ اسلام به خاموشي گراييد و ميليون ها مسلمان عاشق و مريد خود را داغدار ساخت.
يكي از اميدهاي بزرگ مخالفين انقلاب در داخل و خارج كشور، اين بود كه با در گذشت رهبر انقلاب، زمينه لازم براي تضعيف و شكست انقلاب فراهم گردد. زيرا نفوذ فوق العاده امام خميني در ميان پيروان خود و جاذبه ها و توانمندي هاي استثنايي ايشان، آن چنان نقش مهمي در پيروزي انقلاب و تداوم آن و خنثي كردن همه توطئه هاي دشمنان انقلاب اسلامي بازي مي كرد كه به زعم آن ها امكان پر كردن خلأ وجودي وي براي هيچ كس نبود.
تجربه ديگر انقلاب ها و تحولات سياسي ـ اجتماعي نيز كه بر پايه قدرت كاريزماتيك رهبران خود استوار بود نيز مؤيد و پشتوانه چنين اظهارنظري بود.
برخي نيز وقوع يك كودتاي نظامي را اجتناب ناپذير مي دانستند و يا تداوم انقلاب را با ضربان قلب امام مرتبط مي ديدند و مي پنداشتند كه با توقف ضربان قلب ايشان، انقلاب نيز به پايان راه خواهد رسيد.
عده اي نيز كه با خوش بيني بيشتري به اين مسئله نظر مي افكندند قوياً احتمال بروز يك جنگ داخلي را مي دادند اگر چه احتمال موفقيت چنين جنگي را در سرنگوني نظام اسلامي ضعيف مي ديدند.
ناگفته نماند كه مسئله جانشيني رهبر انقلاب و دوران بعد از امام، همواره پيروان ايشان را در ايران نيز در نگراني عميقي فرو برده بود، به همين دليل در شعارها و دعاهاي خود آرزوي طول عمر ايشان را تا ظهور امام زمان (عج) مي كردند.
اين نگراني و دغدغه خاطر محدود به توده هاي مردم نمي شد، بلكه زعماي نظام جمهوري اسلامي را هم عميقاً دچار نگراني مي كرد و تعجيلي كه در انتخاب آيت اللّه منتظري علي رغم ضعف ها و كاستي هاي ايشان به عنوان قائم مقام رهبري صورت گرفت، ناشي از وجود كسالت قلبي امام و همين نگراني ها بود و عزل آقاي منتظري كه هفتاد روز قبل از درگذشت امام اتفاق افتاد بر اين نگراني ها افزود.
ترديدي نيست كه جايگاه حضرت امام، محبوبيت و جاذبه هاي فوق العاده ايشان و نقش بي بديلي كه در هدايت و رهبري انقلاب ايفا مي كرد، از ايشان چهره اي استثنايي و بي نظير در تاريخ اسلام و تاريخ انقلاب هاي جهان ساخته بود كه به طور طبيعي امكان جايگزيني ايشان را با همان قدرت، جاذبه و صلابت غيرممكن نشان مي داد. امام نيز خود به اين مسئله واقف بود و به همين جهت تلاش فوق العاده اي صورت داد كه نه تنها همه موانع مهم را از سر راه انقلاب بردارد، بلكه با ارائه سنت هايي ارزشمند، مسير هدايت انقلاب را براي جانشين خود هموار نمايد. به نظر مي رسد تصميمات سريع و قاطع ايشان در عزل آقاي منتظري و بازنگري قانون اساسي قبل از رحلت، بر همين اساس مبتني باشد. امام حتي بعد از عزل آقاي منتظري با اشاراتي، مهر تأييد بر صلاحيت و شايستگي رهبر فعلي زد و نمايندگان مجلس خبرگان رهبري را از بلاتكليفي و سر در گمي در آورد.
