مجله ميقات حج
سال يازدهم شماره چهل و دوم زمستان 1381 ادني الحلّ
(ميقات هاي عمره مفرده براي ساكن مكه)
حسن الجواهري/ عباسعلي براتي
مقصود از «ادني الحلّ» نزديك ترين مكان ها به حدود حرم از بيرون مرزهاي آن است. به همين دليل، زمين هاي درون مرزهاي حرم را «حرم» ناميده اند; زيرا به احترام مكه، احكام خاصي دارد.
منطقه بيرون از مرزهاي آن را «حِلّ» مي نامند; زيرا خداوند متعال آنچه را در درون مرزهاي «حرم» حرام كرده، در آن جا حلال فرموده است.
ياد «حِلّ» و «حَرَم» در شعر عربي بازتاب يافته، چنانكه در سخن فرزدق در ستايش امام زين العابدين(عليه السلام) آمده است:
هذا الذيتعرف البطحاء وطأته *** و البيت يعرفه و الحِلّ و الحرم
شارع مقدس، ادني الحلّ را ميقات عمره مفرده شمرده و اجازه فرموده كه از آنجا نيز محرم شوند.
فقها(رحمهم الله) آورده اند كه قارن يا مفرِد با متمتّع، پس از به پايان بردن حجّ تمتّع، يا كساني كه در مكه هستند و حاجي نيستند، يا از مواقيت گذشته اند (ميقات هايي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) براي احرام و آمدن به مكه تعيين فرموده است)، اگر بخواهند عمره مفرده به جاي آورند، ميقات آن ها از «ادني الحلّ» است و در اين مسأله اختلافي نيست. اين بدان معني است كه كسي كه مي خواهد عمره به جا آورد، از مرز حرم كه در روايات «يك فرسخ در يك
1 ـ اين مرد (امام(عليه السلام)) كسي است كه سرزمين بطحا جاي پاي او را مي شناسد و خانه خدا و حلّ و حرم با او آشنا هستند.
--[125]--
فرسخ دانسته شده» بيرون رود; زيرا در روايات بدان تصريح شده است:
1 ـ معاويه بن عمار در روايت صحيح از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده كه فرمود: پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) سه عمره جداگانه به جاي آورد: عمره ذي القعده، كه در آن ازعسفان احرام بست، و آن همان «عمره حديبيه» است، و عمره اي كه در آن از جحفه احرام بست و آن «عمرة القضاء» است و عمره اي كه از جعرانه احرام بست و آن پس از بازگشت از طائف و در غزوه حنين بود.
از طريق اهل سنت از ابن عباس روايت شده است كه: پيامبر(صلي الله عليه وآله) چهار عمره انجام داد: عمره حديبيه و عمرة القضاء در سال بعد و عمره سوم از جعرانه و چهارم همراه با حج.
به نظرمن: ظاهر هر دو روايت اين است كه احرام بستن از عسفان جايز است. اين مكان، دو منزل (تقريباً 48 كيلومتر) از مكه فاصله دارد، و ميقات نيست و ادني الحلّ نيز به شمار نمي آيد.
ولي مرحوم آيت الله خويي(رحمه الله) چنين مي نويسد: «از روايات صحيح و تاريخ هاي معتبر چنين به دست مي آيد كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) پس از هجرت، تنها دو عمره انجام داده است و در صحيحه پيشين كه سه عمره براي آن حضرت مي شمارد، از جهت شروع به عمره و احرام بستن براي آن است، ولي يك بار مشركان او را از آمدن به مكه بازداشتند، و آن حضرت(صلي الله عليه وآله) پس از صلح با آنان در حديبيه، از همانجا بازگشت و در سال بعد عمره اي براي قضاي آن ـ كه از او و يارانش فوت شده بود ـ به جاي آورد. و به همين دليل، آن را عمرة القضاء ناميدند. چنانكه در صحيحه ابان از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) براي عمره حديبيه احرام بست، ولي سال بعد آن را قضاء كرد و يك عمره از جعرانه، هنگامي كه از طائف مي آمد، و اين سه عمره همه در ذي القعده بودند.»
در صحيحه صفوان آمده است: «پيامبر(صلي الله عليه وآله) از جعرانه احرام بست.»
پس آنچه از صحيحه معاوية بن عمار مي توان دريافت، اين است كه: پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)از مسجد شجره براي عمره احرام بست و از عسفان صداي خود را به لبّيك بلند كرد و اين همان عمره اي بود كه مشركان نگذاشتند و با آمدن به مكه آن را انجام داد. حضرت در حديبيه با آنان صلح كرد و بي آن كه مناسك عمره را به جاي آورد، از آنجا بازگشت و
1 ـ وسائل الشيعه، ج10، باب 2، از ابواب عمره، ح 2
2 ـ وسائل الشيعه، ج10، باب 2، از ابواب عمره، ح 6
3 ـ وسائل الشيعه، ج10، باب2، از ابواب عمره، ح3
4 ـ وسائل الشيعه، ج8 ، باب 9، از ابواب حج، ح6
--[126]--
در سال بعد عمره انجام داد و از مسجد شجره احرام بست و لبيك گفت و صداي خود را از جحفه به لبيك بلند كرد و آن را عمرة القضاء ناميدند، امّا درباره جِعرانه، ظاهر صحيحه آن است كه آن حضرت(صلي الله عليه وآله) از آنجا احرام بسته است; زيرا سخن او كه مي فرمايد: «و عمره جعرانه آن است كه آغاز آن عمره از جعرانه بوده و حضرت پيش از آنجا احرام بسته است و صداي خود را از جعرانه به تكبير بلند كرده است، چنانكه در صحيحه پيشين ابان آمد. پس از صحيحه استفاده مي شود كه جايز است با حالت اختيار، انسان از جعرانه براي عمره مفرده احرام ببندد، هر چند از اهل مكه نباشد; مانند پيامبر(صلي الله عليه وآله)و يارانش، چنانكه مي تواند از ادني الحِلّ نيز احرام ببندد، ولي اين ويژه كسي است كه در مسير راه تصميم به عمره گرفته باشد.
