متن کامل
بسم الله الرحمن الرحیم توسل از منظر آیات و روایات(بخش نخست) آیة اللّه العظمی جعفر سبحانی «توسل» ازجمله مباحث اعتقادی است که در طول تاریخ، در ادیان مختلف به انحاء گوناگون وجود داشته و محل بحث بوده است. در قرون اخیر برخی کوشیدهاند با طرح شبهاتی در ب
بسم الله الرحمن الرحيم
توسل از منظر آيات و روايات(بخش نخست)
آية اللّه العظمي جعفر سبحاني
«توسل» ازجمله مباحث اعتقادي است كه در طول تاريخ، در اديان مختلف به انحاء گوناگون وجود داشته و محل بحث بوده است.
در قرون اخير برخي كوشيدهاند با طرح شبهاتي در باب اين مسئله مهم اعتقادي، آن را زير سؤال ببرند. در پي درخواست افق حوزه از محضر حضرت آيةاللّه سبحاني جهت پاسخگويي به شبهات، معظمله طي بحث مبسوطي به تبيين «توسل از ديدگاه قرآن و روايات اسلامي» پرداختهاند كه متن كامل آن، به دليل طولاني بودن، طي دو شماره تقديم حوزويان ارجمند ميگردد.
«توسل» از مادّه «وسل» به معناي «تقرّب جستن» به شخص است، و «وسيله»، چيزي يا كاري است كه انسان با آن به ديگري تقرّب ميجويد؛ لسان العرب، ج11، ص 225، مادّه وسل، و در حديث آمده است: «اللهم أعط مُحمَّداً الوسيلةَ والشرف الفضيلةَ...»(1)،و مقصود از آن، مقام شفاعت است كه در روز رستاخيز به پيامبر داده ميشود. و گاهي گفته ميشود: مقصود قرب الي اللَّه است(2)؛ ماده «وسل» و قرآن به مؤمنان امر ميكند كه در جستوجوي وسيله به سوي خدا باشند: يا أيُّها الّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه وَابْتَغُوا اليهِ الوَسِيلَة وَجاهدُوا فِي سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون(3) ؛ اي مؤمنان از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد و براي تقرب به او وسيلهاي بجوييد، و در راه خدا جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.
اين آيه به روشني ميرساند كه تقرّب انسان به خدا در گرو وسيله يا وسايلي است كه در پرتو آنها قرب معنوي به دست ميآيد. حالا اين وسيله چيست؟! در نهجالبلاغه به برخي از مصاديق آن اشاره شده آنجا كه ميفرمايد: «بهترين وسيلهاي كه مردم با آن به خدا تقرب ميجويند، ايمان به خدا و پيامبر او و جهاد در راه خدا، و توحيدي است كه آميخته با فطرت انسان است و نيز به پا داشتن نماز و پرداخت زكات و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا و صله رحم و صدقه پنهاني و صدقه آشكار و كارهاي نيك است»(4)
و نيز اميرمؤمنان ( عليه السلام ) در دعايي براي پيامبر از خدا درخواست وسيله ميكند: «و شرّف عندك منزله وآته الوسيلةَ وأعطِه السنَاء والفضيلةَ واحْشُرنا في زمرته»(5) خدايا، او را نزد خود جايگاهي والا بخش و وسيله تقرب به خويش را به او عنايت فرما، و مرتبه والايي همراه با برتري به او ببخش، و ما را در گروه او محشور گردان.
اقسام توسل
تقرب به خدا با انجام فرايض و نوافل انجام ميگيرد و در سخن اميرمؤمنان به برخي از آن وسايل اشاره گرديده و در برخي از روايات ما، انجام نوافل بهترين وسيله تقرب شمرده شده است. امام باقر ( عليه السلام ) ميفرمايد: «انّ اللَّه جلّ جلاله قالَ: ما يتقرّب اليّ عبدٌ مِنْ عبادي بشيء أحبَّ اليّ ممّا افترضتُ عليه و انّه ليتقرّبُ اليّ بالنافلة حتّي أحبّه فاذا أحببتُه كنتُ سمعَه الذي يَسْمَعُ بِه و بصرهُ الذي يُبصر به و لسانَه الذي يَنطِقُ به و يدَه الذي يَبْطَشُ بها ان دعاني أجبتُه وان سألني أعطيته»(6) خداي بزرگ ميفرمايد: بنده من با هيچ چيز، بهتر از واجباتي كه براي او معين كردهام به من تقرب نميجويد، نيز او با انجام نوافل به من تقرب ميجويد تا جايي كه او را دوست ميدارم. آنگاه كه او را دوست داشتم گوش و چشم و زبان و دست او ميشوم و اگر مرا بخواند او را پاسخ ميگويم و اگر از من چيزي بخواهد به او ميدهم.
