متن کامل

میقات حج سال هفتم شماره بیستم و هفتم زمستان 1378مدینه، جنّت دوم محمّد باقر بن مرتضى حسينى خلخ

ميقات حج
سال هفتم شماره بيستم و هفتم زمستان 1378


مدينه، جنّت دوم

محمّد باقر بن مرتضى حسينى خلخالى/محمّدرضافرهنگ




كتاب «جنّات ثمانيه» يا بهشت هاي هشتگانه به بررسي تاريخ و جغرافياي هشت زيارتگاه مهمّ جهان اسلام; يعني مكه، مدينه، بيت المقدس، نجف اشرف، كربلا، كاظمين، سامرا و مشهد مي پردازد.

نويسنده آن سيد محمّد باقر بن مرتضي حسيني، ملقّب به «فخرالواعظين خلخالي» است. وي سالها در شهر خلخال ساكن بوده و به امور ديني مردم آن سامان رسيدگي مي كرده است. ليكن بعدها در سال 1311هـ . به تبريز مهاجرت مي كند و در آنجا ساكن مي شود. او در عتبات عاليات و مشهد مقدّس نيز سكونت داشته و سرانجام در سال 1327هـ . اقدام به نوشتن اين كتاب مي نمايد. «مكّه جنّت اوّل» از اين كتاب در شماره هاي 21 و 23 فصلنامه «ميقات حج» به چاپ رسيده و هم اكنون اوّلين بخش «مدينه، جنّت دوّم» به خوانندگان محترم تقديم مي شود. گفتني است نسخه خطي اين كتاب در كتابخانه آستان قدس نگهداري مي شود.

بسم الله الرحمن الرحيم

اَللّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّم، وَزِدْ وَ بارِك، عَلي النَّبيِّ الاُمِّيّ، العَرَبِيِّ، القُرَشِيّ، المَكّيّ، المَدَنِيّ، الأَبْطَحيّ، التَّهاميّ، السّيد البَهِيّ، السِّراجُ المُضِيء، الكُوكَبُ الدُّريِّ، صاحِب الْوَقار وَالسَّكينة، المَدْفون بِأرض المَدينة، العَبد المُؤيّد، وَالرَّسُول




--[97]--

المُسَدَّد، المُصطَفي الأمْجَدْ، الَمحْمود الأحمد، حَبيب إله العالَمِين، وَ خاتم النَّبِيّين وسَيّد الْمُرسَلين، وَشَفِيع الْمُذْنِبِين، وَرَحْمَة لِلعالَمِين، أبي الْقاسِم مُحَمَّد صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ.

مدينه:

نام آن شهر اوّل يثرب بود، جناب رسول خدا به مدينه طيّبه موسوم(1) فرمود.

قال صاحب المراصد: يثرب هي مدينة الرّسول(صلي الله عليه وآله)، وهي مقدار نصف ميل في حرّة سخة وبها نَخلٌ كثيرٌ علي مياه الآبار والسّوافي، و عليها سورٌ دائرة، ومشهد الرّسول في وسطها، وقبر النّبيّ(صلي الله عليه وآله) في زاويته الشّرقية في بيت مرتفع قد اُلحق الآن بسقف المسجد، و عليه قُبّة رصاص، فيه قبر النّبيّ(صلي الله عليه وآله)وقبر أبي بكر وعمر ولاباب له، ومُصلّي النّبيّ خارج سور المدينة في غربيها.

بدان كه مدينه از شهرهاي حجاز، در پاي كوه احد واقع است، طول شرقي آن چهل و چهار درجه، عرض شمالي آن سي و شش درجه و سي و پنج دقيقه، اَطول(2) نهارش هيجده ساعت و يازده دقيقه، طرف شرقيش رود عقيق است بر يك فرسنگ و نيم (در وقت حرب(3)الأحزاب، حضرت رسول الله(صلي الله عليه وآله) به تدبير سلمان فارسي، دور مدينه را خندقي حفر فرمود) و در زمين هموار واقع و جوانب اربعه(4) آن گشاده، امير عضدالدّوله(5) كه از سلاطين ديالمه بود، دور شهر را بارو كشيد، شهري است كوچك، الحال سه هزار و هفتصد خانه در اوست، نفوس(6)آن جا بنا به تحرير اساتيد جغرافيا پنجاه هزار نفر است، اگر چه آن شهر قصبه مانند است و لكن شأن آن بلند است، براي اين كه در آن بلده مباركه، روضه مطّهره پيغمبر ما محمّد المصطفي(صلي الله عليه وآله) مي باشد، هوايش بغايت گرم است، نخلستانش بسيار، آبش سازگار و حصارش از آجر بغايت استوار، و خرماي «بَردي» و «عَجْوَه» در آن جا بهتر از بلاد ديگر بُوَد و مردمش لاغر و اسمر(7) و از متاع ملاحت بهرهور و اكثر ايشان سوداگر و پيلهورند، عموماً شافعي مذهب و ديگر حنفي و شيعه اماميّه در مدينه و در نواحي آن بسيارند، و جمعي از ايشان سادات آل نسب و شرفاي صاحب حسب اند.

و از خواص آن جا است كه ]هر گاه[ غريب بدان شهر رود بوي خوش شنود و نخلستان آن جا مشروب از آب چاه و باران است، و روضه مقدسه حضرت خاتم الأنبيا(صلي الله عليه وآله)، در وسط شهر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نام گذاري.

2 ـ طولاني ترين.

3 ـ جنگ.

4 ـ چهارگانه.

5 ـ عضدالدوله ديلمي، يكي از حاكمان نيكو نام شيعي و برجسته ترين و مقتدر ترين و داناترين پادشاه آل بويه، بر بخشهاي وسيعي از ايران و عراق حكومت راند، دوره حاكميت او در مشرق اسلامي (372 ـ 376 هـ ) يكي از درخشانترين دورانهاي شكوفايي علم و تمدن اسلامي بشمار مي رود. آرامگاه وي در درگاه ورودي رواق اميرالمؤمنين(عليه السلام) در نجف اشرف مي باشد.

6 ـ جمعيت.

7 ـ سبزه.




--[98]--

در طرف مشرق قريب(1) به قبرستان بقيع واقع است.

فضيلت مدينه:

و در شأن مدينه احاديث ]فراواني[ وارد است; منها:


في «المصابيح» قال النبيّ(صلي الله عليه وآله): «اِنَّ اِبراهيم بَني حَرَم مَكَّة فَجَعَلَها حَراماً، وَاِنِّي حَرَّمْتُ الْمَدِينة حَراماً مابَينَ لابتيها أنْ لايُراق فيها دمٌ، وَ لا تُحمل فيها سِلاحُ الْقَتْل، وَ لا يُحيطه فِيها اِلاّ التّلف».(2)

وقال(صلي الله عليه وآله): أبعد أن ]دَخَل[ الْمَدِينَة الْمَلائكة لايَدْخُلُها الطّاعُون وَالدَّجّال.

اما حُكّام آن جا قبل از پيغمبر(صلي الله عليه وآله):

پيش از وصول رسول خدا در آن جا حُكّامش از قِبَل(3) مرزبان باديه بودندي، يا از قبل يمن و اكثر اوقات از قوم بني قُرَيْظَه و يا بني نضير كسي بر آن جا حاكم بودي و تُبَّع ابن وردع كه پادشاه يمن بود با لشكر خود وارد مدينه شدند، در آن زمان مدينه بقعه اي بود خالي و سواي چشمه آبي ديگر چيزي در او نبود، در آن وقت براي وزير خود حكيم شامول نام بناي شهر مدينه را نهاده، پس از مدّتي از مدينه حركت نمود و به بلده اي از بلاد هند كه رسيد، وفات كرد و از زمان فوت تُبَّع تا زمان ولادت با سعادت جناب پيغمبر(صلي الله عليه وآله) هزار سال و به قول معتبر هفتصد سال فاصله بود، گويند فرقه انصار كه نصرت آن حضرت نمودند، از اولاد شامول وزير تُبَّع بود، از آن جمله ابوايّوب انصاري(4) از بطن بيست و يكم شامول بود.

بناي آن:

وقتي كه آن حضرت به مدينه هجرت فرمود، آن موضع كه الحال مدفن و مزار شريف اوست، زمين ساده بود. او را بخريد و مسجد و خانه ساخت از خشت خام و نخل، و چوب نخل بود، بعد همان جا به خانه عايشه(5) مشهور شد، وقتي كه وفاتش(صلي الله عليه وآله) رسيد در آن جا دفن كردند و آن مقام اكنون داخل مسجد است و در جانب يسار(6) قبله كه در كُنج ما بين شرقي و شمال بود و قبله مدينه مابين شرق و جنوب است، بعد عُمَر بناي تعمير گذاشت و عثمان بر آن زيادتي كرد و ديوارش به سنگ منقّش آورد و سقف آن را از چوب ساج(7) ساخت و وليدبن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نزديك.

2 ـ نظير اين روايت در بحار الانوار، ج99، ص361

3 ـ از سوي.

4 ـ يكي از صحابه بزرگوار پيامبر(صلي الله عليه وآله)، هنگامي كه آن حضرت به مدينه هجرت فرمود نخست در منزل او فرو آمد و سكني گزيد تا آنكه براي آن حضرت خانه ساخته شد. خانه ابوايوب تا سال 1365ش در سمت جنوب شرقي مسجدالنبي(صلي الله عليه وآله) پابرجا بود. ابوايوب عمري طولاني نمود و عاقبت به همراه لشكر مسلمانان براي فتح قسطنطنيه (استانبول امروزي) رفت و در بيرون اين شهر درگذشت، امروزه آرامگاه او در حومه استانبول زيارتگاهي مهم و باشكوه و دشتهاي پيرامون آن قبرستان مردم اين شهر است.

5 ـ بنا بر تحقيق و گفتار بسياري از محققين و اهل نظر خانه عايشه به همراه ديگر حُجرات و اتاقهاي ديگر همسران پيامبر(صلي الله عليه وآله) در سمت جنوب مسجد النبي(صلي الله عليه وآله) قرار داشته و بعدها در دوران خليفه دوم به مسجد افزوده شده است، اما مدفن پيامبر(صلي الله عليه وآله)كه در جنوب شرقي مسجد النبي(صلي الله عليه وآله) قرار دارد و در پس آن ـ يعني به سمت شمال ـ خانه حضرت زهراء(عليها السلام) قرار دارد، هيچ گونه ارتباطي با عايشه ندارد، و پيامبر(صلي الله عليه وآله)پس از فوت در حجره خود و نه در خانه عايشه مدفون گرديد و بعدها در دوران خلافت خلفا براي بالا بردن نام عايشه و كاستن از اهميت ديگر همسران پيامبر و بويژه به هدف دشمني با اهل البيت(عليهم السلام) احاديثي چند در نسبت دادن اين خانه به عايشه و اين كه پيامبر در خانه او وفات يافت جَعل نمودند.