به نظر من: بنا بر آن چه گفته شد، اين روايت دليل بر احرام بستن از جعرانه است كه تنها ادني الحلّ به حرم است.
2 ـ آنچه كه از جميل بن درّاج در صحيح آمده است، گفت: «از امام صادق(عليه السلام)پرسيدم: اگر زن حائض روز ترويه به مكه بيايد، تكليف او چيست؟ فرمود: همانگونه به عرفات برود و نيّت حج كند، سپس وقوف كند تا پاك شود و آنگاه به تنعيم برود و از آنجا احرام ببندد و نيت عمره كند. ابن ابي عمير گفت: عايشه نيز چنين كرد. عمل عايشه چنانكه ابن ادريس در آخر سرائر به نقل از كتاب معاوية بن عمار آورده، چنين است:
«....پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در بطحاء فرود آمد و در آن هنگام، عايشه را با برادرش عبدالرحمن به تنعيم فرستاد و او از آن جا عمره انجام داد; زيرا پيش از آن برايش مشكلي پيش آمده بود. او به پيامبر(صلي الله عليه وآله) گفت: زن هاي تو با حج و عمره برگردند و من با حج تنها؟ پس در اين هنگام پيامبر او را از آنجا به عمره فرستاد.
3 ـ ابن بابويه در حديث صحيح از امام صادق(عليه السلام) روايت كرد: «هركس مي خواهد از مكه براي عمره بيرون آيد، از جعرانه يا حديبيه يا مانند آن ها عمره انجام دهد».
اين روايت، شامل همه جايگاه هاي حرم مي شود; زيرا حضرت(صلي الله عليه وآله) فرمود: «و مانند آن ها»، و اين از جهت آن كه عمره بعد از حج باشد يا نباشد نيز عموميت دارد، بنابراين، نبايد در اين حكم ترديدي داشت.
به نظر من: از اين روايات روشن مي شود كه: سه ميقات در احرام عمره مفرده از
1 ـ مستند العروة الوثقي، كتاب الحج، ج2، تقريرات آيت الله خويي، به قلم سيد رضا خلخالي، ص391 و 392
2 ـ وسائل الشيعه، ج8 ، باب 21، از بخش هاي حج، ح2
3 ـ همان، باب3، از بخش هاي حج، ح4
4 ـ همان، باب 22، از مواقيت، ح1
--[127]--
ديگر نقاط «ادني الحلّ» برتري دارند:
1 ـ حديبيه.
2 ـ جعرانه.
3 ـ تنعيم.
حجفه از ادني الحل، بسيار دورتر است و اكنون حاجياني كه از راه دريا، از بندر ينبع و از مصر و جاهاي ديگر مي آيند و از اردن از بندر عقبه مي آيند، از كنار آن مي گذرند. و عسفان نيز از مكه، دو منزل دورتر است.
اشكالي به نظر نمي رسد اگر در اينجا اشاره كنيم كه اين سه ميقات اختياري هستند و حكم الزامي ندارند; چنانكه شيخ الطائفه و صاحب جواهر صريحاً آورده اند.
بنابراين، جايز است كه به يكي از مواقيت ديگر; مانند جحفه و يَلَمْلَم و عقيق و يا ميقات ديگري براي احرام برويم; زيرا روايات نشان مي دهند كه اين ميقات ها براي مردم آنجاها و كساني كه به آنجاها بيايند، مشروعيت دارند.
صفوان بن يحيي در حديث صحيح از امام رضا(عليه السلام) روايت مي كنند:
«...پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)اين ميقات ها را براي مردم آن ها و براي كساني كه از مردم جاهاي ديگر به آن جاها بيايند، تعيين فرموده و اجازه داده است كه هركس مشكلي دارد، از آن ها عبور كند، پس جز از روي عذر و به خاطر مشكلي از ميقات عبور نكن».
ما اينك مي خواهيم به گونه اي گسترده از سه ميقات سخن بگوييم:
حديبيه، جِعرانه و تنعيم و اشكالي كه درباره تنعيم و دورتر بودن آن از جاي كنوني اش وجود دارد.
1 ـ حديبيه
آن را بايد با ضمّ حاء و فتح دال مهمله و ياي دو نقطه و تاء تأنيث بخوانيم كه در اصل نام چاهي در خارج حرم، از راه جده، نزديك مسجد شجره است كه بيعت رضوان در آنجا انجام شد و قرآن درباره آن آورده است: " لَقَدْ رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ... " .
1 ـ جواهر الكلام، ج18، ص119
2 ـ وسائل الشيعه، ج8، باب 15، از مواقيت، ح1
3 ـ فتح : 18
--[128]--
خطابي، در امالي خود آورده است: حديبيه را از آن روي بدين نام خوانده اند كه درخت حدباء در آن جا روييده بود و ميان آن و مكّه دو منزل فاصله است و در حديث آمده است كه آن، نام چاهي است. بخشي از آن در «حِلّ» و بخشي در «حرم» است و آنجا دورترين نقطه حِلّ از خانه خداست و مالك بن انس، همه آن را از حرم مي داند.
