ميقات حج
سال هشتم شماره سي و يكم بهار 1379
تبرّك و استشفا به زمزم(3)
محمّدتقي رهبر
در شماره هاي پيشين آورديم كه چشمه زمزم جوشيده از منبع فيض ربوبي است و به اين جهت بر آبهاي ديگر دنيا برتري دارد. چنانكه اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود:
«ماءُ زَمْزَم خَيْر ماء عَلي وَجْهِ اْلأَرْض»
از اين رو تبرّك جستن و استشفا از آن، براي دردهاي جسمي و روحي، از سنّت هاي حسنه اي است كه از ديرباز مورد توجّه بوده و تجربه شده است. از برخي روايات تاريخي استفاده مي شود كه آثار و بركات زمزم، قبل از اسلام و در ميان ساير ملل نيز مورد توجّه و عنايت بوده است. فاكهي در «اخبار مكّه» از مجاهد نقل كرده كه گفت:
«به سرزمين روم رفتيم، در آنجا راهبي بود كه در شب ما را منزل داد. او از ما پرسيد: آيا در ميان شما كسي هست كه از شهر مكّه آمده باشد؟ در پاسخش گفتم: آري. گفت: آيا مي داني ميان زمزم و حجر چه مقدار فاصله است؟ گفتم: نمي دانم، مگر اينكه از روي حدس و تخمين بگويم. گفت: امّا من مي دانم، آب زمزم از زير حجر جاري است و اگر نزد من يك تشت از آن آب باشد، دوست تر دارم تا اينكه تشتي پر از طلا داشته باشم.»
فاكهي همچنين از قول يكي از اسراي مسلمان كه در سرزمين روم اسير شده بود نقل مي كند كه گفت:
1 ـ بحار الأنوار، ج99، ص243 ; فاكهي، اخبار مكّه، ج2، ص45، بدينگونه: «خير عد في الأرض زمزم».
2 ـ اخبار مكّه، في قديم الدهر وحديثه، ج2، ص48
«مرا نزد پادشاه بردند، او از من پرسيد: از كدام شهري؟ پاسخ دادم: از شهر مكّه هستم! گفت: آيا «هزمة جبريل» را مي شناسي؟ گفتم: آري. پرسيد: آيا «برّه» را مي شناسي؟ پاسخ دادم: آري. گفت: آيا نام ديگري براي آن به ياد داري؟ گفتم: آري، امروزه به «زمزم» شهره است. اين اسير مسلمان مي افزايد: آنگاه پادشاه از بركات زمزم سخن گفت و افزود: حال كه چنين گويي، ما در كتابهايمان خوانده ايم كه اگر كسي به مقدار سه كف از آن آب بر سر بريزد، هرگز خوار و ذليل نگردد.»
ازرقي نيز از قول وهب بن منبّه آورده است كه در كتب پيشين از خواص زمزم سخن گفته شده و افزوده است: سوگند به آنكه جان وهب به دست اوست، هر آنكه از زمزم سير بنوشد درد از او برطرف گردد و شفا يابد. و نظير آن را از قول كعب الأحبار و كتب پيشين نيز آورده است.
زمزم در منابع اسلامي:
در منابع روايي شيعه و سنّي، روايات فراواني آمده كه از آثار و بركات زمزم و شفابخشيِ آن مي گويند: در اينجا برخي از آن روايات را مي آوريم:
1 ـ امام صادق(عليه السلام) از پيامبر(صلي الله عليه وآله) نقل كرده كه فرمود:
«ماءُ زَمْزَم شِفاءٌ لِما شَرِبَ لَه»; «آب زمزم شفا براي هر چيزي است كه به خاطر آن بنوشند.»
و در روايت ديگر آمده: «ماءُ زَمْزَم شفاء لمن استعمل»; «آب زمزم شفابخش كسي است كه از آن بنوشد.»
و نيز امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «ماءُ زَمْزَم شِفاءٌ مِنْ كُلِّ داء»، (وأظنّه قال): كائنا ما كان»; «آب زمزم شفاي هر بيماري است، (راوي گويد به گمانم فرمود:) هر آنچه باشد.»
و از كتاب فقه الرضا(عليه السلام) نقل شده است كه: «ماء زمزم شفاء مِن كُلِّ داء وَسُقْم وَأمانٌ مِنْ كُلِّ خَوف وَحُزْن»; «آب زمزم شفاي هر درد و بيماري و امان بخشِ از هر ترس و اندوهي است.»
از اين رو در روايات ما توصيه شده است هر گاه آب زمزم مي نوشيد، دعاي مخصوص را بخوانيد: معاوية بن عمار از امام صادق(عليه السلام) نقل مي كند كه فرمود: «چون از دو ركعت نماز طواف فراغت يافتي نزديك حجرالأسود برو و آن را بنوش و بدان اشاره كن كه از اين ناگزيري و سپس فرمود: اگر مي تواني پيش از آنكه به صفا بروي، از آب زمزم بياشام و هنگام نوشيدن آن بگو: «اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً وَرِزْقاً واسِعاً وَ شِفاءاً مِنْ كُلِّ داء وسُقمْ»; «بار
1 ـ اخبار مكّه، ج2، ص39
2 ـ اخبار مكّه، ج2، صص50 و 53
3 ـ بحارالأنوار، ج 99، ص245 ; فقيه، ج2 ص135
4 ـ بحارالأنوار، ج 99، ص245 ; فقيه، ج2 ص135
5 ـ بحار الأنوار، ج99، ص244
6 ـ همان : ص245
7 ـ تهذيب الأحكام، ج5، ص144 ; وسائل الشيعه، ج9 ص514 و 515 ; نكـ : فاكهي، اخبار مكّه، ج2، ص42 از ابن عبّاس.
خدايا! آن را علم سودمند و رزق فراوان و شفاي هر درد و بيماري قرار ده .»
و نيز حضرت صادق(عليه السلام) توصيه كرد: از آب زمزم بنوشيد و بر سر وپشت و شكم خود بريزيد و آن دعا را بخوانيد; زيرا نقل شده كه وقتي پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) به زمزم نظر مي كردند، مي فرمودند: «اگر براي امّت من موجب مشقّت نمي شد، يك يا دو دلو بزرگ از آن مي كشيدم.»
