انقلاب مشروطه
انقلاب مشروطه انقلاب مشروطه یکی از نقاط عطف تاریخ ایران و از وقایع مهمی است که آثار و تبعات سیاسی زیادی بهبار آورده است و اگر برخی از حلقههای مفقوده آن کامل میشد، شاید ملت ایران میتوانست 70 سال زودتر انقلاب اسلامی را تجربه کند. در این بحث مختصر تلاش خو
انقلاب مشروطه
انقلاب مشروطه يكي از نقاط عطف تاريخ ايران و از وقايع مهمي است كه آثار و تبعات سياسي زيادي بهبار آورده است و اگر برخي از حلقههاي مفقوده آن كامل ميشد، شايد ملت ايران ميتوانست 70 سال زودتر انقلاب اسلامي را تجربه كند.
در اين بحث مختصر تلاش خواهد شد كه با رجوع به فرايند انقلاب مشروطه،
ــــــــــــــــــــــــــــ1. رجوع شود به: محمدرضا زنجاني، پيشين، ص 241 ـ 240 و نيز نيكي كدي، پيشين، 171 ـ 170.
2. حامد الگار، نقش روحانيت پيشرو در جنش مشروطيت، ترجمه ابوالقاسم سرّي (تهران: توس، 1356)، ص 302.
3. نيكي كدي، پيشين، ص 173.
[109]برخي از وجوه آن را كه به انقلاب اسلامي نزديكتر است و ميتوانست انقلاب مشروطه را به انقلاب اسلامي تبديل كند، ولي دخالت برخي عوامل مانع آن شد، مورد كنكاش قرار گيرد و از آنها رهنمودي براي حفاظت و صيانت از هويّت و ماهيّت اصلي انقلاب اسلامي استخراج شود تا به سرنوشت مشروطه دچار نگردد.
فرايند انقلاب مشروطه: در انقلاب مشروطه، علاوه بر زمينهها و عوامل عيني لازم كه در طول دوره قاجاريه وجود داشت، در آستانه انقلاب، حوادث و جريانهايي پيش آمد كه نقطه شروع حركت اعتراضآميز مردم محسوب ميشود. اين حوادث و جريانها كه در واقع فرايند انقلاب مشروطه از آغاز تا صدور فرمان مشروطيّت است، مبيّن روح و محتواي مذهبي و اسلامي انقلاب مشروطه بوده و بسيار شبيه به نقطه آغاز و گسترش انقلاب اسلامي در سالهاي 56 و 57 است. اين حوادث و جريانها عبارتند از:
1. گستاخي و بياحترامي نوز بلژيكي به ساحت اسلام و روحانيّت در مجلس جشن فرنگيها كه در روز اول محرم 1323 هـ . ق اتفاق افتاد و موجب اعتراض آيتالله بهبهاني و تحريك احساسات مردمي عليه نوز و بيكفايتي عينالدوله صدر اعظم وقت شد.
2. وقايع مربوط به شيخيه در كرمان و آزار و اذيت ميرزا محمد مجتهد و تبعيد او توسط حاكم كرمان كه به طور تقريب همزمان با قضيه نوز بلژيكي اتفاق افتاد و با رسيدن خبر آن به تهران، التهاب مردم بيشتر شد.
3. داستان عسگر گاريچي و اهانت و دستدرازي وي به يك زن مسلمان كه موجب اعتراض علماي قم شد و به اعتراضات تهران پيوند خورد و چنان بزرگ شد كه بهعنوان جزئي از تاريخ انقلاب مشروطه ثبت شده است.
4. تأسيس بانك استقراضي روس در محل قبرستان مسلمانان در مركز بازار (ماه رمضان 1323) كه منجر به نبش قبر مسلمانان شد و با سخنراني اعتراضآميز شيخ محمد واعظ و تهييج احساسات مردم، مشكل بزرگي براي دولت بهوجود آورد.
5. به فلك بستن چند تن از تجّار قند تهران (ماه رمضان 1323) كه موجب اعتراض
[110]و تعطيلي بازار شد و با تجمع مردم در مسجد شاه و سخنراني سيد جمال واعظ، تشنج و درگيري به وجود آمد و باعث شد كه علما شبانه در منزل آيتالله طباطبايي جمع شده، تصميم به مهاجرت بگيرند.
6. مهاجرت به حرم حضرت عبدالعظيم: مهاجرت صغري محدود بود، ولي اهداف اصلي آن عبارت بودند از: تأسيس عدالتخانه در سراسر شهرهاي ايران و اجراي احكام و مقررات اسلامي براي همه مردم و نيز عزل علاءالدوله حاكم تهران و نوز بلژيكي رئيس گمركات. با اين كه شاه در مرحله اول تقاضاي علما را پذيرفت و آنها با احترام به تهران بازگشتند، صدراعظم با تهديد و تطميع علما قصد اختلاف و تفرقه بين آنها را داشت و به وعده خود وفا نكرد، اين بود كه مهاجرت كبري پيش آمد.
