مجله ميقات حج
سال يازدهم شماره چهل و يكم پاييز 1381
عُرَيْض نزهتگاه امامان(عليهم السلام) و مقبره علي بن جعفر(عليه السلام)
حسين واثقي
مقاله حاضر پيش از تخريب عريض توسّط نويسنده محترم آن به رشته تحرير درآمده و به دفتر فصلنامه ارسال شده بود كه متأسفانه چاپ آن زماني ميسّر گرديد كه مسجد و مقبره علي بن جعفر(عليه السلام) و قلعه مربوط به آن در مرداد ماه سال 1381 مانند آثار ارزشمند ديگر مكّه و مدينه، در يك اقدام ضدّ فرهنگي تخريب شده است.
در شرق مدينه منوره محله اي است به نام «العُريض»، كه ساكنان مدينه آن را العُرَيِّض (به تشديد ياء) مي خوانند.
عريض در گذشته، از شهر مدينه بيرون بوده، ليكن اكنون به شهر پيوسته و همچنان داراي نخلستان هاي سرسبز و خرم است. زندگي ماشينيِ امروز، هنوز دست تعدّي و تطاول به سوي آن دراز نكرده، و هم اكنون چند ده خانوار در آنجا سكونت دارند.
عريض گرچه جزو شهر مدينه منوره گرديده، ليكن تناسبي ميان ساختمان هاي آن و ساختمان هاي شهر مدينه ديده نمي شود.
اين وضعيت در مورد مساجد و اماكن عريض نيز جاري است و عريض همچنان از داشتن يك مسجد حتي معمولي بي بهره است.
از دوره عثماني ها مسجدي در عريض به يادگار مانده كه نسبتاً بزرگ و
--[132]--
داراي يك مناره است و اكنون مهجور و متروك شده و در آن بسته و كسي اجازه ورود به درون آن را ندارد و ساختمانش رو به ويراني است. اكنون تنها يك مسجد كوچك، با ساختمان و امكانات ناچيز و ابتدايي مورد استفاده مردم عريض است.
وقتي پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) مدينه منوره را حرم قرار داد، محدوده حرمِ مدينه را; ذباب، واقم، عريض و نقب تعيين كرد.
عريض هم اكنون از سرسبزي و طراوت بهره مند و داراي هواي سالم و بهداشتي است و نخل هاي سرسبز و زيبايش برپاست و از گذشته، به منطقه داراي هواي سالم و دور از بيماري مشهور بوده است. در حديث آمده است: سالم ترين جاي مدينه از بيماري و آلودگي، منطقه اي است بين حرّه بني قريظه و عريض.
در تاريخ آمده است: پس از آن كه ابوسفيان و كفار قريش در غزوه بدر از پيامبر(صلي الله عليه وآله)و مسلمانان شكست خوردند، ابوسفيان نذر كرد تا زماني كه از اسلام انتقام نگيرد، خود را از جنابت نشويد. پس براي اداي نذرش با صد سوار به سوي مدينه حركت كردند و بر سلام بن مشكم، بزرگ يهود بني نضير ميهمان شدند. شبانه جهت انتقام از اسلام و مسلمين به عريض هجوم بردند و دو نفر از كشاورزان آن جا را كشتند و سپس به سوي مكه گريختند، وقتي خبر به رسول خدا(صلي الله عليه وآله) رسيد با بسيج مسلمين به تعقيب آنان پرداختند و آنان براي آنكه بتوانند از معركه بگريزند و گرفتار انتقام مسلمين نشوند، زاد سفرشان را كه سويق بود، به زمين ريختند و گريختند. اين غزوه را بدين سبب «غزوة السويق» ناميدند و چون دشمن گريخته بود، درگيري رخ نداد و پس از چند روز پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) و مسلمانان به مدينه بازگشتند.
امام باقر(عليه السلام) عريض را خريد
چون مدينه منوره به عنوان پايگاه وحي و اسلام و شهر پيامبر(صلي الله عليه وآله) مطرح بود و حضرت امام باقر(عليه السلام) پيش بيني مي كردند در آينده صاحبان عقايد و ايده هاي گوناگون در آن حوادثي پيش آورند كه انگيزه هاي الهي ندارد و مورد رضايت حضرت نيست; براي آن كه از آن جريانات منفي و نادرست بركنار بمانند و بتوانند رسالت خود را ـ كه تبيين و توضيح شريعت نبوي(صلي الله عليه وآله) و سيراب
1 . بحار الأنوار96/375 و الكافي، ج4، ص564 ، فِيرِوَايَةِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِيبَصِير عَنْ أَبِيعَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ حَدُّ مَا حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) مِنَ الْمَدِينَةِ مِنْ ذُبَاب إِلَي وَاقِم وَ الْعُرَيْضِ وَ النَّقْبِ مِنْ قِبَلِ مَكَّةَ».