البته توسل به هر وسيلهاي مايه تقرب نيست، بايد به چيزهايي توسل جست كه در شريعت وارد شده باشد و در غير اين صورت، بدعت و نوعي مداخله در دين خواهد بود.
اينك بيان اقسام توسّل:
1. توسّل به اسما و صفات خدا
خدا فرمان ميدهد كه او را به نامهاي نيك بخوانند، چنان كه ميفرمايد: وَللَّهِ الأسماءُ الحُسْني فادْعُوهُ بِها؛(7) خدا را نامهاي نيكي است، او را به آنها بخوانيد.
از اين جهت خدا را ميتوان با نامهايي كه در قرآن مجيد و سنت نبوي وارد شده است، خواند، خواه نامي كه ناظر به صفات ذاتي او باشد مانند عالم و قادر، يا صفات فعل او مانند: خالق و رازق و همچنين خواه ناظر به صفات كمال او، مانند سميع و بصير باشد يا حاكي از پاكي او از نقص مانند قدّوس، مثلاً انسان چنين بگويد: يا اللَّه يا رحمن يا رحيم يا خالق السماوات والأرض ويا غافر الذنوب يا رازق الطفل الصغير.
خواندن خدا با اين نامها كه حاكي از جمال و جلال و رحمت و مغفرت است، سبب ميشود كه رحمت الهي جلب شود و دعاي انسان مستجاب شود.
عبداللَّه بن بريده از پدرش نقل ميكند كه رسول خدا صداي مردي را شنيد: كه خدا را با نامهاي ياد شده در زير ميخواند و ميگويد: «اللّهم انّي أسألك الا الهَ الاّ أنت الأحدُ الصمد الّذي لَمْ يَلِد و لَمْ يُولد و لَم يَكُن له كفواً أحد» پيامبر به او فرمود: خدا را به اسم اعظم وي خواندي كه اگر به آن نام خوانده شود، اجابت ميكند و اگر سؤال شود، عطا ميفرمايد (8)
امام باقر و صادق عليهماالسلام دعاي خود را چنين آغاز ميكردند: «اللّهم انّي أسألكَ باسمِكَ العَظيمِ الأعظمِ الأعزِّ الأجلِّ الأكرمِ الّذي اذا دُعيتَ به علي مَغالقِ أبوابِ السَّماءِ لِلْفَتحِ بِالرحمَةِ انْفَتَحت، واذا دُعيتَ به عَلي مضايق أبواب الأرضِ لِلفَرجِ انْفَرَجَتْ، واذا دُعيتَ بِهِ عَلَي العسر لليسر تيسّرت»(9) خدايا من تو را به گراميترين و بزرگترين و والاترين نامت ميخوانم كه اگر با آن نام تو را بخوانند كه درهاي آسمان براي رحمت گشوده شود، باز ميگردند، و اگر آن نام بر راههاي بسته زمين براي گشايش خوانده شود، گشوده ميشوند، و اگر براي هر سختي خوانده شود، آسان ميگردد. از اين جهت، توسل به اسماي خدا و آنگاه خواستن حاجت، مورد اتفاق همگان است.
