بخش 7

خستگی ناشی از دستاوردهای خلاق اسلام صرفاً در یک کشور بی معناست...




مهم اين است كه اسلام پيروز شود.

همين جهان بيني نسبت به امت اسلامي و آينده اسلام است كه انقلاب ايران را حقيقتاً اسلامي جلوه مي دهد و دقيقاً همين جهان بيني است كه جهان كفر را عليه ايران متحد نموده است. اگر امام از ابتداء مي فرمود كه تسلط غرب بر امت اسلامي در خارج از ايران، مورد ت حكومت اسلامي ايران قرار نخواهد گرفت، آنگاه جنگي عليه ايران برپا نمي شد، شايد شوروي به افغانستان تجاوز نمي كرد و چيزي بنام حزب الله براي مخالفت با تجاوز اسرائيل به لبنان و اشغال اين كشور بوجود نمي آمد كه ارتش اسرائيل را شكست دهد.

زماني كه انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد، موضوع اوليه اي كه با آن مواجه گرديد تبليغ بر مبناي ارزش هاي انقلاب اسلامي بود. رهبري انقلاب اسلامي، ايراني و شيعي بود و چارچوب تصوير كلي و تاريخي كه مردم ايران انقلاب را در آن مي ديدند، نيز ايراني و شيعود. درواقع بيشتر ادبيات تبليغي پس از انقلاب اسلامي در اشكال كتب، روزنامه ها، مجله ها، فيلم ها و مطالب راديو و تلويزيون طعم و بوي چارچوب تاريخي و مذهبي ايراني و شيعي داشتند. به سخن ديگر، عليرغم جهان بيني حضرت امام، تصوير كلي چارچوب انقلاب اسلامي به صورتگ نظرانه شيعي و ايراني بود در حالي كه اكثريت آحاد امت اسلامي، نه ايراني است و نه شيعه.

اولين وظيفه اي كه ما در خارج از ايران با آن روبرو بوديم، ايجاد تصوير كلي چارچوبي از انقلاب اسلامي بود كه در سمت گيري اسلامي بوده و از سوي همه مسلمانان تمامي مذاهب مختلف قابل قبول باشد، بنحوي كه تمامي تنوع فرهنگي، فرقه اي، و تاريخي امت اسلامي در آنحوظ نظر قرار گرفته باشد. براي دست يابي به چنين چارچوبي، ما مي بايستي ريشه هاي انقلاب اسلامي را به دو دسته اوليه و ثانويه تقسيم مي كرديم. ريشه هاي اوليه به همان صورت كه قرآن و سنت رسول اكرم(ص) آنها را توصيف نموده و تمامي مذاهب مختلف اسلام به آن معتقد ب تعريف نموديم و ريشه هاي ثانويه را با تاريخ، فرهنگ ايران و مذهب شيعه تعريف كرديم.

اينها را ما اين گونه مطرح كرديم كه ريشه هاي ثانويه مخصوص و ويژه ايران و مذهب شيعي است. در ادامه تأكيد نموديم كه تكرار انقلاب اسلامي در تمامي ديگر بخش هاي امت اسلامي تنها بر مبناي ريشه هاي اوليه مقدور و ممكن مي باشد و روند انقلاب اسلامي در قسمت هاوت جهان، موجب ايجاد ريشه هاي ثانويه بومي خواهد گرديد.

آنچه اهميت دارد، اين است كه درست همان گونه كه قدرتهاي جهاني كفر، عليرغم اختلافات ملي و ديگر تضادهايشان، عليه اسلام متحد هستند همين طور ما هم، عليرغم اختلاف نظراتمان، بايد در يك جنبش جهاني اسلام عليه آنها با هم متحد باشيم.

به نظر مي رسد اين نوع تجسم پردازي به تصوير كلي انقلاب اسلامي براي تمامي مسلمانان در هركجا كه هستند، قابل قبول بوده است. در هشت سال گذشته، ما نشريه كرسنت اينترنشنال را به زبان انگليسي در تورونتو (كانادا) منتشر نموده ايم. اين نشريه مفهوم انقلاب اسلاو ايجاد جنبش جهاني اسلام را با مصرانه ترين و سازش ناپذيرترين برخوردها، مطرح نموده است. (از سال 1987 كرسنت تحت عنوان نام الهلال الدولي به زبان عربي نيز، در لندن منتشر شده است ).

