متن کامل

میقات حج سال هفتم شماره بیستم و هشتم تابستان 1378وصف المدینه (2) علی بن موسی / اصغر قائدان     چاهها، رودها، نخلستانها و باغهای موجود در چهار طرف شهر: در جنوب، چشمه زرقاء قرار دارد که دارای آبی گوارا است و چشمه شورِ سلطانی

ميقات حج
سال هفتم شماره بيستم و هشتم تابستان 1378


وصف المدينه (2)

علي بن موسي / اصغر قائدان    



چاهها، رودها، نخلستانها و باغهاي موجود در چهار طرف شهر:

در جنوب، چشمه زرقاء قرار دارد كه داراي آبي گوارا است و چشمه شورِ سلطانيه نيز در آن طرف است كه هر دو چشمه در ملك ازرق متعلّق به سلسله بني اميه واقع شده. چشمه زرقاء كه در مناخه رودي از آن جاري است، داراي نهرهاي متعدد است كه مردم از آب آنها مي نوشند. در داخل شهر در قسمت ديوار «جواني» چهار نهر جاري است: نهر اول ـ در محله اغوات است. نهر دوم ـ نهر باب السلام كه در زير خانه اِزمِرلي واقع است; نهر سوم ـ در آخر صحن نزديك محله جديد كه به «سلطانيه» شهرت دارد و متعلق به عديله سلطان، دختر سلطان محمود خان بوده است، نهر چهارم ـ داخل قلعه خاقانيه است. اما نهر پنجم (در خارج شهر) نزديك مرقد صاحب نفس زكيه ـ نوه امام حسن(عليهما السلام) ـ و نزديك باغ معروف به زكي قرار دارد، از آنجا تا چشمه اي كه در شمال مدينه منوره قرار دارد، طول راهِ آن يك ساعت و ربع با چهار پا پيموده مي شود.

اما چشمه رود، كه سرچشمه آن از قبا و در زير سرچشمه زرقاء است، مخصوص دفع زباله ها از وضوخانه ها و فاضلابهاي اطراف حرم شريف پيامبر(صلي الله عليه وآله) است، آب چشمه زرقاء و چشمه شور در محلّي نزديك به كوه زباب ـ كه بر روي آن مسجدالرايه است و الآن به «قُرين تحتاني» معروف است ـ به هم مي پيوندد. از محّلِ ابوجيده، در جهت جنوب سه چشمه جريان دارد:

اوّل ـ چشمه صدقه است كه سيد علوي سقاف و شيخ فراشين بري و ديگران در آن شريك هستند. دوم آن چشمه ها مال سيد هاشم جمل الليل و شركاي ايشان است، كه از شمالِ كوه سلع به سمت راهِ حرف جريان دارد.

چشمه سوم كه در شمالِ زباب قرار دارد و متعلق به خادمان حرم شريف از جمله خادمان سراي همايوني و اهالي آن ديار بوده و براي سيراب ساختن درختان و باغها استفاده مي شود.

علاوه بر چشمه هاي زرقاء، شور سلطانيه و چشمه رود در سمت جنوب، چشمه چهارم كه در سمت جنوب است به «چشمه كبير» معروف است. سرچشمه آن خارج از اين سرزمين مطهر و در سمت قبله نزديك باغ معروف به «مرجلين» است. باغ مذكور از غرب نزديك وادي بطحان و در شرق كانال «رانوناء» است; رانونا از ميان حره در روستاي قبا سرچشمه مي گردد. از جهت قبله هيچ چشمه اي جز اين چشمه، سرچشمه نمي گيرد. اين چشمه به دليل آنكه نزديك محل مرواه قرار دارد و براي مشروب ساختن باغهايي كه در آن سمت واقع شده است، در زمستان، پرآب است و در تابستان مقدار آب آن كم مي شود به حدّي كه بيشتر مردمان آنجا از جويهاي كوچك استفاده مي كنند.

در قسمت جنوب (شهر)، به علت گوارايي آب روستاهاي قبا و قربان، باغهاي بسياري وجود دارد كه در آنها انواع درختان ميوه از قبيل درخت انگور، انار، ليموشيرين، ليموترش، موز، هلو، سيب، ترنج، نارنج، نوعي انجير و گلهايي از قبيل گل سرخ، رازقي (ياس)، گلِ (شكوفه) حنا، ريحان و نخلستانهاي انبوهي يافت مي شود.

