ميقات حج
سال ششم شماره بيستم و ششم زمستان 1377
مباني ديني برائت از مشركان (2)
سيد جواد ورعي
فصل سوم: حج و برائت از مشركان
سرزمين مكّه و خانه كعبه، مركز وحي و توحيد است، و اولين خانه اي است كه براي عبادت مردم در پيشگاه با عظمت پروردگارمقرر گرديده است. چنانچه حضرت ولي عصر ـ ارواحنا فداه ـ نيز در مكه ظهور خواهد كرد و نداي توحيد را سرخواهد داد و مبارزه بي امانش رابا شرك و بت پرستي و ظلم و بيدادگري، از اين پايگاه آغاز خواهد نمود، و اين به معناي آن است كه كعبه، پايگاه ابدي توحيد و اعلان انزجار از شرك و الحاد و ظلم و ستم و مركز بسيج و تشكّل و سازماندهي موحّدان عالم در مصاف با مشركان و ملحدان است; همچنان كه تاريخي به درازاي اديان توحيدي دارد.
1 ـ كعبه، مركز توحيد و يكتاپرستي
علاوه بر آيات و احاديثي كه بيانگر اهداف بعثت پيامبر است و پاره اي از آنها طيّ سرفصل هاي قبلي گذشت، در آيات و احاديثي كه درباره بناي كعبه توسط ابراهيم خليل و نيز اعمال و مناسك حج وجود دارد، اين واقعيت به چشم مي خورد كه برائت از مشركان ، جزئي از وظايف موحّدان عالم در اين مركز توحيد و يكتاپرستي است; بلكه اعلان برائت در اين پايگاه، ضروري تر و روشن تر است. از مجموع بياناتي كه از پيشوايان ديني درخصوص اعمال و مناسك حج و نيز اسرار آن وارد شده، مي توان حكمتِ برائت از مشركان را در
--[28]--
حرم امن الهي و در موسم حج، دريافت:
الف) اولين وظيفه اي كه خداي سبحان، پس از تعيين مكان كعبه، بر عهده حضرت ابراهيم نهاد، نفي هرگونه شريكي بر اي خداست:
} وَ اِذْ بَوَّأنا لاِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ، أنْ لا تُشْرِك بِي شَيئاً{.
و چون براي ابراهيم جاي خانه را معيّن كرديم، ]بدو گفتيم:[ چيزي را با من شريك مگردان!
چنانچه مأموريت داشت كه خانه خدا را براي طواف كنندگان و قيام كنندگان و عبادت كنندگان، از هر رجس و پليدي، پاك گرداند:
} وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ اْلقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُود{.
كدام رجس و پليدي بالاتر و بزرگتر از شرك و بت پرستي متصوّر است، تا در رأس وظائف ابراهيم خليل قرار گيرد؟ به شهادت قرآن كريم، همه گناهان، از سوي خداوند سبحان مورد عفو و بخشش قرار مي گيرد، جز شرك و الحاد.
معلوم مي شود بناي كعبه كه تا ابد پايگاه اجتماع موحّدان و مسلمانان خواهد بود، بر توحيد ناب و خالص نهاده شده است كه نفي هرگونه شرك را به دنبال دارد; هم شرك جلي و آشكار كه همان بت پرستي و سرسپردگي طاغوت ه است و هم شرك خفي و پنهان كه سرسپردگي مادر بت ها، نفس اماره است. از همين روست كه زائر بيت الله الحرام با ورود به حرم امن الهي و پوشيدن لباس احرام، اولين شعارش، لَبَّيكَ الّلهُمَّ لَبَّيْك، لَبَّيكَ لا شَرِيْكَ لَكَ لَبَّيك، اِنَّ اْلحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ اْلمُلْك، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيك است كه نفي شريك براي خداي سبحان در همه مراتب است و با تكرار آن، وارد حريم خانه خدا مي شود، آن هم با صداي بلند كه به اتفاق جميع فرق اسلامي، مستحب است.اگر اين شعار، فرياد بر سر مشركان و بت پرستان نيست، پس چرا با صداي بلند بايد سرداد؟ اين شعار، در نقطه مقابل شعار شرك آلودي است كه قبل از ظهور اسلام، در بين مردم حجاز، رايج بود و مي گفتند: لَبَّيكَ الّلهُمَّ لَبَّيك، لَبَّيكَ لا شَرِيكَ لَك، اِلاّ شَرِيكَ هُوَ لَك، تَمْلِكُهُ وَ ما مَلَك .
اگر رمي جمرات (نقطه هايي كه شيطان بر ابراهيم خليل نمايان شده) به عنوان سمبل هاي شيطان آن هم در اواخر موسم حج، رمي و طرد شيطان و نفس و شياطين بيروني (كه مستكبران و
1 ـ حج : 26
2 ـ همان.
3 ـ سوره نساء، آيه 48
4 ـ كتاب الحج، مقدمه جلد دوم به قلم آية الله جوادي آملي، ص26
5 ـ التاج الجامع للاصول، شيخ منصور علي ناصف، ج2، ص121 (دار احياء التراث العربي).