ما با دقت تمام مراقب بوده ايم كه مطلبي منتشر نكنيم كه بتوان آنرا مختص شيعه يا منحصر به سني دانست. و همين برخورد و نظر از سوي علماء و روشنفكران برجسته اي كه در كنفرانس ها و سمينارهاي متنوع ما شركت كرده اند مكرراً مورد تأئيد قرار گرفته است. همين زمي كه ما در طول سال هاي گذشته ايجاد نموده بوديم ما را قادر نمود كه در سال گذشته يك كنفرانس جهاني در لندن برپا نمائيم كه طي آن قتل عام حجاج توسط رژيم سعودي در مكه محكوم گرديد و آزادي حرمين شريفين در مكه و مدينه از سلطه سعودي خواسته شد.

  در حال حاضر، پيروان امام خميني و انقلاب اسلامي، بر مبناي همين تجسم پردازي به تصوير كلي انقلاب اسلامي بوجود آمده اند. مقالات روزنامه اي، مقالات تحقيقي و كتابهاي ما به زبان هاي بسياري ترجمه و چاپ شده­اند.

 يكي از محورهاي اساسي تبليغي ما، اين بوده كه انقلاب اسلامي نمايانگر تقارب افكار سياسي شيعي و سني نيز هست. ما مي گوئيم عليرغم تنوع الفاظ در نحوه شكل بخشيدن به برخي از مفاهيم، اكنون ديگر عملاً و در جوهر، تفاوت كمي بين اين دو فرقه وجود دارد. من در مورد باري از اين مفاهيم محوري، سال هاست كه با علماء و افراد معمولي شيعي و سني در كشورهاي مختلف جهان صحبت كرده ام و همه را متفق يافته ام.

موضع گيري ديگري نيز وجود دارد كه من از آن لذت مي برم و آن اين است كه در تمامي جهان تعداد بسيار زيادي مسلمان وجود دارند كه اين نظر ما را قبول دارند كه تنها راه عملي شكست و انهدام دشمنان بومي و خارجي اسلام، ايجاد انقلاب هاي اسلامي پي درپي و يكي پس ازري است ولاغير.

 

خستگي ناشي از دستاوردهاي خلاق

همه فعاليتهاي خلاق خستگي آور و كوفته كننده اند. مثالهاي بسياري را مي توان در اين جهت يافت. يك مادر پس از  وضع حمل فرزندش احساس خستگي مي كند، يك سد درپي آبياري و ايجاد رشد، بنظر خالي و تهي مي رسد. يك دونده كه براي دويدن دوره مي بيند پس از هر دورهخسته مي شود. يك مرد پس از كار عادي روزانه وقتي به منزلش بازمي گردد احساس خستگي مي كند. حتي فردي زاهد پس از مراقبتهاي زاهدانه خستگي جسمي دارد. مثالهاي بي شماري را مي توان از زندگي روزمره مطرح نمود.

همين موضوع براي تلاش شديد و مستمر گروه هايي از مردان و زنان صدق مي كند، نمونه هاي آنرا مي توان از تجارب خانواده ها، كارخانه ها و ملتها    اما بگذاريد بدون تأخير به اصل مطلب برسيم. در يك دوره ده ساله از 1978 تا 1988 ملت ايران انرژي جمعي بيشتري از هر گروه قابل مقايسه اي در دوره زماني مشابه در تاريخ، از خود بروز داده اند.

 ملت ايران چه چيزي را خلق نموده؟ آنچه كه در زير مي آيد در اين مرحله تنهإپ خ خ  يك فهرست ساده از خلاقيت آنها و البته بدون ذكري از دستاوردهايشان است:

1.  ملت ايران معمار ايجاد چنان حكومت اسلامي است كه در بيش از هزار سال گذشته سابقه نداشته و اولين حكومت از اين نوع است.

2. ملت ايران فرهنگ و تمدن اسلام را با اتكاء به تقواي جمعي، زنده نموده و به آن جان تازه اي داده است.    3. ملت ايران عمال محلي كفر را كه در سلطه سياسي، فرهنگي و اقتصادي غرب متجلي شده بود، شكست داده و اخراج نمود.

4. مردم ايران با موفقيت از حكومت اسلامي خود درقبال تجاوز از سوي هم پيمانان كفر و نفاق جهاني، دفاع نمودند.

