بخش 14

وحدت و نهضت جهانی اسلام بنیادهای عقیدتی و سیاسی وحدت اسلامی




موجب موجي حار ناچيز در جائي شده باشد؟... البته اگر فهد تهديد كرده بود كه دست از زشت كاريها، شرابخواريها و زن بارگي هاي طولاني و سرسختانهاش در اروپا برخواهد داشت، شايد حرف او را جدي تر مي گرفتند! غرب مي دانست و مسلمانان جهان مي دانستند كه هيچ گونه جهاد مقدسوي حكام سعودي يعني فاسدترين حكامي كه در طول تاريخ بر يك كشور مسلمان حكومت كرده اند، انجام نخواهد پذيرفت. چون آل سعود مطيع ترين و احمق ترين نوكراني هستند كه غرب توانسته در نقطه اي از دنيا به حكومت برساند.

    پس اهميت اقدام امام خميني در چيست؟ او كه جهادي عليه غرب اعلام نكرد؟ و تنها طبق شرع مقدس اسلام، حكم شرعي در مورد يك مرتد را صادر نمود همين حكم نيز خيلي نوظهور نيست، چرا كه سعوديها تمام وقت مشغول گردن زدن و دست بريدن مردم، بنام همين شرع مقدس اسلام هستنو هرگز اعتراضي از غرب بلند نمي شود؟!

   پاسخ به سئوال فوق آسان است: امام خميني يك مفتي يا فقيه معمولي نيست، او رهبر يك حكومت اسلامي است كه پس از يك انقلاب اسلامي و طرد حاكم وابسته به غرب، بوجود آمد. تمامي تلاشهاي مستقيم و غيرمستقيم غرب براي انهدام ايران اسلامي، چه از نوع نظامي، براندازي، خرابكاري و چه از نوع تحريمهاي ديپلماتيك و اقتصادي، با شكست روبرو شده اند. ايران در طي جنگ هشت ساله اي كه توسط نماينده غرب: صدام حسين بر آن تحميل شده بود، شكست ناپذير ماند. ايران جامعه خود را از نفوذ فساد غربي و اضمحلال اخلاقي نجات داده و آن را به جامعه سلامي و باتقوا تبديل نموده است. علاوه بر همه اينها ايران براي همه مسلمانان جهان الگوئي شده است كه راه رهائي از ظلمي كه توسط حكام دست نشانده غرب در كشورهايشان بر آنها مي رود به همه نشان مي دهد. همچنين امام خميني رهبر ميليونها مسلمان در سراسر جهان است. اقر روحي و اخلاقي امام و حكومت اسلامي در وراي همه مرزهاي ملي، فرقه اي و فرهنگي است. از اين هم فراتر، امروزه امام خميني در روياروئي جهان اسلام با تمدن لائيك كه از غرب نشأت گرفته، پرچمدار قدرت سياسي اسلام است. شخص امام خميني تجلي منحصربفرد مبارزه طلبي اسلام  قبال استيلاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي غرب است. غرب اميدوار بود كه بتواند از طريق عناصري همچون سلمان رشدي و آثار ادبي و هنري! همچون آيات شيطاني، اسلام را منهدم نموده يا به آن صدمه زند، البته غرب رشدي هاي بالفعل يا بالقوه بسيار ديگري نيز در همه جا دارد  فتواي امام تنها در اعلام حكم اعدام پايان نيافت، بلكه دليل امام را نيز مطرح نمود:

    ... تا بعد از اين كسي جرأت اهانت به مقدسات مسلمين را به خود راه ندهد.

    اين ارزش بازدارندگي فتوا بود كه غرب را به سوي خشمي ديوانه وار و احمقانه، سوق داد!

   بعضي از نظريه پردازان اين بحث تنگ نظرانه حقوقي را پيش كشيده اند كه فتواي امام را تنها مي توان در داخل يك حكومت اسلامي اجرا نمود و تا زمانيكه رشدي در خارج از دارالاسلام زندگي مي كند، او در امان است. البته من صلاحيت اين را ندارم كه از لحاظ فقهي در ماجرا نظر دهم، اما در مصاحبه اي كه با برنامه امروز كانال 4 راديو بي بي سي در صبح روز شنبه 18 فوريه 1989 انجام گرفت، من بصورت كلي گفتم كه شايد مسلمانان تابع دولت انگلستان قوانين انگليس را زيرپا نگذارند، ولي چون امام يك مجتهد هست، ممكن است از نظر ايشان، روياروئي كنوني بين اسلام و كفر از چنان اهميت حياتي برخوردار باشد كه معظم له مرزهاي سياسي و ملي را موضوعي نامربوط بدانند. شايد ايشان هر فرد مسلمان را، در هر كجا كه زندگي كند، جزئي از دارالاسلام بدانند. شايد امام خميني اين نظر را داشته باشند كه اسلام با چنانخطري مواجه است كه تمامي بخشهاي امت بايد، بدون توجه به خويشتن داري، مشاركتي فعال در اين امر داشته باشند.

