متن کامل
سبّ المعصومین(ع) محقّق اسدا... أصالت بسمه تعالی نام تحقیق: سب المعصومین (النبی) صلی اللَّه علیه و آله و سلم نام محقق: اسداللَّه اصالت تاریخ تحقیق: مؤلف گرامی در این تحقیق، در مقدمه آورده است: در این مقاله مختصراً به
سبّ المعصومين(ع) محقّق اسدا... أصالت بسمه تعالي نام تحقيق: سب المعصومين (النبي) صلي اللَّه عليه و آله و سلم نام محقق: اسداللَّه اصالت تاريخ تحقيق: مؤلف گرامي در اين تحقيق، در مقدمه آورده است: در اين مقاله مختصراً به احكام سب از عهدين اهلالكتاب عهدين اهلالسنة... پرداخته تا خواننده گرامي نسبت به آغاز اين قبيح آشنا شود و سلمان رشديهاي قرون ماضيه را بشناسند. از اينرو تذكر آن ضرورت دارد كه بيشتر از هر كس سب المعصومين در كتب اهلالسنه موجود است. خاصه عهدين آن (صحيح بخاري و صحيح مسلم)، لذا انتظاري از تورات و انجيل نداريم و به آن خواهد پرداخت. رؤوس مطالب مطروحه در اين تحقيق بدينگونه ميباشد: قبح و مجازات - تاريخ سب المعصومين - عهدين - تطبيق اجمالي - نتيجه گفتار و... - آيا اجراي حكم.... مشروط است؟ -آيا حكم مرتد الهي است يا حكومتي؟ - آيا احكام ساب المعصومين دائم است؟ - آيا حكم قتل منحصر است به ساب الرسول يا معصومين و يا قرآن مجيد را نيز شامل است؟ - آيا فرق است ميان مسلمان و غير مسلمان؟ - سلمان رشدي مرتد - مرتد - طوفان قلم. و در خاتمه، مطلب را جمع نموده و شواهدي در اين زمينه نقل نموده است. اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم
بسم اللَّه الرحمن الرحيم و لاتسبوالذين يدعون من دون اللَّه فيسبواللَّه عدواً بغير علم. كذلك زينا لكل امة عملهم ثم الي رَبّهم مرجعهم. فلينبئهم بما كانوا يعملون . انعام 107 عدواً بفتح العين و سكون الدال؛ الي ظلماً، العدو و العدو جمعياً الظلم و التعدي للحق. بطوريكه در احاديث و بعضي تفاسير قرآن شريف آمده جمعي از مؤمنان بر اثر ناراحتي شديد كه از بتپرستي و بتپرستان داشته گاهي بتهاي مشركان را به باد ناسزا گرفته و به آنها اهانت ميكردند تا آرامش روحي پيدا كنند. قرآن كريم، اين عمل را نهي فرمود و در اين آيه تأكيد ميفرمايد كه اصول و اخلاق و منطق فراموش نشود ولو نسبت به خرافيترين و بدترين اديان. دليل آن روشن است. زيرا اولاً با ناسزا نميتوان كسي را هدايت كرد كه غرض اصلي هر مؤمني ارشاد گمراهان است، و خواه ناخواه آن مهم نقض ميشود. و ثانياً آنها نيز به مقابله به مثل برخاسته و خداوند تعالي را فحش ميدهند. در حاليكه به حقيقت امر آگاه نيستند و ظلم ميكنند. آلوسي در تفسيرش نقل ميكند بعضي عوام و جاهلان تسنن كه با شيعيان روبرو ميشوند و مشاهده ميكنند كه آنها به شيخين سب ميكنند ناراحت شده، در مقابل آنها نيز به حضرت علي عليه السلام اهانت ميكنند. و استدلال ميكنند كه اين بهترين طريق عصباني شدن پيروان مولي است. در احاديث اسلامي نيز منطق قرآن تعقيب و ائمه طاهرين از پيروان خويش خواستهاند راه استدلال را پيش گيرند تا عليالاقل اگر نتوانستند آنها را هدايت نمايند، مشركان و مخالفان نتوانند به مقدساتشان اهانت كنند. اميرالمؤمنين عليه السلام خطاب به جمعي از ياران خويش در جنگ صفين كه دشمنان را دشنام ميدادند فرمود: اني اكره لكم ان تكونوا سبابين و لكنكم لو وصفتم اعمالهم و ذكرتم حالهم كان اصدق القول و ابلغ في الغدر. يعني در شأن شما نيست كه با دشمن با فحش و اهانت مواجه شويد زيرا شماها بيان داريد. منطق داريد. بهترين دليلها بدست شما است اوصاف زشت و حالات پست آنها را براي مردم بيان نماييد. و تجزيه و تحليلگر باشيد. تا مردم به عمق حقيقت پي ببرند كه اين راه براي اتمام حجت عليه آنان راهي است صواب.(1) «قبح و مجازات» بحث مهم در اينجاست كه هر قبحي مجازات ويژه خود را دارد. همانطوريكه هر كار نيكي نوع مخصوص خودش پاداش دارد. حال موضوع بحث در ساب النبي يا ساب المعصوم است، چه حكمي در نظر گرفته شود؟ در آينده با ادله اربعه ثابت خواهيم كرد كه محكوم به قتل است. عقل، اجماع، قرآن و سنت. 1- استدلال از نظر عقل: در تمام جوامع بشري اعمال و گفتار قبيح را عقل سليم محكوم ميكند. و مقدار هر عمل و بيان در مقابل موقعيت آن مشخص ميشود. اين موضوع با التفاوت به مثال ذيل روشن خواهد شد. يك وقت شخص عادي با لباس يك استاد دانشگاه وارد كلاس درس دانشگاه ميشود ولي چيزي نميداند و مقابل سئوال دانشپژوهان سرافكنده است، در اينجا همه افراد در آن دانشگاه وي را تقبيح ميكنند. طبق اين مثال به تدريج عنوان مثال را بالا و بالاتر برده به اين مقام اگر شخصي مدعي شد كه رسول خداست و هيچ دليلي قانعكننده نداشته باشد قبح آن بطور مسلم غير قابل وصف است. حال مثال ديگر: اگر فردي به شخصي محترم اهانت كرد، در اينكه قبح آن واضح است شكّي نيست ولي اگر به تدريج مقام و فضيلت را بالاتر ببريم قهراً اثرات آن فحش عميقتر و مجازات آن بيشتر و قوس صعودي داشته بطوريكه غير قابل وصف ميشود. لذا مجازات در مقابل هر كدام از اعمال و گفتار ناشايست متناسب همان از نظر عقل گرفته ميشود. هر چند نظريه افراد و ديد آنان در ارتباط با افكار و انديشههاي خودشان تفاوت ميكند لذا نظر قطعي بر ايشان ممكن نيست. زيرا عقول معمولي و غير معصومين ناقص و قابل تطبيق با اصل حقيقت بطور صددرصد نميتواند باشد نتيجةً عقل سليم و صحيح دستور ميدهد آراء و افكار ناقصه بكنار ريخته شود و از اهل الذكر پيروي كنيم، ولو اينكه به قتل فرد مرتد و ساب حكم دهند. و به قول شاعر عرب زبان كه ميگويد: جراحات السنان لها التيام و لايلتام ما جرح اللسان. صحيح گفته است. يعني: براي زخمهاي نيزه درماني است ولي زخم زبان را درمان نباشد. 2- استدلال دوم - اجماع در مورد عقاب ساب المعصوم علماي اماميه اجماع دارند كه مهدورالدم است. حال يا جايزالقتل و يا واجبالقتل ميباشد. احتمالاً اختلافت حكم بعلت اختلاف موارد آن باشد. مگر اينكه علماي عامّه در ساب النبي اجماع دارند كه مرتد است و به قتل آن حكم ميدهند، ولي در عين حال نوسان در آن ديده ميشود. در اين مورد نيز اختلاف بين علماي اماميه وجود دارد زيرا بعضي از مذاهب اربعه قصد ميكنند كه اگر مرتد قبل از سه روز توبه كند پذيرفته ميشود ولي بعضي اين اعتقاد را ندارند و مطلقاً به اعدام وي دستور ميدهند. بهرحال ولو اينكه در نظر علماي اماميه اجماع كاشف از قول معصوم عليه السلام است، معالوجود ذالك با بودن دلائل وافيه احتياج به اجماع بنظر نميرسد. 3- دليل سوم: قرآن كريم انما جزائ الذين يحاربون اللَّه و رسوله و يسعون علي الارض فساداً ان يقتلوا و... يصلبوا او تقطّع ايديهم و ارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض... (2) در صورتيكه دشنام و فحش به يكي از معصومين عليهم السلام را از مصاديق بارز فساد بدانيم و (فساد از نظر فرهنگي) و يا محاربه با خدا و رسول اللَّه، در اينصورت حاكم ميتواند طبق اثر فساد در جامعة حكم نمايد. هر چند در كم و كاست نمودن حكم خدا مختار است و روي مقتضيات دستور ميدهد اما اصل حكم غير قابل خدشه است. قال اللَّه تعالي: ان الذين يوذون اللَّه و رسوله لعنهم اللَّه في الدنيا و الاخرة و... لئن و لئن لمينته المنافقون و الذين في قلوبهم مرض و المرجفون في المدينة لنغرينك بهم ثم لا - لايجاورونك فيها الا قليلاً. ملعونين اينما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقليلاً. (3) هر چند ايذاءِ خداوند تعالي مفهومي جز اهانت، يا به مقدسات، يا به احكام و فرامين خداوندي ندارد، كه مصداق بارز آن معصومين كه در رأس آنان رسول گرامي است، بيترديد دشمني كه تهاجم فرهنگي نموده و مقدسات اسلامي را توهين كرده از مصاديق مرجفون بوده و پس از هشدار مستوجب قتل خواهد بود. 4- الاحاديث الوارده عن المعصومين سلام اللَّه عليم حول ساب المعصومين: 1- عن الرضا عليه السلام عن آبائه عليهم السلام قال: قال رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله: من سب نبياً من الانبياء فاقتلوه، ومن سب وصياً فقد سب نبيّاً.(4) 2-في صحيفة الرضاء عليه السلام عن آبائه عليهم السلام عن رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله: من سب نبياً قُتِل و من سبّ صاحب نبيٍّ جلد.