و از سخنان امير مؤمنان(عليه السلام) است كه:
«الاطّلاع في بئر زمزم يذهب الداء فاشربوا من مائها ممّا يلي الركن الذي فيه الحجر الأسود..»
«نگريستن به چاه زمزم درد را از ميان مي برد. پس، از آن آب بنوشيد از آنسويي كه به طرف ركن حجرالأسود است...»
دعوات راوندي از ابن عباس چنين آورده است:
«خداوند آبهاي خوشگوار را قبل از روز قيامت بالا مي برد مگر زمزم را. آب زمزم تب و سردرد را بهبود مي بخشد و نگريستن به آن، چشم را شفاف مي كند و هر كس آن را به قصد شفا بنوشد خدايش شفا دهد و هر كس براي رفع گرسنگي بنوشد خدايش سير گرداند.»
افزون بر گفتار پيشوايان اسلام، سيره عملي آنان نيز، چنانكه ملاحظه كرديم، نوشيدن از آب زمزم، متبرّك شدن و بر بدن پاشيدن بوده است.
علي بن مهزيار گويد: ابوجعفر ثاني (امام محمّد تقي(عليه السلام)) را ديدم كه در شب زيارت (شب يازدهم ذي حجّه) طواف نساء گزاردند و پشت مقام ابراهيم نماز خواندند. سپس داخل زمزم شده، با دست خود از دلوي كه به طرف حجرالأسود بود، آب برداشتند و نوشيدند و بر قسمتي از بدن خود پاشيدند و سپس دو بار ديگر به زمزم رفتند.
علي بن مهزيار مي افزايد: برخي از ياران ما به من خبر دادند در سال بعد نيز امام را ديدند كه همين گونه عمل كرد.
شيخ صدوق گويد: در روايات آمده است كه هر كس از آب زمزم بنوشد شفا يابد. عارضه بيماري اش برطرف گردد و زماني كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) در مدينه بودند مي خواستند كه از آب زمزم براي حضرتش هديه آورند.
منابع اهل سنّت و شفابخشيِ زمزم
دارقطني و حاكم، از قول ابن عباس و او از پيامبر(صلي الله عليه وآله) روايت كرده اند كه فرمود:
1 ـ همان 515، و نيز مستدرك الوسائل، ج9، ص438، با اندك اختلاف در متن حديث و كافي، ج4، ص430
2 ـ بحار الأنوار، ج10، صص103 و 104
3 ـ همان، ج66، ص451 و نيز ازرقي، در اخبار مكّه.
4 ـ كافي، ج4، ص431
5 ـ الفقيه، ج2، ص208 ح2166، باب2، «وروي أنّه من روي من ماء زمزم أحدث له به شفاء وصرف عنه داء وكان رسول الله يستهدي ماء زمزم و هو بالمدينة».
«ماءُ زَمْزَم لِما شرب له، اِن شربته تستشفي شفاك الله به، واِن شربته لشبعك أشبعك الله به، وان شربته لقطع ظمأك قطعه، و هي هزمة جبريل و سقياالله اسماعيل».
«آب زمزم براي هر مقصدي است كه نوشيده شود، اگر به قصد استشفا بنوشي خدايت شفا دهد. اگر براي رفع گرسنگي بنوشي خدايت سير گرداند و اگر براي رفع تشنگي بنوشي آن را رفع كند و زمزم اثر ضربت پاي جبريل و آبي است كه خداوند براي اسماعيل پديد آورد.»
همچنين فاكهي در اخبار مكّه از جابر و او از پيامبر(صلي الله عليه وآله) نقل كرده كه فرمود:
«ماء زمزم لما شرب له».
«آب زمزم براي هر چيزي كه به نيّت آن بنوشند سودمند است.»
فاكهي همچنين از قول ابوذر آورده است كه گفت: براي نخستين بار كه در كنار كعبه و زير پرده بيت، خدمت پيامبر(صلي الله عليه وآله)رسيدم و بر آن حضرت سلام كردم، آن حضرت پرسيدند كيستي؟ گفتم: مردي از بني غفار، آنگاه دست بر سر نهاده فرمود: چندي است در اينجا هستي؟ گفتم بيش از ده روز. پرسيدند: خوراكت چيست؟ عرض كردم: بجز آب زمزم خوراكي نداشته ام و چنانكه ملاحظه مي كنيد شكم من فربه شده است.» پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: «إنّها طعام طعم وشفاء سقم».
و نيز از ابن عبّاس نقل كرده كه گفت: «طعام من الطعم وشفاء من السقم».
از قول عايشه هم آورده كه گفت: «رسول خدا(صلي الله عليه وآله) آب مزم را در ظرف ها و مشك ها حمل مي كرد و بر بدن بيماران مي پاشيد و به آنها مي نوشانيد.»
سيره نبوي و آب زمزم:
بررسي سيره نبوي نيز حكايت از آن دارد كه به آب زمزم تبرّك مي جستند و از آن براي درمان بيماران استفاده مي كردند. و اين براي مسلمانان ديگر سرمشق بوده است.
فاكهي از قول حبيب آورده كه گفت به عطا گفتم: «من از آب زمزم برمي دارم. به نظر تو چطور است؟ پاسخ داد: بله، مانعي ندارد، همانا پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) اين آب را در شيشه مي كرد و با آن آب كه به عجوه (نوعي خرما) آميخته بود، كام حسن و حسين(عليهما السلام) را مي گشود و تبرك مي كرد.»
نامبرده همچنين در اخبار مكّه از قول
1 ـ معجزات الشفاء بماء زمزم، ص62، از حاكم و دارقطني.
2 ـ اخبار مكّه، ج2، ص27
3 ـ اخبار مكّه، ج2، ص29 و نيز ازرقي، ج2، ص53
4 ـ همان، ص41
5 ـ همان، ص49
6 ـ همان، ص51
انس بن مالك آورده است كه روزي پيامبر در دوران كودكي اش با كودكان سرگرم بازي بود كه جبرئيل آمد و او را گرفت و درون سينه و قلب وي را با آب زمزم شست و شو داد و آنگاه به جاي اوّل برگرداند...
و نيز از قول انس بن مالك آورده كه گفت: رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود:
«آن شب كه مرا از مسجدالحرام به معراج بردند، سه تن آمدند و مرا نزد زمزم بردند و جبرئيل درون سينه و قلب مرا با آب زمزم شست.»
