متن کامل
میقات حج سال دوازدهم شماره چهل و هشتم بهار 1383 حکمت های عرفانی حج حکمت های عرفانی حج رحیم کارگر حج، با شکوه ترین، معنوی ترین و اثر بخش ترین عبادات است و از منظر عرفانی می توان اسرار و حکمت های گهر باری برای آن در نظر گرفت.
ميقات حج
سال دوازدهم شماره چهل و هشتم بهار 1383
حكمت هاي عرفاني حج
حكمت هاي عرفاني حج
رحيم كارگر
حج، با شكوه ترين، معنوي ترين و اثر بخش ترين عبادات است و از منظر عرفاني مي توان اسرار و حكمت هاي گهر باري براي آن در نظر گرفت. در اين چشم انداز قدسي، حج تبلور و تجلّي فضايل و مكارم اخلاقيِ بهترين معبر و گذرگاه به سوي معبود ازلي و نيكوترين منزل تزكيه و تهذيب نفس است. عارفان، سير و سلوك عرفانيِ خود را در حج به كمال مي رسانند و عابدان، عرشي ترين عبادت ها و طاعت ها را در آن انجام مي دهند. سالكان الي الله به فيض لقاي الهي نائل مي آيند و عالمان، بر معرفت و حكمت قدسيِ خود مي افزايند... حج به راستي ديار معرفت و دلدادگي، كوي محبّت و شيدايي، وادي سير و سلوك و تقرّب، سراي عبوديت و فروتني و رستاخيز دل ها و جانهاي مشتاق است.
اين عبادت بي بديل و ناب، فلسفه اي به گستره اقيانوس ها، مفهومي به عظمت كوه ها، ثمره اي به پهناي آسمان ها، حكمتي به حلاوت گل ها و معنويتي به اوج كهكشان ها دارد و چه نيكو است كه اين همه زيبايي و حلاوت را در دانشگاه عارفان فرزانه و عالمان وارسته به نظاره بنشينيم و غوّاص اقيانوس حكمت و دانش گهربار آنان باشيم.
حج، داراي اسرار و حكمت هاي شگرف و فلسفه و اهداف والايي است كه با دانستن آنها، حج گزار مي تواند حجّي عارفانه، عاشقانه و حكيمانه به جاي آورد و با راز و رمز قدسي آن، بيشتر و بهتر آشنا شود.
از ديدگاه عارف كامل آيت الله ملكي تبريزي است كه:
حج و ساير عبادات، بايد آنگونه انجام شود كه خدا مي خواهد و تنها زماني به اين امر رسيده و از نتيجه عبادت برخوردار مي شويم كه هدف از آن عبادت را بدانيم. اگر كسي حج را همانگونه كه در روايات آمده، انجام دهد و به تك تك اعمال و نيت هاي آن عمل كند، مي توان گفت: آنگونه حج را به جا آورده است كه خداوند مي خواهد .(1)
حج، اسرار و ابعاد مختلف عرفاني، سياسي، اجتماعي، فرهنگي و... دارد كه در اين مقال، تنها به گوشه اي از حكمت هاي عرفاني آن اشاره مي شود:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المراقبات، ص385
29
يك ـ شناخت خدا
توحيد و شناخت خد ، مهم ترين و بايسته ترين و ظيفه انسان ها است و هيچ تكليف و امري، به بايستگي و اهميت آن نيست. توحيد، اساس و ركن تمامي اعتقادات و اعمال است و انسان در همه مواقع، به خصوص در حج، بايد بر معرفت و شناخت خود نسبت به آفريدگار فزوني بخشد و يقين و ايمان خود را به يگانگي، قدرت، علم، سلطنت، تقدّس و ربوبيت او مستحكم سازد.
به راستي حكمت و فلسفه اصليِ حج ، توحيد و معرفة الله است; يعني حج گزاران بايد در حج شناخت و علم خود را درباره صفات و اسماي الهي زياد كنند، با دقت و انديشه در اعمال و اركان حج، هر چه بيشتر با آيات و نشانه هاي او آشنا شوند.
امام سجّاد(عليه السلام) در سفارش هاي خود به شبلي، به اين امر توجّه ويژه اي داشته، مي فرمايد: هل عرفت بموقفك بعرفة، معرفة الله سبحانه... (1) آيا هنگام توقف در عرفات، معرفت خدا را يافتي...؟ .
