متن کامل

فصلنامه میقات حج سال هشتم شماره سی و ششم تابستان 1380 نگاهی به اسرار حج ترجمه: جواد محدّثی سال ها و قرن هاست که اندیشه ها، زبان ها و قلم های بسیاری، به تلاش برای شناختِ اسرار حج و فلسفه احکام و عبادات، پرداخته و از این رهگذر، تألیفات ارزشمند و گرا

فصلنامه ميقات حج
سال هشتم شماره سي و ششم تابستان 1380

نگاهي به اسرار حج

ترجمه: جواد محدّثي

سال ها و قرن هاست كه انديشه ها، زبان ها و قلم هاي بسياري، به تلاش براي شناختِ اسرار حج و فلسفه احكام و عبادات، پرداخته و از اين رهگذر، تأليفات ارزشمند و گرانقدري پديد آمده و فرهنگِ مكتوب ديني را غني ساخته است.

كتاب فلسفة الحج في الاسلام كه به قلم شيخ حسن طراد از محققان خوش ذوق و علماي شيعي در لبنان است، يكي از اين آثار است. اين اثر در سال 1418 ق . در 236 صفحه، از سوي انتشارات دارالزهر در بيروت منتشر شده است.

خوشحاليم كه ضمن معرفي اين كتاب به خوانندگان گراميِ ميقات حج ، فشرده اي از مباحث آن و ديدگاه هاي نويسنده را تقديم كنيم.

اسرار حج

عبادت، فلسفه آفرينش انسان است و اگر با شرايط و آدابش انجام شود، رابطه ايماني و عبوديت انسان با خدا را تحكيم مي بخشد. نتيجه مثبت عبادت همان تقو است كه روح و قلب عبادت است و عبادت بي تقوا، پيكري بي جان است.

همه عبادت ها از جمله حج، از همين رمز و راز برخوردارند و با تأمين روحيه تعبد و تسليم، سير انسان را




--[7]--

هماهنگ با مجموعه هستي در مسير هدف خلقت و كمال وجود، تنظيم مي كنند.

براي روشن شدن اين هدف و بهره نهفته در حج، بايد در برابر يكايك برنامه حج درنگ و تأمّل داشت.

اخلاص

پيش از پرداختن به رموز و اسرار و فوايد هريك از اعمال اين عبادت مقدّس، بايد از مهم ترين ركن آن ياد كرد كه درستيِ عمل و پذيرش اين عبادت و رسيدن به هدف، به آن بسته است، يعني اخلاص كه در همه عبادت ها شرط نخستين است.

آن چه زمينه ساز فراهم آوردن اين عنصر اساسي است، اهميت دادن به نقش آن در درستي عبادت و برخورداري انسان از ثواب است. بايد كمي به خود نگريست و انگيزه هاي دروني را ارزيابي كرد و آن را از هر انگيزه غيرالهي پيراسته ساخت و همانگونه كه آلودگي جامه، مانع صحّت نماز است، بايد آلودگي نيّت را هم مانع صحّت و پذيرش نماز و هر عبادت ديگر دانست و با نيّت پاك، به عبادت پرداخت و به رضاي الهي رسيد. هم آيات قرآن به اين اخلاص در عبادت فرمان داده است، هم توصيه اكيد رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) است. بالاترين انگيزه عبادت هم حبّ الهي است كه به فرموده حضرت علي(عليه السلام)عبادت آزادگان است و برتر از عبادتي است كه به قصد رسيدن به بهشت و ثواب يا به انگيزه گريز از عذاب دوزخ انجام مي شود. براي رسيدن به اخلاص نيز، از جمله بايد با راه ها و روش هايي آشنا شد كه ابليس از آن ها وارد مي شود و بهره مي گيرد و عبادت را تباه مي سازد، مثل ايجاد ترديد در اصل خداي متعال، يا ارزش و جايگاه دين و نقش آن در مديريت جامعه، يا جاودانگي تعاليم اسلام و قدرت داشتن بر پاسخگويي به نيازهاي روز. اگر از اين راه ها نتوانست، حسنات او را از راه ديگري مي سوزاند و خاكستر مي سازد، راه آلوده ساختن به گناهان، يا آميختن نيت به ريا و خودنمايي.