در روستاي عوالي، (تاكستان) انگور خيلي كم به چشم مي خورد، امانخلستانهاي آنجا بسيار و مزرعه درختان آن فراوان است. مسافت بين آن روستا و مدينه پنج هزار ذراع است كه هر ذراع به اندازه چهار فِتْر ـ فاصله بين ـ انگشت ابهام و سبابه تا آرنج ـ متوسط است. در تمامي اين منطقه نخلستانهاي ديمي وجود دارد كه متعلق به اهالي آن مناطق است كه بيشتر آنها را اجاره مي كنند و به نخلهاي «صيارين» معروفند; مردم در تابستان براي ييلاق به آنجا مي روند و وقتي خرماها و محصول نخلها تمام شد، كوچ مي كنند.

در عصرها، در زمين هاي خالي از پوشش گياهي كه بين مدينه و روستاهاي سابق الذكر قرار دارد، درختهاي بسياري نشانيده شده و نخلستانهاي آن تا ديوار شهر مدينه كشيده شده است.

اما در شرق مدينه بدليل وجود زمينهاي سنگلاخ، هيچ رودي در آن جريان ندارد مگر در كانال و قناتي كه به نهرِ حمزه(رضي الله عنه) معروف است، كه سرچشمه و مخازن يازده نهر از آن گرفته مي شده و برخي از آن نهرها همچنان باقي است و برخي از آنها نيز از بين رفته و خشك شده اند. نخلستانهاي اين منطقه ديمي است و از آب باران سيراب مي شود.

تفصيل نهرهاي اين چشمه ها در جهت شامي (شمالي) خواهد آمد.

بيشتر زمينهاي باغهاي بين حرّه شرقي و مدينه منوره، خشك و سنگلاخ است كه در آن تنها درختهاي نخل، سدر، انار و انجير مي رويد. اما در قسمت معروف به «باب الجمعه» باغ و نخلستان كسي به چشم مي خورد.

فاصله ديوار جواني و حره شرقي كه به قسمت «وشم» معروف است، دوهزار ذراع مي باشد.

اما چشمه هاي سمت شمالي عبارتند از:

(البته از نزديكترين چشمه ـ با اين توضيح كه آبادي و ويراني آن را هم بيان خواهيم كرد ـ آغاز مي كنيم و نخلستانهاي مربوط به هر چشمه را هم به طور تخمين خواهيم گفت:)

در شمالِ «طرف شمال» در سمت چپ كسي كه به سوي چشمه ها مي رود، رود اغوات را كه براي خدام حجره سيّد كائنات است و متعلق به غلامان سراي همايوني و اهالي كوه ذباب است و بر آن كوه مسجدي معروف به «قرين» قرارگرفته است مشاهده مي كند.

و در غربِ (طرف شام) كسي كه به سمت جرف يعني، چاه عثمان بن عفان مي رود، در سمت چپ چشمه سيد هاشم جمل الليل را كه متعلق به اهالي آن ديار است، مي بيند و نيز دو چشمه ديگر كه در سال هزار و دويست و نود ونه هجري جريان يافته، باقي، مانده است.

در شرق (طرف شام) دو چشمه واقع شده; چشمه اي در جزع الصدقه قرار دارد كه اكنون به چشمه صدقه معروف و به «سيد شيخ السادات» و «شيخ الفراشين افندي البدي» و ديگر اطرافيانشان تعلق دارد و تعداد دو هزار اصله نخل از آن سيراب مي شود. در قسمت شمالي آن پس از يك ربع ساعت پياده روي، چشمه ديگري به چشم مي خورد كه رود آن در منطقه المستراح جريان داشته و اينك جاري نيست; اين چشمه متعلق به سيد حسين با فقيه و شيخ السادات علوي و ديگران است. زمينهاي درختكاري شده معروف به سرافيه نيز به آن زمين متصل است. اين زمين ملكِ مؤلف افندي علي موسي و همراهان اوست و داراي سه هزار اصله نخل به غير از درختان انار و انجير است.

از غرب (طرف شام) چشمه حازميه متعلق به مرحوم سيد مدني و مرحوم مصلح شريون و ديگر شركاي ايشان است كه نزديك به هزار و پانصد اصل نخل دارد و نصف آب آن روي زمين پخش مي شود. نخلستان المصرع از سيد مدني و بني علي است كه سي سال قبل آب شربِ آن قطع شده است. البته پانصد سال پيش آبِ شرب آن جاري بود و نخلهاي آن در مجاورت كانال، مقابل مرقد حمزه سيد الشهدا اين نخلستان سمت چپ كساني واقع مي شود كه براي زيارت شهداي احد حركت مي كنند. قسمت اعظم آن را سعيد عبدالواحد مدني خريده است و تصميم داشت كه سهم شركاي بني علي را نيزخريداري كند ولي آنها نپذيرفتند. وي در پاكسازي و تصفيه آب آنجا كوتاهي نمود و به تدريج آب آن كم و سپس قطع گرديد.