صاحبِ المراقبات در باره اين حكمت حج مي نويسد:
خداوند متعال انسان را از خاك آفريده و او را به ديدار و پناه خود دعوت نمود. نزديكي و پناه او نيز مخصوص بلند مرتبگان و افراد با معنويت است و به جهت اينكه انسان در اوايل كار، به دليل فرو رفتن در تاريكي هاي عالَم طبيعت و اسارت در كره خاكي و ميان آب و گِل، عالم هاي عالي دسترسي ندارد. خداوند، عالمِ او را با ايجاد مكاني آباد كرده و آن را خانه خود ناميد و آن را زيارتگاه زائران و طالبان حضرتش قرار داد تا بر گِرد آن چرخيده، زيارتش كنند و به مقتضاي حال خود، با پروردگارشان مأنوس شده و با اين امور، آماده عالم هاي قدس و نزديك شدن به خدا گردند. براي اين زيارت نيز عبادت هايي مقرر فرموده (حج) كه تمامي آنها، باعث پرواز از عالم خاكي به عالم ملكوت، جبروت و لاهوت است. به عبارت ديگر، اين عبادت ها انسان را آماده زيارت كعبه حقيقي مي كند كه در باره آن، در روايت آمده است: زمين و آسمانم گنجايش مرا ندارد، بلكه قلب بنده مؤمنم گنجايش مرا دارد. اين عبادات باعث شناخت نفس مي شود كه شناخت پروردگار را در بر دارد. (2)
رو به هر قبله كه كردم صنما سوي تو بود *** وآنچه محراب به معماري ابروي تو بود
نقش هر چهره غبار عاليه خط تو داشت *** پشت هر پرده نهان، آيينه روي تو بود
چشم دل روزنه خلوت جان، زان دادند *** كه از اين روزنه راهي به سر كوي تو بود...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مستدك الوسائل، ج10، ص167
2 . المراقبات، ص380
30
عارف الهي مرحوم حاج سيد هاشم حداد، در خاطرات و حالات خود از حج فرمودند:
رمي جمره عقبه، بالأخص خيلي براي من جالب بود; چون در جمره اولي و جمره وسطي انسان رو به قبله مي ايستد و رمي مي كند; يعني با توجّه و استقبال كعبه، انسان شيطان را مي زند و مي راند. اما در جمره عقبه كه بايد انسان پشت به قبله كند و رمي نمايد، اين چه معنا دارد؟ معني آن، عين توحيد است; يعني آن كعبه اي را كه من تا به حال با اين نفس خود، بدان توجّه مي نمودم، آن را اكنون پشت سر گذاره و با توجّه به اصل توحيد ـ كه داراي جهت و سمتي نيست و با نفسي كه از آن نفس بيرون آمده و توجّه بدان سو ندارد ـ مي خواهم شيطان را رمي كنم... .(1)
به راستي حكمت و فلسفه اصليِ حج ، توحيد و معرفة الله است; يعني حج گزاران بايد در حج شناخت و علم خود را درباره صفات و اسماي الهي زياد كنند، با دقت و انديشه در اعمال و اركان حج، هر چه بيشتر با آيات و نشانه هاي او آشنا شوند.امام خميني، اين عارف كبير، حكمت اصلي حج را توحيد و تنزيه مي داند كه با عمل دقيق به دستورات عباديِ حج حاصل مي شود:
در مراتب معنوي حج، كه سرمايه حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنزيه نزديك مي نمايد; حاصل نخواهد شد، مگر آنكه دستورات عبادي حج، به طور شايسته و مو به مو عمل شود... لبّيك هاي شما جواب دعوت حقّ تعالي باشد و خود را محرم براي وصول به آستانه محضر حق تعالي نماييد. (2)
دو ـ انس و تقرّب (لقاي الهي)
حج، موقعيتي شكوهمند و فرصتي كم نظير براي انس و دلدادگي به محبوب حقيقي و تقرّب و نزديكي به ساحت قدسي او است. وارستن از غير و رسيدن به دوست و لقاي فرحناك او، حكمت حكيمانه حج است و رستگار و سعادتمند كسي است كه غير را بگذارد و بگذرد و به يار بپيوندد.
اعمال و مناسك نوراني حج، بر صفاي درون و نورانيت دل مي افزايد و پرده هاي حجاب دل را به كناري مي نهد و او را آماده معرفت و لقاي الهي مي سازد. قلوب عاشقان و عارفان، در حج آمادگي بيشتري براي معرفت، محبّت و وصال الهي پيدا مي كند و آنان را به معبود ازلي نزديك تر مي سازد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روح مجرد، صص 146 و 147
2 . صحيحه نور، ج19، ص42
31
آتش به جانم افكند شوق لقاي دلدار *** از دست رفت صبرم، اي ناقه پاي بردار
در كيش عشقبازان، راحت روا نباشد *** اي ديده اشك مي ريز، اي سينه باش افكار..
پيشواي هشتم در باره اين فلسفه قدسيِ حج مي فرمايند:
انّ علّة الحجّ الوفادة الي الله تعالي... و التقرّب في العبادة الي الله عزّوجل .(1)
علّت حج، ورود به (ميهماني) خداي متعال است...(و در آن) نزديك شدن به خداوند بلند مرتبه است.
