3. در بُعد مردم

3. در بُعد مردم تردیدی نیست که مشارکت و حضور گسترده مردم در صحنه انقلاب از عوامل اصلی و مهم پیروزی و خنثی نمودن توطئه های دشمنان انقلاب بوده است. اکثر انقلاب های تاریخ معاصر علی رغم نقش مردم در انقلاب، بعد از پیروزی آن از حضور مردم خال

3. در بُعد مردم

ترديدي نيست كه مشاركت و حضور گسترده مردم در صحنه انقلاب از عوامل اصلي و مهم پيروزي و خنثي نمودن توطئه هاي دشمنان انقلاب بوده است. اكثر انقلاب هاي تاريخ معاصر علي رغم نقش مردم در انقلاب، بعد از پيروزي آن از حضور مردم خالي شد و نظام انقلابي به ديكتاتوري هاي فردي و طولاني تبديل گشتند، ولي در انقلاب اسلامي حضرت امام(ره) علي رغم قدرت و نفوذي كه داشت و كلام او براي مردم حجّت بود، سعي كرد در عين ارشاد و آگاهي مردم، حضور آن ها را در صحنه هم چنان حفظ كرده، نهادينه نمايد و اين حضور تا به امروز هم چه از نظر انتخاب مديران جامعه و چه از نظر تأمين نيروهاي لازم، در جبهه هاي جنگ براي مقابله با دشمنان داخلي و خارجي و رفع خطرات عارض شده، حفظ شده است و اين احساس براي مردم وجود دارد كه انقلاب متعلّق به خودشان مي باشد. هر تلاشي كه موجب غيبت مردم از صحنه سياست شود، آسيبي جدّي بر انقلاب وارد خواهد آورد.

تاريخ نشان داده است كه همواره عدم ارتباط ميان دو نسل، موجبات بروز بحران و مشكلاتي براي جامعه گرديده است و مسئله فاصله ارتباطي و درك متقابل ميان دو نسل از جمله اين مشكلات است و از اين لحاظ تفاوتي ميان جوامع انقلاب وجود ندارد. اگر نسل انقلاب نتواند آرمان ها و انديشه هاي انقلابي خود را به نسل بعد از خود كه تصوير روشني از حوادث قبل و بعد از دوران انقلاب ندارند، منتقل كند، با اين بحران مواجه مي شود و دشمن مي تواند از وجود همين شكاف بهره برده، اين دو نسل را در مقابل يكديگر قرار دهد.

عدم آموزش و ندادن آگاهي مستمر، نفوذ افكار راحت طلبانه و عافيت خواهانه، ايجاد فاصله ميان رهبران و مردم و نفوذ اين فكر كه نظام حاكم نه در خدمت آن هاست و نه متعلق به آن ها، بروز تبعيض ها و بي عدالتي ها كه موجب ايجاد شكاف طبقاتي مي گردد نيز از جمله آسيب هايي است كه مي تواند در يك سير تدريجي، يك جامعه انقلابي را به جامعه اي متشكل از انسان هاي بي تفاوت و نهايتاً ناراضي تبديل كند و آن را در مقابل نظام حاكم، قرار دهد.

البته ترديدي نيست كه مقابله با اين آفات، كار ساده اي نيست ولي يك مبارزه مستمر و دائم چه به صورت فردي و چه به صورت جمعي، از ميزان خطرات اين آسيب ها خواهد كاست و البته بر عهده انديشمندان، نخبگان و رهبران جامعه است كه نه تنها در صدد شناخت اين آسيب ها باشند بلكه راه مقابله و از بين بردن آن ها را ارائه دهند.

همان طور كه گفته شد عواملي كه تاكنون موجب پيروزي و حفظ و حراست انقلاب شده اند حضور يكپارچه مردم در صحنه و تأكيد بر ارزش ها و معيارهاي اسلامي و تبعيت از رهبري بوده است. ملت ما نبايد تصور كند اينك كه انقلاب پيروز شده و بر توطئه هاي داخلي و خارجي فايق آمده است وظيفه او تمام گشته و بايد به كارهاي عادي و روزمره بپردازد. بايد در نظر داشت كه انقلاب به همه اهداف از پيش تعيين شده خود در داخل و خارج كشور اسلامي بهويژه اهداف فرهنگي نرسيده است و تنها حضور و پي گيري مستمر ملت حزب اللّه مي تواند آن اهداف را تحقق بخشد. شايد براي يك يا دو نسل و شايد براي هميشه در جامعه ما ضرورت داشته باشد كه حالت و روحيه انقلابي حفظ شود تا جامعه بتواند به خواسته هاي انقلابيش برسد. بنابراين با توجه به عوامل پيروزي انقلاب، آفات مهم و خطرناك انقلاب را مي توان كناره گيري مردم از صحنه، عدم تلاش پي گير در پياده كردن اهداف ايدئولوژيك انقلاب اسلامي، بهويژه با تكيه بر اصول نه بر امكانات و موفقيت ها، و هم چنين ايجاد تفرقه و تشتت در كادر رهبري انقلاب، دانست.

