بخش 3
توده های مسلمان هرگز اسلام را رها نکرده و نخواهد کرد مردم، ضامن پیروزی عامل اساسی پیروزی انقلاب
نظر بيفكنيم، بيماري گرايش جدايي از مذهب، درواقع فقط يك پرده نازك است كه بر روي بدنه نيرومند اسلام و مسلمين كشانده شده است.
توده هاي مسلمان، هرگز اسلام را رها نكرده و نخواهد كرد
انحراف، محدود به گروه كوچك روشنفكران مرفه و آموزش ديده به سبك غرب مي گردد كه از غربزدگي و غربگرايي جوامع ما و مؤسسات و نظام اقتصادي خودشان، بسيار بهره مند شده اند. فرهنگ عريانگري و الكليسم نيز محدود به قشر سياسي غالب و مسئولان اداري و نظامي و طبقه مي گردد. آنزمان كه جامعه اسلامي هويت و واقعيت ريشه هاي عميق خود را در تاريخ، دوباره نشان دهد و اعلام نمايد، علف هاي هرزه كفر، خشك و نابود مي گردند. به نظر من، نقطه عطفي در تاريخ پديدار گرديده است كه بايد تعريف و به وضوح درك شود، اكنون جهاني شدن كفررا ديده و لحظه آغاز مبارزه اسلام با رهبري جهاني كفر فرا رسيده است.
من معتقدم كه انقلاب اسلامي در ايران اولين شكست كفر به دست اسلام از آغاز جهاني شدن كفر به شكل تمدن غربي است. اگر انقلاب اسلامي در ايران فقط يك رويداد ايراني با هدفي محدود براي سرنگوني يك حاكم ظالم بخصوص و جايگزين كردن آن با يك رژيم اسلامي بود، آنگاعتقاد نداشتم كه لازم بود همه كس در ايران و در خارج توجه زيادي به آن مبذول دارند و نيازي نبود كه مراكز قدرت جهاني كفر، دو ابرقدرت و موكلين آنها اين مقدار به ايران اسلامي حساس باشند، و اين مقدار عظيم از وقت، توطئه و نيروي نظامي و ساير منابع خود را در تلاش براي نابودي آن در داخل ايران و براي جلوگيري از گسترش آن به ساير امت اسلامي، صرف كنند. اگر انقلاب اسلامي، يك انقلاب محدودشده بود - محدود به اهداف، روش ها، كاربردها و جهان بيني - كفر آن را تحت كنترل خود درمي آورد و آن را چون آتشي در انباري دورافتاده، فرو مي نشاند.
البته مي دانيم افرادي حتي نزديك به رهبري انقلاب اسلامي، بودند كه طبيعت و ماهيت جهاني انقلاب را درك نكرده بودند و اين مفهوم درباره روشنفكران غربزده و جناح هاي ملي گرا كه در بدو امر، به ظاهر از انقلاب حمايت مي كردند، صادق بود.
آنان به سرعت بعد از انقلاب به روزگار اوج خود رسيدند و تاريخ نقش آنان را در مقام نخست وزيري يا رياست جمهوري به ياد خواهد سپرد. كساني ديگر بودند كه عقيده داشتند تا آنجا كه اسلام معرف فرهنگ مشترك مردم ايران است، انقلاب اسلامي است. اما، اسلام هيچ راه حلي را براي مشكلات جوامع جديد ارائه نمي كند. براي حل مشكلاتشان و براي خاتمه دادن به استثمار سرمايه داري و حل مشكلات فقر، ظلم، استثمار و مشروعيت سياسي، مردم ايران بايستي از روش ها و الگوهاي ماركسيستي پيروي كنند.