2. توسل به قرآن كريم
قرآن كريم داراي مكانت و منزلت خاصّي نزد خداست و يكي از وسايلي است كه ميتوان به آن توسّل جست. احمد بن حنبل از عمران بن حصين نقل ميكند كه از رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) شنيدم كه فرمود: «اقرأوا القرآن واسألوا اللَّهَ تباركَ و تعالي بهِ قَبْل أن يَجيء قَوم يسألون به الناس»(10) قرآن را بخوانيد و به وسيله آن از خدا بخواهيد پيش از آن كه گروهي بيايند و به وسيله قرآن از مردم چيزي بخواهند حريز بن عبداللَّه سجستاني از امام باقر ( عليه السلام ) نقل ميكند كه يكي از مستحبات شب قدر اين است كه انسان قرآن را به روي خود بگشايد و بگويد: «اللّهُم انّي أسألُك بِكِتابك المُنْزلِ و ما فِيهِ و فيه اسمُكَ الأكبرُ و أسماوِك الحُسني و ما يُخافُ و يُرجي أن تجعلني من عتقائك من النار»(11)
3. توسل به اعمال نيك خود انسان
هرگاه انسان در طول عمر خود، عمل نيكي دور از هر نوع ريا و سمعه انجام داده باشد، ميتواند به آن توسل جويد و از خدا درخواست حاجت كند و به اين نوع توسّل در برخي از آيات اشاره شده است، مانند اين آيه: « و َاذ يرفع ابراهيم القَواعد من البَيت و اسماعيل ربّنا تقبّل منّا انّك أنت السميع العليم»(12)
«آنگاه كه ابراهيم و اسماعيل پايههاي خانه خدا را بالا ميبردند و ميگفتند خدايا از ما بپذير كه تو شنوا و دانايي». در اين آيه پدر و پسر عمل نيك خود را ميگفتند و آنگاه از خدا مسئلت مينمايند و ميگويند: «ربّنا و اجعلْنا مسلمَين لك و مِنْ ذرّيتنا أُمّة مسلمة لك وأرنا مناسكنا وتب علينا انّك أنت التوّاب الرحيم»(13) پروردگارا ما را فرمانبردار خويش ساز، و از دودمان ما مردماني فرمانبردار پديد آور، و شيوه پرستش خود را به ما نشان بده، و توبه ما را بپذير كه تو، توبهپذير و مهرباني.
در اين آيه چهار درخواست حاجت پس از عرضه آن عمل نيك آمده است و در آيه ديگر ميخوانيم: «الّذين يقولون ربّنا اننا آمنا فاغفر لنا ذنوبنا وقنا عذاب النار»؛(14) پروردگارا ما ايمان آورديم پس گناهان ما را بيامرز و ما را از عذاب آتش نگاه دار، در اين آيه پس از عرضه عمل قلبي به نام «ايمان» دو درخواست پشت سر هم آمده است كه در حقيقت توسّل به آن عمل نيك به خاطر آن دو درخواست است.
و در احاديث اسلامي اين نوع توسل از پيامبر نقل شده است. حصين بن عمران از رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نقل ميكند كه آن حضرت فرمود: سه نفر از پيشينيان دچار باران شديد شدند همگان به غار پناه بردند. يك باره دهانه غار بر اثر رانش زمين پوشيده شد، آنان با يكديگر گفتند ما را جز راستي چيزي نجات نخواهد داد، هر يك از ما خدا را با عملي كه ميداند از روي اخلاص انجام داده بخواند تا وسيله نجات گردد. يكي از آنان گفت: خدا تو ميداني من كارگري داشتم كه روي زمين كار ميكرد تا در مقابل پيمانهاي از برنج به او بدهم در متن حديث «فَرَق من أرزّ» آمده و فرق پيمانهاي برابر 16رطل است،(15) ماده «فرق». او بدون آن كه مزد خود را بگيرد، از آنجا رفت و من سهم او از برنج را كاشتم و با پول آن گاوي خريدم. آنگاه كه آمد مزد خود را بگيرد گفتم اين گاو را بردار و برو او در پاسخ گفت: من فقط پيمانهاي از برنج از تو ميخواهم. من گفتم: اين گاو نتيجه همان پيمانه است، خدايا ميداني من اين كار را براي تو انجام دادم، اكنون گشايشي در كار ما بفرما. در اين موقع بخشي از دهانه غار باز شد.
دومي گفت: خدايا تو ميداني من پدر و مادر پيري داشتم، هر شب براي آنان شير گوسفند ميآوردم. شبي دير آمدم و آنها به خواب رفته بودند. در حالي كه خانواده من گرسنه بودند، من در خانه ماندم تا آنها شير خود را صرف كنند. دوست نداشتم آنها را از خواب بيدار كنم، و همچنين نخواستم شير را در كنار آنان بگذارم و به خانه خود برگردم، و آنان رغبت به خوردن آن پيدا نكنند. از اين جهت، ماندم تا صبح شد، شير را به آنها دادم، خدايا تو ميداني من اين كار را براي تو كردم، گشايشي در كار ما انجام بده. در اين هنگام، بخش ديگري از دهانه غار باز شد.