5.  ملت ايران مزارع لم يزرع تاريخ معاصر مسلمانان را با خون شهداي خود آبياري نمود. اين امتيازي است كه آنها در آن با مجاهدين افغان و حزب الله لبنان مشتركند، زيرا ابرقدرتهاي معاصر، در ايران و افغانستان و لبنان شكست داده شده اند.

6. مردم ايران توانسته اند در مورد نهادهاي جديد اجتماعي، اقتصادي و سياسي كه قبلاً قابل تصور نبودند، تفكر نموده و آنها را سازماندهي نموده و بوجود آورند.

7. ملت ايران از آنچنان قدرت جسمي، نظامي و روحي از اسلام بهره برداري نموده كه از زمان آزادسازي قدس درسال 583 هجري (1187 ميلادي) توسط صلاح الدين ايوبي بي سابقه بوده است.

مردم ايران از بين علماء خود رهبري پرهيزكار را انتخاب نمود كه حتي تحت شديدترين فشارهاي وارده بر آنها از چهارگوشه جهان تعهد خود را نسبت به اسلام زيرپا نگذاشت.

9.  در امور اجتهادي، اجتهاد امام خميني برطبق روش اصوليون چنان عمل نموده است كه عملاً شكاف بين مذاهب شيعي و سني را در امور حكومتي و سياسي پر نموده است.

10. انقلاب اسلامي نيروي جديدي در جنبش جهان اسلام در سراسر جهان بوجود آورده و انتظارات مسلمانان را در مورد آينده امت اسلامي بالا برده است.

11. اصرار امام خميني بر اينكه حج نمي تواند تنها منحصر به يك سري مناسك عبادي باشد، موجب بيداري احساس جديدي در هدف يابي امت اسلام گرديده و توجه را بسوي نياز به آزادي حرمين مكه و مدينه از كنترل رژيم آل سعود كه نوكر صهيونيست ها و آمريكاست جلب نموده ا ست.

 آنچه كه در بالا آمد، تنها خلاصه اي از انفجار انرژي خلاق ايران در عرض ده سال است. در چارچوب اين مطالب، دستاوردهاي عظيم و همچنين ناكامي هاي بسيار وجود داشته است. در ده سال گذشته افتخار و مزيت شخصي من همانا خدمت به حكومت اسلامي ايجاد شده در ايران بوده ا. چرا كه هيچ مسلماني نمي تواند افتخاري بزرگتر از خدمت به حكومت اسلامي را براي خود بيابد.

اكثر ما كه اكنون در قيد حياتيم، زماني به دنيا آمده ايم كه كنترل استعماري كفر بر سرزمينها و ملتهاي اسلامي مطلق و يكپارچه بود. ما در زماني كه واقعاً عصر تاريك اسلام بود متولد شديم. اكثر سرزمينها و ملتهاي اسلامي در عرض 50 سال گذشته با بدست آوردن استقلال قدمي عميقتر به ورطه نوكري گذاشته اند. در همين دوره دشمنان اسلام تمامي سرزمين اسلامي فلسطين از جمله قدس را تصرف نمودند.

امروزه كشورهاي مسلمان نشين، آماده مي شوند تا از دست رفتن دائمي و بدون بازگشت فلسطين را بپذيرند. اين است وضع مخروبه اي كه خاندان اسلام در آن زندگي مي كنند. تنها در ايران است كه قدرت سياسي اسلام سربرآورده ولي هنوز نقش جهاني خود، قدرت بالقوه و وظيفه بدوش نگرفته است.

اما ايران اسلامي هنوز در آستانه عصر جديدي از تاريخ قرار دارد. خستگي كه در حال حاضر در همه سطوح در ايران ديده مي شود، بسيار طبيعي است هيچ ملتي نمي تواند پس از چنين دوره اي از مبارزه داخلي و خارجي عليه دشمنان بسيار مصمم خود، چيزي جز خستگي حس كند. در دن خستگي به سيستم اندامهاي جسمي توصيه مي شود كه كمتر كار كرده يا استراحت كنند و نفسهاي عميق بكشند، دستها و پاها و ديگر اندامهاي بدن نمي توانند يكديگر و يا مغز و قلب را بخاطر سرعت بسيار و زيادي كه به سيستم دادند، ملامت كنند. وقتي كه مبارزه بر سر موجوديت كليستم است، تمامي بخش هاي سيستم بايد انتظار تحت فشاربودن تا سرحد امكان و حتي به وراي آنرا داشته باشند .