او درگذشت و ورثه اش سهم خود را به سيد مدني فروختند و سعيد عبدالواحد تصميم داشت كه سهم آنها را از بني علي بخرد، اما چشمه از بين رفت و به حالت ويران باقي ماند. هشت وجبه (نوبت)، از چشمه حازميه خريدند تا زمين مصرع را آبياري كنند. بنوعلي براي سيراب نمودن زمينهاي خود سه و نيم نوبت آن را خريد. وجبه (نوبت). مدت زماني است كه بين طلوع خورشيد تا غروب آن يا غروب خورشيد تا طلوع را شامل مي شود. در زمينهاي عين المصرع نزديك به هزار اصله نخل وجود دارد.

در شمال (سمتِ شام) كانال (مسبل) سيد حمزه، در دامنه كوه احد نزديك شريعة الحمام، چشمه يوفي وجود داشته است كه اين كانال خراب شده و فقط پنجاه درخت خرما ويك درخت سرو ازآن باقي مانده است.

در غرب ـ مسجد حمزه(عليه السلام) رود چشمه الثنابه است كه به آن چشمه معاويه نيز مي گويند و متعلق به سيد ابومسعود داغستاني، مفتي سابق، ابراهيم قاضي، سباطي، جليدان، محمد صالح الشرقي و شركايي از ميادره و رداده است و تعداد چهار هزار درخت نخل به غير از درختان ديگر دارد. در غرب آن (سمت شام) چشمه السلامه است كه به سيد ابومسعود مذكور و مرحوم سيد اسعد و مرحوم ابن جوعان شرقي و گروهي از ميادره و صعايره و ديگران تعلق دارد و به غير از درختان انار و ليمو و انجير، پنج هزار اصله نخل در مجاري آن كشت شده است.

از حيث موقعيت و زمين، چشمه السلامه بهترين وضعيت را نسبت به چشمه ها دارد و كنارِ مسجد سيدالشهدا نهري است كه براي وضو و غسل از آب آن استفاده مي كنند.

در غرب چشمه السلامه: چشمه الحنانيه قرار دارد كه به الغرابيه معروف است و هنوز نخلهاي آن محل، پابرجاست و بدليل ويراني و عدم توجه اهالي آنجا، اين نخلها بدون آب هستند; آنجا داراي هزار و پانصد نخل است كه آن نخلها را با آب چاه آبياري مي كنند.

در قسمت جنوبي غرابيه، كنار كانال و نهر حمزه، چشمه مرحوم سيد عبدالله جعفر، كاتب ديوان است كه هفتصد نخل دارد و بيشتر شركاي آن چشمه، زمينهايشان را با آبِ آن آباد مي كنند. بنابراين مجراي آب راه، در اين جا شاهراه ومحل الحاق چهار آب راه، حمزه(عليه السلام) ابژي جيده، رانوناء و عقيق است كه همگي به سوي چمنزارها جريان دارند. صحرايي كه آن آب راهها در آن واقع شده زمينهاي چشمه را به دو قسمت تقسيم مي كند: يكي قسمت شرقي، در دامنه جنوبي كوه احد كه به جزع شرقي معروف است و تا حيدريه ادامه دارد، جزع دوم، در قسمت غرب ـ وادي قرار گرفته است و به جزع صادقيه معروف است. افرادي كه بخواهند به جزع صادقيه راهي شوند ـ بايد از راه بركه بروند و كساني كه قصدِ حيدريه دارند بايد از جزع شرقي و از بين باغهاي عين السلام و عين الغرابيه حركت كنند.

در خارج از قسمتِ شماليِ عين السلامه، عين الطيّار قرار دارد كه به مرحوم عباسِ طيار و برادرش علي طيار و شركاي آنها، صالح بن دخيل حازمي، سيد محمدبن علي هاشم تعلق دارد و نخلهاي آن بدون محاسبه درختان ديگر سه هزار اصله هستند.

در سمت چپ راه، عين المدينه قرار دارد كه متعلق به مرحوم سيد محمد مدني، سيد سليمان نجار، ابوبكر ابوالنصر، عواربن راجح، علي قاشقچي و ديگران است و داراي چهار هزار نخل است.

در قسمت شمالي (عين السلامه) عين المدينه قرار گرفته كه متعلق به محمد محروس، سيد عبدالله جعفر و شركاي آنها است. اين قسمت داراي چهار هزار نخل است.

عين النجيليه متعلق به صويغ، روس و سعد نحاس است كه آن قسمت هم سه هزار نخل دارد. عين المدافعيه قديم، ديگر چشمه آن منطقه است كه سه هزار نخل دارد و متعلق به محمد محروس و شركاي او است عين باني هم ملكِ محمد محروس و اطرافيانش است كه داراي سه هزار اصله نخل است.