به جرأت مي توان ادعا كرد كه هر زمان صف هاي نماز جمعه ها كاهش يابد و خلوت شود و هر زمان در مقابل تحقق معيارها و سمبل هاي اسلامي بي تفاوتي نشان داده شده و رهبران و دولت مردان ما را هواي نفس گرفته و جاه طلبي ها و دنياپرستي ها، جاي ايثار و تقواي اسلامي را بگيرد، انحراف و شكست انقلاب به دنبال خواهد بود. كناره گيري و انزواطلبي مديران لايق و متعهّد به خاطر منزه طلبي نيز، خود از آفات انقلاب است. چنين افرادي نبايد با احساس مسئوليت شرعي و انقلابي از برخورد با مشكلات و موانع و جوسازي ها بهراسند و كماكان بايد در صحنه باشند. در غير اين صورت، امكان نفوذ فرصت طلب ها و عوامل ناصالح و نالايق وجود خواهد داشت.

فرصت طلبي را تنها نبايد در وجود اشخاص سودجو و موقعيت شناس و متلون المزاج كه هر روز خود را به رنگ و طبع مطلوب جامعه در مي آورند و بدين ترتيب منافع شخصي خود را حفظ مي كنند جستوجو كرد. (اگر چه اين خود، پديده و آفتي خطرناك است) بلكه نفوذ جريانات فكري شكست خورده و رسوا شده، خود از آفات خطرناك انقلاب است. اين جريانات فكري وقتي كه از رو در رويي مستقيم نتيجه نگرفته و شكست مي خورند مسلماً با نفوذ در سيستم و نظام حاكم و بدون شناساندن چهره واقعي خود، افكار انحرافي را نشر و گسترش مي دهند.

در جامعه اسلامي انقلابي ما، دو جريان فكري خطرناك و منحرف سياسي چپ و راست (ماركسيسم و ليبراليسم)، هم چنين جريانات انحرافي مذهبي از قبيل اسلام التقاطي و اسلام غيرسياسي و تخديري، وجود دارد اگر چه كه در برخورد مستقيم و رويارويي با انقلاب اسلامي شكست خورده اند و سيستم و نظام و تشكيلات رسمي آن ها يا از هم پاشيده و يا رسوا شده است، ولي واقعيت امر اين است كه اكثر سر دمداران آن ها بر خط مشي و شيوه فكري خود باقي مانده اند و احتمالاً براي بقا و حيات خود و حتي پيشرفت و پيشبرد فكر خود به شيوه ماكياولي نه تنها وابستگي، خود را به هر يك از جريان هاي فكري مزبور انكار مي كنند بلكه از آن ها تبرّي نيز مي جويند. ولي در عمل، جريان فكري خود را با نام انقلاب و به نام اسلام و تمسك به معيارهاي اسلامي، بسط و گسترش مي دهند. راست گرايي و چپ گرايي همواره از خطرات مهمي است كه مي تواند موجبات انحراف و شكست انقلاب را در درازمدت فراهم كند.

براي جلوگيري از نفوذ چنين جرياناتي و تضمين سلامت انقلاب از هر خطر و انحرافي، دو وظيفه اصلي و اساسي بر عهده متفكران انقلاب بهويژه فقهاي اسلامي مي باشد:

الف) با مجاهدت و تلاش پي گير، زوايا و جوانب مختلف مكتب اسلام را با توجه به مسايل و معضلات امروزي، روشن، تبيين و تدوين نمايند تا از اين رهگذر در تنظيم قوانين مناسب و اجراي آن ها مسئولين را ياري نمايند.

ب) ويژگي هاي جريانات فكري سياسي ـ مذهبي منحرف را دقيقاً شناسايي و پي گيري كرده، با ارائه و معرفي آن ها، جامعه را از خطر نفوذ آن ها بر حذر دارند.

