متن کامل

میقات حج سال اول شماره چهارم تابستان 1372 حجاج شیعی در دوره صفوی رسول جعفریان درآمـد    مشکلات ناشی از اختلافات میان سنیان و شیعیان در تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلامی کم نبوده است. یکی از مواقع بروز این مشکلات، ایام حج و در حرم

ميقات حج
سال اول شماره چهارم تابستان 1372


حجاج شيعي در دوره صفوي

رسول جعفريان


درآمـد

   مشكلات ناشي از اختلافات ميان سنيان و شيعيان در تاريخ هزار و چهارصد ساله اسلامي كم نبوده است. يكي از مواقع بروز اين مشكلات، ايام حج و در حرمين شريفين بوده; جايي كه بيشتر، سنيان بر آن حاكم بوده و مواقعي نيز شيعيان نفوذ و حتي حكومتي داشته اند. تصادم شيعه وسني در آن محيط، دلايل تاريخي خود را دارد و اكنون نيز علاوه بر مسايل سياسي، تعصب موجود بر حاكمان عربستان، هنوز به عنوان عامل تشنج در روابط دو گروه شيعه و سني مطرح است. در اينجا نگاهي داريم به مشكلات حجاج شيعي در ايام حج، در حرمين شريفين، در دوره صفوي. اما پيش از آن، اشاره به حادثه اي از قرن هفتم داريم و در انتها اشاره اي به عالمان شيعي ساكن در حرمين، در دوره صفوي.

* * *


حج اكبر و مشكلات شيعيان

   يكي از مشكلات حجاج ايراني، مربوط به مفهوم حج اكبر در نزد اهل سنت و تفاوت آن با نظر شيعه در اين باره است. در ديد اهل سنت، اگر روز عرفه با روز جمعه مصادف شود حج آن سال را حج اكبر مي نامند و طبعاً تعداد زيادتري از حاجيان سني در حج آن سال شركت مي كنند.1 نتيجه اين امر براي حاكمان و اشراف مكه آن بود كه سود مالي بيشتري مي بردند. طبعاً اگر در يك سال، روز عيد (دهم ذي حجه) مصادف با روز يكشنبه بود، براي آنكه روز عرفه (نهم ذي حجه) مصادف با جمعه شود، روز شنبه را عيد اعلام مي كردند و بدين ترتيب در



صفحه 104


واقع روز عرفه، برابر با روز هشتم ذي حجه مي شد; امري كه هيچ فقيه شيعه يا سني بدان باور ندارد. ظاهراً منبعي كه گزارش اين اختلاف را و نيز نتايج و مشكلات ناشي از آن را به دست داده حديقة الشيعه عبدالحي رضوي2 است. او فصل هفتم كتاب خود را به بحث از حج قبل الوقت لاجل المخالف اختصاص داده و اين مسأله را از نظر فقهي مورد بحث قرار داده است. رضوي با اشاره به آنچه در بالا بدان اشاره كرديم مي گويد: در مدت عمر ما دفعات زيادي اين مسأله تكرار شد. او حتي اشاره مي كند كه يكبار كه جمعي از مغربي ها ]مالكي ها [شهادت به رؤيت هلال داده و شيخ حرم نيز حكم به ثبوت داد، شافعي ها، بعدها اعلام كردند كه حج آن سال درست نبوده و حكم حاجيان آن سال، حكم الاغ وطي شده است! (كه بايد او را آتش زد). وي دفعات ديگري را نيز مثال زده كه علي رغم حكم اعلام شده فقهاي مذاهب اربعه، حج آن سال را فاسد اعلام كردند.3

   در اين موارد دو مسأله براي شيعيان مطرح مي شد; يكي اينكه شيعيان از سنيان متابعت كنند و ديگر آنكه متابعت نكنند.

   در صورت اول روشن بود كه حج آنها ناقص بوده و حجاج مُحْرم باقي مي مانده اند; در اين وضع، اگر كسي مي خواست از حال احرام بدر آيد به چه صورت ممكن بود؟ آيا به هَدْي مي شد (كما اينكه رضوي از مرحوم مجلسي، نقل مي كند، برگ 48 ـ پ) يا به عمره مفرده مؤلف ما رأي اول را مي پذيرد; مگر آنكه از ايام حج بگذرد و هدي نكند كه در آن صورت بايد عمره مفرده انجام دهد.