چنين به نظر مي رسد كه ايران اسلامي، در حالي كه هنوز در نخستين مراحل ظهور خود است، يك نقش جهاني را عهده دار شده، در رأس يك حركت بين المللي اسلامي قرار گرفته است. ولي هنوز در ايران، به طور كامل ارزيابي نشده كه چنين نقشي، چه تعهداتي را براي نظام اسلامي وجود مي آورد. البته ميل به ايفا كردن چنين نقشي، امروز در ايران به صورت سخنراني هاي پرشور درباره وحدت امت توام با نفرتي راستين از هر دو ابرقدرت و وابستگان و عمال آنها در جهان اسلام اظهار مي گردد. جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق نيز مرزهاي بين اسلام و كفر را م تر كرد. رژيم هاي ضدمذهبي در كشورهاي مسلمان نشين، همگي در كنار ابرقدرتها، رژيم بعثي صدام را در اين جنگ ياري و كمك كرده اند و همين امر به طور آشكار، رژيم هاي موجود در جهان اسلام را بمثابه بخشي از نيروي جهاني كفر معرفي نموده و روي همين اصل، اين جنگ، دنبه گونه اي بي نقاب، بي پرده و صريح براي ايران شناسانده است.
به هر حال زمان به سود حكومت اسلامي ايران است. امت مسلمان يكروزه زمام امور و سردمداري تاريخ را از دست نداده است و نيز نمي تواند آنرا در يك زمان كوتاه بدست آورد. اسلام مي تواند پنج سال يا ده سال ديگر هم صرف تحكيم پايگاه خود در ايران بنمايد ولي مشكل ايست كه متأسفانه رژيم هاي ضدمذهبي، هم اكنون يك اسلام آمريكايي را تبليغ مي كنند. آنها مبالغ هنگفتي براي ايجاد مؤسسات اسلامي در سراسر نقاط جهان خرج مي كنند. اين مؤسسات اسلامي كه وظيفه ساختن مساجد و تأمين هزينه ائمه آنها را به عهده دارند، برترين نظامموجود ضدمذهبي را كه توسط حكومت هاي قومي كه خود تحت الحمايه و جزئي از خانه جهاني كفر به شمار مي روند، پذيرفته اند. چنين مؤسسات اسلامي به گماشتگان اداري اسلامي با حقوق هاي بالا مجهز مي باشند كه منافع تضمين شده اي براي دفاع و توسعه دارند. احزا ب اسلامي كه با احزاب ضدمذهبي به عنوان ظاهراً اپوزيسيون به صورت جبهه متحد درآمده اند و حتي در ائتلاف با چنين گروههايي آن هم تحت سلطه پادشاهان و يا ديكتاتورهاي نظامي مسئوليت هاي دولتي را به عهده مي گيرند، آنهايي هستند كه به طور غيرعمد و يا ناخودآگاه برتري كفرال و وابستگان آن را بر نظام اسلامي پذيرفته اند. از پيدايش انقلاب اسلامي در ايران همه اجزاء اين تشكيلات اسلامي در سراسر جهان يك جنگ تبليغاتي عليه ايران اسلامي به راه انداخته اند، گرچه نفوذشان محدود و شكست هاي فكري آنها چشم گيراست.
از سوي ديگر احزاب اسلامي شكست خود را شكست اصل اسلام مي دانند و نظام هاي سلطه گر ضدمذهبي در جوامع ما ادعا مي كنند كه هرگز اسلام براي حكومت داري و يا سياست، آمادگي ندارد. آنها با مقايسه بين شكست هاي روشن احزاب اسلامي در مقابل دست آوردهاي خودند ملي گراها و رهبران احزاب ملي كه به ظاهر استقلال را به دست آوردند و به حكومت جديد قومي حيات دادند، اين نظريه را تقويت مي كنند. بعضي از رهبران آنان با عنوان پدران ملت معرفي مي شوند. بعضي از احزاب اسلامي قدرت رهبري و توانايي بسيج ملي و موقعيت مردچون محمدعلي جناح يا حتي جمال عبدالناصر را بالاتر از حدي يافته اند كه بتوان با آن به رقابت پرداخت. نتيجه اين نوع برداشتها چنين شده است كه جانشينان چنين افرادي رهبران اسلامي را كه قدرت سياسي و توانايي بسيج مردمي كمتر و حتي مهارت سياسي و دست آوردهاي كمتريارند، به آساني و با لطايف الحيل شكست داده و از ميدان به در كرده اند و در نهايت، نظارت مستقيم و غيرمستقيم كفر بر جوامع مسلمان كامل شده است. پول نقد سعودي، خيانت نظامي بعضي كشورهاي بظاهر اسلامي، مهارت هاي سياسي نه چندان زيركانه رژيم هاي ديگر در كشورهاي ن نشين، در كل مي كوشند كه به آنچه در عمق سلطه كفر است رنگ و روغن اسلامي بدهند.