شيخ صدوق از محدّثان بزرگ شيعه در «علل الشرائع» روايت كرده كه در سفر حجّة الوداع، همينكه پيامبر خدا به مكّه آمدند، طواف خانه كردند و دو ركعت نماز نزد مقام ابراهيم گزاردند و استلام حجر نمودند، آنگاه به سوي زمزم رفته و از آن نوشيدند و فرمودند: «اگر براي امّت من موجب مشقّت نمي شد يك دلو يا دو دلو از آن مي كشيدم.»
اين حديث از استحباب كشيدن آب زمزم حكايت دارد، امّا به لحاظ اينكه ازدحام جمعيت و هجوم مردم موجب مشقّت مي شود، رسول خدا از آن خودداري كرده اند كه عمل آن حضرت سنّت نشود.
ازرقي نيز از علي(عليه السلام) نقل كرده كه پيامبر از آب زمزم طلبيدند و با آن وضو گرفتند.
محدّث نوري در مستدرك با ذكر سند از علي(عليه السلام) نقل كرده كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله)فرمود:
«خَيرُ ما ينبع عَلي وجه الأرض ماءُ زمزم»; «آب زمزم بهترين آبي است كه در زمين جوشيده است.»
و نيز آورده كه حسن و حسين(عليهما السلام)پس از طواف خانه كعبه به هنگام عصر و در حالي كه ايستاده بودند، از آب زمزم آشاميدند.»
بركات و آثار معنوي زمزم
در برخي روايات از تأثيرات معنوي آب زمزم و رابطه آن با ايمان و اخلاص سخن به ميان آمده است; چنانكه از دعاي مأثور هنگام آشاميدن استفاده مي شود: «أللّهمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً...» و نيز عموم: «شفاءٌ مِنْ كلّ داء وَ سُقْم» و امثال آن.
علاوه بر اينها، روايات ديگري نيز با صراحت بيشتر در اين خصوص سخن گفته است. فاكهي از پيامبر(صلي الله عليه وآله) آورده كه فرمود:
1 ـ اخبار مكّه، ج2، ص25 با تلخيص.
2 ـ همان، ص26 با تلخيص.
3 ـ به نقل از بحارالأنوار، ج99، ص242 و نيز ص243 به روايت ديگر.
4 ـ اخبار مكّه، ج2، ص55
5 ـ مستدرك الوسائل، ج9، ص349
«النظر الي زمزم عبادة وهي تحطّ الخطايا»; «نگاه كردن به زمزم عبادت است و گناهان را محو مي كند.»
البته اينگونه روايات، مطلق نيست بلكه شرايط خاص خود را دارد; همانگونه كه در احاديث آمده، نظر كردن به كعبه عبادت است. بديهي است اين براي كساني است كه با ايمان و خلوص و عمل صالح به كعبه يا زمزم يا ساير شعائر و مشاعر بنگرند و از آن بهره معنوي گيرند.
و نيز ياقوت حموي از ابن عباس و او از سخن رسول خدا(صلي الله عليه وآله) آورده كه فرمود:
«التضلّع في ماء زمزم برائة من النفاق و ماء زمزم لما شرب له».
«نشانه اي كه ما را از منافقان جدا مي كند اين است كه آنان از آب زمزم سير نمي نوشند.»
هديه آوردن آب زمزم
با توجّه به آثار و بركات زمزم است كه در روايات به آوردن و هديه دادنِ آن توصيه شده و از سيره نبوي براي آن شاهد آورده اند. در اين باره از كتاب هاي شيعه و سني مي توان شواهدي آورد. بنا به نقل علاّمه مجلسي در بحار الأنوار، امام صادق(عليه السلام)از پدر گرامي خود حضرت باقرالعلوم(عليه السلام) نقل كرده هنگامي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) در مدينه بودند، مي خواستند كه براي حضرتش آب زمزم هديه بياورند; «أبي عبدالله عن أبيه انّ النّبي يستهدي ماء زمزم و هو بِالمَدينة».
فاكهي نيز در اخبار مكّه آورده است كه: «پيامبر خدا پيكي نزد سهيل بن عمرو فرستادند و از او خواستند كه آب زمزم را براي ايشان بفرستد و او بر يك يا دو شتر آب كش ظرف هاي آب حمل نمود و براي آن حضرت فرستاد.»
حكيم ترمذي در اين باره سخني دارد كه خلاصه آن چنين است: «اگر آب زمزم را براي رفع گرسنگي و تشنگي، شفاي بيماري، سوء خلق، تنگي سينه، تاريكي دل، بي نيازي نفس، حوائج ديگر، رفع گرفتاري و ناملايمات و جلب نصرت الهي و يا هر يك از ابواب خير و صلاح بنوشند، به خواسته هاي خود برسند; چرا كه خداوند آب زمزم را از بهشت خود به عنوان فرياد رسي (براي هاجر و اسماعيل) فرستاده است.»
سنّت تبرّك و استشفا به زمزم در سيره مسلمانان
با توجّه بدانچه گذشت، سيره مسلمانان و زائران بيت الله اين بوده كه از
1 ـ اخبار مكّه، ج2، ص41
2 ـ معجم البلدان، ماده «زمزم». و نيز نكـ : ازرقي، اخبار مكّه، ج2، ص52
3 ـ بحارالأنوار، ج99، ص244
4 ـ اخبار مكّه، ج2، ص48 و نيز ص49 و 50 و نيز ازرقي، ج2، ص50
5 ـ معجزات الشفاء بماء زمزم، ص63
آب زمزم بنوشند و بر بدن بپاشند و بدان تبرّك جويند و استشفا نمايند و اين سنّت در ميان مسلمانانِ هر عصر استمرار داشته و اكنون نيز ادامه دارد. زائري نيست كه به مسجدالحرام بيايد و از زمزم ننوشد و كمتر كسي است كه از حجّ بر گردد و آب زمزم سوغات نياورد.