6 ـ كتاب الاصنام، ابومنذر هشام بن محمّد كلبي، ص7
--[29]--
ستمگران، روشن ترين مصاديق آنند) نمي باشد، پس چيست؟ آيا بدون چنين حكمت و سرّي، صرفاً پرتاب كردن سنگريزه هايي به چند ستون سنگي، لغو و غيرعقلايي نيست؟ گرچه ما از حِكَم و اسرار همه اعمال و مناسك حج اطلاعي نداريم، اما هيچ يك از آن ها بدون حكمت و هدف نيست; هرچند ممكن است جنبه امتحان و آزمايش داشته باشد.
ب) در آيه شريفه اي كه وجوب حج تشريع شده، نيز مي توان اين واقعيت را دريافت:
} وَ للهِِ عَلَي النّاسِ حِجُّ اْلبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ اْلعالَمِين{.
و براي خدا حجّ آن خانه، بر عهده مردم است، ]البته بر[ كسي كه بتواند به سوي آن راه يابد. و هركه كفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بي نياز است.
در اين آيه كه ترك تكليف حجّ خانه خدا (چنانچه از روي انكار باشد) كفر دانسته شده، حكايت از آن دارد كه حج، تبلور توحيد است و تارك آن، به وادي كفر افتاده است; گرچه كفر آنان ضرري را متوجه خداوند كه غنيّ بالذات است، نمي كند. در روايات آمده است كه برخي از ترك كنندگان حج، در قيامت، يهودي و نصراني و برخي اعمي محشور خواهند شد.
ج) آيات برائت از مشركان نيز كه بر پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) نازل شد، بايد در مركز توحيد و نفي هرگونه شرك و بت پرستي، به اطلاع مسلمانان رسانده مي شد. علي(عليه السلام) به عنوان كسي كه نَفْس رسول خد است و پس از امر جبرئيل (كه: لا يؤدي عنك الاّ أنت أو رجل منك ) و انتخاب شدن بهوسيله رسول خدا، فردي از خاندان رسول خداست، در يوم الحج الاكبر در سرزمين منا، برائت خدا و رسول او را به اطلاع مردم مي رساند. هرچند منشأ اعلان اين برائت، نقض عهد از سوي مشركان و ملحدان آن روزگار است، اما در عين حال، اختصاص به آن ندارد. در همين سوره مي فرمايد:
} وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ اِلَي النّاسِ يَومَ اْلحَجِّ الأَكْبَرِ، أَنَّ اللهَ بَرِيءٌ مِنَ اْلمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ...{.
]اين آيات[ اعلامي است از جانب خدا و پيامبرش به مردم در روز حج اكبر كه خدا و پيامبرش در برابر مشركان تعهدي ندارند و ]از آنان بيزارند[.
حقيقت اذان ، اعلام است و نه ذكر، چنانچه در اذان نماز نيز چنين است.
1 ـ آل عمران : 97
2 ـ وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملي (ابواب وجوب الحجّ وشرائطه، باب 7)، ج8، ص20
3 ـ همان، ص17
4 ـ براءة : 3
--[30]--
آيه شريفه فوق، روشن ترين و صريح ترين آيه قرآن در نشان دادن برائت خدا و رسول خد از مشركان در موسم حج است كه توسط علي(عليه السلام) به همگان ابلاغ شد و از آن تاريخ، هيچ مشركي حقّ طواف و حج در بيت الله الحرام را نداشت:
}يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا...{.
فخر رازي در خصوص تكرار برائت از مشركان در آيات صدور سوره برائت، وجوهي را ذكر مي كند كه خواندني است:
]وجه اوّل[ ان المقصود من الكلام الأوّل الاخبار بثبوت البرائة و المقصود من هذا الكلام اعلام جميع الناس بما حصل و ثبت... ]وجه سوم[ في الفرق انّه تعالي في الكلام الأوّل اظهر البرائة عن المشركين الذين عاهدوا و نقضوا العهد و في هذه الآية اظهر البرائة عن المشركين من غير انّ وصفهم بوصف معين تنبيهاً علي انّ الموجب لهذه البرائة كفرهم و شركهم.
ورود به مسجدالحرام بايد از باب بني شيبه باشد تا بتِ هُبل كه در مقابل آن در مدفون است، لگدمال شود، تا سمبل شرك و بت پرستي زير پا نهاده شود; چراكه انسان موحّد، بدون نفي هرگونه شرك و بت پرستي، نمي تواند به پايگاه توحيد قدم گذارد. برائت از مشركان، در جاي جاي اعمال و مناسك حج، متبلور است. در دعاي روز عرفه مي خوانيم: برئت من الجبت و الطاغوت و اللاّت و العزّي .
دقّت در اينكه امروز نه لات ي هست و نه عزّي يي، نشان مي دهد كه اعلان برائت از آنان، به عنوان سمبل بت و بت پرستي و شرك است كه در هر زماني، شكل و صورتي دارد.