مسايلي كه هنوز جامعه ما گريبان گير آن بوده و حل نشده، متعدد است. در اين جا نه فرصت پرداختن به آن ها و ارائه راه حل براي هر يك وجود دارد و نه در توانايي نويسنده مي باشد. بنابراين فهرستوار به آن ها مي پردازيم:

اگر چه جنگ تحميلي با پذيرش قطعنامه 598 و اعلام آتش بس و به دنبال درگيري عراق با كويت و الزاماً آزادي اسرا و خروج نيروهاي عراق از خاك ايران ديگر به عنوان مسئله اصلي جمهوري اسلامي در سرلوحه برنامه ها قرار ندارد، مع ذلك نبايد فراموش كرد، جنگ با استكبار تا نابودي قطعي آن، هم چنان ادامه دارد و ملت نبايد حالت آمادگي خود را براي ايثار و فداكاري از دست بدهد. اين جنگ براي جمهوري اسلامي و انقلاب تنها مسئله رفع تجاوز و جبران خسارت وارده نبود بلكه علاوه بر خنثي كردن يكي از توطئه هاي بزرگ دشمنان خارجي انقلاب، در سقوط و به زانو در آوردن نظام جمهوري اسلامي، آزمايش و محك مهمي بود و در تحليل ميزان استقامت و پايداري و سازش ناپذيري انقلاب در مقابل فشارهاي سياسي، نظامي و اقتصادي كه بر آن وارد مي آيد، نقش مهمي داشت.

پيروزي هاي پي در پي رزمندگان اسلام تحت تأثير عامل ايمان و اراده و بر پايه ايثار و شهادت، بهويژه عمليات استشهادي در لبنان و فلسطين، نگراني جدي دشمنان انقلاب را فراهم كرده است و موضوع تسلط و يا توازن قوا را كه قبلاً بر پايه اقتدار نظامي و تسليحاتي محاسبه مي گرديد، با پديده جديد و لاينحلي مواجه ساخته است.

در عين حال جمهوري اسلامي كماكان بايد تمام توان و نيروي خود را در تقويت بنيه نظامي و فعاليت در صحنه ديپلماسي براي تحقق خواسته هايش به كار گيرد كه اگر چه ذخاير عظيم انساني و مالي را بايد صرف آن نمود ولي قطعاً در تثبيت و تقويت مواضع انقلاب اهميت ويژه اي خواهد داشت و موج تثبيت و استقرار هر چه بيشتر اقتدار ملي در منطقه، براي تحقق اهداف جهاني آن خواهد گرديد.

به موازات آن، حل مشكلات اساسي اقتصادي از اهم مسايل انقلاب است. رفع بي عدالتي هاي اقتصادي، اجتماعي باقي مانده از زمان طاغوت و برقراري نظام اقتصادي عادلانه اسلامي هنوز مسئله اي است كه به طور جدّي چارچوب و برنامه آن روشن و مشخص نشده است. اين كه تا كي بايد طبقات عظيمي از جامعه كه پايه هاي انقلاب بر دوش آن ها قرار دارد كماكان از حداقل امكانات زندگي، محروم باشند در حالي كه اقليت محدودي از طبقات مرفه و متنعم كه جز شكايت از كمبودها و ساير مشكلات انقلاب، چيز ديگري براي ارائه ندارند و برخوردار از همه امكانات هستند، مسئله اي است كه بالأخره بايد به آن پرداخت و اين امر همان چيزي است كه مقام معظم رهبري از آن به مبارزه با فقر، فساد و تبعيض ياد كرده است.

حل مشكلات روستاها و روستاييان، كساني كه توليدكنندگان اصلي ارزاق جامعه هستند و جلوگيري از مهاجرت بي رويه آن ها به شهرها و حل مسئله گسترش روزافزون و بدون برنامه شهرها نيز از مسايل عمده اي است كه هنوز چاره اي اساسي براي آن پيدا نشده است. در حالي كه هم اكنون حدود بيش از نيمي از مردم ايران شهرنشين شده و كمتر از نيمي ديگر كه در روستاها هستند به علت عدم بهره برداري از امكانات ضروري، قادر به تأمين نيازهاي اوليه خود نيز نيستند. با اين وجود، چگونه كشور ما مي تواند از نظر تأمين ارزاق استراتژيك، خودكفا شود؟

مسئله تأمين مسكن مردم كه بزرگ ترين بخش از نگراني هاي هر خانواده را تشكيل مي دهد و قسمت عمده درآمد آن ها را مي بلعد نيز از مسايل رفاهي مهم و در عين حال معضل بزرگ جامعه است.