عامل ديگري كه موجب فشار بيشتر بر ايران مي گردد، انتظارات روزافزون توده هاي مسلمان از ايران اسلامي است. عليرغم تبليغات و دروغهايي كه چون تار عنكبوت توسط غربي ها و هم پيمانان مسلمان آنها و رژيم هاي قومي بر دور ايران كشيده شده، اخبار كافي از دست آ انقلاب اسلامي كه كنجكاوي توده هاي مسلمان را برانگيزاند، به آنها نمي رسد و همانگونه كه در ضرب المثل آمده است:
هيچ چيزي مانند موفقيت موفق نيست.
از اينها گذشته غربي ها چه چيزي دارند كه دنباله روي جهان را يدك مي كشند؟ دست آوردهاي صنعتي فراوان غرب و توانايي آن در قبولاندن اين نكته به مردم كه موفقيت، تنها سراغ كساني مي رود كه از غرب تقليد مي كنند، عامل جذب مي باشد. البته سلطه سياسي اقتصا، به غرب امكان نظارت بر منابع را داده است كه متأسفانه دراختيار كساني قرار گرفته كه راه غرب را براي موفقيت دنبال مي كنند. اين روش، غرب را به سلطه گري جهاني سوق داده، در حالي كه همين راه، مسلمانان پيرو غرب را به حالتي دائمي از سرسپردگي، چاپلوسي، تحقير واق كشانده است كه خوشبختانه، هم اكنون توده هاي مسلمان، اين نكته را دريافته اند و آنها اكنون به روشني مي بينند كه سپيده استقلال ، فجري كاذب بوده است و مشاهده مي كنند كه حاكميت موجود از ميان روشنفكران غربزده اي انتخاب شده اند كه از جهاتي بدتر از حكامه استعمار به شمار مي روند. اين درك، عليرغم دانش كم مردم محروم درباره دست آوردهاي انقلاب اسلامي، اميد توده هاي مسلمان را افزايش داده است. توده هاي مسلمان، به نحوي امروز دريافته اند كه انقلاب اسلامي راهي براي رهايي از سلطه كفر به آنها ارائه و عرضه مي دارد.
نكته ديگري كه بايد به آن اشاره شود، اين است كه وجود مسئولين و يا مأمورين مسلمان، يك نظام سياسي را الزاماً اسلامي نمي كند. اين نكته حائز بيشترين اهميت است. تقريباً تمام نظامهاي سياسي كه امروزه در كشورهاي مسلمان نشين وجود دارند، محصول كفر مي باشند. نفكران غرب زده مسلمان كه اكنون اين نظامهاي سياسي كافر را به حركت درمي آورند، نقش سياسي كفار را به عهده دارند. بزرگترين كفر سياسي دنياي جديد ناسيوناليسم و به دنبال آن با فاصله كمي دموكراسي و سپس سوسياليسم (ديكتاتوري پرولتاريا) و كاپيتاليسم و بي بندري ناشي از آنها مي باشد.
كليه نظامهاي سياسي كه براساس يكي يا بيشتر از اين نظرات، يا فلسفه ها به وجود آمده باشد، جزء طبقه اي از كفر است و اين مسأله كه چنين نظامهايي در قالب، توسط حكام مسلمان اداره مي گردد تأثيري در اصل مطلب ندارد و به همين دليل است كه جنگي كه از سوي عراق بعر ايران اسلامي تحميل گرديده جنگ بين كفر و اسلام است، اگرچه سربازان آن مسلمان هستند... اين درواقع يك معيار براي موفقيت نيروي جهاني كفر است كه توانسته است با توطئه هاي خود سربازان مسلمان را براي جنگ با اسلام به كار گيرد.
