ميقات حج
سال نهم شماره سي و سوم پاييز 1379
مصر و ويژگي هاي تاريخي ـ هنري آن در جامه كعبه
دكتر محمد الدقن / هادي انصاري
در بخش هاي پيشين توضيح داده شد كه مصر از دوران پيش از اسلام در بافت و تهيّه پرده كعبه نقشي تعيين كننده داشته است، در اين مقاله توجه خوانندگان گرامي را به ويژگي هاي هنري بكار گرفته شده توسط مصريان در پرده كعبه جلب مي نماييم:
مصر از دوران جاهليت و پيش از آنكه به اسلام بگرود، همواره افتخار بافت جامه كعبه معظمه را به خود اختصاص داده بود. اين ويژگي به علت شهرت اين كشور در ساخت پارچه هاي مرغوب بود كه در آن هنگام، بدان «قباطي» مي گفتند.
پادشاهان تُبَّع، كعبه را همواره به وسيله جامه هايي از قطعات چرم و نيز گاهي به وسيله قباطي پوشش مي دادند. هنگامي كه اسلام ظهور نمود و زمين به نور آن منوّر شد، پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله) كعبه را به وسيله قباطي و بردهاي يماني پوشانيد. پس از او ابوبكر و عمر بن خطاب نيز آن را به وسيله قباطي پوشاندند. مصر وقتي در دوران عمر فتح شد، جامه كعبه به صورت رسمي و به فرمان خليفه از سوي نماينده وي در مصر ساخته مي شد و به كعبه ارسال مي گرديد و اين وضع همچنان تا دوران عثمان برقرار بود كه در اين ميان بردهاي يماني نيز بدانها افزوده شد. سپس در دوران بني اميه و بني عباس، به فرمان آنان
همه ساله جامه شريفه را در مصر مي بافتند و به كعبه مي فرستادند. البته برخي از سال ها از خارج از مصر نيز ارسال مي گرديد. هنگامي كه تعداد جامه كعبه در يكسال به بيش از يك جامه مي رسيد، معمولاً يكي از آنها از قباطي بود.
وقتي حكومت عباسيان به ضعف گراييد، جامه كعبه گاه از يمن و گاهي از مصر و موارد اندكي از جاهاي ديگر; مثل سرزمين ايران، هند و فارس ارسال مي شد.
اين وضعيت همچنان ادامه داشت تااينكه در دوران مماليك، مصرويژگي خودرا در مورد ساخت جامه وارسال سالانه آن به كعبه معظمه به دست آورد. بدين صورت كه ملك «صالح اسماعيل» فرزند ملك «ناصر محمدبن قلاوون» (نامبرده از سال 743 ـ746هـ . بر مصر حكومت مي كرد) سه دهكده مصري به نامهاي «بيسوس» (باسوس) و «سندبيس» و «ابوالغيط» را از پول بيت المال خريداري كرد و آنها را وقف تهيه و ساخت جامه كعبه معظمه در هر سال نمود. همچنين از درآمد روستاهاي ياد شده ساخت جامه حجره نبوي شريف و منبر نبوي در هر پنج سال را مقرر گردانيد. ارسال جامه كعبه بدين كيفيت تا آغاز دوران حكومت عثمانيان همچنان ادامه يافت.
در اين دوران و به هنگام سلطنت سلطان سليمان قانوني در سال 974 هـ . از سوي نامبرده هفت دهكده ديگر در مصر خريداري شد و به سه روستاي پيشين اضافه گرديد. پس از آن، دهكده هاي وقف شده براي تهيه و ساخت جامه كعبه مشرّفه، به ده روستا رسيد كه از درآمد آنها جامه بيروني كعبه در هر يك سال يكبار و نيز جامه دروني كعبه و جامه حجره نبوي شريف و منبر نبوي و ديگر جامه ها هر پانزده سال يكبار ساخته و مهيّا مي شد.
و نيز همچنانكه پيش از اين گفتيم، دولت عثماني به هنگام سلطنت هر يك از پادشاهان آن، جامه دروني كعبه و جامه حجره نبوي شريف را خود ارسال مي نمود كه در اين ميان مصر همچنان ويژگي ارسال جامه بيروني كعبه در هر سال را به خود اختصاص داده بود. ضمن آنكه خود ساخت و تهيه پارچه دو جامه دروني و بيروني كعبه و نيز جامه حجره نبوي شريف را به عهده داشت. اين وضعيت تا سال 1118 هـ . همچنان دوام داشت. در اين سال، سلطان احمد سوم فرمان داد جامه دروني كه به هنگام سلطنت هر يك از پادشاهان عثماني به كعبه ارسال مي گرديد، در استامبول بافته شود. اين جامه
همواره پس از آماده شدن به مصر فرستاده مي شد تا به همراه جامه بيروني كعبه، به مكه ارسال شود.
اين برنامه همچنان ادامه يافت تا اين كه در سال 1381 هـ . ـ همانگونه كه پيشتر گفتيم ـ پس از حادثه بازگشت جامه از حجاز، ارسال آن براي مدتي متوقف گرديد. سپس بار ديگر در برخي از سالها به علت شرايط ويژه سياسي; مانند حمله فرانسويان به مصر و نيز سال هايي كه در آن اختلافات سياسي ميان مصر و قدرتمندان حاكم بر حجاز پيش آمد ـ همچنانكه پيشتر آورديم ـ ارسال جامه كعبه از مصر به مكه متوقف شد.
ترقي و پيشرفت آذين و زردوزي بر گلدوزيهاي جامه در مصر
از ويژگي هاي تاريخي مصر آن است كه اين كشور توفيق يافت جامه كعبه را خود مهيا سازد و سپس به كعبه معظمه ارسال نمايد و اين موجب شد كه از ديدگاه هنري و فني در جايگاه برجسته اي قرار گيرد; به طوري كه روز به روز هنر خويش را در آذين و زردوزي بر گلدوزيهاي جامه كعبه رشد داد تا آنجا كه ضمن پيشرفت در بافت جامه و افزايش مرغوبيت آن، در آذين و زردوزي بر گلدوزيهاي آن نيز داراي نوآوريهاي ويژه اي شد و زيبايي هاي منحصر به فردي را در اين زمينه به دست آورد.