7. مهاجرت كبري (به قم) نيز بهطور مستقيم به علت دستگيري شيخ محمد واعظ به جرم بيپروايي در سخنرانيها و تحريك مردم اتفاق افتاد. مردم و طلاب براي آزادي شيخ به سربازخانه حمله كرده و او را آزاد كردند. اما در اين جريان، طلبه جواني شهيد شد و مردم با برداشتن جنازه وي تظاهرات عظيمي به سمت مسجد شاه به راه انداختند كه موجب تعطيلي بازار و مهاجرت علما به همراه تعداد زيادي از مردم به قم شد.
مهاجرت به قم با حضور انبوه مردم و علما (حدود سه هزار نفر) و خالي شدن شهر از علما و تعطيلي بازار موجب نگراني هر چه بيشتر مردم و حتي اعتراض سازمان يافته زنان شد. تأثير اين مهاجرت را كه نوعي اعتصاب عمومي به سبك آن روز بود و يك ماه طول كشيد، نبايد ناچيز گرفت; زيرا در آن ايام، تمام معاملات، عقود و كارهاي شرعي و حقوقي مردم مثل خريد و فروش املاك و اجناس، رهن، اجاره، مصالحه، ازدواج، طلاق و... بهطور كامل در محضر علما و حكام شرع صورت ميگرفت و تعطيلي اين محاكم توأم با تعطيلي بازار به يك ماه، موجب برهم خوردن نظم قضايي و اقتصادي كشور و وحشت حكومت بود.
8. تحصّن در سفارت انگليس: نگراني و وحشت عمومي مردم از حمله احتمالي
[111]حكومت و دستهاي پنهان انگليس كه وحشت را دامن ميزدند، موجب شد كه جمع زيادي از مردم در باغ سفارت انگليس متحصن شوند. در اين شرايط، انجمنهاي سرّي و گروههاي فراماسونري نيز دست بهكار شده و با خط دادن به انگليس و در چهره جانبداري از آزاديخواهان، به مداخله در امور نهضت و چرخش آن به سمت اهداف خود پرداختند و تقاضاهاي متحصنين را از طريق نماينده سفارت به شاه دادند.
انجمنهاي زيادي در اين ايام يكي پس از ديگري تشكيل شده و با تشكيل جلسات مخفي و شبانه و پخش شبنامه و برنامهريزي به هدايت و پيشبرد امور نهضت پرداختند و در اين ميان انجمن سرّي تهران و انجمن غيبي تبريز نقش فعّالي داشتند. اينجا نقطه شروع انحراف نهضت مشروطه بود.
با اصرار و مجاهدت علما و همراهي مردم، سرانجام درخواست مهاجرين و متحصنين كه عمده آن افتتاح دارالشورا و عزل عينالدوله بود، مورد قبول شاه قرار گرفت و در 14 مرداد ماه 1285 فرمان مشروطيت صادر شد. در اين فرمان كه مظفرالدّين شاه آن را خطاب به صدراعظم جديد (مشيروالدوله) صادر كرده بود، بر تشكيل مجلسي از منتخبين طبقات مختلف جامعه (شاهزادگان، علما، اعيان و اشراف، ملاّكين، تجار و اصناف) تأكيد شد و گفته بود كه در تمام امور دولتي و مملكتي، مطابق مصالح عامه مشاوره و مداقّه لازم را به عمل آورد و در اصلاحات براي خوشبختي ايران، دولت را معاونت و معاضدت كند. در فرمان دوم شاه كه چند روز بعد صادر شد، از منتخبين ملت (نه منتخبين طبقات) و نيز از مجلس شوراي اسلامي و قوانين شرع سخن رفته بود. (1)
ماهيت اسلامي انقلاب مشروطه: همانطور كه ملاحظه ميشود، شروع مبارزه و محملها و نمادهاي اعتراضي مردم به طور كامل صبغه اسلامي و مذهبي داشت، توجيه مبارزه با استبداد هم در نهايت شرعي و مذهبي (نه سياسي) بود و تمامي خواستهها و هدفها در مفهوم عدالتخواهي اسلامي تجلّي داشت. بر همين اساس، مرحله اول انقلاب مشروطه به جنبش عدالتخانه معروف شده است; زيرا همان گونه كه ديديم، دو تقاضاي اصلي در اين مرحله عبارت بودند از: پايهريزي بنياد
ــــــــــــــــــــــــــــ1. احمد كسروي، تاريخ مشروطه ايران(تهران: اميركبير، چاپ 16، 1370)، ص 120 ـ 119.
[112]عدالت خانه در ايران و پياده نمودن قانون اسلامي براي همه مردم و نيز عزل علاءالدوله و نوز بلژيكي.