2 . وفاء الوفا، ص1265
3 . تاريخ يعقوبي، ج2، ص66 ; بحار الأنوار، ج20، ص2 ; مغازي واقدي، ج1، ص181
--[133]--
كردن تشنگان علم و كمال و معرفت، و اداره حوزه علمي وسعت يافته مدينه و پاسخ گويي به ملحدان و زنديقان و شكّاكاني كه رو به ازدياد نهاده بودند و اصل اسلام را زير سؤال مي بردند، به انجام برسانند، عريض را خريدند تا هرگاه لازم دانستند از مدينه خارج شده به آنجا بروند.
امام صادق(عليه السلام) فرمود: واقعه اي در مدينه رخ مي دهد و هركس به اندازه يك ميل از مدينه دور شود، نجات خواهد يافت و پدرم به اين جهت عريض را خريداري كردند.
در حديث ديگر امام صادق(عليه السلام)فرمود: پدرم عريض را به دينارهايي خريد و به فروشنده گفت: به عدد هر دينار ده درهم به تو مي دهم و فروشنده آن را به پدرم فروخت.
از آن تاريخ كه امام باقر(عليه السلام) عريض را خريدند، خود آن جناب و فرزندانشان به آن جا آمد و شد داشتند. در حديث آمده است: امام صادق(عليه السلام) از كرّاثخوشش مي آمد (و چون بوي بد داشت) هرگاه مي خواست كرّاث بخورد از مدينه به عريض مي رفت.
اين حديث نشان دهنده ادب ائمه اطهار(عليهم السلام) است كه ادب و حرمت نسبت به مسجد و حرم رسول الله(صلي الله عليه وآله) را تا آن حد رعايت مي كردند و هرگاه به هنگام ضرورت خوردني اي كه بوي خوبي نداشت مي خوردند، نه تنها در مسجد و حرم نبوي(صلي الله عليه وآله) حضور نمي يافتند، كه از شهر خارج شده به عريض مي رفتند! گاه مي شد كه خود امامان(عليهم السلام) در مدينه بودند اما خانواده و فرزندانشان در عريض به سر مي بردند.
در تاريخ آمده است كه اسماعيل بزرگ ترين فرزند امام صادق(عليه السلام) در حال حياتِ پدر، در عريض از دنيا رفت، مردم جنازه او را بر دوش گرفتند و از عريض تا مدينه آوردند و در بقيع به خاك سپردند.
داستان هايي از ائمه(عليهم السلام) در عريض
1 . كامل بن علاء كه از اصحاب امام باقر(عليه السلام) است، مي گويد:
«با حضرت باقرالعلوم(عليه السلام) در عريض بوديم كه بادي شديد وزيدن گرفت، آن حضرت شروع كردند به الله اكبر گفتن، سپس فرمودند: تكبير گفتن باد را رد مي كند.»
2 . معتب خدمتگزار حضرت
1 . بحار الأنوار، ج26، ص215
2 . كافي، ج5، ص171 ; تهذيب الأحكام، ج7 ،ص20 و استبصار، ج3، ص72
3 . يك نوع سبزي كه بوي بد و خاصيت طبّي دارد.
4 . بحار الأنوار، ج63، ص202 ; وسائل الشيعه، ج25، ص215 . عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَان عَنْ حَمَّاد اللَّحَّامِ وَ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: «كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) يُعْجِبُهُ الْكُرَّاثُ وَ كَانَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَأْكُلَهُ خَرَجَ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَي الْعُرَيْضِ».