آثار اين تبرك و استشفا، هنوز هم نقل مجالس و نقل كتاب ها و مورد توجّه بزرگان بوده است و مؤلفان نيز به بيان مواردي از آن پرداخته اند. يكي از نويسندگان در كتاب خود موسوم به «معجزات الشفاء بماء زمزم» به بيان مواردي پرداخته كه بيماراني چند به بركت زمزم از بيماري هاي صعب العلاج شفا يافته اند و آنگاه به تحليل اين مطلب پرداخته ومي افزايد: نبايد اينگونه موارد را از ديد علمي رد كرد; زيرا خداوندي كه در داروها شفا قرار داده، همو قادر است در آب زمزم اثر شفابخش قرار دهد.
در اينجا گزيده اي از مباحث اين كتاب را مي آوريم:
تحليلي از شفا بخشيِ زمزم:
شارع حكيم، ما را موظّف كرده كه به هنگام درد در جستجوي دوا و درمان باشيم. حضرت مصطفي(صلي الله عليه وآله) مي فرمايد:
«لِكلّ داء دواء فاذا اصيب دواء الداء برأ باذن الله عزّوجلّ».
هر دردي را دارويي است كه چون بدان دسترسي باشد به اراده خداي بزرگ شفا يابد.»
احمد حنبل، از اسامة بن شرك روايت كرده كه گفت: در محضر پيامبر(صلي الله عليه وآله)بوديم. گروهي از اعراب آمدند و گفتند: اي رسول خدا، آيا ما به مداواي بيماري ها اقدام كنيم؟ حضرت فرمود:
«آري، اي بندگان خدا، مداوا كنيد; زيرا خداي ـ عزّوجلّ ـ دردي نيافريده مگر آنكه براي آن دوايي قرار داده است، جز يك درد. پرسيدند: آن درد چيست؟ فرمود: پيري.»
البته «امر به مداوا» با «توكّل» منافاتي ندارد، همانگونه كه برطرف ساختن گرسنگي و تشنگي و گرما و سرما با وسائل مخصوصِ خود منافيِ توكّل نيست. ابن قيم جوزي گويد:
«توحيد كامل نمي شود مگر با مباشرت اسبابي كه خداوند آنها را مقتضي براي مسبّبات آن ـ با همان قدر و منزلت ـ قرار داده است وتعطيل اين اسباب مخلّ توكّل
1 ـ صحيح مسلم، ح2204
2 ـ مسند احمد، ج4، ص287 وابن ماجه، وابوداود، ح3855
است; همانگونه كه در اراده و حكمت خلل آفرين است و شايد برخي تصوّر كنند كه در پي اسباب و عوامل نرفتن، بر قدرت توكّل مي افزايد، در حالي كه چنين نيست و ترك اسباب از روي عجز، منافي توكّل است كه حقيقت آن اعتماد نمودن قلب به خدا براي دستيابي به چيزي است كه در امر دين و دنيا بنده را سودمند باشد و آنچه را در دنيا و دين زيانبار است دفع كند و با چنين اعتمادي بايد در پي اسباب و عوامل رفت وگرنه حكمت و شريعت را تعطيل كرده است، پس نبايد يك بنده، ناتوانيِ خود را به حساب توكّل بگذارد و توكّل خود را عامل عجز و ناتواني قرار دهد. با اينكه پيامبر خدا به ما خبر داده كه هر دردي را درماني است و اين طبيب است كه در تشخيص درد و درمان خطا مي كند. لذا آن حضرت مي فرمايد: خداوند بزرگ دردي نفرستاده مگر آنكه براي آن دوايي قرار داده است، آنكه دانست دانست و آنكه ندانست ندانست.»
ابن قيّم مي افزايد:
«برخي داروهاست كه دردها را درمان مي كند ولي عقل بزرگان اطبا به آنها نرسيده و دانش آنها و تجربه ايشان و معيارهاي آنان بدان دست نيافته است; اينها عبارتند از: داروهاي قلبي، رواني، قوت قلب، اعتماد به خدا، توكّل بر او، تضرّع به آستانه حق، التماس و التجا به محضر او، دعا، توبه واستغفار، صدقه و كمك به دردمندان و گرفتاران و... داروهايي است كه امّت ها با وجود اختلاف در دين وملّت، آنها را تجربه كرده اند و اثر آن را در بهبودي از بيماري ها ديده اند در حالي كه دانش و تجربه و مقياس هاي داناترين پزشكان به آن دسترسي ندارد. ولي ما و امثال ما موارد بسياري از اين امور را تجربه كرده ايم و ديده ايم. اين داروهاي معنوي كاري از پيش مي برد كه از داروهاي طبيعي ساخته نيست. و داروهاي طبيعي در برابر آنها مانند داروهاي سنّتي در نظر اطبا است! و اين امور به مقتضاي حكمت الهي و قانوني است كه در جهان جاري ساخته و از حكمت و قانون خارج نيست، چيزي كه هست در نظام علّت ها، علل و اسباب متنوّع اند كه بايد شناخته شوند. هنگامي كه قلب با آفريدگار جهان رابطه برقرار مي كند، آفريدگاري كه خالق داروها و مدبّر طبيعت و هدايتگر آن در جهت اراده و خواسته خود مي باشد، همان آفريدگار را داروهاي ديگري است كه دلهاي مهجور و بريده از حق بدان دسترسي ندارند.
از نظر علمي به اثبات رسيده كه هرگاه
1 ـ نكـ : زاد المعاد، ج4، ص15
روح ها نيرومند گردند و نفس و طبع قوي باشند، مي توانند با درد مقابله كنند و بر آن پيروز آيند، حال چگونه مي توان انكار كرد كه نفس و طبع توانمند باشند و با تقرّب به خداوند و انس با او و محبّت او و لذّت ذكرش شادمان گردند و با تمام قوا به او رو آورند و با تمركز از او ياري جويند و بر او توكّل كنند و اين سرمايه هاي معنوي، كارآيي بيشتري از داروهاي طبيعي نداشته باشند، به گونه اي كه درد را به كلّي برطرف سازند؟!
اين حقيقت را كسي جز مردم جاهل و محجوب از نور حقيقت و تيره دل و دور افتاده از خداوند و حقيقت انسانيّت، منكر نمي شوند.»