تظلم مردم به علما از جور حكام، پيشرو بودن علما و روحانيت و استفاده از مفاهيم فتواي و اعلان جهاد، شريعتطلبي را بهعنوان وجه غالب انقلاب مشروطه، نمايان ميسازد. حتي در اين انقلاب، از منازل علما، مساجد و اماكن مقدسه به عنوان محل مناسب براي بستنشيني و احقاق حق استفاده شد; يعني وسيله و اهرم مبارزه با دولت نيز سمبلها و ارزشهاي اسلامي ـ مذهبي بود.
در پايان مرحله اول مشروطيت، مظفرالدين شاه دست خطّي براي تأسيس مجلس صادر نمود كه از اسناد مهم مشروطه و نشان دهنده ماهيّت اسلامي انقلاب مشروطه است. (1) با اين كه اين فرمان به عنوان فرمان مشروطيت معروف شده، در آن اسمي از مشروطيت به ميان نيامده است. در دست خط دوم مظفرالدين شاه نيز عنوان مجلس شوراي اسلامي به كار رفته است. هنگام تدوين قانون اساسي نيز براي حفظ مشروعيت و اسلاميت قانون اساسي، مقرر شد پنج نفر از مجتهدين طراز اول به طور دايمي بر كليه مصوبات مجلس نظارت كنند.
گرچه هنگام تدوين قانون اساسي، مشروطيت از شريعت دور شد و قوانين انگليس و بلژيك و فرانسه مورد اقتباس قرار گرفت، ولي جريان غالب همان جريان ديني و شرعي بود و طيف كوچكي از روشنفكران متجدّد به دنبال مشروطه اروپايي به سبك انگليس بودند. كتاب تنبيه الامة و تنزيه الملة مرحوم نائيني كه در اين شرايط نوشته شد، علاوه بر استدلال بر مشروطه و توجيه اجتهادي آن، براي مردم و عوامالناس نوعي رساله تقليدي راجع به وظايف اجتماعي تلقي شده است. (2)
علامه نائيني كه نماينده جريان غالب مشروطه و نظريهاش در واقع توجيه عقلي مشروطه بود، مشروطه را بهعنوان حكومت اسلامي شيعه ميدانست زيرا در شرايط
ــــــــــــــــــــــــــــ1. عميد زنجاني، پيشين، صص 4 ـ 353.
2. محمد حسين نائيني، تنبيه الامة و تنزيه الملة يا حكومت از نظر اسلام مقدمه، پاورقي و توضيحات از سيد محمود طالقاني، (تهران: شركت سهامي انتشار، چاپ هفتم، 1360)، ص 15.
[113]عدم امكان تشكيل حكومت كاملاً مشروع ـ به لحاظ تحديد قدرت دربار و كاستن از نامشروعيت سلطنت از طريق قانون اساسي و مجلس شوراي ملي ـ مشروطه يك مرحله از سلطنت مطلقه بهتر و مشروعتر بود و ظلم و جور حاكم كمتر ميشود و از سه ظلم (ظلم به خدا، ظلم به بندگان خدا و ظلم به امامت) به يك ظلم (ظلم به امامت) كاهش مييافت. (1)
بنابراين از شروع انقلاب مشروطه كه براي ايجاد عدالتخانه بود تا استقرار نظام پارلمانتاريستي، همواره جنبه الهي و اسلامي مشروطه غالب بود و علماي بزرگ سردمدار مشروطه، مثل شيخ شهيد فضلالله نوري به محض مشاهده انحراف در اين مسير، به صراحت در مقابل آن ايستادند; به عبارت ديگر، هم مشروطهخواهي برخي از علما و هم مخالفت برخي از ايشان با مشروطه براي اسلام بود.
اما جريان اسلامي به رهبري روحانيت كه در مقابل موج تهاجم تجدّد به ايران ـ در موضع تدافعي و داراي تشتّت و اختلاف نظر ـ بود، عليرغم اعتقاد به جامعيت اسلام، طرح و برنامه مشخصي براي حكومت اسلامي و تجربه اجرايي لازم را در عرصه سياست نداشت و بر اثر اختلاف و عدم اتحاد سران نهضت، مغلوب جريان روشنفكران متجدّد شد كه نسخهاي از مشروطه انگليسي را در اختيار داشتند. گرچه جريان اخير نيز با شكست مشروطه و ظهور استبداد رضاخاني راه به جايي نبرد، ولي با ارتكاب يك خطاي تاريخي، ملت ايران را به مدت 70 سال ديگراز دستيابي به حكومت اسلامي محروم كرد; زيرا آنها با درك ناصحيح و سطحي از تجدّد، انقلاب مشروطه را به بنبستي هدايت كردند كه تنها راهحل آن، كودتاي 1299 رضاخان تلقي شد.