5 . ارشاد مفيد چاپ، كنگره مفيد، ج2، ص209 ; بحارالأنوار، ج47، ص242
6 . الفقيه، ج1، ص544
--[134]--
صادق(عليه السلام) گويد:
با امام صادق(عليه السلام) در عريض بودم كه آن حضرت پياده آمد و داخل مسجدي شد كه پدرشان امام باقر(عليه السلام) در آن عبادت مي كردند و خودشان در محل خاصي از آن مسجد نماز مي گزاردند. پس از آن كه از آن مسجد بيرون آم د، به من فرمود: اي معتب، آيا اين جا را ديدي؟ گفتم: بلي، فرمود: پدرم اينجا نماز مي خواند كه پيري نيكو روش داخل شد و آنجا نشست و در همين حال مرد زيبارويي وارد شد و به آن پير گفت: چرا اين جا نشسته اي؟ تو چنين مأموريت نداشتي. پس هر دو برخاستند و رفتند و ناپديد شدند. پدرم امام باقر(عليه السلام)به من فرمود: آيا آن پير و دوستش را ديدي؟ گفتم: بلي، آن دو كه بودند؟ فرمود: آن پير ملك الموت بود و ديگري كه او را بيرون برد جبرئيل.
3 . ابراهيم بن وهب گويد:
از مدينه خارج و براي زيارت امام كاظم(عليه السلام) به سوي عريض رهسپار شدم. رفتم تا به قصر بني سراة رسيدم، آنگاه به وادي اي رفتم كه ناگاه صدايي شنيدم ـ و كسي را نديدم ـ كه به من مي گفت: اي ابوجعفر، امام تو در پشت قصر نزديك دروازه قصر است، از جانب من به او سلام برسان. برگشتم نگاه كردم كسي را نديدم، و چون دوباره و سه باره گفت به لرزه افتادم. سپس از وادي گذشتم و از پشت قصر به كنار بركه آمدم كه ناگهان پنجاه مار از بركه سر برآوردند و چون گفتگويي شنيدم، پايم را به زمين زدم تا آمدنم را بفهمند. پس امام كاظم(عليه السلام)سرفه كرد و من با سرفه جوابش را دادم، و آن گاه ماري ديدم به ساق درختي آويخته است. حضرت فرمود: نترس ضرر نمي زند. آن مار از درخت پايين آمد و از شانه حضرت بالا رفت و سر به گوش حضرت نهاد و با حضرت به گفتگو پرداخت. و حضرت به او پاسخ دادند: بلي، جريان را بين شما فيصله مي دهم و هركس سخن مرا نپذيرد ظالم است و هركس در دنيا ظلم كند در آخرت گرفتار عذاب اليم است و من او را عقاب كنم و مالش را بستانم تا توبه كند.
به امام كاظم(عليه السلام) گفتم: پدر و مادرم به فدايت! آيا شما بر آن ها فرمانرواييد؟ فرمود: بلي، قسم به خدايي كه محمد(صلي الله عليه وآله) را به پيامبري برانگيخت و ما را به وصايت او و ولايت عزيز برگزيد، آنان از شما انسان ها نسبت به ما فرمانبردارترند، گرچه اندك هستند.
واضح است كه تجسّم فرشتگان به
1 . بحار الأنوار، ج56، ص252
2 . بحار الأنوار، ج48، ص48
--[135]--
صورت يك مرد، در حديث پيشين، و تجسّم جنّ به صورت مار در اين حديث و تجسّم و تمثّل حضرت باقرالعلوم پس از وفات بر امام صادق و امام كاظم(عليهما السلام) در داستان زير، در جاي ديگر بايستي تحليل شود و شرح گردد، و از موضوع اين مقاله خارج است.
4 . ابراهيم بن ابي البلاد گويد:
به امام رضا(عليه السلام) گفتم: عبدالكريم بن حسان از عبيدة بن عبدالله بن بشر الخثعمي از پدرت امام كاظم(عليه السلام) روايت كرده است كه آن جناب فرمود: من پشت امام صادق(عليه السلام) بر مركبي سوار بودم و به عريض مي رفتيم كه ناگاه پيري را كه موي سر و صورتش سپيد بود ديديم. پدرم از مركب پياده شد و بين دو چشم او يا دستش را بوسيد و پدرم به او خطاب مي كرد: فدايت شوم، و آن پير پدرم را وصيت و سفارش مي كرد وآخرين سخني كه گفت اين بود: بنگركه آن چهار ركعت نماز را از دست نگذاري. پدرم ايستاد تا آن پير رفت و ناپديد شد.سپس پدرم سوارشد.به پدرم امام صادق(عليه السلام)گفتم: پدر جان! اين شخص كه بود كه اينگونه با تواضع با او رفتار كردي و نديده ام اينگونه با احدي رفتار كني؟ حضرت فرمود: پسرم! اين پدرم امام باقر(عليه السلام)بود.
