2ـ اصل امامت
2ـ اصل امامت امامت یکی از اصول اعتقادی مذهب شیعه است. این اصل اعتقادی واجد مایهها و مفاهیمی است که ارتباط مستقیم با مبارزه و انقلاب دارند و شیعیان به دلیل اعتقاد به جانشینی ائمه معصوم (علیهم السلام) از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) ، برای دفاع از عقی
2ـ اصل امامت
امامت يكي از اصول اعتقادي مذهب شيعه است. اين اصل اعتقادي واجد مايهها و مفاهيمي است كه ارتباط مستقيم با مبارزه و انقلاب دارند و شيعيان به دليل اعتقاد به جانشيني ائمه معصوم (عليهم السلام) از پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) ، براي دفاع از عقيده خود و به اجرا گذاشتن آن، دست به مبارزه و انقلاب ميزنند. اصل امامت از چند طريق به مبارزه و انقلاب متصل ميشود.
الفـ مفهوم امامت: امامت در انديشه شيعه، جداي از پيشوا و مقتداي ديني و معنوي امّت، مفهومي كاملاً سياسي دارد كه عصاره آن عبارت است از هدايت و رهبري مقتدرانه امّت در صحنه حيات اجتماعي. امام و پيشوا كسي است كه پيشاپيش يك جمع حركت ميكند و راهبري ايشان را در يك مسير بر عهده دارد. (2) از اين نظر، معناي لفظي امامت، واجد پويايي و تحرك، همراه با آگاهي و اقتدار است، همچنانكه امّت نيز يك كاروان در حال حركت در مسير الي الله است كه براي طي طريق خود در كمال امنيت و سلامت و سعادت، احتياج به راهبر و بلد راه دارد و امام قافله سالار اين كاروان است.
از اين نظر، امامت يك مفهوم كاملاً انقلابي و فعال و حركت آفرين است كه شيعه آن را به عنوان مدل حكومتي و قالب اجرايي حكومت در صحنه اجتماعي پذيرفته است. رهبر اين قافله در حال حركت به سوي خدا، متناسب با ماهيت اين جامعه است
ــــــــــــــــــــــــــــ1. براي ملاحظه آيات قرآني در اين زمينه ر. ش. به: عميد زنجاني، پيشين، ص 70 ـ 79.
2. محمدحسين طباطبايي، شيعه در اسلام، (قم: دارالتبليغ اسلامي، 1348)، ص 109.
[85]و شايستگي رهبريش در اين جامعه، به دليل آشنايي و وقوف كامل وي بر مسير و راه حركت و شناخت موانع، گردنهها و پرتگاههاي آن است. (طي اين مرحله بيهمرهي خضر مكن ـ ظلمات است بترس از خطر گمراهي).
بر اساس همين حكمت و مصلحت است كه خداوند اراده فرموده كه زمين هيچ گاه از حجّت خالي نباشد، و خدا با ارسال 124 هزار پيامبر و پس از آنها تعيين 12 امام معصوم (عليهم السلام) اين سنت الهي را تضمين نموده است. به گونهاي كه در هيچ شرايطي انسان بدون راهبر و راهنماي الهي نباشد. اولين انسان روي زمين پيامبر خدا حضرت آدم ابوالبشر (عليهم السلام) بود وآخرين انسان روي زمين هم امام خواهد بود. و فلسفه اين سنت، ارضاي نياز رهبري الهي است و با اين تعبير تشكيل حكومت و انسجام پايههاي قدرت و تكيه بر اصول تصاحب قدرت (1) از طريق انقلاب و مبارزه يك شرط ضروري براي تحقق اين سنت الهي در جامعه است كه به دست مردم انجام ميگيرد.
بـ ماهيت انقلابي امامت: امامت به عنوان كانال اعمال حاكميت، ناشي از اصل اساسيتري است كه حاكميت بر جامعه بشري را حقي الهي ميداند كه از ربوبيّت و هدايت خدا ناشي ميشود و جز خدا و كساني كه از جانب او مجازند، كسي حق حكومت و زمامداري ندارد. (2) از اين نظر پس از انبيا و ائمه (عليهم السلام) ، اين حق بايد به گونهاي اعمال شود و مسلمانان و بخصوص شيعيان با درك خاص خود از مفهوم امامت، عملا به طور مداوم در مقابل رژيمهاي خودكامه و غاصب دنيوي كه نامشروع هستند و بايد سرنگون شوند، قرار ميگيرند.