(5) 3- و ورد في فقه الرضا عليه السلام، دوي انه: من ذكر السيد، محمداً صلي اللَّه عليه و آله او احداً من اهل بيته الطاهرين عليهم السلام باالسوء و بما لايليق بهم او الطعن فيهم وجب عليه القتل.(6) 4- محمد بن يعقوب عن علي ابن ابراهيم من ابيه عن ابن ابيعمير عن هشام ابن سالم علي ابيعبداللَّه عليه السلام انه سئل عمن شتم رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله فقال: يقتله الادني فالادني قبل ان يرفع الي الامام عليه السلام.(7) 5- محمد بن يعقوب الكلينيي، عَنْ علي ابن ابراهيم عن ابيه، عن حماد ابن عيسي عن ربعي ابن عبداللَّه عن محمد بن مسلم عن ابيجعفر عليه السلام قال: ان من هذيل كان يسب رسول اللَّه(ص) فبلغ ذالك النبي(ص) فقال: من لهذا؟ فقام رجلان من الانصار فقالا: نحن يا رسول اللّه، فافطلقا حتي اتيا عربة فَسَئلا عنه فاذا يلق غنمة، فقال: من انتما و ما اسمكما؟ فقالا له، انت فلان ابن فلان؟ قال نعم، فنز الافضر باعنقه، قال محمد بن مسلم فقلت لابيجعفر عليه السلام: ارايت لوان رجللا الان سب النبي(ص) ايقتل؟ قال: ان لم تخف علي نفسك فاقتله.(8) 6- روي عن علي عليه السلام انه قال: لا اوتي بوجل يزعمم ان داود عشق امراة «اوديّا» ال حدّدتُه حدين. حداً للاسلام و حدا للنبوة.(9) 7- الكليني ره عن عدة من اصابنا عن سهل ابن زياد عن علي ابن اسباط عن علي بن جعفر قال: اخبرني اخي موسي قال: كنت وافقاً علي راس ابي حين اتاه رسول زياد ابن عبيداللَّه الحارثي عامل المدينة فقال: يقول لك الامير: النهض اليّ، فاعتل بعلة، فعاد الرسول فقال: قد امرت ان يفتح لك باب المقصوره فهو اقرب لخطوك قال: فنهض ابي و اعتمد عليّ و دخل علي الوالي و قد جمع فقهاء اهل المدينة كلهم و بين يديه كتاب فيه شهادة علي رجل من اهل وادي القري قد ذكر النبي(ص) فنال منه، فقال له الوالي: يا اباعبداللَّه انظر في الكتاب قال: حتي انظر ماقالوا، فا؟؟؟ اليهم. فقال: ما قلتم؟ قالوا يوّدب و يضرب و يعزّر (يعذّب) و يحبس قال: فقال لهم: أرايتم لو ذكر رجلا عن اصحاب النبي(ص) ما كان الحكم فيه؟ قالوا: مثل هذا، فقال عليه السلام: فليس بَيْن النبي(ص) و بَيْن رجل من اصحابه فرق؟ فقال الوالي: دع هولاء يا اباعبداللَّه لواردنا هولاء لم نرسل اليك. فقال ابوعبداللَّه عليه السلام: اخبرني ابي ان رسول اللَّه(ص) قال: الناس في اسوة سواء من سمع احلاً يذكرني فاالواجب عليه ان يقتل من شتمني و لا يرفع الي السلطان و الواجب علي السلطان اذا رفع اليه ان يقتُل من؟؟؟؟. فقال زياد ابن عبيداللَّه اخرجوا الرّجل فاقتلوه بحكم ابيعبداللَّه عليه السلام(10) 8- محمد بن عمر الكشي في (كتاب الرجال) من محمد ابن قولويه، عن سعد ابن عبداللَّه، عن محمد ابن عبداللَّه المسمعي، عن علي ابن حديد قال: سمعت من سأل اباالحسن الاول عليه السلام: فقال: اني سمعت محمد ابن بشير يقول: انك لست موسي ابن جعفر الذي انت امامنا و حجتنا و بين اللَّه تعالي، قال: فقال: لعنه اللَّه ثلاثاً اذاقه اللَّه حر الحديد، قتلله اللَّه اخبث ما يكون من قتله، فقلت له: اذا سمعت ذالك منه او ليس حلال لي دمه؟ مباح كما ابيح دم السباب لرسول(ص) و الامام؟ قال: نعم حل واللَّه، حل واللَّه دَمُه و اَباحه لك و لمن سمع ذلك منه، قلت: او ليس ذلك بساب لك؟ قال: هذا سباب اللَّه و سباب لرسوله(ص) و سباب لابائي و سبابي، و ايّ سب ليس يقصر عن هذا و لايفوقه هذا القول؟ فقلت: أرايت اذا انا لم اخِف ان اغمر بذلك بريئاً ثم لم افعل و لم اقتله، ما علي من الوزر؟ فقال عليه السلام. يكون عليك وزره اضعافاً مضاعفة من غير ان ينقض من وزره شي، اما علمت ان افضل الشهداء درجة يوم القيامة من نصر اللَّه و رسوله بظهر الغيب و ردّ عن اللَّه و عن رسوله(ص).(11) 9- الكليني عن الحسين بن محمد عن معلي بن محمد عن الحسن ابن علي الوشا قال: سمعت اباالحسن عليه السلام يقول: شتم رجل علي عهد جعفر بن محمد عليهما السلام رسول اللَّه(ص) فاتي به عائل المدينه. فجمع الناس فدخل عليه ابوعبداللَّه عليه السلام، و هو قريب المهد بالعلة و عليه رداء له مورد فاجلسه في الصدر المجلس و استاذنه في الاتكاء. و قال لهم: ما ترون؟ فقال له عبداللَّه ابن الحسن و الحسن بن زيد و غيرهما: نَري ان تقطع لسانه: فالنفت العامل الي ربيعة الو؟؟؟ و اصحابة فقال ما ترون؟ قال: يودب. فقال ابوعبداللَّه عليه السلام: سبحان اللَّه بين رسول اللَّه(ص) و بين اصحابه فرق؟(12)
«الاحاديث من السنة الامويه حول السباب» 1- ان رجلا قال لعبداللَّه عمر: سمعت راهباً شتم رسول اللَّه(ص) فقال: لو سمعته لقتله، انّا لم نعطه الامان علي هذا.(13) 2- عن ابي هُرَيره قال: لايقتل احد بسبب احد الّا بسب النبي(ص).(14) 3- و نيز در سنن بيهقي آمدهاست: عن رجل من بلقين: ان امراة سبّتْ النبي(ص) فقتلها خالد بن الوليد.(15) 4- عن انس: ان النبي(ص) دَخَل مكر و عليه مغفر فقيل له هذا ابن اخطل متعلق باستار الكعبة فقال: اقتلوه.(16)
«الاحاديث الوارده عن السنة الاموية» در كتاب المستدرك علي الصحيحين آمدهاست. 5- عن ابن عباس قال: كانت امولد لرجل كان له منها ابنان مثل اللولوتين و كانت نشتم النبي(ص) فَيْنها؟؟؟ و لا تنتهي و يزجرها و لاتنزجر فلما كان ذات ليلة ذكرت النبي(ص) فما صبران قام الي مغولٍ فوضعها في بطنها تم اتكا حتي انفدها، فقال رسول اللَّه(ص) اشهدان دمها هدر.(17) صاحب مستدرك ميگويد: هذا حديث صحيح السناد علي شرط مسلم. 6- در كتاب المستدرك علي الصحيحين آمدهاست: عن ابي برزة الاسلمي قال: اغلظ رجل لابيبكر فقلت:؟؟ خليفه رسول اللَّه(ص) الا اقتله؟ ليس هذا الّا لمنْ شتم النبي(ص).(18) آراءِ فقهاي اماميه رضوان اللَّه تعالي عليهم: 1- شيخ صدوق متوفاي سنة 381 ه در كتاب الهداية ميفرمايد: و من سب رسول اللَّه(ص) او اميرالمؤمنين عليه السلام، او احداً الائمة عليهم السلام قفدحل دمر من ساعته.(19) 2- ابوالصلاح حلبي متوفاي سنة 447 ه در كتاب الكافي في الفقه ميفرمايد: من سب رسول اللَّه(ص) او احد الائمة من آله عليهم السلام او بعض الانبياء عليهم السلام فعلي السلطان قتله، و ان قتله من سمعه من اهل الايمان لم يكن للسلطان سبيل عليه و ان اضاف الي بعضهم قبيحاً، جلد مُغَلظا لحرمتهم «عليهم السلام» و ثبوت عصمتهم، و قد روي عن اميرالمأمنين عليه السلام انه قال: لا اوتي، برجل يزعم ان داود (عليه السلام) عشق امراة «اورياه» ال حددتُه حَدّين حدّاً لِلاسلام و حدّاً للنبوة.(20) 3- شيخ طوسي متوفاي سنة 460 ه در كتاب النهاية ميفرمايد: و من سب رسول اللَّه(ص) او واحداً من الائمة عليهم السلام صار دمُه هدراً و حَلّ لمن سمع ذلك منه قتله ما لم يَخِف في قتله علي نفسه او علي غيره فان خاف علي نفسه او علي بعض المؤمنين ضرراً في الحال او المستقبل فلايتعرض له علي حال.(21) 4- قاضي ابن براح متوفاي سنة 481 ه ميفرمايد: و اذا سب انسان النبي(ص) او احداً من الائمة عليهم السلام كان عليه القتل و حل لمن سمعه قتله ان لم يخف علي نفسه او علي غيره فان خاف علي شي من ذلك او خاف ضرراً يدخل بعض المأمنين في الحال او في المستقبل فلايتعرض لقتله و يتركه.(22) 5- ابن زهره متوفاي سنة 585 ه در غنيه فرموده است: و يقتل من سب النبي(ص) و غيره من الانبياء او احد الائمه عليهم السلام و ليس علي من سمعه فسبق الي قتله من غير استيذان صاحب الامر سبيل، كل ذالك بدليل اجماع الطابقة.(23) 6- ابن ادريس متوفاي سنة 589 ه در سرائد ميفرمايد: و من سب رسول اللَّه(ص) او واحداً من الائمة سلام اللَّه عليهم صار دمه هدراً و حل لمن سمع ذلك منه قتله ما لم يخف علي نفسه الضررا و علي غيره من اهل الايمان او ماله فان خاف علي نفسه او علي اَحَدِ من المؤمنين ضرراً في الحال او في المستقبل الاوقات فلايجوز له التعرض به علي حال.(24) 7- ابن حمزه در وسيله ميفرمايد: و من رمي غيره بكلام موحش لم يخل من اربعة اوجه اما يلزمه القتل او الحد او التّعزير او لايلزمه شي، فالاول من سب النبي(ص) او واحداً من الائمة عليهم السلام و الكافر اذا سب مسلماً.(25) 8- و قال المحقق رضي في مختصر النافع در يقتل من سب النبي(ص) و كذا من سب احد الائمة عليهم السلام و يحِلّ دمه لكل سامع اذا امِنَ. و قال مثلاً في الشرايع:(26) 9- هزلي متوفاي سنة 690 ه در الجامع للشرايع ميفرمايد: الناس سواء فيمن سَمِعُوه؟؟؟ النبي(ص) او علي ابن ابيطالب عليه السلام وجب عليهم قتله الا ان يخافوا علي انفسهم فان رفعوه الي سلطان وجب عليه قتله و من زعم ان احداً مثل رسول اللَّه(ص) في الفضل قتل.(27) 10- علامه حلي متوفاي سنة 726 ه در القواعد آورده است: ساب النبي(ص) او احد الائمة عليهم السلام يقتل و يحل لكل من سمِعَه قتله مع الا من عليه و علي ماله و غيره من المؤمنين لا مع الضرر.(28) 11- صاحب جواهر در كتاب جواهر الكلام: ابتداءً ادعاي عدم خلاف ميكند نسبت به وجوب قتل ساب النبي لسامعه، سپس ادعا ميفرمايد كه اجماع بقسميه يعني اجماع منقول و محصل به اين امر وجود دارد.(29) 12- امام خميني رضوان اللَّه تعالي عليه در تحرير الوسيله چنين ميفرمايد: من سببت النبي(ص) والعياذ بااللَّه وجب علي سامعه قتله عالم يخف علي نفسه او عرضه او نفس مؤمن او عرضه، و معه لايجوز، و لو خاف علي؟؟؟ المعتد به او مال اخير كدلك جاز ترك قتله، و لا يتوقف ذالك علي اذن من الامام عليه السلام او تأييد، و كذا الحال لو سبت بعض الائمة عليهم السلام و في الحاق الصديقة الطاهره عليها السلام بهم بل لو رَجَع الي سبت النبي(ص) يقتل بلااشكال.(30)