5 . مردي به نام غفاري گويد:
طيس ـ از خاندان ابورافع خدمتكار رسول الله(صلي الله عليه وآله) ـ از من طلبي داشت و در مطالبه اصرار ميورزيد و مردم نيز طرفدار او بودند و از او جانبداري مي كردند و من مالي نداشتم تا بدهي خود را بپردازم. وقتي وضع را چنين ديدم، نماز صبح را در مسجد رسول الله(صلي الله عليه وآله) به جا آوردم و سپس به سوي امام رضا(عليه السلام)كه در آن زمان در عريض بود رهسپار شدم. وقتي به نزديكي خانه حضرت در عريض رسيدم، ديدم آن جناب لباس پوشيده، بر الاغي سوار است و قصد دارد به جايي برود. حضرت حركت كرده به من كه رسيد ايستاد. سلام كردم، ماه رمضان بود، گفتم: جان من به فدايت، طيس كه از وابستگان شماست از من طلبكار است، به خدا قسم آبروي مرا برده است. من پيش خود گمان مي كردم آن حضرت به طيس دستور مي دهد كه دست از من بردارد، به خدا قسم به آن حضرت نگفتم چه مقدار طلب دارد، اما او فرمود: بنشين تا برگردم.
من ماندم تا نماز مغرب را گزاردم و چون روزه دار بودم، خسته شدم. تصميم گرفتم برگردم كه ناگاه حضرت آمدند. مردم دور او را گرفته
1 . بحار الأنوار، ج27، ص303
--[136]--
و گدايان سر راهش نشسته بودند. آن حضرت به ايشان صدقه مي دادند. تا اينكه داخل خانه شده، سپس خارج گرديدند و مرا صدا زدند.
برخاستم و با آن حضرت داخل اتاق شديم و با ايشان به گفتگو پرداختيم. من از ابن المسيّب كه امير مدينه بود براي حضرت صحبت مي كردم. وقتي سخنم را به پايان بردم، حضرت فرمود: گمان ندارم هنوز افطار كرده باشي! گفتم: نه. به دستور حضرت، خدمتكار برايم غذا آورد و خود حضرت نيز با من غذا خورد. پس از صرف غذا فرمود: بستر را برچين و هرچه در زير آن است بردار. وقتي بستر را برداشتم، ديدم دينارهايي است. آن ها را برداشتم و در جيب خود گذاردم. آن گاه حضرت دستور داد چهار نفر از غلامانش مرا به منزل برسانند. گفتم: مأموران امير مدينه گشت مي زنند و من دوست ندارم آنان مرا با غلامان شما ببينند. فرمود: درست گفتي، خداوند تو را به رشد و كمال برساند. حضرت به آنان دستور داد كه هرگاه من گفتم آنان برگردند. من رهسپار مدينه شدم. وقتي به نزديك منزل رسيدم به همراهان گفتم برگردند. به منزل رفتم، به دينارها نگريستم ديدم چهل و هشت دينار است. طلب آن مرد از من بيست و هشت دينار بود. يكي از دينارها را كه برق مي زد و زيبايي اش مرا گرفت، برداشتم، ديدم بر آن نوشته است: طلب آن مرد از تو بيست و هشت دينار است و باقي براي تو باشد. به خدا قسم به آن حضرت نگفته بودم كه طلب آن مرد از من چه قدر است. حمد براي خدايي است كه وليّش را عزّت بخشيد.
6 . داستان طولاني مردي نصراني كه از دمشق آمده بود و در عريض به حضور امام موسي كاظم(عليه السلام) رسيد و پرسش هاي فراواني از حضرت كرد و جواب گرفت، از اين قرار است كه:
...او در پايان، زنّار از كمر بگشود و صليب طلا را كه به گردنش آويخته بود باز كرد و به امام(عليه السلام) گفت: دستور بده صدقاتم را به كجا و به كه بپردازم.
حضرت فرمود: در اين جا برادري داري كه ديني چون تو داشته و مسلمان شده است. او از طايفه تو قيس بن ثعلبه است. و چون تو در نعمت است با يكديگر به مواسات و همسايگي زندگي كنيد و من حق اسلامي شما را خواهم كرد.