در اين چنين شرايطي، مهمترين و عمده ترين موضوع مورد توجه ما مي بايست عملكرد انقلاب اسلامي ايران دربرابر كفر باشد. در اين مرحله و تنها بعد از چندسال، دست آوردها يا شكست هاي داخلي اهميت چنداني ندارند. اين به ويژه براي امت مسلمان خارج از ايران بايد چنشد. تمامي مسلماناني كه در خارج از ايران در سراسر جهان زندگي مي كنند، تحت سلطه كفر به سر مي برند. كفر سلطه خود را بر جوامع مسلمان رها نخواهد كرد، مگر اين كه با نيروي برتر اسلام روبرو گشته و دربرابر آن شكست بخورد.
سؤال اساسي و حياتي كه مطرح است، اين است كه آيا انقلاب اسلامي با نيرو و نفوذ كفر در ايران با موفقيت روبرو گشته و آن را شكست داده است يا نه؟
بدون شك و با توجه به شواهدي كه مراجعه به آنها اجازه نمي دهد جاي شكي باقي بماند، انقلاب اسلامي در ايران شكستي عظيم بر كفر وارد كرده است و درواقع، پيروزي انقلاب اسلامي در ايران نخستين شكست غرب به دست اسلام و در دنياي معاصر است. هم اكنون تاريخ اسلام مملاز پيروزي بر كفر است ولي اسلام از زماني كه نقش جهاني كفر به دست تمدن غرب افتاد، پيروزي واقعي بر كفر نداشته است و اكنون انقلاب اسلامي نخستين پيروزي اسلام بر نيروي متشكل جهاني كفر است. اغراق نيست اگر بگوئيم كه تمامي پيروزي هاي پيشين اسلام بر مظاهر محدود و ضعي كفر بوده و اين نخستين پيروزي قاطع اسلام از آغاز جهاني شدن نيرو و سلطه كفر در تمدن غرب به شمار مي رود و هم اكنون غرب با به راه انداختن كوشش و تلاش سراسري، با هدف محدودكردن نفوذ انقلاب اسلامي، به ماهيت جهاني برخورد بين اسلام و كفر اعتراف كرده است.
در جنگي كه توسط كفر و شرك مليت گرايي عربي حاكم در عراق، بر ايران تحميل گرديده، و به وسيله ديگر نظامهاي عربي و حكومت هاي كشورهاي مسلمان نشين حمايت مي شود، غرب به صورت كامل و مساوي شريك ا ست.
بنابراين بايد نتيجه بگيريم كه پيروزي انقلاب اسلامي بر كفر در ايران تمام و كامل است. همينطور بايد بپذيريم كه انقلاب اسلامي ايران بيانگر آغاز يك درگيري جهاني بين اسلام و كفر و ميان حق و باطل به شمار مي رود.
اگر واقعيت امر چنين باشد - كه هست - در اين صورت ما مسلمانان جهان، با بزرگترين مبارزه، با بزرگترين فرصت و با بيشترين مسئوليتي روبرو شده ايم كه خداوند متعال و سبحان تاكنون به امتي ارزاني داشته است.
هيچ واقعه اي در تاريخ تاكنون به اندازه انقلاب اسلامي در ايران اذهان امت اسلام را به خود مشغول نداشته و روح آنها را تسخير نكرده است. همانطور كه هيچ حادثه و مبارزه اي در طول تاريخ اسلام و استكبار جهاني كفر را به اندازه انقلاب اسلامي در ايران به وحشت واس نيفكنده است. بنابراين، براي نخستين بار در طول تاريخ، نيروي جهاني اسلام عليه قدرت و استكبار جهاني كفر به مبارزه و جنگ برخاسته است. درحقيقت، اين نيرومندترين مقابله دو نيروي مخالف و متضاد است كه تاريخ تاكنون آن را شناخته و يا تاريخ تاكنون توانسته است آن را به وجود آورد و به نظر ما تاكنون اين چنين روياروئي بزرگ و نيرومند، ميان اسلام و كفر وجود نداشته است و شايد هم از اين به بعد به وجود نيايد.