مشروطه و منافع استعماري انگلستان: يكي از مسايلي كه در مورد انقلاب مشروطه بايد مورد توجه قرار گيرد، نقش و دخالت انگليس در انحراف جريان اصلي انقلاب و جهت دادن آن به سمت اهداف و منافع استعماري است كه اگر بدرستي تبيين شود، ميتواند مايه عبرت و هوشياري انقلابي ملت و شناخت عميقتر آنها از شيوههاي
ــــــــــــــــــــــــــــ1. همان، ص 47.
[114]دشمن و پيچيدگي عمل آن شود.
برخي از سادهانديشان اين امر را نوعي اعتقاد به نظريه توطئه ميدانند و با همين پيشفرض به تخطئه آن ميپردازند و آن را ناشي از تجربه ملت ايران ميدانند كه در امور پيچيده ميگفتند: كار، كار انگليسيهاست و امروز طرح اين مسايل نوعي ضربالمثل است.
اما اگر اين امر بدقت مورد توجه قرار گيرد و اهداف و منافع درازمدت انگليس كه با تحقق يك انقلاب ملّي و اسلامي و ريشهدار تهديد ميشد، مشخص گردد، هيچ شكّي باقي نميماند كه انگليس بايد به چنين توطئهاي متوسل ميشد و گرنه وضع و حالي شبيه آمريكا و غرب در جريان انقلاب اسلامي پيدا ميكرد. بنابراين بايد دلايل و توجيهات دخالت انگليس در انقلاب مشروطه را بررسي نمود.
يكي از مهمترين دلايل دخالت انگليس در انقلاب مشروطه مربوط به رقابت استعماري آن دولت با روسيه تزاري بود. روسيه با عهدنامه تركمانچاي در زمان فتحعلي شاه، برتريجويي خود را در ايران تثبيت نمود و طبق يكي از مواد آن پشتوانه سلطنت ايران شد. شكست سخت انگليس در جريان قيام تنباكو نيز توازن قوا را هر چه بيشتر به ضرر انگليس رقم زد; بهگونهاي كه اين امر همواره مورد توجه انگليسيها و حتي مايه نگراني و حساسيت سياستمداران انگلوفيل ايران بود.
بنابراين برقراري توازن با روسيه در ايران (با توجه به اين كه ايران شاهراه حياتي دستيابي و حفظ مستعمره هندوستان بود) براي انگليس بسيار حياتي بود و علايم ظهور انقلاب مشروطه اين فرصت را براي انگليس بهوجود آورد. از سوي ديگر، روسيه نيز در اين زمان به دليل برخي محدوديتها و گرفتاريهاي داخلي ناشي از جنگ با ژاپن، موقعيت را براي عرض اندام انگليس مساعدتر ميساخت.
حركت مردم در انقلاب مشروطه حتي به صرف تضعيف حكومت مركزي (كه متكي به روسيه بود) براي انگليس خوشايند بود و بر همين اساس ميتوان دست پنهان اين دولت را در تحريك احساسات ضد استبدادي مردم نيز توجيه نمود. گرچه
[115]آغاز حركت با اهداف اسلامي و رهبري روحانيت و با سمبلها و نهادهاي مذهبي بود، اما هدايت انجمنهاي مخفي توسط فراماسونهاي وابسته به انگليس و نقش رهبري سفارت انگليس در وقايع بعدي مشروطه نيز با ماهيت اسلامي آن منافاتي ندارد.
بر اساس دخالتهاي انگليس ـ كه بيشك به لحاظ فقدان رهبري واحد و مذهبي و عدم وجود بصيرت كافي رهبران نهضت نسبت به شگردهاي استعماري انگليس بود ـ در سفارت به اشاره دست غيبي عدالتخانه به مجلس و مجلس به مشروطه استحاله يافت و دست خط مظفرالدين شاه كه با تلاش و جانفشاني علما صادر شده بود، از مجلس مركب از... به مجلس شوراي اسلامي و سپس با مخالفت سفارت انگليس به مجلس شوراي ملي تبديل شد. (1)
پس از صدور فرمان مشروطيت، پايهگذاري نهادهاي مشروطيت عمدةً به دست ليبرالها و فراماسونهاي وابسته به انگليس انجام شد. نظامنامه انتخابات مبيّن روح انگليسي تدوين كنندگان آن بود، نمايندگان انتخابي مجلس اول كه مسؤول تدوين قانون اساسي و سپس متمم قانون اساسي شدند، به طور عمد از روشنفكران غيرمذهبي و فرنگ ديدهها بودند. رئيس و نواب رئيس مجلس اول هم از روشنفكران و طرفداران انگليس بودند و از ميان آنها وثوقالدوله نايب رئيس اول، بعدها در كابينه فاتحين تهران وزير ماليه شد و قرارداد ننگين 1919 را به نفع انگليس منعقد كرد.