عين المدافعيه جديد با چهار هزار نخل متعلق به محمد محروس و شركاي اواست.

عين ام سريره از عبدالله ابو خزيزه و شركاي ايشان است كه شهرنشين يا روستانشين هستند.

عين العباسيه از فرزندان عباس، سيد طه حلبي، محمد رشوان، ابراهيم قاضي و شركاي آنها كه هزار نخل دارد. عين موسي با هزار وپانصد اصله نخل از عوادبن راجح عمري و شركاي ايشان است.

چشمه ديگر آنجا السريحيه است كه در آن جا پانصد درخت نخل وجود دارد.

عين الطاهريه از سيد عبدالله جعفر كاتب، مؤلف و عبدالله عرب ميمني و شركاي آنها است كه از دو سال قبل جريان يافته است و كاشت درختها و نهالهاي آن در حال تكميل است.

بعد از آن عين الحيدريه است كه اهالي بر سر آن اختلاف و درگيري دارند و جريان آن معطل باقي مانده است.

زميني كه چشمه زبير در آن واقع شده داراي وسعت زيادي است اما مشخص نيست كه آب آنجا را چه كسي به جريان انداخته است، اين نقطه از قسمت غرب شروع مي شود و تا زمين (جزع) صادقيه; ادامه مي يابد. آخر آن جزع، ازقسمت شام به كوههاي شمالي، معروف به كوههاي الغايه و زميني كه عين علي در آن جريان دارد و به ام هجول معروف است مي رسد.

نهر زهراء متعلق به محمد محروس و شركاي ايشان است و تا امسال (سال تأليف كتاب) نيز جريان دارد.

بعد از آن چشمه مقبوليه است كه متعلق به كليب سعداني حبلاس و ديگران است و نخلستانهاي خوبي شامل سه هزار نخل دارد و در آن جا مسجد آبادي است كه معلماني براي آموزش قرآن به كودكان در مسجد اشتغال دارند.

درقسمت شرق آن، چشمه اي معروف به عُمريه وجود داردكه سه هزار اصله نخل را در خود جاي داده است. در جنوب عمريه، ام البيض قرار دارد كه چشمه اي روان است و در آنجا هزار و پانصد نخل نيز آنجا وجود دارد. در جنوب ام البيض چشمه هريسيه واقع شده است و در آن جا دو هزار نخل وجود دارد.

در جنوب هريسيه چشمه جديدي با نام شينبليه قرار دارد كه در سال گذشته جاري شد. البته نهال در آنجا به اتمام نرسيده و متعلق به افندي خاشقجي و سيد ابراهيم اسعد و عبدالله عرب سهيني و شركاي آنها است.

در ناحيه جرف نزديك به چاه عثمان، زمينِ چشمه مروان بن حكم است كه متعلق به مرحوم شريف عبدالله باشا بن عون، امير سابق مكه است.

چشمه دوم متعلق به خادمان حرم شريف پيامبر است كه هر دو چشمه، (چشمه مروان و چشمه متعلق به خادمان حرف پيامبر(صلي الله عليه وآله)) در مجراي عقيق واقع شده و سرچشمه آن ها از ذوحليفه است و اكنون به آبار، (چاههاي) علي معروف مي باشد. و مدتي هم خرمنگاه گرديد ولي بعد به حالت قبلي خود بازگشت و آب آن از چشمه به زمينهايشان جاري گرديد.

اين بحث مجملي از چشمه هاي اطراف شهر مدينه و زمينهاي نهال كاري شده يا بي نهال، خارج از ديوار شهر بود اما از شهر كه بيرون مي رويد در چهار جهت مذكور، بعد ازمدت زماني، حدود پنج ساعت، بستر رودهاي زيادي ظاهر مي شود كه ويران شده اند. چاهها در قسمت شمالي در مقايسه با ديگر جهات بسيار كم هستند و اغلب زمينها درختكاري شده و مزرعه را با آب رودهاي جاري و چشمه آبياري مي كنند. در برخي از باغها، چاههاي جديدي وجود دارد كه هنگامي كه آب چشمه براي آبياري مزارع كافي نيست، از آب چاهها براي آبياري استفاده مي شود.

نزديكترين باغها به بازار مدينه منوره، داوديه است كه متعلق به مرحوم داود پاشا بوده است و باغ زكي كه متعلق به مرحوم علي آقا فرزاني است و راهي وجود دارد كه در آن چشمه اي براي استفاده حيوانات حاجيانِ سمت شام و عراق تعبيه شده است. و اكنون در تصرف شيخ الخطبا سيد احمد افندي است. باغ ديگر معروف به نصباعه در ملكيت سيد جمل الليل است.