شكل درست كلمه
ياء را مفتوح و با تشديد خوانده اند. سهيلي در كشف اللثام گفته است: «بدون تشديد خواندن آن نزد علماي ادبيات عرب، مشهورتر است. احمدبن يحيي مي گويد: به شكل ديگري نبايد آن را بخوانيم و از شافعي نيز اين سخن نقل شده است». ابوجعفر نحاس مي گويد: «از هر كس كه به دانش او اعتماد داشتم و از علماي ادبيات عرب بود كه حديبيه را چگونه بخوانم؟ همه گفتند: بدون تشديد و گفته شده كه از هيچ انسان فصيحي شنيده نشده كه آن را با تشديد بخواند.
در حدائق آمده است: ابن ادريس در سرائر آورده:
«حديبيه نام چاهي بيرون از حرم است و حديبيه را بدون تشديد و با تشديد خوانده اند. از ابن عطار نوهي درباره آن پرسيدند، گفت: اهل زبان، آن را بدون تشديد مي خوانند و اهل حديث آن را با تشديد و همين را براي من نوشته و نوشته او را دارم. او استاد اهل بغداد بود.»
در تهذيب الأسماء آمده است: در مطالع چنين است: ما از اساتيد ماهر شنيده ايم كه آن را بدون تشديد مي خوانند ولي عموم فقها و محدّثين آن را تشديد مي دهند منطقه حديبيه امروز، به نام «شُمَيسي» با حالت تصغير خوانده مي شود و در غرب مكه مكرمه، در حلّ، در راه مكه ـ جده قديم قرار گرفته و ميان آن و دو ستونِ نشانه حرم، فاصله اندكي است. اين دو ستون، خود با مكه تقريباً 22 كيلومتر فاصله دارند.
2 ـ جِعرانه:
شكل صحيح آن با كسر جيم و سكون عين مهمله، تشديد راء مهمله مفتوحه است. چنانكه از كتاب «جمهرة اللغه» نقل شده، اصمعي و شافعي مي گويند: آن را با كسر جيم و
1 ـ عاتق بن غيث بلادي، معجم معالم الحجاز، ج2، صص246 و 247
2 ـ كشف اللثام.
3 ـ يوسف بحراني، الحدائق الناضره، ج14، صص455 و 456
4 ـ كتاب الحج، تقريرات آيت الله العظمي شاهرودي، ج2، ص294
--[129]--
سكون عين و تخفيف راء بايد خواند. گفته مي شود كه اهل عراق آن را تشديد مي دهند و مردم حجاز بي تشديد مي خوانند. از ابن ادريس نقل شده است: با فتح جيم و كسر عين و تشديد راء نيز خوانده شده، پس راء را هم مي توان تشديد داد و هم تخفيف; زيرا هر دو از سوي افراد مورد اعتماد استفاده شده است.
و آن نام جايي است ميان مكه و طائف و در حِلّ قرار گرفته و با مكّه 18 ميل فاصله دارد و در شمال شرق آن واقع شده است و دو ستون نشانه مرزِ حرم در آن جا ديده مي شود. پيامبر(صلي الله عليه وآله) براي عمره سوم خود از آنجا احرام بست، چنانكه در روايات صريحاً آمده است. و مسجد جعرانه نيز كه آن حضرت در بازگشت از طائف هنگام فتح مكه در آن نماز خواند و احرام بست، در آن جا واقع است. اين مسجد در پشت رودخانه در عدوة القصوي قرار دارد و آن را به همين دليل، المسجد الأقصي نيز مي نامند; زيرا مسجد ديگري نيز از سوي افراد نيكوكار در آن منطقه بنا شده است و المسجد الادني نام دارد. نزديك مسجد پيامبر(صلي الله عليه وآله) چاه بزرگ، داراي آب شيرين وجود دارد. اكنون آن جا روستايي است كه از مكه از سمت شمال شرقي نزديك به 24 كيلومتر فاصله دارد و مسجد نيز از سوي دولت سعودي براي احرام بستن حجاج ساخته شده كه در سمت شرقي مسجد قديمي، بدون فاصله جاي دارد. ولي نويسنده «معجم معالم الحجاز» درباره جعرانه چنين آورده است: «و كساني كه گفته اند: جعرانه ميان مكه و طائف قرار دارد، اشتباه كرده اند; زيرا آن در شمال مكه و مايل به سمت شرق است و نيازي به نام طائف براي تعيين حدود آن نداريم; چرا كه بيش از 29 كيلومتر از مكه فاصله ندارد.
جعرانه و جايگاه جغرافيايي آن
نويسنده «مختصر معجم معالم مكه التاريخيه» مي نويسد: كوه ستار در نزديكي جعرانه در سمت جنوبي آن جاي گرفته و آن همان كوهي است كه بر بالاي دو ستون نشانه مرز حرم، در كنار راه نجد، از سمت شمال قرار دارد و كسي كه از مكه به نخله مي رود، ستار را در سمت چپ و نزديكي خود مي يابد. جعرانه ـ امروز ـ روستايي كوچك است و در بالاي وادي سَرِف قرار دارد.
1 ـ هداية الناسكين، تحقيق دكتر عبدالهادي الفضلي، ص89
2 ـ عاتق بن غيث بلادي، معجم معالم الحجاز، ج2، صص148 و 149
3 ـ عاتق بن غيث بلادي، مختصر معالم مكة التاريخيه، ص15
--[130]--
3 ـ تنعيم
آن را با فتح تاء و به صورت مصدر مي خوانند و نام جايي است كه سه تا چهار ميل با مكه فاصله دارد... و در آن، مسجد امام امير المؤمنين(عليه السلام) و مسجد امام زين العابدين(عليه السلام)و مسجد عايشه قرار دارد و آن را تنعيم ناميده اند; زيرا كوهي به نام نعيم در سمت راست آن و كوهي به نام ناعم در چپ آن و رودي به نام نعمان در ميان آن دو جاي دارد و آن نزديك ترين نقطه حِل به مكه است; چنانكه اكنون نيز آشكار است.