6 ـ چپ.

7 ـ چوبي است گرانقيمت و مقاوم كه بر اثر آب و آفتاب و گذشت زمان هرگز پوسيده نمي شود، علاوه بر اين موريانه نيز نمي تواند در آن نفوذ كرده و خانه سازد.




--[99]--

عبدالملك مروان بر آن عمارت افزود و المهدي بالله محمدبن عبدالله عباس سفّاح آن را فراخ گردانيد و مأمون خليفه بر آن بسيار افزوني نمود و در اطراف آن مسجد، مدارس و خانقاه بسيار است و بناي خير بي شمار; از جمله امير چوپان(1) در غربي آن مدرسه و حمّامي ساخت، پيش از آن در مدينه حمّامي نبود.

هواي مدينه:

مروي است كه مدينه را هوايي بود متعفّن و اكثر اوقات آن جا مرض وبا مي شد و در زمان جاهليّت چون غريبي به آنجا داخل مي شد و مي خواست كه از مرض وبا ايمن باشد به او مي گفتند كه نهيق حمار(2) كن، چون چنين كردي از وبا ايمن گرديدي، غربا را عجب سُخريّه(3) مي كردند! لاجرم مهاجران(4) را هواي آن جا سازگار نيفتاد و چنان خسته و ضعيف شدند كه ايستاده نماز نمي توانستند كرد و ابي بكر را فراوان تب مي آمد و در حال تب مي گفت:


كُلُّ امريء مسح في أهله *** والمَوت أدني من شراك نعله

و عايشه مي گفت: والله پدرم نمي داند كه چه مي گويد و بلال چون بدين بلا مبتلا مي شد مي گريست و مي گفت: «اَللّهُمَّ العن عُتبة بن ربيعة، وشيبة بن ربيعة، واُميّة بن خَلَفَ كما أخرجونا إلي أرض الوباء» پس رسول خدا دعا نموده گفت:

«اللّهُمَّ حَبِّب الينا المدينة، كما حَبَّبْتَ اِلَينا مَكَّةَ أو أشدُّ حُبّاً وصحّحها، وبارك لنا في صاعِها ومُدِّها، وانقل حُمّاها إلي الجُحْفَة».(5)

چه آن هنگام تمامي جُحفه منازل يهود بود، پس عفونت مدينه به جُحفه نقل شد و هواي مدينه با امزجه مهاجر موافق افتاد.

مروي است كه چون رسول خدا داخل مدينه گرديد، دور مدينه را با پاي مبارك خود خط كشيد يا گام زد و گفت: «كه خداوندا هركه خانه هاي مدينه را بفروشد تو بركت مده براي او».

مرقد منور حضرت پيغمبر(صلي الله عليه وآله):

در شرقي مسجد واقع است،(6) در خانه متبركه خودش كه در جنب مسجد بود رحلت فرمود و هم در آنجا مدفون گرديد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ از امراي غزنوي.

2 ـ صداي الاغ.

3 ـ مورد تمسخر قرار مي دادند.

4 ـ مقصود مسلمانان مهاجري است كه از پس از هجرت پيامبر(صلي الله عليه وآله) به مدينه آنان نيز خانه و كاشانه خود را در مكه رها نموده و به مدينه هجرت نمودند.

5 ـ بحار الانوار، ج18، ص9 و ج19، ص329

6 ـ پيش از توسعه كنوني مسجد النبي(صلي الله عليه وآله) آرامگاه پيامبر(صلي الله عليه وآله) تمامي سر تا سر مشرق مسجد را فرا گرفته بود ـ به جز فاصله كوتاهي ميان ديوار شمالي خانه حضرت فاطمه(عليها السلام) و دو دروازه باب جبرائيل و باب النساء ـ ليكن امروزه مرقد پيامبر(عليها السلام) در جنوب شرق مسجد واقع شده است.




--[100]--

عربيّه:

مَرَرْتُ عَلي قَبرِ النَّبيّ محمّد *** فَكَلَّمني والقَبرُ غَيرُ مُكَلِّمِ

وبالقبر آثار النّبوة قائمٌ *** يُصَدِّعُ فيها كلّ قَلب مُسلم

مدفن شريف:

جمعي مدفن را داخل مسجد دانند و حديث: «لاتَتَّخِذُوا قَبْري مَسْجِداً»(1) مؤيّد قول اوّل است، گويند آن جا اوّل خانه ابوايّوب انصاري بوده كه ناقه آن حضرت در آن زانو بر زمين نهاده و مرقد شريف مكاني است كه اوّل دفعه پاي آن حضرت به آن مكان رسيده است.

حدّ روضه منوّره:

الي طرف پرده و انتهاي ديوار است.

حدّ حرم:

بدان ]همان گونه[ كه براي مكّه حرمي هست، از براي مدينه نيز حرم هست و حدّ حرم مدينه از «عائر» است تا «وعير»،(2) چنانچه جماعتي گفته اند عبارت است از دو كوه كه احاطه كرده اند به مدينه از جانب مشرق و مغرب و بعضي گفته اند كه «عير» و بنابر لغتي «عائر» كوهي است مشهور در جانب قبله مدينه نزديك ذوالحُلَيفه، و آنچه در بعض اخبار صحيحه آمده تحديد به اين وجه است كه «ظلّ عائر الي ظِلّ وعير»، يعني از سايه عائر تا سايه وعير، و شايد اين تقييد از براي تنبيه بوده باشد بر اين كه حرم داخل عائر و وعير است، يعني حرم بعض آن مسافتي است كه داخل است در ميان آنها.

و حكم حرم مدينه آن است كه حرام است قطع شجرِ(3) آن، مگر به جهت دولاب چاه. و مثل اشجار(4) است نباتات(5) حرم، الاّ از براي چارپاي خود كه آن را جايز دانسته اند.

و بعضي از علما مستحب مي دانند كه چون كسي راه به مدينه نزديك كند بر صلوات بيفزايد و چون چشمش بر اشجار مدينه و حرم بيفتد بگويد:

«اَللّهُمَّ هذا حَرَمُ رَسُولِكَ فاجْعَلْهُ لِي وقايةً مِنَ النّار، و أماناً مِنَ العَذابِ وَ سُوء اْلحِساب».(6)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج76، ص359

2 ـ نام دو رشته كوه در مدينه.

3 ـ درختان.

4 ـ درختان.

5 ـ گياهان.

6 ـ مفاتيح الجنان.




--[101]--

و هنگام دخول مدينه غُسل كند و بهترين جامه ها بپوشد و صدقه بدهد و بگويد: «بِسْمِ اللهِ وَ عَلي مِلَّةِ رَسُولِ الله، ربِّ أدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْق، وَأخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْق، وَأجْعَل لي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً».(1)

حدّ مسجد رسول الله(صلي الله عليه وآله):

الي استوانتين تا به آن دو ستوني كه از طرف راست منبر الي راهي كه متصّل به سوق اللّيل است.

بناي مسجد:

]بناي مسجد[ سال اوّل هجرت شد، آن وقت طول و عرض مسجد را صد ذراع در صد ذراع بشكل مربّع نهادند و قبله آن به سوي بيت المقدس راست كردند.

مروي است كه چون جناب پيغمبر از مكّه هجرت نموده وارد مدينه منوّره شد، در خانه أبو  ايوب انصاري(2) منزل نمود و مدّتي در همان خانه نماز مي كرد با اصحاب خود و آنجا زميني بود از يتيمانـ]ـي[ چند، پس حضرت به أسعد بن زراره فرمود كه اين زمين را براي من خريداري نما، چون أسعد با يتيمان سخن گفت، ايشان گفتند اين زمين از آنِ حضرت است و ما قيمت نمي خواهيم، حضرت فرمود كه من بدون قيمت راضي نمي شوم، پس به ده اشرفي آن زمين را خريد و فرمود كه در آن زمين خشت زدند و صحابه را امر فرمود كه از حَرّه(3)مدينه سنگ مي آوردند و خود با ايشان رفاقت(4) مي نمود در سنگ آوردن، تا آن كه اُسيدبن حُضَير به آن حضرت رسيد، ديد كه سنگ گراني(5) برداشته، گفت: يا رسول الله بده تا من بردارم.

فرمود: كه برو و سنگ ديگر بردار.

چون اساس مسجد را با سنگ كار كرده به زمين رسانيدند، بالايش را از خشت بنا كردند و در ساعت سعد، و در زمان اسعد آن حضرت سه فقره(6) مسجد را به جهت زيادتي مسلمين و تنگي مسجد توسعه داده، بزرگتر از اوّل بنا فرموده است ولكن بعد از رسول خدا تغيير داده شده به همين بنا و همين كه قائم(عليه السلام) ظهور كرد مسجد را بر بناي آن حضرت خواهد گذاشت و موضع مسجد الآن قريب به وسط شهر واقع است و قبر مطّهر و مرقد منور حضرت ختمي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مفاتيح الجنان.

2 ـ وي خالد بن زياد مكنّي به أبو ايوب انصاري، از بزرگان صحابه كه در بيعت عقبه و در جنگهاي بدر و غيره حضور داشت، وي به همراه مادرش پس از هجرت پيامبر(صلي الله عليه وآله) به مدينه مدتي پذيرايي آن حضرت را به عهده داشتند، وي از دوستان و محبان اهل البيت(عليهم السلام) بود و در جنگهاي دوره خلافت اميرالمؤمنين يكي از پرچمداران لشكر آن حضرت بود، وي در سال 50 هـ در بيرون برج و باروي شهر قسطنطنيه و در هنگامي كه اين شهر از سوي لشكر اسلام در محاصره بود درگذشت و در پاي ديوار مدفون گرديد، امروزه آرامگاه با شكوه و عظمت او در فاصله 5 كيلومتري استانبول قرار دارد و پيش از سقوط خلافت عثماني محل برگزاري مراسم تاج گذاري خلفاي عثماني بوده است، و دشتهاي پيرامون آن امروزه قبرستان اهالي اين شهر است.