   بر اساس فتواي كساني كه عمره مفرده را، راه در آمدن از احرام مي دانستند، حاجياني كه در اين سالها عمره مفرده انجام نداده بودند هنوز مُحْرم بوده و حق نزديك شدن به همسر خود را نداشتند. لذا رضوي مي گويد: علماي اصفهان، قم و شيراز حاجيان را از ورود به شهر منع مي كردند تا اينكه مرتكب زنا نشوند. براي افرادي كه نيابتي رفته بودند، پرداخت نصف اجرتِ مقرر را بر ورثه ميت لازم مي دانستند. او مي گويد كه وقتي در سال 1099 عازم حج شدم ابتدا ]از كاشان [وارد اصفهان شده و در آنجا نزد عالم فاضل ملا ميرزا4كه شيرواني بود رفتم; او از من پرسيد: آيا قصد سفر حج داري؟ گفتم: آري. گفت: چون امسال ترس از حج اكبر و مشتبه شدن امر وجود دارد; من شاگردان و نزديكانم را از رفتن منع كردم. رضوي مي گويد آن سال موافق ميل سني ها، حج اكبر رخ داد; اما اختلافي در رؤيت نبوده و لذا مشكلي پيش نيامد.5

   فرض ديگر آن بود كه شيعيان از سنيان پيروي نكنند. در اين صورت مشكل ديگري كه براي شيعيان به وجود آمد آزار و اذيت و احياناً كشته شدن آنها بود. رضوي مي گويد: تقيّه در اين موارد واجب است. او از پدرش نقل مي كند كه ملا خليل قزويني به حج مشرف شده و اين مشكل مطرح شد; او از آنان پيروي نكرده و زماني كه رؤساي آنان متوجه شدند، حكم به قتل او كردند. ملا خليل در تنوري مخفي شده و به ]نقطه اي از[ حجاز رفت و تا موسم آينده در آنجا باقي ماند. در وقت آمدن به موسم، در قيافه



صفحه 105


هيزم كش و خاركن در ميان قافله به مكه درآمده، حج انجام داد و برگشت.

   او مي افزايد: فاضل ديگري (كه در حاشيه همان كتاب، ملا زين العابدين ]بن نورالدين [ياد شده) از آنان پيروي نكرده و به قتل رسيد. رضوي مي گويد: البته فقيهاني نيز بوده اند (مثل ملا هادي در كاشان) كه حج اين موارد را نيز درست مي دانسته اند. موارد ديگري را نيز از اين نمونه فقيهان ياد كرده كه يكي مير عبدالغني6 است. از ابن الخراساني نيز نقل كرده كه وقتي از سفر حج برگشته گفته است كه اين حج، حج واجب او نبوده و او قبلاً حج واجب خود را انجام داده بوده است.او بعد از حج، عمره مفرده انجام داده و از احرام درآمده است.7


كشتن علماي شيعه به جرم تلويث كعبه

   اتهام تلويث و يا تنجيس بيت الله الحرام، يكي از اتهامات دست ساخته تركان عثماني است كه از روي نابخردي و صرفاً براي بي اعتبار كردن مذهب شيعه و به دست دادن بهانه اي براي قتل شيعه، ساخته شده بود. در سال 1088، واقعه اي در مكه رخ داد كه نشانگر خبث ذاتي برخي از متعصبان ترك بر ضد شيعيان بود. اين حادثه را دو تن از معاصران آن گزارش كرده اند. عصامي (1049 ـ 1111) كه خود در همان زمان در مكه بوده مي نويسد: در روز پنجشنبه هشتم شوال 1088 حادثه غريبي در مكه رخ داد و آن اينكه در شب آن روز، حجرالاسود، باب و پرده كعبه، مصلاي جمعه به چيزي شبيه عذره، آلوده شده و هر كس مي خواست حجر را ببوسد، دست و صورتش آلوده مي شد. اين سببِ تحريك مردم و تركان شد. آنان جمع شدند و همه جا را شستشو دادند. در آنجا يكي از فضلاي رومي ]عثماني[ملقب به درس عام 8]! [بوده و هر روز جماعتي از رافضه را مي ديد كه به نماز و سجود و ركوع در كنار بيت مشغولند. وقتي اين واقعه رخ داد، گفت: اين كار جز از رافضه كه ملازم بيت الله هستند سر نزده است; در آن لحظه سيد محمد مؤمن رضوي در پشت مقام ايستاده و قرآن مي خواند. آنها نزد او آمده قرآن را از دست او گرفته، بر سر او كوفته و به زدن وي پرداختند و او را از باب الزياده به بيرون انداختند و با سنگ بر او زدند تا بمرد. در اين حال يكي از سادات رفاعي در اين باره لب به اعتراض گشود; او را نيز به وي ملحق كردند و نيز سومي، چهارمي و پنجمي را. من خود آنها را ديدم كه بر روي هم افتاده و مردم آنان را سب مي كردند. عصامي مي گويد من از نزديك آنچه را بر كعبه بود ملاحظه كردم و ديدم كه از قاذورات نيست بلكه از سبزيجات و روغن متعفن است كه بوي نجاست مي دهد. عصامي مي افزايد: معلوم نشد كه اين عمل كار چه كسي بوده اما گمان بر اين است كه اين كار را عمداً براي كشتن اين افراد انجام داده بودند.9