او گفت: خدا تو را صلاح عطا فرمايد. به خدا قسم من بي نيازم سيصد اسب و يكهزار شتر دارم و حق شما در آن بيشتر است از حق من.
1 . كافي، ج1، ص487 : بحارالأنوار، ج49، ص97
--[137]--
حضرت فرمود: تو از مواليان خدا و رسولي، بر همين حال بمان. آن مرد نيكو مسلماني شد و همسري از بني فهر گرفت كه حضرت امام كاظم(عليه السلام) پنجاه دينار از درآمد موقوفات علي بن ابي طالب(عليه السلام) مهريه آن زن قرار داد و به او خدمتكار و منزل نيز داد. او زنده بود تا زماني كه امام كاظم(عليه السلام) را به اجبار به بغداد احضار كردند. بيست و هشت روز پس از سفر آن حضرت از دنيا رفت.
اين چند حديث را بدين سبب آوردم تا دانسته شود عريض منزلگه امامان و محل آمد و شد گرفتاران و نقطه اميد هدايت جويان بوده است و ما چه مي دانيم كه چه معجزات و كرامات و هدايت ها و مكاشفاتي در آن به وقوع پيوسته است.
شخصيت علي بن جعفر(عليهما السلام)
علي، كوچك ترين فرزند امام صادق(عليه السلام) هنوز به دنيامده بود كه پدرش رحلت كرد. وي هميشه همراه برادرش موسي بن جعفر(عليهما السلام) بود و از وي دانش فراوان آموخت. برخي از آن روايات، در كتابي به نام «مسائل علي بن جعفر» گرد آمده كه مشهور است و بارها چاپ و انتشار يافته است.
او مي گويد: با برادرم امام كاظم(عليه السلام)چهار عمره گزاردم. آن حضرت كه با خانواده خويش عازم حج بود، مسيرِ مدينه تا مكه را يك نوبت در 26 روز، در نوبت ديگر 25 روز، در سفري 24 روز و يك بار 21 روز طي كرد.
همو گويد: از پدرم امام صادق(عليه السلام)شنيدم كه به اصحاب برگزيده اش سفارش كرد: حرمت فرزندم موسي را پاس بداريد; چرا كه برترين فرزند و جانشين من و حجّت خداي عزّوجلّ پس از من بر تمام خلق است.
وي عمر دراز و با بركتي يافت. با امام صادق، امام كاظم، امام رضا، امام جواد و حضرت هادي(عليهم السلام) زيست و در زمان حضرت هادي(عليه السلام) از دنيا رفت. وي از پدرش امام صادق(عليه السلام) بدون واسطه روايت مي كند. بنابراين، در آن هنگام طفلي داراي قدرت تشخيص بوده است.
گفتني است علي بن جعفر به هنگام شهادت امام هادي(عليه السلام) حاضر و زنده بوده است. و با توجه به اين نكته كه شهادت امام هادي(عليه السلام) در سال 254 رخ دادهدرمي يابيم كه علي بن جعفر بيش از صد سال زندگي كرده است.
1 . كافي، ج1، صص478 ـ 481
2 . بحار الأنوار، ج48، ص100 و وسائل الشيعه، ج14، ص317 . عَن عَلِيِّ بْنِ جَعْفَر قَالَ: «خَرَجْنَا مَعَ أَخِيمُوسَي(عليه السلام) فِيأَرْبَعِ عُمَر يَمْشِيفِيهَا إِلَي مَكَّةَ بِعِيَالِهِ وَ أَهْلِهِ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ مَشَي فِيهَا سِتَّةً وَ عِشْرِينَ يَوْماً وَ أُخْرَي خَمْسَةً وَ عِشْرِينَ يَوْماً وَ أُخْرَي أَرْبَعَةً وَ عِشْرِينَ يَوْماً وَ أُخْرَي أَحَدَ وَ عِشْرِينَ يَوْماً».
3 . بحار الأنوار، ج48، ص20
4 . همان، ج48، ص20
5 . كافي، ج1، ص326
6 . منتهي الآمال، ج2، ص439 و ديگر كتب تاريخ.