تنعيم در سمت شمال غربي مكه مكرمه است و ميان مكه و سَرِف، كه در آن قبر امّ المومنين، ميمونه همسر پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) قرار دارد و در جاده مكه ـ مدينه واقع شده كه از وادي فاطمه مي گذرد (اين مكان را پيشتر مرّ الظهران مي ناميدند).
نويسنده «مختصر معجم معالم مكة التاريخيه» در باره جايگاه تنعيم مي نويسد:
«رودي است كه از شمال و از ميان كوه هاي بشم در سمت مشرق و جبل الشهيد در سمت جنوب سرچشمه مي گيرد و در رودخانه ياج مي ريزد و ميقات كساني است كه از مردم مكه باشند و بخواهند عمره به جاي آورند و عمره آنان را به نام مكان شروع عمره عمرة التنعيم مي نامند، تا از عمره جعرانه تشخيص داده شود. پيشتر آن را نعمان مي خواندند. محمدبن عبدالله نميري مي گويد:
فلم تر عينيمثل سرب رأيته *** خرجْن من التنعيم معتمرات
مررْنَ بفخٍّ ثمّ رحنَ عشية *** يلبِّين للرحمن مؤتجرات
تضوَّع مسكّاً بطنُ نعمان إذ مشت *** به زينب فينسوة عطرات
«چشم من پيشتر مانند اين گروه از زنان را نديده بود كه آن ها را مشاهده كردم كه از تنعيم به عمره مي روند. آن ها از فخ گذشتند و شامگاهان با لبيك براي خداي رحمان بيرون رفتند و اجر و پاداش آنان با اوست. بستر رودخانه نعمان از عبور زينب و ديگر زناني كه عطر زده بودند، خوشبو شد.»
در همان كتاب آمده است: «برخي گمان كرده اند كه نعمان در اين شعر همان نعمان الأراك است، ولي اشتباه كرده اند; زيرا كساني كه براي عمره به مسجد الحرام مي آيند، به
1 ـ آيت الله العظمي شاهرودي، كتاب الحج، ج2، ص295، با اندك تغيير.
به نظر من خواهد آمد كه كوه نعيم جنوب شرق تنعيم (مسجدعمره) جاي دارد و كوه ناعم در سمت شرق است.
2 ـ عاتق بن غيث بلادي، مختصر معجم معالم مكة التاريخيه، ص9 و 10
--[131]--
نعمان الأراك نزديك نيستند.
به نظر من، نعماني كه بعد از مسجد تنعيم است، ربطي به نعمان الأراك كه در جنوب عرفات است، ندارد; زيرا تنعيم در شمال غربي مكه است و عمره گزاران از نعمان الأراك كه در جنوب عرفات است; نمي گذرند كه به گفته بلادي «رودي است بزرگ از رودهاي حجاز تهامي... از غرب سرچشمه مي گيرد و از نزديكي جنوب عرفات مي گذرد و سپس در عرفه گرد هم مي آيد و آن را عرفه مي نامند و از ميان كوه هاي كُساب و حَبَشي در جنوب مكه در فاصله 11 كيلومتري مي گذرد و مرز حرم شريف نيز همان جاست و رودخانه، ميان كبكب و قرضه پهن تر مي شود و آن را به دليل پهنايش، خبت نعمان مي خوانند.
مكان احرام بستن در تنعيم را امروز «عمره» مي خوانند و مسجدي دارد كه آن را «مسجد عايشه» ناميده اند و به عايشه همسر پيامبر نسبت مي دهند; زيرا برادرش عبدالرحمن، به دستور رسول خدا(صلي الله عليه وآله) او را از آنجا محرم ساخت; چنانكه در روايت پيشين نيز آمد. دولت سعودي در جنوب ستون هاي نشانه حرم مسجدي ساخته كه نزديك مسجد پيشين در همين مكان است و امروز محله اي از محلات شهر مكه شده است و آن را «حيّ العمره» مي نامند و از مسجد الحرام و مكه قديم، 6 كيلومتر فاصله دارد.
ترديد درميقات تنعيم كنوني
من ديده ام كه برخي از تاريخ نويسان و جغرافي دانان اشاره مي كنند كه جايگاه احرام در تنعيم، به جز جاي كنوني است كه آن را به نام «عمره» مي شناسند، اكنون برخي از آن ها را مي آوريم:
1 ـ ابو اسحاق حربي خراساني (285 هـ .) در كتاب مناسك (ص 467) مي نويسد:
«تنعيم پشت قبر (قبر ميمونه) با سه ميل فاصله و پيش از مسجد عايشه و همان جاي شجره (درخت) است و در آن يك مسجد و چند خانه هست و هركس بخواهد، مي تواند از آن جا احرام ببندد».
شجره اي كه در اينجا به آن اشاره شده، درخت هليله است كه در مسجد مشهور به
1 ـ همان.
2 ـ روشن است كه عرفات در شرق مكه جاي دارد.
3 ـ معجم معالم الحجاز، ج9، ص69
--[132]--
مسجد هليلجه قرار داشت و چندي بعد، اين درخت افتاد.
اين سخن با واقعيت امروز ناسازگار است كه تنعيم ميان مكه و سَرِف (كه در آن قبر ميمونه است) قرار گرفته و با يكي بودن تنعيم با مسجد عايشه كه در آنجا به دستور پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) احرام بست، نيز سازش ندارد; زيرا اين تاريخ نويس مي گويد: «تنعيم، سه ميل پس از قبر ميمونه و پيش از مسجد عايشه است».
