موانع و مشکلات

موانع و مشكلات

دو مشكل اساسي در مقابل اين هدف بلند و مهم قرار گرفته و مانع تحقق فلسفه اين

[34]

درس شده است: يكي اينكه دروس عمومي در جامعه دانشگاهي ما بياهميت، كم ارزش و غيرضروري جلوه كرده و درس انقلاب اسلامي و ريشههاي آن نيز در مجموعه اين دروس قرار دارد. دانشجويان اغلب دروس عمومي را در مقابل دروس اصلي قرار ميدهند و به اين نتيجه ساده ميرسند كه دروس عمومي، غيراصلي است و اهميتي ندارد. اما در واقع دروس عمومي (با صفت اجباري) در مقابل دروسي تخصصي و گرايشي (با صفت انتخابي) و نيز در مقابل دروس اختياري است و از لفظ عمومي بودن هيچ گاه، بياهميتي و فرعي بودن استنتاج نميشود. بلكه دروس عمومي نيز به لحاظ اهميت وارزش، همانند دروس اصلي و پايه، پيش نياز ضروري همه رشتههاست و در مورد انقلاب اسلامي كه ضرورت فعلي ماست و دانش عمومي مربوط به آن در آموزش و پرورش كمتر تحصيل ميشود، اين اهميت بيشتر است.

مشكل ديگر در مقابل اين درس، عدم انسجام فكري و نظري و نيز عدم برنامهريزي صحيح در ارايه اين درس است كه عامل اصلي عدم تحقق هدف درس و حتي موجد مشكل اوّل است. اين درس، اوّلا; به علت عدم سابقه آكادميك داراي سرفصلهاي منسجم، منطقي و علمي نيست وبا سليقه شخصي افراد (كه دلسوز به انقلاب بوده و حسننيت نيز داشتهاند) براي آن سرفصل نوشته شده است. يعني خود نظام آموزش عالي و شوراي عالي برنامهريزي به علت نداشتن متخصصين دانشگاهي در مورد انقلاباسلامي، برنامهريزي كلان اين درس را خوب انجام نداده است و لذا اين درس پس از سالها تدريس، هنوز يك درس دانشگاهي و آكادميك نشده و گاهي موجب يأس و دلسردي دانشجويان و پيدايش ذهنيت منفي نسبت به اين درس شده است. در واقع سرفصلهاي موجود درس، تناسب و تطابقي با هدف و فلسفه وجودي اين درس ندارد و لذا به تحقق هدف منجر نميشود.

ثانياً; اين درس در دانشگاهها مدتها با تشتت آرا و استادان مختلف و كاملا موقّت و بدون جايگاه هيأت علمي تدريس شده و مورد حمايت جدّي مسؤولين مربوطه قرار نگرفته است. غالب استادان محترم اين درس، استادان موقت و بدون

[35]

تخصص در موضوع انقلاب اسلامي و صرفاً علاقمند به انقلاب اسلامي بودهاند. نظام آموزش عالي هيچ گاه براي اين درس بخصوص، استاد متخصص تربيت نكرده و جايگاه شغلي آنها را تثبيت ننموده تا آنها به عنوان متخصصين انقلاب اسلامي، اين درس را با ممارست و تدريس بيشتر، بارور كنند. (1)