بخش 11
پیدایش حکومت اسلامی و تقریب بین مسلمانان
سعوديها براي تأمين اين هدف به ترويج نوع تشريفاتي و صرفاً عبادي اسلام پرداختند كه سياست را خارج از دين مي دانست. نظر غرب نيز درباره اسلام چنين است، و غرب همچنين مي داند كه اگر قدرت سياسي به اسلام بازگردد، سلطه غرب بر قسمت اعظم جهان پايان خواهد گرفت. بنابراين به نفع مشترك عربستان سعودي و قدرتهاي غربي است كه مانع از ظهور اسلام در نقش سياسي آن شوند. اين اشتراك منافع و ترس مشترك از اسلام است كه حكام سعودي و قدرتهاي غربي را به مبارزه اي مشترك عليه الام، انقلاب اسلامي، كشور اسلامي و نهضت اسلامي وامي دارد. همين ترس از اسلام است كه سعوديها را بر آن مي دارد كه به اقداماتي وحشيانه عليه حجاج ايراني و غيرايراني دست بزنند، حجاجي كه مي خواهند برائت خود را از مشركين اعلام دارند و اتحاد اسلامي خود و انزجار مك خويش را نسبت به دشمنان اسلام، بويژه اسرائيل و آمريكا به نمايش بگذارند. حج فرصت مناسبي است براي امت، كه هرسا ل برائت خود را از دشمنان شناخته شده اسلام اعلام دارد.
چه اقداماتي بايد صورت گيرد؟
اين سمينار توصيه مي كند كه:
1. از گروهي از علما دعوت بعمل آيد تا به كليه نقاط جهان سفر كنند و ضمن ايراد سخنراني ماهيت و وضع خطرناك حرمين تحت سلطه سعوديها را براي امت تشريح كنند...
2. كنفرانس هاي محلي و منطقه اي در كليه نقاط جهان برگزار شود تا بر آگاهي امت نسبت به مسأله آينده حرمين افزوده شود. تحقيقات جدي صورت گيرد تا براساس آن كتابهائي درباره دوره اي كه به وضع كنوني ختم مي شود، نوشته شود.
3. كميسيوني مركب از علما، مورخين و معماران تشكيل شود تا در مورد تخريب و نابودي اماكن مقدسه اسلام توسط رژيم سعودي تحقيق و بررسي كند و در اين زمينه به جمع آوري اطلاعات بپردازد.
و همچنين بررسي كند كه پس از آزادسازي حرمين از زير سلطه سعوديها، چگونه مي توان خرابيها و ضايعات را تعمير و ترميم نمود. درضمن عكس ها و تصاوير اماكن مقدسه از دست رفته جمع آوري و منتشر گردد. طرحهاي جديد دولت سعودي براي توسعه و عمران حجاز و حرمين كه بهيت و نقش و خصوصيات اسلامي آن اثر مي گذارد نيز بايد تحت بررسي كميسيون مزبور قرار گيرد.
اين سمينار همچنين پيشنهاد مي كند كه كميته اي براي پيگيري پيشنهادهاي اين كنفرانس و ساير كنفرانسهايي كه در اين زمينه برگزار مي شود تشكيل شود. كميته مزبور بايد از نمايندگان نهضت اسلامي در سراسر جهان مركب باشد و بايد گزارشهاي خود را بطور سالانه منتشر سازد.
4. نظارت سياسي و اداري بر حرمين در نهايت از سوي حكومت اسلامي كه به موقع در آن منطقه ظهور خواهد كرد، انجام خواهد شد. درحال حاضر يك كميسيون جهاني براي حرمين مركب از علماء متقي اسلام با دبيرخانه دائمي تشكيل شود تا بر امور مربوط به حرمين و حج نظارت كند. اضاء كميسيون بايد چندين بار در سال بويژه در ايام حج، به همراه هيأتي از كارشناسان و متخصصين، از حرمين بازديد بعمل آورند. گزارشها و پيشنهادهاي ايشان بايد بطور سالانه منتشر گردد.
5. اين سمينار از خط جهاد اسلامي در سراسر جهان بويژه در فلسطين، افغانستان، لبنان و غيره حمايت مي كند، چرا كه جهاد در اسلام از بالاترين ارزش ها برخوردار است.