اين عبادت بي بديل و ناب، فلسفه اي به گستره اقيانوس ها، مفهومي به عظمت كوه ها، ثمره اي به پهناي آسمان ها، حكمتي به حلاوت گل ها و معنويتي به اوج كهكشان ها دارد
مولي محسن فيض كاشاني در اين باره مي نويسد:
كسي كه به قصد خانه خدا حركت مي كند، چنان است كه به قصد خدا و زيارت او مي رود. بنابراين، مناسب است كاري كند كه در ميعاد معيّن، به فيض لقاي خدا فائز شود و ثابت است كه كاميابي از لقاي رحمت او، منوط به اخلاص در عمل است كه بهترين راه ملاقات حضرت كردگار مي باشد. (2)
عالم ربّاني مولا احمد نراقي نيز مي نويسد:
حج اعظم اركان دين و عمده چيزهايي است كه آدمي را به حضرت ربّ العالمين نزديك مي سازد و آن اهمّ تكليفات الهيه و اصعب عبادات بدنيه (است)... غرض اصلي از خلقت انسان، شناخت خدا و وصول به مرتبه محبّت و انس به او است و آن موقوف است بر صفاي نفس و تجرّد آن. پس هر چه نفس انساني صاف تر و تجرّد آن بيشتر شد، انس و محبّت او به خدا بيشتر مي شود و براي حصول (به اين امر)... خداي تعالي قرار عباداتي را فرمود كه متضمّن اين امور هستند... از ميان عبادات، حج مشتمل بر اين امور است .(3)
از ديگاه صاحب محجّة البيضاء :
كسي كه قصد خانه كعبه كند، قصد خدا كرده و زائر او است و آنكه در دنيا قصد زيارت خانه او را كرده، سزاوار است كه زيارتش ضايع نشود و در ميعادگاهي كه معيّن شده است، مقصود او برآورده شود و مقصودِ او، نظر كردن به وجه كريم خداوند و رسيدن به لقاي او است. بنابر اين، شوق به لقاي خداوند ناگزير او را به اسباب اين لقا تشويق مي كند... نبايد از واژه نظر به وجه خداوند سبحان ـ كه در كتاب و سنت و غير اين دو آمده ـ تصوّر شود كه مراد نظر كردن با چشم سر به صورتي مانند صورت هاي ديگر است. بي شك خداوند از اين مقوله برتر است; بلكه مقصود معناي ديگري است كه آن را تنها راسخان در علم مي دانند. (4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . علل الشرايع، ص404، ح5
2 . حقايق، ص533
3 . معراج السعاده، ص695
4 . المحجّة البيضاء، ج2، ص273
32
كسي كه به قصد خانه خدا حركت مي كند، چنان است كه به قصد خدا و زيارت او مي رود. بنابراين، مناسب است كاري كند كه در ميعاد معيّن، به فيض لقاي خدا فائز شود
عارف شهير، امام خميني(قدس سره) در اين باره مي گويد:
توجّه داشته باشيد كه سفر حج، سفر كسب نيست، سفر تحصيل دنيا نيست، سفر الي الله است. شما داريد به طرف خانه خدا مي رويد. تمام اموري كه داريد و انجام مي دهيد، به طور الوهيت بايد انجام بدهيد. سفرتان از اينجا كه شروع مي شود وفد الي الله است. سفر به سوي خداي تبارك و تعالي است. (1)
و نيز مي فرمايد:
گردش به دور خانه خدا، نشان دهنده اين است كه به غير از خدا، گرد ديگري نگرديد. (2) و در سعي بين صفا و مروه، با صدق و صفا سعي در يافتن محبوب كنيد كه با يافتن او (توحيد ناب)، همه بافت هاي دنيوي گسسته شود... (3)
عارف كبير حاج سيد هاشم حداد مي فرمود:
روزي براي ديدن فلان، در كاظمين كه بودم، به خانه اش رفتم، ديدم خود با زوجه اش ايستاده اند و چمدانها و اسباب را بسته و عازم مسافرت به حج هستند. پس از كرّات و مرّاتي كه حج رفته بود و شايد تعدادش را غير از خدا كسي نداند. به وي نهيب زدم: تو كه هر روز كربلا مي روي، مشهد مي روي، مكه مي روي; پس كي به سوي خدا مي روي؟! وي حق سخن مرا خوب فهميد و ادراك كرد; اما به روي خود نياورد و خود را به ناداني و غفلت زد و خنده اي به من نمود و خدا حافظي كرد و گفت: دعاي سفر براي من بخوانيد و چمدان ها را دست گرفته، بيرون مي برد تا به حركت در آيد...
بعضي از مردم حتّي افراد مسمّي به سالك و مدّعيِ راه و سبيل الي الله، مقصود واقعي شان از اين مسافرتها، خدا نيست. براي انس ذهني به مدركات پيشين خود و سرگرمي با گمان و خيال و پندار است و بعضاً هم براي به دست آوردن مدتي مكان خلوت با همراه و يا دوستان ديرين، در آن اماكن مقدسه مي باشد.
و چون دنبال خدا نرفته اند و نمي خواهند بروند و اگر خدا را دو دستي بگيري ـ و العياد بالله ـ مثل آفتاب، نشان دهي، باز هم قبول نمي كنند و نمي پذيرند; ايشان ابداً به كمال نخواهند رسيد. ولهذا در تمام اين سفرها، از آن مشرب توحيد چيزي ننوشيده و از ماء عذب ولايت، جرعه اي بركام شان ريخته نشده، تشنه و تشنه كام باز مي گردند و به همان قصص و حكايات و بيان احوال اوليا و سرگرم شدن با اشعار عرفاني و يا ادعيه و مناجات هاي صوريِ بدون محتوا، عمر خودشان را به پايان مي رسانند. (4)
حجاج مواظب باشند كه رضاي غير خداوند را در اعمال خود، شركت ندهند و جهات معنوي حج بسيار است و مهم آن است كه حاجي بداند كه كجا مي رود...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيفه نور، ج9، ص238
2 . همان، ص224
3 . همان، ج20، ص18
4 . روح مجرّد، صص 626 و 627
33
سه ـ فروتني و تواضع
خاكساري و خشوع و خضوع در محضر خداي بلند مرتبه و تواضع و فروتني واقعي و خالصانه، يكي از حكمت ها و اهداف نوارني حج است و حتّي مي توان گفت كه جوهره حج و حكمت مهمّ آن، افتادگي و فرودستي و اظهار نداري و بيچارگي است. حج گزار در حريم وارستگي، سر مي نهد و دل مي بازد و خاضعانه بر درگاه دوست پيشاني مي سايد و خاشعانه شيوه شيدايي پيش مي گيرد.
