شیوه فرهنگی مبارزه
شیوه فرهنگی مبارزه از نظر جریان فکری فقاهتی ـ ولایتی، امور و شؤون فرهنگی در جامعه اولویت داشت و همین امر، تقدّم تعلیم و تربیت را موجب میشد. بدین لحاظ، جریان فکری مذکور درمقابل راهحلهای سیاسی و انقلابی مبارزه علیه رژیم، (5) به فعّالیتهای فکری و ــــــــــ
شيوه فرهنگي مبارزه
از نظر جريان فكري فقاهتي ـ ولايتي، امور و شؤون فرهنگي در جامعه اولويت داشت و همين امر، تقدّم تعليم و تربيت را موجب ميشد. بدين لحاظ، جريان فكري مذكور درمقابل راهحلهاي سياسي و انقلابي مبارزه عليه رژيم، (5) به فعّاليتهاي فكري و ــــــــــــــــــــــــــــ1. سيري در زندگاني استاد مطهّري، صص 2 ـ 61، مقاله هاشمي رفسنجاني. 2. علل استعفا و كنارهگيري ايشان از حسينيه ارشاد و مسايل و مشكلات آن، در صص 104 ـ 98 كتاب سيري در زندگاني استاد مطهّري، به روايت اسناد و نامههاي ردوبدل شده، درج است. 3. سيري در زندگاني استاد مطهّري، ص 66. 4. همان، صص 12 ـ 13، مقاله هاشمي رفسنجاني. 5. چنان كه پيشتر نيز اشاره شد، جريان اصلاحطلب، به راهحلّ سياسي، و جريان راديكال به راهحلّ انقلابي و مسلّحانه ميانديشيد. [244]
فرهنگي روي آورد و با اهتمام به تربيت و آموزش مردم، در انديشه ايجاد تحوّل اساسيتري بود.از نظر اين جريان فكري، مشكل جامعه، ناشي از تخريب فرهنگي و نابودي مباني آموزش اسلامي بود و اين مشكل تنها با احياي مجدّد فرهنگ اسلامي و تغيير سيستم آموزشي حل ميشد. طيّ تحقيقي كه روي آثار امام خميني (رحمه الله) انجام شده است، اين نكته بخوبي بدست ميآيد كه مشكل اصلي جامعه از ديد ايشان، فرهنگي و معنوي بوده و مشكلات سياسي و اقتصادي چندان مورد توجّه ايشان نبودهاست. (1)
گسترش جنايت، الكليسم، فحشا، بزهكاري و خودكشي بخصوص در دو دهه آخر حكومت شاه، چيزي نبود كهروحانيت از كنار آن بيتفاوت بگذرد. بيبندوباري اخلاقي، جامعه را به مخاطره انداخته بود و تنها چاره آن احترام و بازگشت مجدّد به ارزشهاي اسلامي و اجراي احكام مذهبي بود. برخي، همين مسايل و مشكلات فرهنگي ـ اخلاقي را يكي از عواملي ميدانند كه به ظهور انقلاب اسلامي كمك كرد. (2) تكان و وحشت ناشي از مشاهده فساد اخلاقي رايج در جامعه و خيابانها، و بياعتنايي مسؤولين در مبارزه با مفاسد اجتماعي، بسياري از افراد غير سياسي و غيرانقلابي را نيز به جريان مبارزه ميكشانيد.
از آنجا كه مشكل، مشكل فرهنگي بود، بحث از زوال و انحطاط و پالايش اخلاقي و اجتماعي بهميان ميآيد و امام با سياست و روش اخلاقي ـ فرهنگي خود، به تربيت انسان آرماني ميپردازد. به عبارت ديگر، امام خميني (ره) قبل از هر چيز معتقد به انسانسازي (براي ايجاد انقلاب) بود; از اين رو، تعريف جديدي از سياست ارايه داد كه عبارت از تكيه بر اخلاق در حلّ معضلات اجتماعي بود. ايشان بهطور صريح به طلاّب و روحانيون فرمودند: تا فرصت از دست نرفته، تا دشمن بر همه شؤون ديني و علمي شما دست نيافته، فكري كنيد، بيدار شويد، بپاخيزيد، و در مرحله اوّل در مقام
ــــــــــــــــــــــــــــ 1. غلامرضااورعي، انديشهامامخميني (رحمه الله) درباره تغييرجامعه (تهران: مؤسّسهانتشاراتي سوره،1373)،صص71ـ69. براي مطالعه بيشتر در اين زمينه، به فصل اوّل همين كتاب، صفحههاي 71ـ45، مراجعه كنيد.,"noitulover nainarI fo sesuac larutcurtS" ,naimaharbA dnavrE .. PIREM ,TROPER .6 ِ 521 .pp ,)0891 ,yaM( 78 .oN
[245]تهذيب و تزكيه نفس خود برآييد..... (1)
البته امام (رحمه الله) اعتقاد عميقي به روشي كه در پيش گرفته بود، داشت و به عنوان استراتژي اساسي خود، پذيرفته بود كه تهذيب و تزكيه، مبناي حركت اجتماعي و سياسي انسان است.