مؤلّف كتاب «معجزات الشفاء بماء زمزم» همچنين مي نويسد:
«امّا درباره آب زمزم بايد گفت: موارد بسياري است كه دانش پزشكي حيرت زده و درمانده است و گاه نااميد از درك رمز و راز آن; مواردي كه شفاي بيمار جز با آب زمزم نبوده است. در اينجا به ذكر برخي مي پردازيم كه براي ما با صدق عقيده به اثبات رسيده و كساني با نيّت استشفا از آب زمزم نوشيده اند و خداوند آنان را شفا داده است و داستان خود را باز مي گويند و تجربه شخصيِ خود را در اين اعجاز و اثر بخشي، مورد تأكيد قرار مي دهند.»
آب زمزم و شفا از سرطان:
نويسنده كتاب پيشگفته دو مورد از مشاهدات شخصي خود را آورده كه به ذكر يك مورد آن بسنده مي كنيم. او مي نويسد:
«... دوّمين مورد، تجربه شخصي است كه يك خانم اهل مغرب در كتاب خود به نام «خدا را فراموش نكن» آورده و مجله عربي در شماره 147 و نيز «المسلمون» (در شماره 24 خود در مورّخ 25 شوّال 1405هـ مطابق با 6/12/1985م.) منتشر كرده است. «دكتر مهدي بن عبود» در مقدّمه اين كتاب مي نويسد: اين پديده پزشكي دل ها را انبساط مي دهد و ديده ها را نور مي بخشد; براي آنان كه عقل سالم و انديشه معتدل دارند و در گذشته نمونه هايي داشته و در آينده نيز خواهند داشت. در حقيقت انسان در گنجينه وجود خويش داراي قدرت حياتي و روحي است كه به واسطه آن از عالم غيب كه در قبضه قدرت الهي است مدد مي گيرد و جهان غيب از عالم طبيعت گسترده تر است.
امّا اصل داستان اينگونه است كه: خانم «ليلي حلو» به شدّت بيمار شد و
1 ـ از زاد المعاد، ج4، ص11 و 12، به نقل معجزات الشفاء بماء زمزم، ص72 و 73
پزشكان در معالجه او درمانده شدند و داروها نتوانست آلام او را تخفيف دهد. تشخيص پزشكي در پاريس اين خبر وحشتناك را به بيمار داد كه با كمال تأسّف سرطان در تمام سينه اش چنگال افكنده و بيش از سه ماه زنده نخواهد بود و اين سرطان لعنتي علاج ندارد! خانم ليلي حلو باشنيدن اين خبر، از زندگي نااميد شد و خود را براي وداع با اقوام و انتظار مرگ مهيّا ساخت.
عزيمت به بيت الله الحرام:
او پيش از اينكه به مغرب بازگردد، به پيشنهاد شوهرش تصميم گرفت براي عمره مفرده رهسپار مكّه شود. اين خانم مي گويد: در كنار خانه خدا معتكف شدم پيوسته از آب زمزم نوشيدم و به يك قرص نان و يك عدد تخم مرغ در روز قناعت كردم و به تلاوت قرآن و دعا پرداختم. چهار روز گذشت و من روز را از شب نمي شناختم قرآن كريم را از اول تا آخر خواندم. سجده هاي طولاني داشتم و از اينكه در گذشته پاره اي از فرايض و اعمال نيك را ضايع كرده بودم با سوز و گداز گريه ها كردم...
او ادامه مي دهد: پس از چند روز ديدم لكه هاي قرمز كه بدن مرا دگرگون كرده بود، به تدريج برطرف شد احساس كردم كه ديگر بيماري ندارم! تصميم گرفتم به پاريس برگردم و با پزشكان مشورت كنم و اين كار را كردم. پزشكان كه چندين نوبت بيماري مرا قطعي يافته بودند، مات و مبهودت شده و اين پيش آمد شگفت را باور نمي كردند! چند روز قبل گفته بودند سرطان در تمام سينه رخنه كرده اما امروز مي گويند اثري از آن نمي بينند!
چه حادثه شگفتي رخ داده است؟! خانم پزشكان را در شگفتي و حيرت رها مي سازد و به مغرب رهسپار مي شود و ماجراي بهبودي خود از سرطان، به بركت آب زمزم را شرح مي دهد.
در مغرب بار ديگر بيماري به سراغ خانم ليلي حلو مي آيد، او بار ديگر به بيمارستان مي رود و عمل جراحي روي او انجام مي شود و شيمي درماني مي كند كه عوارض نامطلوبي روي بدن دارد. موهاي سر مي ريزد و برچانه او مو مي رويد! جسمش لاغر مي شود و همه انتظار مرگ او را مي كشند اما معجزه اي ديگر رخ مي دهد! خانم ليلي حلو مي گويد: «در خواب نوري ديدم كه چشمان مرا خيره كرد. با مشاهده آن نور يقين كردم كه رسول
خدا است و به ياري من آمده است. داستان بيماري و سردرد و ايمان خود را با آن حضرت گفتم و عرضه داشتم كه مشتاق ديدار او بودم و او با توجّه تمام به سخنانم گوش مي داد تا حرف من تمام شد. آنگاه دست مبارك خود را آورد و از چپ به راست بر سر من كشيد و مرا امر به صبر كرد و گفت: جز خير تو را نرسيده است، سپس بر من زد كه از خواب بيدار شدم و اثر دست مبارك پيامبر را بر سر خود كه مويي نداشت احساس مي كردم و گويي اين اندرز حضرتش را مي شنيدم كه با مهرباني و محبّت مي فرمود: پريشان و نگران نباش، صبر كن كه سوگند به خدا جز خير تو را نرسد.
خانم ليلي حلو سلامت خود را باز يافت و آثار سرطان به كلّي برطرف شد. او در پايان سرگذشت خود مي نويسد: «در اينجا يك نيروي پنهاني است كه عقل و خرد انسان ها به ژرفاي آن نمي رسد و آن قدرت خداوند است و اطمينان مي دهد كه با اين قدرت تو را همراهي مي كند به زندگي خود اميدوار باش چرا كه خدا با تو است و درهاي آسمان به روي تو باز است تا تو با خدايي و او را فرمان مي بري، پس خدا را فراموش نكن!