هركه را دعوي عشق است، پي يار آيد *** صادق آن است كه با ديده خونبار آيد
اين همه حسن ز هر آيينه بنمود نگار *** تا كه صاحب نظري طالب آن يار آيد
تا نسوزد دلي از عشق، ننالد جانسوز *** از دل سوخته فرياد شرر بار آيد...
(الهي قمشه اي)
امام علي(عليه السلام) در باره اين فلسفه نوراني مي فرمايد:
و فرض عليكم حجّ بيته الحرام. و جعله سبحانه علامةً لتواضعهم لعظمته و اذعانهم لعزّته .(1)
و بر شما واجب كرد حج خانه خود را... و آن را نشانه فروتني مردم در (پيشگاه) عظمتش و تسليم وپذيرش آنان نسبت به عزّت و بزرگي اش قرار داد.
امام رضا(عليه السلام) نيز مي فرمايد:
انّ علّة الحجّ الوفادة الي الله... و ما فيه من الخضوع و الاستكانة والذّل .(2)
...حج (باعث به وجود آمدن) خضوع، استكانت و ذلّت مي شود.
عالم ربّاني، ملاّ مهدي نراقي در اين باره مي نويسد:
خداي تعالي آن (بيت عتيق) را با نسبت دادن به خود شرف بخشيد و براي عبادت بندگان خود بر پا داشت و اطراف آن را حرم خود ساخت و با تحريم شكار و كندن درخت آن، بر حرمت خانه خود تأكيد فرمود و آن را بمانند پايتخت پادشاهان مقرّر داشت تا زيارت كنندگان از راه هاي دور، ژوليده مو و غبار آلود، قصد آن كنند و براي صاحب خانه تواضع و فروتني كنند و به درگاه جلال و عزّت و عظمت او تضرّع و زاري نمايند; با اعترافشان به اينكه او منزّه است از اينكه خانه اي وي را در برگيرد يا در شهري جاي گيرد. (3)
امام راحل(قدس سره) نيز در بحث هاي خود، به اين مطلب اشاره فرموده كه خودخواهي، تكبّر و خودبيني، با روح حج (خدا خواهي و توحيد) در تضاد است و شخص بايد اين صفات رذيله را كنار بگذارد:
حجاج مواظب باشند كه رضاي غير خداوند را در اعمال خود، شركت ندهند و جهات معنوي حج بسيار است و مهم آن است كه حاجي بداند كه كجا مي رود...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نهج البلاغه، خطبه 1
2 . علل الشرايع، ص604
3 . جامع السعادات، ج3، ص480
34
بداند كه هر خود خواهي و خود بيني، با خدا خواهي مخالف است و با هجرت الي الله مباين و موجب نقص حج است. (1)
عارف والا مقام، ملكيِ تبريزي نيز در سفارش هاي خود به حج گزاران، آنان را چنين با فلسفه حج آشنا مي كند:
بايد با جسم و جان متواضع بوده و همانگونه كه در روايات آمده است، يكي از كفش هايش را به دستش بگيرد. هر قدر مي تواند بايد در اظهار خشوع و خواري جدّيت به خرج دهد... (2)
چهار ـ تقويت معنويت
يكي از ابعاد عرفاني حج، روحانيت و معنويت ويژه آن است. اعمال و مناسك حج ـ مانند طواف، سعي، نماز، بيتوته، رمي و قرباني ـ داراي معنويت و صفاي ويژه اي است و اين بر روح و روان انسان تأثيرات مثبت و شگرفي دارد; چنانكه اماكن مقدّس و پاك سرزمين وحي نيز اثرات زيادي دارد و خانه مطهّر خدا و عرفات و مشعر و... هريك در پاكسازي درون و تقويت روحانيت انسان، نقش مهمي ايفا مي كند. حضور در حج و آشنايي عميق با فلسفه آن، باعث مي شود كه دين و ايمان انسان به رشد و بالندگي برسد و باطن و درون او صفا و نورانيت كسب كند.
مولاي عارفان حضرت علي(عليه السلام) مي فرمود: والحج تقويةً للدّين ;(3) (خداوند) حج را وسيله تقويت دين قرار داد.
امام رضا(عليه السلام) در روايت زيبايي به حكمت هاي متعدّد حج اشاره فرموده كه يكياز آنها، باز داشتن جانها از فساد است (و حظره الأنفس عن الفساد)(4) و اين باز داشتن از پليدي ها، مايه نزديكي به فضايل و مكارم اخلاقي و كسب نورانيت و معنويت است.