   محبي حنفي نيز در ذيل شرح حال شيخ حر عاملي (1033 ـ 1104) اين ماجرا را نقل كرده است. او مي گويد گروهي از سدنة البيت متوجه تلويث كعبه شدند و خبر آن در شهر پخش شد. شريف مكه كه در آن وقت بركات بود با قاضي آن محمد ميرز در اين باره به بحث پرداختند; به



صفحه 106


ذهن آنان چنين خطور كرد كه كار رافضه باشد، پس بر آن يقين كردند و گفتند تا هركسي كه به رفض شهرت دارد او را بكشند. گروهي از تركان و اهل مكه، به حرم آمده و به پنج نفر برخورد كردند. يكي از آنها سيد محمد مؤمن بود كه من شنيده ام او فردي مسن، متعبد و زاهد بوده و به تشيّع شهرت داشته است. آنان، او و ديگران را كشتند. وي درباره شيخ حر مي گويد: در موقعي كه خبر شهرت يافت، به ديگران اخطار كرد تا از خانه خارج نشوند. وقتي اين چند تن كشته شدند، آنها در جستجوي ديگران به تفتيش پرداختند، شيخ حر به سيد موسي بن سليمان از شرفاي حسني مكه پناه برده و از او خواست تا وي را به يمن فرستد و او نيز چنين كرد. محبي مي گويد: من گمان نمي كنم كسي كه بويي از اسلام و يا حتي عقل برده باشد دست به اين كار بزند.10

   سباعي با اشاره به اين نقلها11 مي گويد: يكي از توهمات متعصبانه آن عهد در ميان عامه اين بود كه شيعيان بر اين باورند كه تنها با تلويث بيت، حج آنها درست خواهد بود! سباعي مي گويد: اين امر به هيچ روي با منطق و عقل سازگار نيست; اگر چنين بود، هرساله، به دليل حضور هزاران شيعه در مكه، نبايد جاي سالمي براي كعبه مي ماند. او تأكيد مي كند كه اين باور قديمي تركهاست و من نمي دانم چگونه عقل آنان اجازه مي دهد كه چنين بينديشند. او از اين توهم نامعقول، آن هم زماني كه مسلمانان نياز به برادري دارند اظهار تأسف مي كند.

   در واقع اين امر ساخته دست تركان عثماني بود كه با دولت صفوي درگير بودند. آنان وقتي مي خواستند سنيان را بر ضد شيعيان تحريك كنند، كعبه را ملوث كرده، بر عهده شيعيان مي گذاشتند. طبيعي بود كه با اين اتهام، قلوب ساده عامه اي كه به قصد حج، فرسنگها راه آمده اند، چه مقدار بر ضد برادران شيعه شان تحريك مي شد!

   شخصي كه عصامي و محبي از او ياد كرده اند محمد مؤمن استرآبادي است. افندي اشاره به شهادت او كرده اما وجه نادرستي را براي شهادت وي ياد كرده و آن اينكه او را متهم كرده كه قصد تغوّط در مقام حنفي را داشته است.12خاتون آبادي نيز نوشته است كه محمد مؤمن در سال 1088 به سبب عداوت ديني به دست سنيان مكه به شهادت رسيد. به نظر مي رسد در ميان گزارشهاي فوق، گزارش عصامي دقيق تر از همه باشد. ما دو نمونه ديگر از اين دست حوادث را در سالهاي پس از آن نيز در تاريخ مشاهده مي كنيم، شايد موارد ديگري نيز از اين دست باشد:

   يكي ديگر از علماي شيعه ايراني كه در مكه مورد ضرب و شتم قرار گرفت شيخ حسين بن ابراهيم تنكابني از خواص شاگردان ملاصدرا بوده است. او اهل حكمت بوده و مؤلفاتي نيز در اين زمينه داشته است. صاحب رياض كه با فرزند وي همدرس بوده، مي گويد: او در حالي كه خود را به مستجار يا حجرالاسود چسبانده بود، سنيان به گمان آنكه شرمگاه خود را به بيت مي مالد بر سر او ريخته و تا سرحد مرگ او را كتك زدند.13 وي با حال ناتوان از دست آنها خلاصي يافته به سمت مدينه حركت



صفحه 107


كرد، اما در ربذه كه اكنون به رابق معروف است درگذشته و در نزديكي قبر ابوذر غفاري به خاك سپرده شد.14 اين حادثه در سال 1101 يا 1105 رخ داده است.

   در اولين سال حكومت محمد بن عبدالله بن سعيد بر مكّه، در سال 1143، فتنه اي از ناحيه عامه عليه شيعيان مكه برپا گرديد. سباعي مي نويسد: اين يكي از مصايبي است كه به نظر من ناشي از تعصبات و سوء تفاهم موجود بين شيعه و برادران سني آنها بوده است. واقعه از آنجا آغاز شد كه كاروان شيعيان اندكي پس از موعد حجِ سال 1143 به مكه درآمد و چون دير شده بود در مكه باقي ماند تا سال آينده حج را بجاي آورد. برخي از عامه گمان كردند كه آنان نجاستي را در كعبه گذاشتند و به همين جهت شورش كردند، سپاه نيز به دنبال آن شورش كرد. شورشيان به سراغ قاضي رفتند كه او نيز از دست آنان گريخت. پس از آن نزد مفتي رفته، او را همانند برخي از ديگر علما از خانه اش بيرون كشيدند و نزد وزير الامارة برده، بدون آنكه خصمي را معين كنند، از او خواستند اقامه دعوي كند. پس از آن اصرار كردند تا شيعيان را از مكه اخراج كند; آنگاه به بازار و ديگر جاي ها درآمده بر بيرون راندن آنان فرياد كرده و به غارت خانه هاشان پرداختند... بالاخره وزير مجبور شد تا شيعيان را از مكه بيرون كند. برخي از آنان از ترس به طائف و يا جده رفته و تنها پس از آنكه فتنه روي به خاموشي نهاد، وزير در پي آنها فرستاد تا به مكه بازگردند!15

   در اينجا بي مناسبت نيست به برخورد ديگري كه با شيعيان در مكه شده اشاره كنيم، هرچند ربطي با اتهام تلويث بيت ندارد.

   در سال 1157 به دليل رخدادهاي عراق و تسلط نادر شاه بر برخي از مناطق تحت سلطه عثماني ها، يكي از علماي شيعه نزد شريف مكه كه آن زمان امير مسعود بود آمده و گفت كه با خليفه عثماني موافقت شده تا مذهب جعفري به رسميت شناخته شده، در كنار ائمه مذاهب چهارگانه، امامي از جعفريه نيز در مسجد نماز بگذارد. به دنبال اين ماجرا، اوضاع آشفته شد. و وزير تركِ جده، پيغام فرستاد تا آن شخص را تحويل او بدهند; اما شريف مكه از اين كار خودداري كرد; در عين حال براي آنكه متهم به تشيّع نشود، دستور داد تا در آن شب بر تمامي منابر، روافض لعنت شوند.16

   سومين خاطره از وضع شيعه در مدينه و آن هم نسبت به بقيع، ]و اين البته مربوط به قرن اخير است[ از ابراهيم رفعت پاشا در مرآة الحرمين آمده است: او ضمن وصف بقيع، پيرامون مدفونين اين مكان شريف و تخريب قبه هاي آن توسط وهابيون، مي نويسد: مردم مدينه هر پنجشنبه، براي زيارت قبور، به بقيع آمده و ريحان بر روي قبور مي ريزند. اما شيعياني كه مي خواهند به قـبه اهل بـيت ـ عليهم السلام ـ وارد شوند، تنها با پرداختن 5 قروش مي توانند اجازه ورود بيابند.17