ترقي و پيشرفت اين هنر موجب شد كه از اين پس، جامه از نظر استحكام و زيبايي در جايگاه والايي قرار گيرد. اين وضعيت در نتيجه قدرت و مهارت صنعتگران آن بوده كه اين هنر را همواره با ارث بردن از پدران خويش ادامه داده و نسلي پس از نسل ديگر در اين زمينه فعاليت نمودند; زيرا اين گروه در آغاز سنين جواني، آن هنگام كه سنّ هر يك از آنان از سيزده سالگي تجاوز نكرده بود، قدم در آموزش اين هنر گذارده و در طول دوران زندگي خويش، كه گاه به هشتاد و حتّي به نود سال مي رسيد، همچنان در اين هنر فعاليت و كوشش مي كرند كه در اين ميان همواره با افزايش سن و تجربه آنان، هنر آذيني و خلاّقيت آنان نيز افزايش مي يافت. دستان اين صنعت گران همانند دستگاه ميكانيكيِ منظَّمي حركت مي كرد تا آنجا كه چشم بينندگان را در هنگام كار به حيرت وا مي داشت.
متأسفانه هم اكنون آن صنعت گرانِ ماهر و آن دستان هنرآفرين از ميان رفته اند; زيرا گروهي از آنان نداي حق را لبيك گفته اند و گروهي ديگر به علّت كهولت سن از كار
افتاده اند. هم اكنون از آن نسل، حاج محمد سليمان خلف 90 ساله و حاج يوسف اسماعيل اَصيل 75 ساله را مي توان نام برد. (؟؟؟به دو عكس شماره 2 و 3 نظر افكنيد). ويژگي مصر در ساخت و تهيه جامه كعبه معظمه، تأثير بسزايي در پيشرفت هنر زردوزي و آذين به وسيله تارهاي نقره و طلا در آن گذاشت; به طوري كه اين هنر تنها در آذين بندي جامه گلدوزي هاي آن منحصر نگرديده بلكه كارگاه جامه بافي در مصر اقدام به كارهاي هنري و زردوزيهاي گوناگون ديگري نمود.
در اين ميان مي توان به زردوزي هاي لباسهاي تشريفاتي در مناسبات و جشن هاي رسمي براي افرادي كه رتبه پاشايي و ديگر مناصب ارتشي و نيز مردان سياسي و رجال ديني را دارا بودند، اشاره كرد; همچنانكه اين گروه به زردوزي بر روي پرچم ها و نشان ها و رتبه هاي لباس مردان ارتش و پليس نيز اقدام مي كردند و در كنار آن همچنين آثار هنري و زيبايي بر روي چهارچوب ها و ضريح هاي اولياءالله و صالحين به وجود آوردند و نيز شاهد تابلوهاي اسلامي و تابلوهاي هنري فراوان ديگري از آنان هستيم.
گفتني است كه در اين زمينه، در برخي از كشورهاي اسلامي، به ويژه در هند و پاكستان نوآوري هاي خاصي عرضه شده، ليكن مي توان اذعان كرد كه زردوزي و آذين مصر از اصالت و ويژگي خاصي برخوردار بود; زيرا آذين جامه كعبه معظمه به علت قرارگرفتن آن در طول سال در معرض تابش اشعه سوزان خورشيد و نيز هوا و باران هاي آن، نياز به عنايت و كوشش ويژه اي داشته و همواره صنعت گران و هنرآفرينانِ جامه، در اين زمينه از هيچ كوششي درباره استحكام و مقاومت آن در برابر عوامل طبيعي يادشده به همراه دقت در زيبايي آن، دريغ نمي كردند.
بنابراين، جامه يادشده جدا از زيبايي و جمال آن، علي رغم آنكه در برابر عوامل آب و هوايي گوناگوني كه در طول سال بر آن تأثير گزارده، همچنان پايدار و مستحكم باقي مي ماند. اين وضع را مي توان در زردوزيها و آذين جامه اخير، كه در سال 1381 هـ . از جده بازگردانيده شده و هم اكنون در كارگاه جامه بافي در «خَرَنْفُش» در معرض ديد همگان قرار دارد، ملاحظه كرد.
در اينجا آنچه كه لازم به يادآوري است اين است كه در ضمن بررسي تاريخي از جامه كعبه مشرفه، براي ما روشن شد كه در دوران هاي گذشته و قديم، كعبه گاه دو يا سه
1 ـ تمامي رتبه ها و درجه هاي يادشده پس از انقلاب 23 ژوئيه سال 1952م . برچيده شد.
بار در سال به وسيله جامه پوشانيده مي شد، سپس بعد از قرن ششم هجري اين كار تنها يك بار در سال، آن هم در پگاه روز نحر(= عيد قربان) صورت مي پذيرفته است. بنابراين، چنين به نظر مي رسد پارچه هايي كه از آن براي كعبه جامه تهيه مي نموده اند ضخامت و در نتيجه استحكام كافي نداشته است; به طوري كه جامه هاي يادشده كمتر از يكسال بر روي كعبه باقي مانده است. ليكن پس از پيشرفت صنعت پارچه بافي، جامه هاي كعبه از ضخامت و قدرت و استحكام ويژه اي برخوردار گرديد تا آنجا كه اين جامه ها در طول سال همچنان بدون هيچگونه آسيبي بر روي كعبه باقي مي ماند. اين نكته به ويژه پس از بوجودآمدن موقوفه يادشده در مصر، تأثير بسزايي در مرغوبيت و ضخامت پارچه جامه گذارد. محمد طاهر كردي مي گويد:
«هنگامي كه مصر ويژگي تهيه جامه بر روي كعبه را به خود اختصاص داد و از آن پس، جامه را در هر سال به اين ديار گسيل مي نمود، جامه از زيبايي و قدرت كافي برخوردار گرديد تا آنجا كه ترقي و پيشرفت علوم و دانش فني در مصر و نيز به وجود آمدن هنرآفريني هاي نوين در خط عربي و هنر آذين و نقاشي در اين كشور، همگي تأثير فراواني بر زيباسازي و آذين بندي جامه و پرده درِ كعبه گذاشته تا آنكه هم اكنون در بهترين آراستگي و زيبايي قرار گرفته است.»