پاكي مال

گام ديگر پس از پاك سازي درون از ريا و عوامل عمل سوز، پاك سازي مال از حقوق شرعي است و بدون آن نماز و




--[8]--

عبادات و حج انسان تباه مي شود. حاجي كه بخواهد با مال و ثروتي كه حقوق ديگران به آن تعلّق گرفته، هزينه سفر حج و تهيه جامه احرام و قرباني و... را بپردازد، نماز و طواف و حجّش باطل مي شود و از قرباني حرام بهره اي نمي برد و از مسير طاعت و بندگي كه جوهره حج و عبادات ديگر است، دور مي شود.

اهتمام به اداي اين حقوق لازم است و سهل انگاري در پرداخت خمس و حقوق واجب مالي و امروز و فردا كردن، حاجي را در پرتگاه اين تباهي عمل و عبادت قرار مي دهد و نوعي بي توجهي به سپاس نعمت هاي الهي به شمار مي رود.

همسفر خوب

حج، علاوه بر آن كه عبادت است، يك سفر و كوچ هم محسوب مي شود. نقش همسفر و همراه در موفقيت آميز بودن سفر را نمي توان انكار كرد، به خصوص اگر اين همسفر، عهده دار كارهاي كاروان و مديريت حج زائران باشد. همسفر خوب كسي است كه اين ويژگي ها را داشته باشد: دين شناسي و آگاهي از مسائل شرعي، راستگو و درست كردار و امين بودن، صبوري و داشتن سعه صدر و ظرفيت و تحمّل.

برترين و كارآمدترين همسفر و همراه انسان خد است كه مي تواند پيوسته تكيه گاه و همدم و مونس انسان قرار گيرد و ضعف انسان را به قدرت خويش جبران كند و در مشكلات، هراس زائر را به ايمني تبديل سازد و او را تقويت روحي و ايماني كند. دع كليد ارتباط با اين همدم دايمي است و انس با او، انسان را از احساس تنهايي نجات مي دهد.

حج، كوچ فكري و روحي

عبادت، براي رساندن انسان به ارزش هاي برتر معنوي و گسستن از وابستگي هاي مادّي است. روح، كششي به سوي بالا و افق هاي متعالي دارد و عبادت، زمينه ساز اين ارتقاي روحي است وسبك بالي روح، در سايه پرستش فراهم مي آيد. نمازهاي روزانه، مثل شستشوي پنج نوبت در آب كه بدن را پاك مي كند، پاك ساز روح از آلايش هاي گناهان است. حج نيز با آن كه در سراسر عمر يك بار واجب است، همين نقش را ايفا مي كند و ويژگي ها و كيفيتي كه در اين عبادت نهفته، آن را امتياز مي بخشد و




--[9]--

رنج هاي سفر و تنگناهاي انجام اعمال، پالاينده روح و بيدارگر فكر است. عامل كيفي حج، جبرانِ عامل كمّي را بر عهده دارد و حج را به مثابه حضور در يك ميدان نبرد مي سازد. از اين رو اثربخش تر و كارسازتر است.

در اين فريضه، هم حركت جسمي است هم فكري، هم تلاش بدني است هم تكاپوي روحي، و جان آدمي با اين دوبال در آسمان فضيلت و معنويت به طيران مي آيد. در سايه حركت فكري است كه انسان به فلسفه آفرينش و رمز عبوديت و بندگي خويش نزديك تر مي شود و به منافع برتر از سود مادّي مي انديشد و راه آخرت را مي پيمايد و از دوراهيِ تقوا و عصيان، راه تقوا و طاعت را برمي گزيند. اين كوچ معنوي براي يك مسلمان بسيار سودمند است. در كنار آن تحرّك جسمي هم وجود دارد و ناگفته پيداست كه هر حركت جسمي، مسبوق به حركت فكري و رسيدن به مرحله عزم و اقدام است. مجموعه اين برنامه ها ملكه عبوديت را براي انسان فراهم و روح بندگي را تقويت مي كند.