2 ـ كعبه، محور حريّت و آزادگي
كعبه را بيت عتيق ناميده اند و در كلمات ائمه معصومين(عليهم السلام) دو معنا براي آن ديده مي شود:
يك. عتيق به شيء قديمي و نفيس گفته مي شود. خانه كعبه نيز (هر چند بنايش به دست ابراهيم خليل و فرزندش اسماعيل است)، امّا به حسب روايات، نقطه آغاز گسترش خاك در سطح سياره زمين است. و به لحاظ قديمي و نفيس بودنش، بيت عتيق نامگذاري
1 ـ برائت : 3
2 ـ الفتوحات المكّيه، محيي الدين بن العربي، ج10، ص380
3 ـ سوره توبه، آيه 28
4 ـ تفسير كبير، ج15، ص222
5 ـ وسائل الشيعه، (كتاب الحج) ج9، ص347
6 ـ المفردات، ص321
7 ـ الاقبال بالاعمال الحسنة، سيد بن طاووس، (طبع مكتب الاعلام الاسلامي)، ج2، ص24 (به نقل از: فقيه، ج2، ص89).
--[31]--
شده است.
دو. چون احدي مالك كعبه نيست و از هر سلطه و سلطنتي آزاد است، عتيق ناميده مي شود; چنانكه مملوك با عتق از سلطه ارباب و مالك آزاد مي گردد، كعبه نيز از سلطه هر مالك و سلطاني آزاد است. به روايتي از ابوحمزه ثمالي در اين زمينه (كه عهده دار تبيين هر دو معنا از عتيق است)، توجه نماييد. مي گويد: در مسجدالحرام، به خدمت امام باقر(عليه السلام)رسيدم; عرض كردم:
به چه دليل خانه كعبه را عتيق ناميده اند؟ حضرت فرمود: چون هيچ خانه اي نيست كه خداوند آن را بر روي زمين نهاده باشد، مگر اينكه صاحبي و ساكناني دارد، جز اين خانه. اين خانه، صاحبي جز خداي عزّوجل ندارد و لذا حرّ و آزاد است. سپس حضرت فرمود: خداي عزوجل، قبل از زمين، آن را آفريد; سپس زمين را خلق كرد و از زير آن خانه، زمين را گسترانيد.
از اين رو، جز آزادگان بر گرد آن نمي چرخند; آزادگانِ از هر سلطه دروني و بيروني! اساساً كعبه مركزي است تا انسانها خود را از سلطه طاغوتهاي بيروني و دروني، آزاد كنند. تنها احرار شايستگي طواف بر بيت عتيق و حرّ (نمادِ آزادي و آزادگي) را دارند. همانطور كه نماز، آدمي را از فحشا و منكر باز مي دارد، طواف نيز آدمي را از شرك ورقيّت وظلم پذيري مي رهاند; چراكه انسان، مأموراست برگرد بيت عتيق طواف كند: } وَلِيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ اْلعَتِيق{.
از اين بيان لطيف بر مي آيد كه خانه اي كه مملوّ از بتهاي چوپي و سنگي باشد و يا در محاصره مشركان و ملحدان و يا مستكبران و ستمگران باشد، عتيق نيست. با شكستن بتهاي درون كعبه و شكستن ابهت و قدرت مستكبران و مشركان و قطع ايادي آنان از اين پايگاه توحيد، بيت الله الحرام عتيق خواهد شد، آنگاه طواف بر آن، طواف بر بيت عتيق خواهد بود و در انديشه و روان و زندگي مادي و معنوي طواف كننده، اثر خواهد گذاشت.
چگونه ممكن است فضاي كعبه پر از بتها و اختيار كعبه (و حتّي حفظ امنيت سرزمين وحي) به دست بيگانگان باشد و زائران آن، مدّعي طواف بر بيت عتيق باشند؟! از همين رو، پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) در سال نهم هجري با صلاي برائت از مشركان زمينه فتح مكّه را فراهم نمود و بتهاي كعبه را يكي پس از ديگري شست و
1 ـ المفردات، ص321
2 ـ وسائل الشيعه، ج9، ص347: قلت: لأيّ شيء سماه الله العتيق؟ فقال: انّه ليس من بيت وضعه الله علي وجه الارض الاّ له ربّ و سكّان يسكنونه غير هذا البيت; فانّه لاربّ له الاّ الله عزّوجل، خلقه قبل الارض، ثم خلق الارض من بعده، فدحاها من تحته .
3 ـ حج: 29;نكـ :به كتاب الحج، ج2، مقدمه، ص19
--[32]--
اين چنين به ابّهت، قدرت و نفوذ ابوسفيان ها پايان داد. از اين سنّت رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) استفاده مي شود كه شناخت خداي يكتا و توحيد قولي و عملي از يك سو، و شناخت طاغوتها و اجتناب قولي و عملي از آنان از ديگر سو، شرط حُريّت انسان و تضمين كننده آزادي و آزادگي او هستند.
