شهید مطهّری و نفی التقاط و مادّیگری

شهید مطهّری و نفی التقاط و مادّیگری علاوه بر اندیشه سلطنت ایرانشهری که قدرت مستقر را در اختیار داشت و باید نفی میشد، اندیشهها و جریانهای دیگری نیز بعنوان رقیب جریان فکری فقاهتی ـ ولایتی مطرح بودند که ملّت را به سوی خود فرا میخواندند و جریان فقاهتیـ ولایت

شهيد مطهّري و نفي التقاط و مادّيگري

علاوه بر انديشه سلطنت ايرانشهري كه قدرت مستقر را در اختيار داشت و بايد نفي ميشد، انديشهها و جريانهاي ديگري نيز بعنوان رقيب جريان فكري فقاهتي ـ ولايتي مطرح بودند كه ملّت را به سوي خود فرا ميخواندند و جريان فقاهتيـ ولايتي بايد آنها را نيز نفي و ردّ ميكرد تا بتواند انديشه انقلاب اسلامي را بسازد. بر اين اساس، بخشي از تلاش جريان مذكور در بُعد سلبي انديشه انقلاب اسلامي، صرف خدشه وارد كردن به مباني انديشههاي التقاطي و تفسيرهاي مادي آنها شد كه استاد شهيد مطهّري در اين زمينه نقش درجه اول و برجستهاي داشت.استاد مطهّري، به لحاظ تبحّر و تسلّط در فلسفه و مجموعه علوم اسلامي، و همينطور آگاهي از فلسفه و مكاتب مادّي، با دليل و برهان، مكاتب مادّي و التقاطي را تخطئه ميكرد و در ابطال آنها قلم ميزد. آثار وي و استادش علاّمه طباطبايي (قدس سره) در ايران و شايد در سراسر جهان اسلام درمقابله با مكتب ماترياليسم ديالكتيك، در بالاترين سطح علمي قرار دارد; (2) و اين دو متفكّر بزرگ در حقيقت، فلسفه اسلامي را به جنگ فلسفه مادّي برده و با اين سلاح آن را ابطال كردهاند. كتاب اصول فلسفه و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. مرتضي مطهّري، خدمات متقابل اسلام و ايران (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1354). 2. جاويد موسوي، پيشين، ص 153، مصاحبه واعظ زاده. [258]

روش رئاليسم، در ردّ ماترياليسم و خنثي كردن فعّاليتهاي حزب توده كه در شرايط خاص اواخر دهه 1320 و اوايل دهه 1330 پايه اعتقادي جوانان را تهديد ميكرد، نوشته شد.از خصوصيات عمده شهيد مطهّري، حسّاسيت فوق العاده وي در برابر اسلام و قرآن و حفظ خلوص ايدئولوژيك نهضت اسلامي ايران بود; ايشان كوچكترين انحرافي را كه در برداشت تفسيري، فلسفي، اقتصادي و اجتماعي افراد و جريانها ميديد، (1) عكس العمل نشان ميداد و اين مقابله فكري و قلمي استاد، به پشتوانه احاطه و تسلّطش بر علوم اسلامي بود.بدين لحاظ، نقش شهيد مطهّري در تحكيم بنيان ايدئولوژيك و مباني فكري انقلاب اسلامي كه از شخص ديگري غير از او بر نميآمد، كاملاً روشن است. در شرايط سالهاي دهه 1350 كه تبليغات و كارهاي ايدئولوژيك مسلمانان چپزده (بخصوص سازمان منافقين) گسترده بود و روز به روز جوانان مسلمان به خيل آنها ميپيوستند، شهيد مطهّري با تأليف كتابها و ايراد سخنرانيها و كنفرانسها در مجامع مختلف، ماهيت ماركسيستي سازمان مذكور را آشكار و حتي فكر آنها را به امام (رحمه الله) معرفي نمود و مانع تأييد آنها از سوي امام (در سال 1351) گرديد. (2) اين در حالي بود كه بسياري از علماي روشنفكر و فضلا و محققين اسلامي در قم و تهران و مشهد، خطر التقاط را احساس نميكردند و از كنار آنها بسادگي ميگذشتند و حتّي خيلي از همرزمان مسلمان و مؤمنين صف مقدّم انقلاب اسلامي، آنها را تأييد ميكردند.در شرايطي كه در اواخر دهه 1340 و اوايل دهه 1350، افكار التقاطي و انحرافي و روشنفكرانه حتّي در حوزه علميه قم نيز رواج يافته بود و مسايل اسلامي و آيات قرآن را تحريف و تفسير مادّي ميكردند، (3) شهيد مطهّري با تيز بيني، به انحرافهاي سازمان منافقين پي برد و به مقابله با تفكّر و انديشه آنها پرداخت.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. درگيري و مقابله استاد مطهّري با آريان پور در دانشكده الهيات، زبانزد همه است كه به دليل حفظ جوانها از خطر انحراف صورت ميگرفت. مراجعه شود به:علي دواني، پيشين، صص 43 و 5 ـ 94. 2. جاويد موسوي، پيشين، ص 66، مصاحبه هاشمي رفسنجاني و نيز ص 35، مصاحبه مقام معظّم رهبري حضرت آيت الله خامنهاي. 3. همان، ص 193، مصاحبه طاهري خرّمآبادي. [259]

