ج) تحولات افغانستان و ظهور طالبان در شرق ایران

ج) تحولات افغانستان و ظهور طالبان در شرق ایران در سال 1359 هنری کسینجر، مغز متفکر سیاست گذاری در امریکا و عضو شورای سیاست گذاری خارجی در تحلیلی از حوادث و وقایع خاورمیانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، علی رغم این که در گذشته بزرگ ترین خ

ج) تحولات افغانستان و ظهور طالبان در شرق ايران

در سال 1359 هنري كسينجر، مغز متفكر سياست گذاري در امريكا و عضو شوراي سياست گذاري خارجي در تحليلي از حوادث و وقايع خاورميانه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، علي رغم اين كه در گذشته بزرگ ترين خطر را نفوذ كمونيزم و اتحاد جماهير شوروي مي دانست تغيير جهت داده، اعلام كرد كه بزرگ ترين خطر براي اين منطقه و در واقع براي منافع غرب و امريكا، راديكاليزم شيعه، بنيادگرايي اسلامي و انقلاب اسلامي ايران مي باشد و اعتراف نمود كه خطر مستقيم انقلاب ايران خطر درازمدت اتحاد جماهير شوروي را تحت الشعاع خود قرار داده است.

در برخورد با اين پديده جديد، كسينجر پيشنهاد كرد كه بهترين راه براي جلوگيري از گسترش و نفوذ انقلاب اسلامي در ميان ساير جوامع اسلامي، اين است كه با ايجاد يك حركت هدايت شده اسلامي در ميان اهل سنت كه در عين حال مطابق با سياست ها و خواسته هاي امريكا باشد، به مقابله با انقلاب اسلامي برخيزيم. از همان زمان سازمان CIA در صدد ايجاد چنين تحركي بود. ابتدا سعي كرد با استفاده از حضور اقليت برادران اهل سنت در داخل كشور، حركتي در اين راستا به وجود آورد و شورايي را به نام شوراي مركزي اهل سنت توسط يكي از عوامل ناراضي و مخالف نظام به عنوان شمس به وجود آورد كه با توجه به هوشياري مسئولين نظام، اين حركت به جايي نرسيد. ولي در خارج از كشور بهويژه در افغانستان اين برنامه توأم با موفقيتي نسبي بود. به طوري كه با برنامه ريزي و صرف هزينه در آموزش نيروهاي جوان در مدارس ديني پاكستان و عربستان سعودي، پديده اي به نام طالبان شكل گرفت.

افغانستان كه در شرق كشور قرار دارد و داراي مرزي طولاني با ايران مي باشد و مردم آن از لحاظ زبان و فرهنگ وجوه مشتركي با مردم ايران دارند از قبل از انقلاب اسلامي همواره يكي از اشتغالات فكري مسئولين سياست خارجي كشور بوده است. تعدد قبايل و قوميت هاي آن سامان، فقر شديد فرهنگي و اقتصادي، وجود كشتزارهاي مواد مخدر و ترانزيت اين مواد از طريق ايران به اروپا و حضور بيش از دو ميليون آواره افغاني در كشور از جمله مسائلي است كه موجب بروز مشكلات جدي براي ايران و دغدغه خاطر مسئولين نظام شده است.

از يك طرف كودتاهاي پي در پي نظامي و به قدرت رسيدن دولت هايي با معيارهاي كمونيستي و نهايتاً تجاوز نيروهاي اتحاد جماهير شوروي و اشغال اين كشور در همان سال اول پيروزي انقلاب اسلامي و توقع و انتظاري كه گروه هاي جهادي افغان از انقلاب نوخاسته اسلامي ايران داشتند، مسئله افغانستان را در كانون سياست گذاري هاي رهبران انقلاب قرار داد.

حضرت امام (ره) و به تبع ايشان دولت جمهوري اسلامي، سياست خود را در قبال افغانستان بر دو ركن قرار داد:

اول اين كه تجاوز روس ها به افغانستان محكوم گردد و حمايتي همه جانبه از ملت افغانستان در برخورد با نيروهاي متجاوز اعلام شود.

دوم اين كه تلاشي همه جانبه و هر چند كم ثمر، براي ايجاد وحدت ميان نيروهاي جهادي صورت گيرد و از طرف ديگر تلاش شود از گرايش اين نيروها به امريكا براي مقابله با شوروي ممانعت به عمل آيد.

البته اين نكته را نيز نبايد فراموش كرد كه در مسايل مربوط به افغانستان همواره علاوه بر روسيه بازيگران بين المللي و منطقه اي ديگري هم چون امريكا، عربستان و پاكستان نيز حضور داشته اند و نقش فعالي را بازي مي كرده اند. در دهه اول انقلاب اسلامي بر اساس سياست هاي مذكور با افغانستان بدين سان برخورد مي شد:

1. پذيرايي و قبول آوارگان افغاني با فراهم نمودن اردوگاه هاي خاص و هم چنين اشتغال آن ها در كشور.