به همين قياس، بايد دانست كه حجّ بيت عتيق، علاوه بر آنكه نظام مناسبي براي تعليم توحيد و تربيت نفوس موحّد است، با سنّتِ جاودانِ اعلانِ برائت از مشركان ، مسلمانان جهان را متوجّه دشمنان اصلي دين خدا و پيروان رسول خدا (صهيونيزم، استكبار جهاني، و...) خواهد نمود و مكّه را به پايگاهي براي وحدت، همفكري و رايزني تمامي دانشمندان و رهبران مسلمان (درباره رشد سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي جوامع خويش و عوامل و موانع توسعه مادّي و معنوي ملّتهاي مسلمان و آسيب شناسي فرهنگ اسلامي) تبديل مي كند. عرصه اي چنين آزاد و فراگير ، مي تواند پايگاه اقتدار سياسي ـ بين المللي جهان اسلام و محور گفتگوهاي مسالمت آميز و آزادانه همه پيروان رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) بر اساس كتاب و سنّت باشد و همزمان با مركزيّت يافتن براي قيام و قوام ناس ، پايگاه هدايت و وحدت و منافع مسلمانان و بلكه آزادگان عالم (براي رهايي از همه اسارتها) شود. خداوند، اين روز را نزديك گرداند!
3 ـ كعبه، پايگاه قيام ناس
خداوند سبحان، خانه اش را بيت حرام قرار داد تا مكان و پايگاه قيام براي مردم باشد: } جَعَلَ اللهُ اْلكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرام قِياماً لِلنّاسِ{.
از سيره حضرت ابراهيم(عليه السلام) و قيام و استقامت مردم در طول تاريخ، استفاده مي شود كه كعبه پايگاه قيام و حركت مردم بوده است و بقاي دين الهي، به پويايي و حيات آن بستگي دارد و لايزال الدين قائماً ماقامت الكعبة .
در آيات شريفه قرآن، قيام به معناي جهاد به كار رفته و قعود (كه ضدّ قيام است) در نقطه مقابل جهاد قرار گرفته است:} فَضَّلَ اللهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَي اْلقاعِدِينَ أجْراً عَظِيماً{. آنچنان كه پيامبران با آيات و بينات برانگيخته شدند، تا مردم قيام به قسط نمايند: } لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ
1 ـ مائده:97
2 ـ كتاب الحج، ج2، ص23
3 ـ وسائل الشيعه، (كتاب الحج) ج8، ص14
4 ـ نساء: 95
--[33]--
وَالْمِيزانَ، لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْط{.
علامه طباطبايي، بيان ديگري درباره آيه شريفه دارد و قيام را با استفاده از كلام اهل لغت، مايقوم به الشيء معنا كرده است. بدين معنا كه خداوند، بيت الله الحرام را قوام براي مردم قرار داده و به عبارت ديگر، دنيا و آخرت مردم، قائم بدان است و حق تعالي با ايجاد ارتباط بين بيت الله الحرام و ماههاي حرام (به وسيله احكامي همچون حج)، زندگي اجتماعي توأم با سعادت مردم را تأمين نموده است. اندك تأملي در منافع و بركات بيت عتيق و ماههاي حرام، نشان مي دهد كه بركات ثابت و متغير فراواني بر آنها مترتب مي گردد. صله ارحام، ارتباط بين دوستان، انفاق به فقرا، كسب و كار و منفعت اقتصادي، دوستي و مودّت بين اقوام و نزديكان و همسفران، آشنايي با مسلمانان بلاد ديگر، نزديكي قلوب، پاكيزگي روحها، تقويت قواي مسلمانان، رشد امّت و حيات دين، اهتزاز نشانه هاي حق و حقيقت و پرچمهاي توحيد و يكتاپرستي، و... همگي از آثار و بركات حج است.
در واقع، آيه شريفه، پاسخي است به شبهه كساني كه اعمال و مناسك حج را كم فايده يا بي فايده و خرافي تخيّل مي كردند; چنانچه از ذيل آيه} ذَلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَمَا فِي الاَْرْضِ وَأَنَّ اللهَ بِكُلِّ شَيْء عَلِيمٌ {استفاده مي شود كه خداوند (كه داناي همه چيز است)، اين منافع و بركات را بر كعبه، ماه حرام و اعمال و مناسك حج، مترتّب نموده است.
نكته مهم در آيه شريفه، قياماً للناس است يعني در پرتو كعبه، منافع مردم تأمين مي گردد; و البته در فرهنگ قرآني، منافع، اعم از دنيوي و اخروي است. در آيه شريفه ديگري، اين مطلب با صراحت بيشتر بيان گرديده است: } لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم{ چنانچه آيه مباركه ديگري، كعبه را اوّلين خانه اي معرّفي مي كند كه براي مردم، مايه بركت قرار داده شده است: } اِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُديً لِلعالَمِين{. اين آيه شريفه، پاسخ شبهه يهوديان در خصوص تغيير قبله مسلمانان (از بيت المقدس، به سوي بيت الله الحرام) است.