--[138]--
او از كساني است كه كمالاتي چون علم فراوان، تقواي بسيار و اعتقاد به امامان حق را، علاوه بر شرافت فرزندي، برادري و عمويي امام، در خود جمع كرده است.
در مسجد النبي(صلي الله عليه وآله) حلقه درس داشته و طالبان علم و معرفت از او بهره مي بردند.
در مقدّمه ممتّع كتاب (مسائل علي بن جعفر(عليه السلام)) به قلم دانشمند گرامي آقاي حسيني جلالي، 43 نفر از كساني كه از او حديث فراگرفته و براي ديگران روايت كرده اند، فهرست شده است.
از آن جا كه وي فرزند امام صادق(عليه السلام) بوده و با ائمه زمان خود نسبت نزديكي چون برادري و برادرزادگي داشته، به سرچشمه علوم دسترسي داشته و با توانمندي و شايستگي از آن بهره برده است.
شيخ مفيد مي نويسد: علي بن جعفر روايت كننده حديث، داراي روشي محكم و متين، ورع شديد و فضل بسيار بود. پيوسته ملازم برادرش امام كاظم(عليه السلام)بود و از او علوم بسيار مي آموخت و براي ديگران روايت مي كرد.
درباره برخورد علي بن جعفر با امام جواد(عليه السلام) روايات متعددي نقل كرده اند كه همه حاكي از اعتقاد عميق وي به امامت آن حضرت است.
علي بن جعفر(عليه السلام) خود مي گويد: مردي از گروه واقفيه از من پرسيد: برادرت امام كاظم(عليه السلام) چه شد؟ گفتم از دنيا رفت و مرد. پرسيد از كجا مي گويي؟ گفتم: اموالش تقسيم شد، همسرانش شوهر كردند و امام پس از او به شؤون امامت رسيدگي كرد.
پرسيد: پس از او چه كسي امام شد؟ گفتم: فرزندش امام علي بن موسي الرضا(عليهما السلام) .
پرسيد: او چه شد؟ گفتم: او نيز مرد. گفت: از كجا دانستي كه او مرد؟ گفتم: اموالش را ورثه تقسيم نمودند، زنانش شوهر اختيار كردند و امامِ پس از او، به شؤون امامت رسيدگي مي كند.
پرسيد: امام پس از او كيست؟ گفتم: فرزندش امام جواد(عليه السلام) ، مرد واقفي كه اينگونه جواب از من شنيد، گفت: تو با اين سنّ و قدر و منزلت و با اينكه پسر امام صادق(عليه السلام)هستي، درباره اين نوجوان (امام جواد) چنين اعتقادي داري!
گفتم: تو شيطاني.
سپس علي بن جعفر(عليه السلام) دستي به
1 . كافي، ج1، ص322
2 . مسائل علي بن جعفر(عليه السلام)، صص58 ـ 65 چاپ آل البيت ـ قم ـ به تحقيق حسيني جلالي.
3 . ارشاد، چاپ كنگره شيخ مفيد، ج2، ص214
4 . واقفيه گروهي بودند كه ائمه هدي(عليهم السلام) تا امام هفتم(عليه السلام) را قبول داشتند و به امامان پس از آن حضرت معتقد نبودند.
--[139]--
محاسنش گرفت و گفت: اگر خداوند او را شايسته امامت داند و مرا با اين موي سپيد شايسته نداند من چه كنم.
در روايت ديگر آمده است: علي بن جعفر در مسجد النبي(صلي الله عليه وآله) ، در جمع شاگردان بر كرسي تدريس نشسته بود كه ناگاه حضرت جواد(عليه السلام) براي زيارت وارد مسجد شد. علي كه مرد كهنسالي بود، از جاي برخاست و بدون آنكه عبا و ردايش را آراسته كند، به سوي حضرت دويد، دست حضرت را بوسيد و احترام كرد. حضرت جواد پيش از آن كه مشغول نماز و زيارت شوند، به علي فرمودند: عمو جان! بنشين و راحت باش. وي گفت: چگونه بنشينم در حالي كه شما ايستاده ايد. او با تواضع تمام مانند يك فرد كوچك، ايستاد تا حضرت نماز و زيارت را تمام كرد و از حرم نبوي(صلي الله عليه وآله) خارج شد. علي آن حضرت را بدرقه كرد و سپس به جلسه درس برگشت.