حل مسئله بوروكراسي اداري و اصلاح دانشگاه ها و مؤسّسات آموزشي نيز از مسايل بسيار مهمّي است كه بايد به آن ها توجّه كافي نمود.

انقلاب اسلامي با همه عظمتي كه برشمرديم هم چون ارمغاني الهي و مائده اي آسماني در تاريك ترين لحظات از تاريخ ملت ايران به ما ارزاني شد. در حقيقت اين انقلاب وديعه اي است الهي كه خداوند بر ما منت گذارده و ما را لايق دانسته كه در ميان همه نسل ها به نسل حاضر و در ميان همه جوامع و ملت ها به ملّت ما سپرده شود تا در حفظ و گسترش آرمان هاي آن بكوشيم. ملّت ما هم تا كنون با تقديم چند صد هزار شهيد و معلول و حضور هميشگي خود در صحنه و مشاركت گسترده در پاسداري آن با تمام توان كوشيده و بر همه مشكلات و موانع فايق آمده است.

پيروزي هاي چشم گير و شكوفايي روزافزون انقلاب اسلامي خواب راحت را از چشمان همه قدرت هاي استكباري زدوده است. ترس آن ها از اين است كه اگر به اين انقلاب امكان داده شود تا در آرامش به سر برد و ميداني براي معرفي يك نظام اسلامي پيدا كند، جاذبه و كشش آن موجب خواهد شد كه نه تنها ملّت هاي مسلمان به صورتي غير قابل مقاومت به طرف آن كشيده شوند بلكه ملل غير مسلمان نيز كه از بلوك بندي ها و وضع موجود جهان در رنج و عذاب هستند، مدل و شيوه ديگري را در اختيار خواهند داشت كه نمي توان آن ها را از اختياركردن چنين مدلي بازداشت. بنابراين قدرت هاي استكباري تا شكست قطعي و نااميدي كامل خود تلاش خواهند كرد براي انقلاب اسلامي دردسر ايجاد كنند و مجدّانه براي سرنگوني آن خواهند كوشيد و در آن صورت ادعا خواهند كرد كه ايجاد چنين كمال مطلوبي با عنوان نظام اسلامي عملي نيست و مذهب در حدّ ايده آل خود يك رابطه فردي با خدا است يا حداكثر يك فرم رسمي از دولتي است كه در يك كشور مسلمان توسط يك حكمران مسلمان، اداره مي شود.

بايد هوشيار بود كه هر نوع موفّقيّت استكبار در اين زمينه، بزرگ ترين شكست را براي انقلاب به ارمغان مي آورد و براي سال ها بلكه قرن هاي متمادي هر نوع حركت اسلامي را به شكست كشانده و يا در نطفه خفه خواهد كرد.

ملت ايران و رهبران آن اين فرصت و موقعيّت را به دست آورده اند كه آن چه را در قالب مخالفت هاي معنوي و اخلاقي خود با نظام سابق بروز مي دادند در چارچوب سياست هاي مدرن و مدوّني پياده كنند. مسايلي از قبيل ماهيّت سياست و اقتصاد اسلامي، روابط اجتماعي و برقراري عدالت اسلامي در جامعه از جمله مسايلي است كه بايد به آن ها پرداخت. در حالي كه انقلاب هاي بورژوازي ـ ليبراليستي غربي روي آزادي فرد به قيمت فدا كردن عدالت اجتماعي تكيه مي كنند و انقلاب هاي ماركسيستي، برقراري عدالت اجتماعي را به قيمت از دست دادن آزادي هاي فردي نويد مي دهند، اينك انقلاب اسلامي است كه بايد بتواند جامعه اي را به دنيا ارائه دهد كه هيچ كدام از آن ها، فداي ديگري نشود.

دنياي امروزي ديگر دنياي قبل از انقلاب اسلامي نيست. اينك صفحه جديدي در تاريخ اسلام بازشده است. شكوه گذشته اسلام مجدداً بدان باز مي گردد. دشمنان اسلام، جنگ دائمي را بر عليه اسلام پي خواهند گرفت. آن ها مغرور قدرت مادي خود هستند و دست از عناد و توطئه برنخواهند داشت.

سرنگوني رژيم طاغوت ـ و آن چه كه نمايان گر آن بود ـ اگرچه به قيمت جان ده ها هزار انسان به دست آمد، وقتي كه با برنامه ها و اهداف عظيمي كه در پيش است، مقايسه شود به صورت موفقيت كوچكي جلوه گر شده و ابتداي راه را به ما نشان مي دهد.