    تأثير فوري فتواي امام بر مسلمانان انگليس را مي توان با واكنش دولت انگليس و رسانه هاي گروهي آن سنجيد. واكنش انگلستان محدود به حفظ منافع تجاري و ملي اش نبود، بلكه دولت، تمامي اهل نظر، مجلس، رسانه ها و محافل ادبي انگلستان به اتفاق آراء به كل اسلام و هسلمانان حمله ور شدند. انگلستان عليه آنچه كه بنيادگرائي اسلامي خواند، اعلام جنگ داد. اين نبرد يك جنگ يك به يك با ايران نبود، دولت انگلستان تمامي جهان غرب، از جمله بازار مشترك اروپا را عليه اسلام بسيج نمود. مسلمانان انگلستان، كه غالباً نه بنيادگرا هستندو نه از لحاظ سياسي كاملاً آگاه يا فعال، تنها كافي بود كه به صفحه تلويزيون خود نگاه كنند تا درك كنند كه چه مبارزه موذيانه، و نفرت انگيزي عليه آنها و عليه اسلام آغاز شده است، ولي امام خميني بلادرنگ مبدل به يك قهرمان شد. ائمه مساجد هزارگانه انگلستان كه توانسه بودند طي ده سال گذشته پيروان خود را عملاً جداي از پيام انقلابي ايران نگه دارند، ناگهان فعال شدند و مجامعي را براي دفاع از حيثيت رسول اكرم(ص) ايجاد نمودند. همين مجامع بودند كه در عرض شش هفته گذشته تظاهرات و راهپيمائي هاي گسترده اي را در تمامي شهرها و شههاي عمده انگلستان سازماندهي كردند. نسل مسلمان متولد شده در انگلستان براي اولين بار چهره نژادپرستانه واقعي انگليس را ديدند. داگلاس هرد وزير كشور، و كنت بيكر وزير آموزش و پرورش انگليس در صحبتهايشان از كلماتي استفاده كرده اند كه يادآور عهد برده داري قر8 ميلادي است. اعضاء آن به اصطلاح كميته اقدام كه تحت رهبري يك ديپلمات سعودي كار مي كند، به وزارت كشور احضار شده و در آنجا يكي از معاونين وزير به آنها گفت كه مراقب رفتار خود بوده و خفه شوند! آنها هم اطاعت كردند. عليرغم تظاهرات بي سابقه در تمامي انگلستان،ولت اين كشور روشن نموده است كه خيال ندارد كاري در اين موضوع انجام دهد. آنها بطور رسمي و علني - و البته بيشرمانه - از سلمان رشدي و حق توهين به اسلام از سوي او حمايت نموده و اعلام نموده اند كه هر كاري كه مسلمانان بكنند و هرچه كه بگويند، بازهم آيات شيطاني همنان چاپ و منتشر خواهد شد.

    پيام دولت، سياستمداران، رسانه ها، افكار عمومي و محافل ادبي انگليس به مسلمانان انگلستان ساده، روشن و به اتفاق آراء چنين است: شما مي توانيد تظاهرات كنيد، فرياد بزنيد، اعتراض كنيد. اما حق نداريد قانون ما را زيرپا بگذاريد. قانون از سلمان رشدي و ناشران وحمايت خواهد كرد و هيچ گونه توجهي به عواطف مسلمانان و صدمه به اسلام نخواهد شد؟!