برخي از شاگردان و حضّار مجلس كه از معرفت بي بهره بودند، آن جناب را توبيخ كردند كه چرا مانند يك برده، نسبت به وي فروتني كردي، با اينكه تو فرزند امام صادق(عليه السلام) و عموي پدر اويي. تو كهنسالي و او نوجوان است!
علي بن جعفر(عليه السلام) در پاسخ گفت: وقتي خداوند مرا با اين ويژگي ها، شايسته امامت ندانست و او را لايق اين مقام كرد با وي بستيزم؟ من غلامي از غلامان وي ام.
علي بن جعفر(عليه السلام) چگونه مالك عريض شد
پيشتر اشاره شد كه امام باقر(عليه السلام)عريض را خريداري كرد و ملك ايشان بود. پس از آن حضرت، به امام صادق(عليه السلام)منتقل شد. امام صادق(عليه السلام) وصيت كرد كه پس از وي، عريض از آن علي فرزند كوچكش باشد. وقتي كه وي بزرگ شد، در عريض ساكن گشت.
نجاشي گويد: علي بن جعفر خود ساكن عريض شد و فرزندانش را بدان جهت عريضي خوانند.
زبيدي گويد: علي بن جعفر را به عريض منسوب مي دانند و چون ساكن عريض شد فرزندان و ذريه اش را ـ كه بسيارند ـ عريضي خوانند.
ارتباط تنگاتنگ و نزديك و صميمي علي بن جعفر با امامان عصرِ خود، به گونه اي بود كه آن بزرگواران به
1 . رجال كشي ـ اختيار معرفة الرجال، ص429
2 . كافي، ج1، ص322 : بحار الأنوار، ج50، ص36
3 . تاريخ قم، ص224
4 . رجال نجاشي به تصحيح علامه اميني، ص176
5 . تاج العروس ماده عرض.
--[140]--
عريض فراوان آمد و شد داشتند. در همين نوشته، يك داستان از امام كاظم(عليه السلام)و يك داستان از امام رضا(عليه السلام) در عريض نقل شد و از سياق آن برمي آيد كه آن بزرگواران در عريض به عنوان ميهمان نمي آمده اند، بلكه در آن داراي منزل بوده اند.
در ميان فرزندان و ذريّه علي بن جعفر(عليه السلام) دانشمندان و رجال سرشناس بسيارند. شرح حال آنان را در كتب رجال و انساب بايد جست.
قبر علي بن جعفر(عليه السلام) كجاست؟
مورخان براي علي بن جعفر(عليه السلام) سه مقبره در سه شهر ذكر كرده اند:
الف : قم
در قبرستان «درِ بهشت»، كه اكنون يكي از چهار گلزار شهدا در قم است. بقعه و بارگاه كهني است به نام علي بن جعفر(عليه السلام) كه از دير باز زيارتگاه اهل ولايت بوده است. در زمان ما قبرستان و هم گلزار شهدا را به نام علي بن جعفر(عليه السلام)نامند. برخي چون مجلسيِ اول، همين جا را مقبره علي بن جعفر(عليه السلام) دانسته اند، امّا فرزند او مجلسيِ دوم گويد: اينكه مقبره علي بن جعفر(عليه السلام) در قم باشد، در كتب معتبر نيامده است.
در دايرة المعارف تشيّع آمده است:
احتمال آن است كه بقعه مزبور آرامگاه نواده وي، علي بن حسن بن عيسي علويِ عريضي باشد كه همراه پدر خود از مدينه به قم آمد.
محدّث قمّي مي نويسد: احتمال مي رود قبري كه در قم است، از آن همين علي بن جعفر باشد... بنا و بقعه علي بن جعفر (درِ بهشت) متعلّق به نيمه نخستينِ قرن هشتم هجري است. و به دستور عطا ملك ميرمحمّد حسني بنياد نهاده شد و باگچ بري هاي رنگيني آراسته گرديد و كار بنا و تكميل و تزيين آن در سال 740هـ . ق. پايان گرفت. گنبد آن به شكل هرم دوازده ترك است كه بر روي پايه بلند آجري قرار دارد.
ب : سمنان.
در بيرون سمنان مقبره اي است به نام علي بن جعفر(عليه السلام) كه داراي قبّه و صحن است.
ج : عريض در مدينه منوّره
علامه سيد محسن امين در اعيان الشيعه مي نويسد: حق اين است كه قبر وي در عريض است; چنانكه نزد مردم مدينه معروف است.
