جریان فکری فقاهتی ـ ولایتی

جریان فکری فقاهتی ـ ولایتی این جریان فکری، جریان دایمی و همیشگی تفکر در ایران اسلامی بوده است; و در جامعه شیعی و مذهبی، جز ایننمیتوانست باشد، منتها این جریان، خود را مطابق زمان و شرایط نشان میداد. این جریان از همان ابتدای ورود تجدّد به ایران، از خود واکن

جريان فكري فقاهتي ـ ولايتي

اين جريان فكري، جريان دايمي و هميشگي تفكر در ايران اسلامي بوده است; و در جامعه شيعي و مذهبي، جز ايننميتوانست باشد، منتها اين جريان، خود را مطابق زمان و شرايط نشان ميداد. اين جريان از همان ابتداي ورود تجدّد به ايران، از خود واكنش نشان داد و به مقابله فكري و نظري با آن پرداخت و در مقابل جريانهاي مادي و غيرمذهبي، از تماميت و جامعيت اسلام دفاع كرد. اين جريان فكري، علل عقب ماندگي ايران را نه در پيروي از ارزشهاي فرهنگي اسلام، بلكه در رها كردن آنها ميدانست و معتقد بود كه جوامع اسلامي، و از جمله ايران، ضمن حفظ ظاهر اسلام، آن را از محتوا و جوهر ارزشهاي واقعي و اصلي خالي كردهاند و بدين لحاظ تنها راه رستگاري و نجات جامعه، بازگشت به اسلام واقعي است. (1)

جريانهاي فكري قبل از 1332، تمام همّ و غمّ خود را متوجه عقب ماندگي ايران كرده، اسلام را مايه عقب ماندگي ميشمردند و درصدد نوسازي ايران براي ورود به عصر جديد بودند; ولي جريان اسلام فقاهتي ـ ولايتي، از همان ابتدا درصدد نفي و ردّ اين اتهام برآمد و تمام سعي و تلاش خود را صرف تعليم و تربيت ديني و معنوي، و حفظ ديانت و معنويت در جامعه كرد. با وجود اين، اين جريان فكري تا مقطع 1332، جرياني كمرنگ و انفعالي بود و در مقابل تسلّط و غالبيت انديشههاي مادي و غير مذهبي، كار ايجابي نكرد و چون عصر جديد و ايدئولوژي متعاقب آن را در مقابل اسلام و در واقع آلترناتيو اسلام ميدانست، در مقابل آن موضع دفاعي گرفت; نه قصد رقابت با ايدئولوژيهاي عصر جديد را داشت و نه ميخواست وارد نزاعهاي عصر جديد شود، بلكه نهايت سعي و تلاش علمي و عملي خود را براي حفظ دين و تمهيد

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. منوچهر محمدي، پيشين، ص 78.

[226]

مقدمه و تجديد عهد ديني (در جهاني كه همه راهها به نفي ديانت ختم ميشد) به كار انداخت. (1) بدين لحاظ، برخي معتقدند كه معارضه جويي غرب در برابر توانمندي و كارآيي اسلام، يك عامل تحرك مسلمانان و بخصوص ايرانيان، براي پرداختن به انديشه و تفكرات اصيل اسلامي بوده است. (2)

امّا در مقطع بعد از كودتاي 28 مرداد كه عصر بن بست و بحران انديشهها و ايدئولوژيهاي غيرمذهبي است، جريان اسلام فقاهتي ـ ولايتي كاملاً نمود مييافت و به يك جريان فكري غالب و مسلط تبديل ميشد. و ضمن خروج از موضع تدافعي، دست به ابتكار زد و اسلام را به عنوان كليّتي فكري، اخلاقي، حقوقي، سياسي، اقتصادي، و اجتماعي كه پاسخگوي مشكلات و مسايل سياسي و اجتماعي جديد است، مطرح نمود.

جريان را بدان علّت فقاهتي ـ ولايتي نام نهادهايم كه تداوم انديشه اجتهادي و اصولي شيعه است و منظور ما از آن، تأكيد بر تماميت و جامعيت اسلام در همه ابعاد آن و تعبير ديگري از اسلام ناب محمّدي (ص) است. تجربيات ناموفق گذشته، بخصوص انقلاب مشروطه و جنبش ملّي شدن نفت، شكي باقي نگذاشته بود كه تا حركتي اساسي و بنيادي (نه رفرميستي) به منظور قطع ريشههاي فساد و برقراري نظامي نوين بر پايه ارزشها و ايدهآلهاي خودي صورت نگيرد، نتيجهاي نخواهد داشت. (3) بدين لحاظ، جريان اسلام فقاهتي ـ ولايتي در مقابل راه حلهاي سياسي و انقلابي مبارزه عليه رژيم، به فعاليتهاي فكري ـ فرهنگي روي آورد و با اهتمام به تربيت و آموزش مردم، به دنبال ايجاد تحوّلي اساسي تر در جامعه رفت. مبناي فلسفي تفكر اين جريان آن بود كه براي ايجاد تحوّل در جامعه و تغييرهاي مطلوب در حكومت، نميتوان به تغييرات روبنايي سياسي دل خوش كرد; بلكه بايد انسان و جامعه را از درون متحول كرد و از نو ساخت تا جامعه به طور اساسي اصلاح شود.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. رضا داوري، دفاع از فلسفه،، ص 27.

2. حميد عنايت، پيشين، ص 197.

3. منوچهر محمدي، پيشين، ص 84.