و بعد باغ مينعه كه متعلق به سيد احمد اسعد است.

باغ طرناويد متعلق به شيخ محمد قاضي بن علي قاضي است سپس باغ فيروزيد كه حرم شريف اختصاص دارد. باغ زينبيه كه متعلق به سيد محمد ذهبي، كاتب سابقِ خادمان حرم است و باغ درويشيه كه تملك آن به حرم نبوي اختصاص دارد. چاه حاء به سليمان كردي و مصطفي كردي، چاه حاء كوچك به مرجان آقا سليم، توانيه به حيدر آباد، جوديه به احمد ابن جود حميداني و كاكبيه به سيد محمد صالح افندي فرزند كاتب سلطان، تعلق دارد.

چاه معانيه مالِ طاهر بن عمر سفيل است.

باغي كه در شرق آن قرار گرفته ملك آل كردي است. باغ براده هم به عبدالجليل افندي تعلق دارد.

باغ زوحيه هم به حرم اختصاص دارد.

بين باغهاومحلّه ديوار جواني راهي وجود دارد و در همه آن باغها خانه هايي با نماي منظم و خاص و چاههايي كه درختانِ نخل، انگور، انار، انجير را با آب آن آبياري مي كنند.

در قسمت شمالي، نزديك ديوار شهر باغهاي زيبايي به چشم نمي خورد اما در جنوب و خارج از دروازه قبا باغهايي وجود دارد كه درون آنها خانه ها به طور منظم ساخته شده اند، توضيح بيشتر مربوط به خانه ها را در قسمت آشنايي با داخل شهر خواهيم آورد.

در قسمت شمالي، از دروازه شهر تا كوههاي غابه بيست و پنج هزار ذراع فاصله است كه هر ذراع شامل چهار فتيز است.

همه رودهاي جاري در سمت شمال، كوتاه هستند مگر چشمه سيد علوي شعاف و چشمه سيد هاشم جمل الليل و نهرهاي آن دو كه از شرق ينبع و از ميان باغها به سمت كانال ابوجيده عبور مي كنند.

سرچشمه بقيه چشمه ها، كه ذكر آن گذشت، از قسمت شرق از دويخله و از مسيل سيد حمزه و سرچشمه برخي از آنها جرف است و به همين دليل به جز چشمه اي در قسمت غربي، آب تمامي آنها شور است. به جز چشمه اي در قسمت غربي معروف به جزع صادقيه، كه تمام چشمه هاي آن قسمت، آب گوارايي دارد و نخلستانها را با آب آن آبياري مي كنند اما در غرب مدينه منوره كه انتهاي آن ذو حُليفه است، شاهراهي وجود دارد كه به نام ينبع البحر ـ رابغ ـ كه مكه وجوه را به هم متصل مي سازد. مزرعه هاي آن ناحيه با آب چاهها آباداست. در آن جا هيچ رودي جز يك چشمه كه امسال جاري شده وجود ندارد.

در حرّه غربي چاههاي فراواني داخل مزارع كنار مجراي سيل العقيق قرار دارد كه به عنابس معروف است. بعد از فرود آمدن از مدرج به طرف نقاء كه قبة السقي در آن جا است مزارع و نخلستانهايي به چشم مي خورد كه همه آنها جديد كاشته شده اند و بزرگترين آنها، به حرّه متصل است.

در جنوب شرقي قشلة العسكريه، باغ بزرگي است متعلق به آقاي تاج الدين الياس كه سه سال پيش آن را از عبدالله عرب ميمني خريده است.

در جنوب آن، باغ عمرزاهد معروف به مغيسلة قرار دارد. (چاههاي) آن قسمت آب بسيار گوارايي دارد، در آن جا ساختمان محكمي ساخته شده و در آن باغ درختان انگور خوب كاشته شده است و چاههاي آبِ آنجا عميق نيست.

بخش دوم

در بيان حرّه و كوههايي كه در اطراف مدينه منوره است:

همچنين در بيان جهتهايي كه حرّه در آن وجود ندارد و اينكه هر جهت متعلق به چه قبيله اي است اين بخش شامل سه فصل است:

فصل اول: در بيان حره هايي كه از سه طرف غرب، جنوب و شرق مدينه منوره را احاطه كرده اند.