ابو اسحاق حربي خراساني مي نويسد: «از مالك بن دينار، از قاسم، از عايشه آمده است: پيامبر(صلي الله عليه وآله) به او فرمان داد كه از تنعيم عمره به جاي آورد و مسجد عايشه دو ميل پس از آن و چهار ميل به مكه مانده، قرار دارد.»
اين سخن نيز با آنچه امروز شهرت دارد كه مساحت ميان دو ستون تنعيم كه اكنون سرپا هستند، بيش از شش كيلومتر; يعني چهار ميل نيست.
2 ـ در كتاب «وفاء الوفا» نوشته سمهودي (911 هـ .) آمده است: «اسدي گفته است:
تنعيم سه ميل پشت قبر ميمونه قرار دارد كه همان جاي شجره است و در آن مسجد پيامبر(صلي الله عليه وآله) و چند چاه وجود دارد و هر كس بخواهد عمره به جاي آورد، از اينجا احرام مي بندد. و سپس مي گويد: ميقات اهل مكه براي احرام بستن، مسجد عايشه است كه دو ميل پس از شجره و چهار ميل مانده به مكه است و ميان آن و ستون هاي حرم اندكي فاصله است».
3 ـ احمدبن عبدالحميد عباسي از تاريخ نويسان قرن دهم هجري در كتاب «عمدة الأخبار» (ص 144) مي نويسد: «تنعيم سه ميل پس از قبر ميمونه است».
4 ـ سرتيپ عاتق بن غيث بلادي (تاريخ نگار معاصر حجاز) در كتاب «علي طريق الهجرة»، (ص 10) مي نويسد: «گفته مي شود: عمره از اين جا (نزديك قبر ميمونه) بوده و مكيان بر آنند كه مرز حرم آنجاست و هنگامي كه امنيت بر هم خورد، جاي عمره را ازترس آسيب رسيدن به حج و عمره گزاران تغيير دادند.
به نظر من: همه متون ياد شده بر آن بودند كه تنعيم كه عمره گزاران مي توانند از آن احرام ببندند يا نزديك ميمونه است; چنانكه در متن آخرين آمد و يا سه ميل يا دو ميل دورتر از آن است و به اين ترتيب، متون با مسجد تنعيم كنوني كه ميان مكه و سَرِف (كه قبر ميمونه آنجاست) و از مسجد يا مكه كهن، تقريباً شش كيلومتر فاصله دارد، مخالف
--[133]--
هستند. متون ديگري نيز وجود دارد كه مي گويد: تنعيم از ادني الحل به مكه، اندكي دورتر است، مانند:
1 ـ محب طبري مكي (694 هـ .) چنانكه رشدي مَلْحَس محقق اخبار مكه نوشته ازرقي، در حاشيه همان كتاب (ج2، ص130) مي نويسد:
«از ادني الحل اندكي دورتر است، و به طرف حل نيست.»
2 ـ ابوالطيب فاسيِ مكي در شفاء الغرام، (ج1 ص 289) مي آورد: «دوم آن كه تنعيم ياد شده در مرز حرم به سمت مدينه منوره و در برابر ادني الحل است; چنانكه محبّ طبري مي گويد: «به طرف حِل نيست»، و هر كس چنين تفسير كرده، به صورت مجاز سخن گفته، نام چيزي را بر منطقه نزديك آن قرار داده و هيچ جايي در حلّ از آن به حرم نزديك تر نيست و آن، سه ميل با مكه فاصله دارد و تنعيم اندكي دورتر، روبروي آن است».
متن سوّمي نيز وجود دارد كه مي گويد: «تنعيم از مكه دو فرسخ فاصله دارد. فاسي مي گويد: «صاحب مطالع آورده است: تنعيم از حلّ است و ميان مكه و سَرِف و در دو فرسخي مكه است و مي گويند چهار ميل فاصله دارد.»
جايگاه فخ
آن چه بر ترديد انسان مي افزايد، آن است كه جايگاه «فخ» در غرب مكه و در كنار راه مكه ـ تنعيم ـ مدينه است و ميان آن و مكه، سه ميل; يعني شش كيلومتر راه است. فخ با فتح فاء و خاء مشدّد، چاه معروفي در يك فرسخي مكه است; چنانكه در قاموس آمده است: «جايي در مكه است كه در آن ابن عمر دفن شده است» و در نهايه ابن اثير آمده است: «جايي در مكه است و مي گويند رودي است كه در آن عبدالله بن عمر دفن شده است». و در سرائر ابن ادريس حلّي آمده است: «جايي در يك فرسخي مكه است و در آن جا حسين بن علي بن حسن بن حسن بن حسن بن علي امير المؤمنين كشته شده است; چنانكه نويسنده كشف اللثام نيز آن را آورده است».
در هر حال: اين جايگاه مشخص است و همه اين تعريف ها درباره آن درست است
--[134]--
و آن رودخانه اي است كه ابن عمر در آن دفن شده و چاهي نيز در آن وجود دارد و نبرد فخ در آن جا روي داده است كه گفته اند، پس از فاجعه كربلا، فاجعه اي دلخراش از آن نبوده است.