بازگشت آثار و نتايج حج، به خودِ حاجي است و ثمراتش در زندگي خود او متجلّي مي شود. قرآن هم فرموده است كه از قرباني شما، گوشت و خوني به خدا نمي رسد، بلكه تقواي شما به خدا مي رسد(1) و اين اشاره به بهرهوري خود انسان از عبادات خويش است و آن كه سود مي برد، خود اوست نه خدا. باز هم قرآن، ثمره حضور در عرصه مهم و گسترده حج را مشاهده منافع خويش معرفي مي كند "  ...يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ... "  .(2)

اين كه اسرار و فوايد حج چيست، نياز به توضيح و تبيين دارد. از احرام گرفته تا طواف و نماز و قرباني و وقوف و... همه حكمت ها و اسراري دارد كه بايد آن ها را شناخت و شناساند. مؤمنان راستين باور آگاهانه دارند كه خداوند، سرچشمه خير و نيكي است و از رهگذر تشريع اين گونه عبادت ها هم قصدي جز خيررساندن به بندگان ندارد. پس بايد خيرهاي نهفته در اين شعائر و عبادات را فهميد. توجّه به اين حكمت ها و فلسفه ها ريشه در دين ما دارد. امام صادق(عليه السلام) در توحيد مفضّل به تبيين اين گونه معارف پرداخته است، كتاب علل الشرايع مرحوم صدوق، براساس همين هدف تدوين شده است. علماي بسياري هم به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 37

2 . حج : 28




--[10]--

نگارش كتاب هايي در فلسفه عبادات پرداخته اند.

شناخت اين حكمت ها، ايمان را راسخ تر و معرفت را ريشه دارتر مي سازد.

حكمت احرام

نخستين گام حج يا عمره، احرام است. چرا احرام؟ و چرا از ميقاتي معيّن؟

اين كه كيفيت انجام حج، مقيّد به قيود و آدابي است، درسي تربيتي در مسير عبادت، خضوع و تسليم در آستان خداوند است. حتي اگر راز آن را ندانيم، خود اين فرمان و لزوم اطاعت آن، سازندگي دارد و گردن نهادن به حكم خداي حكيم، نشانه پذيرش و ايمان عميق است. در قرآن نيز تن دادن به داوري خدا و چون و چرا كردن در آن چه فرمان اوست، دليل ايمان راستين است.(1)

به هرحال، حكمت احرام آن است كه وقتي زائر به ميقات مي رسد، در ذهن خويش صورت اقدام براي ورود به حرم الهي و مراعات محرّمات و حرمت نهادن به اوامر خدا را ترسيم كند و همه اعمال را با همين نيت و ذهنيت انجام دهد. براي اين كه احساس در جان زائر اثر عميق بگذارد، خواسته شده كه وضع ظاهري خويش را كه نمودار شؤون دنيوي و حالت اهل دنياست تغيير دهد و لباس آخرت بپوشد و شبيه آنان گردد كه با مرگ، به آخرت قدم مي گذارند و از جامه هاي دنيوي عريان مي شوند. اين حالت، خشوع او در پيشگاه خدا و قطع وابستگي به جلوه هاي دنيوي را در پي دارد. بر زبان آوردن ذكر لبّيك ، بيانگر آمادگي روحي براي پذيرش هر ندا و فرماني است كه تكليفي شرعي را در بر دارد، چه امر باشد چه نهي.

فريضه هايي چون روزه، نماز، خمس، زكات و جهاد، با همه مفاهيمش، به نحوي در دل حج نهفته است و
احرام، آغاز پايبندي به انجام فرمان
نسبت به امساك هايي است كه در
طول حج خواهد داشت. مشقّت هاي حج
و نماز طواف و قرباني و... همان رهاوردها را دارد كه عبادات يادشده داراست.

احرام، محرِم را با ديگران همسان مي سازد و امتيازات و مرزهاي تشخّص و نمودهاي برتري را از ميان برمي دارد و همگان را يكسان در پيشگاه خدا به تكرار شعار واحد مي كشاند: لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْك...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فلا و ربّك لا يؤمنون حتّي يُحكِّموكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ... (نساء: 65).