«آراءِ علماي عاقه يا نسنن اموي» 1- ابن قدامة در كتاب المغني ميگويد: و قذف النبي(ص) و قذف امه ردة عن الاسلام و خروج عن الملة و... 2- در كتاب الفتاوي الكبري لابن تيميّة الحراني متوفاي سنة 728 ه آمدهاست: و علي هذا المأخذ فقتلهم (اهل البدتحه) من باب قتل المفسدين المحاربين با اللسان كاالمحاربة بااليد و يشبه قتل المحاربين للسنة باالراي قتل المحاربين لها باالرواية و هو...(31) در كتاب الصارم المسلوم علي شاتم الرسول تأليف ابيالعباس معرف به ابن تيمة چنين ميگويد: المسئلة الاولي ان من سب النبي(ص) من مسلم او كافر فانه يجب قتله، هذا مذهب عليه عامة اهل العلم. 3- قال ابن المنذر: اجمع عوام اهل العلم علي ان حد من سب النبي(ص) القتل.(32) 4- و در جاي ديگر كتاب خود ميگويد: والحكم في سب سائر الانبياء كامحكم في سب، نبينا...(33) 5- قال الرزكشي: يتعن؟؟؟ علي المذهب و ان اسلم. فقال الشارح: قال بعض اصحابنا فيمن سب النبي(ص) يقتل بكل و ذكر ان احمد نص عليه.(34) 6- و در كتاب حلية العلماء في معرفة مذاهب العلماء آمدهاست: فان ذكر اللَّه عزوجل او ذكر كتاب اللّه او رسوله او ذكر فيه بما لاينبغي فقد اختلف اصحابنا... ومن اصحابنا من قال: من سب رسول اللَّه(ص) وجب قتله.(35) 7- و در كتاب مرسوعة الفقه الاسلامي از خليل كه يكي از فقهاي مالكية ميباشد نقل ميكند: قال خليل: يرتد ان سب نبيا او احدالملائكة مجمعاً علي نبوته او ملائكيته او عرّض بواحِد منهما او لعنه او عابد او؟؟فه او استخف بحقه(36) باب: عهدين اهل الكتاب - عهدين اهل السنة الاموية در اين باب چند مطلب است: 1- تاريخ سب المعصومين. 2- نكتههاي احاديث و فتاواي تسنن. 3- تطبيق اجمالي. 4- نتيجه: تاريخ سب المعصومين: قبلاً توضيح داده شود كه منظور از عهدين اهلالكتاب تورات و انجيل است، و از اهلالسنة، صحيحي بخاري و صحيح مسلم. زيرا هر دو در عهد در افساد جوامع از يكديگر پيشي گرفته و در اين مسابقه خطرناك و ضد اخلاق و مذهب، عهدين تسنن اموي برنده جايزه نوبل شدهاست. اكنون از آغاز: يا حسرة علي العباد ما يأتيهم من رسول الا كانوا به يستهزؤن (37) اين آيه با تمام وجود فرياد ميزند كه در هر زماني اكثريت مردم كره زمين را جاهلان لامذهب و گردنكلفتان ضد بشر تشكيل ميداده و خداجويان و طرفداران رسولان وي در اقليت بودهاند.تاريخ انبياء چه در عصر خودشان و چه بعد از خودشان نشان ميدهد كه اين حقيقتي است كه مردم از آن غافل هستند. و حال اشاره مختصري به اتهامات و سب معصومين عليهم السلام: تهمت به ابوين انسانهاي گذشته و آينده: يا ايها الناس اتقوا ربّكم الذي خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها الاية .(38) از آيه بطور روشن استفاده ميشود كه هر دو آدم و حوا عليهما السلام از يك حقيقت خلق شدهاند. اما با كمال تأسف در بعضي تفاسير و در تورات چنين آمده كه جناب حوا از(39) دنده چپ آدم خلق شده و استدلال معكوس هم ميكنند كه دندههاي زن از دندههاي مرد كمتر است «و حال عكس آن صحيح است» بهرحال از اسرائيليات است و مرحوم علامه آنرا مردود دانسته. ابنجندب از پيامبر خدا چنين نقل ميكند: لما ولدت حواء طاف بها ابليس، و كان لايعيش لها ولد، فقال (ابليس» سميه عبدالحارث فعاش و كان ذالك من وحي الشيطان و امره: از پاره روايات كه به اين مضمون وارد شده بدست ميايد كه جناب آدم عليه السلام نيز به اين معجزه شيطانية رضايت دادهاست. تا توجه به اينكه بعضي از راويان مثل سمرةبنجندب، كعب الاحبار، وهببن؟؟؟؟ كه از سرشناسان يهود بودند و سپس اسلام را ظاهراً قبول كردند و به عقيده بعضي از دانشمندان اسلام، خرافات را نيز همراه خويش از تورات و بنياسرائيل به محيط اسلام كشاندند و هر چه باشد مضمون روايت خود بهترين دليل به فساد و بطلان است. زيرا هيچ مؤمني قبول نميكند كه پيامبر خدا، خليفة اللَّه به چنين بياني تن داده و مغلوب شود و ثانياً معجزه شيطان نيز تأييد شده كه بنام خود شيطان نامگذاري كرده بچه زنده مانده. و ثالثاً از ضميريكه شيطان خطاب به جناب حوا اضافه و مذكر آورده معلوم ميشود كمه ميدانسته آن فرزند مذكر است نه مؤنث. سب حضرت ابراهيم عليه السلام و فرزندش حضرت محمد صل اللَّه عليه و آله ابوهريره از رسول خدا (ديواري كوتاهتر از ديوار رسول خدا نبوده؟) نقل ميكند: كه حضرت ابراهيم(ص) در سه مورد «نعوذباللَّه» دروغ گفت. الف: ان سقيم ب: بل فعله كبيرهم هذا ج: يكي در مورد ساره كه سلطان آن زمان قصد تعرض ايشان را داشته لذا جناب ابراهيم سلام اللّه عليه به دروغ متوسل و... لذا وقتيكه در قيامت مردم اطراف وي را گرفته تقاضاي شفاعت ميكنند، ميفرمايد من خودم...(40) سب جناب ابراهيم سلام اللَّه عليه در تورات:(41) خلاصه آنچه در تورات آمده چنين است: زمانيكه آن حضرت نزديك مصر شدند به خانم خويش فرمود ممكن است شما را بعنوان يك زن زيبا ببرند و مرا هم بكشند پس خودت را خواهر من معرفي كن كه مرا اذيت نكنند (يعني حال كه خواهر شدي و تو را ببرند و هر كاري كنند اشكال ندارد و...) سب الرسول الخاتم و جنال سليمانبنداود عليهم السلام: معاذبنهاشم از پدرش و او از فتاده و او از اَنَسابنمالك كه: الف) پيامبر در يك روز با يازده همسر خويش همبستر ميشود، راوي از انس سئوال ميكند كه مگر ممكن است؟ گفت: ما در اين بوديم كه حضرت رسول(ص) نيروي سي مرد را دارد.(42) ب) ابوهريره از رسول خدا(ص) نقل ميكند: حضرت سليمانابنداود در يك شب گفت: بخدا قسم كه امشب با يكصد و يا (چون احتياط كرده) نود و نه تن از همسرانم (معلوم ميشود از اين تعداد بيشتر بوده و فعلاً با 99 نفرشان) همبستر ميشوم تا از هر كدام فرزند پسري كه مجاهد في سبيل اللَّه باشد متولد شود. فرشتهاي كه كنار او ايستاده بود فوراً توصيه كرد كه انشاءاللّه بگو (اي سليمان) تا به نتيجه خوب و مناسب دست يازي. ولي آن حضرت آن جمله تمنية را نگفت لذا بجاي بچه قطعه گوشت... سپس اضافه ميكند كه حضرت(ص) ميفرمايد: اگر سليمان عليه السلام انشاءاللَّه ميگفت به هدف خودش نائل ميشد. سب الرسول(ص) و داود پيامبر(ع)(43) و هل اتيك نبؤا الخصم اذتسوّروا المحراب اذ دخلوا علي داوود ففزع منهم قالوا لاتخف خصمان بغي بعضنا علي بعضٍ فاحكم بيننا بالحق و لاتشطط الاية .(44) اصل ماجراي حضرت داود(ع): آنچه از قرآن مجيد استفاده ميشود اين است كه افرادي بعنوان دادخواهي از محراب جناب داود بالا رفتند و نزد او حاضر شدند، آن حضرت ابتدا از عمل آنان وحشت كرد و سپس به شكايت شاكي گوش داد كه يكي از آن دو 99 گوسفند ماده داشته و ديگري فقط يك گوسفند در حاليكه صاحب 99 گوسفند طمع كردهبود و ميخواسته آن يكي را از برادرش بگيرد كه (مثلاً صد عدد كامل شود) آن حضرت حق را به شاكي داد و تقاضاي طرف را ظلم دانست، سپس از كار خود پشيمان شد، و از خداوند تقاضاي عفو كرد. آنچ كه اهميت دارد تسريع آن رسول خدا در امر قضاوت بودهاست، چرا كه قبل از رسيدن طرف مقابل قضاوت صورت گرفته است ولو آنكه عادلانه بوده. لذا آنحضرت بلافاصله از اين عمل كه در خور مقام نبوت نبوده استغفار ميكند و كاريكه بر خلاف شرع و دستور خدا باشد صورت نگرفته است.