3 ـ منطقه اي سنگلاخي كه سرتاسر آن را سنگهاي آتش فشاني پوشانيده و در جنوب شرقي مدينه مي باشد و در آن واقعه حَرّه رخ داده است.

4 ـ همراهي.

5 ـ سنگين.

6 ـ سمت.




--[102]--

مرتبت در شرقي مسجد است.

«مقامهاي متبرّكه مسجد»

1)مرقد مطّهر.

2)منبر رسول الله.

3)مقام جبرئيل.

4)باب جبرئيل.

5)باب فاطمه.

6)استوانه توبه.

7)مابين قبر و منبر.

و امّا مقام جبرئيل:

همان تحت(1) ميزاب(2) است، وقتي كه مي خواهي از در بيرون بروي، همان دري كه باب فاطمه مي گويند، در حالي كه ميزاب بالاي سر باشد و باب فاطمه در عقب

«إنّ جبرئيل مَلَكٌ مِنْ مَلائِكَة الله لِلْوَحي والتّنزيل، إنّه نَزَل عَلي إبراهيم خَمسين مرَّة، وَعَلي مُوسي أربع مائة مرّة، و علي عيسي عَشرُ مرّات، وَعلي مُحمّد أربعة وعشرين ألف مرّة».

و امّا ستون توبه:

ستوني است كه ابولبابه(3) خود را به همان ستون بست تا حق تعالي عذر گناهان او را از آسمان نازل فرمود.

و اما منبر:

درسال هفتم هجرت منبر را بساختند ومنبر سه پايه(4) بود، روزجمعه رسول خدا به مسجد آمد از آن ستون كه پشت مي داد بگذشت و بر منبر آمد و لب به خطبه بگشاد، ناگاه بانك و ناله و حنين آن ستون بلند شد، مانند طفلي كه گريه كند و شتر بچه اي كه مادر خود را  جويد.(5)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ زير.

2 ـ ناودان.

3 ـ رفاعه يا به قولي بشير بن عبدالمنذر، از انصار پيامبر(صلي الله عليه وآله) و از حاضرين در جنگ بدر، وي در واقعه اي ـ به همراه چند تن ديگر ـ از شركت در جهاد امتناع ورزيد و پس از آن پشيمان گرديده و خود را به يكي از ستونهاي مسجد بست و سوگند ياد كرد كه خود را آزاد نخواهد كرد مگر آنكه خداوند از توبه او درگذرد و پيامبر(صلي الله عليه وآله)ريسمان از او برگيرد، پس از آن خداوند طي آيه اي توبه او را پذيرفت و پيامبر با دستان مباركش وي را رها ساخت. اين ستون از مواضع شريفه روضه است كه نماز و دعا و اعتكاف و نشستن پيرامون آن مستحب مي باشد.

4 ـ پله.

5 ـ بنا بر روايت سيره نويسان اين واقعه يكي از معجزات پيامبر(صلي الله عليه وآله) بشمار مي آيد، كه آن حضرت پس از ناله تنه درخت با دستان مباركش آن را آرام نمود.




--[103]--

و امّا فضيلت مابين قبر و منبر:

قال رسول الله: «مابَينَ قَبْرِي وَمِنْبَري رَوضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّة».(1)

في الْحَدِيث: رسول خدا فرموده كه: يك نماز كردن در مسجد من، مقابل است نزد خدا با ده هزار نماز كه در ساير مساجد خوانده شود، مگر مسجدالحرام كه يك ركعت نماز در آن معادل است با صدهزار ركعت نماز.(2)

اعتكاف در مسجد مدينه:

فرموده اند كه مستحب است در مدينه سه روز روزه بگيرد، چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه از براي طلب كردن حاجات خود و اعتكاف نمايد در مسجد مدينه و بسيار نماز كند در آن و شب چهارشنبه نزد ستون ابي لبابه كه آن ستون توبه است نماز كند و روز چهارشنبه در نزد آن بنشيند و شب پنجشنبه نزد آن ستوني كه پيش ستون ابي لبابه است بنشيند و آن مقام رسول خداست و آن شب را و فرداي آن را نزد آن بماند، بعد از آن بيايد نزد ستوني كه پيش مقام پيغمبر است، پس شب جمعه و روز جمعه را در نزد آن نماز بخواند و تا مي تواند در اين روزها به چيزي از امور دنيا تكلّم نكند مگر به قدر ضرورت، و بيرون نرود از مسجد مگر از براي شغل لازم و روز جمعه بعد از حمد خدا و صلوات بر پيغمبر اين دعا را بخواند:


«اَللّهُمَّ ما كانَتْ لِي اِلَيك مِنْ حاجة شَرَعتُ أنَا فِي طَلَبِها والتماسها، أوْ لَم أشرع، سألتكها أولم أسألكها فانّي أتوجّهُ اليكَ بنبيّك نبيّ الرَّحمة في قضآء حَوائجي، صغيرها وكبيرها».

پس در مقام جبرئيل دو ركعت نماز خوانده و بگويد:


«أيّ بعيد، أسألُكَ أنْ تُصَلّي علي مُحَمَّد وأهلُ بَيته، وأسألُكَ أنْ تَردَ عَليَّ نِعْمَتَكَ».

در فضيلت زيارت جناب پيغمبر

قال النبي(صلي الله عليه وآله): «مَنْ اسْتَطاعَ أنْ يَمُوتَ بِالمَدِينَة فَلْيَمُتْ بِها».(3)

قال أيضاً: «مَنْ زارَني بَعدَ وَفاتِي كانَ كَمَنْ زارَنِي فِي حَياتِي وَكُنْتُ لَهُ شَهِيداً

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج100، ص192

2 ـ بحار الانوار، ج83، ص369

3 ـ نزديك به اين مضمون در (من لا يحضره الفقيه)، ج2، ص 565 آمده است.




--[104]--

وَ شافِعاً يَومَ الْقِيامَة».

]وقال(صلي الله عليه وآله)[: «مَنْ أتي مَكّةَ حاجّاً وَلَمْ يَزُرني بِالْمَدِينَة فَقَدْ جَفاني».(1)

فضيلت مسجد:

قال رسول الله(صلي الله عليه وآله): «صَلاةٌ في مَسْجِدي هذا أفْضَلُ و خَيرٌ مِنْ ألفِ صَلاة فيما سواه مِنَ المَساجد إلاّ المَسْجِدِ الحَرام».(2)

در ذكر مشاهد مطّهره مدينه طيّبه

اوّلا: مَضْجع مُنوَّر حضرت پيغمبر(صلي الله عليه وآله):

اوّل كسي كه قبول خلعت وجود كرد، نور مقدّس مُحَمَّدي است، چنان كه خودش فرموده:


«اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ نوري».(3)

اگر آن بزرگوار نبود تمامي ممكنات در ظلمت سراي عدم مي ماندند، از اين جهت خلاّق أحديّت فرمودند اي محمد:


«لَولاكَ لَما خَلَقْتُ الأفْلاك».(4)

پس اول او را آفريد، پيش از آن كه آب و عرش و كرسي و لوح و قلم و زمين وآسمان ملائكه و آدم و حوّا را بيافريند به چهار صد و بيست و چهار هزار سال، پس اوست قطب كائنات و مصدر حوادثات و مبدأ و ذات جميع موجودات و ظاهرش صفة الله است و باطنش غيب الله است، «بَلْ هُوَ سِرّه، وأمرهُ، وأرادته، و وَلِيّه عَلي كُلِّ شَيْء» چند هزار سال نور مقدّس آن حضرت در حجابات الوهيّت مشغول تسبيح و تكبير بود، پس نور آن حضرت در زير عرش هفتاد و سه هزار سال ساكن بود، پس هفتاد هزار سال ديگر او را در سدرة المُنتهي ساكن گردانيد، پس نور آن حضرت را از آسمان به آسمان ديگر منتقل نمود تا به آسمان اوّل رسانيد و همين كه حضرت آدم را خلق فرمود همان نور را منتقل نمود بر جبين آدم، بعد آن نور شريف در اصلاب شامخه و در ارحام مُطّهره ]مستقر گرديد[، تا اين نور از جناب عبدالله به توسط آمنه بنت وهب ضياء بخش عالم شهود گرديد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج99، ص371

2 ـ بحار الانوار، ج83، ص369

3 ـ بحار الانوار، ج1، ص97 و 105

4 ـ بحار الانوار، ج16، ص406




--[105]--

در بيان نسب باهره آن حضرت:

ونسب النّبي(صلي الله عليه وآله): محمّدُ، بن عبدالله، بن عبدالمُطّلب، بن هاشم، بن عبد مَناف، بن قُصَيّ، بن كلاب، بن مُرّة، بن كَعب، بن لُؤي، بن غالب، بن فِهْر، بن مالك، بن نَضْر، بن كَنانة، بن خُزيمة، بن مُدركة، بن الياس، بن مُضَر، بن نِزار، بن مَعَد، بن عدنان، بن اَد،  بن أدد، بن يَسَع، بن هَمَيسع، بن سلامان، بن نبت، بن حَمَل، بن قيدار، بن اسماعيل، بن ابراهيم، بن تارخ، بن ماخور، بن ساروغ، بن أرغو، بن قالع، بن غابر، بن شالخ، بن أرفخشد، بن سام، بن نوح، بن ملك، بن متوشلخ، بن أخنوخ (و هو ادريس)، بن نارد، بن مهلائيل، بن قينان، بن أنوش، بن شيث هبة الله، بن آدم صفي الله(عليهم السلام)

منقول است شبي كه آمنه به آن حضرت حامله شد، منادي ندا كرد در آسمانها كه بشارت باد شما را كه در شاهوار نطفه خاتم الانبياء در صدف عصمت و جلالت قرارگرفت، در زمين هيچ رونده و پرنده و جُنبنده نماند كه بر ولادت شريف آن حضرت مُطّلع نگردد. پس چون نه ماه تمام شد آمنه با مادر خود بره گفت: اي دختر بر چنين شوهري گريستن رواست و منع كردن از نوحه در چنين مصيبتي عين جفا است، پس آمنه داخل حُجره شد و شمعي افروخت، ناگاه او را درين حال درد زاييدن گرفت و برجست كه در را بگشايد، هر چند جُهد(1) كرد در گشوده نشد، پس برگشت و نشست و از تنهايي وحشت عظيم بر او مستولي شد، ناگاه ديد كه سقف خانه شكافته شد و چهار حوريّه فرود آمدند كه حجره از نور روي ايشان روشن شد و به آمنه گفتند مترس بر تو باكي نيست ما آمده ايم كه تو را خدمت كنيم، از تنهايي دلگير مباش، آن حوريان آن خاتون را به ميان گرفتند، پس آمنه مدهوش شد و چون به هوش آمد ديد كه حضرت رسول خدا در زير دامانش به سجده در آمده و پيشاني نوراني بر زمين نهاده و انگشت سبّابه را برداشته مي گويد: لا اله الاّ الله.