--[11]--

حج و درس تواضع

نقش حج، تربيت بر اساس تواضع و خاكساري و لغو امتيازات اجتماعي است. خدا خواسته از نظر امكانات مادّي ظاهري، همه در پايين ترين سطح باشند تا تنظيم امور جامعه، آسان تر شود. اين آموزه، از خلال تجرّد از لباس هاي دوخته و علائم تشخّص آفرين به دست مي آيد تا از اين رهگذر به امتياز معنوي تقو نائل آيند و شكل و ظواهر را معيار برتري ندانند.

حج به راحتي اين اثر روحي را در انسان پديد مي آورد و او را به مكارم اخلاق كه هدف بعثت پيامبر اسلام است نزديك تر مي سازد.

حج و پارسايي

دلبسته نبودن به دنيا و زهد ورزيدن، از مكارم اخلاق است و يكي از درس هاي تربيتي حج همين است. از نخستين لحظات تصميم گرفتن براي حج،مشقّت ها،رنج هاي جانكاهِ راهو اعمال و ازدحام مطاف و صحنه رمي جمرات و شدايد وادي منا به ذهن انسان مي آيد و شبحي از مرگ ترسيم مي شود. اين تصوّرات، يادآور آن است كه وي در اين دنيا نزد خويشان و دوستان مهمان است وجايگاه ابدي جاي ديگري است كه آن جا دستاورد عمل دنيوي خودرا مشاهده خواهد كرد و يا به بهشت يا دوزخ خواهد رفت. به اين سبب، وابستگي به دنيا كمتر و توجه به آخرت بيشتر مي شود. احساس مي كند كه تحت مراقبت الهي و در پيشگاه او قرار دارد و حالتي بين خوف و رجا در وي پديد مي آيد.

دستورالعمل ها و امر و نهي هاي حج و محرّمات بسيار كه بايد مراقب آن ها باشد، حالتي از بيداري و مواظبت و پرواپيشگي در وي ايجاد مي كند، تا پس از درآمدن از احرام نيز، اين كنترل هاي دقيق را بر اعمال و حالات خويش داشته باشد.

حج و امنيت

از درس هاي تربيتي حج، ايجاد فضاي امن و آرام و گسترش آن نسبت به همه كس و همه چيز است. حتّي غيرمسلمان از رفتار حاجي در آرامش است. آزار او حتي به حيوانات و مركب سواري خويش هم نمي رسد. گياهان و درختان و حشرات هم در مقطعي از اعمال، احساس امنيت مي كنند.



--[12]--

حج، صفت بردباري و تحمّل و سلم و پرهيز از آزار و جفا به موجودات ديگر را در انسان به وديعت مي گذارد. اگر به اين خصلت، آگاهانه بنگرد، آن را به مثابه صفتي شايسته در طول زندگي تلقّي مي كند و در رفتار اجتماعي او جز سلم و صلح نخواهد بود و اين گونه به قرب و رضاي الهي نزديك تر مي شود و تا حدّي رشد مي كند كه بدي را با خوبي پاسخ مي دهد و خشم خود را فروخورده، از ديگران درمي گذرد و با رشته محبّت و احسان، دل ها را شكار خويش مي سازد.(1)

خداي متعال، چهارماه حرام (ذي قعده، ذي حجه، محرم و رجب) را براي همين هدف قرار داده كه صلحي فراگير در همه جا و هميشه پديد آيد، نه تنها در حرم و در حال احرام. مراعات اين برنامه ها پس از بازگشت هم در رفتار و سلوك حاجي اثر مي گذارد و او را به بركات صلح و امنيت واقف مي سازد.

حج و پاي بندي به آداب

احكام دين و آداب و سنن شرع، وقتي در رفتار يك مسلمان جلوه كند، ارزش آن روشن مي شود. در سايه حج، تعهّد به اين آداب، در روح و رفتار زائر رسوخ مي كند، از دروغ و ناسزا و استهزا و حرام هاي زباني پرهيز مي كند، از جدال بيهوده چشم مي پوشد و زبان را به خير و ذكر و دعا عادت مي دهد. قرار گرفتن در بوته ادب اسلامي و گداخته شدن در كوره اخلاق قرآني او را چنان مي سازد كه پس از خروج از احرام و در خارج حرم و بعد از بازگشت به ميهن نيز، مقيّد به اين آداب باشد. البته همه اين ها وقتي است كه آگاهانه اعمال حج را انجام دهد و فلسفه و عمقِ احرام را دريابد.