مبارك، به معناي بركت يافته و جايگاه خير فراوان است (و البته از آنجا كه پس از مبارك عبارت وهديً آمده است، ممكن است اين مباركي، فقط ناظر
1 ـ حديد:25
2 ـ الميزان، ج6، ص142 و 143.
3 ـ حج:28. زمخشري با استفاده از كلمه منافع كه به صورت نكره آورده شده، استفاده مي كند كه مراد آيه، منافع مختص به حج است، اعم از ديني و دنيوي كه در ساير عبادات يافت نمي شود. (كشاف، ج3، ص152)
4 ـ آل عمران: 96
--[34]--
به بركات مادّي باشد و اشاره به هدايت عالميان نيز ناظر به بركات معنوي بيت).
امام هشتم(عليه السلام) حج را حاوي منافعي براي همه اقشار مردم در شرق و غرب عالم مي دانند، اعم از آنكه در موسم حج حاضر شوند و يا توفيق تشرف به بيت الله الحرام را پيدا نكنند; و نيز آن را فرصتي براي تفقّه و انتقال سخنان ائمه(عليهم السلام) به هر ناحيه و منطقه اي مي شمارند. روشن است كه مراد از تفقّه و نقل اخبار ائمه(عليهم السلام)، شناخت دين خدا و تكاليف فردي و اجتماعي است و در هر زماني (حتّي در عصر غيبت)، لازم و ضروري است. اطلاع از مسائل جهان اسلام در ابعاد مختلف و نيز مشكلات جوامع اسلامي، مي تواند مصاديقي از تكليف اجتماعي مسلمانان باشد. قريب به اين مضمون، در روايتي از امام صادق(عليه السلام) به عنوان علّت تشريع حج، ذكر شده است:
حج بر بندگان واجب شد... تا ]مسلمانانِ[ شرق و غرب عالم، يكديگر را بشناسند و از آثار رسول خدا و اخبار او، اطّلاع پيدا كنند.
خلاصه آنكه در پرتو حج و قيام در بيت الله الحرام، منافع دنيوي و اخروي نصيب مردم مي شود، چه نفعي بالاتر از دشمن شناسي و هماهنگي و برنامه ريزي و هم آوايي براي رهايي از سلطه مشركان، مستكبران و ستمگران ؟ چه سعادتي بالاتر از كسب استقلال و آزادي و زيستن در پرتو عدالت؟
4 ـ كعبه، مركز هدايت جهانيان
يكي از آيات قرآن كه بيانگر مسائل حج است، كعبه را پايگاه هدايت همه جهانيان معرفي مي كند. اين بيان، نشانگر اين معناست كه كعبه، اختصاص به مردم حجاز ندارد; بلكه مركزي است كه بايد نور هدايت از آنجا نشأت بگيرد و بر همه تشنگان و مستضعفان عالم برسد:
} اِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَهُديً لِلعالَمِين{.
اجمالي درباره اين آيه، در مبحث قبلي ارائه شد و اينك نكات ديگري بر آن افزوده مي شود.
يكي از ويژگيهاي بيت الله الحرام، جهاني بودن آن است; ظهور اسلام به عنوان آخرين دين و بعثت پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم)به عنوان خاتم پيامبران در اين مكان، نيز به لحاظ جهاني بودن آن است. چنانكه ظهور حضرت ولي عصر(عليه السلام) به عنوان
1 ـ الميزان، ج3، ص350
2 ـ وسائل الشيعه، ج8، ص8
3 ـ وسائل الشيعه، ج8، ص9
4 ـ آل عمران: 96
--[35]--
منجي بشر (كه براي پركردن همه عالم از قسط و عدل و ايجاد حكومتي جهاني خواهد آمد)، از همين مكان خواهد بود. تنها مركز هدايت جهانيان، مي تواند پايگاه ظهور شخصيتهاي جهاني باشد. اجتماع مسلمانان همه بلاد اسلامي و غير اسلامي (از اقصي نقاط جهان) در اين مسجد و حرم امن الهي، خود گواه ديگري بر جهاني بودن اين پايگاه است. اين معنا در كلمات علماي دين نيز فراوان به چشم مي خورد.
فخر رازي احتمالات گوناگوني را در تفسير ذيل آيه شريفه (هدي للعالمين) مطرح مي كند و مي گويد:
چند معنا براي هدي للعالمين به عنوان يكي از صفات بيت الله الحرام، گفته شده است: چون كعبه قبله عالميان است و نماز را به سمت آن مي خوانند، هدايت براي جهانيان دانسته شده است; چون با آيات و نشانه هايي كه در آن است، دلالت بر وجود صانع و نبوت پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم)دارد; چون هر كسي كه نمازهاي واجب را كما هو حقّه به جا آورد، اهل بهشت است، پس كعبه مايه هدايت مردم به سوي بهشت است.
