گفتار اول : تأمل نظری و فلسفی

گفتار اول : تأمل نظری و فلسفی یکی از شاخصهای اصلی اندیشه انقلاب اسلامی تأمل نظری و فسلفی بود و همان گونه که گفتیم بدین معناست که برای حل معضلات اجتماعی راه حلهای نظری و فرمول تئوریک ارایه شود. به عبارت دیگر معضلات اجتماعی قبل از این که مشکلی اجتماعی و س

گفتار اول : تأمل نظري و فلسفي

يكي از شاخصهاي اصلي انديشه انقلاب اسلامي تأمل نظري و فسلفي بود و همان گونه كه گفتيم بدين معناست كه براي حل معضلات اجتماعي راه حلهاي نظري و فرمول تئوريك ارايه شود. به عبارت ديگر معضلات اجتماعي قبل از اين كه مشكلي اجتماعي و سياسي باشند، معضلاتي فلسفي هستند كه بايد در حوزه تفكر و نظر حل شوند تا اين پاسخهاي نظري و فلسفي بعداً در حوزه سياسي و اجتماعي به مرحله عمل در آيند; يعني مشكلاتي كه در جامعه وجود دارد، ريشه آنها در جاي ديگري غير از جامعه بايد جستجو شود.

در واقع اين شاخص مبيّن نفي برداشتهاي جامعه شناختي و سياسي از مشكلات جامعه و تأكيد بر برداشتهاي فلسفي و كلامي از مشكل جامعه است و در اين بخش ميخواهيم اين شاخص را در تفكر جريان فقاهتي ـ ولايتي جستجو كنيم و ببينيم براي حل معضلات جامعه چه راهحل نظري ارايه ميدهد و آن را در عرصه اجتماعي چگونه به اجرا ميگذارد؟

دوره سازندگي فردي

مبناي فلسفي و نظري تفكّر جريان فقاهتي ـ ولايتي آن بود كه براي ايجاد تحوّل و تغيير مطلوب در حكومت نميتوان به تغييرات روبنايي سياسي دل خوش كرد; بلكه انسان و جامعه را بايد از درون متحوّل كرد و از نوساخت تا جامعه بهطور اساسي اصلاح شود. ساختن فرد و جامعه از درون، و بازگشت به خويشتن، وسيلهاي بود تا

[235]

مردم از درون آماده پذيرش انقلاب شوند. برهمين اساس در سالهاي دهه 1330 اين جريان فكري، يك دوره تأمل نظري و سازندگي فردي (1) را پشت سر گذاشت و عمده تلاشش صرف تعليم و تربيت ديني و معنوي و تربيت شاگردان برجسته شد. (2)

اين جريان فكري برخلاف جريان اسلامي قبل از 1332 كه بيشتر درگير مبارزه سياسي ـ اجتماعي و حضور و نفوذ در عرصه سياست و دولت بود، بيشتر به كار فكري و فرهنگي و ساختن بنيادهاي نظري پرداخت و تنها پس از اطمينان از بنيان فكري و نظري خود بود كه به مبارزه عملي در صحنه سياسيـ اجتماعي روي آورد.

كار فكري و نظري اين جريان از اواسط دهه 1320 شروع ميشود و در طول دهه 1330 ادامه مييابد تا اين كه در دهه 1340 با مبارزه سياسيـ اجتماعي توأم ميشود و تا پيروزي انقلاب اسلامي تداوم پيدا ميكند.

امام خميني (رحمه الله) كه در شرايط حسّاس سياسي دهه 1320، دهه پنجم عمر خود را ميگذراند، تحت زعامت آيتاللّه بروجردي (رحمه الله) به تدريس و تربيت شاگرد مشغول است و افكار علمي و اصلاحي خود را به مريدانش القا ميكند. امام در دهه 1330، دوره دوم و سوم درس خارج اصول فقه خود را به پايان ميبرد. در دوره دوم اين درسها، حدود 200 طلبه فاضل شركت ميكردند و در دوره سوم كه تا سال 1339 طول كشيد، بيش از 500 طلبه كه برخي از آنها تحصيلات دانشگاهي و دبيرستاني داشتند، در درس امام (ره) حاضر ميشدند. (3) امام طيّ همين درسها و بحثها، طرحهاي اصلاحي و انقلابي خود را به شاگردانش ميدهد; و عجيب نيست كه ميبينيم آنها بعدها شالوده نهضت اسلامي را تشكيل دادند و در صف مقدّم انقلاب قرار گرفتند كه يكي از آنها شهيد مطهري است.شهيد مطهّري كه روحاني جواني است، تا سال 1331 بر اندوختههاي علمي و معنوي خود ميافزايد و همراه شهيد بهشتي و ديگر دوستان و همفكران خود ـ كه

