الف) حمله عراق به کویت و آغاز جنگ خلیج فارس

الف) حمله عراق به کویت و آغاز جنگ خلیج فارس در مرداد 1369 حمله همه جانبه عراق به کویت و اشغال این شیخ نشین نفت خیز نه تنها تحلیل گران و ناظران مسائل بین المللی را بهویژه بعد از ناکامی دولت صدام در جنگ طولانی با ایران به شگفتی واداشت. ب

الف) حمله عراق به كويت و آغاز جنگ خليج فارس

در مرداد 1369 حمله همه جانبه عراق به كويت و اشغال اين شيخ نشين نفت خيز نه تنها تحليل گران و ناظران مسائل بين المللي را بهويژه بعد از ناكامي دولت صدام در جنگ طولاني با ايران به شگفتي واداشت. بلكه دولت هاي جهان و نظام بين الملل را نيز مجبور به عكس العمل و دخالت مستقيم در اين بحران نمود.

اين كه چرا صدام حسين بعد از آن ناكامي در جنگ با ايران به چنين حركت جنون آميزي اقدام كرد، سؤالي است كه هنوز مورد بحث و تجزيه و تحليل انديشمندان مطالعات سياسي و بين الملل مي باشد. بعضي بر اين عقيده هستند كه چراغ سبز دولت امريكا به رژيم صدام، همچون چراغ سبز اين كشور در تجاوز به ايران، موجب تشويق وي به اين حركت شد تا امريكا بتواند به بهانه حمايت از دولت هاي وابسته و تحت سلطه خود، مجوز دخالت بيشتر را در منطقه و بهويژه در خليج فارس كسب نمايد و به آن صورتي قانوني و قطعي بدهد. در حالي كه نظريه ديگري نيز وجود دارد كه داراي استدلال قوي تري مي باشد.

واقعيت اين است كه صدام از هشت سال جنگ با ايران حاصلي در جهت ارضاي خواسته هاي جاه طلبانه خود به دست نياورد و جز بدبختي و فقر و فلاكت و از دست دادن صدها هزار نيروي انساني، چيزي براي مردمش به ارمغان نياورد. در عين حال ميلياردها دلار بدهي هاي خارجي، بر اقتصاد بعد از جنگ اين كشور تحميل شده بود. دست يازيدن به اين جنگ جديد صرفاً به اين اميد بود كه با اشغال كويت نه تنها بتواند مشكلات اقتصادي را حل كند، بلكه آرزوهاي دور و دراز خود را نيز جامه عمل بپوشاند. در حالي كه نه تنها به هيچ يك از خواسته هايش نرسيد بلكه تحريم هاي اعمال شده از طرف شوراي امنيت، آن چنان فشار غيرقابل تحملي بر وي وارد آورد كه هنوز هم بعد از گذشت بيش از ده سال، دولتي كه قبل از جنگ با ايران داراي ذخيره ارزي متجاوز از 30 ميليارد دلار بود، امروز با يكصد ميليارد دلار بدهي مواجه است.

صدام چون در مقابل هجوم و گسترش انقلاب اسلامي به عنوان سدي محكم عمل كرده بود و منافع دولت هاي عربي محافطه كار و هم چنين قدرت هاي ذي نفوذ غرب را در منطقه حفظ نموده بود، براي خود اين حق را قائل بود كه نه تنها از دولت هاي عربي بخواهد وام هاي عراق را مورد بخشش قرار دهند، بلكه مي خواست با پرداخت وام هاي جديد او را در بازسازي كشورش كمك كنند. از طرف ديگر اين چنين استنباط مي كرد كه دولت امريكا در قبال ماجراجويي هاي وي و زياده خواهي هايش با توجه به مقابله با انقلاب اسلامي، با وي مقابله نخواهد كرد. برخوردهاي مبهم و شبهه انگيز مقامات امريكايي نيز تصور او را تقويت مي كرد.

وي با اين استدلال، حمله برق آسايي را به كويت آغاز كرد و در كمتر از 48 ساعت، خاك كويت را به اشغال نيروهاي عراقي درآورد. امير كويت با هلي كوپتر به عربستان سعودي فرار كرد.

دولت امريكا از اين موقعيت استفاده نمود و با ايجاد يك نيروي چندمليتي و با بهره گيري از شرايط فروپاشي نظام دو قطبي، وارد ماجرا شد و در يك جنگ نابرابر در مقابل عراق قرار گرفت. اگر چه صدام سعي نمود با تغيير موضع سياسي و نصب آرم اللّه اكبر بر روي پرچم عراق و بهويژه با مواضع تندي كه در قبال اسرائيل گرفته بود، حمايت كشورهاي اسلامي و عربي را به خود جلب كند، اما نه تنها نتوانست به خواست هاي خود برسد، بلكه از نظر نظامي، اقتصادي و سياسي نيز در شرايط بسيار ضعيف تري قرار گرفت; به طوري كه حاكميت ملي اين كشور، آسيب جدي ديد و سرنوشت صدام نيز به تصميم گيري نهايي دولت امريكا بستگي پيدا كرد.