فقهاي اماميه، در اين كه آيا كودكان مي توانند از فخ احرام ببندند يا نه، اختلاف دارند و در ميان آن ها دو قول وجود دارد:
نخست: گروهي از فقهاي اماميه(رحمهم الله) معتقدند كه فخ ميقات كودكان است; يعني مي توان احرام آنان را تا اينجا به تأخير انداخت، ولي لازم نيست و استدلال كرده اند كه در صحيح ايّوب بن حرّ آمده است: «از امام صادق(عليه السلام) پرسيدند كه تكليف كودكان چيست؟ فرمود: پدرم از فخ، لباس از تن آن ها بيرون مي آورد». و اين در حالي است كه از راه مدينه بگذرند، ولي اگر از راه ديگري بيايند، از ميقاتي كه در راهشان است، احرام مي بندند.
گروهي آورده اند: در روايت كنايه اي است كه مي توان آن ها را از فخ محرم كرد (بلكه چه بسا اين سخن به اكثر آنان نيز نسبت داده مي شود و در روضه آمده است: از سخن ديگري استفاده مي شود كه در آن اختلافي نيست).
دوم: ديگران معتقدند كه احرام كودكان، از ميقات است، ولي اجازه دارند كه تا فخ به پوشيدن لباس دوخته ادامه دهند و چون به فخ رسيدند، آن لباس ها را به كنار مي نهند و به ظاهر صحيح ياد شده استناد كرده اند و آن را به معناي حقيقي گرفته اند و نيز ظاهر رواياتي را كه مي گويد بايد احرام از ميقات باشد، معتبر دانسته اند. اگر احرام كودكان مطلقا از ميقات باشد، خواه در حج و خواه در عمره، حتي اگر از اهل مكه باشند و بخواهند عمره مفرده انجام دهند، چنانكه ظاهر اطلاق آن ها نيز چنين است، در اين صورت بنا به سخن دوم، احرام عمره بايد از تنعيم كنوني باشد كه تقريباً شش كيلومتر از مكه فاصله دارد، با آن كه كودك از ميقات، احرام مي بندد، ولي در فخ كه شش كيلومتري مكه است ; لباس دوخته را به كنار مي نهد و اين جنبه عرفي آشكاري دارد و كودك در اين حكم از انسان بالغ حكم سخت تري دارد، در مورد نسبت سخن اول، بايد گفت كه كودك و بالغ در اين حكم برابرند، با آن كه عرف معتقد است كه اگر بخواهيم به كودك ارفاق كنيم; احرام او بايد ساده تر از احرام بالغ باشد.
1 ـ منطقه فخ هم اكنون دو محلّه شهر مكه را در خود جاي داده است: «حيّ الزاهر» و «حيّ الشهداء» كه مقصود شهداي فخ (حسين بن علي، حسن مثلث فرزند حسن مثني فرزند امام حسن سبط رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و فرزند علي بن ابي طالب(عليه السلام) و ياران اوست).
در فخ گورستان مشهوري وجود دارد كه آن را به نام گورستان مهاجرين مي خوانند و كساني از آنان را كه مجاور مكه شده بودند، در آن جا دفن مي كردند و تا به امروز نيز وجود دارد و مشهور است، ولي از جاي قبر شهداي فخ اكنون اثري ديده نمي شود. سباعي در تاريخ مكه، (ص 89) مي نويسد: «در اينجا ـ يعني در فخ ـ سرنوشت علويان روشن شد; زيرا حسين بن علي در حال احرام، پس از مبارزه اي سخت، به همراه بيش از صد تن از يارانش، كشته شد. قبرهاي آنان در آن جا مشهور بود و قبر رهبر آنان حسين بن علي بر بالاي تپه اي مشرف به رودخانه جاي داشت. در معجم معالم الحجاز، (ج 7، ص 19) نوشته عاتق بن غيث بلادي چنين آمده است:
«يك شاهد عيني گفت: در اواخر دهه شصت، از قرن چهاردهم هجري، به هنگام خاكبرداري براي پايه يك خانه در محله شهدا ،دست انساني از زير خاك نمودار شد كه تازه و برهنه بود، آنجا را گود كردند، ديدند دست روي سينه انساني است. وقتي آن راكشيدند، خون جاري شد. آن را به حال خود رها كردند، فوراً به جاي خونريزي بازگشت و آن را متوقف كرد.»
2 ـ وسائل الشيعه، ج8، باب 18 از مواقيت، ح1
3 ـ گاهي گفته مي شود برهنه كردن كودكان از فخ تنها براي كساني است كه از راه مدينه مي آيند و اطلاقي در مسأله ما ندارد.
--[135]--
جواب اين ترديد
در پاسخ اين ترديد چند شيوه را دنبال مي كنيم:
1 ـ پاسخ ترديد از جنبه فقهي
به نظر ما: اين سخنان ياد شده در تعيين مسافت تا جاي احرام در تنعيم، هر چند اختلاف فراواني دارند، ولي اين به ما اجازه نمي دهد كه دست از جاي احرام كنوني در تنعيم برداريم; زيرا اين سخنان به خودي خود اعتبار ندارند، چون يا خبر واحد هستند كه معتبر نيست يا با هم تعارض دارند و ناسازگارند، زيرا هر چند سخن كارشناسان هستند ولي چون با يكديگر ناسازگارند، همه بي اعتبار مي شود، تنها سيره فرا گرفته از مسلمانان در زمينه احرام از مسجد تنعيم كنوني در فاصله شش كيلومتري مسجدالحرام يا مكه قديمي باقي مي ماند و اين بهترين دليل براي باطل ساختن ترديد پيشين است; زيرا اين سيره، دست به دست و سينه به سينه از كساني كه پاي بند اجراي شريعت هستند و آن را روش زندگي خود ساخته اند، از زمان معصومين تا كنون به ما رسيده است و براي ما يقين مي آورد كه ميقات تنعيم همان است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) يقين فرموده است و اگر هر گونه تغييري در ميقات در هر زماني روي مي داد، به صورت روشن و آشكار به ما مي رسيد، زيرا تغيير در عبادات و جايگاه هاي آن كه از سوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) تعيين شده است; موجب اعتراض همه مسلمانان مي شد و اين تغيير و اعتراض براي ديگران نيز نقل مي شد، با اين كه مي بينيم در روايات موجود در برابر ما هيچ تغييري در ميقات تنعيم، نقل نشده است. تنها برخي از تاريخ نويسان معاصر آورده اند كه جاي عمره را به دليل ناامني و ترس حاجيان و عمره گزاران تغيير دادند و به جاي كنوني آوردند. او نيز تصريح كرده كه «گفته مي شود» و اين سخن قابل اعتنانيست; زيرا حتي همين مورّخ معاصر نيز آن را به طور قطعي نپذيرفته است، پس سخني بي ارزش است كه سيره و رفتار مسلمانان آن را رد مي كند; زيرا آنان همواره جاي احرام را همين مسجد تنعيم كنوني دانسته اند.