امروزه صداي توده هاي مسلمان با شعارهاي اسلامي در اقصي نقاط جهان اسلام، بلند است. توده هاي مسلمان به يُمن پيروزي انقلاب اسلامي ايران راهي را انتخاب كردند كه ما طي كرديم. هر نوع غفلت در ادامه راه، موجبات يأس و سستي آن ها را نيز فراهم خواهد كرد. بنابراين بار موفقيت ها و شكست هاي ملل ديگر هم بر دوش ما قرار دارد و نبايد از آن غافل بود. و اين در شرايطي است كه دولت هاي اسلامي فعلي نه تنها از نظر سياسي، اقتصادي و نظامي بلكه از نظر ايدئولوژيك هم جذب اردوگاه استكبار شده اند. آخرين اميدي كه دشمنان انقلاب داشتند و بدان دل بسته بودند و در عين حال دوستان و ياران انقلاب هم نگران آن بودند، موضوع رحلت و غيبت رهبر و بنيان گذار انقلاب اسلامي امام خميني(ره) از صحنه انقلاب بود.

از آن جا كه نقش رهبري در پيروزي و تداوم انقلاب يكي از اركان اصلي و مهم انقلاب بود و توده هاي مردم با شيفتگي و عشق و علاقه زايدالوصفي از رهنمودها و نظرها و دستورهاي ايشان پيروي مي كردند، دشمنان انقلاب بر اين تصور بودند كه با رحلت امام(ره) توده مردم نيز از صحنه خارج شده، جنگ قدرت براي كسب مقام رهبري در خواهد گرفت و آن چنان هرج و مرج و اختلاف و نابساماني ايجاد خواهد شد كه امكان كنترل اوضاع از دست دولت مردان خارج، و در حقيقت انقلاب به پايان عمر خود نزديك خواهد گشت. با اين وجود حادثه جان گداز رحلت حضرت امام (قدّس سره الشّريف) در شرايطي رخ داد كه نه تنها آخرين اميدها و آرزوهاي دشمنان انقلاب را تبديل به يأس كرد، بلكه جهانيان را وادار به اعتراف به اين مسئله مهم نمود كه اين انقلاب از استحكام و قدرت و توانايي فراواني برخوردار است.

رحلت امام(ره) در شرايطي رخ داد كه همه تصميمات بنياديني كه مي توانست براي جانشينان ايشان مشكل آفرين باشد و آن ها را به بن بست بكشاند، اخذ شده بود. به ويژه در چند ماهه آخر حيات ايشان تصميماتي كه در زمينه پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت، بركناري آيت اللّه منتظري و صدور فرمان بازنگري قانون اساسي گرفته شده بود، راه را كاملاً هموار ساخت.

از سويي ديگر، امام با اقدامات، پيام ها و نوشته هاي فراوان خود كه آخرين آن ها وصيت نامه سياسي ـ الهي ايشان مي باشد، به اندازه اي سنّت و رويه و دستورالعمل براي پيروان و رهروان خود باقي گذارده است كه بتوان با تكيه بر آن ها راه اصيل و راستين او را تشخيص داده، انتخاب كرد.

تشييع تاريخي و بي نظير پيكر مطهر امام(ره) توسط ملت ايران كه به اعتراف رسانه هاي خارجي متجاوز از ده ميليون نفر در آن شركت داشتند و سرعت عمل مجلس خبرگان رهبري، در انتخاب حضرت آيت اللّه خامنه اي به عنوان جانشين امام و رهبر ملت ايران با اكثريت قاطع و استقبال يكپارچه اقشار مختلف جامعه از اين انتخاب به دور از هر نوع اختلاف و جناح بندي و بيعت همگاني با رهبري جديد، موجبات حيرت جهانيان و در عين حال يأس شديد دشمنان انقلاب را فراهم كرد و نشان داد كه همه پيش بيني هاي آن ها غير واقعي و بر اساس تحليل ها و نگرش هاي مادي بوده است.

اگرچه ملت ايران در غم از دست دادن رهبر و مقتداي خود عزادار شد و ديگر آن چهره ملكوتي در ميان ما نيست تا با قدرت معنوي زايدالوصف خود به هنگام بحران و حوادث جان فرسا به ما آرامش بخشد و نگذارد اختلافات دروني جامعه موجب بروز تزلزل در اركان انقلاب شود، ولي رهنمودها و سنت هاي باقي مانده از آن حضرت و تلاش رهبران جامعه در ادامه راه ايشان، نويدبخش جامعه انقلابي مي باشد.