يكي از اقدامات امام خميني سرعت عمل در نهادينه كردن ساختار و نظام جمهوري اسلامي بود، بدون آن كه لطمه اي به جنبش و حركت انقلاب وارد آيد; بهويژه با حفظ و بازسازي نهادهاي اداري و نظامي قبل از انقلاب و به موازات آن، با ايجاد نهادهاي انقلابي، سيستم بي نظيري از نظارت و كنترل به وجود آورد.
وصيت نامه الهي ـ سياسي ايشان نيز همچون مانيفستي جاودان براي آيندگان باقي مانده است كه راه و مسير صحيح رهبران آينده و مردم عاشق و شيفته ايشان را به روشني تعيين مي كند و عدول و انحراف از آن به معناي انحراف از موازين انقلاب تلقي مي گردد.
تشييع جنازه عظيم نه ميليوني رهبر انقلاب توسط مردم ايران و مرگ ده ها نفر در اثر غم و افسردگي ناشي از رحلت ايشان، بيانگر عشق و علاقه زائدالوصف توده هاي عظيم ميليوني مردم به ايشان بود. به طوري كه مي توان به جرأت ادعا كرد در روز تشييع جنازه وي در تهران، كمتر كسي در منزل خود باقي مانده بود.
در باره شخصيت، نقش و ويژگي هاي رفتاري امام، نياز به نوشتن كتاب هاي متعدد است و قلم اين نگارنده از اين حيث ناتوان است و از آن جا كه روش تحليل در اين كتاب بر اجمال است، به ارائه مطالبي كه از قلم جانشين ايشان در ديباچه صحيفه امام به رشته تحرير در آمده است، بسنده مي كنم:
در هر نقطه جهان، هر گاه انساني با دانش و خردمندي و انديشه بلند، يا با پرهيزكاري و پارسايي و ايمان استوار، يا با شهامت و دليري و همت والا، يا با زيركي و تيزبيني و پختگي سياسي، قدم در ميدان كاري بزرگ بگذارد و پايدار و صبور، هدف مقدسي را دنبال كند، بي ترديد كشور و ملت خود و گاه بشريت را به افتخارات بزرگ و پيشرفت هاي ماندگار خواهد رسانيد. همه كساني كه نامشان در فهرست نام آوران تاريخ قرار گرفته است به برخي از اين ويژگي ها آراسته بوده اند.
اين نام آور بزرگ و معاصر; يعني امام روح الله خميني همه اين ويژگي ها را با هم، آن هم در نصابي معمولاً دست نيافتني و كم نظير داشت. او دانشمندي پارسا و خردمندي پرهيزكار، و حكيمي سياستمدار و مؤمني نوانديش و عارفي شجاع و هوشمند و فرمانروايي عادل و مجاهدي فداكار بود. او فقيه، اصولي، فيلسوف، عارف، معلم اخلاق، اديب و شاعر بود. برترين كرسي تدريس و فشرده ترين و گرم ترين مجمع علمي حوزه در طول ساليان دراز به او تعلق داشت. در او خصلت هاي برجسته خداداد، درآميخته با آن چه او خود از معارف قرآني آموخته و دل و جانش را به آن زيور داده بود، شخصيت عظيم و جذاب و تأثيرگذاري پديد آورده بود كه هر يك از چهره هاي برجسته يك قرن اخير جهان ـ كه قرن رجال بزرگ و مصلحان نام آور ديني، سياسي و اجتماعي است ـ در برابر آن كم جاذبه، تك بعدي و كوچك به نظر مي آمدند. كاري كه او بدان همت گماشت و با ايمان، توكّل، تدبير و صبر خود بدان دست يافت، نيز به همان اندازه بزرگ، باورنكردني و اعجاب انگيز بود.