مجاورت علماي شيعه در مكه و مدينه

   به عهد صفوي، تعداد زيادي از عالمان



صفحه 108


شيعه مجاور مكه و مدينه بودند. اين عالمان در آنجا حوزه بحث و درس داشته و بعضاً نزد علماي عامه نيز تحصيل مي كرده اند. وجود شيعه در مكه و مدينه در قرن نهم، كه مورد تأييد ابن حجر هيتمي قرار گرفته،18 وجود آنان را در آن محيط ايجاب مي كرده است. بسياري نيز بر اثر جاذبه محيط حرمين شريفين، مجاورت آن ديار را بر نقاط ديگر ترجيح داده در آنجا سكونت مي گزيدند. درگيريهاي دولت عثماني با صفوي، مشكلاتي را براي شيعيان ساكن در مناطق تحت سلطه عثماني ها و نيز حجاج فراهم مي كرد;19 گفته شده كه در سال 1042 به دليل سلطه ايرانيان بر بغداد در فاصله سالهاي 1033 تا 1042، از ورود حاجيان ايراني به مكه جلوگيري شد.20تبليغات فراوان عالمان متعصب ديار عثماني در مكه و مدينه كه از حيث سياسي و مذهبي، قدرت و موقعيت برتري داشته اند فراوان بود. بعدها ميرويس افغاني فتواي وجوب جنگ با روافض ايراني را از علماي سني حرمين دريافت كرد.21

   با اين حال كم نبودند علماي شيعه ايراني، جبل عاملي، بحريني، و يا از اهالي قطيف و احساء كه در مكه و يا مدينه زندگي مي كردند. افزون بر آن، تعداد زيادي از علماي ايراني براي انجام فريضه حج به مكه مي رفتند و گاه تا چندين ماه، در آنجا مي ماندند. در اينجا به برخي از افراد اشاره مي كنيم:

   شيخ احمد بن الحسين النباطي (1079) در مكه نزد شيخ نورالدين عاملي درس خوانده است.22 شيخ احمد بن محمد بن مكي شهيدي (از علماي قرن يازه و دوازده) چندين سال در مكه مجاور بوده است.23 افندي، شيخ جعفر ابن كمال الدين بحراني (م 1088 يا 1091) را در مكه ديده است.24 سيد جمال الدين بن نورالدين عاملي نيز چندي در مكه مجاور بوده است.25 شيخ حسين بن عبدالصمد پدر شيخ بهائي نيز در مكه بوده است.26 شيخ حسين بن الحسن عاملي ظهيري كه از شاگردان محمد امين استرآبادي بوده نيز در مكه نزد وي تحصيل كرده است.27 شمس الدين حسين بن محمد شيرازي (كه افندي او را از علماي عصر خود شمرده) در مكه زندگي مي كرده است.28 سيد حسين بن سيد حيدر عاملي اصفهاني (كه در اصفهان مفتي بوده) در سال 1029 اجازه اي از شيخ محمد نواده شهيد ثاني دريافت كرده است.29 مولي حسين بن محمد علي نيشابوري نيز از شيعيان متولد مكه و ساكن همانجا و مدفون در همان ديار است. وي اجازه اي به سال 1056 در مكه به شاگرد خود مولي نوروز علي تبريزي داده است.30 سيد حيدر بن سيد علي موسوي عاملي نيز در مكه بوده; شيخ حر او را در سال 1062 در آن شهر مقدس ديده و مي گويد يكي دو سال بعد در همانجا درگذشت.31 افندي از سفر ملا خليل قزويني عالم معروف عصر صفوي به مكه ياد كرده است.32 همچنين شيخ حر از سفر فرزند ملا خليل يعني ملا سلمان به مكه ياد مي كند.33 شهيد ثاني نيز در مكه دستگير شده34 و به شهادت رسيد. زين العابدين فرزند نورالدين حسيني كاشاني نيز از



صفحه 109


عالماني است كه در مكه سكونت گزيده و يكي از شاگردان محمد امين استرآبادي است. وي نيز به جرم تشيّع در مكه به شهادت رسيده است.35 متأسفانه درباره كيفيت و دليل شهادت وي سخني گفته نشده است اما رضوي در حديقة الشيعه كه پيش از اين بدان اشاره كرديم كشته شدن او را در ارتباط با مسأله حج اكبر سنيان مي داند.36 از اين عالم رساله اي با عنوان مفرّحة الأنام في تأسيس بيت الله الحرام ياد شده كه مربوط به خرابي مكه در سيل شعبان سال 1039 و نقش مؤلف در بناي كعبه مي باشد.37 همانگونه كه اشاره شد، وي شاگر محمد امين استرآبادي دانشمند شيعي اخباري و مؤلف الفوائد المدنيّه ]تأليف بسال 1031[و آثار ديگر است كه يكي از بنيادگزاران گرايش نوين اخباري، در شيعه مي باشد. پايگاه اصلي وي در حرمين شريفين بوده و خود نيز در سال 1036 در همانجا درگذشت.38

