ميقات حج
سال دوم شماره هفتم زمستان 1372
نام هاي مدينه منورّه
احمد زماني
مدينه ميزبان بزرگترين شخصيت عالم انسانيت و خاتم انبياء است.
مدينه پايگاه دوّم رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و محل پيدايش امامت صالحين بر روي زمين است.
مدينه در زمان رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مصدر مرانگي، تعهّد، راستي، صداقت، فضيلت و كرامت بوده است، پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ برايش دعا كرد:
بار خدايا! بركت را بر مدينه نازل گردان...» سپس فرمود: سوگند به آن كسي كه جان من در دست اوست هر راه و كوره راهي كه به مدينه منتهي شود، دو ملك از آن حفاظت و پاسباني مي كنند.
شاعر فارسي زبان، با ذوق پر حلاوتش مدينه منوّره و صاحب لولاك را چنين توصيف مي كند:
اي ختم رسل مدينه جسم است تو جان *** نام تو گرفته قاف تا قاف جهان
در لفظ مدينه بس ز اعجاز تو چون *** مه شق شده و گرفته دين را به ميان
مدينه منوره از جهت وجود پر بركت رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و دربرداشتن
چهره هاي معصوم ديگر همچون فاطمه اطهر ـ سلام الله عليها ـ و ائمه غريب بقيع ـ امام مجتبي، زين العابدين، محمد باقر و جعفر بن محمد الصادق ـ عليهم السلام ـ داراي نام هاي گوناگوني است كه هر كدام بيانگر مفاهيمي ژرف و بلند است. كثرت نام هاي مدينه برگشت به عظمت و بزرگي آن شهر دارد، اين نام ها براساس ارتباط و علاقه موجود اين شهر و آن مفاهيم پي ريزي شده كه در بعضي شدت علاقه سبب شهرت آن گرديده و در بعضي ديگر كه وابستگي و ارتباط ضعيفي دارد بر زبان ها كمتر جاري شده و چه بسا غير حقيقي تلقي شود.
ما در اين نوشتار براي مدينه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ 90 نام به ترتيب الفبا ذكر مي كنيم و ذيل بعضي از آنها توضيحاتي را به همراه روايات مي آوريم زيرا اكثر آنان بر اساس وحي ـ آيات قرآن ـ و يا فرمايشات رسول خدا ـ ص ـ نام گذاري شده، جوينده براي دستيابي بيشتر مي تواند به كتبي كه در پاورقها معرفي مي شود مراجعه كند.
1 ـ أثْرِب: نام ديگري از خانواده يثرب» است كه توضيح آن خواهد آمد.
2 ـ أَرْضُ اللّه: بعضي از مفسرين عامّه مانند ثعلبي، مقاتل، مجاهد و قتاده در تفسير آيه شريفه ألم تكن أرض اللّه واسعة فتهاجروا فيها» گفته اند: مقصود از أرض اللّه» مدينه منوّره است و بعضي ديگر از علماي شيعه و سنّي آن را مطلق زمين معنا كرده اند و توضيح داده اند:توصيف أرْض اللّه» به وَاسِعَة» بيانگر مطلق زمين است و بر همين اساس دستور هجرت را به هر جايي كه بتوانند دينشان را حفظ كنند، داده است.
3 ـ أَرْضُ الهِجرة: زميني كه در آن هجرت تحقق پيدا كرد، رسول خدا ـ ص ـ به همراه عده اي از مسلمانان از مكّه مكرمه به مدينه منوّره هجرت كردند كه آنان را مهاجرين» ناميدند و كساني كه در مدينه پناه دادند نيز أنصار» ناميده شدند.
بنابر نقل طبراني پيغمبر اكرم ـ ص ـ مدينه را أرض الهجرة» ناميدند.
4 ـ 5 ـ أَكّالَةُ القُري، و به عبارت ديگر: أكّالة البلدان مي باشد رسول خدا ـ ص ـ فرمود: أُمرتُ بقرية تأكل القُري» مأمور شدم به روستا و شهري بروم كه أهل آن به خاطر اسلام آوردنشان بر شهرهاي ديگر چيره خواهند شد و خداوند آنان را ياري خواهد كرد.
علماي اهل حديث، اين روايت را دو گونه تفسير كرده اند:
1 ـ مدينه مركز اصلي لشكريان اسلام بوده است و از آنجا به ساير شهرها و بلاد غير مسلمان كه در فكر توطئه عليه اسلام بر مي آمدند، حمله مي شد و بعد از پيروزي، اموال غنيمتي و اسيران به مدينه منتقل مي شد.
2 ـ مخارج شهر مدينه در آن روز از طريق پرداخت ماليات شهرهاي ديگري كه توسط مسلمانان فتح شده بود تأمين مي گرديد و لذا آن را أكّالة البلدان» و يا أكّالة القري» ناميده اند.
6 ـ الايمان: در تفسير بيضاوي آمده است: مدينه را ايمان» مي گويند; زيرا مردم مدينه منورّه الگو، نمونه و مظهر ايمان بوده اند.
عبداللّه بن جعفر بن أبي طالب گفته است: خداي سبحان براي مدينه دو نام قرار داده: 1 ـ دار 2 ـ ايمان
7 ـ 8 ـ البارَّة (البَرَّة): معناي دوواژه يكي است. مقصود از آن دو، زيادي بركات و فيضي است كه شامل مردم مدينه منوره و همه مردم جهان مي شود.
سمهودي مي گويد: از آنجا كه مدينه منوره سرچشمه اسرار معنوي و محلّ درخشش أنوار الهي و بركات نبوي است البَرَّة» ناميده شده است.