شخصيت ممتاز و درخشان او در همه دوره هاي حيات سياسي اش خيره كننده و منحصر به فرد بود. هم در آن روزي كه از جايگاه مرجعيت ديني در قم، رژيم وابسته و فاسد پهلوي و حاميان مداخله گر امريكايي آن را با نهيب پيامبرانه خود به مبارزه طلبيد و ظلم و استبداد و زراندوزي و دين ستيزي شاه و دستيارانش را دست خوش طوفان خشم ملت ساخت، و هم در آن هنگام كه پس از مبارزه فشرده و پرمحنت پانزده ساله، توانست با جهاد عظيم ملت ايران، نظام اسلامي را بر سر كار آورد و رژيم خائن، فاسد و بي كفايت را ريشه كن سازد. در همه حال، او همين قله ايمان، شجاعت و فداكاري را در كنار ژرفاي حكمت، تدبير و خردمندي، در وجود گران بهاي خود به نمايش نهاد.
او ايران را به درستي مي شناخت. از سويي موقعيت حساس و تعيين كننده جغرافيايي و جغرافياي سياسي آن، استعداد انباشته طبيعي و انساني آن، دلبستگي ها، اهداف و آرزوهاي بزرگ آن، و از سويي تاريخ محنت بار 150 سال اخير آن، سلطه بيگانگان و غارت گران بر آن، خيانت، فساد و خودكامگي خاندان پهلوي و هزار فاميل وابسته به آن، فقر و عقب ماندگي علمي، صنعتي و اخلاقي تحميل شده بر آن ... و برتر از همه، ملت بزرگ و ريشه دار و رشيد و با ايمان آن.
با وضع جهان و ملت هاي استعمارشده و دولت هاي مستكبر و نسل جوان حيرت زده و تشنه حقيقت، بهويژه وضع اسفبار كشورهاي مسلمان و امت اسلامي نيز آشنا و به خاطر آن دردمند بود و مسئله غمبار فلسطين روح با عظمت او را مي آزرد.
احساس وظيفه ديني، او را وارد ميدان مبارزه اي بزرگ و تاريخي كرد كه هرگز به جز مردان استثنايي تاريخ در آن قدم ننهاده و به جز معدودي، از آن پيروز بيرون نيامده اند.
او به نجات ايران از چنگال رژيم فاسدي كه عقب ماندگي، انحطاط، فقر اقتصادي، اخلاقي و علمي را بر آن تحميل كرده بود، مي انديشيد و راه يگانه آن را بازگشت به اسلام و ايجاد نظام سياسي اسلام در كشور و حكومت ارزش هاي الهي تشخيص داد. با گشودن اين راه، الگويي زنده در برابر امت اسلامي نهاد، و جريان تازه اي در دنياي اسلام پديدآورد كه احياي دوباره هويت اسلامي در ميان مسلمانان، اولين محصول مبارك آن بود.
مبارزه خود را از قدم اول به كمك قشرهاي وسيع مردم با نام خدا آغاز كرد، با آنان سخن گفت و ايمان، عقل و همت آنان را به ياري طلبيد. هرگز به سراغ احزاب و گروه هاي مدعي نرفت و غالباً به انگيزه هاي آنان با چشم ترديد نگريست و از بندوبست ها و بده بستان هاي سياسي آنان روي گردانيد. با مردم هميشه صادقانه و دلسوزانه سخن گفت و چون معلمي بصير و راهنمايي بلد، در مسير طولاني مبارزه، عقل و حكمت و معرفت خود را در اختيار راهروان نهاد.
هنگامي كه مبارزه ملت ايران در ميان ناباوري جهانيان به پيروزي رسيد و ملت ايران يكپارچه رهبري و زمامداري او را به جان پذيرفت، او با رفتار و منش خود، بزرگ ترين تحول را در تاريخ سياسي اين كشور پديدآورد; يعني سلطنت را كه حكومت مستبدانه ستمگران و دنياخواران بود به امامت كه نهاد حكومت خدايي و مردمي بندگان خدا است، تبديل كرد. اقتدار و صلابت خود را با عدل و دادگري مزيّن كرد و تفوق همه كس پذير خود را با عبوديت و خاكساري منوّر ساخت، و تمكن و برخورداري را با زهد و پارسايي درمان كرد.