در اينجا پس از آن كه فشرده اي درباره ويژگي مصر از نظر تاريخي و هنري نسبت به جامه كعبه در طول تاريخ را براي شما آورديم، سخني از پيشرفت صنعت جامه كعبه در مصر را به همراه كارگاه هاي جامه بافي آن، كه شامل كارگاه جامه بافي كعبه در «خرنفش» و چگونگي كار در آن و نيز از كيفيت مواد اوليه آن، براي شما سخن گفته، سپس با توضيح هزينه هاي بافت جامه كعبه، اين بخش را به پايان مي بريم، از آن پس بخش بعدي سخن را به بررسي درباره قطعه ها و اندازه هاي جامه اي كه از مصر به كعبه مكرمه ارسال مي گرديد، اختصاص خواهيم داد.
كارگاههاي جامه بافي كعبه مكرمه در طول تاريخ
از دوران جاهليت، همواره مصر به صنعت پارچه بافيِ نيكو، كه در آن هنگام معروف به قباطي بود، شهرت داشته است; به طوري كه در عصر جاهليت و نيز در دوران
1 ـ محمد طاهر كردي، تاريخ القديم، ج 4، ص 236
اسلام، كعبه مشرفه همواره به وسيله قباطي پوشانيده مي شده است. در آن هنگام بهترين پارچه قباطي همانا بافته هاي قباطي تنيسي بود كه در شهر «تنيس» بافته مي شد. بدين سبب بود كه خلفاي عباسي همواره فرمان مي دادند جامه كعبه را از قباطي دست ساخته شهر تنيس آماده سازند. بنابراين، در نوشته هاي تاريخ نگاران همواره شهر تنيس را بعنوان جايگاهي براي ساختن جامه كعبه مكرمه مي شناسيم. همچنانكه به همين منظور همواره خلفا، لباس هاي تشريفاتي و گرانقيمت خويش را از اين نوع پارچه ها انتخاب مي كردند. شهر تنيس در آن هنگام در نزديكي شهر دمياط كنوني بوده است.
مقريزي در كتاب «خطط» خويش در اين باره چنين مي نويسد:
«... شهري از سرزمين مصر بوده كه در ميانه آب قرار داشته است... مردمان آن را افرادي خوش برخورد و ثروتمند تشكيل مي داد كه بيشتر آنان شغل بافندگي را براي خود برگزيده بودند. در اين شهر لباس هاي معروف به «شروب» را كه در دنيا بي نظير بوده نيز مي بافته اند. همچنين لباس هاي خلفا كه موسوم به «بُدْنه» بوده و بيشتر تار و پود آن از طلا بود، در اين شهر بافته مي شد; به طوري كه لباس هاي يادشده هر كدام تا حدود يك هزار دينار ارزش داشت. و نيز در دنياي آن روز لباس كتاني عاري از تارهاي زيور شده به طلا تنها از نوع كتان هاي تنيس و دمياط بود كه داراي ارزشي به مقدار يكصد دينار بود... همچنين اين شهر ويژگي خاصي نسبت به تهيه لباس هاي توانگران و بازرگانان سرشناس داشت كه در اين ميان نيز جامه كعبه در آن بافته مي شد...»
شهر تنيس همچنان رو به پيشرفت و ترقي بود تا اينكه به فرمان «ملك محمدبن عادل ايوبي» در سال 624 هجري ويران شد. اين دستور بدانجهت بود كه فرنگيان بارها بدان هجوم آورده و آن را به ويراني كشانده بودند. در پس آن اموال فراواني براي تجديد ساختمان شهر يادشده بكار مي رفت. از ديگر مكان هايي كه جامه كعبه مصري، در آنجا بافته مي شد، مي توان دو شهر «شطا» و «تونه» را نام برد. دو شهر يادشده از سرزمينهاي تابع شهر تنيس به شمار مي آمدند. در اين دو منطقه، صنعت قباطي همانند تنيس بافته مي شد. پيش از اين به هنگام سخن از بافت جامه در دوران عباسي از آن ياد كرديم.
1 ـ به بخش جامه در دوران عباسي مراجعه نماييد.
2 ـ مقريزي، الخطط، ج 1،صص 329 و 331 و 338. همچنين نكـ : علي پاشا مبارك; الخطط التوفيقيه، چاپ اوّل، بولاق 1304 هـ . ج 1،صص 44 و 46
3 ـ مقريزي، الخطط، ج 1، صص 337، 338 و 339 و نيز نكـ : علي پاشا مبارك الخطط التوفيقيه، ج 1، صص 49 ـ 44
4 ـ مقريزي: الخطط، ج 1، صص 339، 422
صنعت جامه كعبه در پاره اي از اوقات به حرم حسيني انتقال مي يافت. اين مطلب در اوايل دوران مماليك صورت پذيرفت. قلقشندي (متوفاي سال 821 هـ .) مي گويد:
«اما ساختن جامه كعبه در دوران هاي نخستين، تنها ويژه خلفا بود... سپس ساختن آن در اختيار پادشاهان سرزمين مصر قرار گرفت كه آنان همه ساله جامه را تهيه و آماده مي ساختند، كه تاكنون به همين منوال باقي مانده است. لازم به تذكر است كه در اين ميان، گاه بر اثر استبداد و قدرت پادشاهان يمن، اين امر در اختيار آنان قرار مي گرفت. اين جامه در قاهره و در حرم حسيني بافته مي شد.
جامه يادشده از ابريشم سياهي بود كه با گلدوزيها و نوشته هاي سفيد در متن آن آيه: } اِنَّ أَوّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاس لَلَّذي بَبَكَّةَ...{ به چشم مي خورد.
در پايانِ دولتِ ظاهريه برقوق، نوشته ها به رنگ زرد آذين شده به طلا تغيير يافت. اين جامه، داراي ناظر مستقل و جداگانه اي بود كه دهكده بيسوس از توابع قاهره وقف آن شده بود و عايدات آن صرف تهيه جامه يادشده مي گرديد.»