براساس برخي گزارشها در مجلس اول 16 نفر ازوكلا عضو لژ فراماسونري آدميت و عدهاي نيز همانند تقيزاده عضو لژ بيداري ايرانيان بودند و چهره انگليسي مجلس چنان مشهود بود كه جدال و اصطكاك موجود بين مجلس و محمدعلي شاه را ميتوان نوعي جدال بين دو قدرت استعماري انگليس و روسيه دانست كه هر يك مدعي سهم خود از امور ايران بودند. افراد مستقل مجلس هم مدام تحت فشار دو جانبه دو قدرت بودند. اما اين جدال بايد سرانجام به نوعي توازن و تفاهم ميرسيد كه قرارداد 1907 و تقسيم ايران به مناطق نفوذ و به رسميت شناختن هريك از دو قدرت
ــــــــــــــــــــــــــــ1. 1. محمد تركمان،رسائل،اعلاميهها، مكتوبات، ... و روزنامه شيخ شهيد فضلا...نوري، ج1 (تهران: مؤسسه خدمات فرهنگي رسا،1362)،ص 12.
[116]توسط همديگر در همين راستا به امضا رسيد. بدين ترتيب اولين امتياز ظاهري و مهم انگليس از جريانهاي مشروطه به دست آمد.
پس از فتح تهران و خلع محمدعلي شاه، سپهدار تنكابني و سردار اسعد بختياري به عنوان نمايندگان دو قدرت استعماري با تصاحب پستهاي وزارت جنگ و داخله و به دست گرفتن كنترل كشور، قرارداد 1907 تقسيم ايران به مناطق نفوذ دو قدرت را در عمل وارد مرحله جديدي از اجرا كردند. اما انتقامجويي آنها فقط متوجه مشروطه خواهان و مخالفان سياست انگليس شد و هيچ يك از مستبدين از جمله محمدعلي شاه، عين الدوله و لياخوف روسي نه تنها مجازات نشدند، بلكه عين الدوله صدراعظم مشروطه و لياخوف فرمانده كل قشون شد، يفرم خان ارمني هم رئيس شهرباني شد و كم كم با حذف كامل جريان شريعت خواه و روشنفكران ديني و نيز حذف نيروهاي ملي، اوج گرايش ليبرالي مشروطيت ظاهر شد.
با توجه به روند مذكور، دو دولت استعماري با برافراشتن پرچم خود بر فراز اقامتگاه محمدعلي شاه مخلوع حمايت رسمي خود را از وي اعلام داشتند و با حقوق مكفي روانه خارجش كردند. پس از انتخاب احمد شاه به سلطنت، اين بار انگلستان پشتوانه سلطنت ايران شد. از اين نظر نتيجه انقلاب مشروطه، نه تنها اصلاح اوضاع نابسامان و كسب استقلال ملي نشد، بلكه موجب تشديد نابسامانيها، تضعيف رقيب روسي انگليس، محكم كردن كمربند دفاعي هندوستان، تضعيف هرچه بيشتر حكومت مركزي و در نهايت حاكميت بلامنازع انگليس در ايران (1) گرديد و تا نهضت ملي شدن صنعت نفت ادامه يافت.
بنابراين، انگليس كه يكي از دشمنان اصلي ملت ايران در عصر استعمار بود و همراه با روسيه با دخالتهاي فراوان خود در امور ايران، خشم و انتقامجويي ملت را برانگيخته بود، نميتوانست در جريان مشروطه حامي ملت ايران باشد و اين به مقتضاي خوي استعماري و سلطهطلبياش بود. بدين سبب انگليس سعي كرد با تغيير چهره و از طريق اشاعه فرهنگ و مدنيت غربي، منافع درازمدت خود را در
ــــــــــــــــــــــــــــ1. همان، ص 6.
[117]ايران بيمه كند; چه اگر يك تحول عميق و اساسي در آن شرايط (در ايران) به وقوع ميپيوست، همان تهديدي را متوجه منافع انگليس و غرب ميكرد كه پس از انقلاب اسلامي براي آمريكا و غرب اتفاق افتاد. بخصوص كه استعمار انگليس يك بار زخم انتقام ملت را در قيام تنباكو چشيده بود.
از سوي ديگر، با اين طريق رقيب روسي خود را نيز از صحنه بيرون ميكرد و يا حداقل (همانطور كه اتفاق افتاد) با روسيه به تفاهم و توازن در ايران ميرسيد.
از آنجا كه دستيابي ملت ايران به استقلال، خطري جدي براي هر دو قدرت بود و در مواردي آنها با هم اشتراك منافع داشتند، بايد به تفاهم ميرسيدند، ولي انگليس با توجه به گرفتاريهاي داخلي روسيه، روسيه را نيز اغفال نمود و نهايت تلاش خود را به كاربرد كه انقلاب مشروطه به نفع روسيه نباشد، و در ضمن ابتكار عمل هم به دست روحانيون و مذهبيون نيفتد.