9 ـ 10 ـ 11 ـ 12 ـ البَحْر»، البَحْرَةْ»، البَحِيرَةْ» و البُحَيْرَة»
چهار واژه فوق بر مدينه منوّره اطلاق گرديده است. يا قوتي مي گويد: استبحار» و بحر» به سرزمين وسيع گفته مي شود و البحر» به روستا نيز اطلاق شده است.
در حديثي آمده است سعدبن عباده اَنصاري هنگامي كه مريض شده بود، رسول خدا ـ ص ـ به عيادتش رفت، آن حضرت پس از احوالپرسي و عيادت او، از برخورد ناخوشايند عبدالله بن أُبيّ بن سلول» گِله كرد. سعد عذر خواهي نمود و براي او درخواست بخشش كرد و گفت:
اعف عنه يا رسول اللّه و اصفح ... و لقد اصطلح أهلُ هذه البحيرة أن يُتَوَّجوه فيعصِّبوه بالعصابة.»
اي رسول خدا او را ببخشيد و از او بگذريد... زيرا مردم اين بحيره بر اين نوع برخوردها عادت كرده اند و خوشنودند.
سعدبن عباده مدينه را بُحيرة» ناميده كه در حقيقت تصغير بحر» است.
13 ـ البَلاط:
معمولا به سرزمين سنگ فرش بَلاط» گفته مي شود، و همچنين بر قسمتي خاص از بين مسجد النبي ـ ص ـ و بازار مدينه منوره بلاط گفته شده است، در زمان رسول خدا ـ صلي اللّه عليه و آله و سلم ـ بر جنازه مسلمانان در آن موضع نماز مي گزاردند كه آنجا را بَطْحاء» نيز مي ناميدند.
بَلاطة الحمراء يا حجر السماق به سنگي اطلاق شده كه عليّ بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ در ميان كعبه معظمه بر روي آن به دنيا آمده است و الآن آن سنگ در نزديكي درب كعبه مي باشد.
حاكم نيشابوري از علماي بزرگ أهل سنت در مورد ولادت آن حضرت در ميان كعبه مدعي تواتر اخبار است، و صاحب وسائل الشيعه شيخ حرّ عاملي در اشعاري كه به همين مناسبت سروده در بعضي ابيات مي گويد:
مَوْلِدُه بِمَكَّة قَدْ عُرِفا *** فِي داخِل الكَعْبَةِ زِيدَت شَرَفا
علي رُخامَة هُناك حَمْرا *** مَعْرَوفَةٌ زادَتْ بِذاكَ قَدْراً
14 ـ البَلَدْ:
در تفسير آيه شريفه لا أقسم بهذا البلد» قرطبي مي گويد: خداوند قسم مي خورد به شهري كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بازندگي و وفاتش به آن شهر شرف و بركت عنايت كرد و آن مدينه منوّره است.
تفسير فوق را قاضي; عياض بن موسي بن عياض بن عمرون يحصبي سبتي. مورد تأييد و تأكيد قرار مي دهد.
15 ـ بَلَدُ رسولِ اللّه:
يكي از ديگر نامهاي مدينه بَلدُ رسول اللّه» است. بزّاز عالم بزرگ حنفي از عليّ بن أبي طالب ـ عليه السلام ـ نقل مي كند كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود:
انَّ الشَياطينَ قَدْ يَئِستْ أنْ تَعْبدَ ببلدي هذا ـ يَعْني المدينة ـ و بِجَريرَة العَرَبِ، ولكنَّ التَحْريشَ بَيْنَهُم».
همانا شياطين مأيوس گرديدند از اين كه در مدينه و جريرة العرب هوا خواه و عبادت كننده داشته باشند. وليكن در ميان مردم ايجاد نفاق كردند.
16 ـ بيتُ رسول اللّه»; خانه رسول خدا ـ ص ـ
مرحوم طبرسي ـ ره ـ در تفسير آيه شريفه كما أخرجك ربك من بيتك بالحقّ و انَّ فريفاً من المؤمنين لكارهون» مي فرمايد: مراد بيرون رفتنِ رسولِ خدا ـ ص ـ از مدينه منوّره به جنگ بدر
است. و بر مدينه كلمه بيتك» كه خطاب به رسول خدا است ـ اطلاق شده است. و به عبارت ديگر بيتك»; يعني بيت رسول اللّه ـ ص ـ.
17 ـ التّين: واژه تين» بر ميوه انجير اطلاق شده است، أبي ذر ـ ره ـ از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل مي كند كه فرمود: اگر گفتم در ميان ميوه ها ميوه اي از بهشت آمده همانا آن انجير» است; زيرا ميوهاي بهشتي بدون هسته مي باشد. پس از آنها بخوريد كه بواسير را از بين مي برد و ورم مفصل ها را كم خواهد كرد. خداي ـ سبحان ـ در سوره 95 به آن قسم ياد كرده است. (والتين و الزيتون).
امام موسي بن جعفر ـ عليهماالسلام ـ از اجـداد گـرامـش نقل مي كند كه رسول خدا ـ ص ـ فرمود: انّ اللّه اختار من البلدان أربعة، فقال: ـ عزّوجلّ ـ والتّين والزّيتون و طور سينين، و هذا البلد الأمين» التّين; المدينة، والزيتون; بيت المقدس، و طور سينين; الكوفة، و هذا البلد الأمين; مكة.»
همانا خدا برگزيد از ميان شهرها، چهار شهر را: أوّل تين كه همان مدينه منوره است. دوّم زيتون كه مراد بيت المقدس است. سوّم طور سينين كه كوفه است و آخري بلد أمين كه مكّه معظّمه مي باشد.