از اين گذشته، بسياري از ياران در اينجا، براي شناسايي ميقات ها، شياع پديد آورنده ظنّ نيرومند را كافي دانسته اند، شايد علت آن صحيحه معاوية بن عمار از امام صادق(عليه السلام) مي باشد كه فرمود:
1 . نكـ : جواهر الكلام، ج18، ص107
--[136]--
«يُجْزِيكَ إِذَا لَمْ تَعْرِفِ الْعَقِيقَ أَنْ تَسْأَلَ النَّاسَ وَ الاَْعْرَابَ عَنْ ذَلِكَ»
«اگر ندانستي عقيق كجاست مي تواني از مردم و اعراب درباره آن پرسش كني.»
يعني شياع موجود در ميان مسلمانان، در اينجا مرجع و منبع تعيين جاي ميقات است نه سخن تاريخ نويسان و جغرافي دانان، بهويژه اگر در آن اختلاف و ناسازگاري باشد.
2 ـ پاسخ ترديد از جنبه رياضي
سخنان پيشين درباره اندازه گيري فاصله تا جاي احرام در تنعيم به اين صورت نمايان مي شود: سه تا چهار ميل ـ شش ميل ـ يك فرسخ ـ دو فرسخ ـ شش كيلومتر ـ دوازده كيلومتر تقريبي. آيا مي توان اين اختلاف را از ابزارهاي اندازه گيري و جاي احرام را همين جاي كنوني دانست؟
پاسخ: آري مي توان; زيرا اندازه گيري مسافت به چند دليل تفاوت مي كند:
الف : اختلاف نظر در اندازه «ذراع» كه براي شمارش به كار مي رفته است، و سه نظريه درباره آن وجود داشته است:
نخست: ذراع دست كه ميان 52 سانتي متر تا 50 سانتيمر تا 48 سانتيمتر متفاوت بوده است.
چون ذراع ـ چنانكه علماي لغت مانند نويسنده «مجمع الحرمين» آورده اند ـ «از آرنج تا سر انگشتان است و ذراع شش قبضه و هر قبضه چهار انگشت است» و شايد اندازه انگشت نيز در افراد مختلف با انسان متعارف فرق داده شده است و همين، سبب شده كه در تعيين اندازه، به سه عدد مختلف برسند.
دوم: ذراع آهنين كه تقريباً برابر با 58 سانتي متر است.
سوم: ذراع ساختماني كه تقريباً 75 بوده است.
ب : اختلاف در تعيين اندازه ميل با ذارع، و ميل را نيز در مقايسه با ذراع با اعداد مختلفي اندازه گيري كرده اند:
ـ 2000 ذرع است.
ـ 3500 ذرع است.
ـ 4000 ذرع است.
1 ـ من لايحضره الفقيه، ج2، ص304 و وسائل الشيعه، ج8 ، باب 5 از مواقيت، ح1
--[137]--
ـ 6000 ذرع است.
و به همين ترتيب، اگر ميل با ذراع و مسافت با ميل سنجيده شود مي توان فرق اندازه گيري را با فرسخ يا كيلومتر بيان كرد.
ج : از اين گذشته، اختلاف در نقطه صفر اندازه گيري نيز وجود داشته و گاهي در ورودي مسجد و گاهي آخر مكه را آغاز مسافت مي شمرده اند.
د : اختلاف در راه هاي عبور، كه پيچ و خم هاي متفاوتي داشته است، چه بسا براي طي يك مسافت در زمان هاي گوناگون، از چند مسير استفاده مي شده و در زمان مساوي، مسافت هاي مختلفي طي مي شده و گاهي همان مسافت را با حذف آن پيچ و خم ها طي مي كرده اند يا ميان بُر مي رفته اند، كه مسافت كمتري را در بر مي گرفته است.
3 ـ پاسخ ترديد از جنبه تعيين جاي تنعيم با روش توصيف
جاي كنوني تنعيم، ميان مكه و سَرِف است (كه در آن قبر امّ المومنين، ميمونه دختر حارث، همسر پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) قرار دارد) و در اين صورت، مي توان عبارت هايي را كه مي گويد: «تنعيم سه ميل پس از قبر ميمونه قرار دارد»، با توصيف نخستين برابر دانست، ولي توصيف اوّل براي كسي است كه از مكه بخواهد به آن جا برود، ليكن توصيف دوّم براي كسي است كه از بيرون مكه بخواهد به آن جا برود و آنجا براي كسي كه از مكه مي آيد، به خودي خود ميان مكه و قبر قرار دارد و براي مسافري كه از بيرون مكه مي آيد پس از قبر است و خدا حقيقت مسائل را بهتر مي داند.