بدينسان، استادمطهّري اوّلين كسي بود كه به انحراف فكري سازمان مذكور پي برد و ضمن عدم تأييد آن، ديگران را نيز از همكاري با آن برحذر داشت. وي در سال 1356 در نامهاي خطاب به امام خميني (رحمه الله) ، از آنان بعنوان منافقين خلق ياد كرد; (1) كه اين تعبير همچنان بر سر سازمان مذكور سايه افكنده است.

حسّاسيت شهيد مطهّري نسبت به خلوص ايدئولوژيك نهضت، باعث ميشود كه عصر چهارشنبهها به قم برود و آخر هفته را علاوه بر درسهاي عمومي براي طلاّب، جلسههاي خصوصي در منازل افراد تشكيل دهد; (2) كه كتابهاي نقدي بر ماركسيسم و فلسفه تاريخ، حاصل اين جلسههاي خصوصي است و بسياري از لغزشگاهها و انحرافهاي فكري را در آنها مطرح كرده است.درسهاي شناخت استاد مطهّري در كانون توحيد تهران در سال 1356، از آن جهت القا شد كه مشكل فكري بسياري از جوانان مسلمان، با توجه به اشاعه ايدئولوژي ساختگي سازمان منافقين، به مسأله شناخت مربوط ميشد. اثر مثبت اين درسها موجب شد كه بسياري از جوانان به انحرافهاي سازمان مذكور پي ببرند و با تفكّر صحيح اسلامي آشنا شوند. (3) كتاب علل گرايش به ماديگري (4) هم زماني نگارش يافت كه جوانان كممايه مسلمان، ولي پر شور و انقلابي، در تار عنكبوت انديشههاي ماركسيستي منافقين گرفتار ميشدند و استاد براي نشان دادن راه چاره به جوانان و نجات آنها از ارتداد و گمراهي سياسي، به نگارش آن اقدام كرد. (5) اين در حالي بود كه بازار تفسير به رأي قرآن، از سوي گروهها و جريانهاي سياسي رواج داشت و بيم آن ميرفت كه به تحريف دين و بيمحتوا كردن آن بينجامد. شهيدمطهّري اقدام به اين تفسيرها را توطئهاي عظيم براي كوبيدن مذهب ميدانست و بهلحاظ خام و بيسواد بودن