6. اين سمينار از امت مسلمان مي خواهد كه موانعي را كه بر سر راه حجاج وجود دارد و مانع از آن مي شود كه ايشان اهداف خويش مانند اعلام برائت از مشركين و اعلان اتحاد اسلامي را به اجرا درآورند، از ميان بردارند تا اينكه حج بتواند به كليه اهداف و مفاهيم خود مند رسيدگي به امور مسلمين و حل مشكلات آنان نائل آيد و ديگر اينكه مسلمين بتوانند مناسك حج را در امنيت و آرامش برگزار نمايند. و همانطور كه خداوند فرموده است: تا اينكه آنها (يعني حجاج) شاهد منافع و بركات خويش در (حج) باشند (سوره حج آيه 28).
7. از نظر اين سمينار نامگذاري شبه جزيره عربستان تحت عنوان عربستان سعودي يعني بنام سلسله حاكم بر آن، مخالف با اسلام است از اينرو كه پيامبر اكرم(ص) در فرمايشات خويش از اين منطقه بعنوان شبه جزيره عربستان ياد كرده اند در جائي كه مي فرمايند: در شبره عربستان نبايد دو نوع دين وجود داشته باشد.
8. اين سمينار از كليه مسلمانان در سراسر جهان مي خواهد تا روز قتل عام حجاج در حرم (6 ذيحجه 1407) را روز اعلام برائت از مشركين قرار دهند و همه ساله آنرا برگزار نمايند
9. از نظر اين سمينار امام خميني نماينده واقعيت اجراي اسلام اصيل مي باشند و اين سمينار نظرات ابرازشده از سوي علماي درباري را محكوم مي كند و به آنها توصيه مي نمايد كه از خداوند بترسند و آخرت خود را به قيمت ناچيز اين جهان نفروشند.
10. خداوند فرموده است كه خداوند كعبه را (وسيله اي براي) قيام مردم قرار داده است (سوره مائده آيه 97). حج يكي از اركان اسلام است و خداوند به هر مسلمان توانمندي فرمان داده است كه آن را انجام دهد. لذا يك حاكم اجازه ندارد كه از اجراي اين فريضه توسط مهمانن خداوند جلوگيري كند.
سخن آخر
در خاتمه بر نكته اي كه بارها در اين سمينار بدان اشاره شده است تأكيد مي كنيم كه سرانجام از طريق يك نهضت اسلامي جهان شمول كه ميراث ناسيوناليسم و استعمار و بردگي را ريشه كن سازد، قدرت و سلامت سياسي به كليه بخش هاي امت باز خواهد گشت.
(والسلام)
پيدايش حكومت اسلامي
و
تقريب بين مسلمانان
بحيرا يك راهب مسيحي بود كه در شهر بحري زندگي مي كرد. ابوطالب عموي پيامبر(ص) را كه در آن هنگام 12 ساله بود، بهمراه يك كاروان به شام برده بود. در آنجا، همانگونه كه در منابع مسيحي ذكر شده است، بحيرا در وجود محمد(ص) نشانه هايي از پيامبري آتي وي رديد و به عموي پيامبر(ص) توصيه كرد كه محمد(ص) را به نواحي مركزي شام نبرد كه مبادا يهوديان نيز از اين نشان ها آگاه شوند و به كودك آسيب رسانند. سال ها بعد در شهر مكه، يك مسيحي ديگر بنام ورقة بن نوفل كه يكي از عموزادگان خديجه(س) همسر پيامبر(ص) بود نيز به علائم رسالت قريب الوقوع محمد(ص) در رابطه با تجربيات اوليه وي در غار حرا پي برد و هشدار مشابهي داد. بحيرا و ورقه هيچكدام نمي دانستند كه محمد) ص) پيامبر موعود است، ولي هردو احساس مشتركي نسبت به تاريخ داشتند كه از دينشان، مسيحيت، نشأت مي گرفت. آنان درواقع مي دانستند كه پيامبري خواهد آمد، ولي نمي دانستند كه ظهور وي در چه زمان و مكاني صورت خواهد گرفت؟ و يا اينكه پيامبر موعود چه كسي خواهد بود؟... هو بر اين امر واقف بودند كه اصلاح شرايط جاهليت كه بر جامعه آنروز حكومت داشت نيازمند به ظهور پيامبر است. بحيرا و ورقه، بر منابع مسيحي باقيمانده از حواريون عيسي مسيح باور داشتند كه حتي در زمان خود آنها اعتبار چنداني نداشت. اكنون، 14 قرن بعد از كامل شدن قرآن يام نهائي خداوند متعال كه در صحت آن هيچگونه ترديدي نيست، و پس از ظهور آخرين پيامبر و فرستاده خداوند، تشخيص علائم و نشانه هايي كه حاكي از وقايع جاري و آتي است، بايد به مراتب آسانتر باشد.