راه خدا و بندگي خدا را لحظه اي رها نكرد و چون بار امانتي سنگين بر دوش داشت، مراقبت روح خود را مضاعف ساخت. سخن از دل برخاسته و دل ذاكر و خاشع، و رفتار از دين الهام گرفته او، چشمه جوشاني از معرفت و حكمت و تدبير الهي را بر فكر و ذهن ملت ايران كه عاشق صفا و معنويت او بودند، جاري ساخت و دولتمردان و مسئولان و آحاد مردم را براي مواجهه با انبوه دشمني ها و دسيسه ها و حل كوه مشكلات تحميلي، آماده و مجهز كرد.
دوران ده ساله حيات مبارك امام بزرگوار، دوران پيدايش نظام سياسي اسلام و احياي هويت اسلام در مسلمانان جهان و افراشته شدن پرچم اسلام در كشور ما است. دوران استقلال و آزادي ايران و عزت و غرور ملي و خيزش بي سابقه ملت به سوي تعالي و ترقي است. دوران شور انقلابي و شعور سياسي و حركت براي حفظ كشور و سازندگي آن است. دوران سربلندي ايران در عرصه جهان و تأثيرگذاري بر حوادث بين المللي است. دوران آغاز راهي نو در تاريخ كشور ما است. با ادامه آن، ايران اسلامي به تعالي مادي و معنوي دست خواهد يافت. امام حكيم و خردمند، اين راه را با نشانه هايي مشخص كرده است و آن را در ده ها مناسبت و در ضمن صدها رهنمود راهگشا خطاب به مسئولان كشور و همه ملت ايران، به روشني نمايانده است.
اين نشانه ها و رهنمودها امروز نيز به همان اندازه ارزشمند، متين و راه گشا است و دولت و ملت ايران براي عبور از مسير پرفراز و نشيب خويش به سوي رستگاري و پيشرفت مادي و معنوي بدان نيازمندند.
مجلس خبرگان رهبري در همان روز رحلت ( 14 خرداد 1368 ) تشكيل جلسه داد و پس از استماع وصيت نامه امام، جلسه اي محرمانه تشكيل داد و در كمتر از ده ساعت، نسبت به تعيين جانشين امام به عنوان رهبر جديد انقلاب اخذ تصميم نمود و رهبري حضرت آيت اللّه خامنه اي، رئيس جمهور وقت را از رسانه هاي جمعي به مردم ايران و جهان اعلام كرد. اين كه چگونه و طي چه مذاكرات و گفتوگوهايي در مجلس خبرگان، بدون بروز هيچ گونه مخالفتي، اين تصميم سرنوشت ساز به اين سرعت اتخاذ شد، به علت محرمانه بودن مذاكرات كاملا روشن نيست. در عين حال مي توان به يقين ادعا كرد نامه مورخه 16/2/1368 امام به شوراي مجلس بازنگري قانون اساسي و هم چنين هدايت ها و اشاره هاي حضرت امام در جلوگيري از تشتت آراي نمايندگان مجلس خبرگان و هدايت آن ها به طرف تصميم گيري مطلوب، نقشي كليدي و اساسي داشته است. بدين ترتيب برخلاف همه پيش بيني هاي تحليل گران غربي و مخالف انقلاب، انتقال قدرت به صورتي بسيار آرام و بدون هيچ مشكل و مانعي صورت گرفت و همه اقشار جامعه، دستجات و گروه هاي سياسي، مذهبي و نظامي با رهبر جديد بيعت نموده، بر تصميم مجلس خبرگان مهر تأييد گذاردند.