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. انتشارات صدرا، سيري در زندگاني استاد مطهّري، مقدمه هاشمي رفسنجاني، ص 12. 2. رضا داوري، دفاع از فلسفه، ص 12. 3. سيد حميد جاويد موسوي (جمعآوري)، پيشين، صص 8 ـ 207، مصاحبه شهيد بهشتي. [236]

جزو شاگردان برجسته امام خميني (رحمه الله) بودند ـ تصميم ميگيرند علاوه بر درسهاي حوزه، برنامه مطالعاتي خاصي براي افزايش آگاهي و اطلاعات علمي خود، در روزهاي تعطيل تنظيم كنند; و بدين لحاظ، شاخههاي مطالعاتي (فلسفه ماترياليستي، اسلام و اديان ديگر، تفسير و اخلاق، فلسفه تاريخ) تشكيل ميدهند كه شهيد مطهّري و شهيد بهشتي در شاخه فلسفه ماترياليستي كار ميكردند. (1)

به عبارت ديگر، احياي فكر اسلامي در ايران، از همين سالها شروع ميشود و كم كم با تغيير شرايط سياسي و بينالمللي و راه افتادن حوزه علميه قم و تجديد حيات روحانيت، فكر اسلامي نضج ميگيرد. در اين سالها كه عصر تحكيم حوزه علميه قم به رهبري آيتالله بروجردي (رحمه الله) و توسعه روحانيت در سراسر ايران بود، عمده تمركز آيتاللّه بروجردي (رحمه الله) و حوزه علميه قم، روي فعّاليتهاي فكري و فرهنگي بود. آيتاللّه بروجردي (رحمه الله) براي تحكيم مباني فكري اسلامي، همه توانش را در طول دوره مرجعيت خود (1340 ـ 1325) صرف امور فرهنگي كرد تا ضعف و كمبودهاي ناشي از دوره رضاخان را جبران كند.در سالهاي پاياني دهه 1320، علاّمه طباطبايي (قدس سره) هم به قم ميآيد و درس تفسير و جلسات هفتگي اصول فلسفه و روش رئاليسم را براي جمعي از فضلا تدريس ميكند (2) كه شهيد مطهّري و شهيد بهشتي از برجستهترين شاگردان اين كلاسها بودند. بحثي را كه علاّمه طباطبايي بين سالهاي 33 ـ 1329 در فلسفه شروع ميكند، بهلحاظ پايهريزي بنيادهاي فلسفي و فكري، به قدري مهم است كه يكي از پايههاي انقلاب اسلامي محسوب ميشود.

استاد مطهّري: شهيد مطهّري كه پرورده فكري امام خميني (رحمه الله) و علاّمه طباطبايي (قدس سره) است، بسياري از مباحث فلسفي علاّمه را در حوزههاي اخلاق و اجتماع و سياست، شرح و بسط ميدهد و انديشه جديدي را مطرح ميكند. (3) وقتي شهيد مطهّري بنا به ــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان، صص 117 ـ 116، مصاحبه واعظزاده. 2. علي دواني، خاطرات من از استاد شهيد مطهّري، چاپ اوّل (تهران: صدرا، 1372)، صص 17 ـ 18. 3. در صفحات بعد، در مورد انديشههاي شهيد مطهّري بحث خواهد شد. [237]

مقتضيات خاص، در سال 1331 به تهران مهاجرت ميكند، در عرض دو سال، مقدمّه و شرح و پاورقي جلد اوّل و دوّم اصول فلسفه و روش رئاليسم را به اتمام ميرساند و سال بعد هم عضو هيأت علمي دانشكده الهيات ميشود. (1) از آن زمان بهمدّت 20 سال، در كنار تعليم و تدريس در دانشگاه، همزمان در مدرسه مروي و نيز جلسات خصوصي و جلسات هفتگي در منازل افراد، علوم مختلف اسلامي بخصوص فلسفه اسلامي را تدريس ميكند. دوره اقامت استاد در تهران، پربارترين دوره حيات ايشان است و تمامي خدمات ارزنده ايشان از تحقيق و تدريس و تأليف گرفته تا خطابه و وعظ و تبليغ و كوشش در حلّ مشكلات و نابسامانيهاي اجتماعي، در اين دوره است. (2)