«داستان جعلي تورات» خلاصه آن چنين است: داود روزي به پشتبام قصر ميرود و چشمش به خانه مجاور ميافتد زني را برهنه در حال شستشو ميبيند. عشق او در دلش جاي ميگيرد، بهر وسيلهاي كه بود آن زن را بخانه خود آورده و از او باردار ميشود. شوهر اين زن يكي از افسران برجسته لشكر داود(ع) بود و مردي پاك و باصفائي بوده. جناب داود(ع) او را (نعوذ باللَّه) با توطئه ناجوانمردانه از طريق فرستادن او به منطقه خطرناكي در جنگ به قتل ميرساند و همسر او را رسماً به ازدواج خود درميآورد.(45)
«طرد افسانة زوجة اورياه در مكتب تشيع» در حديثي از عيون اخبار الرضا، از عليابنموسي الرضا(ع) چنين آمده كه: هنگام گفتگو با ارباب مذاهب مختلف در مورد عصمت پيامبران به يكي از حاضران (عليبنجهم) فرمود: شما درباره حضرت داود چه ميگوئيد، او گفت - به او ميگويند داود در محرابش مشغول عبادت بود. شيطان بصورت پرنده زيبائي در مقابل او نمايان شد، داود نمازشرا شكست و بدنبال پرنده رفت... سپس افسانه ديدن زن اوريا را در حال غسل كردن و دل به او بستن و همسرش را در پيشاپيش تابوت فرستاد تا در ميدان جنگ كشته شود و ازدواج او با همسرش شرح داد. امام عليبنموسي الرضا(ع) سخت ناراحت شد، دست به پيشاني مبارك زد و فرمود: انا للَّه و انا اليه راجعون، قد نسبتم نبياً من انبياء اللَّه الي التهاون بصلوته حتي خرج... في اثر الطير، ثم باالفاحشه ثم باالقتل.؟ «عليابنجهم» از استغفار آن حضرت سئوال كرد؟ حضرت رضا(ع) فرمود: بعلت تعجيل در قضاوت ولو عادلانة بوده و امام رضا(ع) به آيه فوق استدلال ميكند. «عليابنجهم» از داستان اورياه سئوال ميكند كه چه بوده؟ امام رضا(ع) فرمود: در آن زمان پس از مردن يا كشته شدن شوهرها، زنان ازدواج كردن را ننگ ميدانستند (كه منشاء مفاسد فراوان ميشود) لذا نخستين كسيكه خداوند اين كار را براي او مباح فرمود جناب داود بود. (تا سنت ضد بشري شياطين شكسته شود) لذا داود پس از آنكه اوريا در يكي از جنگها به شهادت ميرسد همسرش را به عقد خويش درميآورد كه براي مردم آن زمان سنگين آمد. (لذا منشاء افسانههاي فراوان شد).(46) و از اميرالمؤمنين روايت شده كه فرمود: لا اوتي برجل يزعم انّ داود عشق (تزوج) امرته «اورياه» الا حدّدته تحدين حدّا اللاسلام و حداً للنبوه.(47) در آيه بعدي خطاب به آن حضرت ميفرمايد يا داود انا جعلناك خليفة في الارض... بهترين سند جهت نقض خرافات جعليه است و با كمال قباحت ميگويند كه جناب سليمان سلام اللَّه عليه از آن بانو متولد شدهاست. البته قريب به ده صف براي تعظيم حضرت داود وارد شده...
«افسانه زينببنتجحش همسر زيدابنحارثه» و ما كان لمومن و لامومنة اذا قضي اللَّه و رسوله امراً ان يكون لهم النجيره من امرهم... (48) شأن نزول: ماجراي فرزند خوانده رسول اللَّه(ص) بطور خلاصه: جناب خديجه كبري عليها السلام بردهاي به نام (زيد) خريداري و بعداً به همسرش حضرت محمد(ص) بخشيده و آن حضرت او را آزاد فرمود. چون طايفه زيد او را طرد كردند. رسول خدا(ص) نام (فرزند خود) او را تبني كرد - كه پس از ظهور اسلام مسلمان و در جنگ موته به شهادت رسيد و فرمانده آن بود. رسول خدا(ص) تصميم گرفت دختر عمهاش زينب را به همسري زيد درآورد. او و مخصوصاً برادرش مخالفت ميكرد كه آيه شريفه فوق نازل و فرمان خداوند و رسول خود را لازمالاجراء دانست. ولي با كمال تأسف زينب نتوانست در مقابل آن دستور آسماني استسلام نشان دهد، لذا ازدواج به طلاق منجر شد. سپس بعلت شكست زينب و از طرفي واسطه قرار گرفتن رسول خدا(ص) براي امر ازدواج غير موفق، امر خداوند آمد كه با زينب ازدواج كن و اين موضوع خاتمه پيدا كرد - اما جمعي از دشمنان اسلام از آن يك داستان عشقي ساختند و افسانه زينب آغاز شد. از جمله اينكه: هنگاميكه پيامبر خدا(ص) براي حالپرسي زيد به منزل او آمد همين كه در را گشود چشمش به جمال زينب افتاد و گفت: «سبحان اللَّه خالق النور، تبارك اللَّه احسن الخالقين» و اين جمله دليل بر عشق رسول خدا(ص) نسبت به دختر عمه خويش گرفتهاند. در كتب بعضي از علماي اهلسنت اين مطالب مطرح شدهاست و بعضاً بطور كنايه از آن پشتيباني نمودهاند.(49) و فخر رازي در شرح قول خداوند تعالي (سنة اللَّه في الذين خلوا) كه اشاره به قصر داود حيث افتن بأمرة اورياه است تأييد ميكند.
«سب حضرت لوط(ع)» در تورات فعلي تهمت بزرگي را به اين صورت ميخوانيم: حضرت لوط دو دختر داشت كه دختر بزرگتر به خواهرش ميگويد كه پدرتان پيرمرد شده و مردي هم اينجا نيست (كه با ما ازدواج كند) بيا تا پدر خودمان را شراب دهيم وقتيكه خوب مست شد... شب اول دختر بزرگ و شب بعد دختر كوچك با پدرشان همبستر ميشوند كه از هر كدام يك پسر متولد ميشود.
«تهمت به حضرت مسيح(ع)» الف) در انجيل يوحنا آمده: كه حضرت مسيح در يك جشن عروسي شركت نمود در اثر ازدحام جمعيت شراب آنان تمام شد. آن حضرت(ع) از راه اعجاز 6 خمره شراب براي آنها تهيه كرد. ب) در انجيل لوقا آمده: كه آنحضرت نه تنها شراب ميخورد بلكه از ميگساران و الكليها بود.
«تهمت به رسول خدا حضرت محمد(ص)» در كتاب بخاري از عايشه آمده: دو نفر از دختران در كنار من ترانه ميخواندند و از اشعار قديم و كشتههاي بدر و غيره سر دادهبودند كه ابوبكر وارد شد، بعنوان اعتراض گفت: چرا در كنار پيامبر خدا تنبور شيطان آوردهاي؟ پيامبر فرمود او (عايشه) را رها كن.(50) در كتاب بخاري از عايشه: كه پيامبر گاهي مرا بغل ميگرفت و به تماشاي رقاصههاي حبشيها در مسجد ميبرد.(51) در بعضي نقلها آمده: كه علت فرار جناب ذكريا(ع) از شهر بيتالمقدس آن بوده كه: آن جناب «نعوذ بااللَّه» با حضرت مريم عذراء زنا كرده و استدلال ميكنند، كه فقط او بوده كه با آن بانوي الهي رفت و آمد داشته. از طرفي مريم نيز ازدواج نكرده بوده و از سوي ديگر حامله شده پس - يهود متهم كرد كه اين كار آن حضرت است. سپس با وسوسه شيطان، مردم به آن باغي كه حضرت ذكريا مخفي شدهبود هجوم بردند و ايشان را در آنجا به شهادت رساندند.
«تهمت به جناب مريم سلام اللَّه عليها» پس از ولادت فرزند عزيزش حضرت عيسي، جناب مريم مطهره بسوي قوم خود برگشت و آنها نيز آن حضرت را متهم كردند. و استدلال به پدر و مادر او نموده كه آنها پاك بودند پس تو اي دختر هارون اين بچه را از كجا آوردهاي و...(52) در اينجا كه قلب مباركش شكست از طرف خداوند علياعلي وحي آمد كه شما سكوت كرده و فقط هر چه داريد با بچه كه در ميان گهواره است به گفتگو بنشينيد.
«تهمت به جناب ايوب پيامبر سلام اللّه عليه» گويند: او مردي بود متمول داراي چند صد رأس گاو كذائي. زمينهاي فراوان، گوسفندان و شتران... و چنانچه نقل شده عليت ابتلاي آن مرد مخلص خدا ترك فريضه امر بمعروف و نهي از منكر بودهاست.
«اهانت به رسول اللَّه» مسلم نقل ميكند: مردي از رسول خدا(ص) راجع به كسي كه با همسر خويش همبستر شده و جنب است... فرمودند من و اين (عايشه) همين كار را انجام ميدهيم و بعد غسل ميكنيم.(53) بخاري نقل ميكند: ربيع دختر معوذبنعقراء گويد:... پيامبر ميگفت به خوانندگي و آوازت ادامه بده.(54) مسلم گويد: عايشه و عثمان نقل ميكنند: حضرت رسول خدا در رختخواب دراز كشيده بود و لنگ عايشه را بخود پيچيده، و در همان حال به ابوبكر و عمر (يكي پس از ديگري) اجازه ورود دادند و رفتند ولي سومي (عثمان) وارد شد به من فرمود لباس خودت را بپوش و خودش نيز نشست و... (البته ضمن اين اراجيف خلافت پشت سر هم را نيز براي خلفاء ثابت ميكنند. كه اصولاً اين سه نفر...)(55) بخاري گويد: جابربنعبداللَّه گفت: جهت ساختن كعبه حضرت رسول(ص) سنگ حمل ميكرد عمويش عباس گفت... لنگ خودت را بيانداز كه راحت باشي و خوب سنگ حمل كني. و او نيز لنگ خودش را افكند و برهنه شد.(56) در سنن ابنماجه آمده كه عايشه گويد او هرگز عورة حضرت محمد(ص) را نديده.(57) حضرت شهيد مطهري رض - در تفسير سوره مباركه والضحي ميفرمايد: تفسير و وجدك ضالاً فهدي ابنت: در عصر جاهليت برهنگي براي مردم خيلي عجيب نبود. مخصوصاً بچههاي كوچك كه در كوچهها بازي ميكردند. براي حمل سنگ دامان خويش را بالا ميزدند كه يك روز حضرت محمد(ص) خواست تا دامن خويش را بالا ببرد. فرشتهاي مأمور شد كه آنرا پائين برگرداند. تا عورت آن بچه يتيم مكشوف نگردد. لذا آيه مباركه و وجدك ضالاً فهدي اشاره است به اين گمراهيهاي كه خداوند بوسيله فرشته مخصوص او را هدايت ميفرمايد:(58) اهانت به كتاب اللَّه و رسول اللَّه سلام اللَّه عليهما = افسانه غرانيق با تأسف فراوان در بعضي كتب اهلسنت و تفاسيرشان مطالبي هست كه نمونه آنرا بطور خلاصه بيان كرديم. اكنون آنچه را كه در رابطه با قرآن كريم ميباشد علاوه بر اهانت بر معلم آن نمونهاي را بياوريم. حضرت رسول(ص) مشغول قرائت سوره والنجم در شهر مكه معظمه بوده كه به آيههاي افرايتم اللات و العزي و منات الثالثة الاخري كه شيطان بصورت جبرئيل فرود ميآيد و جمله معروفه تلك الغرانيق الثلي و ان شفاعتهن لترتجي را القاء ميكند. بدنبال آن اضافه ميكنند كه جناب جبرئيل نازل شده و از روي اعتراض ميگويد كه اين دو جمله را من نياورده بودم و از القاءات شيطان است. در نتيجه آيه و ما ارسلنا من قبل من رسول (59) نازل ميشود. نيشابوري در تفسيرش ميگويد: ان الشيطان يقال له الابيض اتاه (النبي ص) علي صورة جبرئيل و القاها اليه (تلك القرانيق...)(60) و في تفسير الطبري: روايات كثيره توكد ان القي علي لسان النبي(ص) بعض الايات.(61) از عايشه نقل مفصلي دارد كه مختصرش اين است: پس از آمدن وحي حضرت رسول(ص) ميفرمايد: اني خفت علي نفسسي. در اين حديث متعلق خوف محذوف است.(62) ابنسعد در كتاب طبقات آنچه را كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم حذف كرده بودند آورده: و انّي خشيت ان اكرن كاهناً و ان اخشي ان يكون فيّ جنٌّ(63) در تاريخ طبري بطور تفصيل بيشتر ولي بصورت بهتري آورده.(64) شخصي از عمربنالخطاب راجع به خودش كه اگر جنب شود و دسترسي به آب نداشت تكليف شرعي او چيست؟ عمر در جواب گفت: لاتصل. كه جناب عمّار(ع) بطور اعتراض به عمر ميفرمايد كه خيلي...(65) بخاري: عمر دستور سنگسار مجنونهاي را صادر كرد كه عليابنابيطالب(ع) در مسير آنها را ديد و آن حكم را نفي كرد و فرمود: اما علمت ان القلم رفع عن المجنون حتي؟؟؟ الحديث.(66) الف) غرانيق: جمع غرنوق يكنوع پرنده آبي و سفيد و سياه رنگ است. ب) لات: بصورت انسان بوده عزي بمنزله درخت مقدس منات بشكل يك سنگ سفيد.