   تصور آنها اين است كه ما پس از چند هفته يا چند ماه راهپيمائي و فرياد، خسته و ساكت خواهيم شد. البته منظورم اين نيست كه راهپيمائي و فرياد كاري عبث است، بلكه همين راهپيمائي و فريادها از هم اكنون موجب گرديده كه نظريه اي از سوي غيرمسلمانان پرنفوذي بوجود آيمبني بر اينكه سلمان رشدي و كتابش توهيني عميق عليه مسلمانان را سبب گشته اند و همچنين در سطح وسيعي پذيرفته شده كه آزادي بيان نمي تواند مطلق باشد. اخيراً همين نوع آزادي درخصوص موضوعاتي همچون روابط نژادي و عكسهاي زننده محدود شده است. حقوق مدني در خصوص تجا به صلح و آرامش حاوي ماده اي است كه در آن وظيفه شهروندان در استفاده از الفاظ متعادل به رسميت شناخته شده است. جنجال بر سر آيات شيطاني موجب واكنشي نژادپرستانه و فاشيستي از سوي بخشهائي از اكثريت سفيدپوست عليه اقليت آسيائي نيز شده است. درست همانگونه كه همه آيايي ها در طول دوره پاكستاني كوبي مورد آزار قرار گرفته بودند. اينك نيز همه آسيائي ها، حتي مسيحيان، هندوها و سيكهاي آسيائي در اين موج مسلمان كوبي مورد ستم قرار خواهند گرفت. بنابراين اقدام عليه آيات شيطاني را مي توان در چهارچوب قوانين موجود پيگيري نآنچه كم داريم عبارتست از عدم وجود اراده سياسي از سوي دولت، اپوزسيون، رسانه ها و كل دستگاه انگلستان.

*

    ... هم اكنون دو انتخاب اساسي رودرروي مسلمانان انگلستان وجود دارد:

    الف) نظر دولت انگلستان را بپذيريم كه بعد از تظاهرات و فريادها، در چهارچوب قوانين، ما نه تنها وجود سلمان رشدي و آيات شيطاني بلكه بعد از آن فيلمها، ويدئوها و نمايشنامه هائي كه در اين رابطه حتماً توليد خواهند شد را نيز بپذيريم.

    ب) تصميم گرفته شود كه وجود سلمان رشدي و آيات شيطاني و توليدات مستقيم يا غيرمستقيم بعدي در اين رابطه را نه حالا و نه هيچوقت در آينده نپذيريم.

    انتخاب اولي همان است كه دولت انگلستان مي خواهد بهر نحوي هست! پذيرفته شود. البته اين همان انتخابي است كه دولت سعودي و رهبري تحت كنترل سعودي در انگلستان سعي خواهند نمود كه بر جامعه مسلمانان تحميل نمايد!

    انتخاب دوم در كوتاه مدت، انتخاب مشكل تريست. اين انتخاب به معناي رودرروشدن با دولت، اپوزسيون رسانه ها و حتي پليس و دستگاه هاي قضائي انگلستان بوده و به معناي واردشدن در يك مبارزه طولاني است كه ممكن است حتي به درگيري و نبرد مستقيم نيز كشيده شود. واقعين است كه وجود يك جمعيت دو ميليوني از مسلمانان خشمگين در يك جامعه لائيك قبلاً مسيحي، مبين وجود منبعي براي يك درگيري اجتماعي بالقوه است. اگر ما قبول نكنيم - كه بنظر من نبايد قبول كنيم - كه اجازه دهيم يك جامعه بي اخلاق، عموماً ضداخلاق و لائيك، ارزشهاي اخلاقيما را منهدم كند، بنابراين ما در درازمدت در يك نبرد بالفعل با محيط پيرامون خود و از جمله دولت انگلستان، قرار خواهيم داشت.

    من معتقدم كه عليرغم تسلط ظاهري انسان لائيك بر جامعه انگلستان، ملت انگليس رويهمرفته متشكل از اكثريت ساكت باشرفي است كه از عقده هاي افرادي همچون سلمان رشدي منزجر بوده و مايل نيستند كه با اسلام، مسيحيت، يهوديت، و ديگر مذاهب بصورتيكه در آيات شيطاني و آخري وسوسه مسيح مورد توهين قرار گرفته اند، برخورد شود. اين اكثريت ساكت با اخلاق از سوي رسانه ها، احزاب سياسي و امپراطوريهاي انتشاراتي و تجاري، كه بوسيله فرهنگ آزاد برهنگي، بي اخلاقي، روابط جنسي اشتراكي! و امواج فزاينده بيماريهائي همچون ايدز تغذيه مي شوندرد بي توجهي قرار دارند.