ردّ شبهات در خواص آب زمزم:
يكي از تحليل گران درباره اين مطلب، با عنوان: «خواص آب زمزم» به بحث در مورد فوايد آب زمزم پرداخته و ضمن طرح پاره اي شبهات از سوي برخي نويسندگان، در مقام پاسخگويي برمي آيد و مي نويسد: از آنچه گذشت مي توان اذعان كرد كه آب زمزم داراي فضيلت و فوايدي است. طعام خوردن و شفاي بيماري است; چنانكه احاديث صحيح و اخبار متعدّد به نقل بسياري از صحابه و علماي اسلام دلالت دارد و تجارب و آزمايشها آن را تأييد نموده و تحليل شيميايي آن را به اثبات رسانده است و پس از اينهمه آثار، براي هيچ مسلماني جاي شك و ترديد باقي نمي ماند.» آنگاه نويسنده سخني را از كردي نقل كرده كه به نقل گفتار كساني كه از وجود مواد ميكربي در آب زمزم سخن گفته اند پرداخته مي نويسد: برخي پزشكانِ زمان ما گفته اند: ضمن تجزيه آب زمزم به اين نتيجه رسيده اند كه در آن برخي عناصر ميكربي يافته اند; عناصري كه موجب پاره اي بيماري ها مي شود! اين عناصر به وسيله سيل ها و باران ها و نفوذ رطوبت منازل مجاور به داخل چاه راه مي يابد و لذا براي نوشيدن مناسب نيست. سپس در ردّ
1 ـ مهندس يحي كوشك، «زمزم، طعام طعم وشفاء سقم» صص30، 31 302
2 ـ طاهر كردي، تاريخ مكّه.
اين سخنان مي گويد:
1 ـ آب زمزم را جبرئيل به امر پروردگار براي اسماعيل فرزند ابراهيم پديد آورد و چهار هزار سال بر اين چشمه در ميان صحراي بي آب و علف مي گذرد..
2 ـ اين آب از زير خانه كعبه معظّمه، خانه محترم خداوند مي جوشد و نيز از سوي صفا و مروه كه از مشاعر بزرگ الهي مي باشند.
3 ـ پيامبر با حضرت محمّد(صلي الله عليه وآله) پس از هجرت از مكّه به مدينه، همواره از ديگران مي خواستند كه از اين آب برايش هديه ببرند.
4 ـ رسول خدا(صلي الله عليه وآله) ترغيب مي كرد كه مردم از اين آب بنوشند و سيراب شوند.
5 ـ از پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) درباره آب زمزم رواياتي رسيده است: از جمله اينكه:
ـ «ماءُ زَمْزَم لِما شُرِبَ لَه...».
ـ «آب زمزم براي هر مقصدي كه بنوشند سودمند است اگر به قصد شفا باشد شفا يابد و اگر به وسيله آن، از شرور به خدا پناه برند، خدا پناه دهد و اگر براي رفع تشنگي بنوشند سيراب شوند و اگر براي رفع گرسنگي بنوشند سير گردند. اين آب اثر ضربت جبرئيل و آبشخور اسماعيل است.»
ـ «ماءُ زَمْزَمْ شِفاء كُلّ داء».
ـ «سيراب شدن از آب زمزم، نفاق را از ميان مي برد.»
ـ «فرق ما با منافقان اين است كه آنها از آب زمزم سير ننوشند.»
6 ـ جبرئيل سينه مبارك پيامبر را با آب زمزم شست و شو داد.
7 ـ از آب زمزم، پيامبران برگزيده خدا و عالمان عامل، ائمه ابرار و صاحبان سرّ و هدايت نوشيدند و همه مؤمنان تا قيامت، با ايمان و يقين و صدق و اخلاق از همان دلو و از خود چاه مي نوشند و آن را شيرين تر و صافي تر و لذت بخش تر از هر آب مي دانند و شگفت آنكه آب زمزم با اينكه به رنگ همه آب هاي دنياست، امّا طعم آن لذيذ و گواراست; آبي كه اينهمه ويژگي دارد چگونه (به گفته اطبا) از مواد ميكربي تأثير پذيرد؟ آيا اين مواد و ميكرب ها در زمان ما پيدا شده و يا در گذشته نيز وجود داشته است؟ از قديم ترين ادوار نشنيده ايم كه كسي از آب زمزم نوشيده باشد و بيمار گردد. به عكس از دير باز مي شنويم كه بسياري از مؤمنان به خدا و رسول، از آب زمزم به نيّت شفا يا به قصد توبه و توفيق و كسب علم وفهم يا به نيّت رفع اندوه و غم نوشيده اند و به
خواسته هاي خود رسيده اند. در زمان ما نيز مردم مكّه و ديگران مي نوشند و به مقاصد خود مي رسند كه داستان اينان در كتب و روايات به ثبت رسيده و كسي انكارش نمي كند جز آنان كه به امر دين نادان و جاهل و يا اهل عنادند و به غيب ايمان ندارند و بر محور مادّيات مي انديشند.
ما معتقديم به فرض آنكه مواد ميكربي از طريق سيل يا باران به زمزم راه يابد يا كسي با شيشه اي درون چاه بريزد، با قدرت خداي يگانه تأثير آن خنثي مي شود، حتّي اگر اين ميكرب ها و مواد، به چشم نيز ديده شوند!
علاوه بر اين، چاه زمزم در سال هاي اخير، از هر زمان ديگر بيشتر حفاظت و مراقبت مي شود. اين چاه در قرون اوّليه، كه به چند هزار سال مي رسد، در وسط بيابان قرار داشت و اعراب بدوي با گروه هاي مختلف از نظر نظافت بدن و لباس، از آن آب برمي داشتند و همراه دام و احشام خود در آن وارد مي شدند، آيا در اخبار و تواريخ شنيده شد كه آنها يا احشام آنها به جهت نوشيدن آب زمزم به بيماري هاي عفوني مبتلا شده باشند؟! نه، به خدا هرگز چنين چيزي شنيده نشده بلكه عكس آن; يعني سير شدن و شفايافتن نقل گرديده است.
«كردي» در بخش ديگري از كتاب خود مي نويسد:
«در سال 1376هـ . آب زمزم مقداري شور و سنگي بود و سبب آن معلوم نبود. هنگامي كه دولت سعودي تصميم گرفت مسجد الحرام را توسعه دهد و خانه هاي اطراف را، كه در سمت مسعي قرار داشتند تخريب كرد و سپس در سال 1375هـ . ساختمان محوّطه، از مروه تا صفا و بلكه بالاتر از آن، تا باب الوداع را پي ريزي كرد، به گونه اي كه به طور كلّي رابطه اين قسمت از مسجد الحرام ـ با حفر پايه هاي ساختمان و پي ريزي، با عمق زياد ـ با منازل قديمي اطراف و آثار آنها قطع گرديد كه در نتيجه آب زمزم به نحو بسيار محسوس، شيرين و زلال شد.