حكمت طواف

انجام اين تكليف با كيفيت خاصّ و تعدادمعين، نشان دهنده مراعات پاي بندي به احكام الهي و تعبّد در پيشگاه خداست. وقتي طواف به صورت خاص انجام مي گيرد، بي آن كه زائر، سرّ آن را بداند و تنها به خاطر اطاعت فرمان خدا و انجام تكليف الهي و با باورداشت نسبت به حكمت آسماني آن انجام مي دهد، روح تعبّد و جوهره عبوديت تقويت مي شود.

هرچه تشريع ديني پيچيده تر و رمز آلوده تر باشد كه فلسفه تفصيلي آن را ندانيم، در تربيت بُعد تعبّد و تسليم مؤثرتر است و اگر در آيات و روايات،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فصلت، 34: إدفَعْ بِالَّتيهِيَ أحسن... .




--[13]--

برخي حكمت هاي احكام بيان شده، جهت تأكيد بر وجود حكمت در احكام خداست، مثل آياتي كه روزه را براي پيدايش تقوا و نماز را بازدارنده از فحشا و منكر و زكات را براي پاك سازي جان ها و جهاد را براي دفع مفسدين و حج را براي مشاهده منافع و عامل ياد خدا مي داند. حضرت زهرا(عليها السلام) نيز در خطبه معروف خويش به فلسفه تشريع و برخي از احكام الهي اشاره كرده است (فَجَعَلَ الاْيمانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ...) .

در روايتي از حضرت رضا(عليه السلام) آمده است: فرشتگاني كه به خلقت آدم اعتراض داشتند، پشيمان شدند و به عرش الهي پناه بردند و استغفار كردند. خدا دوست داشت بندگان نيز اين گونه پرستش كنند. در آسمان چهارم خانه اي مُحاذي عرش قرار دارد به نام ضراح . كعبه را هم در زمين محاذي بيت المعمور قرار داد و از آدم(عليه السلام) خواست كه آن را طواف كند و توبه نمايد. اين سنّت در نسل او تا قيامت جاري گشت.(1)

البته هدف از طواف، عميق تر و وسيع تر از آن است كه ياد شد. هدف، الزام كامل و انضباط دقيق و هماهنگي با اراده تشريع خداوند است كه در همه زندگي لازم است و طواف ، ترجماني از آن تعهّد است.

طواف، علاوه بر چرخش اختياري بر گرد كعبه، هماهنگي با چرخش تكويني همه موجودات بر گرد محور و مركزي است كه خداوند قرار داده است و از سه جزء اتم (پروتون، الكترون و نوترون) پروتون محور است و آن دو جزء ديگر بر گرد آن مي چرخند. انسان نيز جزئي از اين هستي است و جسم او از اجزاي مادّي تركيب شده كه حركتي طواف گونه بر گرد مركز خويش دارند.

مي توان چنين برداشت كرد كه هدف از وجوب طواف، هماهنگ ساختن حركت اختياري انسان بر گرد كعبه يا حركت اتم بر گرد محور خويش و حركت فرشتگان بر گرد بيت المعمور است. همه هستي مثل حركت تكويني طواف بر محور مشخّص شده انجام مي گيرد و حركت تشريعي هم طواف تمريني است ارادي براي هماهنگي با اين حركت كلّي تكويني و نتيجه اش خضوع و تسليم و عبوديت مؤمن با همه وجودش در برابر اراده الهي است و به هر اندازه اين هماهنگي بين دو حركت تكويني و تشريعي بيشتر باشد، آرامش و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعه، ج9، ص388




--[14]--

سعادتِ روحي و مادي براي انسان پديد مي آيد، چون خداوند، هستي را مسخّر انسان ساخته تا به او خدمت كند. نظام تشريعي هم براي كمال و سعادتمند ساختن انسان است. هرگاه دوّمي با اوّلي در زندگي انسان هماهنگ شود، همه آن سعادت و كمال منظور تحقّق مي يابد.