18 ـ 19 ـ 20 ـ 21 ـ جُبار، جابِرَه، جَبَّاره، مَجْبُورَه.
أوّلي از نامهاي چهارگانه بر وزن جُزام» است كه آن را ابن شبّه با اعتماد بر حديث نبوي نقل كرده و سه نام ديگر را سمهودي و ابن شبه نقل مي كنند و نسبت به كتاب تورات مي دهند. اين چهار نام به دو جهت بر مدينه اطلاق شده:
1 ـ فقير و ورشكسته در اين شهر بي نياز مي گرديد.
2 ـ مدينه منوره ديگر شهرهاي غير مسلمان را مجبور به قبول دين مبين اسلام مي نمود.
22 ـ 23 ـ جَزيرَة»، جزيرة العرب»
ابو داود از رسول خدا ـ ص ـ نقل مي كند كه فرمود: أخرجوا المشركين من جزيرة العرب».
عباس ـ ره ـ مي گويد: با رسول خدا ـ ص ـ از مدينه خارج شديم، آن حضرت رو به سوي مدينه نموده، فرمود: انَّ اللّه ـ تعالي ـ قد بَرَأ هذه الجزيرة من الشرك»
به قرينه روايت دوّم، گفته شده كه مراد از جزيرة العرب در حديث أوّل، همان مدينه منورّه است، گرچه از مالك بن انس نقل شده كه مقصود حجاز» مي باشد.
24 ـ جُنَّه; سپري كه انسان را از بلاها حفظ مي كند. در روايات آمده است كه رسـول خــدا ـ ص ـ در غزوه أُحُد فرمود: أَنَا في جُنَّة حَصينة»; من در قلعه و حصار محافظت شده، هستم.
همين روايت را مسند أحمد بن حنبل با تفاوت مختصري نقل مي كند كه جابربن عبداللّه انصاري گفت رسول خدا ـ ص ـ فرمود: رأيت أنّي في درع حصينة و رأيت بقرا تنحر»; خواب ديدم كه در ميان ذرهي محكم مصون و محفوظم و ديدم گاوي را قرباني مي كنند» سپس خواب خود را تأويل نمود كه درع حصنيه مدينه است و گاو همان گاو است و سپس فرمود: خير و نيكي در دست خداست.
25 ـ 26 ـ 27 ـ 28 ـ حَبيبَه»، مُحِبَّه»، مُحبِّبَه»، مَحْبُوبَه»: اين چهار نام از مادّه واحد حبَبَ» گرفته شده و معناي مشتركي دارند. كه مي توان گفت: شئ دوست داشتني. و علّت نامگذاري روايت ذيل است.
رسول خدا ـ ص ـ از خداوند در خواست كرد تا دوستي مدينه را در دلش جايگزين كند، فرمود: اللهم حبّب الينا المدينة كما حّببت الينا مكّة أو أشَدّ» بار خدايا دوستي مدينه را در قلب ما جاي ده، همانگونه كه مكّه را براي ما محبوب قرار دادي و يا بيشتر از آن.
بايد گفت روايات زيادي مضمون فوق را تأييد مي كند.
29 ـ 30 ـ حَرَمْ، مُحَرَمَّه: جايي است كه از مصونيّت و تقدس خاصّي برخوردار است و انجام بعضي از
اعمال در آن ممنوع مي باشد همان طوري كه از رسول خدا ـ ص ـ نقل شده كه فرمود: المدينة حرم فمن أحدث فيها حدثاً أو آوي محدثاً فعليه لعنة اللّه....».
مدينه حرم است، پس كسي كه حادثه اي بوجود آورد يا بوجود آورنده حادثه را پناه دهد نفرين خدا بر او باد.»
جميل بن درّاج از امام صادق ـ عليه السلام ـ سؤال كرد كه مقصود از حادثه» در كلام رسول خدا ـ ص ـ چيست؟ فرمود: مراد قتل و كشتار» است. و به همين قرينه مي توان گفت كه مقصود از مُحدِث»، قاتل مي باشد.
در بعضي از روايات نيز آمده است كه نبيّ گرامي ـ ص ـ فرمود: انَّها حَرَمٌ آمِنٌ»; مدينه حرمي است كه از مصونيت برخوردار است.»
از ماده ح، ر، م» واژه ديگري به نام: المُحرَّمَه» نيز بر مدينه اطلاق گرديده است.
31 ـ حَرَمُ رَسُولِ اللّه ـ ص ـ
نام ديگر مدينه حَرَم رسول اللّه ـ ص ـ» است; زيرا خود فرمود: إنَّ مكّة حرم اللّه حرّمها ابراهيم ـ ع ـ و إنَّ المدينة حرمي ...»; همانا شهر مكّه حرم خداست كه ابراهيم آنجا را حرم قرار داد و همانا مدينه حرم من است.»
امام صادق ـ عليه السلام ـ از قول جدش اميرالمؤمنين ـ ع ـ فرمود: مكّه حرم خدا و مدينه حرم رسول الله است و سپس فرمود كوفه حرم من است، هيچ زورگو و ستمگري دست به كشتار در اين سه مكان نخواهد زد مگر اينكه خداي ـ سبحان ـ او را مغلوب مي كند.
32 ـ حَسَنَه
در تفسير آيه شريفهٌ: والذين هاجروا في اللّه من بعد ما ظلموا لنبوّئنَّهم في الدينا حسنة ولأجر الاخرة أكبر لو كانوا يعلمون» آمده است كه خداوند در دنيا به مهاجران از مكّه ـ بعد از آنكه
فشار زيادي را تحمل كردند ـ حَسَنه; يعني مدينه را عنايت كرد.