با همين مقدمات و برنامه ريزي بود كه تزلزل و بحران موجود در سالهاي پس از مشروطه و ترس ناشي از انقلاب كمونيستي شوروري، به ظهور رضاخان به عنوان عامل تمام عيار انگليس انجاميد و مأموريت روشنفكران و عوامل وابسته به انگليس عوض شد و به جاي آزاديخواهي و نفي استبداد به شكلدهي نهادهاي مدني كشور، مطابق الگوهاي اروپايي پرداختند و تقيزاده رهبر آزاديخواه و ضداستبدادي مشروطه، سناتور رضا خان شد و همه تحولات سياسي و اجتماعي عصر رضاخان كه به تغيير اساسي جامعه انجاميد، تحت مديريت فراماسونهاي نام آشناي عصر مشروطه صورت گرفت.
شيخ فضلالله نوري; مدافع حاكميت تشيع: يكي از حوادث بسيار تلخ و آموزنده اين انقلاب، سربهدار شدن شيخ فضلالله نوري مجتهد اول تهران به اتهام مخالفت با مشروطيت و طرفداري از استبداد بود. با اين كه وي از رهبران انقلاب مشروطه بود، جوّ مسموم آن روز و غوغا سالاري حاميان آزادي بيان مردم مسلمان و شيعه را چنان خام و مدهوش ساخت كه در روز روشن، آفتاب حقيقت را نديدند.
شيخ شهيد به لحاظ جايگاه و موقعيت ممتاز خود بين علماي تهران و بخصوص
[118]دخالتش در قيام تنباكو (به عنوان شاگرد و نيز معتمد ميرزاي شيرازي)، همواره مورد توجه انقلابيون بود و حضور وي در صحنه انقلاب مشروطه مايه مشروعيت قيام و دلگرمي انقلابيون بود. وي ابتدا با حركتهاي اعتراضي مردم با احتياط برخورد نمود و سرانجام پس از درخواست و تقاضاي كمك آيتالله طباطبايي و آيتالله بهبهاني، قبول كرد كه آنها را ياري كند; به شرط اين كه آنها خواهان اجراي قوانين شرع باشند; آنها نيز تأكيد كردند كه: خواستي جز اين نداريم. (1)
شيخ فضلالله نوري با اين اطمينان و تأكيدهاي بعدي سيّدَين مبني بر اسلامي بودن نهضت، با انقلاب مشروطه همراهي كرد. تا پايان مرحله اول مشروطه (صدور فرمان مشروطيت)، همه هدفها و انگيزهها و شعارها حول محور عدالتخانه و اجراي احكام و قوانين اسلامي دور ميزد و از مفهوم عدالتخواهي اسلامي مايه ميگرفت، اما پس از پيروزي، كمكم الفاظ و مفاهيم نامعهودي مثل مشروطه، مجلس، تدوين قانون، اكثريت آرا، وكالت، آزادي بيان و قلم، تفكيك قوا، مساوات، حاكميت ملت، اراده ملت و... از زبان روشنفكران ليبرال و فرنگ ديده به فضاي جامعه و افكار عمومي پراكنده شد كه همه از مدنيّت غربي اقتباس شده بود.
شيخ شهيد با مشاهده اين تهاجم فرهنگي همه جانبه و انفعال جبهه خودي، تلاش كرد كه با حضور در مجلس و كميسيونهاي آن جلوي انحراف را بگيرد و مشروطه را مقيد به شرع و نظارت هيأت طراز اول نمايد. بر همين اساس بود كه با همكاري برخي از علما و مراجع، اصل دوم متمم قانون اساسي را تهيه كرد و با زحمت فراوان به تصويب رساند تا همه مصوبات مجلس در همه اعصار با تاءييد و نظارت اين هيأت، جنبه قانوني پيدا كند.
بنابراين يك جبهه مهم فكري گشوده شد; يك طرف، روشنفكران ليبرال غير مذهبي و حتي روشنفكران ديني كه انديشه و مدنيت غربي را با تمام مظاهر آن پذيرفته و در صدد پياده كردن آن در شرايط مساعد انقلاب مشروطه بودند و طرف ديگر، افرادي مثل شيخ فضلالله نوري و آيتالله سيد كاظم يزدي كه انديشه غرب و
ــــــــــــــــــــــــــــ1. محمد تركمان، پيشين، ج 1، ص 10.
[119]نيز جهان بيني و دستورالعملهاي حقوقي، سياسي و اخلاقي آن را به عنوان تمدن غربي نفي ميكردند و به پذيرش نوعي تفكر ديني محض قايل بودند. (1)
با طرح ديدگاهها و درخواستهاي اسلامي از سوي شيخ فضلالله نوري در مجلس و از سوي ديگر اصرار و ابرام مشروطه طلبان بر مشروطيت با همه لوازم آن، اختلاف شيخ شهيد با مشروطه خواهان بيشتر شد و شيخ به روشنگري در بين مردم پرداخت و از آنجا كه مباني مشروطيت و لوازم آن را اومانيسم غرب ميدانست، به نقد و ردّ مباني آن پرداخت.