   سيد صدرالدين علي خان مدني، صاحب كتاب با ارزش رياض السالكين در شرح صحيفه و آثار ديگر، نيز از ساكنان مكه بوده است. پدر و جد وي نيز در آن حرم شريف زندگي مي كرده و بعدها خود او به ايران آمد و در سال 1120 در شيراز درگذشت.39 شيخ علي بن حسن عاملي برادر شيخ حر عاملي نيز سه سال متوالي به سفر حج رفته كه در راه بازگشت از سفر حج در سال 1078 درگذشته است.40 سيد نورالدين علي بن علي عاملي مكّي (م 1061 يا 1068) نيز از عالماني است كه قريب بيست سال را مجاور خانه خدا بوده است. افندي با يادآوري اين مطلب مي افزايد كه احفاد و اولادي هنوز در مكه بسر مي برند كه يكي از آنها علي بن نورالدين (م 1119) است.41 وي كتابي با عنوان الفوائد المكيه ]يا: شواهد المكيه[ در رد بر الفوائد المدنيه استرآبادي نوشته است. سيد شاه فتح الله، كتابي در امامت نگاشته كه مناظرات او با مولي عبدالرحيم لاري در مدينه بوده است.42 درباره شيخ قاسم بن محمد كاظمي مقيم نجف نيز آمده كه مشايخي در مكه، طائف و برخي از بلاد ديگر داشته است.43

   شيخ محمد بن حسن يكي از عالمان برجسته شيعي و نواده شهيد ثاني، در سال 1030 در مكه درگذشته است.44 سيد محمد بن حيدر عاملي نيز در مكه سكونت داشته است.45 ميرزا محمد بن ابراهيم استرابادي صاحب رجال نيز در سال 1026 در مكه درگذشته است. وي از شاگردان مقدس اردبيلي در نجف بوده كه پس از درگذشت وي در مكه سكونت گزيده است.46 شيخ محمد بن علي عاملي كركي نيز مدتي در مكه نزد سيد نورالدين علي عاملي و برخي ديگر از علماي عامه و خاصّه تحصيل كرده است.47 مولي نورالدين نوروز علي در مكه نزد حاج حسين نيشابوري تحصيل كرده، وي اجازه اي با تاريخ 1056 در مكه براي وي نوشته است. ملا مصطفي بن ابراهيم تبريزي (م 1080) كه چندي مجاور در مكه بوده، كتابي به نام تحفة القرّاء در آنجا تأليف كرده است.48

   توجه ايرانيان و شيعيان به امر حج در اين دوره از رساله هاي متعددي كه تحت



صفحه 110


عنوان مناسك حج توسط عالمان شيعي اين دوره نوشته شده بدست مي آيد.49


خاطره اي از سختگيري بر شيعيان مدينه

   جزايري مي نويسد كه در سال 1095 هجري به حج و از آنجا به زيارت مدينه رفته است. او ديده است كه شيعيان بدون تقيه به زيارت ائمه بقيع مي روند. جزايري مي نويسد: يكي از ساكنان شيعه مدينه به او گفت كه سال پيش علماي مدينه به تفتيش كتبي كه در خزانه بقيع بوده رفته و نسخه اي از المزار شيخ مفيد را در آنجا يافتند كه در آن بر خلفا لعنت شده بود; كتاب را نزد قاضي آورده و از او اجازه خواستند تا به آنان رخصت دهد قبه ائمه را تخريب كنند; او گفت: اين قبه را هارون الرشيد براي پدرش عباس ساخته و من نمي توانم به خراب كردن اين قبه قديمي فتوا بدهم. علما تصميم گرفتند تا به استانبول رفته، حكمي از سلطان براي هدم اين قبه دريافت كنند; زماني كه به استانبول رسيدند، سلطان محمد خبر ورود آنان را شنيده و دستور داد تا آنان را در بناهاي باشكوهي به بهترين وجه پذيرايي كردند. در روز جمعه، سلطان از آنان خواست تا اعلم آنها براي اقامه جمعه آماده شود. اين عالم كه بر مذهب شافعي بود در هنگام قرائت، بَسْمله را نخواند. نماز كه خاتمه يافت; سلطان از امام پرسيد: با اينكه خواندن بسمله در مذهب شافعي واجب است چرا آن را ترك كردي؟ او گفت چون سلطان ما حنفي بود رعايت مذهب او را كرديم. سلطان گفت: نماز عبادت خداوند است و نبايد در آن مراعات سلطان شود; با توجه به اينكه شافعي گفتن بسمله را واجب مي داند، ترك آن نماز را باطل مي كند; وقتي نماز امام باطل باشد، نماز مأموم نيز باطل است; پس نماز ما نيز باطل است. پس از آن دستور كشتن آنها را داد كه با شفاعت وزير تنها به بيرون كردن آنها به صورت زشتي اكتفا شد; آنان در راه بازگشت برخي در كشتي و برخي در راه درگذشتند.50