اين ويژگي به هر معنا كه باشد، كعبه را متعلق به همگان مي داند و آن را عامل هدايت همه انسانها مي شمارد. چنانكه سيد قطب، حج را كنگره بزرگ ساليانه همه مسلمانان مي شمارد كه يكديگر را بنا به دعوت اسلام، ملاقات مي كنند; كنار بيتي كه در آن، به دست پدرشان ابراهيم، ملت حنيفْ پايه گذاري شد و خداي سبحان آن را اولين بيت خود در زمين براي عبادت قرار داد; مكان مقدّسي كه همگان را به اجتماع بر گرد خويش و اتّصال به خالق هستي فرا مي خواند.
فصل چهارم: شبهات و القائات
بحثي كه به عنوان خاتمه اين نوشتار مطرح مي شود، شبهات و اشكالاتي است كه ازسوي برخي افراد القاگرديده است; شبهاتي كه جهل به اسلام ومعارف آن، منشأ آنهاست و يا علمي كه در خدمت قدرتمندان است.
1 ـ بيگانگي حج از امور سياسي
قبل از پاسخ به اين شبهه، با استفاده از كلمات حضرت امام خميني(رض) كه در شبهه شناسي و برملاكردن انحرافات و توطئه ها و كج انديشي ها، نقش بسزايي
1 ـ تفسير كبير، ج8، ص149
2 ـ في ظلال القرآن، سيد قطب، ج1، ص436 (دار الشروق).
--[36]--
داشتند، به توضيح آن مي پردازيم:
چه بسا جاهلان متنسّك بگويند كه قداست خانه حق و كعبه معظّمه را به شعار و تظاهرات و راهپيمايي و اعلان برائت، نبايد شكست و حج، جاي عبادت و ذكر است نه ميدان صف آرايي و رزم و نيز چه بسا عالمان متهتّك القا كنند كه مبارزه و برائت و جنگ و ستيز، كار دنياداران ودنياطلبان بوده، ورود در مسائل سياسي، آن هم در ايام حج، دونِ شأن روحانيان و علما مي باشد.
پاسخ تفصيلي به اين شبهات، از حوصله اين مقاله خارج است. تلخ است، ولي حقيقتاً اكثر دانشمندان اسلامي (اعم از عارفان و فقيهان و مفسران) حج را تنها عبادتي تلقي مي كنند كه مجموعه اي از اعمال و مناسك و اذكار است و اسرارش نيز بر ما نامعلوم مي باشد. ابن عربي كه او را پدر عرفان اسلامي نام نهاده اند، در بحث حج و در سه موضع درباره تعبّدي بودن و غير قابل تعليل بودنِ اعمال و مناسك حج، سخن گفته و صريحترين سخنش در اين موضوع، چنين است:
لاِنّها افعال مخصوصة للّه عزوجلّ بالقصد، ليس للعبد فيها منفعة دنيوية الاّ القليل من الرياضة البدنيه ولهذا تميّز حكم الحج عن سائر العبادات في اغلب احواله وافعاله في التعليل، فاكثره تعبد محض لايعقل له معني عند الفقهاء، فكان بذاته عين الحكمة ماوضع لحكمة موجبة، وفيه اجر لايكون في غيره من العبادات، وفيه تجلّي الهيّ لايكون في غيره من الاعمال .
ملاحظه آرا و مشي فقها و دانشمندان اسلامي در قرون گذشته نسبت به حج و مشاهده تحوّل ژرفي كه حضرت امام خميني (رضي الله عنه) در همه جنبه هاي مكتب (و از آن جمله، حج) ايجاد كرد، عظمت او و اهميت تحوّلي كه به وجود آورد، آشكارتر مي شود; به حق بايد او را احياگر حجّ ابراهيمي ناميد. از ديدگاه آن بزرگوار ژرف انديش، حج تنظيم و تمرين و تشكّل يك زندگي توحيدي است . با چنين بينشي از حج، البته بيدارنمودن مسلمانان جهان، با هدف خارج كردن آنان از سلطه بيگانگان، بازگشت به هويت خويش، و اعلان برائت از مشركان و ملحدان و حاكمان ستمگر، از لوازم اجتناب ناپذير حج است. اساساً بينش آن حضرت، با بينشهاي ديگر، تفاوت اصولي دارد. از هنرهاي او تصحيح انديشه ه بود; انديشه هايي كه
1 ـ صحيفه نور، ج20، ص111
2 ـ الفتوحات المكية، ج10، ص140، 185، 455
3 ـ همان، ص455
--[37]--
در طي قرون متمادي، دستخوش انحراف و تحريف شده بود.
اگر از اين مرحله بگذريم، و به جدايي حج از امور سياسي (بخصوص پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران) به صورت يك شبهه بنگريم كه از سوي برخي ناآگاهان يا مغرضان القا مي شود، در واقع آنچه تاكنون در طي فصول متعدد عرضه نموديم، پاسخ به اين شبهه است. آنان كه دين را جداي از سياست و اجتماع تخيّل مي كنند (و به باور عالمان هشياري چون امام راحل و شهيد مطهري، تحت تأثير تز استعماري و القائات استعمارگران هستند)، حج را نيز منحصر به امور عبادي تصوّر مي نمايند. در حالي كه نه دين جداي از سياست است و نه حج منحصر به عبادت و ذكر و دعاي خشك و بي اثر; چرا كه اديان توحيدي ـ با هدف نجات انسانها از عبوديت غير حق و هدايت آنان ـ اساساً نمي توانند جداي از سياست و جامعه باشند; چنانكه هيچ پيامبري در انجام رسالت خويش فارغ از اين صحنه نبوده است.