سومي گفت: خدايا تو ميداني من دختر عمويي داشتم كه به او عشق ميورزيدم، و او را براي كامگيري در مقابل صد دينار آماده كردم. آنگاه كه همه مقدمات فراهم شد، دختر عمو گفت: از خدا بترس و مهر را به ناحق برندار. من قبول كردم. خدايا من اين كار را براي تو انجام دادم. در اين هنگام دهانه غار به طور كامل باز شد و آنان رهايي يافتند؛(16)
4. توسل به دعاي برادر مؤمن
توسّل به دعاي برادر مؤمن يكي از وسايلي است كه ميتوان به آن توسل جست به گواه اين كه حاملان عرش در حقّ افراد با ايمان استغفار ميكنند؛(17) و مؤمنان در حق برادران مؤمني كه در ايمان پيشي گرفتند دعا ميكنند.(18) اين آيات حاكي از آن است كه دعا در حق ديگران امري مطلوب و مرغوب است. معالوصف توسل و درخواست دعا از برادر مؤمن دليل لازم دارد.
اينك دليل آن: عبداللَّه بن عمروعاص ميگويد: از پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) شنيدم: هرگاه صداي مؤذن شنيديد، همان را تكرار كنيد، سپس بر من درود بفرستيد. هر كس بر من درود بفرستد، خدا ده برابر پاداش ميدهد. آنگاه براي من از خدا «وسيله» بطلبيد. آن مقامي است در بهشت كه فقط شايسته يكي از بندگان خداست و من اميدوارم كه همان بنده باشم. آن كس كه براي من «وسيله» را بطلبد، شفاعت من در حق او رواست.(19)
در روايات معصومين، اين نوع توسّل وارد شده است ، ابوبصير از امام باقر ( عليه السلام ) نقل ميكند امام سجاد ( عليه السلام ) به يكي از غلامان خود گفت: برو در كنار قبر رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) دو ركعت نماز بخوان و در حق من استغفار كن. آنگاه كه غلام اين عمل را انجام ميداد، او را آزاد ميكرد؛( 20) به نقل از كتاب زهد حسين بن سعيد اهوازي. علي بن محمد الحجّال، به امام هادي ( عليه السلام ) نوشت: نوعي بيماري در پايم پديد آمده كه نميتوانم برخيزم و بنشينم. اگر صلاح ميدانيد از خدا بخواهيد بيماري مرا برطرف كند و مرا در انجام فرائض و اداي امانتها ياري رساند؛(21)
5. توسّل به دعاي پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در حال حيات
از آيات قرآن استفاده ميشود كه در امّتهاي پيشين، افراد گنهكار از پيامبر زمان خود، درخواست ميكردند كه در حق آنان استغفار كند. درباره برادران يوسف ميخوانيم: آنگاه كه پرده از روي كار برافتاد، رو به يعقوب كردند و گفتند: «يا أبانا اسْتَغفر لَنا ذنوبنا انّا كنّا خاطئين»؛(22) پدرجان! از خدا بخواه كه گناهان ما را ببخشد، ما اشتباه كرديم، يعقوب در پاسخ گفت: «سوف أستغفر لكم ربّي انّه هو الغفور الرحيم»،(23) من از خدا خواهم خواست كه گناهان شما را ببخشد، او بخشاينده و مهربان است.
درباره گنهكاران ميفرمايد: «ولو أنّهم اذ ظَلَموا أنفسَهم جاوُِك فاستغفروا اللَّهَ واستغفرَ لهم الرسول لَوجدوا اللَّهَ تَواباً رَحيماً»؛(24) اگر هنگامي كه بر خود ستم كردهاند نزد تو پيامبر خاتم بيايند و از خدا بخواهند كه گناهان ايشان را بيامرزد و پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نيز براي آنان آمرزش بخواهد، خدا را توبهپذير و مهربان خواهند يافت.
در آيه ديگر منافقان را چنين نكوهش ميكند: «و اذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول اللَّه لوّوا روِسهم و رأيتهم يصدّون و هم مستكبرون»؛(25) اگر به آنان گفته شود بياييد تا پيامبر خدا براي شما آمرزش بخواهد، سر برميتابند، و آنها را ميبيني كه از سخن تو رويگردان شده و تكبر ميورزند.
از اين دو آيه استفاده ميشود كه يكي از وسايل جلب مغفرت، توسل به دعاي پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) و آمرزشخواهي اوست.