    داگلاس هرد و كنت بيكر، و بخشهائي از رسانه ها با غبطه درك كرده اند كه جامعه مسلمانان انگليس از مابقي افراد جامعه نسبت به قوانين مطيع تر بوده و به ارزشهاي خانواده پايبندتر هستند. با همين درك اين افراد به ما نصيحت مجاني مي كنند كه مسلمانان اين كشورد يكدست شدن بيشتر با جامعه را بپذيرند! اگر قرار باشد ما نصيحت آنها را بپذيريم، پس بايد بيشتر قانون نقض كنيم و وقت بيشتري از پليس و مقامات قضائي كشور را هدر دهيم، و به همين صورت بايد با تساوي بيشتري در سلولهاي پليس و زندانها حضور داشته و از خدمات بيشتري ا جامعه اي كه مانند ديگران برايش ماليات مي پردازيم، استفاده كنيم! بگذاريد يك مثال را بررسي كنيم: شرابخواري در بين مسلمانان مؤمن مطلقاً وجود ندارد. اگر ما بعنوان اشتراك در آن يكدستشدن! شروع به استفاده از نوشابه هاي الكلي و ديگر عادات مرتبط با آن نمائيم،وقت آمار همه انواع جنايات، از جمله تصادفات جاده اي - شهري و خسارت به اموال و جان افراد انگلستان، به نسبت جمعيت مسلمانان، بالا خواهد رفت. و درنتيجه هزينه هاي مربوطه، در خدمات بهداشتي، شركتهاي بيمه، كارفرمايان، پليس و ديگر موارد ناشي از شرابخواري ارقامي بسر عظيم را تشكيل خواهند داد.

    اگر داگلاس هرد، كنت بيكر و نويسندگان مقالات روزنامه ها در اينمورد تفكر كنند، ممنون خواهند شد كه حداقل دو ميليون نفر در اين كشور با كل جامعه كاملاً يكدست نمي شوند، در حاليكه بدون ترديد مي توانند بشوند!! جامعه انگلستان بصورت كلي از حضور اسلام و مسلمدر آن بسيار بهره مند مي شود. به همين صورت آنچه را كه بايد درك كنند اين است كه همان منبع خلوص و تعالي كه ما را به چنين شهروندان خوبي مبدل نموده، اجازه نخواهد داد كه ما سلمان رشدي و آيات شيطاني را به هيچ قيمتي قبول كنيم.

    امروز من خيال ندارم حساب كنم كه مسلمانان بايد چه بهائي را براي به رسميت شناخته شدن خود و دفاع از ارزشهايشان بپردازند. آنچه بايد گفته شود اين است كه اگر آن بها امروز پرداخته نشود، در آينده بسيار بيشتر و سنگين تر خواهد شد. لذا هر بهائي كه بايد پرداخته د، بايد حالا بپردازيم.

    البته نظر شخصي من اين است كه در حال حاضر به ميزان كافي قانون كتاب وجود دارد تا با استناد به آن عليه آيات شيطاني اقدام شود. آنچه كه وجود ندارد، همانگونه كه پيشتر اشاره كردم، عدم وجود اراده سياسي است. مبارزه مسلمانان بايد در جهتي حركت كند كه يا اراده سياسي لازم براي استفاده از قوانين موجود ايجاد گردد و يا قوانين جديدي تصويب شوند.

    جامعه مسلمانان بايد جريان گروههائي همچون طرفداران حق رأي زنان را بررسي كنند، كه در اوائل قرن جاري به منظور دستيابي به ايجاد تغييرات متمدنانه تر در قوانين، قانون را شكستند. ديگر گروه هاي فشار نيز از همين روش براي ايجاد تغييرات در قوانين استفاده كرده. در همين اواخر نيز مقامات شهرداريها بخاطر روشهاي جديد مالياتهاي محلي، قانون را شكستند. حزب كارگر نيز تحت فشار قرار گرفته است تا قوانين مالياتهاي جديد محلي را به مبارزه طلبد.

    اگر قرار باشد جامعه مسلمانان انگليسي موقعيت درست خود را در جامعه انگلستان بدست آورد، اينكار مستلزم مبارزه اي مستمر، برنامه ريزي شده و تحت كنترل است كه بسا شامل نقض سمبليك قانون نيز بشود. البته مبارزاتي مشابه در ديگر كشورها نيز لازم است    .