فخر رازي از قول راوياني همچون: قتاده، شعبي و حسن نقل مي كند كه مقصود از حسنه در آيه شريفه مدينه» است.
مرحوم طبرسي همين مطلب را از قول ابن عباس نقل مي كند. و گروهي ديگر از مفسرين حسنه را بلدة حسنه» كه همان مدينه باشد معنا كرده اند.
33 ـ 34 ـ خَيِّره و خِيَرَه: هر دو نام از يك ماده هستند; يكي با فتح خا و تشديد راي مكسوره و ديگري با كسر خا و تخفيف ياي مفتوحه. از آن جهت كه شهر مدينه داراي خيرات زيادي است و در روايت آمده است: و المدينة خير لهم لو كانوا يعلمون» مدينه براي أهلش خير فراوان دارد. بر همين اساس مدينه را خَيِّره و خَيَره ـ ناميده اند.
35 ـ دارُ الأبْرارِ: جايگاه نياكان و انسانهاي شايسته همچون مهاجرين و انصار بويژه در سال هفتم هجرت كه قلعه هاي خيبر» بدست لشكريان اسلام فتح شد در مدينه تحولي بوجود آمد و حاكميت و كثرت جمعيت از آن مسلمانان گرديد.
36 ـ 37 ـ دارُ المُخْتارِ: منزلگاه انتخاب شده. رسول خدا ـ ص ـ مدينه را منزلگاه دوّم خود اختيار نمود كه مقداري از زندگي را در آنجا سپري كرد، و مرگش نيز در آنجا واقع شد.كه بر اين اساس مدينه را مختاره» هم مي نامند.
38 ـ دارُ الايمانِ: در واژه ايمان» توضيح داده شد. و در روايات ديگر با همين هيئت تركيبي هم آمده است چنانكه مي خوانيم رسول خدا ـ ص ـ فرمود:
المدينة قبّة الاسلام و دار الايمان و أرض الهجرة و مَبْوَءُ الحلال و الحرام».
شهر مدينه همانند گنبدي، مظهر و نمايانگر دين مبين اسلام مي باشد، كه دارايمان» و
سرزمين هجرت و محلّ احكام خدا (حلال و حرام) است.
39 ـ دار الّسُنَّة: محلّي كه شريعت قانون خدا در آن جا تدوين شده و لباس عمل پوشيده.
40 ـ دار الّسَلامَة: همان زرهي است كه انسان جنگجو را به هنگام مبارزه، از گزند دشمن حفظ مي كند. رسول خدا مي فرمايد: در خواب خودم را در مقابل حيله هاي دشمنان در درع حصينه ديدم و سپس فرمود تأويل و تعبير آن، بودنم در مدينه است.» خداي ـ سبحان ـ رسول گراميش را در مدينه منوّرة حفظ نمود.
42 ـ ذاتُ الحُجَر: مدينه داراي خانه هاي زيادي بود كه از آن جهت ذات حُجَر» ناميده شد و مفرد آن حُجْرَة» است كه جمع آن بر دو هيئت حُجَرْ و حُجَراتْ» آمده; مانند غرفة به معناي خانه و اطاق كه جمع آن غُرَفْ و غرفات» شده است.
43 ـ ذاتُ الحِرار: حِرار جمع حَرَّة» است كه به سنگ هاي سياه اطلاق گرديده و از آن جهت كه مدينه داراي سنگ سياه فراواني است ذاتِ حرار» ناميده شد.
44 ـ ذاتُ النَخْل: مدينه داراي درختهاي خرماي فراواني بوده كه الآن هم نخلستان هاي آن گواه است و در لسان بعضي مانند ابن توأم حميري و عمران بن عامر از مدينه تعبير به ذات نخل شده و در روايتي آمده است: أُرِيتُ دار هجرتي ذات نخل و حَرَّة.»
بر من روشن گشت كه محلّ مهاجرت من داراي درختهاي خرماي زياد و سنگهاي سياه فراواني است.
45 ـ السَّلِقَة: اين نام گرفته شده از كتاب تورات است كه آن را ابوعبدالله محمد بن أحمد بن أمين اقشهري نقل نموده است. و جهت اين نام دوري شهر مدينه از كوههاي اطراف آن است.
46 ـ سيِّدة البُلدان: مدينه در ميان شهرها و بلاد جهان، بعد از مكّه معظّمه برترين آنهاست آنجا سيد المرسلين و خاتم النبيين را در خود دارد. بنابر نقل أبونعيم اصفهاني در كتاب حلية الاولياء» فرزند عمر بن خطّاب رو به مدينه كرد و گفت: يا طيبة يا سيّدة البلدان». معمولاً اين بر زبان صحابه جاري شده است.
47 ـ الشافِيَة: مدينه را شافيه ناميده اند; زيرا كه رسول خدا ـ ص ـ فرمود:
ترابها شفاء من كلّ داء»; خاك مدينه دواي هر دردي است». ابن مُسدي مي گويد: چنانچه نامهاي مدينه منوره را نوشته و برگردن مريض مبتلاي به تب بياويزند، شفا مي يابد.نامهاي مدينه گناهان را از بين مي برد و شخص مبتلي به گناه را از ناراحتيهاي آن شفا مي بخشد.