اما تاريخ كليّه اوقات شريف آن حضرت:

«وُلِدَ بِمَكّة مِنْ آمنة بنت وهب، وأرضعته حَليمة السّعديَّة، ومدّة حياته ثلاث وستّون سنة، انّ عبدالله أباهُ مات وعمره سبعة أشهر،(2) وتزوّج بخديجة وعمره خَمسٌ وعشرون سنة، ونزل عليه القرآن يوم الأثنين تاسع عشر رمضان، ومبعثه يوم الجُمعة سابع عشر رجب ، ومعراجه بعد المبعث بسنتين يوم الأثنين، وأقام بمكّة بعد البعثة

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تلاش و سعي.

2 ـ قول مشهور آن است كه به هنگام فوت عبدالله آن حضرت هنوز به دنيا نيامده بود ولي بعضي گفته اند حضرت رسول به هنگام وفات پدرش 28 ماهه بود و بعضي هم گفته اند هفت ماهه بود (طبقات ابن سعد، ج1، ص61 ـ 60).




--[106]--

ثلاث عشر سنة، ثمّ استتر في الغار ثلاثة ايّام، و هاجر بعدها الي المدينة يوم الأثنين حادي عشر من الهجرة».

و اما تاريخ هجرت آن حضرت:

روز پنجشنبه غُرّه(1) شهر ربيع الأوّل در سال سيزدهم بعثت، كه شش هزار و دويست و شانزده سال از هبوط آدم گذشته بود، پيغمبر با ابوبكر از مكه به غار كوه ثور آمدند، و آن روز مبدأ تاريخ اسلاميان گرديد.

اما سبب هجرت آن حضرت:

«لمّا سَمع قريش بإسلام الأنصار، فاجتمعوا متشاورين في أمر محمد(صلي الله عليه وآله) ،

فقال ابوالبختري: أنْ تحبسوه في بيت حتّي يموت.

فقال هشام بن عمرو: أن تحملوه علي جمل فتخرجوه من أرضكم.

فقال أبوجهل: إنّي أري أن تأخذوا من كلّ بطن غلاماً وتعطوه سيفاً فيضربوه ضربةً واحدةً فيتفرق دمه في القبايل،

فأتي جبرئيل فأخبره الخَبر، وأمره بالهجرة، فبيّت عليّاً علي مضجعه وخرج مع أبوبكر الي الغار، فلمّا أصبحوا و فتشوا علي الفراش وجدوا عليّاً(عليه السلام) ، فارسلوا في طلبه، فلمّا بلغوا الجبل ومرّوا بالغار وأنسج العنكبوت علي بابه، فمكث فيه ثلاثاً ثم قَدِم المدينة».

بعد از آن كه مشركين قريش مي خواستند آن شبي كه پيغمبر را به قتل رسانند، پيغمبر به غار ثور فرار كرده و علي را در خوابگاه خود خوابانيد، علي(عليه السلام) دل بر آن نهاد كه خويش را فداي پيغمبر كند، ملائكان به حراست علي آمدند و مي گفتند: «بخٍّ بخٍّ لك يا عليّ، مَنْ مِثلُك يابن أبي طالب؟ يُباهي الله بك الملآئكة»،(2) و اين آيه نازل شد: } وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللهِ وَاللهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ{.(3)

مشركين قريش به درون سراي تاختن بردند و چند سنگ بر آن خوابگاه براندند، ناگاه علي سر برداشت و بانك زد كه كيستيد، وقتي كه علي را شناختند گفتند محمد كجا است؟

فرمود: شما او را به من نسپرده ايد و نخواستيد در مملكت شما باشد، او خود بيرون شد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آغاز.

2 ـ بحار الانوار، ج19، ص39

3 ـ بقره: 207




--[107]--

سراقة بن مالك گفت: بكشم علي را؟

ابوجهل گفت: دست از اين بيچاره برداريد كه محمد او را فريفته و فداي خود ساخته.

علي فرمود: اي ابوجهل به من چنين سخن مگوي، خداي آن فضلي كه مرا داده كه اگر عقلِ مرا بر جميع ديوانگان جهان قسمت كنند دانا شوند و اگر از توانايي من بر جمله
ضعيفان بهره رسانند شجاع و دلاور گردند، اگر از حلمِ من بر همه بي خردان بذل فرمايند با وقار شوند.

بالجمله پيغمبر طيّ مسافت كرد تا به قبيله(1) قُبا رسيد.

منازلي كه رسول خدا از غار تا به مدينه حركت فرمود بدين ترتيب بود:

مكّه، غار كوه ثور، عَسَفان، أنحّ، قُدَيد، الحراز، ثنيّة المُرّة، السّقف، لفت، مداله، مجاح، مرجح، بطن، جداجد، أجرد، ذي سلم، عبايند، القاحه، المنعرج، ثنيّة، العاير، بطن ريم، قبا.

مدت پنج روز در قبيله قبا متوقف شده منتظر علي(عليه السلام) بود، بعد از رسيدن علي(عليه السلام)زميني از كلثوم بن هِدْم كه در برابر خانه خود داشت و مربد مي ناميدند از بهر مسجد معيّن گشت و پيغمبر زمين را از او بگرفت و خاصّ خود نمود، اهل مدينه مسجد قبا را استوار كردند و آن اول مسجدي است كه پيغمبر در ]حومه[ مدينه به پاي كرد و اين آيت در شأن آن مسجد فرود شد: } لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَي التَّقْوَي مِنْ أَوَّلِ يَوْم أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ{، پيغمبر نماز بگزاشت ]و[ روز جمعه از آنجا حركت فرمود و وارد مدينه شد.

تاريخ وفات رسول الله(صلي الله عليه وآله):

مدت اقامت آن بزرگوار در دنيا شصت و سه سال كشيده، چهل سال قبل از بعثت و سيزده سال بعد از بعثت در مكه و ده سال در مدينه منوره اقامت فرمود، تا اين كه در روز دوشنبه دو شب از ]پايان[ ماه صفر مانده از صدمه سَمّي كه در غزوه خيبر داده بودند ]وفات [و در آن بقعه مباركه دار بقا را اختيار فرموده، در خانه خود مدفون گرديد، كه مزار پاك و مرقد منوّر آن حضرت در جانب شرقي(2) مسجد مي باشد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ پيامبر(صلي الله عليه وآله) به قريه و دهكده قبا رسيدند، يا به قبائل ساكن در دهكده قبا رسيدند.

2 ـ در زاويه جنوب شرقي مسجد قرار دارد.




--[108]--

در ثواب زيارت حضرت پيغمبر(صلي الله عليه وآله):

مروي است كه رسول خدا فرمود: «كسي كه زيارت كند مرا بعد از وفات من مثل آن كسي است كه هجرت نمايد به سوي من در حيات من، و مثل كسي است كه مرا زيارت كند در حيات من، هر كسي كه زيارت كند مرا در حيات من، مي باشد در جوار من در روز قيامت، پس اگر زيارت مرا طاقت نداشته باشيد بفرستيد بر من سلام، پس خداوند عالم به من مي رساند».(1)

و در حديث ديگر فرموده:

«هر كس بيايد به زيارت من، مي باشم شفيع او در روز قيامت، و هر كس بيايد به حجّ خانه كعبه و مرا در مدينه زيارت نكند پس او جفا كرده است بر من و هر كس بر من جفا كند جفا مي كنم او را در روز قيامت، و هر كه به زيارت من بيايد واجب شود به ذمّه من شفاعت او، و هر كه را شفاعت من واجب شود بهشت او را واجب گردد».(2)

و در حديث ديگر:

از امير(عليه السلام) منقول است كه: «تمام كنيد حجّ خود را به زيارت رسول خدا، كه ترك زيارت آن حضرت بعد از حجّ جفا و خلاف ادب است و شما را امر به اين كرده اند و برويد به زيارت قبري چند كه خدا لازم فرموده بر شما حق آنها را و زيارت آنها را و از خدا روزي طلب كنيد نزد آن قبرها».(3)

به سند معتبر ]حضرت[ باقر(عليه السلام) فرموده:

«هر كه حضرت رسول را زيارت كند چنان است كه حق تعالي را در عرش عبادت كرده باشد».(4)

به روايت ديگر فرموده: «كه مثل كسي است كه زيارت كرده باشد خدا را در عرش».(5)

آداب زيارت و فوايد معنويه آن:

بدان كه قوّه قدسيّه، خصوصاً نفوس مقدسه انبيا و ائمّه(عليهم السلام) ، چون دست از بدن خود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج100، ص143

2 ـ بحار الانوار، ج100، ص143

3 ـ نزديك به اين معني در بحار الانوار، ج99، ص371

4 ـ بحار الانوار، ج100، ص144

5 ـ بحار الانوار، ج100، ص144




--[109]--

برداشته صعود به عالم تجرّد نمودند، نهايت استيلا و غايت احاطه بر اين عالم از براي ايشان حاصل مي شود و تمامي امور اين عالم در نزد ايشان منكشف و ظاهر مي گردد، و تمكن دارند از تصرّف و تأثير دراين عالم، پس هر كه به قبور مطهره ايشان حاضر شد به جهت زيارت ايشان، بر او مطّلع مي شوند و از احوال زوّار مرقد مطهّر خودشان استظهار تام دارند و سؤالات و تضرّعات و توسّلات ايشان را مي شنوند، چنانچه در فقرات زيارت أئمّه اطهار(عليهم السلام) است:

«أشهدُ أنّك تَشْهَدُ مَقامي، وتَسْمَعُ كلامي، وتَردُّ يا سيّدي سلامي».(1)

و نظر به رأفت و مهرباني ايشان نسبت به مُخلصان، نسيم الطاف ايشان بر آنها مي افتد، پس دامن شفاعت بر ميان زده، طلب حوائج ايشان را از خدا مي كنند و از درگاه الهي مسألت برآمدن مطالب و آمرزش گناه ايشان را مي نمايد، چگونه زيارت قبور ايشان افضل طاعات و اكمل عبادات نباشد و حال آن كه زيارت مؤمن أجر عظيم و ثواب جزيل دارد؟ پس چگونه خواهد بود زيارت كسي كه خدا او را از هر خطايي معصوم ساخته و از رجس و گناه پاك و مطهّر گردانيده و او را به همه خلايق مبعوث نموده و هيچكس از اول و آخرين نيست مگر اين كه در روز قيامت به شفاعت آن حضرت و ائمه(عليهم السلام) محتاج است، لواء حمد و حوض كوثر و بهشت و جهنّم و شفاعت امّت را صاحب اختيار كلّ اند در روز قيامت.