1 . به عنوان نمونه بنگريد به: انساب الطالبيه، تأليف فخر رازي از صف110 تا 116 ; الفخريفي انساب الطالبيين، از صفحه 29 تا 33، تهذيب الأنساب عبيدلي، از ص175 تا 180 ; رياض العلما، ج7، صص197 ـ 198. هر چهار كتاب، چاپ كتابخانه مرحوم آية الله مرعشي است.
2 . مستدرك الوسائل، چاپ رحلي، ج3، ص626
3 ـ دايرة المعارف تشيّع، ج2، صص458 ـ 459
4 . مستدرك الوسائل، ج3، ص626
5 . اعيان الشيعه، ج8، ص177
--[141]--
محدّث نوري گويد: حق آن است كه قبر وي در عريض است آن چنانكه معروف است در ميان مردم مدينه.
گفتني است، نويسنده اين سطور، در چند سال پيش، عازم سفر حج بودم كه براي خداحافظي به محضر استاد فرزانه، حضرت آيت الله حسن زاده آملي (زاده الله حسنا) رسيدم، ايشان فرمودند: به مدينه منوره كه مشرف مي شويد، به زيارت قبر علي بن جعفر(عليه السلام) در عريض برويد.
ساختمان مقبره در گذشته و حال
مقبره علي بن جعفر در عريض در گذشته معمور و آباد بوده است. علاّمه سيد محسن امين گويد: مقبره او در عريض داراي قبله اي عالي و زيارتگاه است.
محدّث نوري گويد: در بعضي از سفرها ما در عريض در زيارتگاه علي بن جعفر منزل كرديم و بر آن قبه اي است عالي.
رفعت پاشا، اميرالحاج مصريان، در كتاب ذي قيمت و پربار خود (مرآت الحرمين) مي نويسد: از ضريح هايي كه خارج بقيع هستند... ضريح علي عريضي است كه در شرق مدينه واقع است، به فاصله يك ساعت راه.
بنابر اين، دانسته مي شود كه آن مقبره در گذشته نه چندان دور، و پيش از تسلّط وهابيت بر حرمين شريفين، آباد و محل آمد و شد زائران و منزلگه عاشقان ولايت بوده است و ليكن پس از آن مقابر بزرگان و اماكن تاريخي بسياري ويران گرديد كه يكي از آن ها مقبره علي بن جعفر است.
اكنون مقبره، به اندازه يك اتاق بي سقف و بدون در ـ كه جاي در آن را با بلوك سيماني چيده اند ـ در كنار تك مناره مسجد قديمي و متروك عريض مشاهده مي شود.
به جز علي بن جعفر، كسي ديگر از بزرگان دين و امام زادگان را نمي شناسيم كه در عريض مدفون باشد.
* * *
بسيار شايسته است شيعيان كه به مدينة النبي(صلي الله عليه وآله) مشرف مي شوند، به عريض هم بروند; هم براي زيارت علي بن جعفر(عليه السلام) و هم براي ديدار از سرزميني كه روزگاري دراز محل آمد و شد و زندگي و عبادت اولياي خدا و ائمه
1 . مستدرك، ج3، ص626
2 . اعيان الشيعه، ج8، ص177
3 . مستدرك، ج3، ص626
4 . مرآت الحرمين، ج1، ص427
--[142]--
دين بوده است:
أُقَبِّلُ أَرْضاً سارَ فيها جِمالُها *** فَكيفَ بِدار دارَ فيها جَمالُها
«بر آن زميني كه شتران محبوبم از آن گذر كرده اند بوسه مي زنم، پس چه حالي خواهم داشت با خانه اي كه چهره دل آراي محبوبم در آن گردش كرده است.»
پس، به عريض برويم و نقبي به زمان هاي گذشته بزنيم و با مرور دوران هاي تلخ و شيريني كه بر امامان رفته است، روحمان را پالايش دهيم و از آلودگي ها پاك سازيم و عُلقه و ارتباط دل ها را با صاحب وحي و خاندان مطهرش محكم تر سازيم.
* پي نوشتها:
--[143]--
--[144]--
مسجد و مقبره علي بن جعفر(عليه السلام) پيش از تخريب
مسجد و مقبره علي بن جعفر(عليه السلام) پس از تخريب (مردادماه 1381)
|