در همه عبادات كه بر كيفيتي خاص تشريع شده است، دو اثر وجود دارد: يكي اثر خاصّ همان عبادت، ديگري نقشي كه همه اين ها در سعادت، رشد مادّي و معنوي و كمال دنيوي و اخروي انسان دارند، مثل اعضاي يك پيكر، كه علاوه بر نقش و وظيفه خاص هريك، در تأمين هدف كلّي يعني خدمت به انسان در مسير خير و احسان همكار و هماهنگ اند. نقش اين تعاون وقتي روشن مي شود كه يكي از اعضا به عللي نتواند وظيفه اش را انجام دهد. تأثير اختلال كاريِ آن بر همه اعضاي ديگر آشكار مي شود، هركدام به تناسب و اهميت نقشي كه در اين مجموعه دارد.

در تشبيه عبادت هاي مختلف به اعضاي بدن، مي توان نماز را به قلب تشبيه كرد كه اثري نيرومند بر حيات انسان دارد وحج رابه عقل . يكي حافظ حيات است، ديگري جهت دهنده به حركت.

كمترين اثر شعائر حج و انجام اين اعمال، اداي تكليف و سقوط آن از ذمّه انسان است، ولي اثر مطلوبي كه خدا خواسته، قرار دادن پيوسته بنده در چهارچوب شريعت الهي است، يعني بايد با ترك همه حرام هاي شرعي، پيوسته در احرام بماند و پس از پايان طواف، حركتي عمومي طواف با طواف معنوي قلب بر گرد مركز شريعت پروردگار آغاز شود و هرگز از هيچ حدّي از حدود اين مطاف تخطّي نكند، چرا كه قلمرو طواف معنوي به گستردگي حركات عبادي مكلّف است و به ماه هاي خاص يا اماكن معيّني محدود نمي شود.

محدوده طواف و نقطه آغاز

طواف از حجرالاسود آغاز مي شود. به تعبير روايات، حجرالاسود رمزي از مصافحهوپيمان بستن باخدابراي پاي بندي به عبوديت و ميثاق فطرت است.

عادت مردم بر اين است كه با دست راست پيمان مي بندند. به بيان مجازي، حجرالاسود هم دست الهي است و رمز قدرت فراگير الهي. از اين رو به اين سنگ مقدّس در روايات يمين الله گفته شده




--[15]--

است. خداوند ميثاق پيامبران را در اين سنگ قرار داده و از مردم خواسته تا امانت تكليف و مسؤوليت را از طريق اين سنگ ادا كنند و به اين خاطر در دعاي طواف آمده است كه هنگام قرار گرفتن در محاذي حجرالاسود، با جمله اِلهياَمانَتياَدَّيتُها... بر اين نكته تأكيد كند.

امام سجاد(عليه السلام) فرمود: هرگاه در مطاف قرار گرفتي، پيش از آن كه جسمت طوافِ كعبه كند، دلت صاحب خانه را ياد كند. اين، توجه دادن آن حضرت به حقيقت و جوهر عبادات است كه بايد جسم و جان هماهنگ باشند و ايمان قلبي به عمل اندامي منتهي شود. بدون اين هماهنگي تن و روح، ايمان سودي نخواهد بخشيد. رعايت محدوده هاي طواف و نقطه آغاز و انجام آن و تعداد دورهايش، براي تقويت همين بُعد از وجود انسان است.

حكمت نماز طواف

در اين كه پس از طواف، بايد نماز طواف را در پشت مقام ابراهيم خواند، نكته هاي مهمي است:

نخست آن كه نماز به طور كلّي بارزترين نمود عبوديت و خضوع در پيشگاه خداست و پس از طواف، آن عمل عبادي را به كمال مي رساند. ديگر آن كه پيوند اين نماز به مقام ابراهيم (واتّخذوا مِن مَقامِ إبراهيمَ مُصلّي) توجه دادن نسل هاي آينده اي كه به اين جايگاه مي رسند به نقشي است كه حضرت ابراهيم به همراهي پسرش اسماعيل نسبت به حج داشتند كه تجديدكننده بناي كعبه و برافرازنده پايه هاي آن بودند. چون پس از طوفان نوح و وزش بادهاي توفان، پوشيده و پنهان شده بود و با وزش باد به امر خدا، ديگربار پايه هاي اساسي آن آشكار شد. نيز آگاهي از سيره اين پيامبر بزرگ و عبادت خالصانه وي، شخصيت معنوي و برجسته و نمونه او را كه به قلّه اخلاص و توحيد رسيده بود آشكارمي سازد و اين شناخت، الهام بخش روح عبوديت وقلب عبادت حقيقي است.