ابن اثير از سعد نقل نموده، آنگاه كه پيامبر به همراه ياران از غزوه تبوك» برگشتند، فضاي مدينه منوّره در اثر حركت رزم آوران و اسبانشان غبار آلود شده بود عدّه اي از مردم مدينه به همراه بعضي از كساني كه بر اثر تنبلي، كسالت و يا أمور ديگر تخلّف كرده و در مدينه مانده بودند، به استقبال حضرت و يارانش آمده و در آن هنگام بعضي از يــاران رسول خدا ـ ص ـ كه با پارچه اي جلو بيني خود را گرفته بودند. رسول خدا ـ ص ـ پرده از جلو صورت كنار زد و فرمود:
والّذي نفسي بيده انَّ فِي غُبارها شِفاء من كلِّ داء».
سوگند به آن كسي كه جان من در دست اوست، همانا گرد و غبار مدينه شفاي هر دردي است.»
48 ـ 49 ـ 50 ـ 51 ـ 52 ـ طابَة»، طَيْبَه»، طَيِّبَه»، طائب»، مُطَيَّبَه»
اين پنج واژه از يك ريشه و خانواده هستند كه از نظر هيأت و صيغه، تفاوت مختصري دارند. دو هيأت طابَه و طَيْبَه ـ در روايتي كه از ابن شبّه نقل شد، گذشت. جابربن سمره نسبت به واژه اوّل (طابه) مي گويد: شنيدم رسول خدا ـ ص ـ فرمود:
انَّ اللّه ـ تعالي ـ سَمّيَ المدينة طابة».
خداوند ـ تعالي ـ مدينه را طابة» ناميده است.»
بعضي از اين اسامي مانند مُطَيَّبة، طائب و طَيِّبَة» در تورات وارد شده است. سمهودي مي گويد: اين اسامي پنجگانه در حقيقت بيانگر آيه شريفه حتّي اذا كنتم في الفلِك و جَرَينَ بهم بريح طيّبة» مي باشد; زيرا باد گوارا و دلنشين بعد از مناجات و استغاثه جهت نجات از كشتي بوده است و خاك مدينه همان باد گوارا را داراست.
53 ـ 54 ـ طِبابا، ظَبابا
حموي مي گويد: يكي از نامهاي ديگر مدينه طِبابا» است كه بر سرزمين مستطيل شكل اطلاق مي شود و ظَبابا» از مادّه ـ ظَبَّ و ظبظب به معناي سرزمين گرم و داغ است، خداي سبحان ـ به بركت دعاي رسول الله ـ ص ـ گرماي شديد آن را منتقل به جحفه نمود.
55 ـ العاصمه: سمهودي مي گويد: ازآن جهت كه مدينه مهاجرين وانصار راحفظ كرد، رسول خدا ـ ص ـ آن را جنّة حصينة»; سپر نگهدارنده» ناميد، رسول خدا ـ ص ـ و يارانش در آن جا در امان بودند. كه آنجا را عاصمه به معني معصومه ناميده اند.
56 ـ العذراء: اين واژه نيز از تورات نقل شده است. بر مدينه (عذراء) اطلاق گرديده; زيرا از آن سرزمين با دشمنان اسلام سخت برخورد شد تا به دست صاحب حقيقي آن; رسول خدا ـ ص ـ
رسيد.
57 ـ العَرَاء: از آن جهت كه ساختمان هاي شهر مدينه كوتاه بود و سعي مي شده است تا از خانه رسول خدا ـ ص ـ مرتفع تر و بلندتر نگردد، تشبيه به شتري شده است كه داراي كوهان كوچكي است و يا اصلا كوهان ندارد.
و در حديث آمده است: فَكَرِهَ أن يعروا المدينة»، دوست نداشت خانه هاي مدينه طوري باشد كه در فضا پيدا شود.»
أزهري مي گويد: عُري» مرداني بزرگ بودند كه ضعفا به آنان پناه برده و در سايه آنان زندگي مي كردند. بايد گفت: از آن جهت كه بعد از رسول خدا ـ ص ـ مردم مستضعف زيادي رو به مدينه آوردند، تا در پناه آن حضرت زندگي سعادتمندي داشته باشند مدينه را عُري» ناميده اند.
58 ـ العَرُوض: (بر وزن صبور) به سرزميني اطلاق مي شود كه داراي پستيهايي است كه سيل بر آنها جاري مي شود و سرزمين مدينه دنباله صحراي نجد است و سيلهاي وادي نجدگاه بر آن جاري مي گردد. خليل گفته است: مدينه را از اين جهت عروض ناميده اند.
59 ـ الغَرَّاء: اين كلمه أفعل التفضيل و مؤنث أغَرَّ» است كه بر سفيدي جلو پيشاني اسب اطلاق مي شود. به آن غُرَّه» هم گفته شده و همچنين به معناي زيبايي و نجابت و بزرگواري است كه اين اوصاف كريمه در مدينه رسول الله ـ ص ـ جمع است و اين شهر بر ساير شهرها شرافت و در مقابل آنها برجستگي و درخشندگي دارد.
60 ـ غَلَبَه: مدينه را قبل از اسلام غَلَبَه» مي ناميدند; زيرا در دوران جاهليّت، يهود بر عمالقه غلبه پيدا كردند و سپس قبايل أوس و خزرج بر يهود غالب شدند و آنگاه بعد از ظهور اسلام مهاجرين و انصار بر
آنان غالب و پيروز گرديدند.
61 ـ فاضحه: ديگر نام از نامهاي مدينه فاضحه» است. كُراع مي گويد: از آن جهت كه افراد فاسد العقيده با پوشش نفاق نمي توانند در آنجا به زندگي خود ادامه دهند بلكه رسوا و مفتضح مي گردند، فاضحه ناميده مي شود و چه بسا اين مفاد و معناي جمله معروف تنفي خبثها» مي باشد.