ماهيت شورانگيز و انقلابي مفاهيم سياسي و جايگاه مبارزه در نظام امامت از آنجا برميخيزد كه شيعه با پذيرش نظريه مشروعيتجويانه جانشيني پيامبر، حكومت حق را در درجه اوّل، خاص اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) ميشمارد و با شور و غيرت از حريم نظريهاش دفاع ميكند. (3)
ــــــــــــــــــــــــــــ1. تعبير از امام خميني (رحمه الله) است. رجوع شود به: پيام مورخ 29/4/1367.
2. عميد زنجاني، پيشين، ص 74 ـ 75.
3. حميد عنايت، انديشه سياسي در اسلام معاصر، ص 47.
[86]آرمانخواهي شديد شيعه در اين زمينه، به معناي تعهد از جان و دل نسبت به اهداف والاي اجتماعي و سياسي، قطع نظر از عملي بودن يا نبودن آنها و بياعتنايي به بهاي مادي و معنوي تحقق اين هدفهاست.
بر همين اساس، امامت را داراي بار ايدئولوژيك و انقلابي دانستهاند كه با سكون و سكوت و ايستايي سازگار نميباشد. (1) از آنجا كه امامت جزو اصول اعتقادي ملت ايران است، مردم، انقلاب به مفهوم اسلامي آن را جزيي از زندگي خود (براي رسيدن به تكامل و تعالي مكتبي) و جدا شدن از حركت انقلابي را به معناي مرگ و سكون و عقب ماندن از قافله امت ميدانند.
جـ ضرورت امامشناسي: بر اساس بينش اسلامي، زمين هيچ گاه از حجّت خدا خالي نميماند و اقامه حجّت خدا بر مردم كه يك سنت الهي در هدايت انسانهاست، جز با تعيين امام تحقق نمييابد. از سوي ديگر، در اصل امام شناسي جزيي از ايمان فرد مسلمان است و كسي كه بدون شناخت صحيح امام زمان خود بميرد، به مرگ جاهليت مرده است. (2) ضرورت پويايي و تكامل براي جامعه وانسان، ضرورت دستيابي به يك رهبر صالح را اجتناب ناپذير ميكند. بدين لحاظ، گفتهاند: امام شناسي ضروريترين و فوريترين معرفت انسان متعهد و مسؤول است. (3)
شناخت امام به مفهوم ساده دانستن اسم و مشخصات فرد امام و القاب و كنيه او نيست، بلكه منظور از اين شناخت، كشف گوهر وجودي امام و گنج امامت است تا قدرت و مسؤوليت اجتماعي به او سپرده شود و هدايت جامعه را بر عهده بگيرد. بر همين اساس در دوره غيبت نيز، علاوه بر اين كه تشكيل حكومت از سوي فقيه جامع الشرايط واجب شناخته شده است، (4) بر مردم هم واجب است كه چنين فقيهي را بيابند و مسؤوليت را بهدست وي بسپارند. مبناي عمل مجلس خبرگان در تعيين ولي فقيه نيز از همين جاست، و تا وليفقيه توسط مردم كشف نشود، حكومت اسلامي محقق
ــــــــــــــــــــــــــــ1. همان، ص 87.
2. احاديث و روايات زيادي در اين زمينه وجود دارد كه براي مطالعه بيشتر ر.ش.به: عميد زنجاني، پيشين، ص 91 ـ 99.
3. همان، ص 97.
4. امام خميني، تحريرالوسيله، ترجمه علي اسلامي، ج 2 (قم: دفتر انتشارات اسلامي، چاپ اول، 1368)، ص 323.
[87]نميشود، همان طور كه در زمان حضرت علي (عليه السلام) نيز تا رجوع مردم به آن حضرت، حكومت حق اجرا نشد. امامشناسي به اين مفهوم مستلزم مبارزه و انقلاب براي سپردن حكومت به اهل آن است و ملت ايران در سالهاي قبل از انقلاب پس از كشف گوهر ناب امام خميني (رحمه الله) براي سپردن حاكميت به ايشان به انقلاب و مبارزه روي آوردند.
برايناساس دربحث ريشههاي عقيدتيانقلاب اسلامي، اصلامامتجايگاه خاصيدارد.