شاه عباس و مسأله حج

   گويا در عهد شاه عباس اول، سفر ايرانيان به حج، قدري با دشواري روبرو شده است. اشاره شد كه به دليل گشوده شدن بغداد توسط صفويان، در سال 1042 از سفر حجاج ايراني به مكه جلوگيري شد. اما علاوه بر آن رفتن تعداد زيادي از ايرانيان به حج، باعث ريخته شدن پول ايرانيان به جيب عثماني ها بوده و به همين دليل شاه عباس كوشيد تا از تعداد زائران ايراني كاهش دهد. متأسفانه بنده در منابع ايراني مطلبي در اين باره نيافتم; لذا تنها به يك گزارش از منابع غربي در اين باره بسنده مي كنيم; طبعاً صحت و سقم آن به عهده همانهاست.

   كروسينسكي مي نويسد: در زمان شاه عباس ماضي بنا گذاشتند و قدغن كردند كه بايد زر نقد از ايران بيرون نرود و به جاي زيارت حج به زيارت قبور ائمه ـ عليهم السلام ـ و ساير مقابر روند. و هر كس آرزوي زيارت كعبه داشت، مي بايد مبلغ خطير به پادشاه پيشكش كند و اذن حاصل نمايد و ضرري بيشتر از سفر حج نبوده است و به اين سبب مستطيعان و ضعفا و عجزه بلاد اسلام، روز و شب بد و نفرين به



صفحه 111


جان پادشاه عصر و حكام زمان خود مي كردند.51

   در سفرنامه عياشي كه پيش از اين گزارش آن را آورديم به باج گيري اعراب و دولت عثماني از زائران ايراني اشاره كرديم. دوسرسو نيز كه كتاب خود را تحت عنوان علل سقوط شاه سلطان حسين بر پايه يادداشتهاي كروسينسكي نوشته درباره سياست شاه عباس مي گويد: شاه عباس دانست كه فريضه حج باعث خروج مبالغ هنگفتي طلا از كشور مي شود; جز هزينه راه دور، ماليات و باجگيريهاي دولت عثماني و اعراب ميان راه، مبالغ هنگفتي از كشور خارج كرد . وي در ادامه از سياست آباد كردن حرم امام رضا(ع) در مشهد و رفتن پياده براي زيارت آن را بر اساس همين سياست مي داند; او بر اين باور است كه اين سياست تا اواخر عهد صفوي دنبال مي شده است.52


پـاورقي ها:


(1)(2)(3)(4)(5)(6)(7)(8)(9)(10)(11)(12)(13)(14)(15)(16)(17)(18)(19)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در اين باره و نظر شيعه نكـ : مجله ميقات، ش 2، مقاله: حج اكبر، از سيد علي قاضي عسكر، ص 185 ـ    165.

2 ـ در باره كتاب او نكـ : دين و سياست در دوره صفوي، ص 353 ـ 337.

3 ـ حديقة الشيعه (نسخه 1124 مرعشي) برگ 45 ـ پ.

4 ـ ظاهراً ميرزا محمد بن حسن.

5 ـ حديقة الشيعه، برگ 48 ـ پ .

6 ـ مقايسه كنيد با: الكواكب المنتثره، ص 441 .

7 ـ حديقة الشيعه، برگ 49 ـ پ، ر.

8 ـ چنين در متن; و ظاهراً مدرس عام .