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان، ص 77. 2. همان، ص 194، مصاحبه طاهري خرّمآبادي. 3. سيري در زندگاني استاد مطهّري، ص 68. 4. مرتضي مطهّري، علل گرايش به ماديگري به ضميمه ماترياليسم در ايران. تهران: صدرا، تاريخ مقدمه 1356. 5. سيري در زندگاني استاد مطهّري، ص 67. [260]

صاحبان اين تفسيرها، آنها را ماترياليسم اغفالشده ميناميد كه ناخواسته ماترياليسم را تبليغ ميكنند. (1) نقد دكتر شريعتي: نقد و نقب شهيد مطهّري به تحليلهاي مادّي، به طيف وسيعي از افراد و گروههاي مبارز بر ميخورد; و مرحوم شريعتي، يكي از اين افراد بود. (2) شهيد مطهّري بهدليل حسّاسيت فوقالعادهاش به خلوص ايدئولوژيك نهضت اسلامي، در برخورد با همه افراد و گروهها، بدون محافظهكاري و مسامحه، موضعگيري ميكرد. وقتي به ايشان گفته ميشد كه اين مطلب ممكن است براي بعضي گران باشد، اصرار داشت كه مهم نيست و بايد بيان شود تا اسلام ناب روشن گردد. (3) در شرايطي كه دكتر شريعتي داستان هابيل و قابيل را بهمعناي پايانيافتن دوران كمون اوّليه و نابودشدن نظام برابري و برادري نخستين ميدانست كه دو نظام اقتصادي كشاورزي و دامداري را به نمايش ميگذارد، (4) شهيد مطهّري مينويسد: جنگ هابيل و قابيل، تمثيلي از جنگهاي طبقاتي انسانها نيست; اينها ماركسزدگي است. (5) استاد مطهّري همچنين جزوه حسين، وارث آدم دكتر شريعتي را نوعي توجيه مادّي ماركسيستي تاريخ ميداند و مينويسد: اين كتاب نوعي توجيه تاريخ است بر اساس مادّي ماركسيستي، نوعي روضه ماركسيستي است براي امامحسين (عليه السلام) كه تازگي دارد. (6) بر همين اساس، شهيد مطهّري در اعلاميهاي كه در آذرماه 1356منتشر كرد، ضمن اشاره به نقاط مثبت دكتر شريعتي، نقاط منفي آثار وي را متذكّر شد تا خيل عظيم

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان، ص 33. 2. براي مطالعه بيشتر درمورد نقد شهيد مطهّري بر آثار دكتر شريعتي، رجوع شود به: استاد مطهّري و روشنفكران [ منتخبي از آثار شهيد مطهّري بهاهتمام اكبر رحمتي (جمعآوري) ] ، چاپ دوّم (تهران: صدرا، 1373)، صص 70 ـ 35. 3. جاويد موسوي، پيشين، صص 6 ـ 225، مصاحبه شهيد مفتّح پس از شهادت استاد مطهّري. 4. علي شريعتي، اسلام شناسي، درسهاي ارشاد، ج 1 (تهران: دفتر تدوين و تنظيم مجموعه آثار... شريعتي، 1360)، صص 52، 7 ـ 56 و 61. 5. مرتضي مطهّري، تكامل اجتماعي انسان بهضميمه هدف زندگي (تهران: صدرا، 1363)، ص56، بهنقل از: رسول جعفريان، پيشين، صص 4 ـ 103. 6. مرتضي مطهّري، حماسه حسيني، ج 3، چاپ دهم (تهران: صدرا، 1369)، ص 307. [261]