62 ـ القاصمه: اين واژه از كتاب تورات نقل گرديده و از آن جهت به مدينه قاصمه گفته شده كه دشمنان ستمگري كه بدانجا تجاوز كردند، خود شكست خوردند و نابود گرديدند.
63 ـ قَبَّةُ الاسلام: اين واژه برگرفته از حديث شريف معروفي است كه به نقل از مجمع الزوائد ذكر گرديد (المدينة قبّة الاسلام...)
64 ـ 65 ـ القرية، قرية الأنصار: قريه (با فتح قاف و كسر آن) بر شهري اطلاق گرديده كه مردمش را جمع كرده و نيازمنديهاي آنان را برمي آورد. و به تعبير أهل لغت: المصر الجامع».
ابو هلال عسكري گفته است: عرب به هر شهر كوچك و بزرگي ـ قريه ـ اطلاق مي كند.شاهد بر گفته او 54 مورد از آيات قرآني است كه بر شهرهاي بزرگ و كوچك اطلاق قريه» نموده و در آيه شريفه لو لا نزّل هذا القرآن علي رجل من القريتين عظيم» مقصود از قريتين دو شهر» مكّه معظّمه و طائف است.
و لغويها بر مدينه منورّه قرية الانصار» گفته اند.، جمع آن قُري و قِري است. و در حديث
منقول از عباس ـ ره ـ انّ اللّه قد طهّر هذه القرية من الشرك» بر مدينه قريه اطلاق گرديده است.
66 ـ قرية رسول اللّه ـ ص ـ : نسبت دادن قريه و يا مدينه به رسول خدا ـ ص ـ امري است طبيعي و عادي و بر زبان راوياني همچون طبراني جاري گشته است.
أحمد بن حنبل و طبراني نقل مي كنند: كه دجّال سير مي كند تا مي رسد به مدينه منوره و در آنجا جلوش گرفته شده و اجازه ورود داده نمي شود، و سپس مي گويد: هذه قرية ذاك الرجل» كه در اينجا قريه; يعني همان مدينه، به رسول خدا ـ ص ـ نسبت داده شده است.
67 ـ قلب الايمان: ابن جوزي در حديث المدينة قبّة الاسلام»، قلب الايمان» را نيز اضافه نموده است.
68 ـ مؤمنه: ابن زباله روايتي نقل مي كند كه رسول خدا ـ ص ـ فرمود: والّذي نفسي بيده انَّ تربتها لمؤمنة»; قسم به كسي كه جان و روان من در دست اوست، همانا خاك مدينه محلّ أمن و أمان و آرامش است.» آنگاه مي گويد: در كتاب تورات نيز بر مدينه مؤمنه» گفته شده است.
69 ـ مُباركة: انس مي گويد: رسول خدا ـ ص ـ آنگاه كه به مدينه منوره داخل شد و در جلو منزل أبو ايوّب انصاري ـ ره ـ نزول اجلال فرمود اين آيه شريفه را بر زبان جاري و قرائت نمود: رَبّ أنزلني منزلا مباركاً و أنت خير المنزلين» گويا فرمود: مدينه جايگاه پر بركت و مباركي است. و همچنين براي اين شهر دعا كرد و درخواست بركت نمود، كه مبارك» و مباركه» ناميده شد. در آغاز اين نوشتار، دعاي گرامي آن حضرت را با سندهاي مختلف ذكر كرديم.
70 ـ مَحْبُورَةْ: از مادّه حَبَرَ» گرفته شده كه معناي آن، شادي و سرور زياد به همراه نعمت مي باشد. محِبارْ» به زميني گفته مي شود كه گياهانش سريع رشد مي كند و باعث بركت و خير بسيار است. و در آيه كريمه قرآن آمده: و هم في روضة يُحْبَرُونَ».
در تفسير مجمع البيان آمده: مؤمنين و صالحان در بهشت متنعمند و در سرور و خوشنودي كامل بسر مي برند. پس وجه نامگذاري به مَحبْوره با نعمتهاي فراوان در اين شهر روشن و آشكار است.
و بعضي گفته اند: نام گذاري مدينه به محبورة از جهت علاقه حال و محلّ» است; زيرا بر اساس روايت حسنه اي، سلمان فارسي از فاطمه زهرا ـ س ـ نقل مي كند كه رسول خدا ـ ص ـ ملقب به محبور» گرديده بود. سلمان مي گويد: فاطمه اطهر ـ س ـ فرمود: به من تعليم داد پدر بزرگوارم اين دعا را:
بسم اللّه النور الذي يقول للشئ كن فيكون... بسم اللّه الذّي أنزل النور علي الطور بقدر مقدور في كتاب مسطور علي نَبي مَحْبور».
محبور در اينجا به معناي مسؤوليت پذيري كه تمام جهات حسنه را داراست. مي باشد.
71 ـ مَحْرُوسَة: جَنَدي در كتاب فضائل المدينه» مي گويد: يكي ديگر از نامهاي مدينه محروسه» مي باشد كه در حديث از رسول خدا ـ ص ـ وارد شده كه فرمود: المدينة مشتبكةٌ بالملائكة علي كلّ نقب منها ملك يحرسها».
مدينه حفاظت و پاسداري مي شود به واسطه فرشتگاني كه بر سر هر يك از راههاي منتهي به آن، نگهباني مي دهند و لذا آن را محروُسَه» ناميده اند.
72 ـ محفوفة: از آن جهت كه مدينه را بركات الهي و ملائكه رحمتش احاطه نموده اند، محفوفه ناميده شده، رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: المدينة و مكّة محفوفتان بالملائكة علي كلِّ نقب منها
ملك لايد خلها الرجال و لاالطاعون».