آن پيامبر بزرگ، با ايمان و اراده اي بزرگ، سخت ترين آزمون ها را پشت سر گذاشت، تا اسوه ديگران گشت. اقتدا به اين شخصيت نيز، تنها نسبت به مواردي نيست كه قرآن ياد كرده است (مثل ذبح اسماعيل و طرد شيطان و واگذاشتن همسر و فرزند در بياباني خشك و...) بلكه همه زمينه هاي تعبّد و عبادت




--[16]--

خالص را فرا مي گيرد.

ابراهيم، با ايمان خالص خويش، آن امتحانات را با موفقيت پشت سر گذاشت، تا به خواست الهي اسوه مؤمنان قرار گيرد و همسرش هم سرمشق زنان باايماني شود كه در معرض اين گونه آزمايش ها قرار مي گيرند و بايد باتحمّل مشقت هاي جسمي و روحي، اراده و فرمان حق را اجرا كنند. دشوارترين مرحله آزمونِ هاجر، تشنگي اسماعيل در آن صحراي خشك بود كه مادرش در پي آب براي كودك، مسير بين كوه صفا و مروه را هفت بار پيمود و از رحمت خدا نوميد نشد، تا آن كه چشمه از زير پاي اسماعيل جوشيد و رحمت الهي شامل آن مادر و فرزند شد و جسم و جانشان را سيراب ساخت و آموخت كه در نهايت غربت و تنهايي و بي پناهي هم، خدا بهترين پناه و تكيه گاه است. قبيله جُرهم نيز كه اين عنايت خدا را شاهد بودند، محبت آن كودك و مادر را بر دل گرفتند، به خصوص وقتي فهميدند كه او از نسل ابراهيم است و مادرش همسر اوست و اين همان دعاي حضرت ابراهيم بود كه:

} رَبَّنَا إِنِّيأَسْكَنتُ مِنْ ذُرِّيَّتِيبِوَاد غَيْرِ ذِيزَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنْ النَّاسِ تَهْوِيإِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنْ الثَّمَرَاتِ{ .(1)

حكمت الهي جايزه اي ديگر به هاجر بخشيد، تا جبران آن صبر و خلوص باشد، يعني سعي ميان صفا و مروه، همسان هاجر بر هر حاجي واجب شد، تا ياد هاجر به عنوان الگويي براي آنان كه در راه هدفي بزرگ مي كوشند و صبر مي كنند تا به رضاي الهي برسند، جاودانه بماند.

داستان هجرت ابراهيم با همسر و كودكش به اين سرزمين درس هاي متعدّد داشت، مانند: تسليم و رضا به قضاي الهي، تحمّل سخت ترين آزمون ها در راه اجراي فرمان، توكّل آگاهانه بر خداوند و فضل او، تبديل شدّت به فرج براي صابران و... كه فرمان ذبح فرزند، بزرگ ترين اين آزمون ها بود و مي بايست اين درس ها سرمشق مؤمنان به خدا قرار گيرند.

حكمت رمي و ذبح و حلق

در قرباني به پيشگاه خدا و رمي جمرات درروزعيدقربان، حكمت هاست. رهاورد قرباني، نيكي و احسان به فقيران است. هرچند اگر زمينه بهرهوري

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابراهيم : 37




--[17]--

تهيدستان از گوشت قرباني هم فراهم نباشد، خود اين كار، روح عبوديت و فرمانبرداري از خدا را در جان مكلّف افزون تر مي سازد. در عين حال، مسؤولان امر بايد با برنامه ريزي حساب شده، زمينه استفاده از اين ثروت هنگفت ـ كه با انگيزه هاي الهي تقديم مي شود ـ و توزيع آن ميان نيازمندان كشورهاي اسلامي را فراهم آورند تا مصداق تبذير نگردد.