2. حمايت همه جانبه مالي، نظامي و فكري از گروه هاي مبارز جهادي در برخورد با نيروهاي اشغالگر.

3. حل و فصل اختلافات و درگيري هاي ميان نيروهاي جهادي.

4. مبارزه بي امان با ورود و ترانزيت مواد مخدر از افغانستان.

اين سياست تا زمان خروج نيروهاي شوروي از افغانستان در سال 1368 ادامه داشت. فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و خروج نيروهاي روسي از افغانستان كه مي توانست خود پيروزي بزرگي براي ملت افغانستان باشد و آن ها را از سيطره قدرت هاي خارجي آزاد كند، مع الأسف به علت تضادهاي قبيله اي، قومي و مذهبي زمينه ساز بروز بحران هاي جديد داخلي گرديد كه نه تنها براي اين ملت، امنيت و آرامش را به ارمغان نياورد، بلكه زمينه ساز دخالت قدرت هاي غربي شد و پديده نوظهور طالبان را نيز با خود همراه داشت.

مي گويند طالبان يا طلبه هاي مذهبي، كساني هستند كه در پاكستان و عربستان سعودي آموزش هاي ديني و نظامي ديده اند و عمدتاً از ميان قوم پشتون انتخاب شده اند كه از اقوام بزرگ افغانستان هستند. اين قوم در پاكستان نيز داراي قدرت، موقعيت و نفوذ قابل توجهي مي باشد و حتي ادعاهايي براي ايجاد دولت پشتونستان و استقلال قسمتي از پاكستان، مطرح مي كند.

اين گروه با حمايت ژنرال هاي باقي مانده از رژيم كمونيستي افغانستان و با كمك هاي مالي وسيع عربستان و ايالات متحده و با پشتوانه استراتژيك پاكستان، توانست بر بخش عمده اي ازخاك افغانستان تسلط پيدا كند. در سال 1376 در برخورد بي رحمانه اي كه به قتل عام ديپلمات هاي ايراني در مزار شريف منجر شد، طالبان خطر رويارويي و درگيري با ايران را پذيرفت. اين واقعه مي توانست نهايتاً به درگيري جمهوري اسلامي با پاكستان و احتمالاً دخالت امريكا بيانجامد كه تدبير خردمندانه مسئولين نظام از چنين برخوردي جلوگيري كرد. در عين حال علي رغم اين كه طالبان بر بخش مهمي از خاك افغانستان سلطه پيدا نموده است به دو جهت نتوانسته موقعيت خود را به عنوان يك دولت، در جامعه بين الملل به رسميت بشناساند:

اول اين كه تلقي متحجرانه طالبان از اسلام براي مسلمان هاي دنياي امروز نامأنوس و غيرقابل قبول مي باشد و با توجه به اين كه احتمال تغيير روش و سياست در افكار رهبران اين گروه، ضعيف مي باشد، بعيد به نظر مي رسد كه در آينده اي نزديك بتواند مقبوليت و رسميت پيدا نمايد.

دوم آن كه به استثناي پاكستان، بقيه دولت هاي همجوار مانند ايران، تركمنستان، ازبكستان، تاجيكستان و چين نيز با بر پايي چنين حكومتي به مخالفت جدي برخاسته اند و حمايت بي دريغ خود را از مخالفين طالبان اعلام داشته اند، در عين اين كه پاكستان هم از ايجاد و تثبيت يك دولت پشتون در افغانستان نگراني جدي دارد.

در رابطه با افغانستان بايد گفت كه انقلاب اسلامي از موفقيت ها و در عين حال ناكامي هايي برخوردار بوده است. موفقيت انقلاب اسلامي در اين بوده كه از توسعه نفوذ امريكا در افغانستان و از تشكيل دولتي كه بتواند مرزهاي شرقي ايران را با خطري جدي رو به رو كند، جلوگيري كرده است. در عين حال در ايجاد هم گرايي و وحدت ميان نيروهاي جهادي و تشكيل يك نظام اسلامي مطابق با خواست مردم محروم افغانستان، ناموفق بوده است.

در پايان اين سؤال مطرح است كه آينده افغانستان چه خواهد بود و انقلاب اسلامي چه سياستي در قبال اين كشور در پيش خواهد گرفت. بي ترديد آينده افغانستان به شكل گيري و بلوك بندي نظام چندقطبي آينده جهان بستگي فراوان خواهد داشت. گسترش روابط بين جمهوري اسلامي، روسيه فدراتيو، جمهوري خلق چين و هند كه به صورت بالقوه توان تشكيل يك قطب مقابل با امريكا و غرب را دارند، مي تواند بالتبع مسئله افغانستان را نيز حل و فصل نمايد.




| شناسه مطلب: 79687