يك نفس بي ياد جانان بر نمي آيد مرا *** ساعتي بي شور و مستي سر نمي آيد مرا
سر به سر گشتم جهان را، خشك وتر ديدم بسي *** جز جمال او به چشم تر نمي آيد مرا
از ديدگاه عالم ربّاني آيت الله ملكي تبريزي(رحمه الله) :
هدف اصلي از تشريع حج و ساير عبادات، تقويت بُعد روحاني است تا انسان با معنويت شده و از عالَم جسم، به عالم معني ترقي نموده و شناخت خدا، دوستي و انس او را به دست آورد و در سراي كرامت او با اوليايش به سر برد. و به جهت اينكه تمام انسانها ـ به جز عدّه نادري ـ قبل از بلوغ، به خاطر نداشتن عقل، علم و عمل; بُعد حيواني شان كامل شده و درندگي، حيوانيت و شيطنت در آنان نيرومند و قواي عقلاني و معنوي آنان ضعيف مي شود; به گونه اي كه موجودي است كه به جز حيوانيت، چيزي نداشته و گويا سگ، خوك و شيطان بالفعل و انسان ضعيفي است بالقوه! لطف خداي متعال اقتضا نمود كه آنان را به حال خود رها نكرده و پيامبراني براي آنان فرستاده و براي آنان شريعت ها، عبادت ها و اعمالي تشريع كرده است تا آنان را از بُعد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيفه نور، ج19، ص199
2 . المراقبات، ص397
3 . نهج البلاغه، خطبه 1
4 . علل الشرايع ص 404
35
جسماني به بُعد روحي; از گمراهي به هدايت; از حيوانيت به انسانيت; از تاريكي به نور و از دوري به نزديكي بكشاند. در اين راستا تكاليف و عباداتي براي آنان مقرّر فرمود كه بعضي از آنها در از بين بردن تاريكي ها و بعضي ديگر در جلب نور و به دست آوردن آن مؤثر است...
بر اين اساس، ازديدگاه وي، حج دارويي الهي و مركّب از اجزاي بسيار نافعي براي بيماري هاي دل مي باشد. اين بيماري ها قلب را از عالم نور باز مي دارد; مثلاً خرج كردن در حج، بيماريِ بخل را معالجه مي كند و تواضع و خواري در اعمال حج و طواف و نماز، مرض تكبّر را معالجه مي كنند. (1)
پنج ـ عبوديت و بندگي
يكي از حكمت هاي فاخر حج، تعيين عيار بندگي و تسليم بودن و تثبيت رقّيت و عبوديت است. بايد عبد بود تا به حريم محبوب بار يافت و نشان اطعني را دريافت كرد. بنده مطيع، با دل و جان، سر به سوداي دوست مي نهد و در فراخناي زندگي، مي پسندد آنچه كه جانانش مي پسندد. سر به فرمان او دارد تا چه بفرمايد و چه بخواهد; بيابان ها و خشكي ها را پشت سر مي نهد، فشار گرما و سرما، باد وبوران، خستگي و گرسنگي و... را تحمّل مي كند; لباس دنيوي بر مي كند; همچون عاشقان مي چرخد و چون گدايان مي دود; سنگ مي چيند و سنگ مي اندازد; قرباني اش را در بيابان رها مي كند و چون غلامان سر مي تراشد و... تا اثبات كند كه او بنده است و عبد .
پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) مخصوصاً هنگام مناسك حج مي فرمود: لبيك بحجّة حقّاً تعبّداً و رقّ ;(2) در كمال عبوديت و بندگي حجّ خانه تو را اجابت كردم .
از جمله تقصير در بندگي ها *** روآب شو از شرمندگي ها
شد حق منادي; قل يا عبادي *** تو جان ندادي كو بندگي ها
در راه يوسف، كف ها بريدند *** اي در رهش كم زان پردگي ها
صاحبِ الاربعين مي نويسد:
مسلمانان مكلّف اند، از اقصي نقاط زمين با نهايت فروتني و تواضع، در برابر پروردگار و خواري و تضرّع در مقابل عظمت و بزرگي صاحب آن، به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المراقبات، صص384 و 385
2 . حقايق، ص533 ; مجمع الزوايد، ج3، ص233
36
زيارتش بروند... اين خود نشانه اي از كمال اطاعت و اظهار بندگي و عبوديت است و زائران را به كارهاي غير طبيعي و غريب مكلّف كرده، به اعمالي به ظاهر دور از طريق عقل وا داشته تا ثابت شود كه اعمال ايشان فقط به قصد امتثال امر و محض عبوديت است و سبب ديگري ندارد. اين يكي از رازهاي بزرگ است كه در اين عبادت نهفته است... (1)
و در جاي ديگر مي نويسد:
گروهي عجب دارند كه مقصود و مراد از اين اعمال (مناسك حج) چيست؟ آن از غفلت ايشان بود از حقيقت كارها كه مقصود از اين بي مقصودي است و غرض از آن بي غرضي است; تا بندگي بدين پيدا شود و نظر وي جز به محض فرمان نباشد و هيچ نصيب ديگر ـ عقل را و طبع را ـ بدان راه نباشد تا آن خود جمله اندر باقي كند... (2)