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاتة

    كليم صديقي

    لندن - آوريل: 1989م


 

 

             

 

 

 

 

 

 15                          

  

وحدت و

نهضت جهاني اسلام

 

 

    مسئله وحدت مسلمانان، يكي از موضوعات اصلي نوشته هاي اينجانب در سرتاسر زندگي ام، بوده است. تفرقه در ميان مسلمانان، يا عدم يكپارچگي امت، يكي از عملكردهاي تاريخ است نه اسلام. اين تمايز بين تاريخ و اسلام، و به خاطرسپردن آن، حائز اهميت است. تاريخ از يك سلسله انديشه ها، عقايد و وقايع خودمختار و خودمحرك تشكيل نشده است، فردي بايد خواهان تفرقه باشد تا اينكه انديشه ها و عقايدي كه به تفرقه منتهي مي گردد، شكل گيرد. اين چيزي است كه در هنگام، يا مقارن با شهادت علي ابن ابي طالب(ع) روي داد و آن نياز خاندان بني امي تقسيم امت بود. لذا آنان به ابداع و ترويج انديشه ها و به اصطلاح عقايدي پرداختند كه به اولين تقسيم بندي امت در تاريخ اسلام منجر گرديد. از اين جهت نقش بني اميه بي شباهت به نقش كنوني خاندان سلطنتي آل سعود نبود. براي سعودي ها نيز اين يك نياز سلطنتي خانوااست كه انديشه هايي به وجود آورند و عقايدي را رواج دهند كه امت را پراكنده نگهدارد، و ترجيحاً شكافهاي جديد و خطرناكتري را درميان امت ايجاد نمايد. به همين طريق، يكي از ابزارهاي منتخب غرب براي تجزيه و تفكيك امت، ترويج ملي گرائي به عنوان عاطفه و هويت جمعي بوده است.

    برداشت من از تاريخ اين است كه از بني اميه تا انقلاب اسلامي ايران، فشارهاي تاريخ عمدتاً تفرقه انگيز بوده است. در اين چهارچوب كلي، عوامل مؤثر ديگري نيز در درون و بيرون دارالاسلام وجود داشته است كه به روند كلي تفرقه شدت بخشيده است. يك عامل دروني مهم ود دارد كه مايلم در اينجا بدان اشاره كنم. حداقل به اين دليل كه به نظر مي رسد كه بيشترين ارتباط را با كار مجمع التقريب داشته باشد.

اين عامل دروني در اين واقعيت ريشه دارد كه در اسلام دين و سياست يكي هستند و قابل تفكيك نمي باشند. بدين ترتيب، حتي در دوران نخستين، يعني زماني كه اختلاف سياسي درميان مسلمانان ظاهر گرديد، آنان احساس مي نمودند كه بايد مواضع سياسي خويش را به عنوان بخاز نظام اعتقادي اسلام، مطرح نمايند. بخش قابل توجهي از آنچه كه امروزه تحت عنوان خداشناسي شيعه و يا سني مطرح است، از اين ماهيت برخوردار است. تازه تر از آن، تشيع صفويه و مواضع سفلي يا وهابي در ميان اهل تسنن، نمونه هايي از مواضع سياسي مي باشند كه در پوشداشناسي ارائه گرديده است. اشخاص ديگري، مانند شاه ولي الله، عثمان دان فوديو، سيداحمد شهيد، مولانا مودودي، حسن البنا و امام روح الله خميني توانستند عقايد و برنامه هاي سياسي خويش را به نحوي مستحكم درون مرز تعقل حفظ نمايند، بدون اينكه مجبور باشند مكتبي راام خود بنا نهند. امروزه به نحو فزاينده اي اين امكان وجود دارد كه درباره انديشه ها و برنامه هاي سياسي امت، كه شامل مواضع آشناي مكاتب مختلفه اسلام است، بحث شود. بزرگترين دست آورد در اين زمينه متعلق به اصوليون در مكتب تشيع است. زماني كه اصول به كار گشود، زمينه هاي پافشاري سرسختانه بر مواضع قديم به تدريج از ميان مي رود. اصول، تنها توسط علماي بسيار عالي رتبه مي تواند به كار گرفته شود. در حالي كه روشهاي عقلگرايانه - راسيوناليسم - را افرادي كه داراي توانهاي بسيار معمولي و عادي هستند مي توانند به ك كاربرد اصول و عقلگرايي، روشهاي مشابهي هستند كه در بخشهاي مختلف يك طيف انديشه تعليمي به كار گرفته مي شوند. همين ارتباط ميان اصول و تعقل است كه مي تواند بيانگر دليل حضور علما و فقهاي بسيار عالي مقام و يك فرد بسيار عادي و حتي بي مايه اي مانند حقير در لتقريب باشد!

