گفتار دوم : ماهیت انقلاب اسلامی
گفتار دوم : ماهیت انقلاب اسلامی در مباحث مربوط به انقلاب اسلامی، قبل از هر چیز باید ماهیت آن را شناخت تا ضمن تمیز از سایر انقلابهای جهان، وجه تمایز و تشخص انقلاب اسلامی شناخته شود. ماهیت انقلاب اسلامی، چیزی است که انقلاب اسلامی به آن شناخته شده و شهرت یا
گفتار دوم : ماهيت انقلاب اسلامي
در مباحث مربوط به انقلاب اسلامي، قبل از هر چيز بايد ماهيت آن را شناخت تا ضمن تميز از ساير انقلابهاي جهان، وجه تمايز و تشخص انقلاب اسلامي شناخته شود. ماهيت انقلاب اسلامي، چيزي است كه انقلاب اسلامي به آن شناخته شده و شهرت يافته است و بايد اين وجه غالب شناسايي شود.
اگر بخواهيم مطابق عنوان اين درس (انقلاب اسلامي و ريشههاي آن) هم عمل كنيم، ابتدا بايد خود انقلاب اسلامي را به آن صورتي كه هست و به گونه اجمالي بشناسيم و سپس به ريشهها و علل آن بپردازيم; يعني در مورد انقلاب اسلامي يك بحث توصيفي وجود دارد كه فقط آنچه را كه هست، مورد توجه قرار ميدهد. سپس در پرتو همين هستها ميتوان به چرايي و علل ايجادي انقلاب اسلامي پرداخت و آن را تحليل و تبيين نمود.
وقتي كه با يك واقعيت خارجي روبرو ميشويم و قصد ادراك و شناخت آن را داريم، به لحاظ فلسفي دو جنبه و حيثيت را در آن تشخيص ميدهيم كه يكي از آنها ماهيت شيء است و ديگري وجود آن. (1) ماهيت در پاسخ سؤالي است كه از چيستي يك شيء ميشود و جوابي كه به اين چيستي ميدهيم، ماهيت آن را تشكيل ميدهد.
جواب ما به چيستي يك شيء با چيستي شيء ديگر متفاوت است و همين موجب تمايز و تفاوت اشياء در عالم خارج و تقسيم آنها به انواع مختلف ميشود. در حالي كه
ــــــــــــــــــــــــــــ1. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 9 (شرح مبسوط منظومه)، (تهران: صدرا، 1374)، ص 49.
[42]هستي و وجود همه اشياء يكي است. (1) بر همين اساس، وجه الاشتراك همه اشيا را وجود و مابهالامتياز و وجه اختصاصي آنها را ماهيت ناميدهاند. (2)
در علم جديد هم از فنومن Fenomen يا پديده در مقابل نومن Nomen يا حقيقت و كنه شيء بحث ميشود كه تقريباً معادل همان ماهيت و وجود در فلسفه اسلامي است. از اين نظر، پديدارشناسي (3) در علم جديد معادل شناخت ماهيت اشيا است و ميتوان از ماهيت هر چيزي بحث نمود. در مورد انقلابها هم ماهيت و وجود مصداق دارد و هر انقلابي مركب از اين دو حيثيت است كه نبايد آن دو را يكي كرد و بايد از هم تميز داده شوند.
ماهيت انقلاب در واقع در مقابل كنه و اصل انقلاب به كار ميرود كه ثابت و در همه انقلابها يكسان است. از آنجا كه ماهيت، عينيت دارد (4) و به وجه ظاهري و قابل ادراك حسي پديده اشاره دارد، ميتوان ماهيت انقلاب را صرف تظاهر و وجه برجسته و غالب آن دانست ـ كه در اولين برخورد به ذهن محقق متبادر ميشود و انتزاع ميگردد ـ و نه واقعيت انقلاب. به عبارت ديگر، ماهيت انقلاب بخشي از انقلاب و تظاهر بيروني و نمود عيني انقلاب است و نبايد همه واقعيت پنداشته شود، بلكه بخش اصلي و مهم آن را بايد در ريشهها و علل آن جستجو نمود.