كردي در ادامه مي افزايد: البته آب زمزم كمي لب شور است و بهتر آن است بگوييم آب زمزم داراي طعم خاص است كه با آبهاي ديگر دنيا فرق دارد; لذا هر كس سابقه نوشيدن آن را داشته باشد، خيلي زود آن را از آبهاي ديگر امتياز مي دهد هر چند سالها بر آن گذشته باشد.
حقيقت آن است كه توصيف مزه آن دشوار است، كمي مايل به شوري است نه شورِ زننده بلكه مطلوب و براي مؤمنان
1 ـ التاريخ القويم لمكّة وبيت الله الكريم، به نقل از كتاب «ماء زمزم...»، ص31
دلنشين. و شايد يك راز الهي در اين امر باشد. لذا عباس بن عبدالمطلب از آب زمزم به «شراب الأبرار» تعبير مي كند و شايد اين لب شور بودن براي كساني كه ايمانشان سست است موجب شود كه ناگوار آيد و نتوانند بنوشند و از بركت شفابخشي آن محروم گردند. از اين رو پيامبر(صلي الله عليه وآله)مي فرمايد: نشانه اي كه ميان ما و منافقان وجود دارد، اين است كه آنها از آب زمزم سير نمي نوشند.»
تحليلي از شفا بخشيِ زمزم:
چنانكه ملاحظه كرديم، در روايات بسياري، از پيامبر و ائمه معصوم(عليهم السلام) و نيز سخنان بزرگان و راويان، از شفابخشي آب زمزم سخن گفته شده و كتب شيعه و سنّي آن را به ثبت رسانيده است. كه به عنوان دليل نقلي و تعبّد و التزام به كلام معصوم پذيرفته شده و از اين بابت جاي سخن نيست. با اين حال امكان دارد پاره اي اشخاص در صدد باشند به رمز و راز اين موضوع پي ببرند و در اينجا پرسشهايي را مطرح كنند; از جمله اينكه: چگونه آب مي تواند خاصيت دارويي داشته باشد؟ اين آب چه ويژگي دارد؟ اگر قرار باشد براي شفاي بيماران از آب زمزم استفاده شود پس به دارو و درمان چه نيازي هست؟ و آيا كساني كه از آب زمزم نوشيده اند واقعاً شفا يافته اند؟ آيا شرايط ويژه اي براي اين امر وجود دارد و اين شرايط كدامند؟ و پرسش هايي از اين دست... در پاسخ به اينگونه پرسش ها كه اختصاص به زمزم هم ندارد و موارد ديگري چون تربت سيدالشهدا حسين بن علي(عليهما السلام) را نيز شامل است، به علاوه خواصي كه براي آيات قرآن يا ادعيه و تبرك و توسل براي بهبودي از بيماري رسيده است به نوعي مي تواند مورد اينگونه پرسشها باشد كه هيچيك از اينها با دانش تجربي پزشكي و علل و اسباب ظاهري و طبيعي، كه بشر بدان دست يافته است، وفق نمي دهد. بنابراين بايد به كاوش و تحقيق از راز معنوي موارد ياد شده پرداخت، چيزي كه فراتر از دانش پزشكي و آثار طبيعي دارو و درمان معمولي است.
با توجّه به چند نكته مهمّ كه ذيلا از نظر مي گذرد، مي توان به سؤال هاي بالا پاسخ داد: نخست اينكه: از نگاه موحّدان و مؤمنان، زمام همه امور عالم و سرنوشت آدميان به دست قدرت بي چون الهي است. اوست كه زنده مي كند و مي ميراند وكوچكترين فعاليت هاي حياتي بشر چون
1 ـ يحي حمزه كوشك، زمزم ص32
سلامت و بيماري و... را در قبضه اراده و قدرت خود دارد. با اين توصيف هر چيزي كه خاصّيت شفابخشي دارد، به طور قطع، بايد مورد تعلق مشيت و اراده او باشد و علل و اسباب نيز تحت اراده او مؤثّر است وگرنه به مثل معروف در گفته مولوي:
از قضا سركنگبين صفرا فزود *** روغن بادام خشگي مي نمود
اگر اراده الهي نباشد فراورده هاي دانشِ پزشكي نيز خاصيت شفابخشي خود را از دست مي دهد و هرگاه خداوند اراده كند كسي بميرد تمام اطباي عالم و داروهاي پيشرفته نتوانند كاري انجام دهند. پس اين ارداه اوست كه همراه با اين وسايل و ابزار و دارو و درمان در نهايت مؤثر و كارساز است و اين امر با استفاده از ابزار و عوامل طبيعي در تضادّ نيست بلكه درست در رأس عمود سلسله علل و اسباب و در طول عوامل و ما فوق همه آنها قرار دارد و نه در عرض آنها كه تزاحمي ميان عوامل مادي و معنوي پديد آيد. اين همان توحيد افعالي است كه در كلّ نظام آفريش جاري و ساري است. و تجربه نيز همين را به اثبات مي رساند.
قرآن كريم از زبان حضرت ابراهيم در مقام محاجّه با منكران چنين حكايت مي كند:
} وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ{.
«و چون بيمار شوم همو مرا شفا دهد.»
با اين حال خداوند اسباب و عللي را براي تنفيذ اراده خود در جهان خلقت قرارداده كه در آيات قرآني بدان اشاره شده است. يك جا از شفا بخشي قرآن سخن مي گويد:
} وَنُنَزِّلُ مِنْ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاَّ خَسَاراً{.
«از قرآن چيزي فرو فرستيم كه براي مؤمنان شفا و رحمت باشد و ستمكاران را جز خسران نيفزايد.»
شايد بتوان گفت: شفاي مذكور در آيه كريمه، به لحاظ خط سير معنوي قرآن و به قرينه آيات 57 سوره يونس و 44 سوره فصّلت، بيشتر ناظر به شفاي معنوي و بهبودي از بيماري هاي اعتقادي و روحي است، امّا اين احتمال نمي تواند شفابخشي طبيعي آيات را نفي كند و بسا عموم آيه آن را در برگيرد و دليل قاطعي بر اختصاص آن به آلام روحي و عقيدتي وجود ندارد.