آيت اللّه سيد علي خامنه اي، در سال 1318 هجري شمسي، در خانواده اي روحاني به دنيا آمد و همچون پدر و اجدادش راه طلبگي و فراگيري درس و ديانت را در پيش گرفت و نزد پدر و ساير اساتيد حوزوي در شهرهاي نجف و قم به آموختن پرداخت و خيلي زود خود از استادان حوزه گرديد. در عين حال در درس مبارزه و سياستِ استاد و مراد خود، امام خميني، بيش از 25 سال فعالانه حاضرشد و هم چون شاگردي مستعد، فعال در راه مبارزه با رژيم طاغوت، به دفعات راهي زندان و تبعيد گرديد و زجر و شكنجه رژيم پهلوي را متحمل شد. به عبارت ديگر از آغاز مبارزه امام تا پيروزي انقلاب در كوره مبارزه، هم چون معدودي از ياران امام استوار باقي ماند و آبديده شد.
پيروزي انقلاب اسلامي رسالتي مهم تر و حساس تر بر عهده ايشان و ياران ديگر امام گذاشت و ايشان در مسئوليت هاي حساس و در عين حال پرخطر، سكان كشتي انقلاب را در دست گرفته، ضمن تشكيل نظام اسلامي با انواع توطئه هاي دشمنان داخلي و خارجي مقابله كرد.
آيت اللّه خامنه اي در كنار آيت اللّه شهيد بهشتي و حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني بيشترين نقش را در صحنه هاي انقلاب بر عهده داشت. عضويت در شوراي انقلاب، نمايندگي مجلس شوراي اسلامي، رياست جمهوري اسلامي و نهايتاً امامت جمعه تهران، مسيري بود كه در دهه اول انقلاب و در آن دوران پرتلاطم و پر نشيب و فراز، در داخل و خارج، در جبهه جنگ و پشت جبهه، در صحنه هاي بين الملل و در تريبون هاي مختلف، پيمود و در عين حال، شاگردي مطيع براي حضرت امام بود و به جرأت مي توان گفت كه امام با ارزيابي كارنامه روشن و درخشان شاگرد انقلابي خود به اين جمع بندي رسيده بود كه ايشان لياقت رهبري انقلاب و جانشيني وي را دارد و به همين دليل بود كه قبل از رحلت در جمع سران كشور نظر خود را به طور علني و صريح و با اطمينان ابراز داشت.
وي علي رغم اين كه از نظر سني براي اين مسئوليت خطير جوان به نظر مي رسيد، در صحنه عمل و در طول اين مدت شايستگي خود را آن چنان به اثبات رسانده بود كه مردم چهره امام را در ايشان مشاهده مي كردند و به زودي غم از دست دادن مقتداي خود را با حضور ايشان فراموش نمودند.
نگاهي به تحليل انديشمندان و ناظران داخلي و خارجي، اين نكته را به اثبات مي رساند كه آيت اللّه خامنه اي دقيقاً همان راهي را طي مي كند كه امام خميني طي مي كرد و به همين علت نمي توان ادعا كرد كه دوران بعد از امام با توجه به كارنامه رهبري آيت اللّه خامنه اي چيزي متفاوت از دوران امام بوده است و نمي توان آن را به راحتي با نام دوران بعد از امام مورد تجزيه و تحليل قرار داد.
در تاريخ هشتم آذر ماه 73 و به دنبال درگذشت آيت اللّه اراكي، ايشان با تأييد و توصيه جامعه مدرسين حوزه علميه قم به عنوان يكي از مراجع تقليد معرفي شد و جايگاه رفيع مرجعيت را نيز كسب نمود.
پيش تر گفته ايم كه اساس پيروزي و تداوم انقلاب اسلامي سه ركن رهبري، مردم و مكتب مي باشد. درگذشت امام نتوانست خلأيي جدي در ركن رهبري و ارتباط آن با دو ركن ديگر، ايجاد كند و با انتخاب آيت اللّه خامنه اي، نهاد ولايت فقيه كه ستون اصلي خيمه انقلاب و نظام اسلامي مي باشد هم چنان استوار باقي ماند.