مسلماً منزلت پيامبر نزد خدا مايه استجابت دعاي او بوده و قطعاً خواستههاي آن نيازمند برآورده ميشود.
اين توسلهاي پنجگانه مورد اتفاق همه علماي اسلام است. آنچه كه اخيراً مورد گفتگو واقع شده، توسلهاي بعدي است كه يكي پس از ديگري درباره آن سخن ميگوييم.
6. توسّل به دعاي پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) پس از درگذشت وي
توسل به دعاي پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) پس از درگذشت، در گرو دو مطلب است:
1. حيات پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در عالم برزخ
2. وجود ارتباط بين ما و او
درباره امر نخست كافي است كه بدانيم قرآن ميگويد: شهيدان راه خدا به حكم آيات قرآن، حيات برزخي دارند، حتي روزي هم ميخورند و به دوستاني كه هنوز به آن نپيوستهاند، مژده ميدهند كه براي آنان ترس و غمي نيست؛(26) هرگاه شهيدان راه خدا زنده باشند، پيامبر شهيدان شايستهتر است كه مرگ او پايان زندگي نباشد. او هم حياتي متناسب با خود در آن جهان داشته باشد.
اصولاً وجود حيات برزخي يكي از مسائل مسلم قرآني است. خدا درباره مردي كه فرستادگان رسول خدا را تصديق كرد، و به وسيله قوم خود، كشته شد، ميفرمايد: «قيل ادخل الجنّة قال يا ليت قومي يعلمون بما غفر لي ربّي و جعلني من المكرمين»؛(27) به او گفته شد وارد بهشت شو، او گفت: اي كاش مردم من ميدانستند كه پروردگار مرا بخشود و گرامي داشت. اين كدام بهشت است كه او بلافاصله پس از مرگ بدانجا راه يافت و گرامي داشته شد؟ و بعداً به قوم خود پيام فرستاد.
اين نه تنها شهيدانند كه چنين زندگي برزخي دارند، كافران نيز متناسب اعمال خود داراي چنين حياتي هستند. در اينباره به يك آيه بسنده ميكنيم: «النار يُعرَضون عليها غُدوّاً و عشياً و يومَ تقوم الساعة أدخلِوا آلَ فرعون أشدّ العذاب»؛(28) آنان پيش از رستاخيز هر بامداد و هر شامگاه به نزد آتش برده ميشوند و روز قيامت - گفته ميشود - خاندان فرعون را به سختترين عذابها وارد سازيد.
انديشه فناي انسان با مرگ، يك انديشه مادّي به تمام معني است كه هستي را مساوي با مادّه دانسته و مرگ انسان را پايان زندگي ميپندارد. و اين نظريه در عصر رسالت نيز رواج داشت و مرگ را نوعي نابود شدن انسان در دل زمين ميدانستند، و از اين طريق معاد را انكار ميورزيدند، قرآن در نقد اين نظريه چنين ميفرمايد: «قل يتوفاكُم ملكُ الموتِ الّذي وُكّل بِكُم ثُم الي ربّكم ترجعون»؛(29)
بگو فرشته مرگي كه بر شما مأمور شده است روح شما را ميگيرد سپس به سوي پروردگارتان باز ميگرديد. توضيح آيه اين است كه آنچه كه نابود ميشود تن انسان است، ولي آنچه كه ميماند واقعيت انسان است و گم شدن تن و بدن، نابودي لباس انسان است، ولي آنچه كه واقعيت انسان است، فرشته آن را ميگيرد «يتوفاكم» و در نزد خدا محفوظ است.