از گفته هاي قلقشندي مي توان چنين نتيجه گرفت كه جامه در ربع اوّل از قرن نهم هجري در حرم حسيني بافته مي شد. همچنانكه واضح مي گردد مصر پس از خلفاي بني عباس ويژگي بافتن جامه را به خود اختصاص داد و از آن پس پيشرفت هاي هنري فراواني در اين زمينه به دست آورد تا آنجا كه گلدوزي هاي طلايين بر روي آن به وجود مي آورد.
از جايگاه هاي ديگري كه مي توان به عنوان كارگاه جامه كعبه مكرمه نام برد، قصر اَبلق در قلعه مي باشد. البته نمي توان دقيقاً زمان انتقال صنعت جامه بدين قصر را مشخص كرد امّا از سخن مقريزي چنين فهميده مي شود كه اين قصر در سال 713 هـ . به وسيله ملك «ناصر محمدبن قلاوون» بنا گرديده و نامبرده از آن به عنوان مركز حكومتي در بيشتر روزهاي هفته استفاده مي كرده است. بنا به گفته مقريزي اين انتقال ظاهراً در دوران او صورت گرفته است (متوفاي سال 846 هـ .)
همچنين از گفته هاي ابن اياس به هنگام برگزاري مراسم جشن جامه كعبه در سال 923 هـ . كه نخستين جامه ارسالي به مكه در دوران عثماني بود و از بردن جامه به قلعه نزد
1 ـ منظور بارگاه رأس الحسين در قاهره مي باشد، «مترجم».
2 ـ صبح الأعشي، ج 4، ص 57
3 ـ قصر ابلق، كاخ ساخته ناصر محمدبن قلاوون در سال 713 هـ . بوده است. وي اين كاخ را به وسيله سنگ هاي سياه و زرد بنا كرد كه به همين مناسبت اَبلق خوانده شد. اين كاخ همانند قصر ابلق دمشق ساخته «ظاهر بيبرس» بنا گرديد. نامبرده نخستين فردي است كه ساختمان رنگين از دو نوع سنگ، سفيد و زرد و يا سياه و زرد را به مصر آوردند و سپس ناصر از او تقليد كرد. مقريزي در خطط خود در اين باره چنين مي گويد: «اين قصر مشرف بر اصطبل بوده كه به وسيله ملك ناصر محمدبن قلاوون در شعبان سال هفتصدو سيزده آغاز گرديد و در سال هفتصدو چهارده به پايان رسيد... عادت اين چنين بود كه سلطان تمامي روزهاي هفته، به استثناي دوشنبه و پنجشنبه را در اين كاخ جلوس مي كرد و به خدمت مشغول مي گرديد و دو روز ياد شده را در «دارالعدل» به سر مي برد. سلطان از كاخ هاي جانبي بدين كاخ وارد مي شد و گاه در صدر ايوان اين كاخ كه مسلط بر اصطبل بود جلوس مي كرد و گاه خود بر زمين نشسته و امرا و فرمانروايان همگي در حال ايستاده در اطراف او فرمان ها را دريافت مي داشتند. اين كاخ درآمدهايي داشت كه بيشتر آنها از ميان رفته و هم اكنون تنها آثاري از اين كاخ باقي مانده است...» نكـ : مقريزي، الخطط، ج 3،صص 41 و 42
4 ـ ابن اياس، بدائع الزهور، ج 5، صص 212 و 213
نايب السلطنه «خايربك» چنين فهميده مي شود كه صنعت جامه بافي براي كعبه، در آغاز دوران عثماني به قلعه منتقل نگرديده بود. نخستين بار جبرتي به هنگام سخن درباره جامه كعبه، در سال 1213 هـ . كه در خانه «مصطفي كتخدا» (كه برخلاف معمول بوده; زيرا هميشه در قلعه بافته مي شده است) بافته شده، ياد كرده است چون در آن هنگام مصر از سوي نيروهاي فرانسوي به اشغال درآمده بود و در نتيجه در آن سال نتوانست جامه كعبه معظمه را به مكه ارسال نمايد; زيرا مصطفي بك كتخدا كه اميرالحاج مصر در آن موسم بود، به تهمت قيام بر ضدّ فرانسويان، همچنانكه پيش از اين ياد كرديم، دستگير و زنداني شد. در اين هنگام سيداسماعيل خشاب يكي از سرشناسان مصر، ناگزير عهده دار جامه كعبه گرديد و بدين منظور آن را به خانه «ايوب جاويش» در همسايگي مقام حضرت زينب(عليها السلام) منتقل كرد و آن را در اين مكان به اتمام رسانيدند.
در سال 1219 هـ . كارگاه جامه بافي به «بيت الملا» در خيابان «المقاصيص» انتقال يافت كه در اين هنگام «سيد احمد محروقي» عهده دار ساختن جامه كعبه آن سال گرديد. جبرتي در اين باره مي گويد: «در اين ماه (رجب سال 1219 هـ . ساختن جامه كعبه به وسيله سيد احمد محروقي آغاز گرديد كه بدين مناسبت نامبرده عهده دار آن شد و اين كار را در «بيت الملا» در خيابان مقصيص آغاز كردند.» آن گاه كه محمد علي پاشا حكومت مصر را در سال 1220 هـ . به دست گرفت مجدداً كارگاه جامه بافي كعبه مكرّمه به «قلعه» بازگردانده شد. اين وضع همچنان ادامه داشت تا اينكه اين صنعت به كارگاه ديگري واقع در «خَرَنْفُش» قاهره بنام كارگاه خَرَنْفُش انتقال يافت. تا اينكه پس از مدتي به اداره جامه كعبه سپس به «دارالكسوة الشريفه» معروف گرديد. جامه كعبه از آن پس، تا سال 1382 هـ . يعني تا آن هنگام كه مصر از ارسال آن خودداري كرد، در اين كارگاه ساخته مي شد.