اگرچه عظمت اين درگيري فوق العاده و استثنائي است، اما مشخصات مشتركي از نظر ساير جنبه ها با مقابله هاي قبلي بين اين دو نيروي مخالف در تاريخ، وجود دارد. در جانب كفر تمام امتيازات متداول نيروهاي تجهيز شده و سازمان يافته برتر، زرادخانه سلاح هاي مرگبار بع پايان ناپذير مادي قرار دارد و در جانب اسلام يك امت غيرمسلح متشكل از محرومين و مستضعفين صف بسته و به نبرد ايستاده اند.
به عبارت ديگر، اين دقيقاً شرايطي بود كه در ايران قبل از انقلاب حكمفرما بود. حكومت شاهنشاهي كه تا دندان با سلاحهاي تهيه شده به وسيله كفر مسلح بود در يك طرف و توده هاي غيرمسلح ستمديدگان و مستضعفان در طرف ديگر قرار داشت، برخورد اين دو نيروي متضاد اسلام وكفر درخلال سالهاي 1978 به اوج خود رسيد و در اوائل سال 1979 با پيروزي محرومين و مظلومين بر زورمندان و طاغوتيان پايان پذيرفت. اين پيروزي اسلام بر كفر است كه جهان آن را انقلاب اسلامي در ايران مي نامد و دقيقاً از نوع همان پيروزي بر كفر بود كه نخستين بار توسطحمدبن عبدالله(ص) آخرين پيامبر خدا و اصحابش در 1400 سال پيش به دست آمد. اين پيروزي دقيقاً آن نوعي است كه امت مسلمان خارج از ايران مايل است بر كفر جهاني زمان (تمدن غرب) به دست آورد. ديگر سلطه دائمي كفر بر اسلام مورد پذيرش امت ها و توده هاي مسلمان در هيچ نخواهد بود.
اين مهم چگونه به دست مي آيد، اگر انقلاب اسلامي در ايران تجلي حقيقت پايدار و جاودانه اسلام است مي بايست جواب اين سؤال اصلي زمان ما را دربر داشته باشد، كه به يقين دارد، اما جواب را به صورت ساده و كوتاه نمي توان يافت و اين رمز در كليت انقلاب اسلامي نهفته است.
انقلاب اسلامي، تجربه اي عميق، چندبعدي، جامع و فراگير و بسيار موفق بخشي از امت اسلام است و در بسياري از جهات و در بسياري از سطوح موفق و موثر مي باشد. اگر بخواهيم آن را به صورت تئوري ارائه دهيم بايد تا حدي از پيچيدگي آن بكاهيم كه لازمه آن اقتباس و استخج يك نمونه و الگوي ساده تكرارشونده از انقلاب اسلامي است. هيچ الگويي اسلامي و يا عملي نخواهد بود اگر نتواند تكرار شود. تمامي مقصود از نبوت حضرت محمد(ص) تهيه يك مدل تكرارشونده براي برخورد رودررو بين اسلام و كفر بود كه اسلام، پيروز از ميدان به درآيد و در يك حكومت اسلامي تبلور و استحكام يابد. آنچه را كه امروزه سنت پيامبر(ص) ناميده مي شود، شايد بتوان روش انقلاب اسلامي يا چگونگي شكست كفر با به كارگيري نيروي انساني و منابع محدود ناميد
اجازه دهيد كه نخستين دست آوردهاي انقلاب اسلامي در ايران را فهرست وار نقل كنيم.
1. شكست كامل كفر در تمام ابعادش، به ويژه شكست نيروهاي سياسي، نظامي و اقتصادي.
2. تأسيس يك نظام و حكومت اسلامي و نهادهاي آن با ارشاد يك رهبر.