دقت شناخت ما از اين علائم بستگي به درك ما از چارچوب تاريخ در اسلام و پهنه تاريخ دارد. ما نمي دانيم كه خداوند در چه زماني اولين انسان يعني آدم را كه پيامبر نيز بود، آفريد اما آنچه مي دانيم اين است كه بين آدم، اولين پيامبر و محمد(ص) آخرين پيامبر، تعد يكصد و بيست و چهارهزار پيامبر ديگر ظهور كرده اند (درود خداوند بر همگي آنان باد).
بديهي است كه در تاريخ خلقت دقت زياد و وقت بسيار طولاني صرف آماده نمودن جهان براي ظهور آخرين پيامبر و كامل كردن پيام الهي براي بشر شده است. اما اينهمه تداركات نمي تواند صرفاً براي حدود 1400 سال آخر حيات جهان صورت گرفته باشد. بينش ما مسلمانان نسبت به يخ، البته بايد اين باشد كه پايان عمر جهان عاقبت فرا خواهد رسيد، ولي زمان وقوع آن تنها بر خداوند متعال روشن است. خداوند اين علم را به هيچكس حتي به پيامبران خود نيز عطا نكرده است. به همين دليل بيهوده است كه در مورد آن به حدس و گمان بپردازيم. درضمن بايد بخاطر داشته باشيم كه (اكنون) 1400 سال بعد از كامل شدن نبوت و وحي الهي، اسلام (پس از دوران كوتاهي در صدر اسلام ديگر) نتوانسته است جهاني مطابق با الگوي خويش، بدان گونه كه خالق متعال براي جهان مقرر فرموده است، با تمام جزئيات آن، به وجود آورد، يك نظر واقع بين شايد اين باشد كه اگرچه اسلام بعنوان يك پيام و الگو 1400 سال پيش كامل گرديد، ولي كار اصلي تاريخ، يعني آوردن تمامي اعضاء جامعه بشري به زير لواي اسلام، هنوز كامل نشده است.
اين امر سؤال ديگري را مطرح مي كند به اين ترتيب كه: اگر دوره بسيار طولاني قبل از كامل شدن اسلام، فقط يك دوره آمادگي بوده است، 1400 سال گذشته را چگونه مي توانيم توصيف كنيم؟ شايد بتوان گفت كه جاهليت پيش از اسلام تجربه كافي براي بشريت نبوده است تا از ق آن بتواند به عواقب انحراف از اسلام پي ببرد. شايد مفيد باشد كه 1400 سال گذشته را به عنوان نمايشي عملي از آنچه در نتيجه انحراف از اسلام بر سر بشريت، بويژه مسلمانان، مي آيد، بشمار آوريم، يعني دوره اي كه در طول آن مسلمانان از راه مستقيم دور شدند. اين واقت تنها مي توانست بعد از كامل شدن اسلام به نمايش گذاشته شود، كه قبل از آن، شايد بتوان گفت كه جاهليت جديدي كه اكنون بر جهان حكمفرماست، صرفاً نمايشي از اين واقعيت است. انحراف از اسلام بر دو قسم است: قسم اول آندسته از افرادي را شامل مي شود كه هرگز اسلام نيند و راه مبارزه با آن را در پيش گرفتند و براي خويش فرهنگ و تمدني از كفر و جاهليت ايجاد كردند. امروزه تمدن غرب نماينده اين تمدن كفر و جاهليت است. اين تمدن جهانيست و بسياري از فرهنگ هاي جنبي ديگر، مانند فرهنگ هاي چين، ژاپن و هند را نيز دربر مي گيرد.
تمدن مزبور شامل سنت هاي باقيمانده ادياني مانند: مسيحيت بعد از رنسانس، يهوديت صهيونيستي و هندوئيسم جنگجو كه همگي در رد و انكار اسلام اصرار مي ورزند، نيز مي شود. تمدن غرب همچنين شامل آن دسته از مسلماناني مي شود كه، تحت نفوذ و سلطه استعمار، نظام غيرمذها بعنوان يك روش معتبر به رسميت شناخته اند. اين مسلمانان، طبقات حاكمه جوامع اسلامي امروز را تشكيل مي دهند. البته منهاي ايران بعد از انقلاب، انحراف در درون اسلام صورت گرفته است. در رأس اين انحراف آن دسته از علماء فرق مختلف (اسلام) هستند كه به دلائل گوناگونظام هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و غيره را كه بر قرآن و سنت پيامبر(ص) منطبق نيست پذيرفته اند و به آن مشروعيت داده اند. نمونه هائي از اينگونه انحراف، را در همه جا مي توان يافت.