كارگاه جامه كعبه در خَرَنْفش
اين خانه در واقع از اداره بزرگي كه معروف به «اداره خرنفش» بود، تشكيل مي شد. والي مصر محمدعلي در سال 1232 هـ . خانه يادشده را در خيابان مسيحيان كه معروف به «خميس العدس» بود، بنا كرد. نامبرده اين خانه را به اشاره برخي از مسيحيان فرنگي مقيم مصر در اين دوره به وجود آورد تا اينكه خود به صورت محوري براي كارها و
1 ـ جبرتي، عجائب الآثار، ج 5، ص 28
2 ـ جبرتي، عجائب الآثار، ج 6، ص 187; بيت الملاهمان دارالملاي معروف است كه اين خانه به وسيله امير «بيبرس حاجب» يكي از اميران ملك ناصر محمدبن قلاوون، بنا نهاده شد. امير ياد شده در سال 742 هـ . وفات يافت. علي مبارك پاشا اين خانه را اين گونه توصيف مي كند: «... داراي ورودي وسيعي بوده كه سقف آن بسيار بلند مي باشد. اين خانه همچنين داراي ورودي ها و اتاق هاي متعدد ديگري نيز مي باشد... هنگاميكه اين خانه در وقف ملا در آمد به «دارالملا» معروف گرديد و تاكنون نيز به همين اسم نامبردار است.» (الخطط التوفيقيه، ج 2، صص 21 و 22)
3 ـ جبرتي، عجائب الآثار، ج 7، صص 289، 413 و 434
صنعت هاي گوناگون در آمد و خارجيان متخصص در فنون مختلف به هنگام ورود به اين سرزمين رو به سوي آن آوردند; به عبارت ديگر، محمدعلي در نظر داشت اين كارگاه را همانند ديگر كارگاه ها و كارخانه هايي كه در اين ديار براي خدمت به ارتش مصري بنا كرده بود، مهيا سازد.
جبرتي به هنگام سخن درباره حوادث ماه ذي الحجه سال 1233 هـ . از اين كارگاه و تجهيزات گوناگوني كه در آن وجود داشته مي نويسد:
«... ساختمان گسترده اي است كه بناي آن را از سال گذشته آغاز كرده اند، آنان مدتي را به ساختن دستگاه هاي ميكانيكي و مادر در آن گذرانيده اند كه پس از آن با دستگاه هاي يادشده وسايلي از قبيل سندان ها و دستگاه هاي برش آهن و دندانه هاي فلزي وارّه ها و چسب ها و جز اينها را در آن ساختند. در اين ساختمان براي هر حرفه و صنعتي، جايگاه ويژه اي به وجود آورده اند كه در بخش هاي يادشده هر كدام با توجه به فعاليت خود، صنعتي را ارائه مي نمود. اين بخش ها شامل نوارهاي لغزنده و قرقره ها و دستگاه هاي ميكانيكي خاصي بوده كه در آن صنعت پنبه و انواع گوناگون ابريشم و پارچه و نيز پارچه هاي زربفت و نازك ساخته مي شد».
طبيعي است كه بافت جامه كعبه ـ به بخشي كه در آن صنعت پنبه و ابريشم و پارچه هاي زربفت فعاليت داشت ـ انتقال يافت. هنگاميكه صنعت هاي گوناگوني كه در آن بخش فعاليت داشتند، متوقف گرديد، تمامي اين بخش تنها به فعاليت در مورد جامه بافي كعبه مكرمه اختصاص يافت كه اين مدت به بيش از يكصدوسي سال ادامه يافت. علي مبارك پاشا ـ پس از آنكه گفته جبرتي درباره اين اداره را نقل كرده ـ مي گويد:
«اين سازمان تاكنون همچنان فعاليت داشته (در زمان خود) و مسؤوليت آن را شخصي بنام «ميري» به عهده دارد ليكن تمامي بخش هاي صنعتي گوناگون آن همانند صنعت هاي ديگر، از ميان رفته و هم اكنون تنها كارگاه جامه كعبه مكرمه ـ كه خداوند آن را معظم بدارد ـ در آن به فعاليت ادامه مي دهد.»
از اين پس نام «مصلحة الكسوة الشريفه» بر آن نهاده شد كه اين اداره تابعي از
1 ـ جبرتي: عجائب الآثار...ج 7، ص 434
2 ـ علي مبارك، الخطط التوفيقيه، ج 3، ص 27
3 ـ اداره جامه شريفه.
وزارت دارايي (= ماليه) مصر به شمار مي آمد. اين وضع تا سال 1337 هـ ./ 1919 م . همچنان باقي بود كه پس از آن به وزارت كشور (= داخليه) منضم گرديد و تا سال 1372 هـ ./ 1953 م . باقي بود كه در اين سال نام آن به «دارالكسوة الشريفه» تغيير يافت. از اين پس كارگاه ياد شده بخشي از وزارت اوقاف مصر گرديد و تاكنون نيز علي رغم متوقف ساختن جامه كعبه از سال 1382 هـ . همچنان بخشي از توابع وزارت اوقاف مصر به شمار مي آيد.
گفتني است كه در اين كارگاه، كليه بخش هايي كه صنعت جامه كعبه بدان نيازمند بود ـ از قبيل ريسيدن و رنگرزي و پارچه بافي دستي سپس آرايش و زينت آن به وسيله تارهاي زربفت به دست صنعتگران و هنرمندان مصريِ ويژه اين كار ـ وجود داشت كه اين هنرمندان همواره به طور وراثتي هنر خويش را از خود به فرزندانشان انتقال مي دادند. همچنين در اين كارگاه، تارهاي نقره اي مطلاّ نيز تهيه مي شد كه بدين منظور در بخشي نقره را بصورت تارهاي نازكي درآورده و سپس به وسيله آب طلا آنها را مي پوشانيدند. كه از اين پس هنرمندان در بخش آرايش با اين تارها، جامه كعبه مكرمه را با اينگونه تارها زينت و آرايش مي دادند. اين هنر در طي چندين مرحله به انجام مي رسيد كه در پس آن خط نگاران و خوشنويسان زبردست به نوشتن آياتي از قرآن كريم بر آن پرداخته و نيز شكل هاي هندسي زيبايي را با نگين دوزيها بر قطعه هاي جامه به وجود مي آوردند. از آن پس نوشته ها و شكل ها را به وسيله موادي بر جامه، تثبيت كرده سپس خطوط و شكل هاي يادشده به وسيله نخ هاي ويژه اي كه بر روي آنها دوخته مي شد، به طرز زيبايي برجسته شده و در پايان، هنرمندان بوسيله تارهاي نقره اي مطلاّ روي تمامي آن خطوط و شكل ها را تزيين و آرايش مي نمودند كه در خاتمه كار اين بخش داراي زيبايي و جلاي خاصي مي گرديد و چشم هر بيننده را به خود جلب مي كرد.