اما عوامل فراماسونري وابسته به انگليس به تكاپو افتادند تا تنها صداي مخالف را هم خاموش كنند. اين بود كه اجتماعات و سخنرانيهاي روشنگرانه شيخ براي مردم، توسط طرفداران آزادي بيان و با تركتازي آزادي طلبان برهم زده شد وحتي نقشه ترور نافرجام شيخ فضلالله نوري توسط عوامل سفارت انگليس (2) تهيه و اجرا شد و شيخ شهيد از بيم لوث شدن پيامش، همراه با صدها تن از علما و مردم به حرم حضرت عبدالعظيم (عليه السلام) پناهنده شد.
شيخ شهيد در تحصن سه ماهه خود در حرم، با انتشار روزنامه ديدگاهها و هدفهاي خود را براي مردم و ثبت در تاريخ مطرح نمود كه همه آنها مبيّن تلاش و مجاهدت ايشان براي حفظ بيضه اسلام از انحرافات بود. (3) درخواستهاي اصلي شيخ در اولين روزنامهاش به اين شرح بودند:
1. اضافه شدن كلمه مشروعهوقانون محمدي (صلي الله عليه وآله) جلوي مشروطه در قانون اساسي
2. درج كامل و بدون تغيير لايحه نظارت در قانون اساسي و تعيين هيأت نظارت توسط علما
3. اصلاحات و تقييدها و تخصيصهاي قانون اساسي كه در حضور علما انجام شده، به همان نحو در قانون اساسي درج شود.
ــــــــــــــــــــــــــــ1. رسول جعفريان، زمينههاي فكري التقاط جديد در ايران (تهران: سازمان تبليغات اسلامي، چاپ دوم، 1369)، صص 4 ـ 23.
2. براي ملاحظه اسناد اين موضوع مراجعه شود به :محمد تركمان، پيشين، ج 2، صص 394 ـ 389.
3. مراجعه شود به :محمد تركمان، پيشين، ج 1، ص 2 و 231، متن اولين روزنامه شيخ.
[120]دلايل مخالفت شيخ فضلالله نوري با مشروطيت: شيخ شهيد كه اهداف روشني را در انقلاب مشروطه و آغاز حركت مردم مطرح ميكرد، در تاريخ معاصر ايران به عنوان طرفدار استبداد و مخالف مشروطه معرفي شده است. اين اتهام از آنجا ناشي شد كه وي در مجلس و در جريان تدوين قانون اساسي، نيت پشت پرده دست اندركاران مشروطه را ديد و چيزهايي برايش عيان شد كه غيرمنتظره و حيرت آور بود. بدين جهت صداي اعتراض برآورد و اين را از افتخارات خودش دانست.
برخي از دلايل مخالفت شيخ شهيد با روند انقلاب مشروطه بعد از پيروزي مرحله اول، عبارتند از:
1. شيخ فضلالله نوري با آن شمّ قوي ضد انگليسي، دستهاي پنهان و مرموز انگليس را در آستين آزادي طلبان ميديد. وي با توجه به سابقه استعماري و برخورد خصمانه انگليس با ملت ايران، خلق كلمه مشروطه در جريان تحصن مردم در سفارت انگليس، و مسايل جريان تدوين قانون اساسي، مطمئن شد كه كاسهاي زير نيم كاسه هست و انگليس با آن خوي استعمارگري نميتواند به خير و صلاح ملت ايران، طرفدار مشروطه و مشروطه خواهان باشد. بر همين اساس كل جريان مشروطه را يك فتنه عظمي (1) ميدانست كه متصل به انگليس است. ترغيب و تشويق محمدعلي شاه به مقاومت در برابر انگليس و حتي روسيه (2) از سوي ايشان به منظور جدا كردن روشنفكران داخلي از وابستگي و قطع كردن عقبه و پشتيباني آنها بود.
2. علاوه بر اين به نظر شيخ فضلالله نوري، مشروطيت و لوازم آن، چون ناشي از روح مدنيت غربي بود، اساس نظم سنتي جامعه را بهم ميزد و در حدّ بدعت در جامعه اسلامي بود. نظام سلطنتي ايران، (عليرغم اشكالات وارد بر آن و بيقانوني و ناحسابي دولت، (3) چون در كشور ريشه تاريخي و فرهنگي و در برخي موارد مذهبي داشت) بهتر از تأسيس جديدي مانند مشروطيت بود كه منشأ آن اومانيسم غرب و
ــــــــــــــــــــــــــــ1. همان، صص 261 ـ 2.