«بعضي نكتهها و احاديث و فتاواي تسنن اموي» فوريت اجراي حكم قتل ساب النبي از بعضي احاديث بدست ميآيد. در سنن بيهقي روايت اَنَس كه تأخير را تجويز نميكند. در سنن كبري و مهذب وضوح بيشتري دارد.(67) در بعضي از احاديث اهانت به انبياء را نيز از مهدورالدمها بشمار آوردهاند.(68) مهمتر از آن در بيان محروم ابوهريره فقط ساب النبي را بايد كشت. البته از قديم براي گربه دزد مثال ميزدند: چوب را كه برداري گربه دزد پا به فرار ميگذارد. حال در ما نحن فيه، ابوهريره چون خود از سبابين به انبياء عظام خداوند بود، غير از حضرت محمد(ص) جعل حديث ميكند كه قتل سابالرسول فقط بايد كشته شود. بدينوسيله ابوهريره به امهريره تصحيح ميگردد.(69) در شرح كبير تحقيركنندگان احكام خدا و يا نسبت دهندگان بچيزي كه درخور مقام نبوت و عصمت نيست را موجب قتل ميداند.(70) و كتاب التشريع الخبائي: بدنبال سب النبي(ص)... اواستخف بحقه(ص) و ما اَشبه را موجب قتل دانسته.(71) در هيچكدام از احاديث و فتاوي از ائمه اطهار و حقوق آنها دفاع نشده. بلكه شايد سب ائمه اطهار عليهم السلام را مستحب و احياناً واجب بدانند. «تطبيق اجمالي» اين قسمت از مقاله يك تطبيق است بين احاديث و فتاواي علماي تسنن اموي و بين آنچه را كه در كتب مهمّتر و معتبرشان وجود دارد. هر چند قضاوت در اين مرحله خيلي سهل است، اما اگر انصاف در كار باشد، عنداللَّه هيچكدام از علماي آگاه آنها روز قيامت مورد عفو خداوند قرار نخواهد گرفت، زيرا حقكشي و بيانصافي نيز حدي دارد و مرزي را براي آن ميتوان تصور كرد. آيا بيان معاويه سركرده تسنن اموي موجب قتل او نيست؟ اگر تطبيق بين گفتار و... نمائيم. از احمد ابن ابيطاهر في كتاب (اخبار الملوك) آن معاوية سمع الموذن يقول! اشهدان (محمد صلي اللَّه عليه و آله) رسول اللَّه. فقال للَّه ابوك يابنعبداللَّه، لقد كنت عالي الهمة ما رضيتَ لنفسك الا انيقرن اسمك باسم رب العالمين.(72) چه كسي مسئول حقيقي كتاب معروف به آيات شيطاني است؟ اگر سلمان رشدي در آن صفحات براي حضرت محمد(ص) حرمسراء درست كرده و ميگويد كه در يك شب و روز با جوانترين زن و پيرترين آنها ازدواج كرده، مشغل عياشي بوده، آيا مهمترين كتاب اهلالسنة و الجماعة بنام صحيح بخاري كه باعث افتخار اهلسنت است چه امتيازي از كتاب سلمان رشدي دارد؟ در مورد آن حضرت سلام اللَّه عليه خيلي از مسائل را كه جداً حكم قتل بر آن بار است هنوز در آيات شيطاني وارد نشده كه صحيحين مملو از آنها است. مقاتل ابنسليمان، داود؟؟؟، و پيروان آنان فقط فَرْج را براي خداوند استثناء كردهاند و معاذ عنبري آلت ذكوريت را هم براي ذات مقدس ربوبي و (شايد هم در قيامت خودش را تبرئه كند) بگويد در قرآن مجيد آمده اليس الذكر الانثي .(73) آيا سلمان رشدي كه كتاب آسماني و قرآن كريم را از تلقيّات شيطاني ميداند مقصر است با بعضي تفاسير اهلالسنة كه معتقدند آيات كثيره القاها الشيطان اليه؟ و يا آنكه در كتاب صحيح بخاري از عايشه نقل ميكند كه حضرت رسول از خودش وحشت داشت كه شايد مجنون شدهاست «نعوذ باللَّه»(74) (آنچه را كه بوده و به عقلشان رسيده تسنن اموي نوشته و يا گفتهاند فقط يك موضوع را بهرحال متذكر نشدهاند. و آن اين است كه چه زماني عقد ازدواج است و مجلس عروسي براي خداوند كه علماء در يك بزرگ صيغه عقد را بخوانند). ابوهريره نقل ميكند... خداوند (اين دفعه نوبت نوبت خداوند تعالي است كه گرفتار ابوهرهها ميشود. زيرا رسول خدا و كتاب خدا را تمام كرده و به اعمال رسانيده و...) آسمانها و زمين را با دستش ميگيرد و در آن هنگام رسول خدا دست او را گرفت و باز ميكرد و ميبست (مشغول نرمش صبحگاهي بودهاند)(75)
«نتيجه گفتار و... علماي تسنن اموي» ثمره آنچه را كه از احاديث، فتاوي و مطالب اهلسنت بدست ميآيد اين است كه: الف) كلي از كتب آنان بايد به آتش كشيده شود. زيرا تبليغ فساد است و مفسد قلمي است. ب) خيلي از علماي بزرگ اهلسنت چون بخاري و مسلم بايستي محكوم به قتل باشند زيرا بيان آنان همان زبان فساد است، جعل حديث، اهانت به مقام شامخ نبوت و عصمت است، مسخره كتاب اللَّه است، توهين حرم و اهل خانه رسول خدا است. بيعفتي و بيعصمتي نسبت به امهاتالمؤمنين، تجاوز به حريم مقدس ناموسي آن بزرگوار، دخالت دروغ و كذب در درون منزل آن بزرگوار و؟؟؟ خرفات جهت شخصيتتراشي خلفاي غاصب و غاصبين حقوق آلالرسول(ص)، تفسير به رأي قرآن مجيد، كنار گذاشتن راسخون فيالعلم و نظريه خويش را در آيات مشابه تحميل كردن، و... لذا با قاطعيت ميتوان گفت از جهات مختلف مذهب تسنن اموي مذهب شركتآلود و خلاف اسلام راستين و ضد تسنن نبوي است، به استثناء بعضي از عبارات و احاديث كليه كتب آنها را بعنوان كتب ضالة بايستي به آتش كشيد و فرمان مبارك امام بزرگوارمان درباره آنها اجراء شود. زيرا آنان شرائطي را كه خدا و رسول در قرآن مجيد براي مؤمنين آوردهاند دارا نيستند. نمونه تمثال مؤمن: شخص مؤمن حق اظهار نظر در آنچه را كه خدا و رسولش حكم فرمودهاند ندارد. و ما كان لمؤمن و لامؤمنة اذا قضي اللَّه و رسوله امراً ان يكون لهم الخيره من امرهم الاية.(76) پيروان حقيقي انبياء كساني هستند كه در برابر حكم خدا و رسولش(ص) بگويد شنيديم و اطاعت كرديم. انما كان قول المؤمنين اذا دعوا الي اللَّه و رسوله ليحكم بينهم ان يقولوا سمعنا و اطعنا .(77) در آيه بعدي جهت معرفي مؤمن واجد شرائط پرداخته بيان ميكند كه اولاً مرجع حكم را براي قضاوت رسول(ص) بدانند و ثانياً پس از قضاوت ناراحتي نداشته باشد و نيز تسليم باشد.(78) فلاور ركب لايؤمنون حتي يحكمونك فيما شجر بينهم ثم لايجدوا في انفسهم حرجاً فيما قضيت و يسلّموا تسليماً. اظهار عقيده همان اجتهاد است كه اموييون براي درپوش به جنايت جعل كردند و در نتيجه هر گونه خيانت به احكام و دستورات واجبالاطاعة را غير محترم شمردند. و حال در صورتيكه اجتهاد واقعي كه (رد فرع به اصل و بكارگيري دلائل ظني در طريق استنباط است) نيست. مقابل وحي آسماني دهنكجي ميكنند و حال خداوند ميفرمايد رسول شما چنين است: ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي .(79) و اذا تتلي... ان اتبع الا ما يوحي اليّ .(80) قل لااقول... ان اتبع الا ما يوحي اليّ .(81) انا انزلنا اليك الكتاب لتحكم بين الناس بما اراك اللَّه .(82) فخر رازي هر گونه اجتهاد را در برابر فرمان خدا و رسولش را محكوم و از درجه اعتبار ساقط ميدانند.(83) بخاري در كتاب الاعتعام: آنحضرت از روي قياس و رأي چيزي نميفرمود. و براي تثبيت بيان استدلال به آيه شريفه بما اراك اللَّه كردهاست.(84) آيا اجراي احكام ساب مشروط است بعدم ترتب مفسده؟ براي اينكه اجراي حكم بدون قيد و شرط صورت گيرد، بايستي اطلاق محض در روايات ديده شود اما بعضي از روايات متغير است: روايات محمدبنمسلم:... فضلت ارأيت لوان رجلاً الان سب النبي صل اللّه عليه و آله اتعيل؟ فان! ان لمتخف علي نفسك، فاقتله.(85) احتمالاً حديث شريف فوريت اجراي حكم را نفي ميكند، و الّا واجب ساقط نميشود، لذا در حديث كلمه الان آمده و سائل ميپرسد چه كنم. چه تكليفي دارم؟ حضرت ميفرمايد فاقتله منتهي ان لم تخف عل نفسك و ان تخاف علي نفسك الان لاتستعجل في حكم القتل. از روايت عليابنحديد استفاده ميشود كه اجراي حكم قتل مشروط بعدم مفسده جاني و مالي است.(86) احتمالاً اين حديث نيز مبناي حكم نفي نيست، لذا راوي عرض ميكند ارائت، اذا لماخف اغمر بذلك بريئاً ثم لمافعل و لماقتله. چه صدقهاي براي من هست؟ حضرت او را توبيخ ميكند كه خيلي وزر و وبال دارد. منظور آن بزرگوار معلوم است كه چرا فوراً او را تمام نكردي؟ چرا تأخير مياندازي؟ وزر و وبال آن مضاعف خواهد شد. امام عليه السلام براي اينكه اگر فوراً انجام داد. و بعداً براي او خطر مرگ پيش آمد نمود، وحشت نكند. زيرا افضل الشهداء يوم القيامة را... در انتهاي ببال شريف خود اضافه ميفرمايد. تذكر: در صورتيكه مشروط بودن احاديث را قبول كنيم، بايد بدانيم كه سب المعصومين عليه السلام و يا اوتداد جنبههاي اجتماعي و جهاني نداشته باشد. و الا اگر بعنوان يك توطئه مرموز و تهاجم و يا شبيخون فرهنگي به ضد كيان اسلامي احساس، بايستي به همانصورت در مقابل آن بايستيم ولو اينكه خونها ريخته شود تا بطور زنجيرهاي در روي زمين فساد و سبالمعصومين برچيده شود. قاعده نفي الضرر در جائي مطرح است كه طرف ترجيح نداشته باشد، ولي در موضوع سلمان رشدي و توطئه حساب شده غربيها كه فتوي غربشكن ابراهيم زمانه و خميني فرزانه رشوان اللَّه تعالي عليه پرده از آن برداشت. در آخر ميفرمايد اگر هم كشته شويد شهيد هستيد ان شاء اللَّه. پيآمد در در نظر نميگيريد، فقط ريشه فساد را نشانه رفته، كه آن فتوي را بياد اعلاميههاي سلطنتبرانداز دوران محمدرضاشاه بياندازد. كه ميفرمود: شاه بايد برود، شاه بايد... . نكتهها: امام فرمودند اگر رشدي زاهد زمانه شود حكم قتل نقض نميشود. كه دو مطلب از آن ديده ميشود. الف: فوريت حكم را در مورد اين مرتد ميرساند و تأخير راتجويز نميكند. ب: حكم و يا فتوي در اين مورد و يا مشابه آن قابل نقض نيست. و با رحلت صاحب حكم منتفي نميشود. زيرا ملاك حفظ آرمان و افكار و كيان و مقدسات آسماني است كه از ضروريات به شمار ميآيند. و در مقام تزاحم با ضروريات ديگر، ترجيح الاهم فالاهم، در نظر گرفته شدهاست. همه دنيا شاهد مسائل و وقايع پس از فرمان بودند، چه شهادتها، زندانها، روابط سياسي، ضررهاي اقتصادي و خلاصه دنياي غرب مدني در سرگيجي بسر ميبردند. زيرا آن دستور امامي آنها را ضربه فني كردهبود. نكته ديگر در روايات تسنن اين قيد ديده نميشود. آيا حكم قتل مرتد يك حكم الهي است. يا حكومتي؟ آيا از قصاص يا حد رواست؟ اولاً از اينكه از احكام ثابت الهي است شكي نيست. از واجبات كفائي و در صورت انجام آن حكم مزبور از ديگران ساقط ميشود، لذا احتياج به رفع الي الحاكم ندارد و شخص مكلف ميتواند حكم را بالفور به اجراء درآورد. ثانياً، بعضي از ارباب فضل آنرا در بابب قصاص آوردهاند، كه ظاهراً قصاص در رابطه با تعدي به نفوس و اعضاء و جوارح مطرح است، اما ارتداد و حكم آن نه يك موضوع شخصي است و كاملاً بيربط با اعضاء و جوارح است. وانگهي در موضوع قصاص احتمال عضو و بخشش از طرف اولياء دم وجود دارد. به عكس در بحث حكم مرتد اين بذل و بخشش وجود ندارد لذا فقها و عظام رض آنرا در باب حدود آوردهاند. آيا احكام ساب المعصومين دائم است؟ پاسخ اين سئوال را ميتوان از درون احكام تشريعي شارع مقدس جستجو نمود در صورتيكه از احكام حكومت اسلامي نيز بدانيم از آن دايره خارج نيست. زيرا همان علت كه باعث قتل مرتد ميشود و ارتداد نيز در هر زماني موجود است، باالطبع اختلاف از؟؟ و امكنة، آن حكم را تغيير نخواهد داد. زيرا حكومت اسلامي، يا عالم فقهي و رهبري اسلامي، آگاه به حوادث و پيشآمدهاي آينده نيستند، بلكه خداوند متعال است كه بطور مطلق اطلاع از آن دارد كه بوسيله معصومين به مردم ابلاغ ميفرمايد، لذا آن حكم ابدي ميشود كه از خطا و اشتباه مصون است و از طرفي ميتواند آينده جوامع بشري را تأمين كند. چند مثال: الف) حكم لواط: در صورتيكه در اين جهان كه اوضاع آنرا تا حدودي ميدانيم، اگر حكم لواط اجراء شود، چه فوائدي را داراست و چه ثمرات مثبت براي بشريت در پيش خواهد داد. چه اجتماعي، يا خانوادگي، اقتصادي و مذهبي و... و چون آن حكم به اجراء درنيامده مفاسد زيادي بوجود آورده و باز ادامه دارد زيرا احكام مصنوعه بشري در كار است نه احكام الهي. ب) اگر رسول خدا فرمود الزكاة علي تسعة اشياء و يا در احكام زمين ميفرمايد من احيي ارضاً مواتاً فهي له: براي هر فردي قابل اجراء است و نيز در هر زماني مفيد است.(87) چنانچه در سورههاي قرآن دستور به پيروي از پيامبر خداست بدين منظور است. نه مقطعي باشد.(88) لقد كان في رسول اللَّه اسوة حسنة الاية.(89) ما اتاكم الرسول فخذوه و مانهاكم عنه فانتهوا، و اتقواللَّه. ان اللَّه شديد العقاب .(90) اين حكم يك حكم دائمي براي نسلهاي بشري است هدي للناس و بينات من الهدي و الفرقان... و من يتبع غير الاسلام و ديناً فلنيقبل منه الايه .(91) آري در صورتيكه اغماض موقت و يا حدودي تأخير در اجراي امر حكم شود امكان دارد اما نسخ نميشود. آيا حكم قتل منحصر به سابالرسول است؟ يا معصومين ديگر و قرآن مجيد را نيز شامل است؟ اسفانگيز است احاديث تسنن كه غالباً جعلي است و چهره حديث را بخودشان نگرفته، سبالرسول مطرح شده و از ديگر معصومين سلام اللّه عليهم هيچ ذكري به ميان نيامده. در بعضي از آنها با حرف استثناء (الا الرسول) بطور صريح آورده شده بطوريكه در ابتداء امر هر كس به حديث نگاه دقيقي بيافكند متوجه ميشود كه از روي معده امّهريره بيرون آمده نه از دو لب گهربار رسول اللَّه(ص). در بيانات اسلامي و فقهاي تشيع (رضي) نيز بعنوان سابالنبي مطرح است، كه احتمالاً متأثر از آن گروه باشد ولكن در فتواهاي آنها برخي باضافه رسول گرامي خاتم رسولان ديگر الهي را نيز ذكر كردهاند، و در عبارات ديگري ملائكة اللّه تعالي، اما از اهلبيت رسول خدا چيزي مطرح نيست. اما با توجه به اينكه انبياء خداوند، اهلبيت عصمت و ملائكة اللَّه از معصومين هستند و كسي حق ندارد تا آنان را سب نمايد. از اينرو اسم آن را سب و يا سابالمعصومين نامگذاري ميكنيم، تا يادي از يادگاران رسول خدا شده باشد. حال آيا ممكن است كه اهلبيت را از رسول خدا جدا بدانيم، زيرا در غالب احاديث نبوي و قدسي كه سخن از اهلالبيت است، پيامبر اكرم ميفرمايد ما اهلالبيت. و صحيح همين است. زيرا آيه شريفه مباهله همان بيان است، قل تعالوا ندعوا ابتائها و انبائكم... (92) آيه تطهير انّما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهلالبيت و يطهركم تطهيراً .(93) خلفاي رسول خدا پس از وي هستند، و ثقل اصغر ماترك خداوند است.(94) آيا ثم ليسئلن يومئذ عن النعيم ، براي غير آنها است؟(95) آيا فاطمه پاره تن من است، براي چه است؟ هر كسي فاطمه را غضبناك كرده...(96) چه كسي ميتوانست زوج فاطمه باشد؟ و ميتوانست مادر دو سيد شباب اهل الجنة باشد، چه كسي ميتواند باشد كه رسول خدا دست او را ببويد و ببوسد؟(97) چه كسي ميتواند سيده زنان عالم باشد، و غيره. مخصوصاً ابن؟؟؟ ميفرمايد اگر كافري مسلم را سب كند قتل او واجب است.(98) و اين اهميت يك مؤمن را حكايت ميكند تا چه رسد به بضعة رسول سلام اللَّه عليها. وقف النّداء في موضع عبرت فيه البتول عيونكم غُضّوا فتغض و الابصار خاشعة و علي بنان الظالم العض تسود حسينة وجوههم و وجوه اهل الحق تببيض آيا حكم من سب القرآن الكريم كن سب المعصوم ام لا؟ در اينكه قرآن مجيد قانون اساسي تمام جهانيان محسوب ميگردد، احكام اولين و آخرين در آن جمع است ثقل اكبر است، گنجينه اسرار آفرينش است، معرف همه مقدسات عالم است، صدف گهربار معصومين، سنده زنده حقائق، نبيّ صامت، مولود لوح محفوظ و قانون ابدي، حافظ آن خدا و حضرت امام (ره) در فتوي غربشكن خويش يكي از علل مهدورالدم بودن شيطانزاده انگليسي را اهانت به قرآن شريف برشمردهاند. آيا اگر مثلاً اويستون رئيس الوزراء اسبق انگلستان آنرا بر زمين بزند هيچ حكمي براي آن جاري نيست؟ يا ميتوان حكم ثقل؟؟؟ را بر آن بار كرد؟ و احتمال دارد هر گونه سب و اهانت و شتم نسبت به قرآن مجيد از طرف افراد و جاهاي مختلف تفاوت كند. در حقيقت موقعيت و حالات اشخاص بايستي در نظر گرفته شود و جاي بسي تأمل است. آيا تنفيذ حكم احتياج به اذن حاكم دارد؟ ظاهر روايات آن است كه احتياجي نيست، همانطوريكه در روايت هشام آمده بود، بقتله الادني فاالادني قبل ان يرفع الي الحاكم و نيز در روايت محمدابنمسلم ميفرمايد: ان لمتخف علي نفسك فاقتله(99)، در روايات اهلالسنة نيز نسبت قتل مرتد را به افرادي ميداد كه اذن حاكم در آن نبود.(100) آيا فرق ميان مسلمان و غير مسلمان است؟ از روايات مذكوره هيچ فرقي بين مسلم و غير فهميده نميشود مگر اينكه اولويت قهريه از آنها بدست ميايد. مسلمان با توجه به شناخت، مسئوليتشناسي، اجراي احكام و خلاصه معرفت به مقدسات اسلامي كه دارد، انتظار حرمت نسبت به آنان نيز بيشتر است، لذا بطريق اولي بايستي اعدام شود. حديث هشام، انه سئل عمن شتم رسول اللَّه، يقال بقتله الادني فاالادني، الحديث. اطلاق دارد.(101) روايت محمدبنمسلم، ميفرمايد: لو انّ رجلاً سب النبي(ص) از كلمه رجلاً اطلاق فهميده ميشود.(102) روايت بيهقي از اميرالمؤمنين(ع)، ان يهودية كانت تشتم النبي(ص) الحديث همان حكم قتل است.(103) لذا در هر روز حديث فوق و حديث تسنن بدون قيد شرط حكم قتل داده شدهاست. در بعضي آيات قرآني نيز چنين اطلاقي مطرح شده: قل من كان عدواً لجبرئيل فانه نزّله علي قلبك باذن اللَّه مصدقاً لما بين يديه الاية -(104) مطلقاً ان الذين يؤذن اللّه و؟؟؟ لعنهم اللّه في الدنيا و الاخره و اعد لهم عذاباً مهينا .(105)
سلمان رشدي مرتد با توجه به اطاله سخن در اين مقاله كوشش شده از بحث تجسيم خداوند و مسائل كفرآميزي كه در عهدين اهلالسنة وارد شده صرف نظر كنيم و فقط خلاصه از ارتداد و مرتد و سلمان رشدي و... مطالبي را بيان كنيم.