اين كارگاه مدّتها همچنان در بخش هاي گوناگون خود، نسبت به تهيه و بافت و آرايش جامه كعبه مكرمه، فعاليت داشت تا اينكه براي نخستين بار به علت بروز اختلافات سياسي ميان مصر و دولت عربستان سعودي، در سال 1344 هـ . ق . ادامه يافت و در اين سال بود كه پس از رفع مشكلات ميان دو كشور، كارگاه يادشده بارديگر كار خود را از سرگرفت ليكن اين بار تنها به بخش زينت و آرايش جامه پرداخت; زيرا در اين
1 ـ طبق اسناد و دفاتر «دار الكسوة الشريفه» در قاهره كه در آن به طور خلاصه از چگونگي كار و پيشرفت هنري و عملي ساختن جامه كعبه از روزي كه در آن آغاز به كار گرديد، سخن رفته است. مؤلف، خود از اين كارگاه واقع در خرنفش قاهره چندين بار ديدن كرده و بر دفاتر و اسناد موجود در آن اطلاع يافته همچنانكه از اين اسناد و برگه ها، عكس هايي بعنوان سند تهيه كرده است و نيز مؤلف قطعه هاي جامه كعبه را كه در سال 1381 هـ . به مصر باز گردانيده شده، مشاهده كرده و از برخي قطعه هاي آنان عكس نيز گرفته است. نامبرده از بخش بافت جامه هاي زربفت و ابريشمي در آن به هنگام كار ديدن كرده و عكس هاي متعددي از چگونگي كار در اين بخش و نيز از ساختمان آن گرفته است.
هنگام شركت ريسندگي و بافندگي «المحلة الكبري» و پس از آن شركت «مصر حلوان» عمليات آماده سازي پشم و رنگرزي و ريسيدن پارچه هاي مرغوب جامه را به وسيله دستگاه هاي ميكانيكيِ پيشرفته و نوين، آنهم با دقت و سرعت انجام مي دادند و پارچه مورد نياز جامه كعبه را مهيا مي ساختند. آنچه كه در اين ميان گفتني است اينكه در فاصله توقف ارسال جامه كعبه به مدت ده سال (1344 ـ 1355 هـ .) دولت مصر بخشي را جهت آموزش و تعليم هنر آرايش و زربفت بوجود آورد كه در نتيجه آن، هنرمندان زبردست و ماهر فراواني تعليم ديدند.
در سال 1347 هـ ./ 1928 م . كارگران شاغل در اين كارگاه به 59 نفر مي رسيد كه اضافه بر آن سه ناظر و نيز شخصي بعنوان بسته بند و رييسي بر تمامي افراد يادشده كه بدان «استاد باشي» مي گفتند، وجود داشت. اين شخص در سال 1390 هـ ./ 1968م . پس از گذراندن عمري بيش از نود سال درگذشت. نامبرده در سال 1388هـ . 1368م . همانند يك جوان مشغول به كار بود و اين وضعيت را تا اواخر زندگي خود ادامه داد. اين كارگاه آنگاه كه فعاليت خود را تنها در بخش آرايش و زربفت جامه ادامه داد، كم كم از تعداد كارگرانش كاسته شد; به طوري كه در سال 1381 هـ ./ 1962 م . جامه بافي كعبه متوقف گرديد. از اين پس بود كه تعداد هنرمندان يادشده به شكل محسوسي رو به كاهش گذارد و اين هنر زيبا (آرايش و زينت به وسيله تارهاي نقره اي مطلاّ) رو به سستي گذاشت تا آنجا كه هم اكنون در اين كارگاه تنها شش نفر باقي مانده نسل هنرمندان زبردست گذشته مشغول به كار هستند و متأسفانه هم اكنون اين هنر رو به انقراض و فراموشي گام برمي دارد.
هم اكنون افراد يادشده تنها به ساختن و تهيه پرده هاي گوناگوني ويژه مرقد اوليا و بزرگان و نيز ساختن برخي تابلوهاي اسلامي فعاليت مي نمايند.
نظام كار در كارگاه جامه بافي
كارگران فني شاغل در كارگاه جامه بافي، هيچگاه به صورت ثابت و دائمي در اين كارگاه به كار خويش ادامه نمي دادند بلكه اين گروه همواره تابع وزارتخانه اي بودند كه كارگاه زير نظر آن به انجام وظيفه مشغول بود. بنابراين، كارگران تابع قراردادي بودند كه
1 ـ برگرفته از اسناد و دفاتر «دار الكسوه الشريفه» در قاهره.
درآغاز هرسال از سوي وزارت خانه مورد نظر، با كارگاه قرارداد مي بست. در اين صورت دوزنده جامه از سوي وزارت، متعهّد مي گرديد كه پارچه هاي جامه كعبه را با توجه به اندازه هاي تعيين شده، جدا كرده و سپس به همراه قرار دادن آستر، همگي را بدوزد. در اين تعهّد، دوختن و آماده كردن پرده درِ كعبه و پرده «باب التوبه» نيز همراه بود. همچنين درآن نوع پارچه ورنگ آن ونيز كيفيت دوخت ونوع آستر ورنگهاي آن مشخص مي گرديد.
در اين ميان دوزنده جامه، بكاربردن تمامي مواد اوليه و ضروريِ تهيه جامه كعبه را، بنابر مصلحت و اقتضاي جامه، به عهده مي گرفت. همچنانكه نامبرده موظف بود كمربندهاي هشتگانه آذين شده به تارهاي نقره اي و طلايي را بر جامه بدوزد. علاوه بر اين، نامبرده متعهّد مي شد در زماني كه از پيش تعيين مي گرديد، مجموع كارهاي جامه دوزي را به پايان رساند و جامه را پيش از موعد مقرّر براي حركت، تحويل دهد و اگر وزارتخانه مشاهده نمايد كه كار جامه دوزي در زمان تعيين شده به پايان نمي رسد، خود حق تعيين افرادي را براي تسريع در اتمام كار، دارد. و سرانجام هزينه اين افراد از دستمزد تعيين شده در آغاز، از متعهّد كسر مي گرديد.