و مبارزه هنوز پايان نيافته است. مهم است كه در مورد مرحله اي كه به آن رسيده ايم برآورد و سنجشي اصلاحگر داشته باشيم. قطعنامه 598 سازمان ملل كه در ماه ژوئيه 1987 به تصويب رسيده نتيجه دو سال مذاكره در بين هم پيمانان كفر براي مجاب نمودن ايران اسلامي به ش آتش بس بود. در اين قطعنامه از ايران خواسته نشده بود كه تسليم شود. در واقع قطعنامه رهانمودن خواسته هاي اوليه صدام حسين كه در ابتداي جنگ مطرح شده بود را ارائه مي نمود. واقعيت اين است كه دشمنان اسلام از هدف اوليه جنگ كه انهدام حكومت اسلامي بود دست كشيده ند.

البته آرزوي رسيدن به بغداد و رفتن به كربلا و از آنجا به قدس، همه روياهاي يك قدرت سياسي نظامي سالم بودند. همين رويا بود كه قدرتهاي كفرآلود را به هراس افكند. همين قدرتها بودند كه مي خواستند جنگ پايان يابد. آنها از سال 1983 يعني زماني كه ايران به عمق خاعراق نفوذ نمود بدنبال صلح بودند. و شايد آن رؤيا براي متحقق شدن در يك دوره ده ساله كمي بلندپروازي بود...

اهداف سياسي را بايد براي درازمدت و بصورت مرحله، بمرحله ايجاد نمود، اين روشي است كه قدرتهاي استعماري براي تكه تكه كردن قلب سرزمين اسلام و تبديل آن به حكومتهاي وابسته بكار گرفتند. آنها در ابتدا كشورهاي عربستان سعودي، اردن، عراق، سوريه، لبنان و مصر را داطراف فلسطين ايجاد نمودند و آنگاه كشور اسرائيل را بوجود آوردند. اين روند، صدسال طول كشيد و برادران ما در ايران سعي كردند تا با يك ضربه پيروزمندانه از طريق بغداد و كربلا به قدس برسند.

ما در حال حاضر دوره خستگي و آزردگي را كه در ايران مي بينيم ناشي از جنگ هشت ساله و يا زندگي بدون وسايل لوكس نيست. بلكه بسادگي منبعث از رودرروشدن با واقعيت است.

البته اين تجربه اي جديد در تاريخ اسلام نيست. شايد اول بار وقتي كه ارتش حزب الله اين دوره را تجربه نمود، در جنگ احد بود. در آنزمان با وجود حضور رسول اكرم(ص) در ميدان نبرد، جنگي كه تقريباً نتيجه اش پيروزي بود، تقريباً به شكست انجاميد.

بار دوم در زمان حديبيه بود. در هر دو مورد و بعداً در حنين، ناكاميهاي موقت در نهايت به پپروزي انجاميد.

 

اسلام صرفاً در يك كشور بي معناست...

 در حديبيه هدف اعلام شده رسول اكرم انجام حج عمره بود. در مذاكره با قريش كه مكه را در كنترل داشتند، پيامبر از اين هدف دست كشيد. با اين حال، امروزه اين وقايع به عنوان افتخارآميزترين حوادث تاريخ اسلامي تلقي مي شوند.

انقلاب اسلامي در ايران، تاريخ اسلام را به مرحله اي جديد كه در آن پيروزي ها و دست آوردهاي بسيار و برخي ناكامي ها و شكست ها وجود خواهد داشت، رهنمون ساخته است. اهدافي را كه اسلام بايد در درازمدت بدست آورد، توسط خداوند تبارك و تعالي براي امت اسلامي ترده اند. در حال حاضر، خداي تعالي ايران را به عنوان نوك پيكان حركت امت و جنبش جهاني اسلام برگزيده است. قدرت جمعي كفر جهاني آنقدر بزرگ است كه تنها در طول زمان شكسته و منهدم خواهد شد. كساني كه از ايران انتظار دارند كه صرفاً در يك برخورد با كفر به تمامي اين ااف دست يابد از روندهاي تاريخ آگاهي ندارند.