گرداگرد شهر مدينه و مكّه را فرشتگان فرا گرفته اند و او را از شّر دجّال و امراض گوناگوني همچون طاعون حفظ خواهند نمود.»
73 ـ محفوظه: خداي ـ سبحان ـ مدينه را مصون و محفوظش داشته و آرامگاه حبيبش محمد مصطفي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را در آنجا قرار داده است. رسول خدا ـ ص ـ فرمود: القري المحفوظة أربع: المدينة و مكّة و ايليا و نجران» شهرهاي حراست شده چهار تا است: مدينه، مكّه، ايليا و نجران. گويا حفاظت و امنيّت اين چهار شهر تضمين شده است.
74 ـ مُدْخَل صِدقْ: از ديگر نامهاي مدينه مُدْخَل صِدْق» است. ( در آيه شريفه ربّ أدخلني مدخل صدق و أخر جني مخرج صدق...») تفسير مجمع البيان براي اين كلمه چهار توجيه ذكر مي كند; در وجه دوم مي گويد: مُدْخَل صدق مدينه منوره است كه خداي سبحان رسول گراميش را با عزت و شوكت داخل مدينه نمود و سپس به مكه معظّمه با فتح و سر بلندي باز گرداند. اين وجه را نسبت به ابن عباس، حسن بصري، قتاده و سعيد بن جبير داده است.
75 ـ 76 ـ المدينه، مدينه رسول اللّه ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ
واژه مدينه بر مجتمعي اطلاق مي شود كه تعداد خانه هاي آن از روستا بيشتر باشد و همچنين به شهري كه در برگيرنده حوائج خود باشد (المصرالجامع) مدينه گفته مي شود.
اين واژه در قرآن كريم 14 مرتبه تكرار شده كه تقريباً در 4 مورد آن يثرب»; مدينه رسول الله ـ ص ـ قصد شده است. در كتاب هاي لغت مدينه براي دهها شهر علم گشته است و لكن يثرب را مدينه منوّره» معرفي نموده اند.
هر كسي را به مدينه منوره نسبت دهند مدني» مي نامند و چنانچه به شهرهاي ديگري
همچون بغداد كه المدينه» معروف است نسبت دهند مديني» گفته مي شود. واژه مدينه (يثرب) بارها بر زبان رسول خدا و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ جاري گشته است; همان گونه كه فرمود: اللّهّم حبّب الينا المدينة كما حببت الينا مكّة...»
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: لمّا دخل النبيّ المدينة خُطَّ دورها برجله ثم قال: اللهم من باع رباعه فلا تبارك له.»
پيغمبر اكرم ـ ص ـ آنگاه كه وارد مدينه شد، خانه هاي اطراف آن را شناسائي كرده، فرمود، خدايا! هر كس خانه هاي مدينه را از جهت بي اعتنايي به اين شهر بفروشد بر او مبارك مگردان.
بايد گفت چه بسا نام مدينه براي اين شهر قبل از ورود رسول خدا ـ ص ـ بر سر زبان مردم اين شهر جاري بوده است; زيرا آنگاه كه رسول گرامي اسلام ـ ص ـ بر مدينه وارد شد مردم ضمن خواندن اشعار ذيل او را استقبال مي نمودند:
طلع البدر علينا من ثنّيات الوداع *** و جب الشكر علينا ما دعا لله داع
جئت شرّفت المدينة *** مرحبا يا خير داع
و شايد اين نام (مدينه) را خود رسول خدا ـ ص ـ قبل از ورودش بر اين شهر يثرب» گذارده است. و همچنين مدينه» در كلام خود رسول خدا ـ ص ـ به حضرتش نسبت داده شد، همانطوري كه در نامهاي شماره 15 و 33 و 68 گذشت.
77 ـ 78 ـ مَرْحوُمَه، مَرْزُوقَه: از كتاب تورات نقل شده كه مدينه را مرحومه ناميده اند; زيرا جايگاه مبعوث و فرستاده پروردگار به همراه رحمت مي باشد و بركات الهي به واسطه اين سرزمين بر ديگر زمينها فرود مي آيد. و نيز مرزوقه» ناميده شده; زيرا بهره و حظّ اهل آن، به بركت رسول خدا ـ ص ـ زياد گرديده است.
79 ـ مسكنيه: اين نام از نامهايي است كه رسول خدا ـ ص ـ بر مدينه نهاد ـ و همچنين از تورات نقل شده كه مدينه را مسكينه ناميده اند. و از آن جهت مسكينه ناميده شده كه مساكين و نيازمندان به حضرت حق، در آن مي زيسته اند.
80 ـ مسلمه: از ديگر نامهاي آن مسلمه است كه صاحب معجم بلاذري آن را نقل كرده اسـت. زيرا مردم مدينه در مقابل خدا و رسولش مطيع بودند و آنها در ياري رسول خدا ـ ص ـ كوتاهي نكردند.
81 ـ مضجع رسول اللّه ـ ص ـ
در حديث از رسول خدا ـ ص ـ نقل شده: فرمود: المدينة مهاجري و مضجعي في الأرض» مدينه محلّ هجرت و خوابگاه من در روي زمين است.
82 ـ مقدّسه: مدينه رسول الله ـ ص ـ چون از شرك و آلودگيها پاك شد و بودن در آن سرزمين; در جوار رسول اللّه، سبب مي شود كه گناهان معصيت كار ريخته گردد از اين رو مقدسه» ناميده شد.
83 ـ مَقَرّ: اين اسم بر وزن ممرّ» است و از قرار» اشتقاق پيدا كرده است.