رمي جمره در صبح روز دهم، يادآور طرد شيطان و نفي وسوسه هاي او در عمل نكردن به فرمان خداست. چه در داستان حضرت اسماعيل باشد كه سه بار شيطان را از خويش راند، چون وسوسه مي كرد كه خود را براي قرباني شدن آماده نسازد، و چه مربوط به حضرت ابراهيم كه شيطان را مي راند و هربار با هفت سنگ، تا مانع انجام امر خدا نشود. برخي هم گفته اند علاوه براين پدر و پسر، شيطان هاجر را هم وسوسه مي كرد تا براي قرباني شدن فرزندش رضايت ندهد و مانع ذبح گردد.

كار اين سه شخصيت بزرگ، الگويي براي همه مؤمنان تاريخ شد، كه دستور خدا را هرچه سخت باشد اطاعت كنند و راضي به قضاي الهي باشند. پدر، الگوي پدران، مادر، الگوي همه مادران و اسماعيل، الگوي جوانان، تا جوانان با الهام از اسماعيل، وارد ميدان هاي جهاد اكبر و اصغر شوند و از نثار خون و جان در راه خدا و اهداف متعالي سرباز نزنند.

اين عمل در حج، احياگر آن خاطره ها و فداكاري هاست، تا درس آموز ايثار و عبوديت و تسليم باشد و انسان را در ميدان مبارزه با نفس، نيرو بخشد.

حلق و تقصير پس از رمي و قرباني، رمزي براي زدودن گناهان و زوال آلودگي خطاها از روح و جان است، تا فلسفه تحقق تقواي الهي كه در همه عبادات از جمله در حج نهفته است، ظهور يابد.

اين گونه است كه حج، در قلمرو آثار و نتايجي كه دارد، به خودشناسي و مردم شناسي هم كمك مي كند، تا هركس ميزان موفقيت خويش را در اين عرصه دريابد و بداند كه آيا حج، تحوّل و دگرگوني در وضع او پديد آورده است يا نه؟ مثل دانش آموزي كه در امتحان مردود مي شود و در همان كلاس قبلي مي ماند، يابيماري كه پس از مداوا باز هم تندرستي خويش را باز نمي يابد، اين نشانه بي خاصيتي آن درس و اين درمان است.

حج نيز مي تواند آزموني براي




--[18]--

موفقيت انسان در امتحان خودسازي
به شمار آيد، چون در مدرسه دين و مكتب ايمان هم بعضي به موفقيت مي رسند و برخي مردود مي شوند. ميزان پاي بندي به احكام الهي، شاخص قبولي در اين كلاس و مدرسه است.

ابتلاي انسان هاي خداباور به انواع رنج ها و بلاهاي آسماني، براي تقويت روح و ايمان و صبر و آموزش درس و تسليم در برابر مشيت و فرمان الهي است و آن چه در زندگي انبياي الهي و اصحاب صبور آنان مثل بلا و... پيش آمده است، صحنه هايي از اين آزمون خدايي است. آن چه كه در تاريخ اسلام و در حادثه كربلا پيش آمد، نمونه اي ديگر از اين گونه آزمايش هاي سخت الهي براي خاندان پيامبر بود و حسين(عليه السلام) نيز وارث سلسله پيامبران و وارث آدم، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي وحضرت محمد(صلي الله عليه وآله)گشت و بُعد الگويي حضرتش جاودانه ماند.

براساس اين فروغ فراگير كه از عاشورا دريافته ايم، مي توانيم خطاب به سيدالشهدا(عليه السلام) چنين بگوييم:

يادتو، انقلابي پيوسته در ميان ماست.

زمان مي گذرد، ولي فروغ آن نهضت برافروخته تر مي شود.

هرگاه در جامعه ما يزيد ستمگري طغيان كند، يك حسين هدايتگر رودرروي او مي ايستد، تا دين حق، به عنوان راهي پيش برنده، بماند و ما به برتري و اعتلا برسيم.

ما در سايه روح بزرگ و بلند تو، هميشه عزيز مي مانيم و جز در پيشگاه خدايمان سرفرود نمي آوريم.

و... اين، بنيان قوانين آسماني است، كه حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) براي تكميل آن آمده است.

 


| شناسه مطلب: 80118