امّا از لوازم ادب آن كه:

قبل از رفتن به زيارت آن حضرت غُسل كند و لباس پاكيزه خود را بپوشد و هكذا(2)زينت دهد باطن خود را به غُسل توبه و پوشيدن لباس اطاعت و بندگي، با خضوع و خشوع در دَرِ مسجد ايستاده و رخصت داخل شدن بطلبد و بخواند:

«بسم الله الرحمن الرحيم، اللّهُمَّ اِنّي قد وقفتُ عَلي بابِ بيت مِنْ بيوت نبيّك(صلي الله عليه وآله)، وقد مَنَعتَ النّاس الدخول الي بيوته الاّ بإذن نبيّك، فقلت } يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ{اَللّهُمَّ وإني أعتقدُ حُرمة نبيّك في غيبته، كما أعتقدُ في حضرته، وأعلم أنّ رُسُلك وخُلفآئك أحياءٌ عندك يرزقون، يرونَ مكاني في وقتي هذا وزماني، ويَسمعونَ كلامي في وقتي هذا، ويردّون عليَّ سلامي، وإنّك حَجَبتَ عن سمعي كلامَهُم، وفتحتَ باب فهمي بلذيذ مُناجاتهم، فانّي أستأذنُك يا ربّ أوّلا، واَستأذنُ رسولك صلواتك عليه و آله ثانياً، وأستأذنُ خليفتك الاِمام المفروض عليَّ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مفاتيح الجنان.

2 ـ بدين گونه.




--[110]--

طاعته في الدّخول في ساعتي هذه الي بيته، واستأذنُ ملآئكتك الموكّلين بهذه البُقعة المُباركة المطيعة لله السّامعة، السّلامُ عليكم أيّها الملآئكة الموكّلون بهذه المشاهد المباركة ورحمة الله وبركاته، باذن الله، واذن رسوله، واذن خلفآئه، وإذنكم صلوات الله عليكم أجمعين، أدخلُ هذا البيت متقرّباً الي الله وبالله ورسوله محمّد وآله الطّاهرين، فكونوا ملائكة الله أعواني، و كونوا أنصاري، حتّي أدخلَ هذا البيت، و أدعوالله بفنون الدّعوات، وأعترف لله بالعبوديّة، وللرّسول ولأبنائه صلوات الله عليهم بالطّاعة».

پس بگويد: «بسم الله، وبالله، وفي سبيل الله، } رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْق وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْق وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَاناً نَصِيراً{».(1)

و داخل شود، بعد از داخل شدن صد مرتبه «الله اكبر» بگويد.

زيارت آن حضرت:

به سند معتبر از ابي بصير منقول است كه خدمت رضا(عليه السلام) عرض كردم كه چگونه بايد سلام كرد بر حضرت رسول خدا، فرمود كه بگو:

«السلام علي رسول الله(صلي الله عليه وآله)، السلام عليكَ يا حَبِيب الله، السّلام عَلَيك يا صَفْوَةَ الله، السلام عليك يا أمينَ الله، أشهدُ أنّك قد نَصَحْتَ لاُمَّتِك، وَجاهَدْتَ في سبيل الله، وعَبَدته حتّي أتاك اليقين، فجزاك الله أفضل ما جزي نبيّنا عن اُمّته، اللّهُمَّ صَلِّ عَلي ابراهيم، و آل ابراهيم، إنّك حميدٌ مجيدٌ».(2)

در «فقه رضوي» مذكور است كه در زيارت رسول خدا در بالاي سر آنحضرت رو به قبله بايست و بگو:

«السّلامُ عليك أيّها النّبي ورَحمة الله وبركاته، السّلامُ عليك يا أباالقاسم، السّلامُ عليك يا سيّد الأوّلين والآخرين، السّلامُ عليك يا زين القيامة، السّلام عليك يا شفيع القيامة، السّلام عليك يا ملاذ الأُمّة، ورحمة الله وبركاته. أشهدُ أنْ لااله الا الله وحده لا شريك له، وأشهدُ أنّك عبده ورسوله، بلّغت الرّسالة، وأدّيت الأمانة، ونَصَحتَ اُمَّتَك، وجاهدتَ في سبيل ربّك حتّي أتاك اليقين، صلّي الله عليك، وعلي أخيك، ووصيّك، وابن عمّك، أميرالمؤمنين، وعلي إبنتك سيّدة نساءِ العالمين، و علي ولديك الحسن و الحُسين، أفضل الصّلاة والسّلام، و رحمة الله و بركاته».


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مفاتيح الجنان.

2 ـ مفاتيح الجنان.




--[111]--

و ايضا بگويد:

«السّلامُ علي سيّدنا ومولانا رسول الله، محمّد بن عبدالله، خير خلق الله، ورحمة الله وبركاته.

السّلام علي سيّدتنا ومولاتنا خديجة الكبري اُمّ المؤمنين و رحمة الله و بركاته.

السّلام عليك يا رسول الله، و علي جدّك عبدالمطّلب، و علي أبيك عبدالله، و علي اُمّك آمنه بنت وَهَب و رحمة الله و بركاته.

السّلامُ علي القاسم، والطّاهر، وابراهيم ابناء رسول الله و رحمة الله و بركاتة.

السّلام عليكم يا أهل بيت النّبوة، و موضع الرّسالة، و مُختلف الملائكة، و مَهبط الوحي و التنزيل، و رحمة الله و بركاته».(1)

و مستحب است در حين خروج از مدينه وداع نمايد قبر جناب پيغمبر(صلي الله عليه وآله)را پس بگويد:


«اللّهُمَّ لاتجعله آخر العهد مِنْ زيارة قبر نبيّك صلّي الله عليه و آله، فان توفيّتني قبل ذلك فانّي أشهدُ في مماتي علي ما شهدتُ عليه في حياتي أنْ لا اله إلاّ أنت، وأنّ محمّداً عبدك و رسولك».(2)

و بگويد: «صَلَّي اللهُ عليك، لا جعله الله آخر تسليمي عليك».(3)

شيخ طوسي روايت كرده كه چون خواستند كه عمارت روضه آن حضرت را بسازند، در نزديك سر و پاي آن حضرت مُشكي ظاهر شد كه به آن خوشبويي مُشك نديده بودند و در شأن و شرف و ارتباط آن جناب با مبدأ فيّاض ـ جلّ و علا ـ اين قدر كفايت مي كند كه قبل از ظهور در عالم شهود كه عالم تكليف مي باشد از اوّل ايجاد مشغول عبادت و بندگي بود و در حجابات به تقديس و تسبيح حضرت اقدس الهي بود و بعد از انقلاب صورت عُنصريّه به عالم ديگر كه موت تعبير شده و قطع تعلّقات از تمام مكلّفين مي شود باز مشغول عبادت و اطاعت پروردگار هست، چنانچه در حديث معتبر منقول است كه در هر شب جمعه روح مقدّس حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) و ارواح مطهره ائمة(عليهم السلام) و روح پر فتوح امام زمان را رخصت مي دهند كه به سماوات عروج نمايند تا به عرش اعظم الهي مي رسند و به دور آن هفت شوط طواف مي كنند و نزد هر قائمه(4) از قوائم عرش دو ركعت نماز مي كنند، پس به سوي بدن هاي شريف خود برمي گردند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مفاتيح الجنان.

2 ـ مفاتيح الجنان.

3 ـ مفاتيح الجنان.

4 ـ ستون.




--[112]--

به سند معتبر منقول است:

كه جعفر بن مُثنّي خطيب مدينه گويد كه: در مدينه بودم سقف مسجد رسول خدا خراب شد از موضعي كه نزديك قبر شريف آن حضرت بود و بنّايان و كاركنان بالا مي رفتند و فرود مي آمدند، پس اسماعيل بن عمّار را گفتم: كه از حضرت صادق(عليه السلام) سؤال كند آيا مي توانيم بالا رفته و به قبر مقدّس آن حضرت مشرف شويم و نظر كنيم؟

روز ديگر اسماعيل براي ما خبر آورد كه حضرت فرمود كه: من دوست نمي دارم براي احدي كه بر قبر آن حضرت مشرف شود و ايمن نيستم ببيند چيزي كه ديده اش نابينا شود به سبب آن، يا آن كه ببيند كه آن حضرت ايستاده نماز مي خواند، يا آن كه ببيند كه با بعضي از زنان طاهره خود نشسته است و صحبت مي دارد!(1)

و امّا اولاد رسول الله:

«كان لمحمّد صلّي الله عَليه و آله مِنْ خديجة الكبري ابنان: قاسم و طاهر، و أربعُ بنات: زينب، و كلثوم، و رقية، و فاطمة، وابراهيم من مارية القبطيّة، و قد درج البنون كلّهم اطفالا».

در بيان مقام هاي متبركه آنجا:

مُصلّي حضرت رسول: در اعياد و در ايام شريفه در آن مكان خطبه مي فرمود و در غربي مدينه واقع است.(2)

بدانكه از تكاليف زوار در مدينه منوّره:

اولا: زيارت حضرت خاتم انبيا محمّد بن عبدالله صلوات الله و سلامه عليه مي باشد، چنان كه آن حضرت فرمود: هركس بيايد به حجّ و مرا زيارت نكند پس او جفا كرده است بر من،(3) چنانچه ]در[ فضيلت زيارت آن حضرت معروض گرديد.

معجزةٌ:

و في «لؤلؤة البحرين»: روي الشيخ يوسف البحراني عن العلاّمة، وعن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج22، ص552

2 ـ جايگاهي كه امروزه در آن مسجد غمامه ساخته شده است.

3 ـ بحار الانوار، ج100، ص143




--[113]--

السيّد رضي الدين بن طاوس، عمّن حدّثه، عن بعض أهل الموصل، قال: عزمُت علي الحجّ، فاتيتُ الأمير حُسام الدّولة المُقلّدبنُ رافع (فهو أميرنا يومئذ) أن اُودّعه، وأحضر مُصحفاً فحلّففني به لأبلغنَّ رسالته، وحلفَ به
لأنّ ظهر هذا الحديث لأقتلنّك.