3. تبديل جامعه جاهلي به يك جامعه اسلامي.
4. پي گيري آشتي ناپذير جنگ عليه دشمنان داخلي و خارجي اسلام.
البته اين يك امر تصادفي نيست كه انقلاب اسلامي در ايران دقيقاً به آن اهدافي دست يافت كه به عنوان اهداف نخستين پيامبر اكرم، حضرت محمد(ص) در اواخر رسالتش به آنان نائل آمد. اسلام واقعي كه پيامبر رهبري آن را به عهده داشت، كفر را مغلوب كرد و يك حكومت اسلامي تأسيس كرد، جامعه جاهليت عرب را به جامعه متقي تبديل نمود و جنگي آشتي ناپذير عليه دشمنان اسلام را ادامه داد. پس اكنون هم نخستين دست آوردهاي انقلاب اسلامي، دقيقاً در خط سنت و سيره پيامر اكرم(ص) قرار دارد. يك خصوصيت كاملاً انحصاري بررسي هدفها و دست آوردهاي تين، اساس و پايه كاملاً واقعي و تجربي آن است، اگر كفر شكست خورده است، پس آن شكست بايد آشكار باشد، اگر يك حكومت اسلامي تأسيس گرديده است، بايد اين حقيقت آشكار شود و اگر وضع عمومي يك جامعه فاسد به تقوي تغيير يافته است، اين دگرگوني بايد قابل رؤيت باشد و اگر جنگ عليه دشمنان خارجي برپا شده است، اين امر نيز بايد از جنگ، از تداركات و آمادگي براي جهاد و يا از نحوه برخورد حكومت اسلامي با دشمنان اسلام مشخص گردد.
در اين شكل از بررسي، موقعيت قضاوت براساس ذهنيات به حداقل تقليل مي يابد و در دنيا، گروه كمي وجود خواهند داشت كه دستيابي انقلاب اسلامي به تمام اين اهداف را انكار كنند. دومين مشخصه انحصاري نخستين اهداف انقلاب اسلامي، اين است كه هيچ مسلماني، با قطع نظر امذهب فقهي خود اعتبار و ارزش آن را انكار نمي كند و درواقع هيچ مسلماني نمي تواند لزوم ريشه كن كردن كفر را از جامعه اسلامي منكر شود، همان طور كه هيچ مسلماني لزوم تأسيس يك حكومت اسلامي به رهبري يك امام را نمي تواند رد كند و يا هيچ مسلماني ضرورت خاتمه داساد و تباهي و ايجاد يك جامعه پرهيزكار را انكار نمي كند و يا هيچ مسلماني، ضرورت جنگ عليه دشمنان اسلام و محاربين با حكومت اسلام را نمي تواند ممنوع اعلام كند. زماني كه اين اهداف نخستين به دست آمد، هر جامعه مسلماني آزاد خواهد بود كه اهداف ثانوي خود را بر وفذهب خود و يا ديگر معيارهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي مجاز در اسلام تعيين نمايد. در اين چارچوب، وحدت امت مسلمان، امري ساده است كه از پي گيري عمومي اهداف نخستين امت بهره مند است. وسيله پي گيري اهداف نخستين امت، استمرار نهضت اسلامي است. انقلاب اسلامي، آن له از زمان است كه نيروي برپاشده كفر را سرنگون مي سازد و براي تحقق و حفظ ديگر اهداف، به پيش مي رود، اهداف نخستين امت، تمام مسلمانان را با ريشه هاي اصيل نهضت اسلامي كه در قرآن و در سنت رسول اكرم(ص) است پيوند مي دهد 2.
البته اهداف نخستين امت، ريشه هاي اصيل نهضت اسلامي با ارزش هاي ثابت اسلامي مطابقت دارند. اهداف ثانوي نيز با عوامل پويا در نهضت اسلامي، در انقلاب اسلامي و يا در حكومت اسلامي ارتباط و هم آهنگي كامل دارند3.