در تعهّد نامه يادشده، ميزان حقوق اين كار نيز تعيين مي شد كه نيمي از آن را به هنگام پايان نيمه كار و نيمه بعد را در پايان كليه كارها پرداخت مي نمود. امّا نسبت به كارهاي آرايش و تزيين جامه بوسيله تارهاي نقره اي مطلاّ، همواره وزارتخانه پس از بررسي دستمزد هر مثقال از تارها (مثقال يك درهم و نيم و به عبارتي 68/4 گرم به شمار مي آيد) با كارگران فني جامه ارتباط برقرار كرده و قرارداد ساليانه اي را منعقد مي نمود. لازم به تذكر است كه ميانگين كار هر كارگر حدود دو مثقال در روز بود.
اين قرارداد ميان نماينده وزارتي كه كارگاه جامه زير نظر آن فعاليت نموده از سويي و كارگران بخش يادشده از سوي ديگر منعقد مي گرديد كه در اين ميان كارگران وظايف محوله را به عهده مي گرفتند. اين عقدنامه معمولاً داراي سيزده بند بود كه مضمون تمامي بندهاي آن تعهداتي است كه كارگران براي به انجام رسانيدن كار خويش به صورت مطلوب و نيكو، آورده شده است. همچنانكه در بندهاي ويژه آن نسبت به زمان پايان بردن كار و يا تأخير آن نسبت به زمان تعيين گرديده، خصوصيات و مواردي را متذكر گرديده است.
1 ـ اسناد و مدارك «دار الكسوه» در قاهره:
صورت تعهدنامه دوزنده جامه كه شامل بريدن و دوختن و آستركردن جامه كعبه در سال 1362 هـ ./ 1942م. مي شد؟؟؟؟
2 ـ نظر به اينكه اينجانب خصوصيت ويژه اي را در بندهاي اين قرارداد ملاحظه كردم، بنابراين از ترجمه آن خودداري نمودم، «مترجم».
جامه كعبه و مواد اوليه آن
مواد اوّليه اي كه همه ساله براي بافتن جامه كعبه خريداري مي شد، از اين قرار بود:
ـ 785 متر پارچه ابريشم سياه رنگ كه سرتاسر زمينه آن، نوشته هايي به صورت بافته داشت.
ـ 100 متر پارچه ابريشم طبيعي سياه ساده كه ويژه كمربندها و پرده ها مي باشد.
ـ 13414 مثقال از تارهاي نقره اي سفيد و تارهاي نقره اي مطلاّ، (771/62 كيلوگرم) كه در اين ميان (10442) مثقال از تارهاي مطلاّ، و (2972) مثقال نقره مي باشد.
ـ 4 كيلو ابريشم سياه به صورت مفتول (براي دوختن جامه كعبه مكرّمه).
ـ 4 كيلو چرم (ويژه دستگيره هاي جامه كعبه).
ـ 30 متر پارچه ابريشم مصنوعي طلايي (ويژه آستر).
ـ تعداد شش عدد دكمه نقره اي مطلاّ به مقدار يكصد گرم (ويژه پرده درِ كعبه).
ـ 3 باكو دوبارة.
ـ 960 متر چلوار سفيد (سيودو قطعه سي متري) ويژه آستر جامه.
ـ 90 متر پارچه كتان ويژه آستر كمربندها و پرده هاي گلدوزي شده.
ـ 5 كلاف ريسمان پنبه اي صيادي (3 كلاف 50/6 و 2 كلاف 50/9) براي استواركردن گلدوزي ها.
ـ 3 كلاف نخ كتان خام شماره 20 شكري ويژه درج نوشته ها و نقش و نگارها.
ـ 5 صندوق چوبي ويژه حمل جامه.
ـ 5 كيلو شمع اسكندري براي موم اندودكردن نخ و كتان.
ـ 4 دوجين قرقره نخ كتاني براي استواركردن بخش هاي درج شده.
ـ يك كيلو زنجبيل ويژه جوهر نوشته ها بر پارچه.
ـ يك كيلو صمغ عربي براي تثبيت جوهر.
ـ 5 متر پارچه ابريشم طبيعي سبز ويژه پرده ها و كمربندها.
ـ 2 عدد ديگ كه درون آنها به اندازه 58 كيلوگرم گلاب جهت شست و شوي كعبه مكرّمه قرار داده مي شد.
لازم به يادآوري است كه مصر در دوران اخير و پيش از توقف ارسال جامه در سال 1381هـ ./ 1962م . همواره از مواد اوليه ياد شده براي ساختن و مهيانمودن جامه كعبه استفاده مي نمود.
هزينه هاي جامه شريفه كعبه
در اينجا نمي توان برآورد معيني از هزينه هاي جامه كعبه نمود; زيرا جامه كعبه در طول تاريخ هيچگاه به يك صورت نبود و با گذشت زمان ـ همچنانكه تغييراتي در زندگي اجتماعي و اقتصادي مردم به وجود مي آمد ـ جامه نيز اين تحوّلات وجود داشت و نسبت به هر دوران، صنعت و آذين بنديِ آن رو به تغيير و ترقّي بوده است.
در اين ميان با پيشرفت صنعت بافت و بهينه شدن آن و نيز ابداع روش جديد زردوزي بر پارچه ها و سپس تغيير مواد اوليه اين كار; يعني جايگزيني تارهاي نقره اي مطلاّ به جاي نخ هاي ابريشم در زردوزيها، همگي موجب آن مي گرديد كه هزينه هاي تهيه و ساخت جامه روز به روز افزايش يابد. از سوي ديگر، كليه منابعي كه درباره جامه كعبه سخن به ميان آورده، هيچگاه از هزينه هاي آنها ياد نكرده است و اين بدان جهت است كه معمولاً نيك مردان از پادشاهان و امرا و سلاطين، آن را در راه رضاي پروردگار مهيّا ساخته و به سوي كعبه مكرّمه ارسال مي داشتند. بنابراين، نيازي به ذكر هزينه هاي آن و يا تعيين مقدار آن نبوده اند.