برخي معتقدند كه ايشان حتّي در سير مراحل زندگي شخصي خود نيز اين روش را به طور كامل نشان داده است; (2) به عنوان مثال در اوايل زندگي كه بهدنبال توحيد و تحكيم مباني و اعتقادات بود، كتابهاي عقيدتي مانند اسرارالصّلوة، مصباحالهدايه، شرح دعاي سحر و... را نوشت; در اواسط عمر كه مشغول تهذيب نفس و تزكيه و تحلّي، و درپي دوري از رذايل اخلاقي و كسب اخلاق پسنديده بود، كتابهاي اخلاقي و عرفاني مثل كتابالصّلوة، شرح حديث عقل و جهل، اربعين حديث و... را به رشته تحرير درآورد و قلب خود را مخزن اسرار الهي ساخت; و سرانجام در مقام عمل و اقدام سياسي ـ اجتماعي در مسايل جامعه، فقه و اصول و ساير تأليفهاي سياسي ـ اجتماعي خود را نوشت و با رهبري انقلاب كبير اسلامي، معمار يك نظام سياسي اسلامي شد.
در شرايطي كه هر يك از جريانهاي فكري رقيب، راهي عملي و عيني و قابل دسترسي براي مبارزه با رژيم شاه ارايه ميدادند، جريان فكري فقاهتي ـ ولايتي، راه اصلاح جامعه را فرهنگي ارزيابي ميكرد. تحقيق در آثار امام (رحمه الله) ، حاكي از آن است كه ايشان راه اصلاح جامعه را چنين ميدانستند: (3)
1. تبيين و تصريح ارزشهاي اسلامي ازطريق تبليغ و تعليم و رفع ابهام ازاسلام. (4)
2. تقويت فرهنگ اسلامي ازطريق مصونيتبخشي جوانان و تولّي و تبرّي.
3. گسترش ارتباطات و ابلاغ ارزشهاي اسلامي به ديگران ازطريق امر به معروف و نهي از منكر.
4. تربيت و ساختن افراد معتقد به ارزشهاي اسلامي ازطريق بيداري مردم، آشنا
ــــــــــــــــــــــــــــ1. امام خميني (رحمه الله) ، ولايت فقيه و جهاد اكبر (تهران: انتشارات فقيه، بيتا)، ص 183. 2. محمّدحسن رجبي، پيشين، ص 53. 3. مراجعه شود به: غلامرضا اورعي، پيشين، صص 99 ـ 89. 4. امام خميني (رحمه الله) ، ولايت فقيه و جهاد اكبر، صص 2 ـ 151 . [246]
كردن آنها با اسلام و ايجاد يك موج تبليغي و فكري. (1)
5. زيرسؤالبردن نظام موجود با بزرگ كردن ضعفهاي آن و اعتراض دستهجمعي.6. تشكيل سازمانهاي موازي و تشكيل شبهدولت. (2)
7. اخلال در سازمانهاي رسمي دولت ازطريق عدم همكاري و قطع رابطه. (3)
8. تخريب نظام و تسخير قدرت ازطريق قيام مردمي و تغيير زمامداران.
اين شيوه فرهنگي، علاوه بر مباني نظري، از بحث مفهومشناختي جريان فكري فقاهتي ـ ولايتي هم بدست ميآيد; و تمايز بين مفهوم انقلاب اسلامي و اسلام انقلابي در همين راستا ارزيابي ميشود. در تفكّر اين جريان فكري، انقلاب اسلامي يعني انقلابي كه هدف آن اسلام و ارزشهاي اسلامي است و انقلاب و مبارزه، فقط ابزاري براي برقراري ارزشهاي اسلامي است; (4) به عبارت ديگر، مبارزه و انقلاب، هدف نيست، بلكه وسيله است. در حالي كه براي طرفداران اسلام انقلابي، انقلاب و مبارزه هدف است و اسلام وسيلهاي براي مبارزه و بهميدان آوردن انسانها; بدين لحاظ، به آن قسمت از اسلام كه انسان را در مسير مبارزه قرار ميدهد، توجّه و مابقي طرد ميشود. با اين تمايز مفهومشناختي، كه وجه تمايز جريان فكري التقاطي راديكال و جريان فقاهتي ـ ولايتي است، تمايز شيوههاي مبارزه نيز بخوبي قابل توجيه است.
در فرايند انقلاب اسلامي هم ديديم كه با توجّه به شركت وسيع مردم در راهپيماييها و تظاهرات، بر اعمال غيرخشونتآميز تأكيد شد; البتّه نه اين كه توسّل به خشونت نباشد، بلكه انقلابيون برروي تغيير صلحآميز پافشاري ميكردند و خواهان اخراج شاه بدون برخورد مسلحانه بودند. (5) بر همين اساس، انقلاب اسلامي ايران را اوّلين انقلاب عمده جهان سوّم دانستهاند كه از مدل انقلابي مبارزه مسلحانه فاصله گرفت و
ــــــــــــــــــــــــــــ1. همان. 2. همان.
3. همان.
4. مرتضي مطهّري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 45.dlorreJ .. ,neerG noitazilibomretnuoC" ni eht nainarI ,"noitulover PIREM,tropeR .oN 78 ,)0891( .831.p
[247]از حيث ماهيت غيرخشونتآميز و در عين حال راديكالي آن، بينظير بود و مردميترين و فراگيرترين انقلاب در طول تاريخ مدرن ارزيابي شد. (1) در بُعد تاريخي انقلاب اسلامي نيز، مهمترين دگرگونيها در زمينههاي فرهنگي و اخلاقي و تربيتي كلّ جامعه بوده است. بر همين اساس، مرحوم عنايت، انقلاب اسلامي را خطّ پاياني بر دوره غربگرايي بعنوان يك هدف مسلّم حيات فرهنگي، آموزشي و اجتماعي در ايران ميدانست. (2)