    امام خميني در كتاب خود تحت عنوان حكومت اسلامي گامهايي را كه در جهت تأسيس حكومت اسلامي بايد برداشته شود، مشخص نموده اند. امام گام نخستين را بدين گونه توصيف مي نمايند:

ما بايد موجي از بيداري فكري و معنوي به وجود آوريم تا مانند يك جريان در سرتاسر جامعه ظاهر شود و به تدريج به صورت يك نهضت اسلامي متشكل، مركب از بيدارشدگان، متعهدان و توده هاي مذهبي درآيد كه قيام مي كنند و يك حكومت اسلامي تأسيس مي نمايند. 1

    خطاب به نسل جوان كه در حوزه هاي علميه سرگرم تحصيل اند، امام خميني مي فرماين

فكر خود را توسعه و پالايش دهيد و علاقه خود را از جزئيات و ريزه كاري هاي علوم ديني برگيريد، چرا كه اين نوع تمركز بر جزئيات ناچيز، بسياري از ما را از انجام وظايف مهمترمان باز داشته است.

    واضح است كه امام خميني از خطرات ناشي از مطرح كردن عقايد و بحثهاي سياسي در قالب مواضع مذهبي، آگاه بوده اند. شايد غلو نكرده باشيم اگر بگوئيم كه امام خميني در آزادسازي عقايد، برنامه ها و اعمال سياسي از قيد جزئيات و ريزه كاريهاي علوم ديني توفيق يافت. البته امام يك عالم بزرگ و درواقع يك مرجع بود و در عين حال نهضت سياسي كه تحت رهبري ايشان به ثمر رسيد، عاري از تمركز بر جزئيات فقهي و مكتب فكري او در اسلام بود. زبان ارتباطات سياسي كه وي ايجاد نمود، اين امكان را براي مسلمانان تمامي مكاتب فكري به وجود آد تا حرف او را درك كنند. در داخل ايران، فرهنگ مردمي انقلاب اسلامي، شيعي بود و بايد هم چنين مي بود. اما در خارج از ايران ديدگاه و برنامه امام براي تمامي مسلمين به روشني قابل درك بود. بسياري از مسلمين كه داراي تحصيلات غربي بودند - و از علوم ديني كم اطلاعا بي اطلاع - مي توانستند پيام امام را بفهمند و بگوش ميليونها نفر در سرتاسر جهان برسانند. لذا براي نخستين بار، يك شخصيت برجسته نيروي تعقل منطبق بر اعتقادات اساسي اسلام را، كه وجه مشترك تمامي مسلمين است، در صحنه جهان مطرح ساخت.

اين بحث را مي توان به نحو ديگري مطرح نمود. روشن است كه انديشه ها و برنامه هاي سياسي امام خميني عميقاً در فلسفه تشيع ريشه داشت. درواقع امام خميني محصول فلسفه تشيعي بود كه از انقلاب اصوليون پديد آمد. اگر اين فلسفه در قالب علوم الهي سابق خود به جهان عرشده بود، در خارج از جوامع شيعي خريداران و طالبان زيادي نمي يافت. ولي امام زمينه علوم مذهبي را از فلسفه خويش جدا ساخت و آن را به صورت برنامه اي جهت اقدام سياسي كه تنها هدف آن تأسيس حكومت اسلامي بود، ارائه نمود. پيام، روش و الگوي امام به عنوان يك برنامه عمل سياسي مشترك براي نيل به هدف مشترك تأسيس حكومت اسلامي مورد قبول مسلمانان سراسر جهان قرار گرفته است. آنچه امروزه باعث وحدت امت مي گردد، همين برنامه عمل سياسي مشترك، در جهت تأسيس حكومت اسلامي در كليه نقاط جهان است. بالاترين وجه مشترك ميان كليه مسلمين در هرجاكه هستند، همين اتحاد در عمل و هدف است. بسياري از مسلمين به طور ناخودآگاه در اين فعاليت هدفدار شركت دارند و اين تازگي ندارد. حتي در زمان پيامبر(ص) تمامي مسلمانان به طور مساوي در امور حكومت


| شناسه مطلب: 79804