در سمت شمالي، حره اي وجود ندارد، بلكه كوه سليع نزديك ديوار شهر، باب الكومه واقع است. در دامنه كوه، خانه هاي آجري (خشتي) وجود دارد كه معلق به ساكنان دكارنه است و باديه نشينان چادرهايي از كرك و مو وجود دارد كه با فرزندانشان در آن زندگي مي كنند. آنان خود را از مردم جدا كرده اند و برخي از آنها سركين چهارپايان را جمع آوري كرده و با فروش آن مخارج زندگي خود را تأمين مي كنند و برخي ديگر به كار در باغها مشغول مي شوند.

در سمت راه رومه و جرف، سه كوه جدا از هم وجود دارد. يكي از آنها كوه حصانيه است. اين كوه نزديك مساجد چهارگانه واقع شده است كه در قسمت شامي آن كوه فتّه قرار دارد. در غربِ كوه حصانيه كوه كوچكي قرار دارد كه به آن كوه ام ضليع گويند. شرح كوه احد هم قبلاً گذشت. همه اين سه كوه و كوه اُحُد در سمت شمالي قرار دارند.

در قسمت غرب حره غربي كوههاي سه گانه جماوات قرار دارد كه در راه وادي عقيق به سمت جرف است. عصيفرين در حره غربي واقع شده است و كوه ضليع سرخ، در جلوي مدّرج در وسط حره مذكور قرار دارد.

در سمت چشمه ها و در شمال بركه، كوهي است كه به ضليع البرّي معروف است. كوههاي ضليع كه نزديك چشمه هريسيه و چشمه ريّان قرار گرفته اند، ارتفاع زيادي ندارند. بين چشمه صادقيه وامّ هجول كه به نام مؤلف معروف است كوه كوچكي به نام ضليع قرار دارد. بجز اين موارد در حرم مدينه چيزي نيست.

حرمي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) آن را كوه عين تا ثور تعيين نموده است، عير كوهِ سياه رنگي است كه از چاههاي علي(عليه السلام)، محل ميقات، تا باغهاي وسيعي غير باغهاي علاوه كه در راه غاير و فرع است كشيده شده و ادامه دارد. كوه عير بسيار مرتفع است اما كوه ثور در پايان زمينهايي كه چشمه صادقيه در آن جاريست در جهت شامي واقع شده است. اين كوه كوچك جدا از كوههاي ديگر و رنگ سرخ دارد در مورد زمين شوره زاري كه در پشت آن واقع شده حديثي موجود است كه بيان مي كند آن جا محل نزول دجّال در آخرالزمان است. غير از كوههاي مذكور بقيه كوهها در خارج حرم واقع شده اند. حره شرقي كه در قرن ششم دچار آتش سوزي، گرديده است، به حره حرم متصل بوده و پيامبر آن جا را حرم اعلام فرمودند; چنانكه ابراهيم خليل(عليه السلام)مكه مكرمه را حرم قرار داد.

پس به قدرت خداوند آنچه در خارج از حرم بود به هنگام وقوع آتش سوزي، آتش گرفت و آنچه در درون حرم بود آتش نگرفت، سنگهايي كه در آتش سوخته بود تا امروز شبيه آهني است كه آهنگر زنگار آن را زدوده باشد، راه رفتن روي اين سنگها براي چهارپايان اگر چه نعل هم داشته باشند، دشوار است و از روي آن به سرعت مي گذرند.

اما قسمت شمالي (شامي) كه به الصورة معروف است، زمينهاي اين قسمت به دو بخش تقسيم مي گردد: بخشي كه در راه حمزه سيدالشهدا واقع شده كه اغلب آن از گچ است وبعد از آتش سوزي بنا شده بخش ديگر كه برخي از آن نيز گل است و قسمت اعظم آن شوره زار است و در تمام آنها آثار مزرعه ها به چشم مي خورد، ولي اكنون بدليل وجود افراد مهاجر ساختمانهاي زيادي در آنجا ساخته شده است.

قسمت جنوبي متعلق به قبايل مشخصي از مسروح، يعني اهالي راه غاير و راه فرعي است. روستاي قبا و همه زمينهايي كه بين اين روستا و مدينه است متعلق به قبيله فرده در روستاي قربان است. روستاي قربان بين عوالي و قبا قرار گرفته كه متعلق به قبيله وهوب و فرده است. عوالي كه در شرق روستاي قربان است، به قبيله بني علي تعلق دارد.

در قسمت شامي (شمالي) آنچه در شرق ـ راه حمزه(رحمه الله) قرار دارد، مانند: صدقه، چشمه حازميه، مصرع، سرانيه، چشمه حسين و شريوفيه كه نزديك دامنه كوه احد است، جز املاك قبيله بني علي به شمار مي رود.