قال: إذا أتيتَ المدنية فقف عند قبر محمد(صلي الله عليه وآله) وقل يا محمّد فَعَلْتَ، وصَنَعتَ، وموّهت علي الناس في حياتك، ثم أمرتهم بزيارتك بعد مماتك!!

ثمّ سرّتُ وحجَجَتُ وعدتُ حتي أتيتُ الي المدنية وزرتُ رسول الله(صلي الله عليه وآله)وهِبتُهُ أنْ اَقول ما قال لي، وبقيتُ أياماً حتّي اذا كان ليلة سيرنا فذكرتُ يميني بالمصحف، فوقفتُ أمام القبر وقلتُ يا رسول الله: حاكي الكُفر ليس بكافر، قال المُقلّد بن ]رافع بن [المُسيّب كذا و كذا، فلما جَنّ اللّيل رأيت في منامي رسول الله(صلي الله عليه وآله) وعليّا(عليه السلام) وبيد عليّ سَيفٌ وبينهما رجلٌ قائم وعليه إزارٌ ديبقيٌ أبيض.

فقال لي رسول الله(صلي الله عليه وآله) يا فلان أكشف عن وجهه، فكشفته.

قال: تعرفه؟

قلت: نعم.

قال: من هو؟

قلت: المقلّد بن المسيّب.

قال: يا علي إذبحه، فذبحه.

ثم انتبهتُ مرعوباً، فاخبرت صاحبي، وكتب شرح المقام، وأرّخ اللّيلة، فلمّا وصلنا الموصل فوجدنا الأمير مذبوحاً علي فراشه، فوجدنا اللّيلة الّتي أرخنّاها بالمدينة، أنّ وقوع ذلك كان في سنة تسعين وثلثمائة.

دوّم: از تكاليف زوار، زيارت حضرت فاطمه(عليها السلام) است، و در محلّ مدفن آن مخدّره اختلاف است:

در «تحفة الزائر» گويد: چون حضرت فاطمه وصيّت نمود كه اورا در شب دفن كنند و كسانيكه بر او ظلم كردند بهنماز و جنازه اش حاضر نشوند، پس اورا در شب دفن كردند، و به اين سبب محلّ قبر شريف آن حضرت مختلفٌ فيه ميان علماي خاصّه و عامّه گشت، و ظاهر اكثر احاديث معتبره آن است كه آن حضرت در خانه خود مدفون گرديده است كه متّصل




--[114]--

به حجره طاهره حضرت رسول است، و اكنون ضريحي نيز از براي آن حضرت ساخته اند.(1)

و بعضي گفته اند: كه در روضه مُطّهره ميان قبر و منبر مدفون است.

و بعضي گفته اند: كه در بقيع نزديك به قبر ائمّه(عليهم السلام) مدفون است.

و احوط آن است كه در هرسه موضع زيارت شود، اگرچه بودن قبر آن حضرت در بقيع بعيد است و اظهر نزد جماعتي آن است كه در خانه خود مدفون است و همين است مختار و پسنديده.

شيخ طوسي، و شيخ صدوق فرموده اند كه افضل نزد ما آن است كه در خانه و روضه هردو جا زيارت شود.

و شيخ صدوق از ابي بصير روايت فرموده كه گفت: از حضرت رضا(عليه السلام) سؤال نمودم از قبر حضرت فاطمه زهرا.

فرمود: كه در خانه خود مدفون شد، پس چون زياد كردند بني اميّه مسجد را داخل مسجد شد.

وايضا شيخ صدوق در «معاني الأخبار» از حضرت صادق(عليه السلام) روايت كرده آنچه را كه حاصلش اين است كه حضرت فاطمه(عليها السلام) در روضه مدفون است.

صاحب كتاب «هدية الزائرين» گويد: روضه مباركه بقدر چهار ستون عرض دارد، و پاره اي از خانه حضرت فاطمه را داخل مسجد كرده اند.

پس ممكن است جمع ميان اين احاديث كه آن خاتون معظّمه در خانه خود مدفون
شده باشد در جانب مسجد كه مُحاذي مابين قبر و منبر و داخل روضه باشد، و مؤيد
اين است آنچه در روايت سابق مذكور شد كه خانه حضرت داخل روضه و بهترين جاهاي
روضه است.

در تعيين محل قبور فواطم و تحقيق آن:

بدانكه مؤلف گويد: در بقعه ائمه اربعه كه اصل آن از بناهاي ناصر بن المستضيء است، دو نفر ديگر نيز مدفونند; يكي عبّاس عموي پيغمبر(صلي الله عليه وآله) كه قبرش متّصل به قبر ائمه است و در طرف غربي است و ديگر قبري است كه در طرف قبلي بقعه متّصل به ديوار است و ضريح(2) كوچكي دارد و آن را نسبت به حضرت فاطمه زهرا مي دهند، و جماعت بسياري از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در سال 1366 خورشيدي كه به حج خانه خدا تشرف يافتم، در مدينه با استاد حبيب محمود احمد ديداري داشتم. او پيرمردي هشتاد و چند ساله بود كه دوران بازنشستگي خود را در كاخي بسيار مجلل در يكي از خيابانهاي جنوب مسجد غمامه مي گذراند. استاد حبيب مدت 30 سال مدير اداره اوقاف مدينه بوده است، مقامي كه نظارت بر تمام موقوفات و مساجد و زيارتگاهها; از جمله مسجد النبي(صلي الله عليه وآله) در حيطه اداره او بود (البته بعدها اداره ويژه اي به نام اداره شؤون الحرمين الشريفين تأسيس گرديد كه نظارت بر مسجد الحرام و مسجد النبي(صلي الله عليه وآله) بر عهده او گذاشته شد) از اين رو آگاهيهاي جالبي درباره وضعيت داخلي حجرة النبي(صلي الله عليه وآله)و تغيير و تحولات آن در اختيار داشت. در آن ديدار از او دو سؤال در باره وضعيت بيت فاطمه(عليها السلام) سؤال نمودم. او در پاسخ سؤال اوّل گفت:

ما درباره چگونگي قرار گرفتن قبر پيامبر اطلاعاتي نداريم و نمي دانيم آيا صورت قبر پيامبر بدين گونه است كه قبر پيامبر در قبله قبر دو خليفه قرار دارد و يا اين كه همگي در يك رديف دفن شده اند و علت اين نا آگاهي را اين گونه بيان كرد كه: از قرنها پيشتر از زير گنبد (= قبة الخضراء) تا اطراف سه قبر را ديواري قطور فرا گرفته كه راهي براي ورود به داخل محوطه ندارد. اين ديوار از قسمت بالا نيز با سقفي، كه در زير محيط گنبد قرار دارد، پوشيده شده و دريچه هاي كوچك اطراف گنبد را نيز از داخل و خارج با سرب پوشانيده اند تا كسي نتواند داخل حجره را نظاره كند; از اين رو پرده سبزرنگي كه از ميان پنجره فولادي ضريح پيامبر مشاهده مي شود چيزي نيست جز پرده زربافت و ابريشمي كه در كارخانه اي در مكه بافته مي شود و هر چند سال يكبار بر روي ديوار حائل ميان قبر و پنجره فولادين از زير گنبد تا كف زمين نصب مي شود. او گفت در دوران رياست من بر اداره اوقاف دوبار قسمتهايي از ديوار كه كمي فرسوده و ريزش داشت ترميم گرديد، البته ترميمها بسيار جزئي و سطحي بود; زيرا ديوار بسيار ضخيم و قطور و از سنگهاي لاشه كه احتمالا در ميان آن سرب گداخته و يا چيزي شبيه به آن قرار داده بودند، ساخته شده است.

استاد حبيب محمود درباره سؤال دوّمم پاسخ داد: در سال 1372 هـ . ق دولت وقت عربستان اقدام به توسعه و ترميم بخشهايي از مسجد نمود، اما توسعه مسجد در دو سمت شمال و غرب مسجد انجام گرفت و بدين خاطر صدها خانه و ساختمان خريداري گرديد و از طرف شمال مسجد پيامبر توسعه يافت و در سمت غرب نيز فضا و مصلاي بزرگي احداث گرديد كه بعدها با سقفهاي پيش ساخته پوشيده و تا پيش از توسعه اخير كه توسط ملك فهد انجام پذيرفت، همواره ادامه صفهاي نماز جماعت مسجد تا بدانجا مي رسيد. اما ترميم مسجد شامل تقويت پي هاي گلدسته ها و گنبد و ديوارهاي حجره پيامبر بود.

استاد حبيب گفت: ما براي تقويت پي گنبد و ديوارها و سقف حجره پيامبر و فاطمه سنگفرش كف حجره فاطمه را جمع آوري نموده و كناره ديوارها را براي تقويت پي آنها به مقدار 50 سانتيمتر حفر نموديم، در هنگام حفر و جمع آوري سنگفرش به علت اهميت جا، خودم ناظر كار كارگران بودم تا مبادا آسيبي به ديوارها برسد، البته كار به كندي پيش مي رفت و فقط تعداد اندكي كارگر در داخل حجره به كار مشغول بودند و آنان با وسواس و دقت سنگفرشها را جمع كرده و تنها خاك را به بيرون حجره منتقل مي كردند، هنگامي كه كارگران در بخش جنوب غربي (بيت فاطمه) و در فاصله يك متري از راهرويي كه خانه حضرت فاطمه(عليها السلام) را به داخل حجره پيامبر وصل مي كند مشغول كندن و بيرون آوردن خاك از پي هاي ستون و ديوار غربي خانه حضرت بودند، در نيم متري عمق زمين به تعدادي از سنگهايي كه به گونه منظمي چيده نشده بود برخورد نمودند، كارگران مرا صدا كردند و من پس از مشاهده وضعيت دستور خالي نمودن خاكهاي اطراف آن رديف سنگها را دارم و در حضورم دو تن از كارگران با احتياط به اين كار پرداختند و پس از مدتي خود را در برابر صورت قبري يافتم كه ادامه سنگهاي اطراف آن تا عمق زمين ادامه داشت و تنها ما توانسته بوديم با خاك برداري لايه فوقاني آن قبر را نمايان كنيم، سنگهاي اين قسمت از سنگهاي سياه و زمختي بود كه كه غالب قبور مدينه در بقيع با آنها پوشيده شده است (و از جمله قبور امامان معصوم(عليهم السلام)) جهت قبر شرقي ـ غربي بود كه در منتهي اليه سمت مغرب قطعه سنگ كوچكي در ابعاد 30×30 سانتيمتر قرار داشت و بر روي آن با خطي قديمي اين عبارت نوشته شده بود: «هذا قبر فاطمه بنت محمد ـ عليه السلام ـ» بنا به گفته حبيب محمود احمد موقعيت دقيق قبر را مي توان اين گونه به تصوير كشيد كه اگر ما تمام ديوار جنوبي و قسمتي از ديوار شرقي خانه پيامبر(صلي الله عليه وآله) را حد جنوبي و شرقي روضه قرار دهيم، حدّ شمالي روضه عبارت از خطي فرضي و وهمي مي باشد كه از ميان ديوار شرقي آغاز و پس از گذشتن از قبر حضرت زهراء(عليها السلام) ديوار غربي خانه پيامبر را از ميان ستوني كه در شمال اسطوانة الوفود و باب التوبه قرار دارد، قطع نموده و داخل مسجد گرديده و تا پايان (حدّ روضه) ادامه مي يابد و در حقيقت قبر حضرت فاطمه در زاويه التقاء ديوار فرضي شمالي روضه قرار دارد.