تاريخ قهرمانان فوري خلق نمي كند. تاريخ روش خاص خود را دارد. به اين ترتيب كه نامزدهائي را براي قهرمان شدن خلق نموده و آنگاه آن ها را در معرض يك دوره طولاني از آزمايش ها و شدائد قرار مي دهد. تاريخ سيماي رقباي دست يابي به عظمت و بزرگي را ترسيم نموده ت به كساني كه تلاش مي كنند تا در صحنه وسيعش نقش ايفاء كنند، برخوردي بي طرفانه دارد. تاريخ هيچ انحرافي از حق و حقيقت را تحمل نمي كند و در اين راستا كوچكي اين انحراف اهميت ندارد.

داشتن اعتقادي لرزش ناپذير در حق بودن آرمان، پيش شرطي لازم براي ايفاي نقش در تاريخ است. اما اگر چنين اعتقادي مبدل به ادعاهاي غلوآميز در خودمحق بيني و تكبر شود، آن وقت تاريخ ممكن است تصميم بگيرد تا غلطبودن اين ادعاها را به اثبات رساند.

همه مذاهب اسلام به يك ميزان محق و معتبراند. تاريخ هرگز به يك مذهب اجازه نداده كه ادعا كند تمامي حقيقت تنها در سنگر آن مذهب قرار دارد. اهداف ملت كه به توسط خداي تعالي مشخص شده اند، توسط كساني بدست خواهد آمد كه اول از همه، موفق به همراه نمودن تمامي اما خود شوند. كساني كه سعي دارند تا با اين منطق ساده مخالفت نمايند خود را مأيوس، محدود و تحت كنترل كفر خواهند يافت.

 زماني كه مخلوطي از نيم حقايق و احساسات انحصاري ناسيوناليزم و كهنه پرستي مذهبي در زندگي واقعي مشتري پيدا كند، آن وقت اين چيزها مبدل به واقعيت هاي سخت و ناخوشايند خواهند گرديد. وقتي چنين شود، زمان بررسي خواسته هاي تاريخ فرارسيده است.

پايان جنگ تحميلي و شكست ها و ياس هاي آن وضعيتي نيست كه در داخل ايران يكديگر را مورد بدگوئي و اتهامات متقابل قرار دهند. حتي وضعيتي نيست كه جهت را تغيير داده باشد چرا كه هدف و مسير همواره صحيح بوده است .

بنيان هاي اخلاقي انقلاب اسلامي يا حكومت اسلامي و مقاماتش، هرگز مورد ترديد قرار نداشته و امروز هم مورد شك و ترديد قرار ندارند. فقط لازم است استراتژي، اولويت ها و تخصيص منابع، مورد بررسي مجدد قرار گيرند.

من هنوز باور ندارم كه تاريخ، ايران را به عنوان سردمدار دست يابي به اهداف جهاني اسلامي، به كناري گذاشته باشد. اگر اين چنين بود امكان داشت كه ايران كاملاً شكست خورده و سربازان آمريكائي، انگليسي و روسي، خاك ايران را اشغال مي كردند. آنچه كه درواقع رخ داده اين است كه ايران صرفاً توبيخي ملايم دريافت نموده است. تمامي دست آوردهاي اوليه انقلاب اسلامي هنوز سرجايشان قرار دارند. حتي امام هنوز در تهران هستند. قانون اساسي پايدار مانده و مسئولان جوان و بي تجربه، بهتر از آنچه كه ما حق داشتيم انتظار داشته باشيم، عمل كرده­اند.

صدمه فيزيكي وسيعي وارد شده و هزاران شهيد داده ايم، خون آنها به حكومت اسلامي ايران جان تزريق خواهد نمود. درست به همان صورت كه خون شهداي بدر، احد، حنين و كربلا امروزه به تمامي امت اسلامي جان مي بخشد. آتش بس 20 اوت درواقع شكست كفر بود. آنها مي خواستندان اسلامي را منهدم كنند، ولي شكست خوردند. ايران مي خواست از حكومت اسلامي دفاع كند و موفق شد. ابرقدرتهاي بزرگ مستكبر به صدام حسين اسلحه و موشك دادند و كشتي هاي خود را به خليج فارس اعزام نمودند. اما جرأت نكردند كه حتي يك سرباز به داخل خاك ايران بفرستند.