نكته ديگري كه بي مناسبت نيست در اينجا يادآور شوم، مساله بعضي از كمبودها و يا عدم موفقيت هاست كه اين هم شايد از خصوصيات اساسي نهضت اسلامي، انقلاب و حكومت اسلامي است .
اين كمبودها عمدتاً ناشي از اشتباهات در خطمشي و يا رفتاري است كه مي توان آنها را به قصور انساني مستند كرد. اين خطاها معمولاً با تفاهم و بردباري تصحيح مي گردند و امت از پي گيري اهداف نخستين، انحراف پيدا نمي كند. حتي حضور خود پيامبر اكرم(ص) درميان مسلن از وقوع چنين خطاها، قصورها يا كمبودها، جلوگيري نكرد. اين موضوع به گونه اي بسيار مشخص در جنگ احد به چشم مي خورد.
به نظم درآوردن و تحكيم اهداف اوليه، همچنين اين مزيت بزرگ را به همراه دارد كه به ما اجازه مي دهد به روشني آنهايي را كه امروز جزء امت به شمار مي روند از آنهايي كه جزء امت محسوب نمي شوند، مشخص كنيم و بشناسيم. مهمترين گروهي از امت كه ما بايد به وضوح ا شناسايي كنيم، افرادي هستند كه ابزار فعال نيروي جهاني كفر به حساب مي آيند.
تاكنون ما حكومت هاي قومي در نواحي مسلمان نشين دنيا را بعنوان بخشي از خانه جهاني كفر معرفي كرده ايم و مي دانيم كه بخش عمده و غالب روشنفكران غربزده در امت، اهداف اصلي امت و نهضت اسلامي را پذيرا نيستند (قبلاً و در اوائل همين بحث به وضع آنها اشاره كرديم).
بزرگترين و نيرومندترين گروه مسلمان كه به صورتي فعال و پابرجا امروزه بمثابه ابزار كفر در امت بحساب مي آيند، همين گروه هستند و البته حكام كشورهاي مسلمان نشين هم در رأس آنها قرار دارند و ظاهراً عادلانه نخواهد بود كه فقط بعضي از آنها را نام ببريم. البتهثر آنها، ملي گرايان غيرمذهبي صادقي هستند كه هيچ گونه تظاهري هم به انجام تعهدات اسلامي نمي كنند، ولي بخش كوچكي از آنها خود را با برنامه هاي اسلامي كردن تجهيز كرده اند، در حاليكه آنها هم متفق فعال بزرگترين نيروي كفر بر روي زمين، يعني آمريكا مي باشد.
اين رژيم هاي منافق، بي پرده و با گستاخي، مخالف اهداف نخستين اسلام هستند و هيچ تلاشي براي شكست كفر انجام نداده اند و هرگز فكر جنگيدن با آن را در سر نمي پرورانند. آنها و حكومت هايشان و نظامهاي سياسي و اقتصاديشان در خدمت نيروي كفرند، ولي مي خواهند كاسلام باور كند حكومت هايشان اسلامي است. آنها دروازه هاي جوامع خود را بر روي غرب زدگي به مفهوم عام كلمه باز كرده اند و درواقع، چون آنها خود فاسدند، خطمشي آنها به گونه اي طرح شده تا فساد را در سرتاسر جامعه، اشاعه دهند. آنها ستون هاي لائيسم، كاپيتالياليسم و ناسيوناليسم هستند و قصد دارند كه به چنين كفر زننده و آشكاري پوششي اسلامي بدهند. آنها به تغيير جامعه خود از فساد، به تقوي، هيچ علاقه اي نشان نمي دهند، چرا كه منافعشان از راه شيوع و ابقاي فساد بهتر تأمين مي گردد.
آنها با دشمنان اسلام نمي جنگند و نمي توانند بجنگند، چرا كه خود و دولت هايشان ساخته دشمنان اسلام هستند كه حيات و بقاي آنها را تداوم مي بخشد، ولي با آغاز حركت پيروزمند اسلامي، سرنوشت چنين حكومتها، رژيم ها، حكام و نظامهاي سياسي، اقتصادي و