صاحب محجّة البيضاء در باره اين حكمت عرشيِ حج توضيح مي دهد كه:
...(اعمال حج براي اين است كه) رقّيت و بندگي (حج گزاران) تمام تر و اذعان و انقياد آنان نسبت به پروردگار خويش كامل تر شود. از اين رو، براي اداي اين امر (خداوند متعال) آنان را به اعمالي مكلّف ساخت كه نفوس با آنها اُنس نداشته و عقول آنها را درك نمي كند; مانند انداختن سنگ به جمرات و آمد و رفت مكرّر ميان صفا و مروه. با امتثال اين اوامر و اعمال است كه منتهاي رقّيّت و كمال عبوديت ظاهر مي شود.. رفت و آمد ميان صفا و مروه و رمي جمرات و نظاير اين اعمال، اموري است كه نه نفس از آنها لذّتي مي برد و نه طبع با آنها اُنس دارد و نه عقل معاني آنها را درك مي كند و آنچه انسان را به انجام دادن اين اعمال وا مي دارد، تنها امر خداوند و صرفاً قصد امتثال حكم او است; چه اجراي امر او واجب است و در اين امر عقل از تصرّف و دخالت معزول و نفس و طبع از سابقه انس و انگيزه رقّيت تهي است; زيرا عقل هرچه را درك كند، معنايش اين است كه طبع بدان گرايش يافته و اين گرايش كمكي به او و انگيزه اي براي تحقّق دادن آن امر خواهد بود. ازاين رو، در اداي اعمال حج، كمال رقّيّت و نهايت عبوديّت ظاهر مي شود. به همين مناسبت پيامبر(صلي الله عليه وآله) ; به خصوص در باره حج فرموده است: لبّيك در حج، به راستي تعبّد و بندگي است. (3)
صاحب جامع السعادات نيز مي گويد:
...بعضي از عبادات انفاق و بذل مال است كه موجب گسستن از مال و متاع دنياست (مانند زكات و خمس و صدقات) و بعضي ديگر متضمّن خودداري از شهوات و لذّات است (مثل روزه) و بعضي مشتمل بر ياد خدا و متوجّه ساختن دل به او و به كار بردن اعضا در عبادات است; (مانند نماز) و در ميان آنها حج مشتمل بر همه اين امور است، با زيادتي (در آن); زيرا در آن است: جدايي و ترك وطن و مشقّت سن و انفاق اموال و قطع آرزوها و تحمّل سختي ها و تجديد عهد و پيمان الهي و حضور در مشعرها و ديدار شعائر و تحقّق مداومت ياد خدا در اعمال آن و رو آوردن به او و به انواع طاعات و عبادات; با وجود اينكه اعمال آن اموري است كه مردم به آنها انس نگرفته اند و عقول به معاني و اسرار آنها راه نمي يابند... چه به وسيله اين گونه اعمال كمال بندگي و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كتاب الأربعين، امام محمد عزالي، ص56
2 . كمياي سعادت، ج1، ص238
3 . المحجّة البيضاء، ج2، ص272
37
عبوديّت ظاهر مي شود. (1)
شش ـ صفاي درون و تزكيه نفس
پاكي درون و طهارت نفس، يكي ديگر از حكمت ها و اسرار عرفاني حج است و دست يافتن به آن، نياز به مجاهدت و تلاش هاي زيادي دارد. حج، فرصت گران بهايي براي تزكيه و پالايش نفس از آلودگي ها و آراستن درون به وسيله اعمال خدايي است. در اين موقعيت فرحناك كه ممكن است تنها يك بار در طول عمرِ آدمي، اتفاق بيفتد، حج گزار بايد اين حكمت ناب را آويزه گوش و قرين قلب خود كند و عارفانه مناسك و اعمال حج را به جاي آورد تا در پرتو آن، به تزكيه و تهذيب نفس بپردازد و با انجام آنها از فيض هاي رحماني برخوردار شود.
امام رضا(عليه السلام) در شمارش فلسفه و حكمت هاي حج، به رفع قساوت دل و پليدي درون اشاره فرموده اند: و منه ترك قساوة القلب و خساسة الأنفس ;(2) (در حج) رهايي از سنگدلي و خسّت نفس است.
عالم رباني، بهاري همداني مي نويسد:
مقصود اصلي از خلقت انسان، شناخت خدا و رسيدن به درجه دوستي و اُنس با او است و رسيدن به اين دو غرض جز با تصفيه و پاك نمودن قلب ممكن نيست... از اينجا بوده كه شارع مقدّس، عبادات را يك نسق نگردانيده; بلكه مختلف جعل كرده است;(3) زيرا كه به هريك از آنها رذيله اي از رذايل، از مكلّف زايل مي گردد تا به اشتغال به آنها، تصفيه تمام عيار گردد و چون عمل حج مجمع العناوين بود با زيادي; چه اينكه مشتمل است برجمله اي از مشاقّ اعمال، كه هريك بنفسه صلاحيّت تصفيه نفس را دارد... مضافاً بر تشرّف بر حرم خدا و خانه او، علاوه به حصول رقّت كه مورث صفاي قلب است به ديدن اين امكنه شريفه...