جوانان حقيقتطلب از سردرگمي رهايي يابند. او در اين نامه، ضمن تأييد گرايش اسلامي شريعتي در مسايل اصولي اسلام، تحصيل در غرب و آشنايي با فرهنگ غربي و متقابلاً نداشتن فرصت كافي براي مطالعه معارف اسلامي را موجب بيخبري وي حتّي از مسلّمات قرآن و سنّت و معارف و فقه اسلامي دانست و اعلام كرد كه وي حتّي در مسايل اصولي اسلام دچار اشتباههاي فراوان شده كه سكوت در برابر آنها، ناروا و نوعي كتمان حقيقت است. (1) بدين لحاظ، به امام خميني (رحمه الله) هم نامه مينويسد و مسأله شريعتيها (2) و انحرافهاي موجود در انديشه وي را به امام يادآوري ميكند. استاد با اشاره به اين كه برخي سعي دارند شريعتي را مظهر رنسانس اسلامي و نو كردن اسلام از خرافه بدانند، به امام (رحمه الله) مينويسد:

عجبا ! ميخواهند با انديشههايي كه چكيده افكار ماسينيون ــ مستشار وزارت مستعمرات فرانسه در شمال افريقا و سرپرست مبلّغان مسيحي در مصر ــ و افكار گورويچ يهودي و ماترياليست و انديشههاي ژان پل سارتر اگزيستانسياليست ضدّ خدا و عقايد دوركهايم ــ جامعهشناس ضدّمذهب ــ است، اسلام نوين بسازند; پس و عليالاسلام والسّلام. به خدا قسم اگر روزي مصلحت اقتضا كند كه انديشههاي اين شخص حلاّجي شود و ريشههايش بهدست آيد و با انديشههاي اصيل اسلامي مقايسه شود، صدها مطلب بهدست ميآيد كه برضدّ اصول اسلام است و به علاوه بيپايگي آنها روشن ميشود. (3)

ردّ اصلاحطلبي: شهيد مطهّري در كنار مقابله با التقاط راديكال، با افكار التقاطي اصلاحطلب نيز مقابله كرد و بُعد سلبي جريان فقاهتي ـ ولايتي را كامل نمود. در شرايط علم ـ گرايي و علمزدگي، مفسّران و نويسندگاني در درون حركت اسلامي پيدا شدند كه قرآن را با تفسير پديدههاي علمي توجيه ميكردند و مدّعي بودند كه همه فرمولها و مسايل علمي، تجربي و رياضي، به طور دقيق در آيات قرآن هست و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. براي ملاحظه اصل نامه، رجوع شود به: سيري در زندگاني استاد مطهّري، صص 9 ـ 78. 2. همان، ص 82. 3. همان، ص 83. [262]

معارف اسلام را ميتوان بر افكار و پديدههاي علمي تطبيق كرد. (1) تداوم اين روند نيز تهديدي براي تفكّر اسلامي بود و شهيد مطهّري بهدليل همان حسّاسيتي كه گفتيم، عكسالعمل نشان ميداد.او بر همين اساس، با اشاره به كتاب راه طي شده بازرگان، تجربه گرايي وي را در تحليل و تفسير قرآن محكوم ميكند و آن را طريقي ناصواب در حلّ و فصل مسايل فلسفي ماوراء الطّبيعي معرّفي ميكند. بهنظر ايشان، مطالعه طبيعت، ما را فقط تا مرز طبيعت رهبري ميكند و از آنجا جلوتر نميتواند برود. بدين لحاظ، اين راه فقط نشاني مبهم از ماوراء الطّبيعه به ما ميدهد (2) و بيراههاي است كه هيچگاه به خداشناسي و شناخت فاعل كل ختم نميشود. (3) در برخوردها و موضع گيريهاي سياسي نيز، مشي و سير جريان اصلاحطلب را نميپذيرفت و در اعلاميههايي كه در سالهاي اوج انقلاب اسلامي به قلم ايشان تهيه ميشد، ضمن طرح هدف انقلاب اسلامي، گروههاي ملّيگرا و ضدّ روحانيت نيز مورد حمله قرار ميگرفتند و هنگامي كه دوستان و همفكرانش ميگفتند در اين شرايط مبارزه، صلاح نيست كه مسايل اختلافانگيز مطرح شود، وي اصرار ميكرد كه بايد از همين حالا هدف و روند مبارزه مشخّص شود تا آنها كه با ما نيستند، راه خود را جدا كنند. (4) البتّه در چنين شرايطي، امام ; هم موضع ايشان را تأييد ميكرد. امام خميني ; در نامه خود به اتّحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان در اروپا، با اشاره به اين كه بايد برنامهها و نشريات همه جناحهابدون ابهام، متّكي بهاسلام و حكومت اسلامي باشد; و در مقدّمه سرنگون كردن طاغوت وشاخهاوشاخههاي آن... در كشور ما، رژيم دستنشانده پهلوي است، دستور ميدهد:

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. نمونهاي از اينگونه تفسيرها را در آثار انديشههاي مهندس بازرگان ميتوان يافت. 2. مرتضي مطهّري، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5 (تهران: صدرا، تاريخ مقدّمه: 1350)، مقدّمه، ص 27. 3. براي مطالعه بيشتر درمورد نقد كتاب راه طيشده، مراجعه شود به: همان، صص 35 ـ 27. 4. جاويد موسوي، پيشين، صص 9 ـ 198، مصاحبه طاهري خرّمآبادي. [263]

جدّاً از خواستهايي كه لازمهاش تأييد رژيم پهلوي است، اجتناب كنيد; مثل آنچه در نوشتههاي بعضي احزاب و گفتههاي بعضي ديده ميشود كه هدف چارچوب قانون اساسي است. (1)

اشاره امام (رحمه الله) در اين نامه، به طور دقيق نهضت آزادي و مشي سياسي آن بود كه به مبارزه در چارچوب قانون اساسي ميانديشيد و سرنگوني سلطنت را درنظر نداشت. بدين لحاظ امام (رحمه الله) در پيام خود پيرامون تداوم نهضت، به ملّت هشدار ميدهد كه جمعيت معدودي سعي دارند مجرم اصلي (شاه) را تبرئه كنند. (2) اين امر، موجب ناخرسندي نهضت آزادي ايران در خارج از كشور ميشود، تا آنجا كه طيّ نامهاي، آن را حربهاي در دست بعضي افراد مغرض ميشمارد. امّا امام خميني (رحمه الله) در پاسخ خود، ضمن تأكيد مجدّد بر هدف اصلي نهضت كه برچيده شدن رژيم پهلوي است، از همه جناحهاي اسلامي ميخواهد كه بدون مناقشه مبارزه كنند و ملّت را بهسوي هدف غايي كه ايجاد حكومت اسلامي است، هدايت نمايند. (3) در شرايط اوجگيري انقلاب اسلامي نيز جريان فقاهتي ـ ولايتي، اهتمام كامل داشت كه سوءاستفادهاي از جانب گروههاي بظاهر مسلمان كه داراي انحراف فكري بودند، صورت نگيرد و ماهيت صددرصد اسلامي انقلاب كه بهدست روحانيت و با پشتيباني ملّت بود، حفظ شود ; چرا كه اين جريان معتقد بود هدف ما انقلاب محض نيست، بلكه انقلاب اسلامي است. شهيد مطهّري در اين عرصه نيز نقش مهمّي داشت و بر همين اساس در كتاب پيرامون انقلاب اسلامي خود، ضمن طرح ماهيت انقلاب اسلامي، به برخي بحثهاي نظري و فكري درمورد پديده انقلاب پرداخت. وي پايداري و تداوم انقلاب را درگرو اسلام خالص و بيشائبه (نه التقاطي) ميدانست; و بر همين اساس نوشت:

به عقيده من، اين مكتبهاي التقاطي، ضررشان براي اسلام از مكتبهايي كه صريحاً ضدّاسلام هستند، اگر بيشتر نباشد، كمتر نيست; و انقلاب ما اگر ميخواهد پيروزمندانه راه

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيفه نور، ج 1، ص 460، نامه مورّخ 23/11/1356. 2. همان، ص 543. 3. همان، ص 566. [264]