اندك تأمّلي در مناسك حج و زمان واحدي كه همه مسلمانان از اقصي نقاط جهان براي انجام آن اجتماع مي كنند... و اينكه حاكم اسلامي در صورت لزوم بايد مردم را به حضور در مراسم حج وادار نمايد و حتي در صورت نياز آنان، از بيت المال هزينه سفر آنان را تأمين كند... اينكه ديدار با امام و اعلان وفاداري و آمادگي براي ياري رساندن به امام، موجب تمام شدن و كمال حج است... اينكه اگر مردم حج را كما هو حقه دريابند، دنيا و آخرتشان تأمين مي شود... اينكه هر ظلم و ستمي در اين سرزمين، مستوجب هلاك و عذاب است... و برخي آداب ديگر (همچون استحباب عبور از باب بني شيبه براي لگدكوب كردن بت هبل و نمونه هاي فراوان ديگر)، همگي نشانگر اين حقيقت است كه حج با سياست و اجتماع عجين است. اساساً مراسم حج، آن هم در پايگاه توحيد، بدون توجه به عزّت و شرافت و عظمت مسلمين و خارج ساختن آنان از تحت سلطه اجانب، معنا و مفهومي ندارد.
مروري بر تاريخ زندگي معصومان(عليهم السلام)و علما و مجاهدان راه دين، نشان مي دهد كه چقدر از موسم حج و اجتماع مسلمين در راه افشاي چهره غاصبان و مستكبران و ستمگران بهره مي جستند.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) در موسم حج، از مسلمانان مي خواست به گونه اي ظاهر شوند كه رعب در دل مشركان بيفكنند;
1 ـ وسائل الشيعه، ج8، ص15
2 ـ همان، ص16
3 ـ وسائل الشيعه، ج10، ص252
4 ـ وسائل الشيعه، ج9، ص349
5 ـ همان، ص350
--[38]--
شانه هاي خود را عريان كنند تا دشمن، بازوان تواناي آنان را مشاهده كند.
فرياد برائت اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) در منا و يوم الحج الاكبر و هشدار به مشركان به امر رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) و سخنراني حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) در سال 58 هجري و در زمان حاكميت بني اميه و معاوية بن ابي سفيان، در سرزمين منا و انتقاد شديد از عملكرد معاويه و تأكيد بر رساندن پيامش به گوش مردم در شهرها و وصيت امام باقر(عليه السلام) مبني بر برگزاري مراسم مديحه و مرثيه خواني در موسم حج در جهت افشاي چهره ظالمان و ستمگران، همگي در همين راستا قابل تحليل است.
القاي چنين شبهه اي از سوي علماي وهّابي، شگفت نيست; چرا كه آنان موجوديت خود و نظام خود را در خطر مي بينند. اما چنين زمزمه هايي از بعضي از خوديها، حاكي از ساده لوحي و يا رسوخ همان تز استعماريِ جداي دين از سياست در عمق جان آنان است. در پايان اين بخش، پاسخ زيبا و روشنگرانه امام را متذكر مي شويم:
بزرگترين درد جوامع اسلامي اين است كه هنوز فلسفه واقعي بسياري ازاحكام الهي را درك نكرده اند و حج، با آن همه راز و عظمتي كه دارد، هنوز به صورت يك عبادت خشك و يك حركت بي حاصل و بي ثمر باقيمانده است... چيزي كه تا به حال از ناحيه ناآگاهان و يا تحليلگران مغرض و يا جيره خواران، به عنوان فلسفه حج ترسيم شده است، اين است كه حج يك عبادت دسته جمعي و يك سفر زيارتي و سياحتي است...
2 ـ بدعت
آخوندهاي وهّابي، از اعلان برائت از مشركان به عنوان بدعت و نوآوري در دين ياد مي كنند; غافل از آنكه برائت از مشركان و مستكبران (به استناد آيات قرآن و احاديث نبوي)، هم ريشه در قرآن دارد و هم در سنّت و سيره پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم).
