ب) رهبری

ب) رهبری نقش و شخصیت رهبر بهویژه زمانی روشن تر و برجسته تر می شود که آرمان های ایدئولوژیک گروه های انقلابی پراکنده و غیرمنسجم باشد و یا سازماندهی آن ضعیف باشد. در این صورت نقش و اهمیت رهبری در پروسه انقلاب، در طول زمان توسعه می&nb

ب) رهبري

نقش و شخصيت رهبر بهويژه زماني روشن تر و برجسته تر مي شود كه آرمان هاي ايدئولوژيك گروه هاي انقلابي پراكنده و غيرمنسجم باشد و يا سازماندهي آن ضعيف باشد. در اين صورت نقش و اهميت رهبري در پروسه انقلاب، در طول زمان توسعه مي يابد.

از طرف ديگر نقش رهبران انقلاب را در سه بعد مهم مي توان مشاهده كرد كه عبارت است: ايدئولوگ انقلاب، فرمانده و نهايتاً رهبر به عنوان معمار نظام بعد از پيروزي انقلاب.

در بررسي و مقايسه اجمالي ميان نقش رهبران در سه انقلاب مورد بحث، مشاهده خواهيم كرد كه در اين ركن از انقلاب نيز مانند ركن مردم، انقلاب اسلامي داراي قدرت، امتيازات و ويژگي هايي فوق العاده و استثنايي بوده است كه دو انقلاب فرانسه و روسيه از آن بي بهره بودند.

1. در انقلاب هاي فرانسه و روسيه، رهبران انقلاب از طبقات متوسط و بالاي جامعه بودند در حالي كه در انقلاب اسلامي ايران رهبران انقلاب وابسته و متعلق به طبقات محروم و فقير جامعه بودند.

2. در انقلاب هاي فرانسه و روسيه، بهويژه در انقلاب روسيه، رهبران، مدافع و نماينده طبقه اي بودند كه خود متعلق به آن طبقه نبودند ولي در انقلاب اسلامي رهبران انقلاب دقيقاً مدافع طبقه اي بودند كه از آن طبقه برخاسته بودند.

3. در انقلاب هاي فرانسه و روسيه طبقه روشن فكر و تحصيل كرده، رهبري انقلاب را بر عهده داشتند و اشراف و روحانيون نقش ضد انقلاب را بازي مي كردند. در حالي كه در انقلاب اسلامي، رهبري ضد انقلاب را روشن فكران وابسته به چپ و راست بر عهده داشتند و روحانيون نقش اصلي را در هدايت انقلاب بازي مي كردند.

4. در انقلاب فرانسه و روسيه ما به چهره شاخصي كه همه ويژگي هاي سه گانه رهبري را در خود داشته باشد و از نظر ارائه ايدئولوژي، فرماندهي انقلاب و سازندگي بعد از انقلاب، داراي استعداد، نبوغ و قدرتي همچون رهبري در انقلاب اسلامي باشد، برخورد نمي كنيم.

در انقلاب فرانسه، چهره هايي مانند لافايت، روبسپير و دوك دورلئان مطرح هستند كه هيچ كدام رهبري انقلاب را در تمام دوران شكل گيري و پيروزي آن به طور جامع در دست نداشتند.

در انقلاب روسيه، لنين از چهره هاي شاخص و برجسته مي باشد. وي، در واقع داراي امتيازات و استعدادها و نبوغ مشخصي بود كه در تحقق انقلاب اكتبر 1917 نقش اصلي و محوري داشت، در حالي كه در سقوط رژيم رومانوف ها در فوريه همان سال مطلقاً نقشي نداشت. چهره هايي مانند زينوويف، كامنف، استالين، تروتسكي و كرنسكي هم از شهرت ويژه اي برخوردار بودند ولي آن ها هم دخالتي در سقوط رژيم نداشتند. در حقيقت سقوط رژيم تزاري در اثر يك حركت خودجوش و بدون رهبري صورت گرفت.

به طور خلاصه مطالعات ما نشان مي دهد كه نه در انقلاب فرانسه و نه در انقلاب روسيه به چهره اي با ويژگي هاي ايدئولوگ و فرمانده انقلاب برخورد نمي كنيم. آن هايي را كه نام برديم هيچ كدام نه ايدئولوگ انقلاب بودند و نه فرمانده آن، بلكه سازندگان و معماران دولت هاي بعد از انقلاب بودند. آن ها اشخاصي بودند كه بر اسب سركش تحولات بعد از سقوط نظام، سوار شده در سير تحولات بعدي اثر گذاردند. در حالي كه در انقلاب اسلامي رهبر انقلاب حضرت امام خميني(ره) با برخورداري از جايگاه مرجعيت ديني و با نبوغ، قدرت و ويژگي هاي خاصي كه داشت و در نوع خود بي نظير بود، در طول ربع قرن، نقش ايدئولوگ، فرمانده و معمار انقلاب را به نحو احسن بر عهده گرفت و نقش خود را ايفاء كرد.




| شناسه مطلب: 79699