شايد نكته اي بتواند به اختلاف و ترديد پايان دهد، من اين نكته را در نقشه مكه مكرمه يافتم (كه پيوست كتاب مكه مكرمه در شذرات الذهب نوشته غزاوي درباره بررسي و تحقيق برخي جاهاي مشهور در آن است) و نشان مي دهد كه تنعيم نام سه جايگاه است:
1 ـ منطقه عمره كه در شمال غربي كوه نعيم و غرب كوه ناعم و جاي كنوني عمره است.
2 ـ تنعيم كه در شمال منطقه عمره است.
3 ـ منطقه تنعيم كه در شمال كوه وتد و جنوب منطقه غزاله و كوه غبير است.
1 ـ براي آگاهي بيشتر به كتاب هداية الناسكين دكتر فضلي، ص93 مراجعه شود.
--[138]--
بنابراين اختلاف در فاصله تنعيم از مسجد الحرام يا مكه، شايد به سبب اين سه منطقه باشد، پس جايي كه در آن احرام درست است; منطقه عمره است كه نزديك ترين تنعيم به حرم است.
آيا جمع ميان مرزهاي كنوني حرم و ميقات هاي «ادني الحل» مشكلي پديد مي آورد؟
شارع مقدس حرم مكه را تعيين كرده است; چنانكه در موثّقه زراره آمده است او مي گويد: «از امام باقر(عليه السلام) شنيدم كه مي فرمود: خدا حرم خودش را يك بريد در يك بريد تعيين كرده است» (و آن تقريبا 23 كيلومتر است).
آيا مي توانيم اين تعيين كلّي را با مرزها و علامت هاي كنوني تطبيق كنيم كه دست به دست از زمان معصومان(عليهم السلام) به ما رسيده و تنعيم كنوني را بيرون از مرزهاي حرم قرار مي دهد كه در كنار آن علامت هاي فعلي ديده مي شود؟
به نظر من: اگر به دليل هايي كه مي گويد آنجا بخشي از حرم است; زيرا مي توان سنگريزه هاي حرم را از آنجا گردآوري كرد و جعرانه و تنعيم و حديبيه بيرون از حرم هستد; زيرا مي توان براي عمره مفرده از آنجا احرام بست و نصوص پيشين آن را ثابت كرد، بل احرام بستن از جاهايي شبيه جعرانه و حديبيه را نيز جايز شمرد; چنانكه در خبر صحيح پيشين آمد كه نشان مي داد; احرام بستن از هر جايي بيرون از حرم جايزاست و ما را وادار مي سازد كه مرزهاي حرم را ميان اين ميقات ها بدانيم; به گونه اي كه مزدلفه نيز در آن ها باشد و به اين ترتيب، مرزهاي حرم فاصله هاي متفاوتي تا مكه دارند. پس، از سمت تنعيم ( شمال غربي); حرم پيش از تنعيم كنوني است، چنانكه علامت هاي موجود در حال حاضر نشان مي دهند; زيرا آن ها بيش از شش كيلومتر دور نيستند و از سمت جنوب مي گويند كه روشنايي لبين (لبن) از سمت جنوب، مرز حرم است كه فاصله آن 18 كيلومتر بيشتر نيست و به اين ترتيب «بريد» ميان دو علامت تنعيم و دو علامت روشنايي لبين (لبن) قطعي است.
جِعرانه (كه ميقات احرام از شمال شرقي است).
عرفه (كه مرز حرم از سمت شرق است).
حديبيه (كه ميقات غرب است).
--[139]--
همگي بيرون از حرم هستند و فاصله هايي ميان 20 تا 23 كيلومتر دارند.
در اين هنگام، نمي توان فاصله بريد در بريد ميان اين مكان ها را پياده كرد، ولي ما مي توانيم بگوييم: فقها، گفته اند كه مستتحب است احرام از جعرانه و حديبيه باشد و احرام از ادني الحلّ نيز جايز است و اگر به صورت قطعي بدانيم كه ادني الحل كجاست، چنانكه در مورد مزدلفه چنين است، مي توانيم از آن جا احرام ببنديم، ولي اگر شك داشته باشيم كه در يكي از جهت ها مرز حرم كجاست؟ احتياط در آن است كه از منطقه اي احرام ببنديم كه از حرم دورتر باشد; چنانكه در جعرانه و حديبيه و مانند آن، چنين است.
به اين ترتيب، مرزهاي حرم، كه يك بريد در يك بريد است، در همه جهت ها حالت يكپارچه اي ندارد; چنانكه در برخي از اخبار به آن اشاره شده است.
در هر حال، تعيين مرزهاي حرم به صورت يك بريد در يك بريد، اشكالي در جاي كنوني تنعيم پديد نمي آورد; زيرا آن چه گفته شد كه عمل پيامبر(صلي الله عليه وآله) آن را ميقات كرده، چنانكه حديبيه و جعرانه نيز همين گونه هستند، تنها حالت استحباب را نشان مي دهند; زيرا پيروي از عمل پيامبر(صلي الله عليه وآله) و به خاطر دوري آن ها از مكه است. نه ازآن رو كه نزديك ترين جاها به حرم است. بنابراين، يقين ما به اين كه آن جا بخشي از حرم است، سبب مي شود كه احكام حرم را بر آن پياده كنيم و اگر يقين نداشتيم، احكام حرم را بر آن جاري نمي كرديم، ولي لازم است از مكاني احرام ببنديم كه يقين داشته باشيم خارج ازمرزهاي حرم است. خداوند همگان را موفّق بدارد.
|