خودش را ادامه دهد، بايد خود را از همه اين پيرايهها پاك كند و در راه احياي ارزشهاي اسلام راستين ــ اسلام قرآن و اهل بيت ــ حركت كند. (1)

كتاب نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير ايشان، محصول دوره اوجگيري انقلاب اسلامي است. در اين كتاب ـ كه در ايّام فاجعه 17 شهريور 57 انتشار يافت ـ شهيد مطهّري، ضمن سيري در نهضتهاي اسلامي صدساله اخير و بحث در ماهيت نهضت اسلامي ايران، تفكّر انحرافي روشنفكراني نظير بنيصدر را درخصوص رهبري نهضت نقد و بررسي كرده (2) و بحث مهمّي را درباره آفتهاي نهضت و آينده انقلاب اسلامي مطرح كرده است.شهيد مطهّري با اشاره به مقالهاي از بنيصدر كه در آن به نقد رهبري سنّتي پرداخته شده، اشكالها و اشتباههاي وي را متذكّر ميشود و ميپرسد: در اين صدساله اخير كه از قضا دوره فرنگرفتهها و روشنفكران متجدّد ضدّسنّت است، كدام رهبري غيرسنّتي توانسته است يك دهم رهبري سنّتي جنبش بهوجود آورد؟. (3) وي با اشاره به اين كه روشنفكران امروز ايران، همان نسخهاي را براي ايران تجويز ميكنند كه روشنفكران اروپا براي اروپاي معاصر، قياس ايران با اروپا و اسلام (بخصوص شيعه) با مسيحيت را غلط ميداند و صريحاً به چنين روشنفكراني اعلام ميكند:

بهتر است كه اين روشنفكران عزيز كه هر روز صبح به اميد انتقال از خواب بر ميخيزند و هر شب خواب خلع يد ميبينند، فكر كار و خدمت ديگري به عالم انسانيت بفرمايند، بگذارند اسلام و فرهنگ اسلامي و منابع انرژي رواني اسلامي دراختيار همان متولّيان باقي بماند كه در همان فضا پرورش يافته و همان رنگ و بو را يافتهاند و مردم ما هم با آهنگ و صداي آنها بهتر آشنا هستند. (4)

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. رجوع شود به: مرتضي مطهّري، پيرامون انقلاب اسلامي، صص 2 ـ 51. البتّه اين مطلب مربوط به فروردينماه 1358 و اوان پيروزي انقلاب اسلامي است كه حاكي از هشياري و حسّاسيت و پايبندي كامل جريان فقاهتي ـ ولايتي به اسلام ناب محمّدي (ص) است. 2. رجوع شود به: مرتضي مطهّري، نهضتهاي اسلامي در صدساله اخير، صص 74 ـ 70. 3. همان، ص 81. 4. همان، صص 4 ـ 83. [265]

نكته مهم درمورد شهيد مطهّري كه بايد به آن اشاره كرد، اين است كه وي بهدليل حسّاسيت به خلوص ايدئولوژيك نهضت و رسوخ انحرافهاي مكتبي و نيز رسالتي كه احساس ميكرد، به نشر فرهنگ غني و پربار اسلامي و مقابله با جريانهاي انحرافي همّت گماشته بود و به تعبير امام خميني (رحمه الله) عمر شريف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدّس اسلام صرف كرد و با كجرويها و انحرافات مبارزه سرسختانه كرد. (1) بر همين اساس، مقام معظّم رهبري، حضرت آيتاللّه خامنهاي، آثار وي را مبناي فكري جمهوري اسلامي و خود ايشان را قويترين ايدئولوگ نهضت اسلامي معرّفي ميكند. (2)

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. پيام امام (ره) بهمناسبت شهادت استاد مطهّري. رجوع شود به: جاويد موسوي، پيشين، ص 19. 2. جاويد موسوي، پيشين، ص 32، مصاحبه مقام معظّم رهبري. [266]




| شناسه مطلب: 79780