مرتد مرتد بر دو قسم است: فطري و ملي. مرتد فطري آن است كه فطرتاً از والدين و يا احدهما مسلمان ميباشد، تولد يافته در حقيقت حال نطفه پدر و يا مادرش مسلمان بودهاند و سپس اسلام را پذيرفته و بعداً از آن برگشته است. مرتد ملي: به عكس مرتد فطري احد ابويه مسلمان نيستند. آيا در مورد حكم مرتد كدام شديدتر است؟ قهراً حكم مرتد فطري خطناكتر بوده و علت آن واضح است.(106) ولي در صورتيكه قبل از به دام افتادن توبه كند پذيرفته ميشود. والا پس از اثبات حكم در دادگاه اسلامي محكوم به اعدام است: اموال او بعنوان ارث بين ورثه مسلمان تقسيمو همسرش از او جدا شده و حتي توبه كردن او نيز مانع اجراي احكام نخواهد شد. لااكراه في الدين قدتبين الرشد من الغي فمن يكفر باالطاغوت و يؤمن بااللَّه... (107) اشكال: در مورد مرتد اشكال ميكنند كه چرا احكام اسلام خشن است يا اين خشونت با روح اسلام سازگار نيست و... جواب: در اسلام پذيرش دين الزامي نيست. لااكراه... در شأن نزول آيه شريفه هر چند اختلاف جزئي وجود دارد اما نتيجه هم يكي است، لذا پس از نزول آيه مذكور حضرت رسول(ص) دستور دادند كه در دين اكراه و اجبار نيست و افراد در انتخاب دين آزادند. و لكن پس از انتخاب دين خدا ديگر مجاز نيست از آن برگردد و يا اهانت كند. و آن بر مبناي فلسفه اساسي است. زيرا حفظ جبهه داخلي كشور اسلامي، جلوگيري از متلاشي شدن آن و نفوذ بيگانگان و منافقان است. بدينگونه ارتداد در حقيقت هر چند ابتداءً زير پا گذاشتن متعهد و التزام به يك آئين است، اما در ثاني يك نوع قيام و كودتاي مذهبي عليه يك كشور است. اين حقيقت مسلم است كه در بسياري از كشورهاي جهان چنين شورشگري محكوم به اعدام است. حال اگر اجازه اين عمل داده شود و در اجراي حكم سهلانگاري كنند، تا هر مسلماني بتواند هر وقت مايل باشد اسلام را بپذيرد و نگهداري نمايد و زمانيكه خسته شد استعفاء دهد و آئين جديدي و يا لامذهبي را پيشه كند، ديري نپايد كه جبهه داخلي اسلام از هم متلاشي شده، راه نفوذ دشمنان داخلي و خارجي را سهل و آسان خواهد كرد، در نتيجه هرج و مرج غير قابل كنترلي پيش ميآيد.
«طوفان قلم» سلمان رشدي ملعون به روال سابق دست به جنايت جديدي زد، غافل از اين حقيقت كه دوران بريتانياي كبير بسر آمده، و اكنون عصر خمينستها آغاز گرديده. بدينوسيله با انتشار رمان جديد عليه مقدسات و تمسخر گرفتن ارزشهاي الهي و... آن احياگر اسلام مسخ شده سكوت را گناه دانسته از اينرو قلمي كه خداوند تعالي به آن سوگند ياد كرده (108) دوباره بدست گرفت، و در اين دفعه اروپاي غربي بالأخص بريتانياي مستكبر را نشانه رفت. و جهان غرب كه مدعي دمكراسي و آزادي قلم را از افتخارات خويش ميدانست رسوا كرد و عملاً اثبات فرمود كه حتي طاقت چند جملمه آسمانيه محمديه(ص) و علويه سلام اللَّه عليه را ندارند، بلكه آنچه مدعي آن ميباشند همان كاريكاتورهايي است كه مسكنوار در جوامع خويش به اضافه اراجيف و تبليغ برهنگي وسائل ضد اخلاقي و غير انساني است. تا بوسيله آنها تضعيف روحيه ملتهاي خود كرده و در نتيجه حكومت بر آنان است نه تكامل از طريق آزادي معنوي. از اينرو قلم بت شكنزاده ابراهيم عليه السلام در مقابل قلم شيطانزادگان فرنگ طوفان ايجاد كرد و ملتهاي كره زمين زا در برابر دولتهاي نمرودي قرار داد، ايمان و كفر، صداقت و رذالت، حقيقت و نور در مقابل ظلمت و تاريكي رخ در رخ شده بدين منظور حزب اللَّه و حزب الشيطان از يكديگر ممتاز شد. 1- ابوالحسن بنيصدر از فرانسه: فتوي امام را اهانت به اسلام و باعث آبروريزي اسلام دانست. 2- سيد مهدي روحاني از فرانسه فرزند صالح ابولهب: در مصاحبه مطبوعاتي گفت: نويسنده (سلمان... با ترديد در عقيده خود... و افزود: اجراي احكام دين اسلام حتي درباره يك مسلمان در صورتيكه مايه نقض حاكميت يك دولت بيگانه داراي قوانين ويژه باشد، و از سوي ديگر مايه بدنامي اسلام گردد، ممكن نيست). 3- مفتي منافقين (البت اين بار هم مفتي نيست بلكه رسول و كتاب خدا را...) شيخ جلال گنجهاي فتوي امام رض را محكوم كرد. او در تاريخ 19/3/1989 در مقر منافقين در بغداد مشغول... بود. 4- طه پاسين رمضان: معاون شيطان و زاده صهيونيسم گفت: عراق به اين مسائل اعتنائي ندارد و عراقيها قيم همه جهان نيستند (فقط قيم و مدافع شيطان...) 5- يك هنرپيشه اسپانيائي جايزه (رقاصي) خويش را بعنوان همدردي به معلم خويش زاده انگلستان هديه كرد. 6- نويسنده نيجريهاي برنده جايزه (بي) ادبي نوبل، فتوي قتل سلمان رشدي را جنايت خواند. 7- (نا) نجيب محفوظ نويسنده مصري صاحب مدال نوبل (كه در اختيار يهوديان ضد اسلام است) در مصاحبهاي با مجله آلماني اشپيگل عرض ميكند كه: اسلام به هيچكسي، حتي روحانيون اجازه نميدهد كه در مسائل سياسي دخالت كند و... او طرفداران امام و تظاهركنندگان را افراد بيسواد (مثل طرفداران جناب نوح(ع خواند. (كسي نيست تا از اين خفاش سئوال كند كه او چرا دخالت ميكند؟). ناگفته نماند، كه رمان شطانزاده انگليسي دو حزب خدا و شيطان را از يكديگر جدا نمود و نفوذ امام(رض) بزرگوارمان را در جهان استكبار به نمايش درآورد و... كه در جاي خود اهميت دارد و ثابت كرد مرتدين در دنيا زياد هستند كه تمامي واجبالقتل ميباشند اعم از ارتداد ملي و يا فطري. وي (رشدي) در يك مصاحبه تلويزيُون (بي.بي.سي.) با يك دانشمند مسلمان بنام دكتر هشام عيسوي (ضمناً) اعتراف به دروغگوئي و... كرد. هر چند او در كتاب ضدي الهي خود افتخار دارد كه از شرق عقبافتاده به غرب مترقي رخ كرده و از اسلام بعنوان دين خرافي (نعوذ بااللَّه) به كفر روشنگر به زمان جاهليت برگشته.(109) اما او تنها نبود بلكه استكبار شيطاني حرف خود را از حلقوم آن مرتد هندي بيرون آورد و اميد ات هر چه سريعتر...