در عين حال انحراف دروني عمدتاً خطاهائي است كه با گذشت زمان بر روي هم انباشته شده است. اصلاح چنين خطاهائي نسبتاً آسان است به اين دليل كه چهارچوب كلي اسلام كه اعضاي امت را به يكديگر پيوند مي دهد، درهم شكسته نشده است. قدرت اصلاحگر اسلام در تقواي دروني ف خاطي نيز متجلي است. هميشه و در كليه مكاتب فكري اسلام، علمائي وجود داشته اند كه مايل و قادر به رفع خطا و پيونددادن امت بوده اند. تعداد به اصطلاح علمائي كه پاي بند به ايجاد فتنه و شكاف در ميان امت اند، بسيار قليل بوده است. اگرچه قيل و قالشان بسيار بود به اين دليل كه تحت حمايت سياسي حكامي بوده اند كه قصد تبديل خطا به يك انحراف درازمدت و حتي دائمي را داشته اند. اين روند انحراف با به قدرت رسيدن بني اميه آغاز شد و اكنون تحت حكومت آ ل سعود ادامه مي يابد. هدف از تأسيس حكومت هاي ملي كه بوسيله قدرت هاي و ياران مسلمان آنان در جهان اسلام ايجاد گرديده است، نيز دائمي ساختن انحراف سياسي ماست.
از 15 سال پيش با تأسيس مؤسسه اسلامي لندن تلاش وسيعي را آغاز كرديم تا آن گروه از آحاد امت را - عالم و غيرعالم - كه حاضرند در امر مهم تحقيق براي شناسائي بخش هائي از درون اسلام كه در آن افراد با شناخت يكديگر علاقمند به تقريب و اتحادند، شركت كنند. شعور بيعي ما چنين حكم مي كرد كه شكاف و تفرقه درميان يك امت واحد (آيه 92 از سوره 21 قرآن) صرفاً مي تواند يك شكاف و جدائي سطحي و موقت باشد. احساس طبيعي ديگري كه در اين راه هادي ما بود اين بود كه خطا و شكاف هاي بعدي در ميان امت عمدتاً جنبه سياسي داشته و لذا زود خواهد بود. اين بدان معنا بود كه براي رسيدن به مراحل اصلاح و تقريب ابتدا مي بايست انديشه سياسي مسلمانان بازنويسي شود و يا اينكه واقعه سياسي عمده اي روي دهد تا اثر انفجاري آن، وصول به مراحل مذكور را ممكن سازد. از ساده انديشي ما بود كه تصور مي كرديم كتوانيم انديشه سياسي مسلمانان را بازنويسي كنيم، به اين اميد كه فرمولبندي هاي ما روزي بتواند واقعه سياسي عمده اي را بوجود آورد1 .
اما اكنون مي دانيم كه تاريخ انديشه هاي خاص و قانونمندي عام خود را دارد و اسلام عليرغم خطاها و انحرافاتي كه در درون آن صورت گرفته بود، بعنوان يك نظام عقيدتي از آنچنان قدرتي برخوردار است كه مي بايست خود رأساً درماني را براي بيماري هاي امت ارائه دهد. ول اين مدت بايد به اين واقعيت پي مي برديم كه اسلام، اگر براستي حقيقت كامل و يك مكتب الهي است همچنين بايد از يك قدرت دروني برخوردار باشد تا در مقاطع حساس تاريخ، مراحلي را جهت اصلاح مسير توده هاي مسلمان بوجود آورد. تا پيش از ظهور خاتم الانبياء(ص) اين عمل طريق پيامبراني صورت مي گرفت كه پي درپي در مقاطع مختلف مبعوث مي شوند. اكنون نقش اصلاح و تقريب بوسيله نمايندگان غيرنبوتي (يا غير نبوي)، مانند افراد، نهضتها و انقلابها، صورت مي گيرد. اين عوامل اصلاحگر، پس از آنكه بوسيله شرايط تاريخي، متحرك و فعال شدند، بادرت آنرا داشته باشند تا همه مسلمانان، يعني امت را در جهت تقريب در هسته مركزي اسلام بحركت درآورند. در اين اواخر بسياري از افراد و نهضت هاي الهام گرفته از آن، تلاش ناموفقي را در جهت برعهده گرفتن نقش مركزي عامل اصلاحگر بعمل آورده اند. از جمله مي توان ا البنا (بنيانگذار اخوان المسلمين) نام برد. ولي چنين به نظر مي رسد كه نقش مركزي عامل اصلاحگر را تنها حكومت اسلامي قادرست ايفا نمايد. شكست كساني كه در اين راه تلاش نمودند، دقيقاً بدين علت بود كه آنها نتوانستند حكومت اسلامي را تشكيل دهند. چنين پيداستمل تشكيل حكومت اسلامي (بعنوان قدم اول) براي توفيق در كسب نقش مركزي عامل اصلاحگر، كه بتواند به اشتباهات و يا انحرافات درون امت پايان دهد، يك عمل ضروري است.