كهن ترين سندي كه هزينه هاي ساختن و پرداختن جامه كعبه را آورده و مي تواند راهنماي ما باشد، همان وقف نامه اي است كه از سوي سلطان سليمان قانوني در سال 947 هـ . نسبت به وقف ده دهكده مصري بر جامه كعبه معظمه قرار داده شده است. طبق وقف نامه يادشده، هزينه اي معادل 276216 درهم نقره «آنچنانكه در سال هاي گذشته طبق عادت استفاده شده» در هر سال بوده است. پس از آن هيچيك از صنايع تاريخي در اين باره سخني به ميان نياورده است، ليكن در دوران جديد، آنگاه كه براي ساختن جامه، جايگاه ويژه اي در نظر گرفته شد، از سوي وزارت دارايي (= ماليه) مبلغي بعنوان سقف هزينه، تعيين گرديد. بنابراين، در سال 1318 هـ ./ 1901 م . هزينه جامه كعبه ـ طبق گزارشي كه از سوي مدير كارگاه جامه بافي «عبدالله بك فائق» ـ آمده است، مبلغ
4143 جنيه مصري بوده است.
صورت هزينه هاي يادشده بدين شرح مي باشد:
مبلغ(به جنيه)مورد هزينه شده
504 حقوق رييس كارگاه جامه بافي 300 جنيه و حقوق منشي و انباردار 204 جنيه.
129 حقوق ساير كارمندان
3510 هزينه هاي نقره اي مطلا و نيز هزينه دستمزد كارگران به همراه هزينه مراسم جشن...
بدين ترتيب مجموع هزينه هاي يادشده برابر با 4143 جنيه مي باشد.
علاوه بر اين، خزانه كاروان در آن سال (1318 هـ / 1901م .) جملگي بالغ بر 41262 مليم 18893 جنيه گرديده بود. اين مبلغ به خزانه دار كاروان كه همه ساله به همراه كاروان محمل و جامه حركت مي كرد، تحويل داده مي شد.
نامبرده طي مراسمي با تنظيم شهادت نامه اي شرعي و رسمي و در حضور وزير دارايي (= ماليه) و اميرالحاج و خود او و گروهي از صرافان و نيز صرافي به نمايندگي از سوي وزارت ماليه و نماينده اي از سوي قاضي القضات مصر تشكيل مي گرديد، خزانه را در اختيار خويش قرار مي داد.
خزانه كاروان در واقع شامل هزينه سه ماهه سفر همراهان كاروان و حقوق امير مكه و ساير اشراف و ديگر عرب هاي ساكن مكه و دو تكيه مصري در مكه و مدينه و ديگر هزينه هاي ضروري همانند اجرت شتران و علوفه آنها بود. اما هزينه هاي كارگاه جامه بافي در سال 1325 هـ ./ 1908 م . برابر با مبلغ 4084 جنيه بود اين مبلغ با در نظرگرفتن هزينه سال 1318 هـ . حدود 59 جنيه كمتر شده بود. كه به نظر مي رسد در نتيجه تغيير قيمت هاي مواد اوليه كارگاه باشد. اين هزينه ها در سال 1328 هـ . ـ در سالي كه خديو عباس حلمي پاشا سفر حج گزارد ـ افزايش يافته بود و به 4550 جنيه مصري رسيد.
ريز صورت اين هزينه ها در جدول صفحه مقابل آمده است:
1 ـ جنيه مصري معادل يك ليره استرلينگ انگليسي در آن دوران به شمار مي آمده است، «مترجم».
2 ـ ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 297
3 ـ ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 6
4 ـ ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج 1، ص 297
مبلغ(به جنيه)مورد هزينه شده
515 قيمت تارهاي نقره اي و نيز تارهاي نقره اي مطلاّ.
1664 حقوق كارگران زربفت كار، كه تعداد آنان 47 نفر بود.
1111 قيمت ابريشم و حقوق كارگران آن، كه تعداد آنان به 70 نفر مي رسيد.
200 قيمت مواد اوليه از قبيل چلوار و آستري آن.
150 هزينه برپايي مراسم جشن كه همه ساله به هنگام حركت كاروان جامه برپا مي گرديد.
60 مژدگاني كه كارگران در روز پايان كار جامه دريافت مي داشتند.
850 حقوق خدمتگزاران و خدمه كارگاه جامه بافي مجموع هزينه هاي انجام شده در سال يادشده
خديو عباس حلمي دوّم پس از مراجعت از سرزمين هاي مقدس، فرمان به عنايت و توجه بيشتر نسبت به جامه كعبه مكرمه صادر نمود كه ميزان هزينه يادشده در سال هاي پسين، افزايش يافت. در آغاز جنگ جهاني اوّل و پس از آن به علّت افزايش مواد اوّليه و نيز بالا رفتن ميزان دستمزد كارگران، اين هزينه ها آنچنان بالا رفت كه در سال 1340 هـ ./ 1992م هزينه ساختن جامه كعبه بالغ بر 10322 جنيه مصري گرديد.
هنگامي كه مصر در سال 1355 هـ / 1936م . پس از توقف ده ساله، از ارسال جامه كعبه به علت حادثه محمل، تصميم به تهيه و ارسال مجدّد آن گرفت، هزينه ها آنچنان افزايش يافته بود كه ناچار سازمان حج و گمرك كه بخشي از وزارت كشور (= داخليه) به شمار مي آمد، بخش نامه هاي نويني مبني بر افزايش هزينه سفر جامه كعبه و كاروان محمل به سرزمينهاي حجاز را در سال 1936 ـ 1937 م/ 1355 ـ 1356 هجري به مرحله اجرا درآورد كه ميزان هزينه تعيين شده، طبق آنچه كه در دست ما است، مبلغي برابر با 41338 جنيه مصري بود. اين مبلغ بعنوان هزينه سفر كاروان محمل و خزانه آن و نيز هزينه هاي اداري ديگر آن، به شمار مي آمد. طبق اسناد يادشده اشاره اي به هزينه ساخت جامه كعبه در ميان مبالغ پيشنهادي نوين، نشده است و اين نشان دهنده آن است كه گويا جانه كعبه در دوران توقف يادشده، در كارگاه جامه بافي آماده و مهيّا مي شده است.
1 ـ بتنوني، الرحلة الحجازيه، صص 137 و 138
2 ـ ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج1، ص 297
|