طرف غرب ـ راه حمزه، تا كوه فتّه متعلق به اشراف قبيله بني حسين است. از قسمت شمال زمينهايي اشراف تا زميني كه آب چشمه زرقا در آن جاريست ملكِ قبيله حنانيه ـ گروهي از مراوحه و جزو حوازم  ـ  است. زمينِ چشمه هاي قسمت شمالي متعلق به فرزندان محمّد، يعني سعادين و سواعد و تمم است كه جزو قبيله احامده هستند. در قسمت غربي، مزارع جرف و محمديه نيز متعلق به فرزندان محمد است. مزارع عنابس و ابي بريقه در وادي عقيق، ذوالحليفه، وسيطه و علاوة تا كوه احمر را شامل مي شود. اين مزارع به حمراء نملي معروف است. و متعلق به بني عمرو از قبيله مسروح است و بني سالم در آن حقي ندارد مگر آن قسمتي كه به دلايل شرعي و با خريد آنها جزء املاكشان شده است.

روش محدود ساختن سمت براي يك گروه يا قبيله، چنين بوده كه زمينهاي جزيرة العرب بين عربها تقسيم شده بود و هر قبيله محدوده و جهت معيني داشت كه به آن جهت «دِيرتي» ناميده شده است. بنابراين اگر افراد بيگانه، آن قسمت را با خريد يا ارث مالك شوند، مردمان ديرة بر ملكيت اصلي خود باقي مي ماندند; آنها در مورد املاكشان قوانين قابل اجرايي داشتند كه اگر بخواهيم آنها را بيان كنيم، به اين قسمت مربوط نمي شود.


فصل دوم: پاكي هواي چهار جهت شهر مدينه:

روستاي قبا، قربان و عوالي كه بالاتر از مدينه منوره قرار گرفته اند در تابستان هواي خنك و مطبوعي دارد و در زمستان كه زمانِ ريزش بارانهاي سيل آسا است، به درجه گرماي مناطق مذكور افزوده مي شود.

هواي قسمت شرقي، جهت عريض بهتر از ديگر جهات و بيشتر از همه جهات حره است. تعداد چاههاي آن قسمت كه براي آبياري مزارع به كار مي رود از جهات ديگر بيشتر است. اما در هنگام بهار هوا بسيار گرم و حرارت خورشيد بسيار زياد است، به طوري كه در اثر شدت گرما كسي در مزارع باقي نمي ماند و سايه اي يافت نمي شود.

هواي قسمت شمالي در تابستان گرم و نامناسب و هنگام رسيدن محصول (خرما) بيماري و پشه زياد مي شود. اما در زمستان هواي آنجا از ديگر نقاط بهتر است و به همين دليل مردم مدينه در تابستان به منطقه عوالي (يعني قبا، قربان و عوالي) مي روند و در زمستان به قسمت پايين مدينه منوره; يعني ناحيه العيون تغيير مكان مي دهند.

جهت غربي كه قسمت سيح، عنابس، جرف، عقيق و حره هاي بين آنها را شامل مي شود. هوايي بسيار پاكيزه و مطبوع دارد. اما در اواخر بهار گرما در آنجا شدت مي يابد. مارهاي افعي در آن مناطق به ويژه در وادي عقيق بسيار زياد يافت مي شوند. خلاصه مدينه منوره و جهات چهارگانه ي شهر، در زماني كه ستاره پروين محو مي شود وخوشه خرما بر درخت سنگيني مي كند، گرما در آن زياد مي شود و بيماريهاي مختلف شايع مي گردد، فعاليت اعضاي بدن به حد پايين مي رسد، تا اينكه آن ستاره دوباره ظاهر شود. وسرخي و زردي درختان نخل به چشم مي آيد، در اين هنگام گرما شدّت مي يابد و خواب دل چسب مي شود و فعاليت كم كم آغاز مي گردد تا اينكه پاييز فرا رسد. آن هنگام اول برج ميزان است، زماني كه برج ميزان فرا رسد آب كم كم سرد مي شود و زمانِ فرو افتادن دانه خرما در مدينه فرا رسيده; مشهورترين پاييز در قسمت بالا و پايين مدينه است. در هنگام تابستان و در شد گرماي روز شهر از روستا خنك تر است و آن بدليل نوع ساخت حياط (دهليز) درِ خانه ها مي باشد. شب در روستاها خنك تر است ولي در آنجا ـ السويكه ـ حشره اي كه ضعيف تر از پشه است وجوددارد كه مانند كك نيش مي زند و هنگام پرواز صدايي توليد نمي كند.


فصل سوم: در مورد چاههايي است كه زمينهاي مطلوب براي زندگي و زراعت دارد و آب چاهها گوارا است و همچنين در مورد جهات چهارگانه كه كدام جهت و نخلستانها و زمينها مطلوب براي زندگي يا زراعت است.

