مارکسیسم و حزب توده

مارکسیسم و حزب توده مارکسیسم ـ لنینیسم یکی از جریانهای فکری است که به موازات ناسیونالیسم و ملیگرایی، در عرصه مبارزات سیاسی ـ اجتماعی ایران نقش ایفا کرد. شکست لیبرالیسم و سکولاریسم در ایران و نیز استبداد و بیعدالتی حاکم بر جامعه، در بروز و ظهور این ایدئول

ماركسيسم و حزب توده

ماركسيسم ـ لنينيسم يكي از جريانهاي فكري است كه به موازات ناسيوناليسم و مليگرايي، در عرصه مبارزات سياسي ـ اجتماعي ايران نقش ايفا كرد. شكست ليبراليسم و سكولاريسم در ايران و نيز استبداد و بيعدالتي حاكم بر جامعه، در بروز و ظهور اين ايدئولوژي مؤثر افتاد و موجب نيرو گرفتن جريانهايي شد كه به منظور

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان، ص 213.

[211]

حل مشكلات سياسي ـ اقتصادي جامعه، در پي راه حلهاي تندروانه، خشن و براندازانه بودند. اين مكتب فكري جديد از سوي جوانان پر شور و روشنفكران عدالتخواه مطرح شد كه تحت تأثير ماركسيسم ـ لنينيسم و با مقايسه پيشرفتهاي علمي و صنعتي غرب با عقبماندگي ايران، حركتهاي چپگرايانه را در ايران پايهگذاري كردند. (1)

گرچه سرخوردگي از ليبراليسم و ناسيوناليسم و ديكتاتوري رضا خان محرك اين جريان بود، اما مبلغان اين افكار، از همان ابتدا با حربه آزادي، ـ به قول خود ـ به انتقاد و مبارزه عليه ارتجاع و اشرافيت دست زدند و جرايد آنها به آخوند بازي و كهنه پرستي نيز حمله كرد و آنها را انگلوفيل ناميد (2) و به اين ترتيب ماهيت ضد مذهبي خود را نيز آشكار ساختند.

در شرايط خلأ ايدئولوژيك و انحصار ايدئولوژي ليبراليستي، ماركسيسم به عنوان يك ايدئولوژي انقلابي مطرح بود (3) و همسايگي شوروي با ايران و حمايت علني از اين جريان، موجب ميشد كه جريان مذكور سعي كند به شيوههاي مختلف درصدد تغيير جامعه ايران و ايجاد نظامي سوسياليستي بر آيد. به اين لحاظ، آنها ضمن نفي ارزشهاي جامعه اسلامي و خرافاتي دانستن برخي از آنها، در جستجوي جامعهاي سوسياليستي مشابه شوروي بودند و افكار مادّي و الحادي را تبليغ ميكردند. (4)

حزب توده، مشكل عقب ماندگي ايران را ناشي از ساخت اقتصادي سرمايهداري جهاني ميدانست كه موجب تسلّط قدرتهاي امپرياليستي بر ايران و تبعيت ايران از آنها شده بود. بر همين اساس، حزب با ارايه تحليلي اقتصادي، مشكل جامعه را ناشي از بحران سرمايهداري جهاني دانسته و طبقه كارگر و دانشجو را به تشكيل جبههاي

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. منوچهر محمدي، پيشين، ص 77.

2. ملك الشعراي بهار، پيشين، ج 1، صص 24 و 133.

3. منوچهر محمدي، پيشين، ص 106.

4. همان، صص 78 ـ 76.

[212]

عظيم و ضدّ امپرياليستي، براي مقابله با امپرياليسم و ارتجاع فرا ميخواند. (1)

ارگانهاي تبليغي حزب توده، حزب را متشكل از عناصر آزاديخواه ايران و بزرگترين ضامن دمكراسي در ايران (2) ميناميدند كه طرفداري از آزادي فكر و عقيده را وجهه همّت خود ساختهاند. به اين لحاظ، حزب توده، خود را محافظ مشروطيت و به عبارتي حزب مشروطه طلب دمكرات معرفي ميكرد (3) و در مورد تبعيت از قانون اساسي داد سخن داشت و همواره اتهام مخالفت با مشروطه را رد ميكرد. برخي معتقدند حزب توده با رهنمودهاي سفارت شوروي و با توجه به اتفاق نظر شوروي و انگليس در اوايل دهه 1320، يك برنامه اصطلاحات اقتصادي ـ اجتماعي را در چارچوب قانون اساسي مشروطه اختيار كرده بود (4) و در قالب قانون اساسي مبارزه ميكرد. به همين علت در كابينه ائتلافي قوام نيز سه وزير و در مجلس هشت كرسي نمايندگي داشت. البته در كنار اين مواضع اعتدالي، حزب توده بر مواضع ـ شورويپسندانه ـ خود تأكيد داشت و خود و سياستهايش را در خدمت اهداف و منافع شوروي به عنوان اولين خاستگاه سوسياليسم قرار ميداد. در واقع حزب توده خود را مدافع جبهه دمكراسي، (5) تحت قيادت و رهبري شوروي ميدانست و منافع مشروع دولتهاي بزرگ را محترم ميشمرد. (6)

با اين كه حزب توده به لحاظ سازماني و تشكيلاتي قويترين جريان بود، (7) در تأثير گذاري بر روند تحولات سياسي ـ اجتماعي ايران، ناموفقتر از جريانهاي ديگر بود و منشأ اثري نشد. اين عدم موفقيت، ناشي از كاستيها و نقاط ضعف ذاتي حزب بود كه موجب شد پس از كوتاي 28 مرداد و به دنبال ضربات سنگين سال 1334، از

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. روزنامه مردم، ارگان حزب توده، دوره هفتم، سال اول، ش 1، 23/12/58.

2. رهبر، ارگان حزب توده، ش 829، 10/7/1325، ص 1.

3. همان، ش 257، 3/1/1323، ص 1.

4. ناصر ايراني، بحران دمكراسي در ايران و دوازده مقاله ديگر (تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1373)، صص 4ـ63.

5. احسان طبري، الفباي مبارزه (بي م: بي نا، 1357)، صص 50 ـ 49.

6. نامه مردم، ش 1، دوره 5، 5/10/1325.

7. صادق زيباكلام، پيشين، ص 219.

[213]

هم بپاشد و ديگر به دوران اقتدار گذشته باز نگردد.

ماهيت الحادي و اساس مادي حزب توده با طبيعت جامعه ايران و اعتقادات مذهبي مردم در تضاد بود (1) و هيچ سنخيت و پايگاه فرهنگي و مقبوليت مردمي نداشت و كساني هم كه در ايران به دنبال گرايشهاي ماركسيستي بودند در اصل به دنبال اصلاحات سياسي ـ اجتماعي، به اين مرام روي آورده بودند و بيشتر جنبههاي ظلمستيزي ماركسيسم مورد نظرشان بود. به همين دليل، از طرح و تبليغ مباني عقيدتي الحادي آن، يا بياطلاع بودند و يا بر اساس ملاحظات مذهبي از طرح آنها خودداري ميكردند. (2)

اين عوامل، به اضافه قدرت مطلقه و خفقان آور حكومت و موج قلع و قمع حزب توده و نيز مجموعه عملكرد ضعيف و بي تحركي و سياست تسليم طلبانه آن در مقابل كودتاي 28 مرداد، سبب شد كه حزب توده محبوبيّت خود را در ميان روشنفكران و جريانهاي راديكال از دست بدهد (3) و چراغ آن به افول گرايد.




| شناسه مطلب: 79763