شهيد مطهّري در تهران، علاوه بر تدريس و تحقيق، با مجامع اسلامي و روشنفكران مبارز مانند انجمنهاي اسلامي مهندسان، پزشكان و دانشگاهيان آشنا بود و برايشان سخنراني ميكرد. جمع همفكران وي، مانند شهيد بهشتي، شهيد باهنر، آيتاللّه طالقاني (قدس سره) و برخي از روشنفكران مذهبي، با هم جلسهها و نشستهايي داشتند. در دهه 1330، جلسات ماهانهاي تحت عنوان گفتار ماه تشكيل ميشد (3) كه اغلب سخنرانيهاي آن سطح بالا بود. حاصل اين جلسات، تحرير سه جلد كتاب به نام گفتار ماه بود كه با تفكّر و مطالعه زياد تهيّه شده بود; (4) حتّي كتاب بحثي پيرامون مرجعيت و روحانيت نيز مجموعه مقالاتي است برآمده از اين همفكري جمعي، كه در جلسات و گردهماييهاي علمي و مذهبي و با طرح و برنامه مشخّص تدوين شده است. (5)

شهيد مطهّري با اين برنامههاي متراكم و فشرده، بين قم و تهران رفت و آمد ميكرد و ضمن زيارت امام خميني (رحمه الله) و علاّمه طباطبايي (قدس سره) ، حلقه اتّصال و ارتباط مجامع اسلامي و روشنفكري مخالف رژيم با قم بود و با همفكرانش در قم نيز

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. سيري در زندگاني استاد مطهّري، ص 32. 2. همان، ص 33. 3. سيد حميد جاويد موسوي، پيشين، ص 143 (مصاحبه واعظزاده) و ص 219 (مصاحبه شهيد بهشتي); نيز علي دواني، پيشين، ص 25 و سيري در زندگاني استاد، ص 65. 4. علي دواني، پيشين، ص 25. 5. جاويد موسوي، پيشين، صص 220 ـ 219، مصاحبه شهيد بهشتي. [238]

همكاري ميكرد.

در سال 1336 آقاي هاشمي رفسنجاني به همراه جمعي از فضلاي حوزه علميه قم، نشريهاي علمي ـ اجتماعي به نام مكتب تشيع منتشر ميكنند. (1) در سال 1337 نيز مجلّه علمي و ديني درسهايي از مكتب اسلام با همكاري جمعي ديگر از علما و فضلاي حوزه منتشر ميشود (2) كه مقالههايي در زمينه مسايل اسلامي داشت. در همين ايام، شهيد مطهّري، كتاب داستان راستان خود را منتشر ميكند. ايشان در اين كتاب، داستانها و سرگذشتهاي اسلام را به بياني شيوا و شيوهاي بديع مطرح ميكنند.

همكاري و همفكري علما و روحانيون كه شخصيتهاي وزين علمي و اجتماعي بودند، موجب نشر هرچه بيشتر افكار اسلامي ميشد و در شرايطي كه رژيم پهلوي در سالهاي پس از كودتا، مشغول تحكيم مواضع نظامي و پليسي خود و سركوب مخالفان بود، جريان فقاهتي ـ ولايتي در سايه شخصيتهاي متفكّر و انديشمندي همچون شهيد مطهّري و به كمك انتشارات نوپاي مكتب تشيّع و مكتب اسلام، و تلاشهاي استادان و دانشجويان متديّن و طلاّب جوان، فعّاليتهاي سازندهاي را دنبال ميكرد كه آثار اين تلاشهاي فكري در جريان انقلاب اسلامي (در دهههاي 40 و 50) آشكار شد. (3)

مردم با اين تعليمات، نشاط ميگرفتند و با تحليلهاي متناسب با زمان، براي پذيرش مسؤوليت ايجاد نهضت اسلامي آمادگي و پرورش مييافتند. آثار اين كوششهاي فكري، در سال 1341 با شروع مبارزه امام خميني (رحمه الله) تجلّي پيدا كرد.




| شناسه مطلب: 79773