اين جنگ براي جمهوري اسلامي شرايط خاصي به وجود آورد. تدبير و كياست مسئولين نظام در برخورد با اين بحران موجب گرديد ـ كه چنان كه برژينسكي، مشاور امنيت ملي دولت كارتر گفته بود ـ جنگ ميان عراق و كويت و دولت هاي چند مليتي تنها يك طرف پيروز داشته باشد و آن هم جمهوري اسلامي ايران باشد.

براي مسئولين جمهوري اسلامي سه راه وجود داشت:

اول اين كه از شرايط حساس عراق كه درگير جنگ ديگري شده بود، استفاده نمايد و با حمله همه جانبه در مرز مشترك خود با اين كشور وارد خاك عراق شده، نه تنها انتقام تجاوزات بي رحمانه رژيم صدام را از او بگيرد، بلكه با قرار گرفتن در موضعي قوي تر خواست هاي خود را بر دولت عراق تحميل كند. اين امر از جمله نگراني هاي جدي رژيم صدام بود و به همين علت وي مكاتباتي با دولت ايران آغاز نمود و نهايتاً خواست هاي جمهوري اسلامي منجمله بازگشت به قرارداد 1975 الجزيره، بازگشت به مرزهاي رسمي و قانوني و مبادله و آزادي اسراي طرفين را پذيرفت و به مرحله اجرا در آورد.

راه ديگر اين بود كه جمهوري اسلامي خصومت و دشمني هشت ساله با دولت عراق را به فراموشي سپارد و اينك كه دولت صدام در مقابل شيطان بزرگ; يعني امريكا قرار گرفته بود به كمك وي شتافته، با ايجاد اتحادي ميان دو دولت در مقابل تجاوزات امريكا به منطقه مقاومت كند. اين نظريه در ميان بعضي از شخصيت هاي سياسي داخل كشور نيز طرفداراني داشت. برخي از صدام به عنوان خالدبنوليد ياد مي كردند! بلاترديد در پيش گرفتن اين سياست، خسارت جبران ناپذيري براي كشور و نظام جمهوري اسلامي به بار مي آورد و امريكا كه بهانه كافي در اختيار داشت. مشكل خود را با هر دو دولت عراق و ايران، در شرايط مساعد بين المللي حل مي كرد.

راه سوم كه يقيناً مي توانست كمترين خسارت را براي جمهوري اسلامي به بار آورد، اين بود كه از ورود عملي به اين جنگ و بحران خودداري شود و از خطرات احتمالي دو طريق اول پرهيز گردد. اين سياستي بود كه نهايتاً توسط مسئولين نظام اتخاذ شد، به طوري كه ضمن محكوم كردن تجاوز عراق به كويت، دخالت قدرت هاي بزرگ را در بحران منطقه رد كردند. اين سياست دستاوردهاي زير را براي انقلاب و نظام اسلامي به بار آورد:

1. دولت عراق نهايتاً از طرف دبير كل سازمان ملل به عنوان متجاوز به خاك ايران معرفي گرديد و اين خواسته قديمي جمهوري اسلامي تأمين شد.

2. قرارداد 1975 الجزيره كه توسط صدام در آغاز جنگ پاره و نقض شده بود، مجدداً پذيرفته شد و كليه اراضي اشغالي ايران، به دامان كشور بازگشت.

3. با مبادله اسراي جنگ، آزادگان سرافراز به كشور بازگشتند و خانواده هاي آن ها از نگراني بيرون آمدند.

4. دولت هاي عربي منطقه خليج فارس متوجه شدند كه جمهوري اسلامي علي رغم توانايي براي انتقام جويي از آن ها به خاطر كمك هاي بي دريغي كه در دوران جنگ به عراق كرده بودند، هرگز در صدد انتقام بر نيامد و بر مواضع اصولي خود پافشاري مي كند. اين امر منجر به اين گرديد كه روابط اين دولت بعد از پايان بحران خليج فارس، به خاطر ترسي كه از رژيم صدام داشتند با جمهوري اسلامي بهتر شود. و سياست تنش زدايي جمهوري اسلامي به ثمر بنشيند و علي رغم تحريكات به عمل آمده از ناحيه قدرت هاي بزرگ، روابط جمهوري اسلامي با همسايگان جنوبي رو به بهبود گذارد.

5 . علي رغم سياست مهار دو پايه كه در اين دهه براي ضعيف نگهداشتن عراق و ايران توسط امريكا مطرح شده بود و در اجراي آن اقدامات همه جانبه اي كه از طرف امريكا صورت مي گرفت، اين سياست در مورد جمهوري اسلامي ناموفق بود و با تضعيف عراق در اين جنگ و نتايج تحريم هاي تحميلي گوناگون بر كشوري كه قدرت رقيب براي ايران تلقي مي شد، امروز جمهوري اسلامي به عنوان يك قدرت بزرگ منطقه اي به رسميت شناخته شده است. اين كشور نه تنها در اين مدت توانست مسائل خود را در رابطه با خرابي هاي جنگ حل و فصل نمايد، بلكه در راستاي توسعه و تقويت اقتصادي، نظامي، سياسي و فرهنگي خود قدم هاي موفقيت آميزي برداشت و در واقع همانطور كه برژينسكي گفت: جمهوري اسلامي تنها پيروز جنگ خليج فارس بود.




| شناسه مطلب: 79685