نتيجه آنكه: قرآن جنبه شفابخشي
1 ـ شعرا : 80
2 ـ اسرا : 82
دارد; از آلام روحي و آلام جسماني، چنانكه بسياري از اولياي خدا با خواندن همين آيه به درمان دردها پرداخته اند. حال اين مطلب با كداميك از موازين علوم تجربي وفق مي دهد؟ جاي سؤال است. پس بايد به سراغ عامل و تأثير معنوي در اين موضوع رفت كه در اين صورت هيچ مانع عقلي يا عادي وجود ندارد كه قرآن در بيماري هاي طبيعي نيز شفابخش باشد البته با شرايط و ضوابط خاصّ خود.
همين مطلب را مي توان به تربت امام حسين(عليه السلام) و آب زمزم به لحاظِ قداستي كه دارند، گسترش داد.
همچنين قرآن به شفابخشي عسل كه فراورده زنبور عسل است تصريح دارد و مي گويد: } فِيهِ شِفاءٌ لِلنّاس...{ كه اين به طور قطع، شفاي جسماني است و خداوندي كه شفابخشي را در عسل كه محصول گل و گياه طبيعت است قرار مي دهد، همو قادر است در هر عنصر مادّي يا غير مادّي كه بخواهد اين خاصيّت و تأثير را قرار دهد، حتّي آب يا خاك مخصوص كه مورد عنايت او قرار گرفته است. و بدين ترتيب همانگونه كه عسل شفابخش است، زمزم و تربت نيز شفا بخش مي گردند.
با فرايند و نظام ديگر كه از ديد ما پنهان است و براي ما كشف نشده، منشأ اصلي آن اراده خداوندي است كه هر چه را اراده كند با عقل و اسباب خاصّ، كه خود مي داند، بي چون و چرا تحقّق پذيرد; } إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ{ و اراده بشر و عوامل طبيعي نيز بدون تعلّق مشيت او بي تأثير است; } وَمَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ اللهُ{.
بنابر اين سبب ساز و سبب سوز جز او نيست.
پاسخ به بخش ديگر پرسش:
در سؤال آمد كه اگر آب زمزم شفابخش است پس بايد همه دردها را درمان كند و نيازي به دارو و درمان نباشد! كه در پاسخ مي گوييم: شفابخشي زمزم يا تربت به معناي تعطيل دارو و درمان نيست، همانگونه كه تضادي با آن ندارد و آب و تربت مي توانند به عنوان بخشي از علّت، مؤثر باشند. علاوه بر اين، هرگز كسي مدّعي نشده است در كلّيه موارد و تحت هر شرايطي زمزم و تربت و هر داروي ديگري شفا بخشند بلكه مقصود اصلي مؤثر بودن اينهاست به عنوان جزئي از علّت يا عامل مقتضي، آن هم با شرايط خاصّ خود كه عمده آن تعلّق اراده خداوند است.
1 ـ نحل : 69
2 ـ يس : 82
3 ـ انسان : 30
همچنانكه ايمان و اعتقاد و قصد خالص داشتن نيز در اين امر تأثير فراوان دارد. و براي افراد بي اعتقاد اثر معكوس مي بخشد } وَلا يَزِيدُ الظّالِمِينَ إلاّ خَساراً{
توضيح آنكه: هر گاه كسي از روي عقيده خالص و با اتّكال به خداوند، آب زمزم را براي دمان هر دردي بنوشد و از خدا شفا طلبد، اگر حكمت الهي ايجاب كند اجمالا به مقصود نائل آيد و چنانكه در ادعيه آمده كه هنگام نوشيدن بگويد:
«أللّهمّ اجعَلْهُ عِلْماً نافِعاً وَ رِزْقاً واسِعاً وَشِفاءاً مِنْ كُلِّ داء وَسُقْم».
«بار خدايا! آن را علم نافع و روزي فراخ و شفاي هر درد و بيماري قرار ده.»
و چنانكه ملاحظه مي كنيم از خدا خواسته مي شود كه آن را نافع و شفابخش قرار دهد و مفهوم آن اين است كه اگر او اراده چنين چيزي را نكند مثمر ثمر نخواهد بود. بنابر اين، نكته هاي متعدّدي در اينگونه امور وجود دارد; چون اراده و مشيّت الهي، اقتضاي حكمت و مصلحت، خلوص نيّت و... كه هر گاه يكي از اينها خلل پذيرد مقصود حاصل نگردد و بدين ترتيب نبايد انتظار داشت در هر مورد و براي هر كس و تحت هر شرايطي آب زمزم يا تربت امام حسين(عليه السلام) مؤثر باشد; چنانكه در مورد دعاها و يا داروهاي طبيعي نيز اين شرايط اجمالا مؤثّر است و اگر خدا نخواهد و حكمت ايجاب نكند دعا به اجابت نرسد و همان داروهاي رايج نيز مؤثّر نيفتد.
نكته مهمّ ديگر آنكه: بيمار نيز كم و بيش در شفا و درمان بي تأثير نيست و پزشكان بدان معترف اند. و بسياري از آنها از نقش ايمان و اعتقاد و قدرت روحي و معنوي در بهبودي بيماران سخن گفته اند. حال با توجّه به ويژگي زمزم و جوشش آن از فضل الهي، كه براي بندگان برگزيده خود پديد آورده است، اين آب يكي از آيات و بيّنات الهي است و تأثير معنوي آن غير قابل انكار است و آنگاه كه زائر با ذكر خدا و اعتقاد و اعتماد به لطف او و با خلوص و ايمان و اميد روحي به اين اثر بخشي، به زمزم روآورد و نام خدا بر زبان جاري سازد و دعا كند و بنوشد، اميد اجابت خواسته او بسيار مقرون به واقعيت است وچنانكه گفتيم حكمت الهي نيز در همه جا تعيين كننده خواهد بود و شواهد تاريخي كه پيشتر اشاره شد، مؤيّد مدّعاست.
«رَزَقَنَا اللهُ وَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِين بِشُرْبِهِ عِلْماً واسِعاً وَشِفاءً مِنْ كُلِّ سُقْم»
1 ـ تهذيب الاحكام، ج5، ص144
|