جریان فکری سلطنت ایرانشهری
جریان فکری سلطنت ایرانشهری این جریان، اساساً سلطنت طلب است و نباید در اینجا مطرح شود، چرا که یکی از پایههای اصلی اندیشه انقلاب (نفی نظام موجود) را فاقد است; اما به لحاظ تأثیری که این جریان فکری، در واکنش جریان اسلام فقاهتی ـ ولایتی دارد، بررسی آن هم ضرور
جريان فكري سلطنت ايرانشهري
اين جريان، اساساً سلطنت طلب است و نبايد در اينجا مطرح شود، چرا كه يكي از پايههاي اصلي انديشه انقلاب (نفي نظام موجود) را فاقد است; اما به لحاظ تأثيري كه اين جريان فكري، در واكنش جريان اسلام فقاهتي ـ ولايتي دارد، بررسي آن هم ضروري است. اين جريان فكري، ضمن تبليغ و ترويج انديشه سلطنت ايرانشهري، در صدد يافتن مباني مشروعيت تاريخي و فرهنگي براي سلطنت بود و درعين حال، برخي فروعات و نتايج دمكراتيك عصر جديد را قبول داشت و در اصول و فروع خود دچار تناقض بود.
اين جريان فكري كه ريشه در تاريخ ايران دارد، دولت مستقر را در اختيار داشت و هيچگاه نيازي به تأمل نظري و باز انديشي در مباني خود نميديد. به طور كلي در دوره قبل از كودتاي 28 مرداد، اين جريان فكري به نوعي همزيستي با جريان اسلامي رسيده بود و جريانهاي فكري ـ مذهبي و اسلامي، به لحاظ مقابله با ايدئولوژيهاي مادّي و الحادي بيگانه و ضرورت وحدت ملت در برابر بيگانكان، به مباني آن خدشه
[224]اساسي وارد نميكردند; بدين لحاظ، انديشه سلطنت ايرانشهري در دورههاي ماقبل 1332، تنها با مستلزمات دمكراتيك عصر جديد مواجه بود و حتي به پذيرش برخي از نتايج و فروعات آن تن داده بود و از سوي انديشه اسلامي مورد تحدّي واقع نشده بود.
در دوره بعد از كودتاي 28 مرداد، و تجربه تلخ ائتلاف مليّون و مذهبيّون و نيز بحران نظري و شكست علمي ناسيوناليزم، جريان فكري اسلام فقاهتي ـ ولايتي و جناحهاي مذهبي به محو آثار و بقاياي جريان ملّيگرايي پرداختند (1) و اساس آن را تخطئه كردند. جريان فكري سلطنت ايرانشهري كه با موج احياي اسلام مواجه بود و در سالهاي دهه 1330 به تثبيت داخلي و پشتوانه خارجي خود مطمئن شده بود، از دهه 1340 به بعد توجه به فرهنگ پيش از اسلام را از سرگرفت و به كندوكاو در ميراث تاريخي و تهيه پشتوانه فرهنگي و تاريخي براي حق سلطنت پرداخت; (2) برگزاري جشنهاي 2500 ساله، به طور دقيق بدين منظور بود كه تاريخ ايران را به دوران باستاني پيش از اسلام پيوند دهند. (3)
در چنين شرايطي، ضرورت ديگري پيدا شد كه سلطنت، مورد هجوم نظري و فكري جريان اسلام فقاهتي ـ ولايتي قرار بگيرد. بدين لحاظ است كه ميبينيم از اواسط دهه 1340، در اساس سلطنت خدشه وارد ميشود و براي نخستين بار در تاريخ جديد ايران، علماي مذهبي به محكوم سازي صريح تمدن پيش از اسلام ميپردازند. (4) شهيد مطهري، برجسته ترين متفكّر ايراني است كه مباني تاريخي ناسيوناليزم فرهنگي ايران را زير سؤال برد.
همان طور كه گفته شد، اين جريان فكري، حافظ وضع موجود است و جنبه سلبي ندارد; اما نقطه قوت آن در مقابل دو جريان فكري ديگر، داشتن مباني تاريخي و فرهنگي و خلوص ايدئولوژيك است، اين جريان به دليل دراختيار داشتن قدرت، در طول زمان درصدد باز توليد فرهنگي و تطبيق خود با شرايط جديد برنيامد و با حفظ مباني فكري
ــــــــــــــــــــــــــــ1. حميد عنايت، پيشين، ص 216.
2. منوچهر محمدي، پيشين، ص 216.
3. همان، ص 68.
4. حميد عنايت، پيشين، ص 216.
[225]خود، برخي فروعات و نتايج عصر جديد را نيز تقليد گونه اقتباس كرد و به همين دليل دچار تناقض در اصول و فروع بود. بدين لحاظ، با وجود ريشه تاريخي ـ فرهنگي و در برخي موارد مذهبي و نيز مقبوليت نسبي اجتماعي، راه به جايي نبرد.