بنابراين، بقاي روح و حيات برزخي از نظر آيات قرآني، روشن و ثابت است. از اين گذشته، فلاسفه الهي، براهين محكم بر بقاي روح پس از مرگ اقامه كردهاند كه مجال بازگويي آنها نيست.(30)
ارتباط با عالم ارواح
آنچه مهم است همان مطلب دوم است يعني وجود ارتباط زندگان با ارواح اولياي الهي در عالم برزخ است، زيرا چه بسا آنان زنده باشند، امّا ارتباط ما با آنان، امكانپذير نباشد. ما اين مسأله را از نظر قرآني و حديثي پي ميگيريم. از آيات قرآن استفاده ميشود كه انسان در اين جايگاه «دنيا» ميتواند با كساني كه حيات برزخي دارند، ارتباط برقرار كند و آنان نيز سخن انسان را ميشنوند. قرآن درباره مرگ دسته جمعي قوم صالح چنين ميگويد: «فأخذتهم الرجفة فأصبحوا في دارهم جاثمين»؛(31) زمين لرزه آنان را به كام خود كشيد و بامدادان تنهاي بيجان آنان در خانههايشان بر جاي ماند. در چنين حالتي كه مرگ آنها قطعي شده بود و اجساد بيروح آنها روي زمين افتاده بود، خداوند سخن گفتن صالح با آنان را در اين حالت چنين نقل ميكند: «فتولّي عنهم و قال يا قوم لقدْ أبلغتُكم رسالَة ربّي و نصحتُ لكم ولكنْ لاتحبّون الناصحين»؛(32) از آنها روي برتافت و گفت: اي قوم من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ كردم و خيرخواهي نمودم ولي چه كنم كه شما خيرخواهان را دوست نداريد؟ اين نوع سخن گفتن پس از هلاك قوم حاكي از وجود ارتباط ميان انسان و ارواح مردگان است. اين نوع سخن گفتن در قرآن در مورد شعيب نيز آمده است؛(33)
از نظر روايات نيز وجود ارتباط با ارواح امكانپذير است، و ما از ميان انبوه روايات به دو روايت بسنده ميكنيم:
1. آنگاه كه مشركان قريش در جنگ بدر كشته شدند و اجساد آنان در ميان چاهي ريخته شد، پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بر سر چاه آمد و به آنان چنين سخن گفت: همسايگان بدي براي پيامبر خدا بوديد. او را از خانه و كاشانهاش بيرون كرديد، آنگاه دور هم گرد آمديد و با او به جنگ برخاستيد. من آنچه را كه خدايم وعده كرده بود، حق يافتم در اين هنگام كسي به رسول خدا گفت: با مردگاني سخن ميگويي كه اجسادشان از هم پاشيده است، پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) به او فرمود: تو از آنها شنواتر نيستي. ميان من و نزول فرشته عذاب كه مأمور آنهاست فاصلهاي جز روي گرداني من از آنها نيست.(34)
2. در جنگ جمل، چشم اميرمؤمنان بر جسد كعب بن سور قاضي بصره كه مردم را به جنگ با علي ( عليه السلام ) دعوت كرده بود، افتاد، فرمود: او را بنشانيد، آنگاه به او چنين گفت: آنچه پروردگارم به من وعده داده بود، درست يافتم، آيا تو نيز آن را درست يافتي؟ آنگاه بدن او را رها كرد و به سراغ طلحه رفت، فرمود: طلحه را بنشانيد و با او نيز به شيوهاي كه با قاضي سخن گفته بود، سخن گفت. در اين زمان مردي به اميرمؤمنان گفت: با كساني سخن ميگويي كه سخن تو را نميشنوند. علي ( عليه السلام ) گفت: به خدا قسم سخن مرا شنيدند، همچنان كه مشركان بدر سخن رسول خدا را شنيدند؛(35)
راه دور نرويم همه مسلمانان در تشهد نماز ميگويند: «السلام عليك أيها النبي و رحمة اللَّه وبركاته»؛ پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) گرامي وارد بقيع ميشد و اهل قبور را با جمله زير مورد خطاب قرار ميداد: «السلام عليكم من دار قوم مؤمنين و أتاكم ما توعدون غداً مؤجّلون و انا ان شاء اللَّه بكم لاحقون»(36) پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ميفرمود: در روي زمين فرشتگاني هستند كه درودهاي امّتم را به من ميرسانند؛(37) بنابراين هم حيات برزخي از نظر كتاب و سنت امر مسلمي است و هم ارتباط ما با آنان قابل انكار نيست. اكنون ميتوان به دعاي اولياي الهي توسل جست.