او گفت بعدها بنا به مصالحي به دستور مقامات، روي قبر پوشيده گرديد و او تاكنون اين مطلب را با كسي در ميان نگذاشته است ليكن اكنون كه روزهاي پاياني عمر خود را مي گذراند بسيار مايل بود اين راز را براي كسي براي ثبت در تاريخ افشا كند.»

2 ـ توصيفهاي نويسنده كتاب از چگونگي ساختمان و ضريح بر روي قبور امامان معصوم(عليهم السلام) و ديگر مدفونين آنجا گزارشي است پيش از سلطه وهابيان بر حرمين شريفين و بعدها پس از سيطره آنان كليه آثار اسلامي و زيارتگاها و قبور بزرگان دين و شهداي اسلام و صحابه در سرتاسر عربستان و بويژه در دو شهر مكه مدينه منهدم و ويران گرديده و اموال آنها به غارت رفت. از آن جمله قبرستان بقيع است كه تمامي گنبدهاي و آثار قبور منهدم گرديد و امروزه زيارت كنندگان آن جز دشتي محصور با قطعات سنگهاي پراكنده كه آثار قبور است چيزي را مشاهده نمي نمايند. از ديگر جنايات وهابيان در بقيع آنكه حتي اثر مختصري كه نشانگر و تعيين كننده نام مدفونين آن باشد را از ميان برداشتند از اين رو در تمامي قبرستان بقيع تنها جايگاه قبور امامان معصوم(عليهم السلام) ثابت و صحيح است و پابرجاست آن هم به علّت باقي ماندن ديواره سنگي نيم دايره اي است كه اين جايگاه را از ديگر قسمتها متمايز كرده و پيش از تخريب پايه هاي ديوار بقعه بوده است. اما ديگر قبور را كه امروزه با نام قبور ازواج النبي(صلي الله عليه وآله) يا بنات النبي(صلي الله عليه وآله) و يا عمات النبي(صلي الله عليه وآله) و يا قبر عثمان شهرت داده اند صحيح نبوده و جايگاه آنها از حدّ احتمال و تخمين فراتر نمي رود.




--[115]--

عامّه معتقدند كه آن قبر فاطمه زهرا(عليها السلام) است، و قبر فاطمه بنت اسد همان است كه در زاويه قبرستان بقيع در طرف شمالي قُبّه عثمان معروف است.

امّا مذهب اكثر علماي شيعه آن است كه مدفن حضرت فاطمه يا در خانه خود است، يا در روضه مطّهره، و بعيد نيست كه اين قبري كه در پيش روي ائمّه بقيع است، محلّ قبر فاطمه بنت اسد باشد، اشتباه اسمي شده باشد.

و شيخ(رحمه الله) در تهذيب در باب نسب حضرت صادق(عليه السلام) فرموده كه قبر آن حضرت با پدر و جدّ و عمّ بزرگوارش حضرت حسن(عليه السلام) در بقيع است و در بعض اخبار است كه آنها نازل شده اند بر جدّه شان فاطمه بنت اسد، بن هاشم، بن عبد مناف; يعني اين چهار امام(عليهم السلام) در نزد قبر فاطمه مادر اميرالمؤمنين(عليه السلام) مدفونند.

پس اظهر همان است كه از كلام شيخ مفهوم مي شود و بقعه اي كه نسبت به فاطمه بنت اسد مي دهند مشهد سعد بن معاذ اشهلي است چنانچه در «تلخيص معالم الهجره» گفته شده كه فاطمه بنت اسد با ائمّه بقيع در يك موضع مدفون است، و سمهودي كه از علماي عامّه است در كتاب «خُلاصة الوفا في أخبار دار المصطفي» نيز اختيار كرده كه فاطمه بنت اسد نزد ائمّه بقيع مدفون است، پس سزاوار است كه زيارت شود آن حضرت در اينجا و از فيض زيارت جناب عباس عمّ رسول الله نيز محروم نبايد شد، و شيخ شهيد در «دروس» گفته، مستحب است زيارت كردن مُنتَجَبين(1) از صحابه را.

و ايضا قبر جناب ابراهيم ابن رسول الله(صلي الله عليه وآله) واقع است در بقعه اي قريب(2) به بقعه ائمّه اربعه(عليهم السلام).

و جناب عُثمان بن مظعون(رضي الله عنه) كه حالش ذكر خواهد شد، قبرش در همان بقعه شريفه است.

و اسعد بن زراره، و ابن مسعود نيز در بُقعه عثمان بن مظعون مدفونند، و صاحبان تاريخ مدينه ذكر نموده اند كه عُليا ]مخدّره[ جناب رقيّه و اُم كلثوم دو دختر رسول خدا نيز در همين بقعه مدفونند.

علماي سِيَر(3) و مورّخين مدينه گفته اند كه بيشتر اصحاب رسول خدا در بقيع مدفون گشته اند و قاضي در «مدارك» ده هزار گفته، و لكن غالب آنها مخفي است قبرشان، هم عيناً و هم جهةً، چه از زمان قديم، علامتي بر سر قبورشان نگذاشته اند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صحابه نيكوكار.

2 ـ نزديك.

3 ـ سير جمع سيره مي باشد و مقصود نويسندگان سيره و تاريخ پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي باشند.




--[116]--

و ديگر قبر جناب عقيل برادر اميرالمؤمنين(عليه السلام) در آنجا است كه معروف است به قبّه عقيل با پسر برادرش عبدالله بن جعفر،(1) و بعضي گفته اند كه عقيل در خانه خود مدفون است، و در نزديكي قبر عقيل بقعه اي است منسوب به زَوَجات(2) پيغمبر و غير از خديجه كه در مكّه است، و غير از ميمونه كه در سَرف است (كه موضعي است ما بين مكّه و مدينه) عموماً در آنجا است.

و ]ديگر[ قبر صَفيّه عمّه رسول خدا و دختر عبدالمطلب باشد، در طرف چپ آن كسي است كه از بقيع بيرون رود.(3)

و قبر جناب اسماعيل فرزند حضرت امام صادق در مشهد بزرگي است در طرف غربي قُبّه عبّاس، خارج از بقيع است،(4) و آن بقعه ركن سور مدينه است از جهت قبله و مشرق و درش از داخل مدينه مفتوح مي شود و بناي آن بقعه پيش از سور مدينه شده.

و قبر مقداد(5) ]از[ صحابه در بقيع است نه در شهر و آن كه فعلا بين مردم غلط مشهور است آنكه در شهروان است قبر شيخ مقداد حلّي است كه وصيت فرموده كه او را در راه زوار عتبات دفن كرده اند.

بأيّ حال(6) ما در اينجا دو نفر را به موجب تواريخ و اخبار، مختلف مي بينيم; يكي عقيل است نوشته اند«أنّه توفّي بالشّام في خلافة معاوية»; يعني عقيل در ايام خلافت معاويه در شام وفات نمود، اكنون او را در بقيع قبري است آشكار، و ديگر اختلاف است در محل قبر زينب كبري بنت اميرالمؤمنين(عليها السلام) بعضي نوشته اند كه با شوهرش عبداللّه بعد از اسيري به شام رفت و دو باره اسير شد و در آنجا وفات نمود، اكنون مشهد زينب در شام مشهور است.

لكن مرحوم واعظ طهراني در كتاب «روح و ريحان» گويد: آنكه در دمشق شام است مشهد زينب، بنت يحي المتوّج، بن الحسن الأنور، بن زيد الأثلج، بن الحسن السّبط ]ابن [علي بن ابي طالب(عليه السلام) مي باشد، در تواريخ و انساب و غيره نوشته است كه اين خاتون وفات و مدفنش در قريه ضيعه در حوالي دمشق است واقع شده، همين زينب مشتبه به زينب خاتون بنت علي(عليه السلام) شده است غلط و خلاف مشهور است، از براي آنكه زينب كبري بعد از چهار ماه مراجعت از شام در مدينه وفات و در بقيع مدفون گشت.(7)

بهر حال مادامي كه در مدينه هستي در شرافت آنجا تفكر كن كه آنجا موضع وحي و تنزيل است.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جعفر بن أبي طالب فرزند بزرگوار ابوطالب(عليه السلام) عموي پيامبر و برادر اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليه السلام)كه در جنگ موته يكي از سه تن سرداران لشكر اسلام بود و در آن جنگ به شهادت رسيد و پيامبر بدو لقب طيّار يا پرواز كننده داد. آرامگاه با شكوه او و تعداد ديگري از شهداي همان جنگ هم اكنون در موته در كشور اردن هاشمي مي باشد. فرزند جعفر بن أبي طالب، عبدالله بن جعفر است كه به كرم و سخاوت شُهره آفاق بود، وي با دختر عموي خود يعني زينب دختر علي بن أبي طالب(عليه السلام) ازدواج نمود.

2 ـ همسران.

3 ـ در گذشته درب ورودي بقيع در سمت شمال بوده است از اين رو قبر صفيّه در طرف چپ كسي قرار مي گرفته كه قصد بيرون رفتن از بقيع را داشته، ليكن امروزه درب بقيع در سمت مغرب قرار دارد از اين رو قبر صفيّه در سمت راست بيرون رونده از بقيع مي باشد.