تأييد اين نظريه را در سيره پيامبر(ص) مي توان جست. نقش پيامبر(ص) در مكه بعنوان يك فرد به اين محدود مي شد كه تعداد معدودي از افراد را بدين اسلام وارد نمايد. با اين وجود پيامبر(ص) حتي در مكه درصدد كسب حمايت حكومت براي تعداد قليل پيروان خويش بود، و بدانائل گشت. انگيزه و معناي مهاجرت بسياري از مسلمين صدر اسلام از مكه به حبشه نيز همين است. همين كه اسلام، پس از هجرت (پيامبر ص) به مدينه، به مرحله حركت رسيد، گسترش اسلام در شبه جزيره عربستان سريع و همه جاگير شد. پس اسلام بدون حكومت اسلامي، ناقص و ناتم است و در اين نكته هيچ جاي گفتگو و بحث نيست. اين موضوع حاوي مفاهيم جنبي عميقي است در رابطه با امر دعوت (به اسلام) كه از سوي مسلمانان خوش نيت صورت مي گيرد، و همچنين براي دعوتي كه نيروي مسلمانان هم اكنون، در جهت آن صرف مي شود. در اين راستا رژيم سعودي بويبالغ هنگفتي را صرف دعوت در جهت جذب نيروي بسياري از مسلمين جهان و كشاندن آن ها بسوي فعاليتهاي بي روح، بي نتيجه و مسدود، مي نمايد. اما وسيله و ابزار اصلي دعوت، حكومت اسلامي است. دعوت بدون حكومت اسلامي به منزله دعوت بدون دادن نشاني است.
قريشي هاي مكه از ابتدا به ماهيت سياسي اسلام و پيامبري محمد(ص) بروشني پي برده بودند. وقتي كه قريشي ها براي معامله نزد پيامبر(ص) آمدند، پيشنهاد نمودند پيامبر سلطنت بر آنها را بپذيرد. سرپرستي هيأت اعزامي از سوي قريش برعهده عتبةبن ربيعه بود. اين رويداد كليه كتب مربوط به سيره پيامبر ثبت شده است. هدف از پيامبري محمد(ص) به قدرت يا به سلطنت رسيدن شخص وي نبود، بلكه هدف تبديل جامعه به يك جامعه الهي و ايجاد يك كشور اسلامي بود. سالها بعد، درنتيجه حمله نظامي پيامبر(ص) از كشور اسلامي اي كه در منطقه مدينه استقراافته بود، مكه به تسخير اسلام درآمد. مسئوليت عمده براي دعوت برعهده حكومت اسلامي است.
نكته اي كه در دفاعيات جديد از اسلام بصورت مبهم مطرح مي شود و خاورشناسان نيز با زيركي از كنار آن مي گذرند، اين است كه اسلام نه تنها يك پيام است، بلكه يك روش نيز هست. وقتي پيام اسلام برطبق روش مبلغين آرامش طلب مسيحي پياده شود، بعيد به نظر مي رسز آن، نتايج مطلوب حاصل گردد. چنين رويه اي ممكن است در تبديل اسلام به يك آئين تشريفاتي مانند مسيحيت مؤثر باشد، ولي هرگز نخواهد توانست به اهداف اسلام دست يابد. پيام كامل اسلام روش اسلام را نيز در متن و عمق خود دارد. به همين دليل است كه در اسلام تا اين حد بسنت و سيره پيامبر(ص) تأكيد شده است. و باز به همين دليل است كه روشها و مراحل لازم جهت تأسيس حكومت اسلامي نيز جزء لاينفك اسلام به شمار مي روند. لذا اسلام بدون حكومت اسلامي، ناتمام و ناقص است.