چاههايي كه آبهاي گوارا دارند عبارتند از: چاه قديم در قبا، چاه عباسيه در قائم، چاه صفيه در حره و چاه بويره و بئر عصبه كه بقيه چاهها، نسبت به چاههاي مذكور در درجه كمتري از اهميت قرار دارند.

در منطقه عوالي، چاه عسيليه متعلق به فرزندان مرحوم ناصر است كه آب آنها از گواراترين آب چاههاي عوالي است. در قسمت شرقي، چاه مبعوث قرار دارد كه در جنوب عريض و در وسط حره در مجراي سيل مهزور واقع شده است. اين چاه بزرگترين چاههاي آن جا و آب آن گواراترين آب در بين چاههاي منطقه حَرّه شرقيه است.

چشمه هاي قسمت شمالي همان چشمه هاي طرف غربي است كه آب آنها از جرف بوده و گواراترين آب را چشمه هريسه و چشمه ريّان دارد.

از چاههاي جرف كه آب بيشتر و گواراتري دارند مي توان چاه رومه معروف به چاه عثمان را نام برد.

در قسمت غربي: چشمه بنيّه سراني كه در اين سال جاري گرديد و چاه قطعه آقاي يحيي دفتردار و چاه مغيسله و چاه فاطمه كه به چاه زمزم معروف است را مي توان نام برد.

به طور كلي گواراترين آب چاه، از چاهها و چشمه هاي مدينه و حتّي از چشمه زرقا هم گواراتر چاهِ عروة بن زبير در جانب مدّرج و در ساحل مجراي عقيق است كه در زمان قدم آب آن به پادشاهان هديه مي شده است.

بهترين مكان براي زراعت بنابر آنچه در بين مردم مشهور است جهت جنوبي مدينه است; زيرا آن قسمت به حره متصل است و زمين آن ريگزار و آهكي است و اگر خوب كشت شود و به آن خوب كود بدهند و بدون وقفه آبياري كنند محصول خوبي خواهد داد و اگر آن را براي بذر افشاني خوب آماده كنند محصول متوسطي خواهد داد.

و به همين علت قدما گفته اند كه در بين دو حره محصول و گياهي نيست.

اما زمينهاي عقيق كه در قسمت غرب به سمت جرف و از آنجا تا چشمه ها را شامل مي شود، ماسه زار (ريگزار) است. البته خاك برخي از قسمتهاي آن از رس مي باشد; مانند زمينهاي چشمه هاي شمالي كه اگر آن طور كه گفته شد زمين را براي كشت آماده كنند محصول خوبي خواهد داد، اگر دچار آفت نشود هر بذر آن سي برابر محصول مي دهد.

بهتري كشت، كشت نخست و اولين آن است; يعني بذر را در اول وقت بيافشانند. اما كشت بعدي محصول خوبي نمي دهد. قدما در مورد زمين جرف و عيون گفته اند محصول و گياه در آنجا بسيار است آن قسمت از وسيع ترين زمينهاي مدينه از حيث خاك و داراي بيشترين نخلستانها است.

قسمت شرقي ـ يعني ناحيه عريض و اطراف آن كه در مورد آن گفته اند، زمينهاي آنجا پر محصول و بدون كاه (علف هرز) است; چرا كه در آنجا رشد مي كند ولي علف هرز در آن رشد نمي كند. شرط موفقيت كشت در آن اين است كه كارهاي مربوط به شخم زدن، كوددهي و آبياري آن را به خوبي انجام دهند.

اما آنچه كه در زير درختان نخل و در نخلستانها مي رويد، بيشتر گياهان هرز (كاه) است و محصول كم به ثمر مي نشيند و در آنجا بيشتر مواقع گياهان بدون ساقه مي رويند.

اما در مورد ساكنان و نزلهاي جهات چهارگانه: در قسمت غربي اهالي آبار (چاههاي) علي و اهل وسيطه و اهل علاوه و بغير از آنها، اهل ابوبريقه ساكن هستند.

در قسمت جنوبي: قبا و قربان و عوالي و اطراف ديوار شهر; اعم از باغها و... قابل سكونت هستند. زمستان و تابستان بر آنها سخت نيست البته برخي از اهالي آنجا در سرماي زمستان به خانه هاي خود در مدينه منوره مي روند. همچنين در زمان جنگ و آشوب، اگر در هنگام تابستان باشد باغبانان در باغهاي خود مي مانند تا از آنها پاسداري كنند و گاهي به شهر مي آيند چرا كه از غارت اموال و بر خانواده و جان خود مي هراسند.


   


| شناسه مطلب: 80317