4 ـ آرامگاه اسماعيل بن جعفر الصادق(عليه السلام) (پيشواي اسماعيليان) در سال 1394 هـ ق در تعريض خيابان شرقي مسجد النبي(صلي الله عليه وآله) منهدم گرديد و هنگام تلاش كارگران براي بيرون آوردن خاكها و گودبرداري جسد اسماعيل پس از گذشت بيش از 12 قرن سالم از زير خاك ظاهر گرديد، از اين رو جنازه بيرون آورده شد و در فاصله 25 متري از ديوار غربي بقيع در سمت شمال غربي درون قبرستان مدفون گرديد.

5 ـ امروزه در آغاز جاده اي كه منتهي به دهكده (اويه) يا (زينبيه) و آرامگاه حضرت زينب در شام مي گردد قبري است منسوب به همين صحابي و آن منطقه را نيز (سيدي مقداد) گويند.

6 ـ در هر حال.

7 ـ گفته و احتمال مرحوم طهراني بسيار ضعيف است و گوينده اي ندارد، بلكه همگي بر اين كه اين آرامگاه منسوب به زينب است متفقند ليكن آنچه كه مورد اختلاف مي باشد در صفت اين زينب است گروهي او را زينب كبري دانسته و گروهي او را زينب الصغري مكُنّي به ام كلثوم مي دانند، مرحوم سيد محسن امين عاملي با استناد به سنگ قبري كه بر روي قبر حضرت زينب در دمشق بوده و او آن را ديده است احتمال دوم را متعين دانسته است، و قبر حقيقي زينب كبري را در قاهره مي داند كه امروزه يكي از بزرگترين زيارتگاههاي قاهره به شمار مي رود.




--[117]--

ولنعم ما قيل(1):

أرضٌ مَشي جبريل في عرصاتها *** والله شرّف أرضها و سمائها

و ديگر از تكاليف زوّار در مدينه: رفتن به سوي كوه احد است تا زيارت كند جناب حمزه عمّ رسول خدا و ساير شهداي كوه اُحد را.

چون از زيارت ائمه بقيع فارغ شدي برو به سوي اُحد كه در يكفرسخي مدينه است، و در مسجد فضيخ(2) نماز كرده پس برو به سوي قبر حمزه.

علماي تاريخ مدينه گفته اند: كه عبدالله جَحْش كه خواهرزاده حمزه است نيز در بقعه او مدفون است و قادرِ خليفه ناصرلدين اللّه در سال پانصد و هفتاد قبه عاليه(3) بر قبر آنها بنا كرد، و گفته اند كه در سمت قبله چسبيده به كوه اُحد مسجدي است كه بنيانش منهدم شده، پيغمبر(صلي الله عليه وآله) در آنجا نماز خوانده، و سمهودي شافعي در «خلاصة الوفا» روايتكرده از جابر كه گفت كه حضرت موسي و هارون(عليهما السلام) حجّ كردند، پس گذشتند به مدينه طيبه از يهود آنجا خوف كرده مخفياً به سمت اُحد رفتند، همينكه آنجا رسيدند حالت موت در حضرت هارون ظاهر شد، پس جناب موسي از براي او قبري حفر كرد، و هارون داخل قبر شد و رحلت فرمود، پس جناب موسي خاك بروي او ريخت و او را در آنجا دفن كرد. امّا علي بن ابراهيم قمّي(رحمه الله) در تفسير خود از حضرت باقر(عليه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمود كه موسي و هارون هر دو در تيه(4) رحلت نمودند، و وفات هارون پيش از موسي بوده، چنانچه بنده كمترين شرح حال آنجنابان را در حرم سيم عرض خواهم كرد.

و ديگر از اماكن شريفه در مدينه مسجد قُبا است كه گاهي از آن ]با نام[ مسجد ذي القبلتين ]ياد[ شده.(5)

و ]ديگر[ مشربه اُمّ ابراهيم است; يعني غرفه مادر حضرت ابراهيم فرزند رسول خدا(صلي الله عليه وآله)كه رفتن به آنجا و عبادت و نماز در آن از مندوبات(6) است.

امّا جناب آقا سيّد محمد باقر حجت الاسلام(قدس سره) در مناسك حج خود فرموده: امّا مشربه امّ ابراهيم معروف نيست، حقير با جمعي از حاجّ كه همراه بودند سعي بسيار كرديم تا به ميان نخلستان به دو مسجد خرابه رسيديم گفتند كه اينجا مشربه امّ ابراهيم است و در هر دو نماز كرديم.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ چه نيكو گفته اند.

2 ـ احتمالا مقصود مسجد (النسح) يا (مسجد جبل اُحد) است كه در دامنه كوه احد قرار دارد يا (مسجد العجوزة) كه در ميانه راه مدينه ـ اُحد قرار دارد، اما مسجد (الفضيخ) در نقطه مقابل آحد در منطقه العواليه يا باب العوالي مدينه در ميانه راه مدينه ـ قُبا قرار دارد.

3 ـ بلند.

4 ـ مقصود از (تيه) سرگرداني است كه نام دوره اي از تاريخ يهود است، اين دوره از هنگام هجرت قوم بني اسرائيل از مصر به سوي سرزمين كنعان آغاز مي گردد، يهوديان به همراه حضرت موسي(عليه السلام) از مصر كوچ نمودند و هنگامي كه در ميانه راه به صحراي سينا رسيدند به خداوند كفر ورزيده و آيات موسي(عليه السلام) را انكار كرده و به گوساله سامري سجده نمودند از اين رو خداوند بر آنان غضب نموده و آن قوم مدت 40 سال در صحرا سرگردان ماندند، تا عاقبت پس از توبه به مقصد خود كه ارض أقدس يا اورشليم بود رسيدند.

5 ـ مسجد قبا با مسجد قبلتين تفاوت دارد، نخستين در دهكده قبا در جنوب غربي واقع است و دومين در فاصله يك كيلومتري از شرق مسجدِ نخستين قرار دارد.

6 ـ مستحبات.




--[118]--

و مسجد فضيخ قريب به مسجد قبا است و او را مسجد «ردّالشمس»(1) نيز مي گويند. حضرت صادق(عليه السلام) فرموده برو به مسجد فضيخ و دو ركعت نماز كرده از آنجا برو به مسجد فتح ]كه[ او را مسجد احزاب نيز مي گويند، بعد دو ركعت نماز در مسجد فتح بخوان:


«يا صَريخَ الَمكْروُبين، و يا مُجيبَ دَعوةِ المُضطرّين، أكشف غَمّي وَ همّي وَكربي كما كشفت عن نبيّك هَمّه و غَمّه و كُربه، و كفّيته هول عدوّه في هذا المكان، وَ أكفني ما أهمّني مِنْ أمر الدُّنيا والآخرة، يا أرحم الراحمين».

و برو به عُريض(2) كه در يك فرسخي مدينه است، به جهت زيارت عليّ بن امام جعفر صادق(عليه السلام).

و مكانهاي ديگر:

مسجد حضرت فاطمه، مراد از مسجد فاطمه بيت الأحزانِ آن خاتون است كه در بقيع است.(3)

و مسجد سُقيا، و مسجد خلوت (؟)، و خانه اميرالمؤمنين، و خانه امام جعفر صادق(4)(عليه السلام)كه در در مسجد است دو ركعت نماز در آنجا بكن، و خانه امام زين العابدين،(5) و مسجد سلمان، و مسجد اميرالمؤمنين كه محاذي قبر حمزه است، و مسجد مباهله،(6) و زيارت شهداي بدر، و أبوذر در ربذه، و مسجد غدير كه در جُحفه است.

***

* پي نوشتها:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بنا به گفته مدينه شناسان اين دو نام دو مسجد است نه يكي، اما (مسجد الشمس) يا (ردّالشمس) در مشرق مسجد قباء ميان مسجد قباء و باب العوالي قرار دارد، و مسجد فضيخ در منطقه عوالي در حرّه شرقيه مي باشد. امروزه مسجد الشمس زميني است بدون ساختمان كه گرد آن ديوار كشيده شده است.

2 ـ دهكده اي است سرسبز و خرم با نخلستانهاي فراوان كه سرتاسر شمال غربي مدينه را فرا گرفته است و در قبرستان آنجا قبر علي بن جعفر عُريضي فرزند بزرگوار امام جعفر صادق(عليه السلام) مي باشد، و يكي از فقيهان و راويان والا مقام شيعه بشمار مي رود، امروزه در قم آرامگاهي به نام همو وجود دارد كه بنا به برخي روايات قبر واقعي اوست و او در سفري به قم در اينجا درگذشته و مدفون شده است، و به اعتقاد گروهي قبر نواده اوست.

3 ـ بنا بر برخي از روايات بيت الاحزان درون بقيع بوده است، ليكن بنا بر روايات و گفته هاي شيعيان مدينه بيت الاحزان در زميني بيرون بقيع و در سمت مشرق آن قرار داشته است كه تا سالهاي اخير اين قطعه زمين با تعدادي درخت خرما در زاويه ميان خيابان كمربندي مشرق بقيع و خيابان ملك عبدالعزيز كه به فرودگاه منتهي مي شود قرار داشت و غالباً شيعيان براي زيارت آن در اطراف زمين ديده مي شدند. در سال 1368 ش بر روي اين زمين يك مدرسه و اداره مأموران امر به معروف و نهي از منكر!! ساخته شد.

4 ـ اين خانه در محله بني هاشم در جنوب شرقي مسجد النبي تا سالهاي اخير قرار داشت با سر در سنگي سياهي، ليكن در توسعه اخير به همراه ديگر آثار تاريخي آن محله منهدم گرديد.

5 ـ هم اكنون چنين مسجدي وجود خارجي ندارد و در منابع تاريخي نيز نامي از آن نيامده است، ليكن احتمالا اين مسجد (همانند مسجد ديگري كه به حضرت علي بن الحسين زين العابدين در آنجا نسبت داده مي شود) در دوره اي ساخته شده و سپس تغيير نام يا از ميان رفته است.

6 ـ درباره جاي دقيق اين مسجد اختلاف نظر است. برخي از محققين مسجدي را كه امروزه به نام (مسجد الاجابه) يا (مسجد بني معاويه) در خياباني كه در زاويه شمال شرقي بقيع مي باشد جايگاه واقعي مباهله پيامبر(صلي الله عليه وآله)مي دانند.



| شناسه مطلب: 80313