انس بن مالك نقل مي كند: هر گاه رسول خدا ـ ص ـ از سفري به مدينه منورّه باز مي گشت چون وارد شهر مي شد براي خود و ديگران چنين دعا مي فرمود:
الَّلهُمَّ اجْعَل لَنا بِها قَرارً او رِزْقا حَسَنا».
بار خدايا مدينه را براي ما مقر و پايگاه ثابت قرارده و در آن روزي نيكو عنايت فرما».
84 ـ مُوَفِّيَه: مدينه را مُوَفيَّه» ناميده اند; زيرا حقوق ميهمانان را ادا مي كند، و با آب شيرين و گوارا و هواي مناسب و نعمتهاي فراوان و معنويت از واردين پذيرايي مي نمايد و همان طوري كه در روايات
آمده بود; خاكش دردها را شفا مي بخشد و غبارش جذام را از بين مي برد.
85 ـ نَحْر: (با فتح نون و سكون حاء) عَلَم براي سرزمين مدينه منوره است و همچنين عَلَم براي مكّه معظمه مي باشد و جمع نحر نَحار» است; يعني رنگهاي مختلف و گوناگون كه به بازار پر متاع و رنگارنگ اطلاق مي شود كه مدينه و بازارش چنين بوده است. و گفته شده اطلاق اين اسم به جهتِ شدّت حرارت در مكه و مدينه است.
86 ـ هذراء: ابن نجّار به نقل از تورات بدل از عذراء»، هذراء» را ذكر كرده او مي گويد: اين سرزمين به جهت زيادي شدت گرمايش هذراء» ناميده شده است، همانطوري كه گفته مي شود: يوم هاذِرٌ»; روز بسيار گرم». يا به جهت زيادي آب هاي آن، اين نام بر آن نهاده شده.
أرض هاذرة; يعني زميني كه داراي گياهان و درخت فراوان است كه سرزمين مدينه در حجاز از اين جهت ممتاز است.
87 ـ يَثْرِب:
از نامهاي قديمي مدينه، يثرب» است. ابوالقاسم زجاجي مي گويد: اوّلين كسي كه در اين سرزمين سكونت گزيد. يثرب بن قانية بن مهلاييل بن ارم بن عبيل بن عوض بن ارم بن نوح ـ عليه السلام ـ بود كه به نام او اين سرزمين يثرب» شد وليكن چون رسول خدا ـ ص ـ بر اين شهر فرود آمد نامش را ـ طيبه و طابة ـ گذاشت. ابوعبيده گفته است: مدينه رسول خدا در گوشه اي از يثرب واقع شد.
در هر صورت يثرب» از نظر لغوي از ماده ثَرَبَ» به معناي فساد يا از تثريب گرفته شده به معناي جبران و مؤاخذه بواسطه گناهي كه انجام شده. و يا بر مي گردد به كسي كه اين شهر را بنا كرد و او انساني غير موحد بود كه رسول خدا ـ ص ـ آن اسم را دوست نداشت لذا آن را طابه و يا طيبَه.
ناميد.
88 ـ 89 ـ يَنْدَذْ، يَنْدَر. (تَنْدَدْ، تَنْدَرْ)
اولين اسم يَنْدَدْ» از نامهاي فوق در روايت زيد بن أسلم ذكر گرديده; زيرا رسول خدا ـ ص ـ فرمود: للمدينة عشرة أسماء; هي; المدينة، طيْبَة، طابة، مسكينة، جبار، مجبورة، يندد، و يثرب.»
و فيروز آبادي در كتاب خود مي گويد: يَنْدَد» از نَدَد» مي باشد كه مدينه منورّه است و در ماده: نَدَرَ» مي گويند يَنْدَرَ مانند هيئت حيدر است كه بر مدينه منوره نيز اطلاق مي شود. و در بعضي از كتب تاريخي نقل شد. كه اين دو نام تندد» و تندر» مي باشد. و در پايان نامهاي مدينه، كلام سيد مرتضي علم الهدي ـ قدس اللّه روحه ـ را ذكر مي كنم كه فرمود: از نامهاي مدينه منورّه است نام هاي ذيل:
يَثْرِب، طَيْبَة، دار، مِسكيِنَة، جايِزَة، مَحْبُورَة، مَحَبَّة، مَحْبوُبَة، عَذْراء، مَرْحُومَة، قاصِمَة، يَنْدَد.
90 ـ كه او هم نام ديگري بر نامها; يعني جايزه» اضافه مي كند.
اين مجموعه نام هاي حقيقي و مجازي بود كه از كتب روايي و تاريخي شيعه و اهل سنت و همچنين قرآن كريم و ديگر كتب آسماني استفاده شد و در كنار هر يك مقداري از لطافتها و دقايقي كه مضامين احاديث و يا اظهار نظر اهل لغت بوده، ذكر كرديم بطور مسلّم اين آخرين بحث و بررسي نيست; زيرا مدينه منوره و وجود رسول گرامي اسلام و چهره هاي تابناك آسمان امامت و ولايت، آن قدر بلند مرتبه هستند كه فردي همچون من نمي تواند رفعت و جلالت و اوصاف آن سرزمين را بيان كند.
در پايان با قلبي آكنده از حب از راهي دور درود خالصانه خود را به خاتم پيامبران ـ ص ـ و فاطمه اطهر ـ سلام الله عليها ـ و ائمه معصومين ـ ع ـ در بقيع اهداء مي كنيم و آرزوي استشمام آن غبار طيّبه
را در زيارتهاي متعدد مدينه داريم. باشد تا ذخيره اي براي روز فقر و تنگدستيمان (قيامت) گردد.
پي نوشتها:
|