ما در اين مجموعه آن چه را كه بر انقلاب گذشته است به عنوان زمينه ها و پيامدها و آن چه را كه در پيش دارد و بايد انجام شود با اجمال و به صورتي كلي بيان كرديم و اينك بايد ببينيم در قبال اين موهبت الهي، وظيفه فرد فرد ما چيست. ما چه بايد بكنيم تا نه تنها به تكليف خود عمل كرده باشيم بلكه بيش ترين تلاش را در حمايت از دست آوردهاي انقلاب و تحقق اهداف متعالي آن انجام داده باشيم.

آن چه را كه يك فرد مسلمان آگاه ايراني بايد بداند اين است كه هم اكنون پرچم انقلاب اسلامي بر دوش او قرار دارد و اوست كه پيش قراول و پيشاهنگ انقلاب اسلامي جهاني مي باشد. اين امر مسئوليتي بس سنگين به بار مي آورد كه هر گونه غفلتي از درك عمق آن و از قبول مشكلات آن عقوبتي سنگين به دنبال خواهد داشت. مهم ترين وظيفه اي كه بر دوش نسل حاضر ايراني مي باشد اين است كه اين امانت و ميراث گران بها را به نحو احسن حفظ كند و در باروري آن تلاش كرده، به آيندگان بسپارد. براي اين كه هر چه بهتر به تكليف خود عمل نماييم بايد اصول زير را مورد توجّه قرار داده و به كار بنديم:

1. هرگز در مقابل مشكلات و گرفتاري ها، شكست ها و نابساماني ها، توطئه ها و رفتارهاي انحرافي مأيوس و نااميد نگشته، با توسل به آيه شريفه قرآن كريم والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سُبُلنا و استعانت از پروردگار متعال و اطمينان به نصرت و ياري او، در راه اسلام و انقلاب اسلامي با انگيزه خالص الهي، تلاش و مجاهدت كنيم.

2. در عين حال و مهم تر از آن، در تزكيه نفس كوشيده، جهادي را كه پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله)آن را جهاد اكبر ناميده است، سرلوحه برنامه هاي خود قرار دهيم تا بتوانيم هم چون سربازي توانا و لايق، در راه انقلاب اسلامي تلاش خالصانه بنماييم.

3. امروزه براي كساني كه به عمق وظايف و مسئوليت هاي سنگين خود در قبال انقلاب اسلامي پي مي برند، پرداختن به هر كار ديگري جز مجاهدت براي انقلاب، امري نابخشودني است. همه اوقات ما، افكار و برنامه هاي ما بايد صرف مبارزه و تلاش براي پيشبرد اهداف انقلاب اسلامي شود.

4. در هر زمان و شرايطي و تحت هر نوع جوسازي، تهمت و افترا و مسايلي از اين قبيل، خستگي و يأس به خود راه نداده، صحنه را خالي نكنيم كه در اين صورت ميدان را براي افراد فرصت طلب و سودجو و ناباب و نالايق باز كرده ايم. حضور دائم و پي گير در صحنه مبارزه براي مؤمنين به انقلاب، تضمين كننده صيانت و موفقيت آن مي باشد.

5 . در عين حال هدف اصلي از جهاد و مبارزه بايد تأمين رضاي پروردگار متعال و اداي آن چه كه امام امت (ره) تكليف شرعي مي ناميدند، باشد. بنابراين تقواي الهي را يك هدف استراتژيك ندانيم بلكه سرلوحه مبارزه و زندگي خود قرار دهيم. هرگز اصول را فداي موفقيت هاي ظاهري و زودگذر نكنيم و براي رسيدن به پيروزي هاي دنيايي از راه صواب و تقوا خارج نشويم.

6 . با تطبيق زندگي خود با معيارهاي اسلامي، نمونه و الگويي از يك مسلمان مبارز و انقلابي ساخته باشيم و سعي كنيم كردار و گفتارمان با هم مطابقت داشته باشد.

7. بكوشيم با ارتقاي هر چه بيشتر مدارج علمي و افزايش آگاهي خود بار بيشتري از دوش جامعه انقلابي برداشته، بدينوسيله ضمن جبران محروميت جامعه، به تحقق سريع تر اهداف انقلاب، كمك بيشتري كرده باشيم.

در اين صورت خداوند بزرگ هم ما را در اجراي وظايف و تكاليف خود ياري نموده، موفّق خواهد داشت.

و ما النّصر الا من عند الله




| شناسه مطلب: 79705