بدعت، نوآوردن در دين و چيزي را كه در دين نيست، به عنوان دين شمردن و عمل كردن است; در حالي كه چنانچه گذشت، اعلان برائت، جزء لاينفك اصل توحيد و مراسم توحيدي حجّ ابراهيمي است. البته در قاموس كساني كه در تحجّر و واپس گرايي و كج فهمي در دين گوي سبقت را از اسلاف خوارج خود ربوده اند، اعلان برائت از مشركان، بدعت است!! اما كيست كه نداند سرچشمه اين اتّهامات
1 ـ مجمع البيان، امين الاسلام طبرسي، ج9، ص127
2 ـ احتجاج، امين الاسلام طبرسي، ج2، ص18 و 19
3 ـ جلاء العيون، علامه مجلسي، ص692; نيز نكـ : به تحليل امام خميني از اين وصيت: صحيفه نور، ج16، ص218
4 ـ صحيفه نور، ج20، ص229
--[39]--
كجاست؟ از ناحيه كساني كه در پرتو برائت از مشركان در موسم حج، منافع خود را در خطر مي بينند; به قول امام بزرگوار: راهپيمايي مكّه و مدينه است كه بسته شدن شيرهاي نفت عربستان را به دنبال دارد و به نابودي سرسپردگان شوري و امريكا ختم مي شود .
3 ـ جدال
مي گويند: قرآن، حجّاج بيت الله الحرام را از جدال نهي مي كند و آيه شريفه }وَلارَفَثَ وَلافُسُوقَ وَلاجِدالَ فِي اْلحَجّ {را به عنوان مستند ادّعاي خويش، قرائت مي كنند.
اين هم از آن قبيل تحريفهايي است كه نه تازگي دارد و نه آخرين آن خواهد بود; تحريفي همچون تحريف عمروعاص كه سخن پيامبر را در حق عمار، در جنگ صفين (بدون آنكه انكار كند) واژگونه كرد و علي(عليه السلام) را قاتل عمار معرفي كرد; چرا كه علي(عليه السلام) عمار را به ميدان جنگ آورده بود!
هر يك از واژه هاي رفث و فسوق در آيه شريفه، معاني مشخصي دارد كه از سوي مفسّران شيعه و سني ذكر گرديده است.
در هيچ تفسيري اعلان برائت و انزجار از مشركان و دشمنان خدا، جدال مورد نهي در آيه شريفه معرفي نشده است.
در تفسير اين فقره از آيه، تحقيقاتي صورت گرفته كه ما را از تفصيل، مستغني مي كند. اجمالا آنكه معناي لاجدال في الحج در ميان دانشمندان اهل سنّت، مورد اختلاف است; به طوري كه در بعضي از تفاسير، شش معنا براي آن ذكر كرده اندامّا هيچ يك از آن موارد، بر مورد بحث ما و ادّعاي واهي ايرادكنندگان، منطبق نمي باشد.
چنانكه مفسران و فقيهان شيعه به تبعيت از ائمه معصومين(عليهم السلام) جدال در آيه شريفه را به معناي خاصي حمل كرده اند و آن، گفتن لاوالله و بلي والله است; چنانكه رفث را به همبستري و فسوق را به دروغ و دشنام دادن، معنا كرده اند.
امام خميني احياگر حج ابراهيمي و محمّدي(صلي الله عليه وآله وسلم) مظهر } أشِدّاءُ عَلَي اْلكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم{ بود. او بيش از همه مصلحان اجتماعي، منادي وحدت مسلمين بود و بيش از همه از اختلافات آنان رنج مي برد و هيچ گاه راضي به بروز اختلاف و نزاع بين حجاج بيت الله الحرام نبود. يكي از سرفصلهاي مهم پيامهاي او به حجّاج (به
1 ـ همان، ص233
2 ـ نكـ : درباره برپايي حج ابراهيمي، عباسعلي عميد زنجاني، ص123
3 ـ تفسير الجامع لاحكام القرآن، قرطبي، ج1، ص409
4 ـ وسائل الشيعه، ج9، ص108; الميزان، ج2، ص80
--[40]--
مناسبت موسم حج)، دعوت به وحدت كلمه بود. جالب آنكه كساني او و رهروانش را به ايجاد اختلاف و نزاع در حج متهم مي سازند كه بيان و قلمشان، لبريز از ناسزا به پيروان فرق گوناگون اسلامي (بالاخص شيعيان) است. سخن را با كلامي نوراني از امام خميني، به پايان مي بريم:
مسلّماً حجِّ بي روح و بي تحرك و قيام، حجّ بي برائت، حجّ بيوحدت و حجّي كه از آن هدم كفر و شرك برنيايد، حج نيست. حج براي نزديك شدن و اتّصال انسان به صاحب خانه است. حج، تنها حركات واعمال و لفظها نيست و با كلام و لفظ و حركت خشك، انسان به خدا نمي رسد; حج كانون معارف الهي است كه از آن، محتواي سياست اسلام را در تمام زواياي زندگي بايد جستجو نمود. حج، پيام آور ايجاد و بناي جامعه اي به دور از رذائل مادّي و معنوي است. حج، تجلّي و تكرار همه صحنه هاي عشق آفرين زندگي يك انسان و يك جامعه متكامل در دنياست و مناسك حج، مناسك زندگي است و از آنجا كه جامعه امّت اسلامي از هر نژاد و مليّتي بايد ابراهيمي شود تا به خيل امّت محمد(صلي الله عليه وآله وسلم)پيوند خورد و يكي گردد و يد واحده شود، حج، تنظيم و تمرين و تشكل يك زندگي توحيدي است...
|