9 ـ سمط النجوم العوالي، ج 4، صص 528 ـ 529 (مصر، المطبعة السلفيه).

10 ـ خلاصة الاثر، ج 3، صص 432 ـ 433 (بيروت، دار صادر).

11 ـ تاريخ مكه، احمد السباعي، ص 384 . (از زيني دحلان، خلاصة الكلام ص 97)

12 ـ رياض العلماء، ج 5، ص 154; نكـ : الروضة النضره، ص 592، شهداء الفضيلة، صص 200 ـ 201 .

13 ـ ظاهراً اين ناشي از استحباب ماليدن شكم به ديوار كعبه است!

14 ـ رياض العلماء، ج 2، ص 34; نكـ : الكواكب المنتثره، ص 192، شهداء الفضيله، صص 202 ـ 203 (در    اين كتاب، از روي ضمن شهداي قرن يازدهم ياد شده است).

15 ـ تاريخ مكه، صي 423، نقل از: خلاصة الكلام، احمد ذيني دحلان، ص 184 .

16 ـ تاريخ مكه، احمد السباعي (طبع ششم، 1404) ص 428.

17 ـ مرآة الحرمين، ج 1، ص 427 .

18 ـ الصوامق المحرقه، ص 3 (قاهره، 1385).

19 ـ نكـ : تاريخ ادبيات ايران، از صفويه تا عهد حاضر، براون صص 81 ـ 82 .



صفحه 112


(1)(2)(3)(4)(5)(6)(7)

(8)(9)(10)(11)(12)(13)(14)(15)(16)(17)(18)(19)(20)(21)

(22)(23)(24)(25)(26)(27)(28)(29)(30)(31)(32)(33)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تاريخ مكه، سباعي ص 371 .

2 ـ نكـ : سفرنامه كروسينسكي، ص 35 .

3 ـ رياض العلماء، ج 1، ص 35 .

4 ـ همان، ص 67 .

5 ـ همان، ص 109.

6 ـ همان، ص 115 .

7 ـ همان، ص 240 .

8 ـ رياض، ج 2، ص 44.

9 ـ همان، ص 83 .

10 ـ همان، ص 89 .

11 ـ همان، ص 171 و نكـ : 196 .

12 ـ امل الامل، ج 1، ص 81; رياض، ج 2، ص 226 .

13 ـ رياض ج 2، ص 261; او در طي مجاورت خود در مكه تعليقات محمد امين استرآبادي بر كافي را    گردآوري كرد. نكـ : رياض، ج 2، ص 266 .

14 ـ نكـ : رياض، ج 2، ص 264 .

15 ـ نكـ : رياض، ج 2، صص 375، 385; تعليقة امل الامل افندي، ص 50، منية المريد، مقدمه محقق (قم    1369).

16 ـ نكـ : رياض، ج 2، ص 399، الروضة النضره، ص 238 .

17 ـ نكـ : حديقة الشيعه (نسخه 1124 مرعشي) برگ 49 .

18 ـ نكـ : ذريعه ج 21، صص 362 ـ 363 .

19 ـ نكـ : رياض، ج 5، صص 35 ـ 36; الروضة النضره، صص 55 ـ 56 .

20 ـ نكـ : رياض العلماء، ج 3، صص 363 ـ 367; الكواكب المنتثره، صص 521 ـ 524 .

21 ـ نكـ : امل الامل، ج 1، ص 118; رياض العلماء، ج 3، ص 410 .

22 ـ رياض، ج 4، ص 157; نكـ : امل الامل، ج 2، ص 128 .

23 ـ رياض العلماء، ج 3، ص 410 .

24 ـ رياض، ج 4، ص 399 .

25 ـ رياض، ج 5، ص 61 .

26 ـ رياض، ج 5، ص 102 .

27 ـ رياض، ج 5، ص 117 .

28 ـ رياض، ج 5، ص 128 .

29 ـ فهرست كتابخانه آية الله مرعشي، ج 5، ص 334 .

30 ـ مقـ : ذريعه ج 22، صص 253 ـ 274، ش ش 6915 ـ 7082 .

31 ـ المقامات (نسخه 3396 مرعشي) صص 359 ـ ر تا 360 ـ پ.

32 ـ خاطرات كروسينسكي ص 25 .

33 ـ دوسرسو صص 93 ـ 94 و نكـ : ص 146 .



صفحه 113




صفحه 114



| شناسه مطلب: 80264