[227]

از نظر اين جريان، مشكل اصلي ايران، ناشي از تخريب فرهنگي و نابودي مباني آموزش اسلامي بود و اين مشكل تنها با احياي مجدّد فرهنگ اسلامي و تغيير سيستم آموزش قابل حل بود. بدين لحاظ، راه حل اين جريان فكري، ساختن فرد و جامعه از درون و بازگشت به خويشتن (سلاح فرهنگي و نه مبارزه مسلحانه يا سياسي) بود تا بدين طريق، مردم از درون آماده پذيرش انقلاب شوند. بر همين اساس در سالهاي دهه 1330، اين جريان فكري يك دوره تأمل نظري و سازندگي فردي (1) را پشت سر ميگذارد و عمده تلاشش، صرف تعليم و تربيت ديني و معنوي و تربيت شاگردان برجسته ميشود. (2)

از آنجا كه مشكل، مشكل فرهنگي بود، از زوال و انحطاط و پالايش اخلاقي و اجتماعي بحث ميشود و امام خميني (رحمه الله) تعريف جديدي از سياست اسلامي ارايه ميدهد كه عبارت است از : تكيه بر اخلاقيات در حل معضلات اجتماعي. در شرايطي كه هريك از جريانهاي فكري موجود در ايران، راهي عملي و عيني و قابل دسترسي براي مبارزه با رژيم ارايه ميدادند، اين جريان فكري به اصلاح فردي و تهذيب اخلاقي و ساختن فكر فردي ميپرداخت و آن را مبناي تحولات اجتماعي ميدانست. اين نحوه تفكر بشدت ملهم از آيه شريفه انّ الله لا يغيّر ما بقوم حتي يغيّروا ما بانفسهم (3) است كه تحول درون و ساختن فرد را اساس تحول جامعه و تاريخ ميداند. بدين لحاظ بود كه جريان فكري اسلام فقاهتي ـ ولايتي با طرح انديشه بازگشت به اسلام راستين، به تزكيه و تعليم فردي و آموزش مباني فكري و فرهنگي اسلام پرداخت. مفروض اين جريان، آن بود كه براي ساختن جامعه سالم و آرماني، بايد فرد سالمي با فكر و انديشه سالم ساخته شود.

وقتي كه وارد دهه 1340 ميشويم (دههاي كه عرصه حضور انديشهها و جريانهاي متنوع فكري است)، جريان اسلام فقاهتي ـ ولايتي با پشتوانه فرهنگي و معنوي خود و با دستاني پر به ميدان ميآيد و اندوختههاي خود را در معرض افكار عمومي قرار

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. انتشاراتصدرا،سيريدر زندگانياستاد مطهري (تهران:صدرا، چاپسوم،1372)،مقدمههاشميرفسنجاني،ص 12.

2. رضا داوري، پيشين، ص 12.

3. سوره رعد، آيه 11.

[228]

ميدهد. اين جريان فكري، در چارچوب احياي اسلام، چشمانداز جديدي از سياست اسلامي ارايه ميدهد; به نحوي كه اسلام به روشني در تحولات جامعه نمود مييابد و همين سياست جديد اسلامي، طليعه انقلاب اسلامي ميشود. شرايط سياسي، اجتماعي، داخلي و بينالمللي در ابتداي دهه 1340، در ارزيابي و جمع بندي اين جريان فكري مؤثر ميافتد و به عنوان يك كاتاليزور و متغير واسطهاي، روحانيت شيعه را به يك تحول اساسي در گفتمان سياسي (Political Discourse) رهنمون ميشود.

روحانيت شيعه، در اين مقطع با پشتوانه كار فكري و معنوي خود و با جمع بندي از شرايط سياسي، اجتماعي، داخلي و بين المللي، به اين موضع اساسي تكيه داد كه براي اجراي احكام اسلامي و تثبيت حاكميت اسلامي، بايد همانند يك حزب سياسي مبارزه كند و با درانداختن طرحي نو، قدرت سياسي را مستقيماً و بالاستقلال به دست گيرد; به عبارت ديگر، عمل كردن در چارچوب نظام مستقر به عنوان گروه ذينفوذ، و يا همكاري و شراكت با جريانهاي ملّي و روشنفكري، از دستور كار خارج شد و هدف اول و آخر، كسب قدرت و تشكيل حكومت از جانب فقها قلمداد شد و با اشاعه اين تفكر در جامعه و آماده شدن مردم، امام خميني (رحمه الله) طرح نظام ايده آل را ارايه داد.

به نظر ما، وجه تمايز اصلي انقلاب اسلامي از انقلاب مشروطيت و ساير جنبشهاي سياسي معاصر ايران، در همين نكته نهفته است، به ديگر سخن، اين جريان فكري در مقابل انديشهها و جريانهاي ديگر كه يا در اصول و مبادي نظري و يا در فروع و نتايج دچار نقصان و كاستي بودند، نظريه جديد و جامعي ارايه داد كه مبادي فلسفي و نظري جامعه را در نتايج و مسايل سياسي ـ اجتماعي بازتاب ميداد. اين نظريه جامع، مباني فرهنگي ـ تاريخي و سنتي ـ مذهبي جامعه را با مستلزمات عصر جديد پيوند ميداد و در حدّ خود طرح نويني بود. در فصل بعدي به طور مفصل به طرح نظري جريان فقاهتي ـ ولايتي براي انقلاب اسلامي ميپردازيم.

[229] [230]


| شناسه مطلب: 79770