ملاّ مهدي نراقي نيز اشاره مي كند:
شكّي نيست كه اجتماع در چنين جايگاهي، علاوه بر فوايدي كه در آن است، از حصول الفت و مصاحبت مردمان و مجاورت بزرگان و نيكان كه از شهرها و سرزمين ها آمده اند و همدستي همّت ها و انديشه ها و ياري و هماهنگي نفوس بر تضرّع و زاري و دعا براي سرعت اجابت در خواست ها و ياد كردن پيغمبراكرم(صلي الله عليه وآله)و بزرگداشت او و نزول وحي او... سبب نرم دلي و صفا و جلاي نفس خواهد شد. (4)
امام خميني(قدس سره) اشاره مي كند كه:
پس به منا رويد... بدانيد كه از اين محبوب ها ـ كه بالاترينش حبّ نفس و حبّ دنيا تابع آن است ـ نگذريد، به محبوب مطلق نرسيد. (5)
هفت ـ رهبانيت و رياضت
حج، يك دوره كامل رياضت شرعي و سير و سلوك عرفاني است و با مشقّت ها، سختي ها و مناسك و دلايلي كه دارد، يكي از نمودهاي عيني جهاد اصغر است. وصول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . جامع السعادات، ج3، ص478
2 . علل الشرايع، ص404
3 . تذكرة المتّقين، ص81
4 . جامع السعادات، ج3، ص480
5 . صحيفه نور، ج20، ص190
38
به فيوضات الهي و كمالات انساني، در صورتي ممكن است كه شخص دست از شهوات ولذّت هاي زودگذر بردارد و به قدر ضرورت به آنها اكتفا كند. از اين رو، درگذشته رهبانان و زاهدان، از مردم كناره مي گرفتند و در غارها و شكاف كوه ها به سر مي بردند. آنان براي انس و نزديكي بيشتر به خدا، از مردم دوري مي جستند و از لذّت هاي فاني دست مي شستند و به اعمال طاقت فرسا و رياضت هاي سخت مي پرداختند و بدينوسيله مي كوشيدند راه آخرتشان را هموار نمايند. قرآن در باره آنان مي فرمايد:
}...وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللهِ...{ .(1)
اينها از پيش انزوا و رهبانيت را اختراع و ابداع كردند و ما بر آنها چنين راه و رسمي را امر نكرديم مگر طلب رضاي خشنودي خدا...
اما پس از مدّتي مردم از شهوات نفساني پيروي كردند و دست از تجرّد و عبادت برداشتند تا اينكه خداوند به فضل و عنايت خود، پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) را بر انگيخت. آن حضرت مردم را به راه حق و نيكي ها دعوت كرد و به جاي رهبانيت و انزوا، از جهاد در راه خدا و حج سخن گفت و بدين وسيله آنها را جايگزين اعمال مشقّت بار فردي كرد. خود آن حضرت مي فرمايد: أبدلنا بالرهبانية الجهاد و التكبير علي كلّ شرف; يعني الحج ـ و ابدلنا بالسياحة الصوم (2) جهاد و تكبير گفتن بر هر بلندي ـ يعني حج ـ بدل رهبانيت است و روزه بدل سياحت. (3)
و حتّي آن حضرت حج را، جهاد خوبي معرفي كرده است: نعم الجهاد، الحجّ .
علامه فيض كاشاني در اين باره مي فرمايد:
حق تعالي بر اين امّت، اكرام فرمود و حج خانه خدا را به عوض رهبانيت و انزوا براي آنان قرار داد و خانه كهنسال خود را به شرافت برگزيد و آن را خانه خود ناميد و مقصد بندگان ساخت و اطراف آن را حرم خانه خود قرار داد... (4)
صاحب الأربعين نيز گويد:
حج، جانشين رهبانيتي است كه در ملت ها و اديان سابق وجود داشته است و اخبار وارده نيز به اين معنا اشاره مي كند و خدا در اين رهبانيتي كه براي امت و پيروان حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) قرار داده است... (5)
خوش كرد ياوري فلكت روز داوري *** تا شكر چون كني و چه شكرانه آوري
در كوي عشق، شوكت شاهي نمي خورند *** اقرار بندگي كن و اظهار چاكري
از ديدگاه علاّمه نراقي، چون حج بزرگ ترين تكليف هاي الهي براي اين امّت است، آن را به منزله رهبانيّت در آيين هاي پيشين قرار داد; زيرا امّت هاي گذشته وقتي قصد عملي مي كردند كه دشوارترين تكليف برنفس است; از خلق كناره مي كردند و از خانمان خود جدا مي شدند و به سركوه ها مي رفتند و دور شدن از مردم را به طلب انس به خدا و صافي و خالص شدن براي او در جميع حركات و سكنات بر مي گزيدند; سپس لذّات حاضر را ترك مي كردند و رياضت هاي سخت و دشوار را به طمع آخرت بر خود لازم مي گردانيدند و خداوند در كتاب خود ايشان را ستوده، مي فرمايد: }...ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ{ (6) اين بدان سبب است كه در ميان آنان دانايان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حديد : 27
2 . جامع السعادات، ج3، ص68
3 . صحيح بخاري، ج3، ص1054
4 . حقايق، ص531
5 . كتاب الاربعين، ص56
6 . مائده : 82
39
و راهبان (دير نشينان و تاركان دنيا) هستند و ايشان گردن كشي نكنند و چون اين روش كهنه شد و بر افتاد و مردم به پيروي از شهوات رو آوردند و از مداومت عبادت خداي تعالي رو گرداندند و از آن گريختند; خداي تعالي از بطن بطحا محمد(صلي الله عليه وآله) را بر انگيخت تا طريق آخرت را زنده كند و شيوه و سنّت رسولان را در سلوك آن تجديد فرمايد و چون اهل اديان از او در باره رهبانيت و سياحت در دين او پرسيدند، فرمود:
أبدلنا بالرهبانيّة الجهاد و التكبير علي كلّ شرف ـ يعني الحج و أبدلنا با لسياحة الصوم .(1) پس خداوند بر اين امّت انعام فرمود به اينكه حج را رهبانيّت ايشان گردانيد و آن به ازاي بزرگ ترين تكاليف و طاعات در اديان سابق است.