سيره مسلمانان بعد از درگذشت پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم )
توسل به دعاي پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) پس از درگذشت او، سيره مسلم اسلامي است كه پيوسته ادامه دارد. اينك به برخي اشاره ميكنيم:
1. آنگاه كه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) درگذشت ابوبكر از منزل خود كه در سُنْح بود به مدينه آمد، داخل خانه عايشه شد، ديد پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) را در برد يمني سياه رنگي پوشيدهاند، صورت او را باز كرد آنگاه او را بوسيد و گريست و با او چنين گفت: اي پيامبر خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) مرگي كه براي تو نوشته شده بود، چشيدي و ديگر مرگي نخواهي داشت. اي محمد! نزد پروردگارت، ما را ياد كن و ما را فراموش نكن؛(38) و به نقل زينيدحلان او با پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) چنين سخن گفت: پدر و مادرم فداي تو، پيامبري كه اخبار آسمان، آنگونه كه پس از مرگ تو از ما گرفته شد، در مرگ پيامبران ديگر گرفته نشد. تو بزرگتر از آني كه بتوان توصيف كرد يا بر تو گريست، اگر مرگ اختياري بود، ما حاضر بوديم به جاي تو بميريم. اي محمد، ما را در نزد خدايت ياد كن و فراموش نكن؛(39)
از برخي روايات، استفاده ميشود كه تلقي ياران پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) از آيه «ولو أنّهم اذ ظلموا جاوِوك»، اين بوده كه در هر زمان، حتي پس از مرگ رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ميتوان به حضور او رسيد و از او طلب استغفار كرد. محمد بن حرب هلالي ميگويد: وارد مدينه شدم. به زيارت قبر پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) مشرف گشتم، در مقابل قبر نشسته بودم كه ناگهان عربي بياباني آمد و او را زيارت كرد، بعد با او چنين گفتگو نمود:
اي بهترين پيامبر! خدا در كتاب خويش چنين فرموده است: «ولَو أنّهم اذ ظلموا أنفُسَهم...»، من به سوي تو آمدهام و از گناهانم استغفار ميكنم و تو را شفيع خود قرار ميدهم. آنگاه گريست و دو بيت شعر خواند كه ترجمهاش چنين است:
اي بهترين كسي كه تن او در زمين به خاك سپرده شده از بوي خوش او كوه و بيابان خوشبو شده
جانم فداي قبري كه تو در آن سكنا گزيدهاي كه در آن عفت و جود و كرم به خاك سپرده شده است.
آنگاه استغفار كرد و حرم را ترك گفت. اين داستان را بسياري از مؤرخان نقل كردهاند كه به برخي اشاره ميكنيم.(40)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كافي 8/ 157؛
2. النهاية، ج5، ص 185؛
3. مائده/ 35؛
4. نهج البلاغه، خطبه 110؛
5. نهجالبلاغه، خطبه 106؛
6. وسائلالشيعه 4/72، باب 17 از ابواب النوافل، حديث 6؛
7. اعراف/80؛
8. صحيح ترمذي، ج5، ص515، شماره حديث 3475؛
9. مصباح المتهجد، ص 374؛
10. مسند احمد، ج 4، ص 445؛
11. الاقبال بالأعمال، ص 41؛
12. بقره/ 127؛
13. بقره/ 128؛
14. آل عمران/16؛
15. نهايه ابن اثير/3/437؛
16. بخاري، حديث شماره 3465؛ نورالثقلين، ج3، تفسير آيه 9، سوره كهف به نقل از محاسن برقي؛ مجمع البيان، ج3، ص 452، تفسير همان آيه؛
17. غافر/ 7؛
18. حشر/10؛
19. صحيح مسلم، جزء 3، كتاب صلاة/4؛
20. بحارالانوار، ج46، ص 92؛
21. كشف الغمه/3/182؛
22. يوسف/97؛
23. يوسف/ 98؛
24. نساء/64؛
25. منافقين/5؛
26. آل عمران/171- 169؛
27. يس/27-26؛
28. غافر/46؛
29. سجده/11؛
30. شرح اشارات، ج2، ص 293 - 292؛ اسفار، ج3، ص 475، ج8، ص 303 -260؛ اصالت روح از نظر قرآن، ص 33؛
31. اعراف/78؛
32. اعراف/79؛
33. اعراف/93-92؛
34. سيره ابن هشام/2/ 639؛
35. حرب الجمل، ص 195؛
36. صحيح مسلم، جزء2، ص 64، باب ما يقال عند دخول القبر؛
37. سنن ابي داود/2/218؛
38. بخاري، كتاب جنايز، شماره 1242؛ سيره حلبي، ج3، ص 393؛
39. سيره زيني دحلان/3/391؛
40. مختصر تاريخ دمشق/2/ 408؛ المواهب اللدنيه/4/ 5083؛ وفاء الوفاء/2/ 1391.