با اين حال، بعضي از برادران ايراني نزد من مي آيند و شيون سر مي دهند كه ايران شكست خورده است. اين افراد رقيق القلب مي خواهند پس از يك فاصله منزه با غرب و آمريكا رابطه برقرار كنند! آنها مي خواهند حكومت ايران را به يك حكومت عادي مبدل سازند. آنها مايلايط سعودي در مورد حجاج ايراني را نيز بپذيرند. برخي حتي مرا متهم به اين مي كنند كه مي خواهم ايران به تنهائي به نيابت از تمام دنيا بجنگد. اميد است از اين نوع افراد رقيق القلب! زياد نباشد.

من هنوز باور دارم كه خداوند تبارك و تعالي ايران را به عنوان سردمدار در نبرد جهاني بين اسلام و كفر برگزيده است. اما براي ايفاي چنين نقشي ايران بايد تمامي امت را به همراه داشته باشد. چارچوب معنوي، فكري و سياسي يك جنبش جهاني اسلامي به رهبري ايران كه اولي حكومت اسلامي زمان معاصر است پيشاپيش وجود دارد. آهنگ اين حركت طي ده سال گذشته توسط تعداد زيادي از علماء و روشنفكران تمامي مذاهب ايجاد گرديده است. اما ايران مسئوليت اين مبارزه طلبي را بدوش نگرفته و درواقع، به نظر من، ايران خود را از چنين انتخابي كنار كشيداست. ايران هنوز تنها خدمات لفظي به امت و جنبش جهاني اسلام ارائه داده است.

*

لذا ايران در چهارراه تاريخ قرار گرفته و اين كشور مي تواند مسئوليت و نقش اسلامي و جهاني خود را رها نمايد و در آن صورت مجبور است سعي كند به عنوان تنها حكومت اسلامي در دريائي از كفر جان سالم بدر برد. و در اين صورت به زودي غرق خواهد شد. اسلام براي يك كشور يك ملت و يك مذهب ساخته نشده است. تنها انتخاب واقع بينانه و درحقيقت وظيفه ايران اسلامي واردشدن به يك مشاركت تاريخي و جهاني در جنبش اسلامي است كه خود ايران به آن الهام بخشيده و آن را در سراسر جهان به وجود آورده است. و بعد از آن، ما مي توانيم موجب ايجاد يكلسله انقلابات اسلامي پي درپي شده و سلسله اي از حكومت هاي اسلامي برقرار نمائيم. علائم قدرت اسلام در همه جا ديده مي شود. در كشور همسايه افغانستان، مجاهدين بدون حكومت و با سلاحي اندك با ارتش اشغالگر يك ابرقدرت جنگيده و آن را شكست داده و اخراج نموده اند.نان، حزب الله، ارتش اسرائيل را شكست داده است. قرائن در همه جا به چشم مي خورند. اما واقعيت اين است كه دشمنان مي توانند اين قرائن قدرت اسلام را بهتر از اكثر مسلمانان ببينند و به همين دليل با هم همكاري مي كنند تا اين موج جديد از آگاهي در بين امت را منهدم نمايند.

اولين كاري كه مي خواهند انجام دهند، اين است كه قدرت و نفوذ ايران را محدود و كنترل كنند. اين هدف اوليه ديپلماسي و سياست اقتصادي غرب خواهد بود. سفارت هاي جديد غربي با سرعتي وحشت آور در تهران گشوده مي شوند. آن ها وام ها و قراردادهائي با شرايط مطلوب بازسازي ايران پيشنهاد خواهند كرد. اين تازه لبه باريك چوب شكاف است.

    اين واقعيت كه آمريكا سفارتي از خود (در تهران) نخواهد داشت، اهميت كمي دارد. دشمنان اسلام همكاري نزديكي با هم دارند. اطلاعات جاسوسي بين سفارت هاي غربي در تهران رد و بدل شده و آنها آمريكا را تغذيه خواهند نمود. مأموريت اولين آنها اين است كه ايران را از امت اسلامي دور كنند. آنها وجود حكومت اسلامي در داخل ايراني كه بپذيرد با ديگر كشورهاي نوكر غرب، در منطقه همزيستي نمايد را مورد تشويق و ترغيب


| شناسه مطلب: 79797