خاتمه: مطالب زياده در همه موضوعات داشتم كه به همين چند سطر بسنده كرده تا از صورت يك مقاله خارج نشود. رديف مصادر 1 قرآن كريم 2 تفسير شريف مجمع البيان 3 تفسير شريف الميزان 4 تفسير شريف نمونة 5 كتاب شريف الوسائل 6 كتاب شريف بحارالانوار 7 تفسير طبري 8 سيري در صحيحين 9 فاسئلوا اهل الذكر 10 فتواي جاودانه 11 تفسير قرآن - مجمع ملك فهد - انگليسي 12 فتواي جاودانه 13 آيات شيطاني و ستيز اسلام و غرب 14 تاريخ انبياء بسم اللَّه الرحمن الرحيم در اين چند جمله كه بعنوان مقدمه مطرح است. موضوع مقاله را مورد گفتگو قرار ميدهيم. موضوع: سبّ المعصومين كه اشتباهاً سبّ النبي معروف شده، حكم كسيكه معصومين سلام اللّه عليهم را فحش داده. السب: الذكر باالقبيح و منه الشتم و الذم. و اصله السبب كانه يتسبَّبُ الي ذكره باالقبيح. يعني سبّ لغة به گفته قبيح يا فحش اطلاق ميشود. ملامت و مذمت نمودن از مشتقات فحش بشمار ميآيند. اصولاً دشنام چه به مؤمن يا غير مؤمن، چه از مشرك و كافر صادر شود يا مسلم، در هر صورت زشت است و عقلاء آنرا تقبيح خواهند كرد. خصوصاً اگر طرف مقابل از انبياء و اولياء برحق خداوند تعالي باشند. كه هيچ كاري را براي هواهاي نفساني، منافع شخصي، و غيره انجام نخواهند داد. در اين مقاله مختصراً به احكام ساب، تاريخ سب، از عهدين اهلالكتاب و عهدين اهلالسنة و... پرداخته تا خواننده گرامي نسبت به آغاز اين قبيح آشنا شود و سلمان رشديهاي قرون ماضيه را بشناسد. از اينرو تذكر آن ضرورت دارد كه بيشتر از هر كسي سب المعصومين در كتب اهلالسنة موجود است، خاصة عهدين آن (صحيح بخاري و صحيح مسلم)، لذا انتظاري از تورات و انجيل نداريم و به آن خواهيم پرداخت. 1) نهجالبلاغه - كلام 206 2) مائده آيه 33. 3) احزاب - 65- 61 4) بحارالانوار ج 79 ص 221 حديث 5 - از امام طوسي ج 1 ص 357. 5) الرسائل الشيعه. ج 18 ص 40 حديث 4. 6) قفد الرضا عليه السلام ص 285. 7) وسائل الشيعه - ج 18 ص 554 حديث يك. 8) وسائل الشيعة. ج 18 ص 460 حديث 3. 9) الينابيع الفقهيّة ج 23 ص 74. 10) وسائل الشيعة ج 18 ص 459 حديث 2. 11) الوسائل ج 18 ص 463 حديث 6. 12) الوسائل ج 18 ص 458 حديث يك. 13) المهذب ج 2 ص 258 - السنن الكبري ج 9 ص 200. 14) السنن الكبري كتاب النكاح ج 7 ص 60. 15) السنن الكبري كتاب المرتد ج 8 ص 203. 16) الشمائل المحمدية - در حاشيه كتاب الواهب المدينة ص 80 و نظير آن در السنن الكبري للبيهقي كتاب المرتد ج 8 ص 205 روايت شد. 17) المستدرك علي الصحيحين كتاب الحدود ج 4 ص 354 و اين روايت را نسائي بصورت مفصلتر نقل كردهاست. سنن نسائي ج 7 ص 107 - سنن بيهقي كتاب النكاح ج 7 ص 60 نيز موجود است. 18) المستدرك علي الصحيحين كتاب الحدود. ج 4 ص 355 و نظير آن در سنن نسائي كتاب الحدود ج 7 ص 109 آمدهاست. 19) الينابيع الفقهية ج 23 ص 20. 20) الينابيع الفقهية ج 23 ص23 ص 74، امكامي در فقه ص 416. 21) الينابيع الفقهية ج 23 ص107. 22) الينابيع الفقهية ج 23 ص 116. 23) الينابيع الفقهية ج 23 ص204. 24) الينابيع الفقهية ج 23 ص 204. 25) الينابيع الفقهية ج 23 ص 320. 26) الينابيع الفقهية ج 23 ص 367. 27) الينابيع الفقهية ج 23 ص 391. 28) الينابيع الفقهية ج 23 ص 416. 29) جواهر الكلام ج 41 ص 432. 30) تحرير الوسيلة ج 2 ص 476. 31) الفتاوي الكبري لابنتيميّة ج 4 ص 503. 32) الصارم المسلوم علي شاتم الرسول تأليفت ابيالعباس احمد معرف به ابنتيمية ص 5. 33) مصدر سابق ص 70. 34) الانصاف ج 4 ص 257. 35) حلية العلماء في معرفة مذاهب العلماء ج 7 ص 712. 36) مرسوعة الفقه الاسلامي ص 253. 37) سوره مباركه يس آيه 30. 38) سوره مباركه نساء آيه 1. 39) فصل دوم سفر تكوين - مقررات. 40) صحيح بخاري ج 4. باب بدءالخلق... ابراهيم. صحصح بخاري ج 6. باب تفسير مورد اسرائيل. صحيح مسلم ج 7. كتاب الفضائل باب ابراهيم. صحيح مسلم ج 1. كتاب اللابحان. 41) تورات سفر تكوين 1 صحاح 12 - بند 11 - 16 42) صحيح بخاري - ج 1 ص 71. صحيح مسلم - ج 1 ص 187 بصورت زشت به بيان دروغنامة پرداخته. 43) صحيح بخاري - ج 4 كتاب الجهاد. صحيح بخاري ج 7 كتاب النكاح. صحيح بخاي ج 8 كتاب الايمان. صحيح بخاري ج 8 كتاب لغدات الايمان. صحيح بخاري ج 9 كتاب التوحيد. صحيح مسلم ج 5 كتاب الايمان. 44) سوره ص آيه 22 - 25. 45) به نقل از كتاب دوم «اشموئيل» فصل 11 جملههاي 2 تا 27. «بت شبع» زن اورياه. «اورياه» شوهر آن زن و افسر ارتش حضرت داود - بتشريد - يا «يوآب» فرمانده لشكر و مجري برنامه قتل اورياه - بنابر نقل تورات. 46) عيون اخبار - طبق تفسير نور الثقين ج 4 ص 445. 47) مجمعالبيان ذيل آيات مورد بحث. الينابيع الفقهية ج 23 ص 74، الكافي في الفقه لابيالصلاح الحلبي ص 416. 48) سوره احزاب 36. 49) تفسير قرطبي ج 14 ص 189. تفسير طبري ج 22 ص 10 تفسير فخر رازي ج 5 ص 213. 50) صحيح بخاري ج 2 ص 228. 51) صحيح بخاري ج 3 ص 22. 52) سوره مباركه جناب مريم سلام اللَّه عليها - 12 - 18. 53) صحيح مسلم ج 1 ص 187. 54) صحيح بخاري ج 6 ص 137. 55) صحيح مسلم ج 7 ص 117. 56) صحيح بخاري ج 1 ص 96. 57) سنن ابنماجه ج 1 ص 619. 58) تفسير شريف والضحي - آيه 7 59) سوره مباركه حج آيه 52. 60) تفسير نيشابوري آيه 20 والنجم 61) تفسير طبري ج 17 ص 131 - 134. 62) صحيح بخاري ج 1 باب الوحي. صحيح بخاري ج 4 كتاب بدوالخلق. صحيح بخاري ج 6 تفسير سوره افرءتم. صحيح بخاري ج 9 باب التعبير. صحيح مسلم ج 1 باب بدء الوحي رسول اللَّه(ص). 63) طبقات ابنسعد ج 1 باب التيمم. 64) تاريخ طبري ج 3 ص 1141. 65) صحيح بخاري ج 1 باب التيمم. صحيح مسلم ج 1 باب التيمم. 66) صحيح بخاري: ج 8 كتاب المحاربين باب لايرجم. ج 7 كتاب الطلاق باب الطلاق. 67) در بيان ابنقدامة: مادر رسول خدا را در حكم بمنزله قذف رسول اللَّه(ص) آورده. 68) ابنتيمية حراني مفسد با دست و زبان را از نظر حكم قتل مساوي و منظور از مفسد با زبان جعل حديث، و دروغ به رسول اللَّه نسبت دادن را ميداند. 69) در كتاب حلية العلماء: در اينكه سب النبي قتل است اجماع نقل كرده ولي سب دين خدا را مستوجب تعزير. 70) الشرح الكبير نوشته ابيالبركات احمد الدردين از فقهاي كليد است. اين كتاب در حاشيه كتاب حاشيه الدوسوقي علي الشرح الكبير چاپ شود. ج 4 ص 309. 71) التشريع البخائي الاسلامي ج 2 ص 724. 72) شرح نهجالبلاغه ابنابيالحديد ج 10 ص 101. 73) قرآن مجيد سوره مباركه عمران آيه 36. 74) صحيح بخاري ج 1 - 4 - 6 - 9. 75) صحيح بخاري ج 9 كتاب التوحيد (كتاب الشرك) باب كان عرشه علي الماء. 76) بلكه كلمه اجتهاد را بكار ميگيرند و تمام اصول و فروع الهي و مقدسات را زير پا ميگذارند در مقابل وحي. سوره مباركه احزاب آيه 36. 77) سوره مباركه نور آيه 51. 78) سوره مباركه نساء آيه 65. 79) سوره مباركه نجم آيه 3 - 4. 80) سوره مباركه يونس آيه 15. 81) سوره مباركه انعام آيه 50. 82) سوره مباركه نساء آيه 106. 83) تفسير فخر رازي ج 17 ص 56. تفسير فخر رازي ج 12 ص 231. 84) صحيح بخاري ج 9 كتاب الاعتعام. 85) وسائل الشيعه ج 18 ص 460 حديث 30. 86) التهذيب ج 7حديث 435. الاستبصار ج 3 حديث 325. 87) وسائل الشيعة ج 6 ص 33 حديث 3. 88) وسائل الشيعة ج 17 ص 327 حديث 5 و 4. 89) سوره مباركه احزاب آيه 20. 90) سوره مباركه حشر آيه 7. 91) سوره مباركه عمران آيه 85. 92) سوره مباركه آلعمران آيه 61. 93) سوره مباركه احزاب آيه 33. 94) حديث مبارك ثقلين. 95) سوره مباركه التكاثر آيه 8. 96) صحيح بخاري ج 7 ص 47. 97) صحيح ترمذي ج 3 ص 191. مسند احمد ج 5 ص 391. مسند احمد ج 4 ص 328. 98) النيابيع الفهميه ج 23 ص 320. 99) وسائل الشيعة ج 18 ص 554. 100) وسائل الشيعة ج 18 ص 460 حديث 3. 101) وسائل الشيعة ج 18 ص 554 حديث يك. 102) وسائل الشيعة ج 18 ص 260 حديث 3. 103) السنن الكبري للبيهقي كتاب النكاح ج 7 ص 60. 104) سوره مباركه البقره آيه 96. 105) سوره مباركه الاحزاب آيه 56. 106) توبه مرتد ملي پذيرفته ميشود، در حقيقت مجازات او خفيف بوده كه او مسلمانزاده نيست. و در صورتيكه زن مرتد شد او را اعدام نميكنند. بلكه او را به توبه كردن تشويق كرده، و اگر توبه را انجام داد آزاد ميشود و الا در هر فرصت او را عذاب ميدهند تا اينكه در زندان بميرد. 107) سوره مباركه بقره آيه 256. 108) سوره مباركه قلم آيه 1 - 2. 109) كتاب غير شريف آيههاي شيطاني. |