2. همان، ص 220 ـ 1، نامه شيخ به مشيرالسلطنه (صدراعظم) بعد از ملاقات وزراي مختار دو قدرت استعماري.
3. همان، صص 261 ـ 2.
[121]تلقي جديد غرب نسبت به انسان، جهان و هستي بود.
3. شيخ شهيد، جعل قانون را مختص خدا (نه وكلاي مجلس) ميدانست و مجلس به عنوان مقننه را منافي خاتميت و كمال دين ميشمرد و معتقد بود فقط طبيعيون و منكرين مبدأ و معاد با وجود قانون الهي، دست به قانون گذاري ميزنند. البته وي تصريح داشت كه اگر منظور از مجلس تدوين مقررات و تنظيم آيين نامه براي امور دولت در مسايل جزئي باشد، ايراد ندارد; ولي امور شرعيه عامه مثل احكام قضايي، جزايي، حدود و قصاص،... مربوط به ولايت و نيابت است و در اختيار فقها و مجتهدين است. (1)
4. شيخ فضلالله نوري قانون اساسي را به دليل وجود مواد خلاف حكم صريح اسلام، ضلالت نامه ميخواند و معتقد بود كه در آن 20 مطلب مخالف حكم صريح اسلام (2) وجود دارد. از اين نظر معتقد بود كه محال است كشور اسلامي با قانون اساسي مشروطه اداره شود و ناگزير پس از مدتي بايد اسلام را حذف كنند تا قابليت اجرا پيدا كند و اين چيزي بود كه مشروطه طلبان همواره ميگفتند: ممكن نيست مشروطه منطبق شود با قواعد الهيه و اسلاميه و با اين تصحيحات و تطبيقات دول خارجه ما را به عنوان مشروطه نخواهد شناخت. (3) برهمين اساس شيخ شهيد حكم ارتداد مشروطه طلبان را صادر كرد.
به طور مختصر، برخي مسايل موجود در قانون اساسي مثل مساوات و تساوي حقوق افراد، آزادي قلم و بيان و حريت مطلقه، قوانين كيفري وجزايي، اعتبار رأي اكثريت و تفكيك قواي سه گانه به نظر شيخ فضلالله نوري با احكام اسلامي منافات داشت و بر همين اساس، خودش يك نسخه اصل و مطابق شرع قانون اساسي را تهيه كرده بود و از مجلس ميخواست كه همين اصلاحات در قانون اساسي درج و
ــــــــــــــــــــــــــــ1. در اكثر شمارههاي روزنامه و مكتوبات باقيمانده از وي به اين موارد اشاره شده است. رجوع شود به محمد تركمان، پيشين، ج 1و 2.
2. همان، ص 114 ـ 101، متن سوال و جواب از شيخ شهيد در مورد دلايل موافقت اوليه و مخالفت ثانويهاش با مشروطيت.
3. همان، ص 104.
[122]ثبت شود كه مشروطه خواهان هم ميگفتند با اين اصطلاحات، ديگر بيگانگان ما را مشروطه نخواهند شناخت.
با اين كه در آن شرايط هنوز ماهيت فرهنگ و مدنيت جديد غربي براي بسياري از بزرگان روحاني روشن نبود، درك عميق شيخ شهيد از مانعة الجمع بودن شريعت با بسياري از موازين مدينه غربي، جبهه نظري نويني در تاريخ انديشههاي معاصر كشورمان گشود كه هنوز هم پابرجاست.
اما آنچه هرگز به جايي نرسيد، فرياد شيخ فضلالله نوري بود كه در فضاي مسموم و غوغاسالار آن روز و در كرناي شعارهاي آزادي بيان محو شد و در بين توده مرعوب و وحشت زده، پذيرش نيافت و وي به عنوان مخالف آزادي و مشروطيت و حامي استبداد تخطئه شد و ديدگاهش تا سالهاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي فرصت بروز نيافت. اقليت روشنفكر ليبرال مسلك وابسته به انگليس با جوسازي و سحر و افسون، و تهديد و ارعاب، و تهمت و افترا به سركوب مخالفين و يا ساكت كردن آنها پرداختند و با همين شيوه، زبان اكثريت توده را در كام فرو بستند و سرانجام با اعدام قهرمان مشروعه خواهي، از اكثريت ناآگاه زهرچشم گرفتند.
بر اين اساس، اعدام شيخ فضلالله نوري به اتهام دفاع از مشروطه بود و نه مخالفت با مشروطه و به تعبير جلال آل احمد، او به عنوان مدافع حاكميت تشيع اسلامي بالاي دار رفت. (1) شيخ شهيد به عنوان مظهر مقاومت شريعت اصيل در برابر تهاجم صورت تمدن غربي در روز تولد حضرت علي (عليه السلام) به دار آويخته شد و همه مستبدين و فراماسونها سهم خود را از قدرت سياسي بردند و جريان ديني را به طور كامل از صحنه حذف كردند.