برخي از احزاب اسلامي كه در خلال دوران سلطه استعمار ظاهر شدند، اغلب اين نكته اساسي را درك نكردند. آنها اسلام را در قالب دموكراسي اجتماعي به سبك اروپا ارزيابي كرده آنرا به همان نحو ارائه مي نمودند. از ديدگاه آنها، حكومت اسلامي صرفاً نمونه اسلاميزده و قدري امروزي شده حكومت ملي! بعد از استعمار بود. تنها لازم بود كه در يك دوره از انتخابات پيروز شوند تا به قدرت برسند . اين احزاب سياسي اسلامي به اين موضوع پي نبردند كه ميراث استعماري وجود داشت كه مي بايست خنثي و برچيده شود. به زعم ساده لوحانه آنان حكومت اسلامي ساخته انديشه آنها، بر پايه هاي ناسيونا ليستي و غيرمذهبي حكومت به ظاهر مستقل بنا مي شد. آنچه كه در صحت آن ترديدي نيست، اين است كه برخي از اين احزاب سياسي احتمالاً بطور ناخودآگاه بخشي از تئوري هاي ارائه شده خويش را از منابع امروزي غربي گرفته بودند2.
مرحله عملي تأسيس حكومت اسلامي زماني فرا مي رسد كه گمگشتگان درون اسلام (يعني آندسته از مسلماناني كه راه خود را گم كرده اند) مراحل طولاني كارهاي اصلاحي (و خودسازي) را پشت سر نهاده باشند. بايد اذعان كرد كه در سنت اهل تسنن، اين مرحله اصلاحي هنوز حتياز نشده است. انديشه سياسي در ميان اكثريت اهل تسنن، همچنان در جاده هاي انحرافي، سردرگم است كه از طريق احزاب اسلامي ناسيوناليسم عرب، نهضت خلافت در هند، و سهل الحصول بودن حمايت سياسي در بخش عمده اي از 14 قرن گذشته ايجاد گرديده است.
اما در نزد اهل تشيع، نخستين گام مؤثر در جهت صحيح، در همان اوائل تاريخ آنان برداشته شد و در قالب رد و نفي هرگونه سازشي با نظام هاي موجود متجلي گرديد. ريشه هاي آن به رد حاكميت يزيد از سوي امام حسين(ع) و متعاقب آن شهادت ايشان در كربلا برمي گردد. گام احي عمده بعد، قرن ها بعد صورت گرفت، يعني پس از آنكه ايران در اوائل قرن شانزدهم ميلادي به مكتب تشيع گرويد. اين عمل بصورت بحث و مناظره اي ميان علماي شيعه بر سر مسأله اي كه ظاهراً تخصصي مي نمود انجام گرفت. اين مناظره در نيمه دوم قرن هيجدهم بين دو دسته از ء موسوم به علماي اصولي و علماي اخباري صورت پذيرفت. اخباري ها بر اين عقيده بودند كه در خلال غيبت امام دوازدهم، علماي مذهبي مجاز نيستند براساس استدلال و استنباط قضاوت و اظهارنظر كنند، و بر اين منوال اصل قانون را در مورد مسأله يا وضعيت خاصي اعمال نمايند.
تنها كاري كه مي توانست صورت گيرد اين بود كه به احاديث مراجعه شود (كه وجه تسميه اخباري نيز همين است) و با بررسي دقيق آنها، در مورد هر مسأله خاصي، تصميمي اتخاذ گرديد. علماي اصولي بر اين عقيده بودند كه در طول غيبت امام دوازدهم (عج) استدلال و استنباط آزادو مستقل جايز است. فرد واجد شرايط براي اين امر، مجتهد است، يعني كسي كه با پيروي از اصول شريعت، با استفاده از قدرت استدلال خويش، تصميماتي اتخاذ مي نمايد كه با عمل به آن عامه مسلمين خواهند توانست مسائل خويش را حل نمايند. غير از مجتهدين، بقيه افراد مسلمان با از يك مجتهد پيروي نمايند، كه به آن تقليد مي گويند. مجتهدين برجسته اي كه عده كثيري از اهل تشيع به تقليد از ايشان پرداختند، بعنوان مراجع تقليد موسوم شدند. علماي اصولي در بحث پيروز شدند و موضع اخباري ها كنار گذاشته شد.
حامد الگار به اين موضوع اشاره مي كند كه اگر موضع اصولي ها... در قرن هيجدهم به پيروزي نمي رسيد، (وقوع) انقلاب ايران، حداقل در شكل خاصي كه بخود گرفته است، و رهبريتي كه داشته و كماكان از آن برخوردار خواهد