در واجب ساختن حج، يادآوري از روز رستاخيز است; چون در آن، جدا شدن از مال و خاندان مطرح است و افراد عزيز و ذليل، در برابر ذات حق، به خضوع مي ايستند و فرمانبردار و كهنه كار در ترسيدن از خدا و ميل و رغبت بدو مجتمع ويكسانند
هشت ـ ياد آوري آخرت
حج با اعمال و مناسك گوناگون و تأثيرات شگرف خود، يك پيوند و ارتباط دروني بين دنيا و آخرت است و انسان را آماده پذيرش و فهم رستاخيز و حشر و نشر در قيامت مي كند، حج گزاري كه با وداع از خانواده و گذر از شهرها و كشورها و بيابان ها شروع به اين سفر معنوي مي كند; گويا در حال رفتن به جهان آخرت است. با پوشيدن لباس سپيد احرام و پيوستن به جمع سپيد پوشان يكتاپرست و انجام اعمال و مناسك گوناگون، گويا در صحنه محشر حاضر شده و در حال گذر از مواقف حساب و كتاب و نزديكي به ساحت ربوبي است. با ياد آوري اين انگاره، حج گزار ارتباط و آشنايي مفيد با روز قيامت و نحوه رستاخيز انسانها پيدا مي كند.
هر عملي را كه خداي بزرگ واجب گردانيد و هر سنتي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله)وضع كرد; چه حلال، چه حرام و چه مناسك ـ به منظور آمادگي براي مرگ، عالم برزخ و قيامت است.پيشواي عارفان امام صادق(عليه السلام) در پايان سفارش هاي عرفاني خود به حج گزاران مي فرمايد:
و لا شرع نبيّه(صلي الله عليه وآله) في خلال المناسك علي ترتيب ما شرعه للاستعداد و الإشارة إلي الموت و القبر و البعث و القيامة و فصل بيان السبق من دخول الجنّة أهلها و دخول النار أهلها بمشاهدة مناسك الحجّ من أوّلها إلي آخرها لأولي الألباب و أولي النهي .(2)
هر عملي را كه خداي بزرگ واجب گردانيد و هر سنتي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) وضع كرد; چه حلال، چه حرام و چه مناسك ـ به منظور آمادگي براي مرگ، عالم برزخ و قيامت است; بدين ترتيب و با وضع اين مراسم، عرصه قيامت را پيش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . جامع السعادا، ج3، صص480 و 481
2 . مصباح الشريعه، ج47
40
از به بهشت رفتن بهشتيان و به آتش در آمدن دوزخيان، فراهم آورد.
سفر كعبه نمودار ره آخرت است *** گرچه رمز رهش از صورت دنيا شنوند
جان معني است به اسم صوري داده برون *** خاصگان معني و عامان همه اسما شنوند
صاحب كتاب ادب الدنيا و الدين مي نويسد:
در واجب ساختن حج، يادآوري از روز رستاخيز است; چون در آن، جدا شدن از مال و خاندان مطرح است و افراد عزيز و ذليل، در برابر ذات حق، به خضوع مي ايستند و فرمانبردار و كهنه كار در ترسيدن از خدا و ميل و رغبت بدو مجتمع ويكسانند و باز ايستادن گنه كاران از ارتكاب گناه و پشيماني اهل گناه بركارهاي گذشته خود، از آثار وجوب حج است. (1)
ابو حامد غزّالي نيز نوشته است:
از اسرار حج اين است كه اين سفر، مانند سفرِ آخرت پايه گذاري شده و مشابه آن است و كسي كه به اين مسافرت مي رود، بايد در هريك از اعمال آن، يكي از امور آخرت را به ياد آورد و به وسيله آن، عبرتي بگيرد و بر بينش قلبي خويش بيفزايد. بايد در آغاز سفر و هنگامي كه با كسان و نزديكان توديع مي كند، حالت سكرات مرگ را به خاطر بياورد و در وقت جدايي و دور شدن از زادگاه، خارج شدن از دنيا و در وقت سوار شدن بر مركب، سوار شدن بر تابوت را در نظر خود مجسّم كند و هنگامي كه پوشش احرام را بر تن خود مي پيچد، به ياد وقتي باشد كه كفن بر تنش مي پيچند و چون بيابان مي پيمايد تا به ميقات برسد، به فكر وقتي باشد كه از دنيا خارج مي شود و در انتظار ميقات خواهد بود و ترسي كه در راه از راهزنان دارد، بايد او را وادار كند كه به فكر ترس از منكر و نكير باشد... وقتي كه لبّيك مي گويد، روز رستاخيز را به خاطر بياورد كه دعوت مأموران خدا را اجابت مي كند. (2)
* پي نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ادب الدنيا و الدين، ابو الحسن ماوردي، ص172
2 . كتاب الأربعين، صص 56 و 57